پاک شدن نام شاهرضا، آیزنهاور و شهیاد از دو خیابان و یک میدان تهران در عاشورای 1357
تاسوعا و عاشورای 1357 با شکوه ترین راهپیمایی و عزاداری سیاسی مردم ایران در عصر پهلوی برگزار شد. محرمی که به آخرین محرم حضور محمدرضا شاه در ایران تبدیل شد. 62 روز بعد نه درباری بود و نه شاه پهلوی. آتش زیر خاکستر ظلم و استبداد، 15 خرداد 1342 برافروخته شد و شعله هایش در آذر و دی و بهمن 1357 گر گرفت و تاریخ 2500 ساله نظام شاهنشاهی در ایران را با سوزاندن حکومت پهلوی پسر پایان داد.
به گزارش ایسنا، 19 و 20 آذرماه 1357 آخرین ماه محرمی بود که محمدرضا پهلوی از زمان در دست گرفتن سلطنت در سال 1320 به خود دید.
از راهپیمایی تاسوعا و عاشورا در سال 1357 به عنوان همهپرسی تغییر رژیم سلطنتی یاد میشود. همان موقع این مطلب هم مطرح شد که شخص محمدرضاشاه با هلیکوپتر انبوه جمعیت را دید و شگفتزده شد. به گفته احسان نراقی «در نشستهایی که با شخص شاه در کاخ نیاوران در پاییز 1357 داشتم هیچ گاه او را شگفت زده تر و حیران تر از روزهای بعد از راهپیماییهای تاسوعا و عاشورا ندیدم.»
تا قبل از آن شاه تصور می کرد تظاهرات مردم در خیابان ها واقعا دسیسه خارجی است و جمعیت معترضان هم زیاد نیست کما اینکه در 26 مرداد 1357 و در آخرین کنفرانس خبریش گفته بود: «بین 35 میلیون ایرانی دو سه نفر ناراضی هم پیدا می شود.»
در حالی که حکومت نظامی دولت نظامی ازهاری در ماه دوم مسؤولیت تجمع بیش از سه نفر را ممنوع کرده بود، میلیونها نفر پیر و جوان و مرد و زن در خیابانهای شاهرضا (انقلاب) و آیزنهاور (آزادی) به راه افتادند و در میدان شهیاد (آزادی) قطعنامه ای در 17 ماده قرائت کردند و جمعیت میلیونی با فریادهای «صحیح است، صحیح است، صحیح است» آن را تأیید کردند. در همین راهپیمایی نام خیابان های شاهرضا و آیزنهاور و برج شهیاد از سوی مردم به خیابانهای انقلاب و آزادی و میدان آزادی تغییر کرد. آیتالله سیدمحمود طالقانی نیز شانه به شانه سایر انقلابیون و مردم از خیابان پیچ شمیران (خیابان تنکابن) به جمعیت پیوست و پیشاپیش جمعیت قرار گرفت.[1]
چراغ سبز شاه به راهپیمایی تاسوعا و عاشورا
با شروع ماه محرم، مراسم عزای حسینی گسترده تر و باشکوه تر از سالهای گذشته برگزار شد. انقلابیون نهایت بهره را از ایام عزاداری ماه محرم بردند و دولت ازهاری و سایر مقامات دربار در دو راهی مجوز دادن و مجوز ندادن برای برگزاری راهپیمایی دسته های عزاداری ماندند. در تاریخ 16 آذر 1357 نخست وزیر، اعضای شورای امنیت ملی کشور را برای تصمیم گیری تشکیل داد. ارتشبد ازهاری نخست وزیر، عاملی وزیر آموزش و پرورش، سپهبد مقدم معاون نخست وزیر و رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور، سپهبد حاتم جانشین ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد محققی فرمانده ژاندارمری، سپهبد صمدیانپور رییس شهربانی، ظلی معاون وزارت خارجه و ارتشبد قره باغی در جلسه حضور داشتند.
پس از بحث بین موافقان و مخالفان، رییس شورای امنیت ملی نتوانست تصمیم گیری کند به همین دلیل هر گونه تصمیم گیری را منوط به تصمیم شاه کرد و پس از تماس و صحبت مکرر با شاه و دربار مجوز راهپیمایی صادر شد اما مقرر شد حرکت دسته های عزا در جنوب خط شرقی و غربی، که به موازات خیابان شاهرضا از سیدخندان و سه راه ضرابخانه بود حرکت کنند و مأموران نظامی از این خط به بالا را با دقت کنترل کنند تا عزاداران به سمت شمال شهر نروند.[2]
تظاهرات میلیونی درروز تاسوعا و عاشورا
با فرا رسیدن تاسوعا مردم تهران از سحرگاه این روز تظاهرات خود را آغاز کردند. در این تظاهرات باشکوه زن و مرد پیر و جوان و حتی بچه مدرسه ای ها با شعارها، عکسها و تابلوهای در دست از غرب، شرق، شمال و جنوب به سمت میدان شهیاد حرکت کردند. در این راهپیمایی حتی زنان هم با در دست داشتن عکسهای امام حضور داشتند. جمعیت حدود ساعت دو بعدازظهر به میدان رسید و عزاداران به سخنان سخنرانان سیاسی - مذهبی به خصوص تاکید بر استمرار مبارزات ضدپهلوی تا تا پیروزی کامل گوش کردند پس از مراسم نیز جمعیت در آرامش کامل به تدریج پراکنده شدند. [3]
روز عاشورا هم دسته های عزای حسینی از سحرگاه به سمت میدان شهیاد رفتند. ساعت 11 جمعیت با شعار "لااله الاالله" وارد میدان شدند. در ساعت 11:10 دقیقه دو سوم میدان پر شد. این در حالی بود که هر لحظه به تعداد جمعیت افزوده می شد. در ساعت 11:30 میدان تقریبا پر شده بود، در حالی که در میدان فردوسی تظاهرکنندگان به طور فشرده به طرف میدان شهیاد در حرکت بودند. مردم در این تظاهرات علیه محمدرضا شعار دادند علاوه بر آن پارچه نوشته هایی علیه آمریکا و انگلیس در دست داشتند افزون بر آن سخنرانان در سراسر خیابانهای شاهرضا و آیزنهاور برای مردم و دسته های عزای حسینی سخنران می کردند.
حجت الاسلام شهید فضل الله محلاتی در خاطره ای از موافقت روحانیون و مخالفت نهضت آزادی با شعار مرگ بر شاه در راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورای 1357 گفت: در روز تاسوعا جمعیت از تمام خیابان ها راه افتادند و رفتند و راهپیمایی کردند، ولی یک مرگ بر شاه گفته نشد و مرتب از بلندگو اعلان می کردند که شعار تند گفته نشود. یادم هست "دکتر سحابی" گفته بود که بهتر است که به همان ترتیبی که اروپایی ها اعتراض میکنند، سکوت کنیم و هر چه میخواهیم بگوییم و خواسته هایمان را روی پرده بنویسیم و برداریم و حرکت کنیم در دنیا تأثیرش بیشتر است. من خیلی عصبانی شدم و شب یادم هست که جلسه گذاشتیم و من تلفن کردم به همان ستاد برگزاری مراسم و گفتم این نمی شود و فردا [عاشورا] باید شعار مرگ بر شاه مطرح شود.
وی ادامه داد: افراد را جمع کردیم و فرستادیم توی بخش های مختلف، حتی از روحانیت مبارز هر کداممان تقسیم شدیم به یک منطقه که شعارهای آن منطقه را کنترل و هدایت کنیم. من خودم مسؤول بودم جمعیتی که از طرف خیابان ری حرکت می کرد با آن جمعیت بیایم و کسی که با بلندگوی دستی شعارها را هدایت می کرد، من همراهش بودم. آمدیم نزدیک خیابان شاهرضا که رسیدیم، از خیابانی که به دروازه شمیران می رود، ما از آنجا ملحق شدیم به سایرین و آنجا شعار مرگ بر شاه را شروع کردیم.
حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری در خاطره ای از راهپیمایی تاسوعا و عاشورای آذر 1357 گفت: «جامعه روحانیون مبارز راهپیمایی تاسوعا و عاشورا را به راه انداخت. حضور مردم در این مراسم شگفت انگیز بود. آخرین مسیر راهپیمایی، میدان شهیاد بود. من روی مینی بوس بودم و مرتب شعار می دادم. بعضی جاها که شعارها خیلی شل می شد، می رفتم و بلندگو را می گرفتم و شعارها را خیلی تند می کردم. در خیابان آیزنهاور مقابل مسجد صاحب الزمان، شخصی بود که شعارهای بی روحی می داد. بلندگو را از او گرفتم و شعار داغ دادم و سپس گفتم، اینطور شعار بده. به میدان شهیاد که رسیدیم، جمعیت میلیونی موج می زد. باز هم شعارها بی روح بود. روی جمعیت شنا کردم تا خود را به مینی بوس مستقر در پای برج رساندم و بلندگو را از دست یکی از برادران مداح اهل شهر ری گرفتم. یک مرتبه گفتم: "بگو مرگ بر شاه" موج مرگ بر شاه تمام میدان و خیابان های اطراف را گرفت و احساسات مردم حسابی تحریک شد، به طوری که مینی بوسی که روی آن بودم، این طرف و آن طرف خم می شد.
وی ادامه داد: آقای دکتر شیبانی و آقای مروارید هم روی مینی بوس بودند. آقای موسوی اردبیلی پایین بود و قرار شد وی بالای مینی بوس بیاید و قطعنامه را بخواند. بالا که آمد نتوانست بخواند. از طرفی آقای شیبانی می گفت: آقا قطعنامه را بخوان، چون میکروفون ممکن بود قطع بشود. من هم دیدم وقت دارد تلف می شود، قطعنامه را گرفتم بدون اینکه قبلا مطالعه کرده باشم و بدانم چند ماده است، شروع کردم و با صدای خیلی رسا خواندم. هر ماده ای که خوانده می شد، مردم سه بار می گفتند «صحیح است» «صحیح است»«صحیح است» آن موقع تکبیر هنوز باب نشده بود.
قطعنامه پایانی تاسوعا و عاشورا
در پایان راهپیماییهای بزرگ تاسوعا و عاشورای حسینی در میدان شهیاد تهران قطعنامه ای در 17 ماده قرائت شد که با شعار «صحیح است، صحیح است، صحیح است» جمعیت انبوه تأیید شد.
متن قطعنامه به این شرح بود:
1- حضرت آیتالله امام خمینی رهبر ماست و خواستههای ایشان، خواسته های عموم ملت است و این پیاده روی، رأی اعتمادی است که از دل و جان و برای چندمین بار به ایشان داده می شود و قدردانی صمیمانه ای است که ملت مسلمان و مبارز ایران از رهبری ارزش مند مراجع عالی قدر می نماید.
2- سقوط و برچیده شدن بساط شاه و رژیم سلطنتی استبدادی و پایان یافتن همه گونه آثار استعمار خارجی که با استبداد داخلی پیوند بنیادی دارد و انتقال قدرت به مردم مسلمان و مبارز ایران.
3- برقراری حکومت عدل اسلامی بر اساس آرای مردم و حفظ و پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی کشور و تأمین آزادی های فردی و اجتماعی با معیارها و ضوابط اسلامی.
4- تقارن این روز بزرگ مذهبی را با روز اعلامیه جهانی حقوق بشر غنیمت دانسته و اعلام میداریم که نهتنها تأمین حقوق فطری و طبیعی بشر از اساسیترین هدف های جنبش ماست بلکه اسلام خود مبتکر رسمی و حقیقی حقوق بشر بوده است.
5- استثمار و استعمار بیگانه و وابستگی به امپریالیسم شرق و غرب و قدرتهای سلطه گر اجنبی به هر شکل که باشد باید ریشه کن گردد و به روابط متقابل حسنه بر اساس رعایت حقوق و مصالح طرفین کشورهایی که در موضع خیانت و تجاوز به زمین و منافع ملت ایران نیستند مبدل گردد.
6- حقوق اجتماعی و سیاسی و مدنی کلیه افراد جامعه و اقلیت های مذهبی و اتباع دیگر کشورها که با مراعات مصالح ملی در ایران اقامت دارند با رعایت همه جنبه های انسانی و اسلامی آن به طور کامل محفوظ و محترم باشد.
7- آزادی واقعی و حیثیت و شرافت و کرامت انسانی که اسلام به زن داده و حقوق اجتماعی و امکان رشد و شکوفایی همه استعدادهای بانوان به طور کامل تأمین شود.
8- اجرای عدالت اجتماعی و تأمین حقوق کارگر و دهقان و امکان بهرهوری کامل آنان از محصول کار و دست رنج خویش، فراهم گردد.
9- هر گونه تبعیض حقوقی و اجتماعی و استثمار انسان به وسیله انسان و سودجویی ظالمانه و سلطه گری اقتصادی که منجر به جمع ثروتهای کلان از یک طرف و محرومیت و فقر از طرف دیگر باشد ریشه کن شود.
10- استقلال شرافتمندانه اقتصادی و احیای کشاورزی و پیشرفت صنعت مستقل تا حد خودکفایی و نجات از اسارت و وابستگی بیگانه به دست آید.
11- اعتصابات شکوهمند کارکنان مؤسسات دولتی و بخش خصوصی که ضربه مهلکی بر پیکر پوسیده رژیم وارد آورده و در عین حال و در حد امکان نیازهای اولیه زندگی توده مردم را دچار تنگنا نکرده مورد تأیید و تجلیل ماست.
12- لازم میدانیم به مردم فداکار توجیه کنیم که با تحمل مختصر کمبودی که از این رهگذر به وجود میآید همکاریهای برادرانه لازم را در تأمین نیازهای ضروری دیگران به عمل آورده و از احتکار و گران کردن کردن کالاهای مصرفی شدیدا احتراز نمایند.
13- ما کشاندن ارتش را به خیابانها و قرار دادن در رو درروی ملت را خیانتی به ارتش و ملت میدانیم. ارتش ایران باید بداند که وظیفه اسلامی و انسانی و ملی او موضع گیری و دشمنی با دشمنان خارجی مردم است نه با خود مردم.
14- تبلیغات بیاساس رژیم در خصوص نفوذ کمونیسم بین الملل در جنبش ملی اسلامی ایران و توسل نظام حاکم به تخریب و آتش سوزی به منظور آلوده و بدنام کردن مبارزات مسلمانان نخواهد توانست ملت آگاه ما را که قرآن و اسلام و حب وطن، یگانه محرک و تلاش آنهاست در مبارزه بی امان خود سست نماید.
15- ما به روان پاک و پرافتخار شهدای جنبش اسلامی ایران به خصوص شهدای مبارزات 15 ساله اخیر که سهم شایانی در پیش برد اهداف مبارزه دارند و با الهام از مکتب حضرت حسین بن علی ع بیدریغ خون خود را نثار کردهاند درود می فرستیم و یاد آنان را گرامی میداریم.
16- کلیه زندانیان سیاسی و تبعیدیهایی که به جرم دفاع از حریم حق و اسلام و وطن از آزادی محروم شدهاند باید به خانههای خود بازگردند.
17- به منظور رسیدن به هدفهای فوق مبارزه آگاهانه ملت تا سرحد پیروزی به صورتهای گوناگون ادامه خواهد یافت و هر گونه دسیسه، دروغ پردازی، اتهام و اختلال و یورش حکومت، ملت ما را از جنبش رهاییبخش باز نخواهد داشت.»
تشکر امام خمینی از نوفل لوشاتو
رهبر کبیر انقلاب اسلامی یک روز بعد از عاشورا در 21 آذر 1357 در پیام خود به راهپیمایان، گفت: «به عموم ملت شجاع و فداکار ایران صمیمانه درود می فرستم. شما مردم عظیم الشأن با اراده آهنین خود و شعارهای زنده و تعیین کننده به جهانیان ثابت کردید که شاه را نمی خواهید و باید از قدرت غاصبانه خلع شده؛ و با این رفراندم بزرگ، بی پایگاهی او را در بین ملت برای چندمین بار اعلام کردید و مشت یاوه گویان را که حتی در زمانی که شعارهای عمومی «مرگ بر شاه» سراسر ایران را فرا گرفته بود مدعی شدند که اینان معدودی خرابکارند و ملت شاه را می خواهد برای چندمین بار باز کردید؛ و این بار نیز با فریاد «مرگ بر شاه» مشت گره کرده خود را بر دهان آنان کوبیدید. خدای تعالی از شما راضی است و امام امت عجل الله فرجه از شما تقدیر می فرماید. اسلام از این پشتیبانی شما، که با فداکاری خود و اهدای خون جوانان پرچم توحید را به اهتزاز در آوردید، قدردانی می کند.»
ایشان ادامه دادند: «اینجانب با چشمی پر امید و دلی فشرده از محبت از هواداری شما ملت عزیز از هدفهای بزرگ که سرنگونی رژیم شاه و برچیده شدن نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت جمهوری اسلامی است، احساس غرور می کنم. شما در راهپیمایی های بزرگ سراسری ایران در روزهای تاسوعا و عاشورای سید مظلومان و امام فداکاران علیه الصلو و السلام با آن بزرگوار تجدید عهد نمودید.»
رهبر فقید انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: «من همزمان با راهپیمایی بزرگ شما در پیامی به سران دولتها اعلام نمودم که رفراندم این دو روز برای هیچ کس ابهامی باقی نگذاشت که ملت شاه را نمی خواهد و عدم رسمیت او را با اکثریت قاطع قریب به اتفاق اعلام کرد؛ و به همین جهت اخطار نمودم که از این پس هرکس از سران دولتها از شاه پشتیبانی کند، از نفت ایران محروم و قراردادهای ایران با آنان غیررسمی اعلام می شود؛ و مادامی که سران این دولتهای پشتیبان شاه برسرکارند، قطع نفت و بطلان قراردادها ادامه دارد. و بر ملتهاست که از دولت خود مؤاخذه کنند، و بر مجلس امریکا است که دولت کارتر را استیضاح نماید. و نیز برای افسران جوان پیام فرستادم که به صف ملت بپیوندند که ما آنان را از یوغ مستشاران نظامی نجات داده و با آغوش باز پذیرایی می نماییم. افسران محترم جوان از مقابله خصمانه با برادران و خواهران خود جدا احتراز کنند و با آنان در صف واحد که خواست اسلام است درآیند. از ملت محترم تقاضا می کنم از سربازان و افسرانی که به آنان پیوستند یا می پیوندند، به بهترین وجه با حفظ جهات امنیتی نگهداری و کمک نمایند.»
امام امت تاکید کردند:«باید ملت بداند که موضع، سخت حساس است. چه بسا اشخاصی که یا ندانسته و یا خیانتکارانه امر به سکوت و سستی می کنند، باید به آنان اعتنا نکنند و اعتراض خود را هرچه بیشتر نسبت به شاه گسترش دهند. و چون وسایل ارتباط جمعی در حال اعتصاب به سر می برند، باید به هر وسیله ممکن رابطه بین شهرستانها برقرار نموده و مسائل روز و تظاهرات و اخبار مبارزاتی خود را به یکدیگر برسانند.»[5]
منابع:
1- عصر ایران - مهرداد خدیر -98.9.19
2- اعترافات ژنرال: خاطرات ارتشبد قره باغی، تهرانک نشر نی، صص69-72
3- روزنامه کیهان، 16 دی 1357، شماره 15573، ص 7
4- خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص139-140
5- صحیفه امام - جلد 5- ص 221 و 222