پروژه الحاقگرایی دولت باکو را جدی بگیریم | ماجرای عجیب بین ایران و باکو
پروژه الحاقگرایی دولت باکو را جدی بگیریم.
دکتر حمید احمدی به بررسی تحرکات اخیر رسانهها و مقامات جمهوری آذربایجان علیه کشورمان پرداخت. او با اشاره به ریشههای تاریخی ایدئولوژی الحاقگرایی در جمهوری آذربایجان پس از جنگ جهانی دوم تاکید کرد که اصولا پدیده منطقهای به نام جمهوری آذربایجان محصول همان پروژه ترکستان بزرگ است که ایدئولوژی پانترکیسم آن را پرورش میداد.
ادعاهای الحاق گرایانه باکو در مورد برخی مناطق شمال غربی ایران بار دیگر توجه تهران را به برخی نکات معطوف کرده است؛ از جمله اینکه آیا جمهوری آذربایجان به تنهایی این پروژه را دنبال میکند یا با همراهی ترکیه است؟ این تمایلات الحاق گرایانه در صحنه تاریخ به چه زمانی برمی گردد و سیاست جمهوری اسلامی ایران در برابر چنین پروژه خطرناکی باید چگونه باشد. دکتر حمید احمدی، استاد دانشگاه تهران در گفتوگویی تفصیلی با روزنامه «دنیایاقتصاد» گفت که به هر حال باکو بازیچه دست اردوغان نیست بلکه خودش یک بازیگر الحاق گراست، دشمن ایران است و نسبت به سرزمین ایران ادعا دارد و دنبال فروپاشی یکپارچگی سرزمینی ماست. احمدی تاکید کرد در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران نباید منفعلانه عمل کند زیرا این بحث های الحاق گرایانه اصلا شوخی بردار نیست. به گفته این استاد دانشگاه، ایران باید در عین اصلاح برخی سیاستهایش و با تقویت قدرت اقتصادی و نظامی اش، به گونه ای ظاهر شود که طرف مقابل نتواند به اقدامی تهدید آمیز علیه کشور دست بزند.
جمهوری آذربایجان در هفته های اخیر دوباره پروژه جعلی الحاق بخشهایی از ایران به این کشور را کلید زده است؛ با توجه به تفاوت میان آذری ها و ترکیه ای ها تا چه حد میتوان این پروژه را ناشی از تمایلات عثمانی گرایانه ترکیه محسوب کرد؟ به عبارت دیگر آیا جمهوری آذربایجان به نیابت از آنکارا درصدد پیشبرد این پروژه است؟
این دیدگاه الحاق گرایانه که دولت باکو در ارتباط با ایران دارد، بحث تازه ای نیست و فقط ممکن است اخیرا مقامات رده بالاتری مثل مقامات و رسانههای دولتی در جمهوری آذربایجان به این موضوع پرداخته باشند. کلا در طول سالهای پس از استقلال، مطبوعات و رسانه های جمهوری آذربایجان به این مساله می پرداختند و این دیدگاه های رویایی و توهم آمیز یک بحث خیلی قدیمی است. این بحث ها حتی مربوط به دوره پس از استقلال هم نیست و پیش از آن هم وجود داشت. اما پس از استقلال به دلیل اینکه جمهوری آذربایجان از شوروی مستقل شد با دست بازتری به تنهایی این مسائل را مطرح میکرد.
یعنی ترکیه هیچ نقشی در مطرح کردن این ادعاها ندارد؟
بررسی این موضوع نیاز به تحلیل زیادی دارد و خیلی سریع و آشکار نمیتوان به آن بله یا خیر گفت. دلیل این امر این است که تمام این مباحث به ظهور ایدئولوژی پان ترکیسم و پان تورانیسم در اواخر قرن 19 در روسیه تزاری و سرایت آن به امپراتوری عثمانی بازمیگردد. سپس این ایدئولوژی به ایدئولوژی رسمی دولت عثمانی و حتی ترک های جوان که رویای یک امپراتوری از چین تا اروپا را در سر می پروراندند، تبدیل شد. آنها نام این امپراتوری خیالی را توران گذاشته بودند. بنابراین منطقه فعلی آذربایجان و مرزهای شمالی ایران جزو این سرزمین رویایی ایدئولوژی پان ترکیسم و پان تورانیسم بوده است. بنابراین امپراتوری عثمانی پایه گذار و مبتکر این قضیه بود ولی بعدها توسط جمهوری آذربایجان پیگیری شد. اصولا پدیده منطقه ای به نام جمهوری آذربایجان محصول همان پروژه ترکستان بزرگ است که ایدئولوژی پان ترکیسم آن را پرورش می داد. همچنین گذاشتن نام جمهوری آذربایجان بر منطقه مسلمان نشین قفقاز در سال 1918 که متعلق به ایران بود، آغاز این پروژه بود که عثمانی ها در آن نقش اساسی داشتند و گروه های مساواتی یعنی جریان های معتدل و میانه رو و گاه لیبرال آن منطقه که بعد از انقلاب اکتبر برای استقلال از روسیه تزاری تلاش میکردند، این را مامن خوبی برای هدف خودشان یعنی استقلال و تاسیس یک سرزمین تازه می دانستند.
بنابراین در سال 1918 شاهد پیوندی میان نخبگان منطقه قفقاز مسلمان و رهبران عثمانی یا ترک های جوان بودیم و بعدتر نیز گذاشتن نام آذربایجان بر این جمهوری آغاز این پروژه بود.
بسیاری آن زمان نگران پیامدهای بعدی این مساله بودند بنابراین نخبگان سیاسی آذربایجان ایران در برابر این قضیه ایستادگی کردند. زیرا آن زمان ایران دولت مرکزی قوی نداشت و شیخ محمد خیابانی در مقابل این جریان ایستادگی کرد. او حتی می خواست نام آذربایجان ایران را تغییر دهد تا با جمهوری آذربایجان همنام نباشد و در آینده این ادعاهای الحاق گرایانه ای که عثمانی ها به دنبال آن هستند، تحقق پیدا نکند. همچنین اهالی نخجوان در سال 1919 و 1920 چندین بار به ایران طومار نوشتند که آنها به ایران ملحق شوند. اما همچنانکه اشاره شد چون ایران دولت قوی نداشت، به این بحثها رسیدگی نشد.
سقوط عثمانی چه تاثیری در دخالت ترکیه در این ماجرا داشت؟
با سقوط عثمانی این مساله تقریبا در ترکیه به پایان رسید. پس از سقوط عثمانی، رژیم جدیدی به رهبری مصطفی کمال پاشا در ترکیه روی کار آمد که تمایلات پان ترکیسم نداشت و بیشتر به دنبال ناسیونالیسم ترک بود. یعنی می خواست در ترکیه فعلی یک وحدت و دولت مدرن ایجاد کند. ولی ایدئولوژی پان ترکیسم در باکو به یادگار باقی ماند؛ چون اساس موجودیت این کشور و نام جمهوری آذربایجان از این ایدئولوژی گرفته شده و بر این اساس استوار بود که بعدها آذربایجان ایران را نیز به خاک خود ملحق کنند. این مساله با گذشت زمان تبدیل به ایدئولوژی نخبگان سیاسی جمهوری آذربایجان شد که بعدها به اتحاد جماهیر شوروی و حزب کمونیست آن پیوستند. همین نخبگان این ایدئولوژی را پرورش دادند و شوروی ها نیز سعی نکردند که این ایدئولوژی را از بین ببرند. بنابراین این ایدئولوژی به ایدئولوژی مطرح نخبگان آن منطقه تحت لوای حزب کمونیست تبدیل شد.
پروژه اشغال کردستان و آذربایجان ایران در زمان جنگ جهانی دوم چه ارتباطی با این رویکردهای الحاق گرایانه داشت؟
درواقع میتوان گفت با اشغال آذربایجان ایران و بخش هایی از کردستان و ایجاد جمهوری در این دو منطقه توسط شوروی، مساله تمایلات الحاق گرایانه نمود پیدا کرد. پروژه ای که دیگر محصول ترکیه نبود و حتی برخی مطبوعات ترکیه علیه اهداف شوروی موضع گرفتند. لذا باکو دنبال کننده پروژه الحاق بخشی از خاک ایران به جمهوری آذربایجان بود؛ هرچند این پروژه در آذربایجان ایران شکست خورد زیرا مردم این منطقه تن به این ایده ها ندادند و بر ایرانی بودن خود تاکید داشتند.
چرا باوجودی که نتوانستند پروژه الحاق این مناطق را به سرانجام برسانند؛ همچنان این ایدئولوژی را در سرمی پرورانند و چه اهدافی را دنبال میکنند؟
بله باوجود شکست اما ایدئولوژی آن باقی ماند و طی چند نسل به یک پارادایم و اصل مسلم برای نخبگان سیاسی جمهوری آذربایجان تبدیل شد و سپس به شکل یک رویا درآمد. بر اساس یک روایت جعلی تاریخی گویا یک آذربایجان واحد و دولت مستقلی بوده که بعدها ایران و روسیه آن را تقسیم کرده اند. این ادعاها در میان ایران شناسان، قفقازشناسان و کسانی که نسبت به تاریخ منطقه آگاهی دارند، کاملا مضحک به نظر می رسد.
چون این رویا در میان برخی آذربایجانی ها باقی مانده بود بعد از استقلال آن کشور در سال 1991 دوباره خود را نشان داد و برخی جریان های آذربایجانی مفصل به این ایده خیالی پرداختند. بنابراین این مساله از سالها پیش مطرح شده بود؛ هرچند استادان، مورخان و پژوهشگران آگاه نیز در جمهوری آذربایجان هستند که با این قضیه مخالفت میکنند و می گویند قضیه به گونه دیگری بوده و جمهوری آذربایجان قبلا یک سرزمین ایرانی بوده است.
جریان های پان ترک ترکیه یا حتی دولت آنکارا که اکنون سازمان دولت های ترک را به همراه باکو تشکیل داده، از چه زمانی این ایده را به صورت جدی در دستورکار خود قرار دادند؟
دولت ترکیه تا پایان جنگ سرد خیلی دنبال این مسائل نبود گرچه برخی آن را مطرح میکردند اما ایدئولوژی و سیاست رسمی دولت آنکارا نبود. اما بعد از جنگ سرد و سقوط شوروی برخی جریان های پان ترک مانند حزب اقدام ملی دوباره ایده ترکستان بزرگ را مطرح کردند و نشست هایی نیز در این راستا برگزار کردند. این نشست ها متشکل از ترکیه، جمهوری آذربایجان و جمهوری های آسیای میانه بود که نام آن نیز چند بار تغییر کرده است. آنها تلاش دارند به زعم خود اتحاد و یگانگی جهان ترک را به پیش ببرند. اما آنچه مسلم است هرچند دولت ترکیه نیز این پروژه را تاحدی قبول داشت ولی آن را در زمره سیاستهای رسمی خود قرار نداد و تلاش کرده که روابطش را با ایران حسنه نگه دارد. این در حالی است که تحولاتی که در دهه دوم قرن بیست و یکم یعنی 2011 به بعد رخ داد، بر مواضع ترکیه نیز اثر گذاشت.
با توجه به بازیگری اردوغان در تشکیل سازمان دولت های ترک و جنگ قره باغ، برخی اینگونه تحلیل میکنند که رئیس جمهور آذربایجان، بازیچه اردوغان است و درواقع اهداف ترکیه را پیش می برد. شما این تحلیل را قبول دارید؟
این عبارت قابل تامل است یعنی به یک مفهوم شاید علی اف بازیچه اردوغان و به یک مفهوم شاید خود بازیگر باشد. بازیچه از این منظر که دولت ترکیه در منطقه و جهان دولت قدرتمندی است و از نظر اقتصادی نیز وضعیت خوبی دارد. بنابراین باکو تلاش میکند با تکیه بر ترکیه اهداف، آرزوها و ایدئولوژی خود را محقق سازد.
اما نمیتوان گفت که علی اف بازیچه صرف دست اردوغان است. زیرا همچنان که اشاره شد این قضیه سبقه تاریخی دارد یعنی علاوه بر الهام علی اف پدر وی حیدر علی اف نیز جزو بازیگران این بازی بود و حتی 45 سال پیش از آن میرجعفر باقروف، رئیس حزب کمونیست باکو نیز تمایلات الحاقگرایانه داشت؛ بنابراین نیازی نیست که بخواهند از اردوغان خط بگیرند. همچنین اردوغان ابتدا با گرایشات اسلام گرایانه روی کار آمد اما در 10 سال گذشته با قدرت گرفتن حزب عدالت و توسعه اردوغان، شاهد گره خوردن رویاهای نوعثمانی گرای اردوغان با اندیشه های حزب پان ترکی ترکیه هستیم. بنابراین گاهی همکاری هایی بین دو طرف شکل میگیرد و حتی قضیه شعرخوانی اردوغان در جنگ قره باغ دوم در خصوص رود ارس جلو ه ای از این گرایشات است.
حتی نمیتوان دقیق اظهارنظر کرد که آیا منظور اردوغان از این شعر همان رویاهایی بوده که نخبگان باکو در ذهن داشتند یا بدون منظور این شعر را خوانده است. من با وجودی که روی این مسائل حساس هستم اما هنوز مطمئن نیستم که اردوغان عمدا این شعر را خوانده باشد.
به هر حال باکو بازیچه دست اردوغان نیست بلکه خودش یک بازیگر الحاق گراست، دشمن ایران است و نسبت به سرزمین ایران ادعا دارد و دنبال فروپاشی یکپارچگی سرزمینی ماست. گرچه جمهوری آذربایجان کشور کوچکی است ولی خطر ناشی از آن را نباید دست کم گرفت؛ بلکه باید این چالش را جدی گرفت و با سیاستهای خاصی با آن مقابله کرد.
بنابراین اینگونه میتوان گفت که الهام علی اف با تکیه بر ایدئولوژی الحاق گرایانه که سابقه یک قرنی دارد، از اردوغان و حتی کشورهای دیگر در راستای اهداف خود استفاده میکند. ممکن است برخی از این کشورها نیز با باکو منافع مشترک و با ایران اختلافاتی داشته باشند و سعی کنند با کمک به جمهوری آذربایجان به ایران فشار آورند. بنابراین باکو بازیگر اصلی این قضیه و بازیگردان آن است.
در چنین شرایطی ایران چگونه باید بازیگری دولت باکو را خنثی کند؟
سیاست در جهان امروز و در نظام منطقه ای و بینالمللی خیلی پیچیده و چندبعدی است و باید از ابعاد مختلف در مورد چالشها سیاستگذاری کرد و آنها را به مرحله اجرا درآورد.
به نظر من کشورهایی نظیر جمهوری آذربایجان که چشم طمع سرزمینی به ما دارند یا برخی کشورهایی در مناطق دیگر در حاشیه جنوبی خلیج فارس که ادعاهایی دارند؛ به خودی خود در مقابل ایران قدرتی نیستند اما در نظام بینالمللی یا منطقه ای با توجه به واقعیات وقتی خیال میکنند ایران ضعیف یا منزوی است، با منطقه و جهان سر درگیری دارد، تحریم و فشار روی آن است، در چنین شرایطی شروع به طرح خواسته های خود میکنند. ایران برای مقابله با این اهداف شاید نباید مستقیما وارد درگیری شود بلکه باید در سیاستهای خارجی و داخلی خودمان بازسازی صورت دهیم تا قدرتمند شویم. برخی می گویند ایران قدرتمند است و ما قدرت نظامی داریم اما قدرت، تنها قدرت نظامی نیست. در نتیجه همانگونه که دشمنان، یکپارچگی سرزمینی ایران را با کمک سایر قدرت ها نشانه گرفتهاند و در پی رسیدن به اهداف و مطامع الحاق گرایانه خود هستند، ما نیز نمیتوانیم به تنهایی بهخصوص در شرایطی که تحت تحریم هستیم و مشکلات اقتصادی بسیاری داریم از پس آنها بربیاییم. بنابراین باید بازسازی صورت بگیرد، ایران قدرتمند شود، اعتبار جهانی خود را به دست بیاورد، تعامل داشته باشد، مشکلات خود را با جهان حل کند و نارضایتی های مردم در داخل در عرصه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رفع شود. وقتی ایران قوی باشد و جایگاه واقعی خود را به دست بیاورد، این کشورها که چشم طمع به ایران دارند از مواضعشان عقب نشینی خواهند کرد. هرچند صرف طرح این مسائل خیلی چالش برانگیز نیست و آنها یکسری شعار میدهند و ادعاهایی مطرح میکنند.
ایرانی ها یک ویژگی فرهنگی دارند که خیلی بردبار هستند؛ به ویژه در مقابل کسانی که درباره کشورمان ادعای سرزمینی دارند. در واقع اگر بنا به ادعای سرزمینی باشد ما باید ادعای سرزمینی نسبت به کشورهای فوق الذکر داشته باشیم. بنابراین ایران باید به لحاظ داخلی و خارجی قدرتمند باشد تا این چالشها را مهار کند.
به عنوان مثال برخی روایات تاریخی درست باید در کتاب های آموزشی ایران گنجانده شود. این در حالی است که در کتاب های درسی جمهوری آذربایجان مملو از این جعلیات است.
در ایران در هیچ یک از مقاطع تحصیلی این آگاهی ها به بچه ها داده نمیشود و فقط آگاهی های فراملی به محصل ها آموزش داده میشود. سیاست خارجی ما بر اساس جنبش استوار است؛ این در حالی است که واحد تحلیل سیاست خارجی باید کشور و منافع مردم باشد. ما باید مثل اغلب کشورهای دیگر با واقعیات زندگی کنیم. بنابراین هم در داخل سیاست هویت سازی ما اشتباه است و هم در عرصه خارجی سیاستگذاریمان دارای نقصان است که ما را در منطقه بیش از پیش درگیر میکند؛ هم با قدرت های منطقه ای و هم قدرت های بزرگ. بنابراین ما هیچ متحدی نداریم و در هیچ ائتلاف و اتحاد در گستره جهانی نمیتوانیم عضو شویم اما کشورهای دیگر قادر به انجام این کار هستند. زیرا آن کشورها تحریم نیستند، واقع گرا و با اغلب کشورها سازگار هستند. این در حالی است که دولت نگهدارنده یک کشور با 85میلیون جمعیت و منافع آنهاست و باید از تاریخ، تمدن و هویتش دفاع کند. بنابراین باید به این مسائل دقت کرد تا در سطح کلان تری تصمیمگیری شود.
با توجه به توضیحات جنابعالی میتوان نتیجه گرفت که پروژه الحاق بخش هایی از ایران به جمهوری آذربایجان بهطور جد تمامیت ارضی ایران را نشانه گرفته و نمیتوان آن را به منزله یک پروژه سیاسی برای اخذ امتیازات بیشتر از ایران برای بهرسمیت شناختن کریدور زنگزور قلمداد کرد؟
بله همینطور است زیرا اصل و اساس ایدئولوژی پان ترکیسم یک ایدئولوژی الحاق گرایانه است و بخش های مهمی از سرزمین ما را در نظر دارد. کریدور زنگزور که اصلا یک بحث جدید است اما بحث الحاق نزدیک به یک قرن است که مورد توجه برخی از جریانات و مقامات جمهوری آذربایجان قرار گرفته است.
در این خصوص نیز کتاب های بسیاری نوشته اند و سخنرانی ها و مقالات ادعایی زیادی دارند. بنابراین اصل و اساس سیاست جمهوری آذربایجان، ایدهالحاق گرایانه ضدایرانی است و ممکن است برای تحقق بخشی از آن، موضوع ایجاد کریدور زنگزور را مطرح کرده باشند.
پان ترکیستها در سال گذشته دامنه جاه طلبی های خود را گسترش داده اند و شورای همکاری کشورهای ترک زبان (2009) را به سازمان دولت های ترک متشکل از 5 کشور تبدیل کرده اند و پروژه زنگزور و جدا کردن راه ارتباطی ایران به اروپا از طریق ارمنستان را از طریق همینسازوکار مورد پیگیری قرار میدهند. به نظر جنابعالی ایران در مقابل چنین ساز و کاری باید چه تدبیری بیندیشد؟
از سال 1992 گروه ها و سازمانهای پان ترکیستی گاه با همکاری و گاه بدون همکاری دولت ترکیه یکسری تشکیلات و سازمانهایی را پیش می بردند که تقریبا راه را برای پروژه پان ترکیستی فراهم کنند. همچنین آن را سیاست خارجی دنیای ترک نام می بردند. بنابراین بسیار زیاد شاهد تشکیل اینگونه سازمانهایی بودیم که بعضا نیز تغییر اسم می دادند. البته این سازمانها اغلب خیلی موفق نبودند؛ زیرا نزدیک به سه دهه از اولین گام برای تشکیل شورای همکاری کشورهای ترکزبان زمان می گذرد اما کاری از پیش نبرده اند یا سازمان قدرتمندی که همکاری همه جانبه داشته باشند، به وجود آورند. اکنون نیز این سیاست خود را در قالب سازمان دولت های ترک پیش می برند. در واقع در آغاز از این طرح استقبال شد اما بعدها رهبران برخی کشورهای آسیای میانه چون ازبکستان و ترکمنستان و حتی قرقیزها و قزاق ها در این طرح گاهی مشارکت نمیکردند. چرا که آنها ایدئولوژی ها و ناسیونالیسم های خاص خود را بعضا دارند. بنابراین آنها شیفته این طرح پان ترکیسم فراملی نیستند. اکنون نیز سازمان دولت های ترک در ادامه همان شورای همکاری کشورهای ترک زبان است که در سال 2009 شکل گرفت اما ترکیه با توجه به قدرت اقتصادی و سیاسی اش نتوانسته این پروژه را به خوبی پیش ببرد. برخی کشورها بعضا در راستای اهدافشان به این سازمان پیوسته اند اما این پیوستن مقطعی به این معنا نیست که آنها با اهداف آنکارا یا باکو همراه هستند.
لذا در حال حاضر در دعوای بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان، ایران باید بی طرفی خود را حفظ کند. هرچند تهران در همین راستا تلاش کرده اما به قدری جریان های پان ترکیستی تبلیغات کردند که اینگونه وانمود شد که گویی به صورت تام و تمام ایران از ارمنی ها در برابر آذربایجانی ها حمایت میکند. این در حالی است که اینگونه نیست و جزئیات آن متفاوت است.
آیا ارتباط قوی تر و منسجم تر با جهان مسیحیت ازجمله ارمنستان و کشورهای اروپای باختری را به دلیل حساسیت این کشورها به ماجرای نسلکشی ارامنه توسط عثمانی میتوان به عنوان یکی از این راهکارها درنظر گرفت؟
اگر می خواهیم در برابر این جریانات، ائتلاف سازی کنیم متضمن تغییر سیاستهای کشورمان است و در گام نخست باید مساله برجام حل شود. در شرایطی که هنوز مساله برجام حل نشده، ایران با اروپا، آمریکا و قدرت های بزرگ در منطقه درگیر خواهد بود.
ما در برابر اتحاد و ائتلاف سازی ترکیه باید سیاستهایمان را تغییر دهیم. تا زمانی که متوجه ایران به عنوان یک کیان تاریخی سرزمینی، با فرهنگ و منافع ملی خودش و مردمانش نباشیم و فراملی سیاستگذاری کنیم این نوع سیاستگذاری به تنش و کشمکش تبدیل میشود؛ بنابراین ما ضعیف می شویم. باید توجه داشته باشیم که اروپا از جریان پان ترکیسم خوشش نمی آید و آن را به ضرر منافع خود می بیند. جریان های پان ترک نیز متوجه این مساله هستند و تلاش میکنند که خیلی روی آن مانور ندهند تا حساسیت غرب برانگیخته نشود. ایران میتواند در این راستا، چین، روسیه یا اروپا را حساس کند اما مساله اینجاست که الان ما از این امکان برخوردار نیستیم؛ مگر اینکه تصمیم بگیریم برخی سیاستهایمان را تغییر دهیم تا بتوانیم چنین تهدیدهایی را خنثی کنیم.
به نظر شما با توجه به اینکه کریدور زنگزور و همچنین مساله تمایلات الحاق گرایانه باکو، یکی از مسائل حساس برای امنیت ملی کشورمان است، بهتر نیست ایران به مساله حضور نظامی در قره باغ برای تغییر موازنه به سود ارمنی ها بیندیشد؟ آیا چنین رویکردی خطر مواجهه ایران با روسیه را درپی نخواهد داشت؟
این بحث مستلزم مطالعه دقیق است و جزو سیاستهای ایران نیست که با حضور نظامی به نفع یک طرف اقدام کند؛ مگر اینکه کشمکشی دربگیرد و پیامدهای آن به ضرر ایران باشد. در چنین شرایطی میتوان اینگونه موضع گیری کرد اما در وضعیت فعلی بیشتر باید روی کار سیاسی و حضور قدرتمند نظامی در مرزها متمرکز باشیم. همچنین باید عزم ملی مان را نشان دهیم و صریح تر و آشکارتر برای مهار این ایده های الحاق گرایانه جمهوری آذربایجان بایستیم. تا به امروز ما در این زمینه ضعیف برخورد کردهایم؛ زیرا بهطور کلی این مسائل را نادیده می گیریم و اصولا به مباحث دیگر مشغول هستیم. همچنین کشوری در برابر دشمنان خود و ادعاهای ارضی آنها تابه حال اینگونه منفعل عمل نکرده و بنابراین باید فعالانه تر اقدام کنیم و در عین اصلاح سیاستهای خودمان و با تقویت قدرت اقتصادی و نظامی مان، بهگونه ای ظاهر شویم که طرف مقابل نتواند به اقدامی تهدید آمیز دست بزند.