چشم امید پکن به نفت خاورمیانه
تهران - ایرنا - وابستگی شدید چین به انرژی موجب میشود تا رهبران پکن به دنبال تضمین منابع کمدردسر و بلندمدت انرژی باشند. ظرفیتهای موجود در خلیج فارس باعث شده تا پکن بکوشد با روشهای گوناگون جای پای خود را در اقتصاد و حوزه انرژی کشورهای منطقه محکم کند.
رهبران چین افزایش وابستگی به بازار بینالمللی انرژی را که ایالاتمتحده بر آن سیطره دارد یا به تصمیمهای واشنگتن متکی است، یک تهدید میبینند. پکن همیشه تلاش کردهاست تا حتیالمقدور سیاستهای انرژی خود را در چارچوب رویکرد خودبسندگی تدوین کند. با اینحال توان داخلی این کشور پاسخگوی نیازهایش نیست، بنابراین چین همیشه به دنبال منابع انرژی کم دردسر و تاحد امکان بلندمدت و ارزان قیمت بودهاست.
در نگاه زمامداران چینی، میان قدرتهای بزرگ و از جمله چین و آمریکا بر سر منابع انرژی به عنوان قدرت نرم، رقابتی اساسی آغاز شده که در آن برد یکی مساوی با باخت دیگری است.
به طور کلی راهبردی که چین در بلندمدت در زمینه تأمین نفت و گاز به کار بستهاست در چند بخش مهم خلاصه میشود؛ استراتژی تنوعبخشی در منابع انرژی، تنوع در سبد انرژی مصرفی، ایجاد تنوع در منابع انرژی و ایجاد تنوع در مناطقی که چین در آنها سرمایه گذاری میکند.
با همین تحلیل، چین به منطقه خاورمیانه و خلیج فارس همیشه نگاهی ویژه داشتهاست. حجم انبوه منابع انرژی در کنار فرش قرمزی که اقتصادهای نفتی منطقه برای مشتریان بزرگ پهن میکنند از دیرباز باعث شدهاست تا نوع رابطه میان کشورهای نفتی منطقه با پکن از هر دوطرف دارای اهمیتی خاص باشد.
در پرتو تحولات اقتصادی سیاسی در چین، این کشور با اتخاذ سیاست درهای بازار انرژی، آغوش خود را به روی شرکتهای بزرگ نفتی بینالمللی و از جمله اکسان موبیل، شل، بی. پی، گازپروم، آرامکوی عربستان سعودی و... برای برقراری روابط راهبردی، خرید سهام، میلیاردها دلار سرمایهگذاری و مشارکت در پروژههای کلان و دسترسی به بازارهای چین گشوده و عرصه را نیز برای رقابت و بازیگری شرکتهای بزرگ چینی در این زمینه باز کرده است.
جایگاه خاورمیانه در سپهر انرژی چین
چین در این میدان بازی اقتصادی و سیاسی سعی دارد تا ضمن متنوع کردن منابع واردات انرژی خود، از طریق تقویت چندجانبهگرایی و با ایجاد یا پیوستن به ترتیبات منطقهای مانند سازمان همکاری شانگهای در کنار توسعه همکاریهای تجاری، سرمایه گذاریهای زیربنایی و نیز همکاری در مبارزه با تروریسم و افراط گرایی، خود را بازیگری چون دیگر خریداران عمده نفت در جهان نشان دهد.
از سالیان گذشته بسیاری از کارشناسان و برخی رهبران اروپایی و آمریکایی درباره اهداف بلندمدت چین هشدارهایی می دهند به ویژه آنکه گسترش سرمایهگذاری چینیها در همه مناطق مهم نفتی جدیتر از قبل دنبال میشود.
در این چارچوب، خاورمیانه جایگاهی خاص را در دیدگاههای بلندمدت پکن دارد. اندیشکده «شورای سیاست خاورمیانه» (Middle East Policy Council) در زمینه نوع نگاه چین به خاورمیانه آورده است: اگر چین تنها به واردات دو یا سه میلیون بشکه نفت نیاز داشت، میتوانست آن را از همسایگان خود چون روسیه، قزاقستان، اندونزی و مالزی تأمین کند، اما نیاز فراوان این کشور به خرید گاز و نفت باعث شده است که این کشور نگاهی ویژه به خلیج فارس داشته باشد.
خلیج فارس ذخایری بالغ بر 750 میلیارد بشکه نفت خام را دارد که بیش از 55 درصد ذخایر جهان را شامل میشود. کشورهای این منطقه از نظر ذخایر گازی نیز بیشتر از 2500 تریلیون فوت مکعب گاز را در اختیار دارند که بیش از 40 درصد ذخایر اثبات شده جهان را به خود اختصاص داده است.
نگاه پکن به نفت تنها علت توجه چین به خلیج فارس نیست. چین این منطقه را مقصد مهمی برای جلب سرمایهگذاریهای خود به ویژه در حوزه نفت و گاز و صنایع وابسته به آن میبیند. این منطقه بازار بزرگی نیز برای جذب کالا، خدمات و حتی تسلیحات چینی محسوب می شود.
طبق تحلیل این اندیشکده، در واقع چین با جدیت تلاش میکند تا میان خود و خاورمیانه وابستگی اقتصادی درهم تنیدهای را ایجاد کند تا از این طریق جریان عرضه نفت را برای خود تضمین سازد.
در سالهای اخیر چین علاوه بر تمرکز بر محورهای تجاری، اقتصادی و تسلیحاتی، تلاش کرده است تا جای پای محکمی را در خلیج فارس به دست آورد. حضور و سرمایهگذاری هنگفت در بندر گوادر پاکستان در واقع گام نخست چین بود که از سال 2005 آغاز شد. این منطقه تنها 250 مایل با آبراه راهبردی تنگه هرمز فاصله دارد و برای چین امتیازهای گوناگونی را ایجاد میکند. از نگاه تحلیلگران، دسترسی به تاسیسات بندری، نزدیکتر بودن آن به بخشهای غربی خاک چین، تقویت نفوذ راهبردی چین در منطقه و نظارت بر فعالیتهای نیرویی دریایی ایالات متحده در خلیج فارس و زیرنظر داشتن همکاری آمریکا با هند از نکات مثبتی است که چین با حضور در بخش بلوچستان پاکستان به آن دست پیدا میکند.
انرژی و قدرت نرم سرمایهگذاری پکن
براساس پیشبینیهای «آژانس انرژی آمریکا»، تا سال 2020 خلیج فارس روزانه ظرفیت صادرات بیش از 35 میلیون بشکه نفت را کسب خواهد کرد که بخش اعظم آن به سمت بازارهای هدف در آسیا خواهند رفت.
حجم تجارت چین با شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس (عربستان، عمان، قطر، امارات، بحرین و کویت) از میزان سال 1991 تا 2005، 22 برابر شد.
دانشگاه «جان هاپکینز» آمریکا در تحلیل چشمانداز روابط چین با شورای همکاری عنوان داشت که بر پایه برآوردها، در سال 2020 حجم تجارت چین با این شش کشور به شدت افزایش می یابد. چین در مقابل 160 میلیارد دلار واردات از این کشورها که به طور عمده به حوزه انرژی مربوط میشود، حدود 135 میلیارد دلار کالا به آنها صادر میکند. بر این اساس، حجم صادرات چین در شرایط کنونی دو برابر سال 2013 شده است.
از جمله راهبردهایی که چین در کوتاه مدت برای دستیابی به منابع انرژی ارزانتر در پیش گرفته است، استراتژی تأمین انرژی از بازارهای پر ریسک یا از کشورهایی است که روابط اقتصادی و سیاسی مستحکمی با آمریکا ندارند و به عبارتی متحد این کشور به شمار نمیروند. این دیدگاه را میتوان به راحتی در روابط نزدیک پکن با تهران در اوج تحریمها شاهد بود که چین به واردات عمده نفت از ایران در دوران تحریم اقتصادی پیش از امضای توافق هستهای ادامه داد و بر اساس گزارش رسانهها هماکنون نیز گرچه نه به میزان سابق، اما هنوز یکی از مشتریان اصلی نفت ایران به شمار میرود.
در همین ارتباط میتوان سرمایهگذاری چین در صنعت نفت و گاز افغانستان به منظور واردات انرژی از این کشور را هم به عنوان شاهدی دیگر بیان کرد. برای چین واردات انرژی از این دو کشور دارای ریسک بالای سیاسی و امنیتی است اما در عمل این کشور انرژی ارزانتر را در کوتاهمدت با هزینه ریسک بیشتری برای خود تأمین میکند.
چین تلاش میکند تا از انرژی به عنوان یکی از اشکال «قدرت نرم» برای پیشبرد اهداف کلان خود چه در برنامه ریزیهای راهبردی اقتصادی در حوزه داخلی و چه در تنظیم مراودات خود در عرصه سیاست خارجی با سایر کشورها در اقصی نقاط جهان، بهرهبرداری کافی را به عمل آورد. در این راستا، چین نه تنها در پی تسخیر منابع انرژی سایر مناطق جهان است، بلکه تلاش میکند که سلطه خود را بر منابع انرژی و بازارهای مصرفی کشورهای متعامل تحکیم کند.
برخی کارشناسان حتی اعتقاد دارند چین تلاش میکند در راستای تأمین امنیت انرژی وارداتی نفت، گاز و سایر مواد خام، سیطره خود را بر خطوط دریایی انتقال انرژی از آبهای ساحلی و دریاهای همجوار خود از ژاپن، ویتنام و تایوان گرفته تا خلیج فارس تحکیم کند و در راهبرد نگاه به غرب، به دنبال تسخیر منابع انرژی آسیای مرکزی و نیز سرمایه گذاری و مشارکت در منابع انرژی روسیه است.
در چند سال اخیر، میزان سرمایه گذاریهای اعلام شده چین در خاورمیانه حتی بیش از صدها میلیارد دلار عنوان شده است. برای نمونه، «شی جی پینگ» رئیس جمهوری این کشور در سفر به امارات تجارت و سرمایهگذاری به میزان 80 میلیارد دلار را قبول کرد. وی در سال 2018 در سفر به عربستان هم توافق سرمایهگذاری 30 میلیارد دلاری را به امضا رساند. چین برای آفریقا هم در سال 2014 برنامه سرمایهگذاری بیش از 200 میلیارد دلاری را در نظر گرفت تا به بزرگترین شریک تجاری این قاره تبدیل شود. یکی از مهمترین انگیزههای پکن تمرکز بر حوزههای انرژی در این کشورها بوده است.
چند سال قبل، اندیشکده «امریکن اینترپرایز» سرمایهگذاریهای پکن در منطقه را حدود 123 میلیارد دلار ارزیابی کرد به گونهای که از سال 2016 چین به بزرگترین سرمایهگذار در خاورمیانه تبدیل شدهاست. این روند در سالهای بعد هم ادامه یافت. برای نمونه، در سال 2018 چین از قطعی شدن سرمایه گذاری 23 میلیارد دلاری دیگری در صنایع بندری کشورهای حاشیه خلیج فارس خبر داد.
به طور کلی تحلیلگران اعتقاد دارند چین برای خود پنج شریک اصلی را در منطقه خاورمیانه طراحی کرده است که مهمترین آنها عربستان سعودی است و در جایگاه های بعدی کشورهای ایران، امارات، مصر و رژیم صهیونیستی قرار دارند. از ترکیب این دستهبندی میتوان دریافت که چین همزمان که بر تأمین نفت و انرژی تاکید دارد به بازارهای پرسود و بزرگ کشورهای منطقه نیز نظر دارد و به همین علت از یک طرف به کشورهای بزرگ و پرجمعیت چشم دوخته و از طرف دیگر مقاصد گردشگری و آینده بازار آنها را زیر نظر دارد.
پکن با پیگیری و اجرای این رویکرد در سرمایهگذاری دو هدف اصلی خود را تأمین میکند؛ نخست آنکه انرژی مورد نیاز خود را با قیمتی مناسبتر و تضمین شده دریافت میدارد. دوم، این کشور بعدها بازارهای خوبی را برای کالاهای چینی تضمین میکند. همه این تلاشها در کنار اجرای ابرپروژه جاده ابریشم جدید موسوم به «یک کمربند - یک راه» از سوی پکن میتواند ذهن را به درک بهتر از رویکردهای واقعی چین در آینده سوق دهد.
کوتاه سخن اینکه با توجه همه مسائلی که در مورد نیاز پکن به تامین آسان انرژی در کنار اهمیت خاورمیانه مطرح شد، اکنون میتوان به اهمیت جایگاه جمهوری اسلامی ایران در راهبرد انرژی چین در بلندمدت پیبرد. این شرایط برای کشور ما به عنوان یکی از بزرگترین منابع و تولیدکننده نفت و گاز در جهان، فرصتهای بیبدیلی را پدید میآورد. در همین چارچوب است که حداقل در دو دهه گذشته مناسبات ایران و چین روند رو به رشدی را داشته است. در سالهای اخیر صادرات انرژی از سوی ایران در مقابل تامین کالا، خدمات و فناوری از سوی چین توانسته است سطح روابط دو کشور را تا حد شرکای تجاری استراتژیک به ویژه برای تهران ارتقا دهد. در گزارش بعدی به روابط تهران و پکن و ظرفیت ها و ویژگی های آن مخصوصا در حوزه انرژی پرداخته میشود.
*س_برچسبها_س*