یک‌شنبه 4 آذر 1403

«کردمیهن»، از «بازداشت‌» به اتهام حمله به سفارت عربستان تا فعالیت در «ستاد» نامزد اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
«کردمیهن»، از «بازداشت‌» به اتهام حمله به سفارت عربستان تا فعالیت در «ستاد» نامزد اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری

روز نو نوشت: کردمیهن در آن برهه سال 96 همانند سال 92 در ستاد انتخاباتی محمدباقر قالیباف فعالیت می‌کرد و در کرج برای شهردار سابق تهران کمپین انتخاباتی به راه انداخته بود.

در نشست سه جانبه ایران، عربستان و چین از توافق تهران و ریاض برای احیای روابط خبر داده شد. این روابط در پی حمله عده ای به سفارت عربستان در تهران (دی 1394) قطع شد.

از آن زمان نام یک فرد یعنی حجت الاسلام حسن کردمیهن و گرایش های سیاسی او برجسته شد.

در این گزارش حاشیه های این فرد جنجالی به بهانه تحول جدید در روابط ایران و عربستان مجددا مورد بررسی قرار می گیرد؛

حسن کردمیهن کیست؟

نام حجت‌الاسلام حسن کردمیهن برای نخستین‌بار در ماجرای حمله به سفارت عربستان مطرح شد. اتفاقی که در تاریخ 12 دی ماه 1394 رخ داد.

حاضرین نسبت به اعدام شیخ نمر روحانی شیعه عربستان توسط مقامات آل‌سعود اعتراض داشتند. آن حمله به گفته مقامات کشور هزینه‌های سنگین سیاسی به همراه داشت و موجب قطع روابط دیپلماتیک ایران و عربستان شد. بعد از مدتی اعلام شد این حمله کار عده‌ای «خودسر» بوده است. آیت‌الله امامی کاشانی، امام‌جمعه موقت تهران روز جمعه 18 دی همان سال در خطبه‌های نمازجمعه تهران حمله معترضان به سفارت عربستان در تهران را محکوم کرد و گفت: «شواهدی نشان می‌دهد که حمله‌کنندگان دو گروه بودند. یک گروه پشت کار این ماجرا قرار داشتند و هدایت می‌کردند.» مدتی بعد قوه قضاییه نیز برای چند نفر از افرادی که در این حمله دخالت داشتند قرار بازداشت صادر کرد.

یکی از این افراد حسن کردمیهن بود که هنگام صدور رای در سوریه حضور داشت. وی بعد از بازگشت از سوریه در فرودگاه بازداشت شد، ولی بعد از مدتی بدون منتشر شدن جزییات دادگاه یا حکم آزاد شد.

دفعه بعد که نام کردمیهن سر زبان‌ها افتاد مناظرات انتخاباتی ریاست‌جمهوری سال 96 بود. در اولین جلسه مناظره، اسحاق جهانگیری گفت: «حمله‌کنندگان به سفارت عربستان در حال حاضر در ستاد انتخاباتی چه کسی مشغول کار هستند؟»

بلافاصله خبرگزاری‌ها نام کردمیهن را در کنار اظهارات جهانگیری قرار دادند و دوباره بحث‌ها در این رابطه بالا گرفت. کردمیهن در آن برهه همانند سال 1392 در ستاد انتخاباتی محمدباقر قالیباف فعالیت می‌کرد و در کرج برای شهردار سابق تهران کمپین انتخاباتی به راه انداخته بود.

مدتی بعد انتصاب «حاج‌آقا کردمیهن» به سمت مشاور و رییس کمیته فرهنگی فدراسیون جودو واکنش‌های متفاوتی را برانگیخته است.

طرفداران ایشان از لحظه انتشار خبر با گذاشتن پست‌ها و استوری‌هایی در شبکه‌های مجازی که همگی در صفحه شخصی حسن کردمیهن انتشار یافت از این انتخاب ابراز رضایت کردند و نوشتند: «وقتی همه شبکه‌های مزدور اونور آبی دارن شما رو می‌زنن یعنی کار درستی انجام شده.» همچنین این جمله که «تا کور شود هرآنکه نتواند دید» هم زیاد به کار برده شد. در این میان دوستان کردمیهن در واکنش به آن‌هایی که پرسیده بودند ایشان را چه به جودو؟ نوشتند: «حاج آقا کردمیهن دان 5 جودو داره، داور بین‌المللیه و سال‌ها توی این رشته کار کرده.» مخالفین نیز با اشاره به داستان سفارت عربستان که علاوه بر مشکلات سیاسی یک مشکل ورزشی بزرگ برای فوتبال ایران به همراه داشت از این انتصاب ابراز ناراحتی کردند.

آن‌ها نوشتند: «کسی که باعث شده تیم‌های ایرانی مجبور شن توی زمین بی‌طرف جلوی تیمای عربستانی بازی کنن شده مشاور فرهنگی فدراسیون جودو.» البته طرفداران کردمیهن در رابطه با دخالت ایشان در حمله به سفارت عربستان مدعی شدند: «ایشون اون موقع اصلا ایران نبوده که بخواد دخالت کنه» کردمیهن نیز با بازنشر این ادعاها نشان داد با فحوای کلام مشکلی ندارد. گرچه مدتی پیش در یک سخنرانی از حاج آقا کردمیهن که توسط خبرگزاری آنا منتشر شد ایشان گفته بود: «پرتاب مهر به علی لاریجانی و حمله به سیدحسن خمینی لازم نبود، اما حمله به سفارت عربستان لازم بود.»

روایت کردمیهن از رابطه اش با قالیباف و ماجرای حمله به سفارت عربستان

حجت الاسلام حسن کردمیهن در مصاحبه خواندنی با خیمه (1397) به نکات جالبی از زندگی و فعالیت های خودش اشاره کرده است و در بخشی از گفت و گو ماجرای حمله به سفارت عربستان را نیز شرح داده است.

گزیده ای از این مصاحبه را بخواند:

*شهرداری تهران و آقای قالیباف از کار فرهنگی ما در تهران حمایت زیادی کرد. شورای شهر و شهرداری کرج هم حمایت کرده‌اند و منابع دولتی هم در این قضیه بوده است. اما امروز اصل حمایت مردمی است. چون همه جا بی‌پول هستند.

*یک بار آقای قالیباف با من صحبت کرد و گفت مثل همین مجموعه‌ای که دارید را آن‌جا (سوریه) راه بیندازید. ما 600 مربی سوری را آموزش دادیم. دانشجو و طلبه جذب کردیم و همین آموزش‌های کار تربیتی را ارائه کردیم و آنها در مدارس آنجا شروع به کار کردند و شد موسسه جنت‌الحقیقه؛ که دقیقا تشکیلاتی مطابق با اساسنامه ما است.

*چون بیکار بودم و به درد نظام نمی‌خوردم و نظام به ماها نیازی ندارد، رفتم و فست فود راه‌انداختم. گاهی انگار هر کسی چاپلوس‌تر باشد در جای بالاتری قرار می‌گیرد. ما اهلش نیستیم.

*من 5 فرزند دارم. یکی دو تا نیستند و ما خانواده بسیار پرخرجی هستیم و سفره داریم و اداره آن با پول‌های مسخره ما ممکن نیست. من هم می‌خواستم از جایی پول دربیاورم. پس اول برای معاش و دوم از بی‌کاری.

*ما نه با جواد ظریف مشکل داریم و نه با fatf و نه با برجام و نه با حسن روحانی. من هیچ مشکلی با آمریکا ندارم. من با فضای مجازی و با تلگرام و با اینستاگرام هیچ مشکلی ندارم... مشکل ما امام جمعه و نهادهای انتصابی هستند. آنها را بگیرید بقیه کار با من.

*من در درس و بحث بیشتر مراجع شرکت کرده‌ام و اگر بپرسند ملاتر از همه کیست می‌گویم با فاصله آقا. من پای درس ایشان بوده‌ام. این مرد یک اعجوبه است. او چیزهای عجیب و غریبی درباره فقه و اصول می‌فهمد. در درس خارج دیدم که فهم آقا از دین غوغاست.

*من عقیده دارم مدیریت برخی از بچه‌های من، قطعا بهتر از مدیریت احمدی‌نژاد است و شعور سیاسی آن‌ها از خیلی‌ها بیشتر است. ولی آنها پرونده دارند و مساله دارند و نمی توانند کار کنند. باید ابتدا از من اعلام برائت کنند. کسی می‌گفت دو تشکیلات بزرگ و مهم قبل از شما وجود داشت. اول سازمان مجاهدین خلق و دوم حزب جمهوری اسلامی و هر دو فروپاشیده‌اند. از کجا معلوم شما شبیه حزب جمهوری باشید. چرا نظام فکر نکند که شما سازمان مجاهدین خواهید شد.

*سازمان تبلیغات هم تا زمانی بودجه می‌داد ولی شهرداری تهران قرارداد بست و در حقیقت ما حقوق بگیر شهرداری تهران بودیم. این پول را به ما می‌دادند تا اردوی جهادی برپا کنیم و سیمان و آجر بخریم و یک پول جداگانه‌ای برای حقوق مسئولین و کادر داده می‌شد.

*من عکس بزرگی از آقا را قاب کردم و در ورودی هیات نصب کرده‌ام. به من گفته شد باید بزنید پشت سرتان. ما با این آدم‌ها شده ایم 80 میلیون. ملاک‌های جامعه برای دوست داشتن آقا و ولایت‌پذیر بودن تغییر زیادی کرده است. انگار فقط کسانی که می گویند ولایت خط قرمز ماست، و شعارش را می‌دهند ولایی هستند.

*من کاری را دون شان روحانیت نمی‌شناسم. اگر کسی چنین حرفی زده از تکبر است. کشاورزی خاکی‌ترین کار است. وقتی دون شان علی بن ابی طالب نیست چرا باید دون شان ما باشد؟

*من به بچه‌ها نگفتم به آنجا (سفارت عربستان) بروند. من به هیچ کسی نگفتم کوکتل‌مولوتوف درست کند. به هیچ کس نگفتم اتوبوس بگیرید. من به هیچ کسی نگفتم نیروی انتظامی را کنار بزنید و بروید داخل! وقتی بچه‌ها به خانه های‌شان برگشته و خواب بودند، من در حمص سوریه آنلاین شدم. دیدم 300 پیام در گروه شهید خلیلی آمده است. از بالا شروع به خواندن کردم. این می‌گفت برویم و آن می‌گفت برویم و منافع ملی است و... به ساعت سوریه یازده و نیم شب بود. از عمق دلم خوشحال بودم. یکهو دیدم سیدعباس یک عکس سلفی با ملک سلمان در اتاق سفیر گرفته است. گفتم فلان فلان شده آن عکس را برای من بیاور چرا سلفی می گیری و همین‌طور به جواب دادن به آنها مشغول بودم که سیدرحمت توی گروه گفت حاج حسن ما برگشته‌ایم و دارند آب و جارو می‌کنند.

*همین که پرواز نشست دم در 7-8 تا ماشین آمده بود تا من را ببرند. انگار ریگی را گرفته‌اند. من را به زندان بردند و 48 روز در زندان‌های مختلف اوین می‌چرخیدیم و بازجویی می‌شدیم. گفتم بنده توفیق مجریمت در این برنامه را ندارم. چون من نبودم و داشتم از ناموس شما دفاع می‌کردم. گفتم این صوت‌ها را من گفته‌ام ولی همه به بعد از حادثه مربوط است. شما ادعا کرده‌اید و من را 48 روز در زندان نگه داشته‌اید و باید اثبات کنید که این اصوات به قبل از حادثه مربوط است.

*نامه نوشتم به آقای رییسی گفتم در قانون آمده است که معاون کمتر از مباشر جرم می‌پذیرد، چطور مباشرین شش ماه و من یک سال؟ بالاخره حکم مساوی شد و باز هم کمتر نشد. من نه سر پیاز بودم و نه ته پیاز ولی آن شش ماه را کشیدم.

رستوران داری کردمیهن

«این رستوران برای یکی از مردان پرحاشیه سال‌های اخیر است و برای همین علاقه‌ای به پاسخ دادن به سوالات ندارند و در جواب این‌که آقای کردمیهن به اینجا می‌آید و او را چقدر می‌شناسید، فقط می‌گویند «بله. این رستوران مال آقای کردمیهن است.»

روزنامه شهروند نوشت: «حاج‌آقا نیستن. شمالن!» مرد پشت پیشخوان می‌گوید و مِنو را نشان می‌دهد تا انتخاب کنیم. در منو، شاورماهای مختلف و پیتزای لحم بعلبک نشان از رستورانی لبنانی دارد که دو ماهی است حسن کردمیهن آن را در کرج افتتاح کرده است.

شنیده بودیم اینجا رویکردی فرهنگی دارد! منظور از این رویکرد چیست؟

نمیدونم. حاج‌آقا گاهی میان اینجا. این چیزها را باید از خودشون بپرسید.

سه میز و چند صندلی پلاستیکی رستوران کوچک، میزبان چند مرد است. دو مرد در انتظار غذا و میز سوم هم میزبان چند جوان است که گویا انتظار غذا را نمی‌کشند. این میز و صندلی پاتوقی است برای دورهمی‌شان و وقتی یکی از آنها می‌گوید برویم، چند نفر دیگر می‌گویند: «بشین. بریم کجا؟ بیرون سرده.»

سه مرد پشت پیشخوان غذاها را آماده می‌کنند و یکی از آنها پله‌های باریک و مارپیچ را نشان می‌دهد که اگر می‌خواهیم به طبقه بالا برویم. طبقه بالا هم کوچک است و دو میز و چند صندلی پلاستیکی دارد. اما نه خبری از سرویس بهداشتی است و نه روشویی.

رفت‌وآمدها به رستوران کم نیست. مردی با محاسن سفید می‌آید و دو ظرف غذای آماده‌اش را تحویل می‌گیرد و مرد جوان دیگری بدون نگاه به منوی غذا سفارش می‌دهد و مرد پشت پیشخوان می‌گوید: «مهمون باش حاجی!»

ظهر رستوران اما برعکس شب‌هایش بی‌رفت‌وآمد است. درش بسته است و شاید کسی هوس خوردن ناهار در این رستوران را ندارد. مغازه‌های همسایه هم گویا می‌دانند این رستوران برای یکی از مردان پرحاشیه سال‌های اخیر است و برای همین علاقه‌ای به پاسخ دادن به سوالات ندارند و در جواب این‌که آقای کردمیهن به اینجا می‌آید و او را چقدر می‌شناسید، فقط می‌گویند «بله. این رستوران مال آقای کردمیهن است.»

دی ماه سه سال قبل بود که عده‌ای خودسر به سفارت عربستان حمله کردند. از دیوار سفارت بالا رفتند. تعدادی از آنها وارد ساختمان سفارت شده، پرچم عربستان را به زیر کشیده و پس از تخریب اموال داخل ساختمان بنای داخلی سفارت را تخریب کردند. این حمله پس از اعدام شیخ نمر، روحانی مخالف دولت عربستان انجام شد و همان زمان بود که نام حسن کردمیهن به میان آمد. مردی که گفتند عامل حمله بوده و به دستور او عده‌ای خودسر راهی سفارت عربستان شده‌اند. حمله سروصدای بسیاری به پا کرد و آیت‌الله امامی کاشانی، امام‌جمعه موقت تهران روز جمعه 18 دی همان سال در خطبه‌های نمازجمعه تهران حمله معترضان به سفارت عربستان در تهران را محکوم کرد و گفت: «شواهدی نشان می‌دهد که حمله‌کنندگان دو گروه بودند. یک گروه پشت کار این ماجرا قرار داشتند و هدایت می‌کردند.» پس از این حمله دولت سعودی ارتباط دیپلماتیکش را با ایران قطع کرد و حسن روحانی، رئیس‌جمهوری دراین‌باره گفت: «باید بررسی شود، حمله‌کنندگان به سفارت وابسته‌اند یا نادان.»

کردمیهن در بهمن ماه همان سال و پس از آن که از سوریه به ایران برگشت، بازداشت شد و محمدرضا محسنی‌ثانی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به موضوع نقش حمایت برخی نهادها از کردمیهن اظهار داشت: «این اقدامات سازمان‌یافته نبوده است.» هر چند او پس از مدت کوتاهی آزاد شد و گزارشی هم درباره حکمش منتشر نشد.

پیروان حاج حسن

کردمیهن اما پیش از آن که رستورانی لبنانی در کرج داشته باشد هم در این شهر معروف بود و آن طور که ایلنا می‌نویسد هیأت‌الرضا که محفل انصار حزب‌الله کرج است را او سازماندهی می‌کرد. او همچنین هیأتی را هم پشت ترمینال جنوب در محله خزانه بخارایی علم کرد تا جوانان تهرانی را جذب کند. در کنار موسسه نور معرفت، کردمیهن چندین موسسه فرهنگی دیگر نیز ثبت کرده است که ظاهرا همگی با اهداف مشترکی فعالیت می‌کنند، اهدافی که گاهی یکی از آنها حمله به سفارت عربستان می‌شود. چه آن که در صوتی که از سخنرانی او توسط خبرگزاری آنا منتشر شده است، گفته بود که «پرتاب مهر با علی لاریجانی و حمله به سیدحسن خمینی لازم نبود اما حمله به سفارت عربستان لازم بود.»

این حمله و نقش کردمیهن در آن واکنش‌های فراوانی به دنبال داشت. حسین ذوالفقاری، معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور هم دراین‌باره گفته بود: «این افراد سازماندهی‌شده آمدند و بیش از 10‌سال است که در کرج و تهران و با محورهایی در زمینه امور خیریه و فعالیت‌های مذهبی فعالیت دارند. از مسئولان نیز عده‌ای دانسته و ندانسته از آنها حمایت کرده‌اند.»

حالا کردمیهن با حواشی گسترده‌ای که در سال‌های گذشته به دنبالش بوده، رستورانی در کرج افتتاح کرده؛ رستورانی که شاید بیش از هرچیز برای حلقه دوستان و نزدیکانش باشد. کسانی که او را به خوبی می‌شناسند و پیرو «حاج حسن» هستند.»

بیشتر بخوانید:

21220

کد خبر 1742493
«کردمیهن»، از «بازداشت‌» به اتهام حمله به سفارت عربستان تا فعالیت در «ستاد» نامزد اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری 2
«کردمیهن»، از «بازداشت‌» به اتهام حمله به سفارت عربستان تا فعالیت در «ستاد» نامزد اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری 3