یک‌شنبه 4 آذر 1403

گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی

هنرمندانِ سینمایش «410» در واکنش به شائبه دستمزدهای میلیاردی تأکید کردند که تهیه‌کننده از کوروش زارعی به عنوان کارگردان خواسته قراردادی داشته باشد اما او گفته در حوزه هنری کارمند است و همان حقوق را دریافت می‌کند.

- اخبار فرهنگی -

خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر و علیرضا رحیم بصیری: سینمایش "410" طرحی از محسن شاه کرمی است که کوروش زارعی کارگردانی و علیرضا کوهفر آن را تهیه می‌کند. این سینمایش، روایتی متفاوت از دفاع مقدس با محوریت شهید سپهبد قاسم سلیمانی و فتح گردان غواصی لشکر 41 ثارالله کرمان است.

در این سینمایش هزاران نوجوان و جوان تماشاگرش بودند، برای اولین بار نقش شهید حاج قاسم سلیمانی در تئاتری میدانی در معرضِ دید مخاطب قرار گرفت. از جلوه‌های ویژه این اثر می‌توان به استفاده از بزرگترین آکواریوم تئاتری با ظرفیت 100هزار لیتر آب و انفجارهای بزرگ و قابل توجه اشاره کرد.

حدود 200 بازیگر و عوامل در این برنامه فعالیت می‌کنند که بازیگران این تئاتر ابوالفضل همراه (درنقش شهیدقاسم سلیمانی)، انوش معظمی، مالک حدادپور سراج، امیرعلی زارعی، زین العابدین تقی‌پور، حسام خلیل‌نژاد، علی محمدرادمنش، مرتضی شاه کرم، حامدشیخی، رستا رضوی, مینامحسنی است.

 "410"، برنامه‌ای برای علاقه‌مندان به سینمای دفاع مقدس است و ورودی جدی در عرصه نمایش میدانی برای حوزه هنرهای انقلاب اسلامی به شمار می‌آید. به مناسبت پایان اجرای آن در برج میلاد میزگردی در پشتِ صحنه این سینمایش ترتیب داده شد و بازیگران «410» به همراه تهیه‌کننده‌شان پاسخگوی سؤالات خبرنگار تسنیم شدند:

* بگذارید با انوش معظمی شروع کنیم که نقش یک افسر عراقی را دارد. هنرمندی که بیشترِ مخاطبین او را با کاراکتر «حرمله» و نقش‌آفرینی ویژه او به یاد می‌آورند. یکی از اتفاقاتِ جالب در صحنه سینمایش «410» استفاده از تکنیک‌های نوین و فضایِ متفاوتی است که در معرضِ نگاه تماشاگر علاقه‌مند به تئاتر قرار داده شده است. از طرفی بعد از مدت‌ها کاری برای حاج قاسم سلیمانی در قالبِ یک نمایشِ زنده در دو مقطع غواصان و واقعه والفجر4 و حضورِ پرشور قرارگاه 41 ثارالله و دیگری لحظه شهادت این فرمانده دلاور، به منصه ظهور رسید. چه شد که این سینمایش شکل گرفت؟

شما از تکنولوژی و بهره‌وری از تکنیک‌های نوین در صحنه تئاتر صحبت کردید؛ باورم این است همین‌طوری که تکنولوژی پیشرفت می‌کند ما باید تکنولوژی را به خدمت خودمان دربیاوریم و به کار بگیریم. بعضی‌ها در تئاتر ممکن است یک مقدار تفکرات متحجرانه‌ای داشته باشند و معتقدند که نباید از هدست و HF (هاش‌اِف) استفاده کرد و همچنین آلات و ادوات سینمایی را به کار گرفت؛ اما در تکنولوژی پیشرفت حاصل شده و ما باید کمال استفاده را ببریم.

اما ماجرای 410 از کجا شروع شد؟ آقای کوروش زارعی این نمایشنامه را در اختیارم گذاشتند و کاراکترِ عراقی را برای من درنظر گرفتند. با وجود اینکه سه کاراکترِ دیگری هم وجود داشت اما دیدم این شخصیت برایم جذابیت دارد. اساتید و هنرمندان خوبی همچون آقای سراج بودند که با افتخار در کنارشان بودم و بسیار یاد گرفتم.

دیدم در این بستر، جای خوبی برای من وجود دارد و همه‌چیز سرجایش هست؛ البته زمان کوتاهی برای نقش‌آفرینی در این نمایش دارم، حدوداً 7 یا 8 دقیقه؛ با این حال، این شخصیت جذابیتِ خودش را داشت؛ شخصیت هیستریکی که دچارِ مالیخولیایِ ذهنی است.

من از "طارق عزیز" وزیر امورخارجه صدام در دوران جنگ تحمیلی الگو گرفتم که آدم هیستیریکی بود و از لحاظ ظاهر و فیزیک سعی کردم از این شخصیت الگوبرداری کنم. چون در دیدارهای دیپلماتیکی که داشت مسلح پشتِ میز می‌نشست، تا جایی که برخی‌ها او را آدمِ نیمه‌دیوانه‌ای می‌دانستند. آدم عجیبی بود؛ شخصیتی که نسبت به ایرانی‌ها یک عقده عجیب و غریبی داشت. آنقدر خشن که عقده‌هایش را بر سرِ اسرای بسیجی ما خالی می‌کرد.

این سینمایش، فرصتی شد که هرچه‌قدر کم، اما در حد خودمان ادای دین به شهدای جنگ تحمیلی کرده باشیم که در عملیات‌های کربلای 4 و والفجر هشت شهید شدند.

* به نظر شما این تئاتر ظرفیت این را دارد که در کشورهای دیگر هم روی صحنه برود؟

بله این ظرفیت را دارد. به نظرم اگر یک مقدار دستکاری شود می توان آن را در یکسری از کشورهای همسایه انجام داد.

* یکی از اتفاقاتِ جالب در این سینمایش، پرداختن به شخصیتِ حاج قاسم سلیمانی است. بسیاری هنوز این انتقاد را به سینما و تلویزیون دارند که نتوانسته حق ایشان را با ساختِ سریالی یا فیلم سینمایی‌ای، ادا کند. به نظرشما چرا این کم‌کاری اتفاق افتاده و کاری در خور درباره این شخصیت بزرگوار ساخته نشده است؟

بله من هم به این کم‌کاری اعتقاد دارم، چون شهید حاج قاسم سلیمانی دارای ظرفیتِ عجیب و غریبی است. شخصیتی که از لحاظ هنری، ساعت‌ها می‌توان درباره او فیلم و سریال ساخت و تمامی ندارد. در مورد سردار، مستندهای داستانی و فیلم‌های کوتاه و حتی تئاترهایی ساخته شده اما خیلی کم و ناچیز بوده‌اند.

وقتی زندگینامه این شهید را می‌خوانیم خاطرات بسیار و روایت‌های جالب و جذابی برای نسل امروز وجود دارد که انسان‌ساز است. به نظرمن نویسندگان، فیلمسازها و سریال‌سازها باید به میدان بیایند، ذوق‌آزمایی کنند و هرچه‌قدر راجع به ایشان بسازیم، کم است.

* به نظرتان چرا تاکنون محقق نشده است؟

فقط می‌توانم بگویم کم‌کاری شده! البته در عین حال فاکتورهای مختلفی هم وجود دارد که باید در این زمینه بررسی شوند؛ چرا کار نشده است؟ شاید بعضی وقت‌ها نوکِ پیکان تبلیغات به سمت ایشان است و یا تبلیغات منفی اتفاق می‌افتد؛ چه در داخل و چه خارج از کشور، برخی احتیاط می‌کنند و به سمتِ این سوژه نمی‌روند!

یا باز به تعبیرِ یکی از مسئولین جلوه‌های ویژه در سینمای ایران، به قدری مخارج و هزینه‌های ساختِ چنین کارهایی بالا است که چنین کارهایی سخت شکل می‌گیرند. مثلاً شاید برایتان جالب باشد که یک گلوله مشقی که در اینجا استفاده کردیم 68 هزار تومان بود، در حالی که قیمتِ آن از گلوله جنگی گران‌تر است! یعنی در واقع اگر می‌خواستیم گلوله جنگی شلیک کنیم از گلوله مشقی ارزان‌تر در می‌آمد!

باید نهادها و مسئولین ذیربط به لحاظ امکانات سخت‌افزاری و خرج‌های بالای چنین کارهایی که به پروداکشن‌های عظیم نیاز دارد، دستِ یاری بدهند و حتی سازمان‌ها مشترکاً با هم کار کنند. البته به نظرمن گزاره‌های دیگری هم وجود دارند که باید در این زمینه بررسی شوند.

* آقای سراج! در تکمله صحبت‌های آقای معظمی، یادم هست که ما میزگردی در مورد شهید شهریاری داشتیم شما آنجا به این نکته اشاره کردید که اگر یک سرباز آمریکایی کشته شده بود هزاران فیلم در هالیوود ساخته می‌شد تا ابعاد شخصیتی آن فرد را نشان دهد. اما اینجا یک فرمانده بزرگ و بسیار ارزشمند را از دست دادیم، اما این اتفاق هنوز نیفتاده است. نظر شما در این باره چیست؟

گاهی اوقات یک اتفاق آن‌قدر بزرگ هست که نزدیک شدن به آن به همان اندازه سخت می‌شود؛ اگر شخصیت مورد بحث، یک کاراکتری دم‌دستی باشد شما می‌گویید خوب می‌فهمیم چه کار کنیم، اما کاراکتر حاج قاسم سلیمانی آن‌قدر ابعاد وسیع، کارکرد بزرگ و تأثیرگذاری فراوانی دارد که خود این بیش از حد بزرگ بودنِ شخصیت ایشان، باعث شده تا فیلمساز و کارگردان و هنرمند بترسد به آن نزدیک شود.

چرا که با خودش می‌گوید چه‌کار کنم حق مطلب ادا شود؟ بسیاری این سؤال را از من می‌پرسند اما این موضوع وجود دارد که هرطور به او نزدیک شوی، می‌بینی که هزاران نظر وجود دارد و دوباره عقب می‌کشی؛ این باعث نوعی دافعه می‌شود. چطوری باید به این شخصیت نزدیک شویم که همه را راضی نگه دارد؟

البته این میدان باید باز شود تا نویسندگان بنویسند. در این ذوق‌آزمایی، فیلمنامه، خودش کارگردان متناسبش را پیدا می‌کند. فقط باید اجازه بدهیم این اتفاق بیفتد. آن‌قدر مسیر را سخت نکنیم که فاصله هنرمندان و نویسندگان آن‌قدر زیاد شود.

سینمایش «410» حاج حسین یکتا را یاد چه خاطراتی انداخت؟ + فیلم تقدیم اجرای "سینمایش 410" به شهدای شیراز

* اما هرچه‌قدر این موضوع به عقب می‌افتد متأسفانه تحریف‌ها و روایت‌های وارونه هم بیشتر می‌شود...

دقیقاً همین‌طور است. حرف شما را قبول دارم. من دلایل را گفتم؛ شاید به این شخصیت خیلی نزدیکیم اما زمان بیشتری می‌خواهیم که از این شخصیت فاصله بگیریم تا جرأت نزدیک شدن به او را پیدا کنیم.

از طرفی هم میدان، وسیع نیست؛ قطعاً می‌دانید که به هرکسی امکانات نمی‌دهند. تعداد انگشت‌شماری کارگردان یا فیلمساز داریم که به آنها اعتماد شود تا چنین کار بزرگی را درباره این شخصیت بزرگ بسازند.

باید از آنها پرسید: چرا جلو نمی‌آیید؟ به من بگویند، با سر می‌آیم اما من، کننده کار نیستم و خودم را اصلاً قابل این کار نمی دانم. دقیقاً بایستی سراغِ آنهایی برویم که گفتم؛ تعدادشان انگشت‌شمار است و اجازه کار در این میادین را به آنها می‌دهند، بروید و یقه‌شان را بگیرید. شما می‌توانید و به شما اعتماد دارند و امکانات می‌دهند؛ چرا واقعاً سکوت کرده‌اید؟

* اگر از این حرف‌ها بگذریم و سازمان صداوسیما به شمایِ نوعی، بگوید بنویسید یا کار کنید از کجا، قصه حاج قاسم را روایت خواهید کرد؟

من سعی می‌کردم در وهله اول، حاج قاسم را زمینی کنم و پله‌هایی را که طی کرده را نشان می‌دادم؛ اگر دیگرانی خواستند این مسیر را بروند و بدانند کجا پا بگذارند تا قاسم سلیمانی شوند. قاسم سلیمانی یک روزه قاسم سلیمانی نشد؛ باید این نکته را به مخاطب نشان دهیم که چه شد که این اتفاق برای این شخصیت بزرگوار افتاد. اگر ما انتظار داریم که نسل جوان‌مان آن سردار را الگوی‌شان بدانند باید پله‌ها و مسیری را که طی کرده، نشانش بدهیم.

نه اینکه طوری نشان بدهیم که فکر کنند دست‌مان به او نمی‌رسد. به جایِ این نوع روایت، راه حاج قاسم را از آنجایی که رفته همان راه و جوانی‌اش را نشان دهیم و نحوه برخورد حاج قاسم با اقشار مختلف و ظرفیت‌هایی که یک آدم از خودش و از جوانی‌اش نشان داده را تا روز آخر، به نمایش بگذاریم.

نحوه برخورد حاج قاسم با جوان‌ها را بببینید؛ الگوی بسیار خوبی است. اینکه ما با جوان‌هایمان چطور برخورد کنیم را حاج قاسم به ما آموخته است؛ همان جملات معروف "دختری که کم‌حجاب است دختر ماست؛" و یا در جایی می‌گوید که "ما ملت امام حسینیم."

او می‌خواست به ما بگوید که شهدا، فصل مشترک همه مردم ما هستند؛ حاج قاسم گل سرسبد این فصل هست، یعنی روز تشییع حاج قاسم را ببینید کسی در ایران نبود که در این میدان حضور نداشته باشد. زیر تابوت سردار شهید را ببینید؛ همه بودند. فصل مشترک همه‌مان اندیشه، راه و نحوه برخورد او بود. این نکته خیلی اهمیت دارد.

* آقای سراج! با توجه به فضای فرهنگی و هنری کشور که دچار تغییرات و تحولات مدیریتی شد بفرمایید به جایِ ساخت برخی از سریال‌هایی که به تعبیرِ برخی از کارشناسان 5 تا 8 درصد بیننده دارند بهتر نیست کارهای فاخری برای نشان دادن این الگوها و قهرمانان واقعی ساخته شود. پیشنهاد شما به مسئولین فرهنگی کشور چه در سینما و چه در تلویزیون چیست؟

من می‌گویم همه موضوع‌ها خوب است؛ نه اینها را کنار بگذاریم و نه آن موضوعات مهم که هیچ توجهی به آن نمی‌شود و در واقع کم‌کاری نسبت به آن صورت می‌گیرد. منتها یک نکته‌ای آقای معظمی اشاره کردند که گاهی وقت‌ها شرایطی برای خیلی از هنرمندان پیش می‌آید که ممکن است از نزدیک شدن به این آدم‌ها واهمه داشته باشند و بگویند ای‌بابا تو هم رفتی سراغِ این حرف‌ها، تحریف از همین‌جا آغاز می‌شود. یعنی شرایطی دست به دست هم بدهد که هنرمند با خودش به این نتیجه برسد جرأت نداشته باشد به این شخصیت نزدیک شود. به همین خاطر به سراغِ موضوعات ساده‌تری می‌رود و می‌گوید دنبال دردسر نمی‌گردم که فردا هزار حرف پشتِ ما می‌زنند که تو هم هنرمند حکومتی شدی!

انوش معظمی: اصلاً الان این جهاد است. واقعاً خیلی‌ها واهمه دارند که به این موضوعات نزدیک شوند؛ ما هم راجع به شمر نوشتیم و هم امام حسین (ع)؛ این‌طوری به نظرم بیشتر باید به این موضوع فکر کنیم که مخاطب باید امیدوار از سالن بیرون برود یا از جلوی تلویزیون بلند شود؛ ما وظیفه‌مان همچون کشاورزی است که بذری را می‌کارد و سبز می‌شود و باید تلاشش را بکند که آن بذر، هرز نرود و از بین نرود.

* صحبت‌ها را با آقای سراج ادامه بدهیم. وقتی روی صحنه «سینمایش» حاضر می‌شوید و ابوالفضل همراه نقش حاج قاسم را بازی می‌کند چه حال و هوایی برای شما که خودتان دوران دفاع مقدس را درک کرده‌اید؛ زنده می‌شود.

من خوشبختانه هم در عملیات والفجر8 حضور داشتم و هم کربلای چهار را تجربه کردم؛ من آن موقع تصویربردار بودم و با آن غواص‌ها مصاحبه داشتم. با رزمنده‌هایی که قرار بود بروند و خط شکن بشوند. این نمایشنامه‌ها برای من بیشتر تجدید خاطره است تا بازی! من با آن زندگی می‌کنم، همین‌طور که می‌گویید خدای ناکرده تظاهر نباشد اما من همیشه گفتم من با آن رزمنده‌هایی که بودم بخش خوب زندگی‌ام هست و بهترین خاطرات زندگی‌ام به آن دوران‌ها برمی‌گردد.

هر وقت کارهایی پیش می‌آید که حرفی از شهدا می‌شود من وظیفه خودم می‌دانم در این عرصه، قدمی بردارم. باز هم خوشحالم که شهدا موضوع‌شان فصل مشترک ماست؛ پیش کسانی بودم که بدون اینکه ما را بشناسند خوبی ما را می‌خواستند، بدون اینکه ما را بشناسند برای ما جنگیدند حتی برای کسانی که نیامدند یا نمی‌دانستند بعداً می‌آیند هم تلاش کردند؛ وقتی می‌آیند جایی برای زندگی کردن داشته باشند و این خیلی مهم است.

* یک مقداری برای مخاطبی که موفق نشده این نمایش را از نزدیک مشاهده کند درباره نقش‌تان و اتفاقاتی که روی این صحنه می‌افتد هم توضیحی دارید بفرمایید.

من شخصیت یک کاراکتری به اسم جلیل را بازی می‌کنم. جلیل آدمی است که در کف جامعه زندگی می‌کند؛ منتها این نمایش داستان سه خانم هست که هر کدام‌شان دغدغه‌ای دارند؛ یکی مادر است که روایتگر همه فرزندانش در جنگ هست، یکی زنی است که نمی‌خواهد همسرش به جنگ برود و یکی هم زنی است که همسرش را به جنگ می‌فرستد و من که جلیل هستم به تشویق زن خود به جنگ می‌رود منتها پیش خودش حساب کتاب‌هایی دارد.

من یادم هست زمان جنگ وقتی می‌گفتم مرخصی می‌خواهم، می‌گفتند چک سفید به شما دادند؟ این جلیل از آن آدم‌هاست که فکر می‌کند وقتی می‌رود چک سفید می‌گیرد و وقتی به طمع چک سفید می‌رود با حاج قاسم در لشکر 41 ثارالله مواجه می‌شود، اتفاق دیگری می‌افتد.

حاج قاسمی که اصلاً شباهتی به فرمانده‌هایی که می‌توانست داشته باشد ندارد، لباس می‌شوید و خیلی کارهای عجیب و غریبی انجام می‌دهد چون می‌خواهد آدم معمولی باشد. به همین خاطر جلیل هرچه از دهانش بیرون می‌آید به او می‌گوید و بعداً متوجه می‌شود او فرمانده است.

خود این برخورد، جلیل را دگرگون می‌کند و به جایی می‌رساند که دیگر نمی‌خواهد به عقب برود؛ عاشقانه و مشتاقانه می‌رود به سمتی که بچه‌های غواص می‌روند.

* به نظر شما چقدر این نمایش توانسته فضایِ عملیات کربلای 4 و والفجر8 را برای مخاطب ایجاد کند؛ همچنین از سختی‌های کار بگویید؛ مثلاً آقای زارعی در نشست خبری می‌گفتند وقتی که بازیگران غواص، در این هوای سرد وارد حوضچه‌های طراحی شده می‌روند و بیرون می‌آیند، به شدت می‌لرزند؛ واقعاً سخت است!

شما سؤال می‌کنید که چقدر توانستیم فضای عملیات کربلای 4 و والفجر8 را برای مخاطب بازسازی کنیم؟ ما هرچه تلاش کنیم که این اتفاق بیفتد، مثل نقش روی فرش و پشت فرش است. مگر می‌شود با نقش پشتِ فرش، زیبایی روی فرش را دید؟ فقط می‌توان "بافت و خطوط" را دید؛ این‌هایی که اینجا انجام می‌شود خطوطی از آن بافت و زیبایی‌های بزرگ است و تنها سایه و شبهه‌ای از آن است.

* شما طوری صحبت می‌کنید من هم بغض می‌کنم؛ این‌ها از کجا می‌آید؟

من آن فرش زیبا را دیده‌ام و از این بهتر نمی‌توانم مثال بزنم. من می‌گویم پشت فرش‌های خانه‌تان را برگردانید؛ ما اگر بخواهیم از حاج قاسم حرف بزنیم با اینکه او را دیدیم با اینکه او را لمس کردیم مجبوریم خطوط حاج قاسم را نشان بدهیم. رنگ‌شان خیلی سخت است بچه‌ها هم همین‌طوری بودند.

* آقای معظمی! شما از سختی‌های کار بگویید؟

این کار با وسعتِ پروداکشن، میدانی و محیطی، سختی‌های خودش را دارد؛ مخصوصاً اینکه از فصل خودش خارج شده و بخش مهمی از آن باید در استخر اجرا شود. سرمای هوا را داشتیم و 7-8 درجه با هوای شهر اختلاف دما داشتیم.

من خودم داخل آب نمی‌روم، اما با چشم خودم دارم می‌بینم که چطور بچه‌ها جهادی کار می‌کنند. چون اکثراً دندان‌هایشان به هم می‌خورد وقتی که از آب بیرون می‌آیند. همین رفتارِ جهادگونه و عاشقانه باعث شده کارشان دیده شود.

در رابطه با اینکه چقدر این نمایش توانسته رسالت خودش را انجام دهد من می‌توانم قطره را در مقابل اقیانوس مثال بزنم؛ قطره‌ای از این اقیانوس را شاید توانسته باشیم انعکاس بدهیم و این کار در حد و اندازه‌های خودش است. شاید توانسته باشیم یک عکس سه در چهار از دریایی تصویر و اتفاق را انعکاس بدهیم.

* شما نقش‌های خیلی سختی را بازی کردید؛ یادم می‌آید درباره بازی کردن در نقش حرمله چه سختی‌های احساسی و عاطفی را به جان خریدید. بازتاب‌های عجیب و غریب آن را هم تحمل کردید. اینجا چه حال و هوایی برایتان به وجود آمد و احساس درونی در صحنه نسبت به اتفاقاتی که می‌افتد و فضای غواص‌ها و اینکه دیگر حاج قاسم را در کنار خودمان نداریم، به شما دست داد؟

حق ندارم به خاطر کاراکتری که خودم بازی می‌کنم خیلی تحت تأثیر قرار بگیرم. به دلیل اینکه شخصیتی را بازی می‌کنم که پر از عقده است و باید رفتار هیستیریک نشان بدهد. سختی کار من، این است و نباید خیلی تحت تأثیر این فضای احساسی قرار بگیرم. اما تهِ دلم نمی‌توانم منکر این ماجرا شوم. در عین حال اگر بخواهم به حاج قاسم فکر کنم معتقدم که باید او را از زبان دشمنانش بشناسید؛ من مصاحبه‌هایی که دشمن‌های درجه یک حاج قاسم انجام دادند را گوش کردم.

معتقدم که شهید سلیمانی را باید از زبان قاتلینش بشناسید، یعنی باید پای مصاحبه‌های این آدم‌ها بنشینید. شما گفتید اگر بخواهیم به سوژه حاج قاسم نزدیک شویم از کجا باید این اتفاق بیفتد؟ من اگر بخواهم فیلم یا تئاتری کار کنم یا مطلبی راجع به ایشان بنویسم واقعاً از دریچه نگاه و تفکر دشمنان حاج قاسم به آن نزدیک می‌شوم و سعی می‌کنم فیلمی با این مضمون بسازم؛ یعنی از زاویه نگاه دشمنان، حاج قاسم را رصد کنم و راجع به آن فیلم بسازم.

* آقای ابوالفضل همراه! شما نقش حاج قاسم را در این نمایش بازی می‌کنید. شما زمانی خودتان را داوطلب این نقش اعلام کردید و حالا این اتفاق افتاده است.

انوش معظمی: پیشنهاد خودم بود؛ لحظه اول که آقای کوروش زارعی تماس گرفتند، هنوز چیزی نگفته و انتخابی نکرده بودند من گفتم: "ابوالفضل همراه این نقش را می‌تواند بازی کند."

ابوالفضل همراه: یک وقت‌هایی آدم خودش هم نمی‌داند چه اتفاقی افتاده؛ به هر حال ما بعضی وقت‌ها تصورمان این است که وقتی طرف می‌خواهد به زیارت کربلا برود می‌گوید من طلبیده شدم. چند وقت پیش، یکی از دوستان ما برنامه‌ریزی برای پیاده‌روی اربعین کرده بودند، من به همه دوستان پیام دادم و دعوت کردم که بچه‌ها هرکسی می‌تواند برای پیاده‌روی اربعین تشریف بیاورد و همه متفق‌القول می‌گفتند که باید طلبیده بشویم و باید بطلبد.

اگر نخواهیم شعار بدهیم یا اغراق کنیم می‌توانم بگویم که بازی در نقش حاج قاسم سلیمانی در این نمایش یکی از بزرگترین افتخارات هنری زندگی من بوده است.

من معتقدم که یکسری کارها خارج از دست ما هست؛ کوروش زارعی دوست صمیمی من است و حتماً گزینه‌های دیگری هم داشته است، اما چه شد که به یک باره در ذهن انوش معظمی این اتفاق افتاد که قرعه به نام من بیفتد؟ اگر نخواهیم شعار بدهیم یا اغراق کنیم می‌توانم بگویم که بازی در نقش حاج قاسم سلیمانی در این نمایش یکی از بزرگترین افتخارات هنری زندگی من بوده است.

با هیچ‌کدام از نقش‌هایم چه در سینما و چه در تئاتر زندگی نکرده بودم، شاید معروف‌ترین نقشی که بازی کردم و سالیان سال در ذهن مردم مانده است، همان نقش اخراجی‌ها باشد، اما من فکر می‌کنم که از این به بعد کارنامه هنری من به قبل و بعد از این سینمایش تقسیم می‌شود. به بچه‌ها می‌گفتم که بعد از این نقش‌آفرینی خیلی برایم سخت است، نقشی را قبول کنم.

* یادم می‌آید با آقای معظمی صحبت می‌کردم بعد از نقشِ حرمله در سریال «مختارنامه» پیشنهادات متعددی برای بازی در این نقش در پروژه‌های دیگری به او پیشنهاد شد اما نپذیرفت؛ اگر در یک سریال یا فیلم سینمایی بخواهند که نقش حاج قاسم را بازی کنید این کار را دوباره می‌کنید؟

بله قطعاً. در "اخراجی‌ها" این اتفاق برایم افتاد. بعد از سه‌گانه "اخراجی‌ها" در هیچ فیلم دیگری من آن نقش را بازی نکردم، با وجود اینکه آن نقش می‌توانست هم از لحاظ درآمدی و هم شهرت برایم خوب باشد. شما نگاه کنید خیلی از بازیگرها یک نقش را بازی می‌کنند و با همان نقش هم می‌مانند.

چون می‌دانند هم بحث مالی و هم شهرت آنها کمک می‌کند و همیشه در همان نقش هستند؛ یعنی همان را تکرار می‌کنند. در سال‌های گذشته من سعی کردم از این اتفاق فاصله بگیرم و نقش‌ها را تکرار نکنم. حتی در ژانر پلیسی که سال‌های اخیر بازی کردم در تلاش بودم پلیس‌ها متفاوت باشند.

یعنی تحقیق کردم فرق کاراکتر فلان پلیس با آن پلیس چیست؟ اما نکته‌ای که درباره این نقش وجود دارد و حاضرم بارها و بارها تکرارش کنم به این دلیل است که این تکرار، تکرار نقش نیست تکرار زندگی است.

* چون شما فضای مدیریتی در فرهنگسرای نیاوران هم دارید می‌خواهم بپرسم که آیا فضایی فراهم خواهد شد تا این سینمایش در مکان‌های دیگری هم اجرا شود؟

قطعاً در حد وسع و توانم در حدی که بتوانم آنجا کاری انجام بدهم.

اما همانطور که می‌دانید بیشتر کارهایی که در این مدت در فرهنگسرای نیاوران انجام شد، یک ارتباطی با حاج قاسم و بحث دفاع مقدس داشته است. می‌گویند مدیرها سلیقه‌ای عمل می‌کنند، اما به نظرم اگر در این جهت باشد هیچ اشکالی ندارد. بعد اینکه شما نقش‌آفرینی کنید که به این هدف والا برسید، این هم هیچ اشکالی ندارد. در حوزه‌ای که بتوانم مکتب حاج قاسم را نشان بدهم و تمامی فعالیت‌های هنری‌مان را ساری و جاری کنیم به نظرم اگر بتوانم همچنین کاری کنم آدم موفقی هستم.

* شما در این نمایش، دو مقطع از حاج قاسم را بازی کردید؛ از ایفای نقش‌تان در «410» هم بگویید.

من مقطع جوانی حاج قاسم را در زمان جنگ و فرماندهی‌شان در لشکر 41 ثارالله بازی می‌کنم؛ بخشی که به عملیات والفجر8 و کربلای 4 برمی‌گردد. مقطع دیگر شهادت حاج قاسم هست که زمانِ کوتاهی دارد، اما آن زمان کوتاه بسیار اثرگذار است. حتماً باید لا‌به لای جمعیت باشید، چون من صحنه‌ای دارم که وارد جمعیت می‌شوم و ری‌اکشن‌های مردم را باید ببینید.

بعد از آن پایان کار را هم ببینید؛ در روزهای ابتدایی اجرا، وقتی که به اتاق لباس می‌رفتم و برمی‌گشتم، می‌دیدم خیلی از مردم ایستاده‌اند و منتظرند تا مرا ببینند. خیلی از دوستان می‌پرسند چه حسی از این اتفاق داری؟ در پاسخ می‌گویم آنها منتظر ابوالفضل همراه نیستند. منتظر کاراکتری‌اند که در ذهن‌شان شکل گرفته، آنها دنبال حاج قاسم می‌گردند.

آنها می‌خواهند با من عکسِ یادگاری بگیرند و ابراز لطف و محبتی دارند؛ همه به دلیل این نیست که ابوالفضل همراه هستم. من به عنوان یک بازیگر معمولی سعادت و افتخار این را داشتم که چنین نقشی را بازی کنم. تماشاگران آن‌قدر این شخصیت را دوست دارند و در ذهن‌شان کاراکتر جذاب و عمیقی است که این چنین بازتاب‌هایی را ایجاد می‌کنند. واقعاً عکس‌العمل‌های جذابی را دیدم که برایم تازگی داشت.

* آقای همراه! یک نکته دیگر؛ هادی حجازی‌فر وقتی «موقعیت مهدی» را بازی کرد بعد از آن گفت که بازی کردن در نقش شهید باکری تیغ دو لبه‌ای بود که امکان دارد خوب از آب درآید یا مخاطب نگرش دیگری نسبت به مهدی باکری پیدا کند. فکر می‌کنم این موضوع برای شما هم قابل تکرار باشد؛ چون اگر طور دیگری باشد و لحظه متفاوتی با آنچه مخاطب نسبت به حاج قاسم در ذهنش ساخته، ببینیم، اتفاق دیگری می‌افتد. نظر شما در این باره چیست؟

وقتی می‌خواهید نقش شخصیتی را بازی کنید که واکنش بیرونی، محتوا و مفاهیم زیادی در مورد او وجود دارد و شخصیتِ بزرگی در ذهن مردم است، کار هنری را فوق‌العاده سخت می‌کند. همین‌طور که گفتم سخت‌ترین نقشی که در زندگی‌ام بازی کردم و بیشترین دلبستگی را به آن دارم، همین نقش حاج قاسم است.

هیچ‌کدام از نقش‌هایی که در این سالها بازی کردم، چه تئاتر و چه سینما دلبستگی در من ایجاد نکرده است. شاید آن تکنیک و بازی که اجرا کردم برای مخاطب جذاب بوده اما هیچ‌کدام مرا به آن کاراکتر نزدیک نکرده است.

سفر اربعین که خودم به بچه‌ها زنگ زده بودم و باید می‌رفتم را نرفتم که سر تمرین این کار حاضر شوم. این کار خیلی برایم مهم بود، چون می‌دانستم این هم برای خودش به نوعی زیارتِ اربعین است.

شاید زیاد جای گفتن نداشته باشد، اما این شخصیت را واقعاً از صمیم قلبم دوست دارم و همیشه الگو و قهرمانم بوده و همیشه هم آرزویم بوده که چنین نقشی را بازی کنم. من همیشه وقتی مصاحبه داشتم می‌گفتم آرزوی من ایفای نقش در این کاراکتر هست و وقتی آقای زارعی با من تماس گرفت، من درگیر پروژه دیگری بودم و یک پروژه هم صحبت کرده بودم که سر آن کار بروم اما وقتی به من گفت همچنین نقشی هست گفتم من فردا دفتر شما هستم. یعنی من همه کارهایم را کنسل کردم. حتی سفر اربعین که خودم به بچه‌ها زنگ زده بودم و باید می‌رفتم را نرفتم که سر تمرین این کار حاضر شوم. این کار خیلی برایم مهم بود، چون می‌دانستم این هم برای خودش به نوعی زیارتِ اربعین است.

* گفتید که به میان مردم می‌روید و آن بخشِ انتهایی سینمایش است. حتماً اتفاقاتی می‌افتد، بازتاب‌هایی را شاهدید و نکاتی رد و بدل می‌شود. از این احساسات و عواطفی که به سمتِ شما می‌آید برایمان بگویید.

خدا را شاکرم که همه بازخورد مثبتی داشتند و خیلی نگران بودم که مبادا به نقش نزدیک نشده باشم. همیشه از کارگردان و دوستانم می‌خواستم اگر نکته‌ای یا جایی حس می‌کنید این حرکت در شأن حاج قاسم نباشد بگویید که اصلاح کنم. دوستان هنرمند و همکاران عزیزی که همراه من بودند که جا دارد از همه آنها تشکر کنم، خیلی به من کمک کردند. هم‌بازی (پارتنر) و بازیگرهای رودرروی من و همه افرادی که چه با هم بازی داشتیم و چه نداشتیم من را برای رسیدن به این نقش آماده کردند.

من مدیون آنها هستم. درست است که حاج قاسم در اینجا باید برجسته شود اما یک کار گروهی کنار هم داریم که همه کمک می‌کنند تا آن شخصیت و آن اتفاق که از همه‌چیز والاتر و مهمتر است دیده شود.

اینکه اشاره می‌کنید هادی حجازی‌فر که او هم از دوستان صمیمی من هست و ما از زمان دانشجویی هم اتاق بودم می‌گوید: تیغ دو لبه، برای من هم می‌تواند تیغ دو لبه باشد اما یک نکته ظریفی در این میان وجود دارد اینکه شخصیت مهدی باکری شاید به اندازه حاج قاسم برای مردم شناخته نشده باشد و همین موضوع باز وظیفه من را خیلی سخت‌تر می‌کند.

چون مردم حتی قدم زدن حاج قاسم را دیده‌اند و فیلم و سخنرانی‌های زیادی از او وجود دارد. انوش معظمی به درستی اشاره کرد که دشمنان ما راجع به حاج قاسم با احترام یاد می‌کنند و "ژنرال سلیمانی" می‌گویند. حتی برای رئیس جمهور آمریکا این شخصیت به قدری اهمیت دارد که خودش رأساً دستور می‌دهد و خودش هم رأساً این مسئولیت را برعهده می‌گیرد؛ کجا یک همچنین شخصیتی را داریم؟

حاج قاسم کاراکتری است که هزاران هزار نفر او را می‌بینند، چرا کسی جرأت نمی‌کند برای حاج قاسم سلیمانی فیلم بسازد؟

* دقیقاً همین را می‌خواستم بپرسم؛ چرا صداوسیما سریال الف یا الف‌ویژه چند قسمتی از حاج قاسم از دوران جوانی تا شهادتش نمی‌سازد؟

بلا تشبیه، به همان دلیل که ما تا حالا سریالی برای امام حسین (ع) هم نتوانستیم بسازیم، «مختارنامه» هم حول محورِ مختار بود و فقط گریزی به واقعه کربلا و امام حسین (ع) زده است. اما چرا فیلمسازی درباره امام حسین (ع) به جایی نرسید؟

یک اتفاقاتی دست فرد نیست و به نظرم یک اتفاق خاص باید راجع به حاج قاسم بیفتد؛ خیلی‌ها ورود کردند و کار کوتاه و مستند ساخته شد، اما کسی جرأت نمی‌کند. شاید هم نمی‌شود باید خوشان بخواهند اتفاقی بیفتد.

این کار را خواستند؛ نمی‌خواهم بگویم همه ما آدم‌هایی که اینجا جمع شدیم آدم‌های خاصی هستیم؛ اما من شک ندارم که بازیگران، عوامل و گروه فنی، همه اعتقادی آمدند. 130، 140 نفر آمدند در این جریانات و اتفاقات، چنین کاری را انجام دادند که کار ساده‌ای نیست. طوفان می‌شود، کار انفجار دارد و لحظه‌های میدانی دارد چه چیزی باعث می‌شود این اتفاقات کنار هم قرار بگیرند؟ مگر غیر از این است که شهدا و حاج قاسم چنین شرایطی را فراهم آوردند تا این اتفاقِ خوب بیفتد؟

* نکته دیگر که دوستان می‌توانند همه در موردش صحبت کنند، بحثِ شائبه‌های دستمزدهای میلیاردی است که مطرح می‌شود.

ابوالفضل همراه: بگذارید اول من بگویم؛ واقعاً میلیاردی؟ من در مورد خودم می‌گویم، حدودِ 50 روز درگیر این کار بودیم و زمان زیادی تمرین داشتیم. مثل کاری نبوده که ما یک ساعت سر تمرین برویم؛ بلکه 4 تا 5 ساعت تمرین داشته‌ایم. البته من کمی دیرتر به پروژه اضافه شدم.

می‌دانید برای یک کار کوتاه نه فیلم بلند، چه سریال و چه سینمایی، کمترین دستمزدی که می‌دهند، 5 برابر دستمزدی است که در این 50 روز سر این کار می‌گیرم. یعنی می‌خواهم بگویم که این رقم نسبت به کاری که انجام می‌دهیم، کم است. زمانی که دوستان صلاح بدانند راجع به ارقام صحبت کنیم حتماً از مقدارِ کم آن تعجب خواهید کرد.

تهیه‌کننده کار آدم شریفی است و روز اول برای اینکه این کار راجع به حاج قاسم ساخته بشود گفتند همه باید فیتیله را پایین بکشیم و همه بچه‌ها فیتیله را تا کف پایین کشیدند؛ یعنی اصلاً توان مالی آنچنانی نبوده است.

بالأخره بازار شایعه داغ است و ما هر روز می‌بینیم یکی از شایعات این بود که چون آقای زارعی در حوزه هنری مسئولیت دارد و فعالیت می‌کند کارگردانی این پروژه را گرفته است؛ البته من می‌گویم پول همه آن نهادها باید خرج این کارهای فرهنگی شود.

انوش معظمی: آقای زارعی که رفیق بیست و چند ساله من هستند و کاملاً او را می‌شناسم که چه انسان شریفی است. به شما می‌گویم که برای این‌کار یک ریال در جیب خودش نمی‌رود و همان حقوق حوزه هنری خودش و حقوق کارمندی‌اش را می‌گیرد؛ ما ممکن است یک مقداری دستمزد بگیریم، اما آقای زارعی همان دستمزد را هم نگرفته است.

* یک نکته‌ای هم از آقای حامد شیخی بپرسیم که نقشِ فرمانده احمد امینی را بازی می‌کند. یک مقدار درباره این شخصیت صحبت کنید که خیلی‌ها شاید با او آشنا نیستند و اتفاق خوبی بود که در این سینمایش بخشی از ابعادِ شخصیتی‌اش به نمایش درآمد. بازخوردها نسبت به این شخصیت چطور بوده و از کجا با این شخصیت آشنا بودید که خودتان را در شخصیت‌پردازی به او نزدیک کنید؟

روزی که بازی در نقش آقای احمد امینی به من پیشنهاد شد برایم خیلی جالب بود که هر دو زاده یک شهر هستیم. یعنی من بچه رفسنجانم و ایشان هم برای همان رفسنجان بوده‌اند، همان‌جا هم ساکن بودند و از همان کودکی با اسم ایشان خاطره داشتم. همیشه در مسیر مدرسه که می‌رفتم از جلوی تابلو و اسم ایشان رد می‌شدم، نگاه می‌کردم و این برایم یک خاطره بود.

موقعی که این نقش به من پیشنهاد شد خاطره‌ها یک دفعه برایم یادآوری شد. از طرفی هم یک ارادتی به صورت خانوادگی به ایشان داشتیم. پدرم در واقع با برادر ایشان دوست صمیمی بودند و هستند. آقای محمد امینی که چند وقت پیش با ایشان در تماس بودم، فرمانده گردان 410 غواص بود و در واقع از دوستان نزدیک حاج قاسم و خیلی هم فرمانده شجاع جسوری بودند و خیلی خوشحالم که در این پروژه بودم و این کاراکتر بازی شد.

نمایش در سینما به این شکل در واقع تماشاچی را وارد فضای جبهه کردیم، یعنی فضای جبهه را به آنها نشان ندادیم در واقع آنها را وارد این فضا می‌کنیم و یک خصوصیت بارز این شیوه اجرا هست که به قول خودتان از پدیده‌های اجرا و تیراندازی که با شکل کاملاً واقعی نشان داده شود من فکر می‌کنم این نمایش را اگر به این شکل سینمایی‌اش بتوانیم اجرا کنیم خیلی تأثیر بهتری روی مخاطب می‌گذارد و من خیلی دوست دارم مثل روزهای اول بتوانیم با شیوه کامل‌تر در واقع آن انفجار را ایجاد کنیم.

* آقای همراه! به نظر شما این کار را می‌توان تلویزیونی هم ارائه داد یا خیر؟

بله قطعاً می‌شود هم به شکل تلویزیونی و هم سریال ارائه‌اش داد. می‌توان سریال فوق العاده‌ای دربیاوریم و به نظرم آن‌قدر ظرفیت بالایی دارد. من فقط یک تأسفی خوردم و تأسفم از مسئولین در جاهای دیگر است. یک چنین کار با عظمتی به این شکل و شمایل که بخشی از کم‌کاری‌ها نسبت به عدم ساختِ کارهای مؤثر و خوب برای دفاع‌مقدس، فرصتی را فراهم کرد که این اتفاقات روی صحنه بیفتد.

اتفاقاً دوستان مسئول ما در عرصه فرهنگی و هنری و سیاستگذار این فرصت را قدر بدانند و در هر مقطعی یا فصلی یک همچنین کاری داشته باشیم و همه مردم را دعوت کنیم که همه بیایند. حتی مردم تعیین کنند که در کدام مکان‌ها بهتر و راحت‌تر می‌توانند حضور پیدا کنند. مثلِ همان مدلِ کنسرت خیابانی که اتفاقات خوبی در جامعه ایجاد کردند. دوستان ما در عرصه فرهنگی باید به شدت حمایت بشوند که متأسفانه در این روزهای اجرا، خیلی هم شاهدِ حضورشان نبودیم.

اما در ادامه با علیرضا کوهفر لحظاتی به گفت‌وگو نشستیم؛ او در غیابِ کوروش زارعی به سؤال خبرنگار تسنیم پاسخ داد:

* آقای کوهفر! یکسری صحبت‌هایی مطرح می‌شود و آن شائبه‌هایی نسبت به مسئولیت آقای کوروش زارعی در حوزه هنری است که توانستند چنین کاری را انجام دهند. آقای انوش معظمی و برخی از هنرمندان دیگر در همین گفت‌وگوی ما واکنش نشان دادند. نظر شما در این باره چیست؟

من به عنوان تهیه‌کننده توسط حوزه هنری دعوت شدم. هیچ منعی نیست که هنرمندی که مسئولیتی در جایی دارد کاری تولید کند. در کنفرانس خبری هم گفتم که ما قراردادی را برای آقای زارعی آماده کردیم، اما امضا نکرد و به ما گفت من کارمند اینجا هستم و امضاء نمی‌کنم! در حقیقت، ما بدون قرارداد خدمت ایشان بودیم. واقعاً حتی یک ریال هم دریافت نکرده است. من به عنوان تهیه‌کننده نتوانستم با ایشان قراردادی ببندم؛ در واقع به عنوان یک کارگردان حرفه‌ای باید این کار را می‌کردیم که خودش به خاطر مسئولیتی که داشت نخواست این اتفاق بیفتد.

* دستمزد بازیگران‌تان خیلی بالا بوده است؟

اتفاقاً پروداکشن ما سینماست و اتفاقاتی که می‌بینید فراتر از تئاتر صحنه است؛ اما قراردادهای ما خیلی تئاتری است. در نشست خبری توضیح دادیم که رنجِ دستمزدشان از 15، 20 تا 30، 40 میلیون تومان بوده در بازه 50، 60 روزه که فقط 15 تا 20 شب اجرا داشتیم. بازی در آب داریم و شرایط سخت که بازیگر باید در قراردادش لحاظ شود که باز این اتفاق را ما نداشتیم.

واقعیت این است بچه‌ها به اندازه نقش و کاری که دارند دستمزد نگرفتند و دستمزد حداقلی می توان تعریف کرد. این اعداد و ارقام برای کسی که چهره تلویزیونی و سریالش روی آنتن است واقعاً دستمزد به حساب نمی‌آید.

* نمایش‌هایی در فضاهای لاکچری داشتیم که در اسپیناس روی صحنه رفت. به این فضا و حوضچه آب و فضایِ بکر ندیده بودند و اینجا در برج میلاد بیشتر شاهدِ کنسرت بودند تا تئاتر نمایشی! چطور به این فضا رسیدید؟

اینکه ما این‌گونه نمایش یا ژانر و مدل نمایش را انتخاب کردیم از اساس به عنوان مسئول موسسه مهنا سال‌هاست در دستور کار داریم و نمایش‌های خیلی متنوعی در 10 سال گذشته اجرا کردیم که تکنیکال بودند. از بعد تصویر و ویدئومپ و اسپشیال‌های محیطی بهره‌برداری کردیم.

همین اخیر در عید غدیر در همین‌جا نمایش «راه عشق» را اجرا کردم که مجری آن موسسه مهنا بود. اگر حوزه هنری سراغ مؤسسه ما آمده، چون می‌دانست ما روی این گونه و ژانر تلاش کردیم. پایه کارهای ما میدانی است و پروداکشن بزرگ و کار تکنیکال در آن وجود دارد.

قطعاً مخاطب امروزی برای آن کارهای تکنیکال اثرگذارتر است و با آثار روز دنیا مواجه هست و دیگر نمی‌توان با زبان ساده صحبت کرد. مخاطب انتظار دارد که برای آن کار نوعی انجام شود نه اینکه قبلاً نبوده است. خیلی از تئاترها از ابزارِ تصویر استفاده کردند و می‌کنند و حتی بعضاً سهم تصویر زیاد هم هست. همزمانی تصویر و میزانسن بازیگر با نمایشِ زنده، کار را سخت می‌کند؛ بنابراین به نظرم می‌رسد که ژانر و گونه‌ای است چون جواب داده خیلی‌ها دنبال آن می‌روند هم حوزه موسیقی و هم نمایش، بسیاری این کار را در این چند سال اخیر انجام می‌دهند.

* با توجه به این پروداکشن و فضایِ سینمایش، نترسیدید که شما را هم به تئاترهای لاکچری محکوم کنند؟

اولاً اینکه تئاتر لاکچری را به تکنیک نمی‌گویند؛ هرچه تکنیک بالاتر باشد دلیل بر گران شدن و پرهزینه شدن نیست. اتفاقاً آنهایی که اسپانسر و فروش بلیت دارند تجاری‌سازی می‌کنند، این نمایش‌ها به خاطر موضوعاتی که دارند یا مذهبی‌اند یا قالبِ دفاع‌مقدس دارند، به طورکل رایگان‌اند و توسط سازمان‌ها حمایت می‌شوند.

سازمان‌ها هم معمولاً معیار برآوردی دارند و در حوزه تئاتر این معیار کاملاً معلوم است. خیلی هم نمی‌شود هر کاری کرد. واقعیت این است که نه به تئاتر لاکچری محکوم نمی‌شویم.

من از سال 1382 و 1383 با آقای بهزادپور "شب آفتابی" را تجربه کردم و 15-16 سال تهیه‌کنندگی می‌کنم؛ "فصل شیدایی" را با سعید اسماعیلی روی صحنه بردیم؛ "ستاره صبح" و یا "آبی‌ترین وصال" را در دریاچه چیتگر داشتیم، راهیان نور را در 20 شهر کشور اجرا داشتیم.

همچنین "قیام‌الارض" را با کوروش زارعی در کشور عراق روی صحنه بردیم. "ماهی در خاک" و در کنگره ایلام نمایش «رقص پرچم» را روی صحنه داشتیم. همه محصولاتی که نام برده می‌شود بیشتر از توجه به هر موردی، تکنیکال بودند. تصویر و تریدی‌مپ و اسپیشیال‌های محیطی و پروداکشن بزرگ تا 300 نفر سرباز سیاهی لشکر داشتیم. در "شب آفتابی" آقای بهزادپور، 350 سرباز هم داشتیم؛ سرباز وظیفه‌ای که تئاتر زنده داشت.

سیاهی لشکر در سینما فرصت خطا، کات و تکرار دارد اما در یک نمایش زنده وقتی هنرور و سیاهی لشکر روی اسیتج دارید خیلی ریسک می‌کنید! در مورد نمایش "410" واقعاً با 70-80 بازیگر که 11 بازیگر اصلی و 50-60 نفر بازیگر فرعی داریم همه اینها یک مجموعه 70-80 نفری روی استیج زنده ببرید تصویر به موقع بدهید باران به موقع بدهید، تکنیک‌های اسپشیال محیطی به موقع اجرا کند و آتش اجرا کنید کار پرریسک و پرخطری است.

مرحوم سلحشور یک کاری از ما دیده بود می‌گفت شما پلان‌های سینمایی را زنده اجرا می‌کنید و پروداکشن جدی و بزرگ است و تکرار می‌شود. ژانر سختی است و افرادی که در این ژانر کار کردند محدودند. آقای کورش زارعی که چندین بار تجربه کردند، سعید اسماعیلی و دیگر دوستانی که بودند واقعاً خطر می‌کنند و فکر می‌کنم هر کسی نیاید تئاتر تر، تمیز و سالنی اجرا کنند. سینما مدیومِ خودش را دارد و این ژانر تأثیرگذار و جریان‌ساز بود.

* آقای کوهفر! نکته‌ای که در میانِ اهالی تئاتر مطرح شد با توجه به پروداکشنِ عظیم این سینمایش، آیا حوزه هنری و نهادها نمی‌توانند این هزینه‌ها را میان چندین گروه جوان تقسیم کنند تا آنها هم فرصتِ کار پیدا کنند. این شائبه هم مطرح است.

هرچیزی سرجای خودش ارزشمند است، مسائل را با هم قاطی نکنیم. هیچ‌کدام جایگزین هم نمی‌شوند تئاتر برای اهالی تئاتر، هنردوستان و دانشجویان رشته‌های هنری مخاطب خاص خودش را دارد. در کل دنیا تئاترهای خوب در صحنه اجرا می‌شوند و مخاطب خاص خودشان را دارند. کارهای میدانی کوچک از تئاتر خیابانی تا کارهای آئینی و مذهبی که میانِ مردم می‌روند مثل تعزیه‌ها و اینکه ما به سمت کارهای تکنیکال و بزرگ برویم؛ مخاطب ما امروز این را لازم دارد و در دنیا این اتفاق می‌افتد.

من یک روزی خیلی سال پیش به یکی از دوستان در شورای هماهنگی تبلیغات می‌گفتم دهه فجر ما فقط حضور مردم است؛ ما باید یک جشن بزرگ برای پیروزی انقلاب‌مان داشته باشیم. چرا یک اتفاق خیلی فاخر در یک استادیوم 100 هزار نفره به عنوان جشن بزرگ افتتاحیه المپیک چه‌کار می‌کنند. همه نگران‌اند این مقدار هزینه شود حاشیه‌اش چه می‌شود. چرا از هزینه برای کار خوب بترسیم، ضمن اینکه دفاع می‌کنم کار پرهزینه‌ای نیست اسم نمی‌توانم بیاورم اما تئاترهای صحنه‌ای بوده که بیش از اینها هزینه شده است.

* گفتند 5 میلیارد بوده است.

ما کارمان با حواشی این مقدار بوده است. حواشی که می گویم فضاسازی، تبلیغات، انتظامات، تشریفات و همه‌چیز روی همین عدد است. گروه نمایش را بگویم از این عدد هم کمتر است و کارهای صحنه‌ای با این عددها روی صحنه می‌رود. می‌توانم نام ببرم از کارهای صحنه‌ای که البته تجاری‌سازی شده و بلیت‌فروشی شده و اسپانسر دارد درمی‌آورد اما برای تولید دو برابر این عدد هزینه کرده است. لذا ما پرهزینه نیستیم که گوشه رینگ بایستیم و بخواهیم پاسخ بدهیم. چرا پرهزینه هستیم؟ من اعتقاد دارم این کارها و ژانرها و مدل‌ها، جایگاه خودش را دارد.

ما جمعیت سه هزار و 200 نفر تماشاگر برای این سینمایش داشتیم اما درباره این ژانر اگر بخواهم حرف بزنم ما مدل‌هایی داشتیم که تا 15 هزارنفر همین یک ماه قبل در قم اجرا داشتیم. دوباره تهیه‌کننده کار هم بودم 15 هزار نفر را در یک شب داشتیم حالا از سه هزار تا 15 هزار تا دوستان ما در بوستان ولایت اجرا می کردند با شبی 5 هزار نفر و این آمارها در تئاتر کشور مهم است.

اینکه شما بتوانید یک کاری اجرا کنید که در یک شب 7-8 هزار نفر داشته باشید این هم مهم است. آن تئاتر هنری سالن 200 و 300 نفره هم باید باشد آثار جشنواره‌ای و اثار فاخر هنری باید باشد و این کارهای مردمی و تکنیکال و البته هنری هم باید روی صحنه بروند.

* در انتخاب بازیگر دخالت داشتید؟

قطعاً رابطه من و کارگردان، رابطه تهیه‌کننده و کارگردان مرسوم است. کارگردان همیشه انتخاب می‌کند ممکن است من هم مشورتی داشته باشم با کسی به تعامل مالی نرسم و حذف و اضافه کنیم اما انتخاب با آقای زارعی است.

* می‌خواهم بدانم که شما دوست داشتید چهره‌تر باشند چون اقای زارعی در انتخاب بازیگر تئاتری فکر می‌کنند؟

نه خیلی دنبال این نبودیم. البته دوستانی که الان هستند، همه چهره‌های خوبی‌اند. نه؛ اصراری در استفاده از سلبریتی‌ها نداشتیم.

* برخی از هنرمندان این سینمایش ابراز تأسف کردند آن‌طوری که باید صداوسیما و برخی از نهادهای دیگر این سینمایش را تبلیغ می‌کردند، نکردند. نظر شما در این باره چیست؟

این کار به حوادث اخیر جامعه خورد و به تأخیر افتاد. به طور کل کار حیف شد. قرار بود هفته دفاع مقدس نمایش را شروع کنیم و تا 20 مهر تمام شود و به سرمای هوا هم برنمی‌خوردیم. دو سه شب، طوفان و باران داشتیم. بالأخره روی جمعیت تأثیر می‌گذارد. ما کار محیطی می‌کنیم؛ وقتی باران می‌آید مردم از خانه‌شان بیرون نمی‌آیند

البته فضای مجازی در تبلیغات مهم است وقتی فضای مجازی را در اختیار نداشتیم و نتوانستیم مانور بدهیم بالأخره تبلیغات ما افت کرد. صداوسیما عموماً برای این تیپ کارها تبلیغ خوبی نمی‌کند و شما کدام تئاتر را می‌بینید که در تلویزیون تبلیغش پخش شود که ما بخواهیم کار کنیم؟ اما در حد زیرنویس همکاری‌هایی داشتند.

* شاید به شهرداری تهران بتوان این نقد را وارد کرد که در سطح شهر می‌رفتیم حداقل دو بنر از جشنواره فیلم کوتاه تهران می‌دیدیم منهای تابلوهای بزرگی که در معابر بزرگ نصب شده بود. اما در مورد سینمایش 410 در این چند روز، چیزی ندیدیم.

البته شهرداری میزبان این کار است و زمین کار برای شهرداری است. برج میلاد و معاونت اجتماعی پای این کار بودند و حالا اگر دوستان می‌توانستند محبت بیشتری داشته باشند، خب خیلی به دیده شدنِ کار کمک می‌کرد.

* به فکر یک تله تئاتر تلویزیونی از این کار هستید یا خیر؟

من اعتقاد دارم جنس این کار نیست. اساساً این کار آمده که حواس 5گانه را درگیر کند. برای ما مهم است مخاطب در صحنه انفجار را بشنود و در صحنه بوی گوگرد را احساس کند. آتش ببیند و حتی یک تغییراتی در میزانس‌هایمان داریم، مردم را با آن درگیر کنیم. این ژانر و این گونه نمایش بهتر است که محیطی اجرا شود و مردم در محیط ببینند.

* این تئاتر هم قرار است همچون تئاترهای میدانی دیگر از جمله «فصل شیدایی» در مکان‌های دیگری هم روی صحنه برود یا خیر؟

این دیگر سیاست حوزه هنری باید باشد. البته حرف‌هایی زده شده و بالأخره وقتی کاری استقبال می‌شود، حتی به سوریه برود. بالأخره کاری که از آن استقبال می‌شود و کیفیت دارد همیشه این پیشنهادها راجع به آن مطرح است فعلاً تصمیم قطعی گرفته نشده است.

* در مورد حضورش در جشنواره تئاتر فجر خواستم بپرسم با توجه به اینکه اقای زارعی کارگردان است و دبیر هم هست شاید نتوانیم این نمایش را حتی در بخشِ جنبی داشته باشیم؛ درست است؟

نه برنامه‌ای برای حضور در جشنواره نداریم.

گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی 2
گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی 3
گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی 4
گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی 5
گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی 6
گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی 7
گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی 8
گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی 9
گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی 10
گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی 11
گزارش پشت صحنه از "سینمایش 410" با روایتی از «شهید سلیمانی»/ پاسخ به شائبه دستمزدهای میلیاردی 12