یادی از بازی برجامی آمریکا در هجده قدم ایران بدون شرط پنالتی
به یادآوریم در زمان نوشتن متن برنامه جامعه اقدام مشترک، سران دیپلماسی توجهی به تفاوت کلمه (لغو تحریم) با کلماتی که به معنای (تعلیق تحریم) هستند، نشان ندادند. در اصل امریکا در برجام حتی در ظاهر هم حاضر نشد لغو تحریم ها را بپذیرد اما ایران بر اثر عمل به برجام دارایی های هسته ای خود را نابود کرد. طبعا امریکا که ریشی گرو نگذاشته بود به راحتی به خانه اول بازگشت و تحریم ها را حتی شدیدتر اعمال کرد سپس خواستار امتیازات بیشتری از ایران شد.
یک بار دیگر مرور کنیم؛ در زمان نگارش برجام، امریکا و اروپا برای داشتن دستاویزی به منظور شانه خالی کردن از تعهدات خود در افکار عمومی توانستند بازی با کلمات را در پیش گیرند. آنها واژگانی نظیر Lift و Suspend و... را در برجام قرار دادند تا ابهام و ایهام در تعهدات خود ایجاد کنند. در حالیکه در خصوص آنچه باید ایران انجام می داد روندی کاملا قاطع، محکم و حساب شده را طراحی کردند؛ اینکه کدام سانتریفیوژ از کار بیافتد و در کدام سالن در کدام اتاق نگهداری شود و درصد دقیق غنی سازی اورانیوم توسط ایران چه مقدار باشد و تاسیسات فردو چه مقدار فعالیت نکند!!! با عدد دقیق برای ایران تعیین تکلیف شده بود.
کدام حقوق بین الملل؟
اگر قبول داشته باشیم که حقوق بین الملل در منازعه ای که یک سوی آن هژمونی امریکا است، کاربرد دارد باید سران دیپلماسی به سوال فوق پاسخ دهند که چرا بخشی که به تعهدات طرف مقابل بود را دقیق تنظیم نکردند و از هول حلیم به دیگ افتادند.
در مقابل اگر حقوق بین الملل قابلیت این را ندارد که به یک ابرقدرت اعمال فشار کند پس چرا در متن برجام و قبل از اجرای تعهدات برجامی، یک نوع ضمنانت اجرایی یا شرط پنالتی از امریکا نگرفتند که در صورت تخلف امریکا از تعهداتش بتوانند به امریکا اعمال فشار کنند.
خیلی ساده است؛ اگر ریش امریکا گرو نباشد طبعا الزامی هم نیست که تحریم های ایران را لغو کند. پس وقتی تحریم لغو نشود چرا دارایی های هسته ای ایرانیان را نابود کردید؟ این سوالی است که سران دیپلماسی باید پاسخ دهند. مذاکراتی که بی پایان است، به این دلیل که زورگویی امریکا نیز پایانی ندارد.
لاریجانی و فقدان نظارت صحیح به تفاوت رفتار کنگره امریکا با مجلسی که ریاست آن با لاریجانی بود دقت کنیم؛ کنگره امریکا، تحریم هایی که قرار بود طبق برجام تعلیق شود را تمدید کرد اما مجلسی که اکثر اعضایش غربگرا بودند و ریاست آن را لاریجانی به عهده داشت، تنها ظرف بیست دقیقه برجام را تصویب کرد. اکنون لاریجانی و نمایندگان همسو با وی چرا پاسخ نمی دهند که در ازای نابودی دارایی های هسته ای ایران چرا تحریم ها لغو نشد؟
چرا توافقی که بدون شرط پنالتی و ضمانت اجرایی از طرف مقابل بود را تصویب کردند؟ سران دیپلماسی دولت و نیز علی لاریجانی و جناح اصلاح طلب چرا خود را بدهکار نمی دانند، اظهار شرمساری و طلب پوزش نمی کنند؟
به راستی چرا مردم در فکر مسئولان دیپلماسی نامحرم تلقی می شوند. چرا از جریان آزاد اطلاعات و اخبار درست مذاکرات هسته ای جلوگیری می کنند در حالیکه آنچه امضا می کنند به سرنوشت ابدی همه ایرانیان مربوط است.
دیپلماسی جواد ظریف در ازای همه امتیازهایی که از حساب ملت ایران به دشمن امریکایی داد و مجلسی که به ریاست علی لاریجانی برجام را تصویب کرد چه دستاوردی برای مردم داشتند؟ اکنون سران دیپلماسی به جای طلبکاری بهتر است در مقابل ملتی که دارایی شان در جریان بتون ریزی راکتور اتمی و... نابود شد و بازهم تحریم شدند خود را بدهکار بدانند و شرمسار باشند.
زیان ایران و نفع امریکا
سودی که امریکا از برجام برد این بود که بدون کمترین زحمتی و حتی شلیک گلوله ای توانست ذخائر اورانیوم غنی شده کشورمان را کاهش دهد و راکتور آب سنگین اراک را نابود (بتون ریزی) کند و بخشی از سانتریفیوژهای ایران را از حرکت بیاندازد آن هم به دست خود ایرانیان.
در مقابل ایران هیچ امتیازی به دست نیاورد. شدت گرفتن تحریم های فلج کننده و افزایش عناوین مختلفی بر تحریم، محصول نوعی از دیپلماسی بود که دشمن را دوست می پندارد. به بیان دیگر امریکا حلوای نقد از ایران گرفت و آنچه باید می پرداخت را در بازی با کلمات به دیپلماسی عمومی حواله کرد. این همه خسارت و هزینه برای ایران دقیقا برای چه بوده است؟ و چرا توافقی امضا و اجرا شد که فاقد شرط پنالتی برای طرف مقابل بود؟ سران دیپلماسی بعد از تشدید تحریمها، حتی استعفا هم نکردند. این محصول نامحرم دانستن مردم در زمان امضای برجام بود و همین مسیر در مذاکرات مخفی با عربستان سعودی اخیرا تکرار شد.
اگر برجام نبود
وزارت خارجه می توانست به جای تکیه بر قول بی اعتبار امریکا به اقدامات عملی در دیپلماسی اقتصادی متمرکز شود و از صدها میلیارد دلار وارداتی که در کشورهای غرب آسیا، اوراسیا و شبه قاره انجام می دهند برای ایران فرصتی بکر بسازد. متاسفانه حتی در عراق و جمهوری اذربایجان که بیشترین قرابت را با ایران دارند نیز ترکیه و دیگر کشورهای رقیب جایگزین صادرات ایران شدند.
سران دیپلماسی در هشت سال گذشته، نه تنها امریکای لاتین و افریقا بلکه فرصت بهره برداری از بازار اوراسیا را هم از دست دادند درحالیکه برای ایران کاملا باز و مفتوح بود. این موارد به حدی شگفت انگیز است که انسان از این همه بی تدبیری واله و حیران می ماند.
در نگاه علی لاریجانی، ظریف، عراقچی، تخت روانچی جهان فقط در امریکا، انگلیس و اروپا خلاصه می شود. ((اگر کدخدا با آنها بد باشد پس جهان را از دست داده اند و اگر با آنها خوب باشد پس همه مشکلات شان حل می شود.)) حال آنکه قراردادی بدتر از ترکمنچای با غرب امضا شد و غربگرایان به آن عمل کردند، اما هیچ کدام از مشکلاتی که امریکا برکشورمان تحمیل کرده بود، هرگز حل نشد.
در سالهایی که ایران را به برجام دوختند، و هیچ به دست نیاورند، فرصت تجارت با همسایگان و کشورهای پیرامون آنها که بسیار مناسب و قابل دستیابی بود را از دست دادیم. حال آنکه با تجارت ترجیحی و روشهای دیگر امکان داشت شرایط صادرات و ایجاد اشتغال و زندگی بهتر را برای ایرانیان فراهم کنند.
برجام حتی از ترکمنچای و گلستان هم بدتر بود. آن دو اگرچه بد بودند اما زمانی امضا شدند که ارتش متجاوز تزاری روسیه تبریز را اشغال کرده بود و در راه تهران بود، اما امریکا قبل از برجام حتی اراده ای برای تجاوز نظامی هم نداشت. امریکا بعد از جنگ دوم جهانی هرگز با یک ارتش منظم و کشوری سرپا وارد جنگ نشد. حتی برای حمله به عراق و افغانستان نیز شش ماه زمان نیاز داشت تا 200 هزار نیرو را از آن سوی زمین به غرب آسیا منتقل کند تا مقابل طالبان و صدام فاقد آرایی کند که فاقد توان موشکی و منطقه ای بودند.
متاسفانه جریان غربگرا حاضر نیست این واقعیت را بپذیرد.