3 دست انداز اقتصادی پیش روی ترامپ برای ادامه جنگ با ایران

ایالات متحده نگران است درصورتی که پاسخ ایران در پاسخ به این اقدام خودسرانه رئیس جمهور آمریکا و طولانی شدن درگیریها، حمله به تاسیسات نفتی منطقه (مانند سال 2019) یا بستن تنگه هرمز باشد، قیمت نفت احتمالا به مرز 130 دلار در هر بشکه نیز برسد.
به گزارش اقتصادنیوز، «دست اندازهای اقتصادی برای ادامه جنگ» تیتر گزارش امروز روزنامه دنیای اقتصاد است. در این گزارش آمده است؛
بامداد یکشنبه، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در پستی در شبکه اجتماعی خود مدعی شد که به تاسیسات هسته ای نطنز، فردو و اصفهان حمله کرده است. این ادعا به سرعت موجی از واکنش ها را برانگیخت. در حالی که ترامپ و نخستوزیر رژیم صهیونیستی این اقدام را «پیروزی بزرگ» خواندند، جمعی از اعضای کنگره آمریکا با انتقاد تند، آن را عملی بدون مجوز کنگره دانستند. ساعاتی بعد، راس 30: 5صبح به وقت تهران، ترامپ سخنرانی خود را آغاز کرد و به دفاع از این اقدام پرداخت.
این رویداد به سرعت بحثی داغ را در محافل سیاسی و رسانه ای رقم زد: آیا آمریکا از نظر استراتژیک و اقتصادی توان ادامه جنگ با ایران را دارد؟
پیش از این؛ اکثر رسانه ها عمدتا بر این موضوع متمرکز شده بودند که آیا مداخله نظامی ایالات متحده میتواند منجر به توقف برنامه هسته ای ایران شود یا خیر. با این حال پرسشی که کمتر به آن پرداخته شده بود، توانایی آمریکا از جهت شروع و ادامه این درگیری بوده است.
کسری بودجه عظیم، اقتصاد حساس در برابر شوک های جهانی، و چالش های پیش روی ناشی از تمرکز همزمان بر سه کشور ایران، روسیه و چین، تردیدهایی جدی را در میان حتی برخی از نزدیکان دونالد ترامپ ایجاد کرده است. به نظر میرسد ایالات متحده به خوبی بر این حقیقت واقف است که این بازی، هزینههای زیادی را بر اقتصاد این کشور تحمیل کرده و میتواند به سرعت آن را ناتوان کند.
کسری بودجه و محدودیت مالی
نخستین مانع پیش روی آمریکا برای عدمتمایل به ادامه درگیریها با ایران، وضعیت دولت فدرال است. بدهیهای مالی هنگفت دولت ایالات متحده آن را در لبه پرتگاه قرار داده است. آمریکا در حال حاضر با کسری بودجهای بالغ بر 2 تریلیون دلار مواجه است که معادل بیش از 6درصد تولید ناخالص داخلی این کشور به شمار میآید. این رقم در مقایسه با استانداردهای بین المللی، به ویژه در میان کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD)، رقمی بسیار بالا محسوب شده و تنها کسری بودجه اسرائیل از آن پیشی میگیرد.
پیشبینی میشود که این کسری، که معادل دو برابر میانگین اتحادیه اروپا و سه برابر میانگین اقتصادهای پیشرفته است، در سالهای آینده به دلیل سیاست های مالی دولت ترامپ، تشدید شود. برآوردهای کمیته بودجه ایالات متحده نشان میدهد که اقدامات دونالد ترامپ دست کم 3.1 تریلیون دلار به بدهی ملی آمریکا طی یک دهه آینده اضافه خواهد کرد. طبق برآوردهای دفتر بودجه کنگره، این سیاستها کسری بودجه را تا سال 2029 به بیش از 7درصد تولید ناخالص داخلی خواهد رساند و بدهی ملی آمریکا از اوج خود در دوران جنگ جهانی دوم نیز فراتر خواهد رفت.
جنگها، به ویژه در خاورمیانه، همواره هزینههای گزافی به دنبال داشتهاند. بر اساس برآوردهای موسسه واتسون تجربه های پیشین آمریکا در عراق و سوریه، نزدیک به 3 تریلیون دلار هزینه داشتهاند. همچنین دو دهه جنگ در افغانستان با هزینهای 2.3 تریلیون دلاری همراه بوده است. این ارقام به خوبی نشان میدهند که این دسته از تنشها تا چه میزان بار مالی بر دوش ملت آمریکا و مالیاتدهندگان تحمیل میکند.
در این راستا حتی اگر حمله متجاوزانه ایالاتمتحده به تاسیسات هسته ای ایران در مرحله اولیه خود هزینه اولیه ناچیزی داشته باشد، اما در ادامه ریسک زمانبرشدن تنشها، که بارها در خاورمیانه رخ داده، وجود دارد. ایالات متحده درحال حاضر در شرایطی قرار ندارد که بتواند تبعات مدت دار شدن درگیریها را به جان بخرد. اظهارات دونالد ترامپ در ساعات اولیه این حمله نیز مبنی بر تمایل وی برای متوقفسازی جریان حملات بوده است.
نابودی برگ برنده دولت
در گذشته، آمریکا در زمان تشدید تنشهای ژئوپلیتیک از سنت دیرینه میان سرمایهگذاران که مبتنی بر اصل «فرار به سوی پناهگاه امن» است نهایت بهره را میبرد. بر این اساس حجم عظیمی از سرمایه به سوی اوراق قرضه دولتی آمریکا، به عنوان دارایی امن، سرازیر شده و درنتیجه تامین نقدینگی مورد نیاز برای جنگهای ایالات متحده را آسان میکرد. با این حال امروزه سیاست های تعرفه ای ترامپ جایگاه اوراق دولتی آمریکا به عنوان پناهگاه مالی را تضعیف کرده است. کاهش ارزش دلار و افزایش هزینههای استقراض، از جمله نشانههای این مساله هستند. در نتیجه، به نظر میرسد امروزه آمریکا دیگر قادر نیست از این سنت دیرینه به نفع اهداف ستیزه جویانه خود استفاده کند.
وضعیت کنونی اقتصاد آمریکا زنگ خطر دیگری را نیز به صدا در آورده است: تشدید تنشها میان دولت و فدرال رزرو. جروم پاول، رئیس فدرال رزرو، اعلام کرده است که نرخهای بهره را کاهش نخواهد داد مگر اینکه کاملا مطمئن شود که تورم دوباره افزایش نمی یابد. در این راستا با وجود تورم پایین تر از انتظار ایالات متحده در دو ماه گذشته، پاول به دلیل عدمقطعیت ناشی از تعرفه های ترامپ، از کاهش نرخها خودداری کرده است و کماکان بر موضع خود پافشاری میکند.
مداخله نظامی آمریکا و آغاز جنگی تمام عیار با ایران این عدمقطعیت را تشدید خواهد کرد و احتمالا پاول کاهش نرخ ها را مجددا به تعویق خواهد انداخت. این امر میتواند ترامپ را به سمت برکناری پاول و جایگزینی او با فردی انعطاف پذیرتر سوق دهد. ترامپ پیش از این نیز علاقه خود را به جایگزینی پاول با فردی که مشتاق کاهش نرخهای بهره و سیاست چاپ پول (تسهیل کمی) است را نشان داده بود. این دسته از اقدامات نه تنها جایگاه دلار به عنوان ذخیره جهانی را تضعیف میکند، بلکه میتواند تورم را به شدت افزایش دهد.
تابآوری در برابر شوکها
دومین چالش پیش روی این کشور، توانایی اقتصاد آمریکا برای تحمل شوکهای خارجی است. تحلیلگران بر این باورند که حتی اگر آمریکا تنها به حمله های محدود نیمه شب یکشنبه به تاسیسات هستهای ایران بسنده کند، واکنش ایران میتواند بازارهای جهانی نفت را مختل کند.
ایالات متحده نگران است درصورتی که پاسخ ایران در پاسخ به این اقدام خودسرانه رئیس جمهور آمریکا و طولانی شدن درگیریها، حمله به تاسیسات نفتی منطقه (مانند سال 2019) یا بستن تنگه هرمز باشد، قیمت نفت احتمالا به مرز 130 دلار در هر بشکه نیز برسد. این افزایش قیمت، میتواند پیامدهای فاجعه باری برای اقتصاد آمریکا به همراه داشته باشد.
تاریخ نشان میدهد که آخرین شوک انرژی باعث شد که تورم آمریکا به مرز 10درصد نزدیک شود. این درحالی است که در آن دوره اقتصاد ایالات متحده از ریسک تعرفههای تجاری در امان بود. با اتمام موجودی انبار شرکتها و سررسید پیش خریدها دیگر نمیتوان اثر تورمی تعرفهها را به آسانی به تعویق انداخت. در این شرایط در صورت وقوع همزمان شوک نفتی و تعرفه ها، اقتصاد آمریکا با یک شوک تورمی دوگانه یا حتی سه گانه مواجه خواهد شد؛ چراکه تضعیف اخیر ارزش دلار هزینههای واردات را نیز افزایش داده است.
نابودی سرمایه شاهزادگان عرب
سفر دونالد ترامپ به کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر در مه2025، با امضای قراردادهای اقتصادی هنگفت به ارزش بیش از 2 تریلیون دلار همراه بود. این سفر، نقطه عطفی در روابط اقتصادی آمریکا و کشورهای عربی به شمار میرود. سرمایهگذاری کشورهای عربی در ایالات متحده، که شامل صنایع فناوری، هوش مصنوعی، زیرساختها، انرژی و تسلیحات میشود، با هدف تقویت اقتصاد آمریکا و تنوع بخشی به اقتصاد کشورهای عربی انجام شده بودند. با این حال، وقایع نیمه شب یکشنبه و تداوم ان میتواند مانع بزرگی در این مسیر باشد. ترامپ که بینشی مانند یک تاجر دارد و بیشتر وقایع را از منظر تجاری و بیزینسی بررسی میکند، نامحتمل است که به راحتی از دلارهای روانه شده به این کشور صرف نظر کند.
در جریان سفر وی به ریاض، عربستان سعودی متعهد به سرمایهگذاری 600 میلیارد دلاری در آمریکا شد. 142 میلیارد دلار از قرارداد امضا شده اختصاص به صنعت تسلیحاتی داشته است. امارات متحده عربی نیز متعهد به سرمایهگذاری 1.4 تریلیون دلاری طی یک دهه در صنایع زیرساختی، هوش مصنوعی و انرژی شد. قطر نیز با امضای تعهدی 250 میلیارد دلاری، به این جمع پیوست. این اقدامات که در راستای تحقق اهداف بلندپروازانه دونالد ترامپ انجام شده بودند، درصورت ادامه جنگ و تنشها با مانعی جدی مواجه خواهند شد.
در گام نخست، تشدید تنش ها، به ویژه در تنگه هرمز میتواند به بی ثباتی در منطقه منجر شود. این امر امنیت مالی سرمایهگذاری های شاهزادگان عربی در آمریکا را تهدید میکند، چرا که کشورهای عربی وابستگی بالایی به درامدهای نفتی داشته و هرگونه اختلال در صادرات نفت میتواند توانایی آنها در تامین مالی این قراردادها را کاهش دهد.
براوردها نشان میدهند که مقیاس کاهش صادرات نفت به قدری گسترده خواهد بود که افزایش قیمت نفت به 130 دلار در هر بشکه نیز قادر به جبران ان نخواهد بود. همچنین ادامه درگیریها، ریسک نارضایتی عمومی در کشورهای عربی را به طرز چشمگیری افزایش خواهد داد. تحلیلگران سعودی هشدار میدهند که تبدیل این سرمایهگذاری ها به تسلیحات آمریکایی در صورتی که علیه منافع منطقه ای استفاده شود، میتواند به نارضایتی عمومی و اعتراض گسترده شهروندان منجر شود. حال باید دید که این تاجر بزرگ آمریکایی ظرفیت چشمپوشی از میلیاردها دلار در ازای ادامه درگیریها و قدرتنمایی را خواهد داشت یا خیر.
اولویتهای استراتژیک
سومین و مهم ترین مانع، مربوط به چالش های استراتژیک ناشی از درگیری با ایران است. ادامه جنگ با ایران و بازگشت مجدد به خاورمیانه، تمرکز و منابع آمریکا را از چین، که از سوی اکثر سیاستمداران واشنگتن به عنوان تهدید اصلی ژئوپلیتیک این کشور شناخته میشود، منحرف خواهد کرد. در این راستا البریج کولبی، معاون وزیر دفاع دولت ترامپ، بارها استدلال کرده است که چین چالش اصلی استراتژیک آمریکا بوده و این کشور باید بر آن منطقه تمرکز کند، و نه اروپا یا خاورمیانه. کولبی پیش از این نیز با حملات علیه ایران و ادامه کمک نظامی به اوکراین مخالفت کرده بود، چرا که وی معتقد است منابع استراتژیک آمریکا محدود بوده و ایالات متحده قادر نیست همزمان با ایران، روسیه و چین مقابله کند.
با این حال، به نظر میرسد این دیدگاه امروزه و با توجه به تجاوزهای سرکشانه روز گذشته، در سیاستگذاریهای فعلی آمریکا جایی ندارد. دولت دونالد ترامپ باید درنظر داشته باشد که درگیری طولانی در خاورمیانه و مداخله این کشور توانایی آمریکا برای مقابله با چین را به شدت تضعیف خواهد کرد. این امر در شرایطی که واشنگتن چین را به عنوان اولویت اصلی سیاست خارجی خود تعریف کرده است نگران کننده است.
درنهایت بحران کنونی در خاورمیانه، آمریکا را در برابر دو راهی دشواری میان قدرتنمایی یا توجه به محدودیتهای اقتصادی و استراتژیک اش قرار داده است. کسری بودجه عظیم، حساسیت اقتصاد در برابر شوک های خارجی، و ریسک منحرف شدن از اولویتهای استراتژیک، همگی نشان دهنده محدودیتهای این کشور برای ادامه این جنگ هستند.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید