شنبه 19 مهر 1404

آقای ظریف! با امنیت ملی بازی نکنید / اژدهای بوروکراسی نفت را مهار کنید / چرا نتانیاهو پیروز نشد؟

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
آقای ظریف! با امنیت ملی بازی نکنید / اژدهای بوروکراسی نفت را مهار کنید / چرا نتانیاهو پیروز نشد؟

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند کار دشواری است. بسته خبری تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

آقای ظریف! با امنیت ملی بازی نکنید

کیهان نوشت:

جناب آقای «محمدجواد ظریف» وزیر اسبق امور خارجه، اخیراً در اظهارنظری تأمل‌برانگیز گفته است: «اجازه مذاکرات غیرهسته‌ای را نداشتم، اما امروز دیگر حل مشکل هسته‌ای با هسته‌ای ممکن نیست. موشک بسیار مهم است اما مردم مهم‌تر هستند و مردم، ایران را در قرن‌های گذشته نگه داشتند.»

متاسفانه جناب ظریف در سخنان اخیر خود، عملاً دو عنصر اساسی کشور یعنی «امنیت ملی» و «رفاه عمومی» را در مقابل یکدیگر قرار داده است. این اظهارات در بطن خود حامل پیامی خطرناک است که تلاش دارد جایگاه «توان دفاعی» را در برابر «مردم» قرار دهد. این اظهارنظر جناب ظریف از آن جهت قابل تأمل است که درست در زمانی مطرح شده است که بعد از جنگ تحمیلی 12 روزه و تجربه تهدیدات مستقیم دشمن، اهمیت توان موشکی ایران در دفاع از جان و مال مردم بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است. اگر امروز تهران و اصفهان و مشهد و اهواز و سنندج و تبریز و خرم‌آباد و زاهدان و اقصی نقاط کشور در آرامش‌اند، به دلیل همان توان موشکی است که هر متجاوزی را از فکر حمله باز می‌دارد. امروزه و به خصوص پس از جنگ 12 روزه، آحاد ملت ایران بر این مسئله تاکید دارد که قدرت دفاعی ایران اهرم قدرتمندی برای دفاع از جان و مال و زندگی مردم است. برخلاف تصور غربگرایان، موشک‌ها ابزار جنگ‌طلبی نیستند، بلکه زبان صلح از موضع اقتدارند. چنان‌که «جورج کِنان» دیپلمات مشهور آمریکایی و نظریه‌پرداز برجسته سیاست مهار، گفته بود: «این نیروی نظامی است که در پشت صحنه، قدرت دیپلماسی را افزایش می‌دهد.»

*****

10 برداشت از صلح غزه؛ چرا نتانیاهو پیروز نشد؟

فرهیختگان نوشت:

با فشار و میانجی‌گری بین‌المللی و منطقه‌ای، رژیم‌صهیونی و حماس بار دیگر وارد فرآیند آتش‌بس شدند. در خصوص این فرآیند و تحولات آن نکاتی وجود دارند:

1. ذات توافق و راه آینده آن به این معناست که حماس در حکومت می‌ماند و خلع‌سلاح نمی‌شود.

2. مردم غزه کشته و آواره شدند اما خروج از فلسطین را نپذیرفتند. در نهایت رویای اخراج و تسلط کامل بر فلسطین اشغالی ناکام ماند.

3. مقاومت منطقه ضامن غیررسمی اجرای توافق است و با نقض آن توسط رژیم‌صهیونی، حملات علیه تل‌آویو از سرگرفته می‌شوند.

4. رژیم‌صهیونی درپی جنگ حداکثری و پرهزینه در منطقه است‌. آمریکا نیز به طور کامل در کنار این رژیم به طور علنی اقدام می‌کند. در مقابل مقاومت سیاست جنگ کم‌هزینه، محدود و نامتقارن را در دستورکار دارد. مقاومت با جنگ محدود موفق به ایجاد موازنه با سیاست جنگ حداکثری دشمن شده است.

5. نتانیاهو توافق را با فشار آمریکا پذیرفت و با همان فشار، از زیربار اقدامات انتقام‌جویانه در کابینه گریخت. اگر توافق آتش‌بس به کابینه نتانیاهو با چنین مختصاتی تحمیل شده، حداقل در درون دولت و بدنه اجتماعی احزاب تشکیل دهنده، ادراک از توافق با ناکامی برابر است.

6. اگر در طرف فلسطینی نگرانی از هجوم مجدد صهیونیست‌ها وجود دارد، در سمت صهیونیست‌ها نیز نگرانی مشابهی از حمله محور مقاومت وجود دارد.

7. در یک ارزیابی کلی، توافق کنونی همانند چند دور توافق قبلی پایان جنگ نیست؛ بلکه فرصت تنفسی برای دو طرف به شمار می‌رود. احتمال آغاز دور بعدی جنگ در غزه، چه مشابه دوره‌های قبل و چه متفاوت از آن‌ها، بسیار بالاست.

8. پس از آنکه ترامپ در کاخ سفید گوشی تلفن را به نتانیاهو داد تا از مقامات قطری به خاطر حمله به دوحه عذر خواهی کند، این دومین تحمیل تحقیرآمیز پیاپی به اوست.

9. به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط 10 دولت غربی و انزوای عمیق رژیم‌صهیونی.

10. ترامپ خواهان دریافت جایزه صلح نوبل و یا معرفی خود به عنوان "رئیس‌جمهور صلح" است. تحقق این دو آرزو درحالیکه ارتش رژیم‌صهیونی همزمان در غزه جنایت می‌کرد، دشوار بود. او به این وقفه در غزه نیاز داشت.

****

اژدهای بوروکراسی نفت را مهار کنید

شرق نوشت:

این گزارش خطاب به رئیس جمهور است. چون اوست که با قدرت بالای تصمیم گیری می تواند موانع نفتی کشور را برطرف کند. این موانع البته تحریم ها نیستند که جای خود ضرر دارند، کمبود سرمایه هم نیست که باز مهم است. مسئله اصلی که به دست رئیس دولت می تواند گشوده شود و راه را به سمت تولید و عرضه مناسب نفت و گاز باز کند، مهار و کنترل و مبارزه با اژدهای بوروکراسی ضد توسعه درون نفت است.

با چند جمله چشم انداز کلی تحلیل را بسازیم. ایران هم اکنون نیاز مبرم و شدید به حداقل 20 دکل حفاری دریایی و 50 دکل خشکی دارد (حداقل پیش بینی ها). تأمین کننده های بسیاری هم در داخل کشور با مهارت باال هستند که می توانند این نیاز را برطرف کنند اما بوروکراسی خسته کننده سنگین و ضد تحول وزارت نفت این نیاز حیاتی را در پستوهای کاغذبازی و جلسه بازی از اهمیت می اندازد و مدیران به جای کارکرد توسعه ای، کارگر این جلسه و آن جلسه و این شورا و آن شورا می شوند. این یعنی معطلی در توسعه نفت و گاز و این خطرناک است آقای پزشکیان.

موج تعطیلی کارخانه ها در راه است آقای رئیس جمهور، ایران، دومین دارنده ذخایر گاز جهان، امروز پاییز 1404 را با هراس زمستانی آغاز می کند: کسری روزانه حدود 300 میلیون مترمکعب گاز در اوج مصرف و هشدار روشن متخصصان که اگر پروژه های حیاتی مثل «فشارافزایی پارس جنوبی» فورا از کاغذ به سکو نرود، دو سال دیگر همین ناترازی می تواند به 500 میلیون مترمکعب در روز و حتی بیشتر برسد. این فقط عدد نیست؛ معنی اش کارخانه های نیمه تعطیل، نیروگاه های گازسوز بی خوراک و خانه هایی است که در سرما پاسخ می خواهند: چه شد که به اینجا رسیدیم؟ حتی با کشف میدان جدید گاز پازن در مهر،1404 که حدود 10 تریلیون فوت مکعب ذخایر گاز دارد و می تواند تا هفت تریلیون فوت مکعب استخراج شود، تولید اولیه آن تا اواخر 1407 یا اوایل 1408 طول می کشد؛ یعنی بدون اصلاح فوری ساختارها، این کشف هم نمی تواند بحران فعلی را جبران کند و اقتصاد صنعتی کشور ممکن است در سال های 1405-1404 رشد منفی را تجربه کند.

شهامت عنصر گمشده نفتی ها از ابتدای دولت احمدی نژاد، با شعار عوام پسندانه «مبارزه با مافیای نفتی»، فضای بی اعتمادی و تسویه اداری، جای تخصص و جسارت را گرفت. مهندسان توسعه گرا برچسب خوردند و کنار گذاشته شدند؛ کاظم وزیری هامانه در روز آخر وزارتش صریح گفت: «می خواهند با نفت همان کنند که در 57 با ارتش کردند؛ تسویه، حذف، بی اعتمادسازی». از همان جا «شهامت تصمیم» از وزارت نفت رخت بربست. مدیران آموختند که در این سیستم، کارنکردن امن تر از کارکردن است: کسی بابت تعلل مؤاخذه نمی شود، اما اگرامضا کنی و خط بکشی، باید پاسخ بدهی. نتیجه؟ مدیریت تبدیل شد به «جلسه پشت جلسه»، «مکاتبه بی پایان»، امضای پرتعداد تفاهم نامه بی آنکه پروژه شود. فقط هم برای شوآف و نمایش.

این بوروکراسی نه تنها پروژه ها را فلج کرده، بلکه حتی در برابرتحریم ها، مانع تکیه بر توان داخلی شده است. ریشه را باید در مرگ شهامت جست؛ در صنعتی که به جای تصمیم، «جلسه» تولید می کند؛ به جای پروژه، «تفاهم نامه» و به جای عمل، «احتیاط بی پایان»...

*****

هولوکاست غزه پایان می‌یابد؟

اطلاعات نوشت:

طوفان‌الاقصی و پسلرزه‌های شدید پس از آن، فرصتی را برای مردم فلسطین فراهم کرد تا بتوانند حقوق ملی غصب شده خود تحت اشغال را فریاد بزنند و به گوش جهان برسانند. هفته گذشته گروهی متشکل از 36کارشناس سازمان ملل متحد از طرح ترامپ به دلیل عدم تضمین پایان اشغال و عدم حمایت از حق تعیین سرنوشت فلسطینیان که در قوانین بین‌المللی گنجانده شده، انتقاد کردند. حق تعیین سرنوشت فلسطینیان و پیگیری توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود، در تضاد مستقیم با شکل اصلاح شده اشغال بیگانه مندرج در طرح ترامپ است.

این نگرانی وجود دارد که در حالی که طرح ترامپ ممکن است برای فلسطینی‌ها آرامش موقت ایجاد کند، اما به صلح دائم منجر نشود. برای تحقق صلح دائمی، به طرحی نیاز است که خواهان پایان اشغال باشد و با پرداختن به حق تعیین سرنوشت، مسئله اصلی تشکیل کشور فلسطین و حاکمیت فلسطین را مورد توجه قرار دهد. این طرح باید با تثبیت این نکته که حکومت از ابتدا در دست فلسطینیان و برنامه‌ریزی اقتصادی منحصراً در دست فلسطینیان است و هیچ عنصر خارجی در اعمال اراده آنها دخالت نمی‌کند، یک جدول زمانی روشن برای خروج اسرائیل و حاکمیت کامل فلسطین محقق کند. به گفته اسامه حمدان، عضو ارشد حماس خطاب به کشورهای منطقه و جامعه جهانی «هر کس می‌خواهد به ملت ما کمک کند، باید این کار را بدون هیچ‌گونه سناریوی قیمومت یا تحمیل حاکمیت انجام دهد.»

خواست مردم غزه و مقاومت پایان جنگ و اشغال و محاصره و شروع روند بازسازی و زندگی با عزت و کرامت تحت یک کشور متحد فلسطینی است. ترامپ و سایر کشورهای جهان باید بفهمند که غزه متعلق به مردم آن است و فقط باید توسط آنها اداره شود. دوران قیمومیت و استعمار و سرپرستی بین‌المللی در جهان به پایان رسیده است. هشت کشور عربی - اسلامی که ابتدا طرح ترامپ را دریافت و با آن موافقت کردند، به جای تلاش برای پیاده کردن بدون شرط طرح اصلاح شده ترامپ توسط اسرائیل، در آستانه مرحله دوم، برای پایان اشغال، خروج کامل اسرائیل از کل نوار غزه طبق یک جدول زمانی مشخص و مدیریت متحد فلسطینی برای غزه و کرانه باختری توسط نمایندگان مشروع همه طیف‌های فلسطینی اقدام کنند.

****

چرا ماشه تمدید نشد و برای پسا ماشه چه باید کرد؟ 

خراسان نوشت:

به نظر می رسد که غرب، مکانیسم ماشه را در ادامه جنگ 12 روزه دید. به دو معنا؛ تمدید در ازای امتیازهای بزرگ که می توانست بخشی از اهداف جنگ باشد و اجرای ماشه با چند هدف؛ ناآرامی در ایران و بستر فصل هفتی درست کردن برای حمله اسرائیل. به این ترتیب غرب از مکانیسم ماشه رسیدن به اهداف جنگ را دنبال می کرد؛ دستیابی به مواد و حالا آشوب داخلی. دو هدفی که در جنگ ناکام ماند.

نگاه ایران به تمدید ماشه از جنس رئال پالتیک و موازنه قدرت بود. در نگاه ایران، هر لحظه احتمال جنگ مجدد وجود دارد و پیشنهادهای اروپا هم نه برای یک توافق منصفانه که در راستای توافق به نفع اسرائیل بود؛ نامتوازن و غیر متعادل؛ با عدم پایبندی به وعده ها که نمونه اش زدن زیر توافق قاهره بود. طبیعی است که موضع واقعی حاکمیت ایران با آنان که از اجرای ماشه خوشحال شدند، تفاوت دارد اما توافق تمدید ماشه با این شرایط حتما بدتر از اجرای خود ماشه بود؛ چرا که امتیازهایی را طلب می کرد که مخصوص یک توافق سیاسی با امتیاز رفع تحریم برای ایران بود نه تمدید 6 ماهه.

واقعیت این است که ادراک غرب درباره ایران دو بخش دارد؛ 1/ ضعف ایران و 2/ حرکت ایران به سمت برنامه تسلیحاتی. ادراک اول پیش زمینه امتیاز ندادن در جلوگیری از برنامه هسته ای ایران بود. این گونه گمان می کنند که با ترکیبی از فشار سیاسی و اقتصادی، در آستانه جنگ نگاه داشتن ایران و ناآرامی اجتماعی در نهایت بدون امتیاز، برنامه هسته ای ایران را مهار می کنند. ماشه را هم ذیل همین ادراک جلو بردند.

در سمت ایران، این درک به وجود آمد که امتیازهایی که غرب در ازای تمدید ماشه می خواهد در حد یک توافق سیاسی برای رفع تحریم است. چیزهای زیادی می خواستند بدون منافع بزرگ برای ایران. این پیشنهادها به صورت کلی برای عدم توافق بودند نه توافق.

در عین حال این جمع بندی در تهران وجود دارد که تمدید ماشه در ازای امتیازهای بزرگ، خطر جنگ را رفع نمی کند. در واقع هر دو حالت تمدید یا عدم تمدید به معنای پایان جنگ نیست. این جمع بندی هم در ایران به وجود آمده که با ادراک فعلی غرب، امکان امتیازهای بزرگ وجود ندارد و مذاکره شکل بده - بستان ندارد. و هزینه سازش واقعا بیشتر از مقاومت است. راه درست به نظر من، عبور از این دوقطبی سیاسی است که از 92 شروع شده و همچنان هم ادامه دارد. گروه اول مشکل واقع بینی بین المللی و عدم درک ماهیت قدرت دارند و گروه دوم مسئله گزینه ایجابی و کارآمدی. راه حل جدید، راه حلی است که تجربه 97 تا 1400 را جلوی چشم بگذارد و راه متفاوت از این سه سال برود. امکان راه متفاوت وجود دارد؛ در سطح روابط بین الملل، چین و روسیه می توانند بخشی از تدابیر ایران باشند. گرچه این همکاری را نباید مطلق انگاشت و باید واقع بینانه شرق را تحلیل کرد. فرصت های واقعی در شرق قابل دستیابی است. در زمینه هسته ای هم راه منطقی، «در آستانه ماندن» است که مغایرتی با فتوای رهبری ندارد و در عین حال خلاف ادراک غرب درباره حرکت ایران به سمت سلاح هسته ای است.

این راه حل هم می تواند کشور را برای شرایط جنگ احتمالی آماده نگاه دارد و یا احتمال جنگ را پایین آورد و هم می تواند ادراک غرب را درباره ایران تغییر دهد و دیپلماسی را آماده یک مذاکره واقعی رفع تحریم و نه تسلیم گونه کند.

****

چرا صهیونیستها بازنده معادله آتش بس هستند؟

رسالت نوشت:

انعقاد پیمان آتش بس در جنگ غزه تبدیل به موضوعی مهم و کلیدی در معادلات منطقه و نظام بین الملل شده است. نارضایتی شدید بن گویر، وزیر امنیت داخلی و اسموتریچ، وزیر دارایی رژیم صهیونیستی از این آتش بس و سکوت خاص نتانیاهو در قبال طرح ترامپ نشان دهنده بحرانی است که رژیم اشغالگر قدس در برهه حساس و سرنوشت ساز کنونی با آن دست و پنجه نرم می کند. اقدام هوشمندانه حماس، مانع از آن شد که طراحان آمریکایی و صهیونیستی بتوانند بازی وقیحانه و از پیش تعیین شده خود مبنی بر «مقصرسازی علیه حماس» را تکمیل کنند. هدف اصلی این طرح و طراحی‌های رسانه‌ای پشت آن، سوق دادن افکار عمومی جهانی به سمتی بود که در صورت شکست آتش‌بس، تمام تقصیرها متوجه حماس شود و واشنگتن و تل‌آویو بتوانند با دست باز، عملیات‌های نظامی خود را تشدید بخشند. با این حال، پاسخ حماس این سناریو را کاملاً خنثی کرد. اکنون، بار مسئولیت به طور کامل به زمین ایالات متحده و رژیم صهیونیستی منتقل شده است و این، بدون شک، یکی از بدترین شرایط ممکن از لحاظ فشار دیپلماتیک و مشروعیت‌زدایی برای واشنگتن و تل‌آویو محسوب می‌شود؛ زیرا آن‌ها باید یا شرایط حماس را بپذیرند یا خود را به عنوان ممانعت‌کنندگان از آتش‌بس معرفی کنند.

اما آنچه اکنون در طرح ترامپ برجسته شده و خشم نتانیاهو را برانگیخته است، فاصله نجومی میان اهداف حداکثری و واقعیت‌های میدانی است. در حال حاضر، رژیم صهیونیستی برای آزادی اسرای خود در نوار غزه، مجبور است صدها اسیر فلسطینی را آزاد کند؛ یک بده بستان آشکار و تن دادن به شرایط مقاومت، که دقیقاً در نقطه مقابل هدف سوم نتانیاهو قرار دارد. آتش بس کنونی نیز ترجمانی از همان شکست رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهداف اعلامی خود در جنگ غزه است.

مهم‌تر آنکه، اساساً در این طرح، چیزی به نام «نابودی حماس» نه به صورت خودخواسته و نه ناخواسته، گنجانده نشده است. حماس به عنوان یک طرف سیاسی و نظامی مذاکره، به رسمیت شناخته شده و بقای ساختار آن تأمین گردیده است. همچنین، طرح مذکور هیچ تضمینی برای به رسمیت شناختن حاکمیت یا سلطه دائمی رژیم صهیونیستی بر نوار غزه به دست نمی‌دهد و بر راه‌حل‌های آینده‌نگر تأکید دارد. بدین ترتیب، حماس با طرحی موافقت کرده است که هیچ یک از سه شرط سه‌گانه و بنیادین نتانیاهو در آن محقق نشده است؛ این شکست استراتژیک و آشکار، نه تنها برای شخص نتانیاهو که برای کلیت دولت جنگ، یک فاجعه محسوب می‌شود.

****

پس از آتش‌بس 

اعتماد نوشت:

دو سال پیش که حمله حماس به شهرک‌نشین‌های نزدیک به غزه آغاز شد، پیش‌بینی آینده آن غیر ممکن می‌نمود، همچنان که کسی در انتظار اصل آغاز این پدیده نیز نبود. در آن زمان پیش‌بینی وضعیت کنونی و آتش‌بس و عقب‌نشینی و آزادی اسرا و حال عمومی خاورمیانه از محالات بود.. بزرگ‌ترین باخت اسراییل نه تعداد کشته‌شدگان آن و نه شکست اطلاعاتی در آغاز جنگ و نه طولانی شدن این جنگ است. بزرگ‌ترین شکست آن بیرون آمدن از پوشش مظلوم‌نمایی هولوکاست و پوشیدن لباس جنایت و بروز آشکار این رفتار است که مساله را برای همه به ویژه حامیان آن در غرب روشن کرده است.

نسل قدیم اروپا به دلیل هولوکاست خود را بدهکار اسراییل می‌دانستند در حالی که نسل جدید غرب با گرایش ضد اسراییلی بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و این نقطه آغاز بحران اسراییل است، به شرطی که فلسطینی‌ها دقت کافی کنند و اجازه ندهند که این تصویر کنونی اسراییل از طریق رفتار و سیاست‌های آنان بازسازی شود.

در سوی مقابل فلسطینی‌ها هستند که این پیروزی را نه فقط برای عملیات 7 اکتبر که برای مظلومیت و مقاومت جانانه مردم خود طی دو سال زندگی در غزه به دست آورده‌اند. اگر امروز می‌بینیم که در سراسر اروپا علیه اسراییل تظاهرات می‌شود، یا پارلمان اسپانیا تجارت اسلحه با اسراییل را منع می‌کند، یا ایتالیایی‌ها شرمنده از این هستند که باید با تیم فوتبال اسراییل مسابقه دهند، یا نتانیاهو از ترس بازداشت، مسیر هواپیمای خود به امریکا را تغییر می‌دهد، به‌طوری که حتی روزنامه هاآرتص می‌نویسد: «اسراییلی‌هایی که از سفر اروپا بازگشته‌اند می‌گویند فلسطینی که در سال 1948 با زور محو شد، امروز خارج از مرزهایش همه‌جا حاضر است. حضوری زنده، سرسخت و رنگارنگ.» یا برای اولین‌بار گرایش منفی به اسراییل حتی میان یهودیان امریکایی به‌شدت بالا رفته.... اسراییل که همیشه سلطه بلامنازعی بر رسانه‌های جریان اصلی جهان داشت، اکنون آن را از دست داده است و بارها نیز به این ضعف اذعان نموده‌اند.

بنابراین به دست آوردن و حفظ همدلی و همراهی افکار عمومی جهان عامل مهم قدرت ملی است، قدرتی که در جریان این جنگ جابه‌جا شد. به میزانی که اسراییل آن را از دست داد، فلسطینی‌ها آن را به دست آوردند و این آغاز راه است، حفظ این قدرت به مراتب سخت‌تر از به دست آوردن آن است. این هدف با تکیه صرف بر خط‌مشی نظامی به دست نمی‌آید، همچنان که اسراییل علی‌رغم قدرت نظامی وسیع خود آن را نتوانست حفظ کند و از دست داد. پرسش این است که این وضعیت چه تأثیری بر ایران دارد؟ آیا همچنان می‌توان راهبرد گذشته را ادامه داد؟ آیا آن راهبرد نتیجه‌بخش بود؟