اروپا گرفتارِ نفرین 80 سالگی اسرائیل؟
مصلحت اروپا، جدا کردن واگن خود از لوکوموتیو آمریکا و اسرائیل است. اروپاییها بدون برجام هم میتوانند با درخواست نفت و گاز از ایران - و سرمایهگذاری متقابل - خود را نجات دهند.
به گزارش مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: بنیان راهبرد، بر عقل است و چون عقل به زوال گراید، راهبرد که به معنی هدفگذاری درست در آینده و انتخاب مسیر و امکانات مورد نیاز آن است، مضمحل میشود.
آمریکا، اسرائیل و غرب، همواره در کاربست تاکتیکهای شیطانی مهارت داشتهاند، اما در زمینه راهبرد، سالهاست خبط میکارند و فاجعه درو میکنند.
آنها در مقابل ایران، جنگ ترکیبی را در پیش گرفتند که یک ویژگی آن، «پیچیده سازی» و تنوع بخشیدن به تهدیدهاست. اما جمهوری اسلامی ایران، بیاعتنا به این شلوغکاریهای تاکتیکی، راهبرد خود را با موفقیت پیش برده است.
1- یک نمونه از نفوذ و عمق راهبردی ایران را میتوان در اجرای حکم اعدام سلمان رُشدی پس از 34 سال دید. جوان مسلمانی که رُشدی را هدف قرار داد، ده سال پس از صدور حکم امام خمینی (ره) به دنیا آمده و ارتباط سازمانی نه با ایران و نه با حزبالله لبنان نداشت.
اما غیرت او، ضربتی کاری به قلدرمآبی غرب زد. چند ساعت بعد از ماجرا، نیویورک تایمز ادعا کرد رُشدی زنده مانده و حتی میتواند حرف بزند. اما در حالی که دو هفته میگذرد، حتی یک تصویر از او منتشر نشده است.
رُشدی احتمالا به درک واصل شده است. اما حتی اگر زنده باشد، حامیانش چنان ضربه بدی خوردهاند که نمیتوانند واکنش درخوری نشان دهند. به همین دلیل هم ماجرا را به سکوت و سانسور برگزار کردند، تا کسی به گستره بسیجگری ولایت فقیه نیندیشد.
2- در مقابل، نمونه زوال راهبرد در آمریکا و غرب را میتوان در اظهارات ژنرال فرانک مککنزی (فرمانده سابق سنتکام) دید که گفت: «جنگ افغانستان، ترکیبی از شکستهای نظامی و دیپلماتیک برای چهار دولت آمریکا بود».
آمریکا در حالی که قافیه را در غرب آسیا باخته، در آستانه شکست در جنگ خودساخته اوکراین است. آمریکا و غرب، چیزی را درو میکنند که طی دو دهه کاشتند.
هر نقشه شیطانی که علیه ملت ما و دیگر ملتها در زمینه تحمیل جنگ و تحریم و گرفتاری اقتصادی و آشوب کشیدند، تدریجا گریبان خودشان را میگیرد. انتخابات سال 1388 ما را به فضای دوقطبی و آشوب کشاندند، انتخابات آمریکا گرفتار دودستگی و آشوب خیابانی و اشغال کنگره و بستن صفحات پرزیدنت ترامپ در فضای مجازی شد. حالا هم که دنبال پروندهسازی برای او هستند؛ شاید سرش را هم زیر آب بردند و زحمت ما را کم کردند.
3- سرویس اطلاعات و امنیت داخلی رژیم صهیونیستی (شاباک) به تازگی درباره دستکاری ایران در افکار عمومی این رژیم و احتمال بروز خشونت شدید و آشوب در انتخابات دو ماه دیگر کنست هشدار داده است.
روزنامه «تایمز اسرائیل» مینویسد: «گزارشها از نگرانی شاباک درباره احتمال مداخله خارجی در انتخابات آتی توسط مهاجمان سایبری ایرانی و روسی حکایت میکند.
شاباک نگران است که به دنبال بالا گرفتن مجادلات نمایندگان کنست، شهروندان نیز مرتکب خشونت شده و آشوب برپا کنند». قطعا اگر سرویس جاسوسی موساد، در اقدامات ضد ایرانی خود موفقیت راهبردی داشت، چنین فشار بیسابقهای به شاباک در عمق تلآویو وارد نمیشد.
دو نخست وزیر، به فاصله چند ماه، درباره تکرار نفرین 80 سالگی اسرائیل هشدار دادند.
نفتالی بنت گفت: «اسرائیل، شاهد شرایطی بیسابقه است که میتواند به فروپاشی نزدیک شود. کشور ما دو بار، اول زمانی که عمر آن 80 سال بود، تجزیه شد و دوم، زمانی که 77 ساله بود، از هم پاشید. ما اکنون در دوره سوم بهسر میبریم و به دهه هشتم نزدیک میشویم. اسرائیل به یکی از سختترین لحظههای خود رسیده است».
پیش از او، ایهود باراک گفته بود: «احتمالا برای سومین بار در تاریخ حکومتهای یهود، دچار نفرین دهه هشتم شدهایم و بیم آن میرود که قبل از 80 سالگی بر سر اسرائیل نازل شود».
4- به تازگی پنج رئیس سابق ستاد کل ارتش اسرائیل (ایهود باراک، موشه یعلون، گابی اشکنازی، بنی گانتز و گادی آیزنکوت) درباره توافق احتمالی آمریکا با ایران، مصاحبه مشترکی ترتیب داده و به فضا سازی علیه ایران پرداختند.
اما جالب این که چند نفر از آنها گفتند «فقدان همبستگی داخلی در اسرائیل، تهدیدی بزرگتر از این است که ایران در آستانه اتمی شدن قرار بگیرد». اولمرت نخست وزیر اسبق گفته است: «بزرگترین خطر راهبردی پیش روی اسرائیل، رسیدن دوباره نتانیاهو به قدرت است. این، حتی از برنامه هستهای ایران نیز خطرناکتر است. پیشنهاد من این است که همه بر این تهدید متمرکز شوند، چرا که خطرناکتر از هر چیز دیگری است. نتانیاهو بود که موجب خروج ترامپ از توافق و شتاب بیشتر برنامه هستهای ایران شد».
5- روزنامه هاآرتص 23 خرداد ماه گذشته (قبل از فروپاشی دولت نفتالی بنت) تحلیلی به قلم یوسی میلمان منتشر کرده و هشدار داده بود: «نامی که بر مجموعه ترورها و اقدامات اسرائیل علیه ایران میتوان گذاشت، استراتژی هرج و مرج است. یا همان چیزی که در فوتبال میگویند «بیایید به هم بریزیم» نامید. این تاکتیک هنگامی اتفاق میافتد که یک تیم متوجه میشود در آستانه باخت و شکست است و تصمیم میگیرد توپ را به دور زمین بفرستد، با این امید که هرج و مرج به وجود بیاید و گرد مولری پیدا شود و به تصادف از فاصله دور، گل بزند. این رویکرد توسط دیوید بارنئا، رئیسموساد، ارائه و توسط نفتالیبنت تایید شد. در هفتههای اخیر، مجموعهای از حوادث به اسرائیل نسبت داده شد؛ حمله به یک انبار پهپادهای ایران، ترور سرهنگ صیاد خدایی، مرگ مرموز سه تکنسین، و حمله سایبری علیه یک سایت غیرنظامی... بنت از این روش به عنوان مرگ با هزار ضربه چاقو یاد کرد. اما آیا او واقعاً فکر میکند میتواند ایران را بکشد؟ آیا اسرائیل که 40 سال قبل، در تلاش برای تعیین حکومت در لبنان شکست خورد، میتواند در کشوری به وسعت ایران با تاریخ طولانی، فرهنگ پیچیده و غرور ملی قوی، تغییر ایجاد کند؟! این کار، جز مقابله، انتقام و آزار متقابل ایران، چه فایدهای دارد؟ به جای رویاهای بیهوده، اسرائیل بهتر است استراتژی روشنی تنظیم کند».
6- همان زمان، «دنی سیترینوویچ» یادداشتی را با عنوان «سیاست هزار چاقوی اسرائیل شکست خورده»، در پایگاه اینترنتی شورای آتلانتیک منتشر کرد: «حتی اگر اسرائیل از برخی موفقیتهای تاکتیکی برخوردار شده باشد، از نظر استراتژیک، به هدف جلوگیری از پیشرفت برنامه هستهای ایران دست نیافته است. اظهارات بنت درباره دکترین اختاپوس، مورد انتقاد چند نفر از اعضای ارشد دستگاه دفاعی قرار گرفت که گفته بودند چنین اظهاراتی تنها موجب افزودن بر انگیزه انتقامجویی ایران میشود و بهتر است سکوت کنیم. در موضوع برجام، بسیاری از مقامات پیشین اسراییل، خروج آمریکا از توافق را اشتباه میدانند. گزارش جلسه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، عمق پیشرفت ایران را نشان میدهد و تدبیر شکست خورده فشار حداکثری، در جهانی که بهخاطر کمبود نفت، آماده دور زدن تحریمهاست، کارآمد نیست. افزایش درآمد صادرات نفت ایران، نشانگر این واقعیت است. ایران نه تنها در دور زدن تحریمها استاد است، بلکه جنگ اوکراین موجب گسترش ائتلاف تحریم شدگان، از جمله روسیه و چین شده، که حاضرند از تهدیدهای آمریکا سرپیچی کنند». (گفتنی است «دنی سیترینوویچ»، عضو فعلی گروه خاورمیانه شورای آتلانتیک، به مدت 25 سال در یگانهای مختلف در فرماندهی «اطلاعات دفاعی اسرائیل (IDI)»، از جمله رئیس میز ایران در بخش تحقیق و تحلیل، و همچنین نماینده اطلاعاتی ارتش اسرائیل در آمریکا فعالیت کرده است).
7- بحران انرژی، درحال از پا درآوردن غرب است. سرپیچی آمریکا از پذیرش مطالبه مشروع ایران برای لغو تضمین شده و پایدار تحریم، قیمت جهانی نفت را دوباره به بالای 100 دلار برگرداند. قیمت برق و گاز در اروپا و آمریکا، هفتگی بالا میرود و رکوردهای کمرشکن را برجا میگذارد.
هنوز فصل سرما آغاز نشده، بوریس جانسون نخست وزیر سابق انگلیس، در نشریه «دیلی میل» مینویسد: «شرایط ماههای آتی، دشوار و شاید بسیار دشوار شود. قبضهای انرژی، اشک چشم انگلیسیها را در خواهد آورد». شبکه سیانان گزارش داده؛ «پیامدهای جنگ اوکراین و بحران انرژی برای غرب، خستهکننده و طاقتفرسا شده». و خبرگزاری بلومبرگ خاطر نشان کرده؛ «غرب در حال شکست در جنگ انرژی است».
8- در حالی که خبرگزاری بلومبرگ اخیرا نوشت: «احیای توافق با ایران، میتواند کمبودها را جبران، و 100 میلیون بشکه نفت ذخیره شده را با سرعت زیاد وارد بازارکند»، نشریه «اویل پرایس» مینویسد: «وزیر نفت ایران درباره نفت و گاز به اروپاییها وعده داده و گفته که ایران آماده فروش محمولههای نفت و گاز در آستانه زمستان است. وی با تاکید بر اینکه قیمت انرژی در اروپا از کنترل خارج شده، آلمان را مثال زده و گفته که ممکن است بهدلیل هزینههای بیشازحد انرژی، برخی مشاغل در آنجا تعطیل شوند».
کشورهای اروپایی هنوز فصل سرد آغاز نشده، طاقت از کف دادهاند. ذخایر استراتژیک آمریکا هم در اثر برداشت گسترده ظرف شش ماه گذشته، به پایینترین حد در چهار دهه گذشته رسیده است. ایران توانسته بدون برجام، تدریجا درآمد صادرات نفتی و غیر نفتی را افزایش دهد. گذشت زمان، همان قدر که به نفع ایران عمل میکند، به زیان اروپا و آمریکاست. مصلحت راهبردی غرب در این است که غرور احمقانه خود را کنار بگذارد و زودتر، شرایط مشروع ایران را بپذیرد. این، بهتر از تصویر گدایی انرژی، ظرف یکی دو ماه آینده، یا جنگ خیابانی در پایتختهای غربی است.
9- مصلحت اروپا، جدا کردن واگن خود از لوکوموتیو آمریکا و اسرائیل است. اروپاییها بدون برجام هم میتوانند با درخواست نفت و گاز از ایران - و سرمایهگذاری متقابل - خود را نجات دهند. اگر هنوز سیاستمداران عاقلی در اروپا هستند، باید اظهارات سه مسئول سیاست خارجی اروپا طی دو دهه گذشته را مرور کنند.
نخست، تحلیل جوزپ بورل که گفت: «تحلیلگران از مدتها قبل درباره پایان نظم تحت رهبری آمریکا و ظهور قرن آسیایی سخن گفته اند. این اتفاق، پیش چشم ما در حال وقوع است».
دوم، ارزیابی فدریکا موگرینی مبنی بر این که «قدرت رهبری آمریکا در حال کاهش و زوال است. من هرگز آمریکا را تا این حد قطبی شده ندیده بودم. آمریکا در درون منسجم نیست و بیثبات شده است.».
و سوم، آیندهنگری خاویر سولانا که اوایل خرداد 1385 (می 2006) تجربه 11 ساله «ریاست سیاست خارجی و امور امنیتی اتحادیه اروپا» و «دبیرکلی ناتو» را بیان کرد. او در جمع صاحبان صنایع و شرکتهای اسپانیایی اعلام کرد: «ایران برای نخستین بار در تاریخ، رهبری منطقه خاورمیانه را به دست گرفته؛ و به همین دلیل، تنش بر سر برنامه غنیسازی اورانیوم، نه با بمباران بلکه با عقل و از مسیر سیاسی و گفتوگو حل میشود.
ایران، آنقدر برگ برنده مانند هستهای، عراق، حماس و افغانستان در دست دارد که به یک قدرت درجه اول تبدیل شود. باید به گشودن باب گفتوگو و بهکارگیری عقل بازگشت... در آینده باید با جنبشهای تندروی اسلامی همانند آنچه اکنون با حماس در فلسطین سروکار داریم، همزیستی داشته باشیم. این احتمال زیاد است که همه ما در یک دنیای اسلامی که در آن جناح تندروتر اسلامی حکومت کنند، زندگی کنیم... باید از فراخوان برخورد تمدنها پرهیز نموده و اندیشه همزیستی را با 13 میلیون مسلمانی که در اروپا زندگی میکنند، شروع کنیم؛ از خانه خویش. وگرنه با مشکلات بسیار جدی روبهرو خواهیم شد».