شنبه 3 آذر 1403

از جنجال‌سازی خبر 3خطی در رسانه‌های کشوری تا صورت یخ‌زده خبرنگار از سرما

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
از جنجال‌سازی خبر 3خطی در رسانه‌های کشوری تا صورت یخ‌زده خبرنگار از سرما

به بهانه هفته خبرنگار سعی کردیم دردها و ناراحتی‌های عرصه خبر را کنار زده و به سراغ خاطرات شیرین و جذاب خبرنگاران قزوینی رفتیم.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح قزوین؛ زمانی که قلم به دست گرفتیم و عنوان پرطمطراق "خبرنگاری" جزو رزومه کاری ما شد، گمان نمی‌کردیم که در مسیر سخت و صعب العبوری قدم نهاده‌ایم که هر روز رسالت کاری ما را سخت‌تر خواهد کرد.

عناوینی چون "خبرنگار، چشم بینای جامعه"، "خبرنگار گوش شنوای جامعه"، "خبرنگار مطالبه گر حقوق به حق مردم" هر روز تعهد ما را به حوزه کاری خود سنگین‌تر می‌کرد و در این مسیر شاهد تلخکامی‌ها و شیرینی‌های زیادی بودیم که به واسطه شغل خود باید همدرد مردم می‌شدیم. با دردها و سختی‌ها و شیرینی‌ها مردم خود همراه شدیم و دردهای خود را به فراموشی سپردیم تا مرهمی بر دردهای جامعه باشیم و هفته خبرنگار بهانه‌ای شد تا خبرنگاران قزوینی به جای بیان سختی‌ها و دردهای عرصه خبرنگاری از شیرینی‌های عمر کاری خود بگویند. علی حیدر شاه‌حسینی مدیر مسئول خبرگزاری ایرنا در قزوین: با بیش از 27 سال فعالیت و سابقه مدیریت خبرگزاری جمهوری اسلامی در استان‌های مرکزی، همدان. خراسان رضوی و سابقه سرپرستی روزنامه‌های متعدد از جمله روزنامه ایران به مدت 16 سال: خاطره من به سال‌های اول کارم به عنوان خبرنگار بر می‌گردد که در یک مورد تاکید بیش از حد بر ارزش‌های خبری باعث دردسر برای یک معاون وزیر شد و چون بعد از مدت کمی از این ماجرا از کار برکنار شد؛ برخی افراد این برکناری را به خبر تهیه شده توسط من نسبت دادند. ماجرا از این قرار بود که یکی از معاونان وزیر آموزش و پرورش وقت درجریان سفر خود به اراک در گفت‌وگو با خبرنگاران به طور مفصل به تشریح وضعیت آموزش و پرورش پرداخت که حاصل آن دهها صفحه دسته نوشته شده شد. من که نخستین سال‌های خبرنگاری خود را تجربه می‌کردم و تازه دوره‌های آموزشی خبرنویسی را گذرانده بودم، هرمطلبی را با توجه به ارزشهای خبری می‌سنجیدم و سخنان معاون وزیر را نیز در این ترازو گذاشتم و بخش قابل توجهی از آن را فاقد ارزش‌های خبری تشخیص دادم. تنها نکته‌ای که به نظرم واجد ارزشهای خبری آمد، این بود که آقای معاون به مقایسه سیستم آموزشی ایران و ژاپن پرداخت و گفت طرحی دارند که بر اساس آن دانش‌آموزان خود مدارس را نظافت می‌کنند و شغل خدماتی یا فراش حذف خواهد شد و به این ترتیب حاصل آن مصاحبه چند ده صفحه‌ای، یک خبر سه خطی شد. در آن زمان خبرگزاری جمهوری اسلامی تلکس داشت و روز بعد، خبرهایش در روزنامه‌های مختلف چاپ می‌شد که به طبع زودتر به دست تهرانی‌ها می‌رسید و همین خبر سه خطی ما هم جای کوچکی در صفحه اول چند روزنامه برای خود بازکرده بود. من غافل از همه جا فردای آن روز به محل کار رفتم، قبل از اینکه وارد اتاق کار شوم صدای زنگ ممتد تلفن بلند بود، با عجله وارد اتاق شدم و تلفن را برداشتم. سردبیر بود، سئوالاتی در مورد خبر پرسید و اینکه واقعا آقای معاون وزیر گفته است که دانش‌آموزان باید مدارس را نظافت کنند و یا نه؟ من هم گفتم بله خودش گفته است. چند دقیقه بعد از دفتر مدیر عامل ایرنا زنگ زدند و همان سئوالات را تکرار کردند و من هم همان جواب را دادم و تازه فهمیدم که ماجرا از چه قرار است. خبر، مردم تهران را خشمگین کرده و اعتراض آنها را باعث شده بود که چرا باید فرزندان ما مدارس را تمیز کنند، خبرگزاری ‌های خارجی هم خیلی در این خصوص مانور داده بودند و حتی یکی از آنها نوشته بود که که قرار است دانش‌آموزان ایران به جای کتاب، جارو به مدرسه ببرند. جارو جنجال این خبر باعث شده بود تا وزیر آموزش و پرورش از جناب آقای دکتر وردی‌نژاد مدیر عامل وقت ایرنا بخواهد که خبر را تکذیب کند و آن بزرگمرد به گفته‌های من اعتماد کرده و از تکذیب خبر در ایرنا خودداری کرده بود. به هر حال همان شب وزیر آموزش و پرورش در تلویزیون حضور یافت و اعلام کرد که برنامه‌ای برای نظافت مدارس توسط دانش‌آموزان وجود ندارد و... و حدود یک هفته بعد خبری در روزنامه‌ها مبنی بر تغییر آن معاون وزیر منتشر شد. این ماجرا به من یاد داد که تاثیر اجتماعی اخبار تا چه حد است و این مهم هرگز نباید از نظر خبرنگار دور باشد، از سوی دیگر حمایت سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی و مدیر عامل وقت آن را به عنوان یک پشتوانه ارزشمند به من شناساند و بزرگ منشی آن معاون وزیر نیز که مسئولیت گفته‌های خود را پذیرفت و از هرگونه تکذیب خبر خودداری کرده بود را نیز به من اثبات کرد. محمدرضا جباری مدیر مسئول خبرگزاری مهر با نزدیک به 30 سال سابقه فعالیت در صدا و سیما و خبرگزاری مهر خبرنگاری معمولا توام با خاطرات تلخ و شیرین و در عین حال سختی و راحتی‌های زیادی است اما یکی از خاطراتی که پس از گذشت سال‌ها همچنان در ذهن من باقی مانده مربوط به ماجرایی است که در سال 86 اتفاق افتاده، در آن سال به دلیل برودت شدید هوا و یخبندان همه جاده‌ها بسته شدند. آن روز نزدیک به نیم متر برف باریده بود و من به ناچار پیاده به صداوسیما رفتم، به محض ورود به من گفته شد که به دلیل شرایط جوی اتوبان بسته و بسیاری از مسافران در راه مانده‌اند، آیا می‌توانی از این موضوع گزارشی تهیه کنی؟ من نیز علی‌رغم بوران شدید هوا و سختی رفت و آمد اما پذیرفتم. با توجه به شرایط آب و هوا هیچ یک از فیلمبرداران راضی به همراهی من نمی‌شدند اما در نهایت آقای میلانی که از فیلمبرداران توانمندی بود راضی شد که با من برای تهیه گزارش همراه شود. وقتی وارد اتوبان قزوین - زنجان رسیدیم با وجود حرفه‌ای بودن راننده و امکاناتی که در اختیار داشتیم اما دیدیم که به هیچ عنوان نمی‌شود در این اتوبان به جلو رفت، با سرعت بسیار کم حدود یک کیلومتر با سختی در اتوبان حرکت کردیم اما هیچ چیزی دیده نمی‌شد یکدفعه در طول مسیر جاده سیاهی‌ای به چشمم خورد حدس زدم مسافری است که در راه مانده که اتفاقا حدسم درست بود. وقتی به او نزدیک شدیم از ماشین پیاده شده و به فیلمبردار گفتم که بیا تا به طرف دیگر اتوبان برویم. یخبندان و شدت برودت هوا به نحوی بود که فقط 7 تا 8 دقیقه طول کشید تا ما بتوانیم با سختی از گاردریل رد شده و خود را به سمت دیگر خیابان برسانیم. در آنجا متوجه شدیم که چند خانواده در راه مانده و راهداری و هلال احمر به کمک آنها آمده و به آنها پتو داده و در ماشین نگه داشته‌اند تا از سرما یخ نزنند اما به دلیل کولاک شدید در راه مانده بودند و قادر به حرکت نبودند. من در همان شرایط با توجه به فرصت کمی که داشتم تا دوربین فیلمبرداری یخ نزده با یکی دو نفر از مسافران در راه مانده و نیروی راهداری مصاحبه کرده و یک متن کوتاه گفتم مبنی بر اینکه اینجا جاده اتوبان زنجان قزوین است و مسافران در جاده مانده‌اند و در این فضا پلیس راه و هلال احمر برای نجات و کمک به مسافران آمده‌اند. سرما به حدی بود که ریش‌های من یخ زده بود اما در نهایت با سختی بسیار این گزارش را تهیه کرده و به تهران فرستادیم که همان روز پخش شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت ضمن اینکه در جشنواره تولیدات صدا و سیما همان سال به عنوان گزارش برتر معرفی و مورد تقدیر قرار گرفت. شاید کل زمان این گزارش بیشتر از 2 دقیقه نشد اما فضا کاملا طبیعی بود و به دلیل شدت سرما، دوربین و میکروفن یخ زد. خاص بودن شرایط تهیه گزارش موجب شده که بعد از گذشت چند سال همچنان خاطره آن روز در ذهنم باقی بماند. آرزو یارکه سلخوری با 13 سال سابقه فعالیت در باشگاه خبرنگاران و ایسنا معتقدم بهترین خاطره‌ای که یک خبرنگار می‌تواند داشته باشد اثرگذاری گزارش و خبری است که تهیه می‌کند. بهترین خاطره من نیز در سال گذشته مربوط به تاسیس شلتر بانوان با پیگیری فراوان بنده است چراکه من چندین گزارش در مورد ضرورت تاسیس شلتر بانوان تهیه کردم و حدود یک سال این قضیه را از مسئولان استانی پیگیری کردم اما بعد از اینکه با من تماس گرفته و گفته شد که بالاخره تاسیس این مرکز به تصویب رسید و قرار است که به زودی راه‌اندازی شود بسیار احساس رضایت و مسرت کردم. پروین شهسواری خبرنگار روزنامه ولایت با 10 سال سابقه فعالیت در عرصه خبری یکی از بهترین خاطرات دوران کاری‌ام در سال 88 رقم خورد، آن سال جهاد کشاورزی برنامه‌ای با عنوان جشن فندق چینی داشت که به اتفاق تعدادی از خبرنگاران با ماشین ونی که برای ایاب و ذهاب خبرنگاران پیش بینی شده بود به روستای هیر الموت، محل برگزاری برنامه جهت پوشش خبر رفتیم. برنامه جالب و زیبایی بود. موقع برگشت یکی از همکاران که اهل روستای فلار الموت بود پیشنهاد داد که در طول مسیر سری نیز به روستای آنها بزنیم با وجود ذیق وقت همه خبرنگاران پذیرفتند و ما نیز به روستای آنها رفتیم که روستایی زیبا در ارتفاعات الموت بود. مناظر دیدنی، زیبا و جذاب طبیعت الموت لحظات شیرینی را برای همه ما ترسیم کرد. دو ساعتی مهمان خانواده ایشان بودیم که پذیرای گرم و صمیمانه‌ای از ما کردند و در ادامه به سمت قزوین حرکت کردیم، این یکی از خاطرات خوش من در طول دوران کاری‌ام بود. زهرا حسینی دبیر خبر خبرگزاری ایسنا با 10 سابقه فعالیت بهترین و هیجان انگیزترین خاطره من مربوط به آتش سوزی انبار روغن خودرو در سال 93 بود که پس از وقوع حادثه شایعاتی مبنی بر کشته شدن 50 تا 40 نفر در این حادثه پخش شد. آن روز تا پایان شب حادثه را از مدیریت بحران و مسئولان استانداری پیگیری کرده و نگران بودیم که مبادا خدای ناکرده این حادثه کشته‌ای داشته باشد اما ساعت 12 و نیم شب در آخرین خبری که از آقای حبیبی معاون استاندار گرفتم ایشان گفت که خوشبختانه حادثه کشته‌ای نداشته است. بهترین لحظه خبری من زمانی بود که این خبر را شنیدم و همه چیز به خیر گذشت؛ همچنین کسب رتبه دوم تیتر در جشنواره مطبوعات قزوین و رتبه نخست گزارش در جشنواره وقف و رسانه از لحظات شادی بود که داشته‌ام که همه اینها را هم مدیون کار خبر و خبررسانی هستم. فاطمه هاشمی سردبیر خبرگزاری شبستان: 12 سال سابقه فعالیت در خبرگزاری فارس، روابط عمومی دانشگاه امام خمینی (ره) و خبرگزاری شبستان بهترین خاطرات دوران کاری بنده مربوط به زمانی است که آقای طاهایی استاندار قزوین بودند، ایشان در زمان فعالیتشان سفرهای شهرستانی بسیاری داشتند و در این سفرها نیز مدیران سازمان‌ها و خبرنگاران همراه بودند. با توجه به صمیمیتی که در بین خبرنگاران وجود داشت این سفرها در کنار جنبه کاری مثل یک اردوی تفریحی بود. در این سفرها استاندار به همراه مدیران در مسجدی جمع شده و مردم با مراجعه به مدیران و یا ایشان نسبت به رفع مشکل خود اقدام می‌کردند، دیدن این صحنه‌ها که نشان از همدلی و همراهی مسئولان با مردم بود از بهترین خاطرات من در دوره خبرنگاری به شمار می‌آید؛ چرا که اگر مشکل کسی صددرصد هم حل نمی‌شد اما همدلی و همراهی مسئولان مرهمی برای درد او بود. البته این سفرها در کنار تهیه خبر خاطرات خوشی را برای خبرنگاران به یادگار گذاشت به طوری که در یکی از این سفرها ماشین ما خبرنگاران از خودرو استاندار عقب مانده بود و یکی از عکاسان برای اینکه بتوانیم خود را سریع‌تر به استاندار برسانیم با استفاده از بلندگویی که در ماشین بود صدای آژیری را که متعلق به ماشین پلیس بود را از گوشی موبایل خود پخش کرد. بدین ترتیب خودروهایی که جلوی ما قرار داشتند با تصور اینکه خودروی پشت سر آنها ماشین پلیس است، کنار می‌کشیدند و این اتفاق صحنه جالبی را ایجاد کرده بود و موجب شد ذره‌ای از حس پلیس بودن را هم تجربه کنیم. سهیلا عظیمی خبرنگار خبرگزاری بسیج قزوین: بیش از 11 سال سابقه فعالیت در رسانه‌هایی همچون هفته نامه مینودر و خبرگزاری فارس همه روزهای خبرنگاری، سرشار از لحظات شیرین و تلخی است که در ذهن خبرنگاران ثبت و ضبط می‌شود. در طول فعالیت خبری‌ام، خاطرات شیرینی همراه با دوستان خوبم در برنامه‌های مختلف داشتم که یکی از این خاطرات مربوط به نشست مطبوعاتی مدیرکل آموزش و پرورش استان، آقای سالار قاسمی بود که گپ و گفت دوستانه و گرمی در حاشیه برنامه نشست داشتند. این نشست در اردوگاه یانس آباد قزوین برگزار شد و بیشتر جنبه تفریحی داشت؛ اما بهترین قسمت این اردو مربوط به پذیرایی عالی از خبرنگاران و ناهار خوشمزه و در عین حال متفاوتی بود که همراه دوستان خبرنگار و مجموعه روابط عمومی آموزش و پرورش صرف شد؛ چراکه در هیچ برنامه‌ای از ما با آبگوشت به عنوان ناهار پذیرایی نشده بود و همین تفاوت نیز موجب شیرینی و خوشمزگی این خاطره در ذهن من شده است. سمیه کاتبی خبرنگار باشگاه خبرنگاران قزوین با 7 سال فعالیت در عرصه خبر: یکی از روزهای پاییزی سال 91 بود که بنا بر اعلام مسئولین یکی از مراکز سالمندان شهر قزوین برای تهیه گزارش به آنجا مراجعه کردم. سوژه گزارش مربوط به مرد سالمندی بود که به دلیل ابتلا به بیماری آلزایمر متاسفانه از خانه خود خارج و گم شده بود. این پیرمرد ساکن شهر تهران بود که در جریان حادثه گم شدن به تنهایی وارد شهر قزوین شده و توسط نیروی انتظامی به این مرکز تحویل داده شده بود که در ادامه با پیگیری خانواده و پلیس بالاخره این مرد سالمند به آغوش خانواده خود بازگشت. دیدن صحنه در آغوش کشیدن پیرمرد توسط فرزندان و ابراز خوشحالی آنها از یافتن پدرشان پس از کلی تلاش، مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد و موحب شد تا این خاطره برای همیشه در ذهن من حک شود. زهرا عبداللهی سردبیر خبرگزاری ایسنا: سال 85 فعالیتم را از باشگاه خبرنگاران شروع کردم و در ادامه پس از یک وقفه طولانی مجدد کار خبری را از خبرگزاری ایسنا آغاز کردم. فکر می‌کنم رسالت خبرنگاران این است که پیام رسان‌های شادی برای مردم باشند، در واقع همه ما تلاش می‌کنیم تا بتوانیم اخبار مفید و امید بخش را به مردم مخابره کنیم؛ البته این بدان معنی نیست که مشکلات وجود ندارد اما معتقدم باید برآیند کار مثبت باشد. قشنگ‌ترین خاطره‌ای که در طول مدت خبرنگاری در ذهنم مانده مربوط می‌شود به امید بخش‌ترین اتفاق زندگی آدم‌ها، «تاگور می‌گوید هر کودکی که متولد می‌شود گواه این است که خداوند از انسان نومید نیست و خدا نه به خاطر خورشید، نه به خاطر زمین، بلکه به خاطر گل‌هایی که برایمان می‌فرستد چشم به راه پاسخ است...» خوب به خاطر دارم که باید همراه عکاس مجموعه به بیمارستان رازی رفته و درباره اولین کودکی که در مرکز درمان ناباروری جهاد دانشگاهی متولد شده بود خبر و گزارش تهیه می‌کردم؛ آنچه هنوز بعد از گذشت پنج سال در ذهنم ثبت شده نگاه زیبای مادر به فرزندش بود، هر چند که آن خانم به خاطر ملاحظاتی که همیشه اینگونه موارد دارند از همکاری با ما امتناع کرد و گزارش ما نیز ابتر ماند؛ اما همیشه نگاه مادرانه و سرشار از عشق آن بانو به نوزادش که پر از امید و انتظار فرداها بود به عنوان بهترین خاطره دوران کاری‌ام در ذهنم باقی مانده است. رکسانا رضایی سردبیر هفته‌نامه نگاه قزوین: بیش از 18 سال سابقه فعالیت و همکاری با نشریات مینودر، جام جم، آوای قزوین، تاک و نگاه قزوین سوال شما یک خط و پاسخ آن به اندازه تمام لحظات و ثانیه‌های سپری شده در 17،18 سالی است که در این شغل پشت سر گذاشتم؛ چرا که تمام دقایق این حرفه خود یک خاطره شیرین و لحظه نابی تکرار نشدنی است. سوال شما مرا می‌برد به اولین باری که نام خود را پای گزارشی در هفته نامه‌ای محلی دیدم. آن روزها 18 سال بیشتر نداشتم و این اتفاق برای من حکم قدم گذاشتن در دنیایی بزرگتر داشت. درج نامم مهر تایید مدیر مسئول بود و اجازه ورود به جهانی بزرگتر و زیباتر. حال آن روزها آنقدر عجیب و مقدس بود که شاید وصفش کار بسیار سختی باشد. حالا که به تمام روزهای سپری شده فکر می‌کنم واقعا در انتخاب بهترینش عاجزم. تک تک لحظاتی که با عطر مقدس کاغذ سپری شد یک روز زیبا در زندگی من ساخت. چه آن روز که برای نخستین بار و با دلهره فراوان و دستانی لرزان از استرس، پای یک مصاحبه جدی نشستم و چه تصویر سفر ریاست وقت جمهور به استان که تنها یک ماه به دنیا آمدن پسرم مانده بود و من با شرایط خاص جسمانی تیم خبری را تا لحظه آخر همراهی کردم. ولی خوب که به گذشته نگاه می‌کنم به حتم هیچ خاطره‌ای برجسته‌تر از تشریف فرمایی مقام معظم رهبری به قزوین و حال و هوای آن روزها نبود. تیتر برجسته تمام روزهای کاری من حضور ایشان در استان بود و هست. البته باید به یاد داشته باشیم در این شغل خطیر به قول حضرت حافظ "شرط اول قدم آن است که مجنون باشیم" یقینا اینگونه است؛ چرا که اگر عاشقی در میان نبود هر کدام از ما اهالی رسانه بنا به تحصیل و تخصصی که داشتیم در شغلی ساده‌تر و شاید با درآمد بیشتر که حداقل ساعت کاری مشخصی داشته باشد مشغول به کار می‌شدیم. ولی آمدیم و عاشقانه سختی‌ها و شب بیداری‌ها و سفرهای کاری در شرایط خاص جوی و... شکایت‌ها و تهدیدها و... به جان خریدیم و ماندیم چون به قداست قلم و کاغذ و اینکه شاید بتوانیم آینه‌وار گره‌گشای کار خلق اله باشیم و راستی‌ها را فریاد بزنیم اعتقاد داشتیم. نفیسه مهرداد با 10 سال سابقه کار خبرنگاری در هفته نامه‌هایی چون اخلاص، افق آینده و هفت دی در طی این دوران مانند همه همکاران سختی‌ها و مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتم اما آنچه تاکنون بنده را در این راه سر پا نگه داشته، همانا احساس وظیفه در قبال آگاه‌سازی مردم سرزمینم است. روزهای اول خبرنگاری من در هفته نامه اخلاص طی شد. در یک عصر پاییزی که من و دو تن از همکارانم در حال صفحه بندی نشریه بودیم و غرق عوالم و دنیای خویش، ناگهان صدا و نور مهیبی برق را از سرمان ربود. صدا و نور آنقدر زیاد بود که زبانمان را بند آورده بود. کمی که به خودمان آمدیدم، دیدیم که شعله آتش در درون ساختمان در حال زبانه کشیدن است. با اینکه دفتر ما در طبقه سوم بود، آتش بی‌رحمانه از طبقه هم کف خود را به طبقه سوم می‌کشاند. کم‌کم شعله‌ها فروکش کرد و جای آن دودی وحشتناک سرتا پای ساختمان را فراگرفت. ما سه نفر هم مات و مبهوت تنها نظاره گر این اتفاقات بودیم و کاری از دستمان برنمی‌آمد جز فرار از این مهلکه. تازه به خودمان آمدیم که هرچه زودتر باید دفترکار را ترک کنیم اما چگونه و چطور؟ غبار و دود آنقدر زیاد بود که چشم، چشم را نمی‌دید حال چه برسد به اینکه برای رهایی باید سه طبقه را طی می‌کردیم. دست‌های همدیگر را گرفته و آرام آرام از پله ها پایین آمدیم و خدا را شکر آسیبی ندیدیم. پایین که آمدیم تازه متوجه شدیم کپسول یک دستگاه پژوی گاز سوز که در پارکینگ این ساختمان پارک شده یک دفعه منفجر شده و این آتش و صدا مربوط به آن است. آتش خیلی زود با کمک آتش نشانی مهار شد اما ترس آن تا مدت‌ها همراه ما بود. بعد از آن حادثه تمام ساختمان را شستشو دادند و دوده و غبارها را پاک کردند اما تا ماه‌ها هر وقت به خانه برمی‌گشتم سر و صورتم سیاه و دودی بود؛ چراکه به هرچیزی در دفتر دست می‌زدیم از آن دوده می‌ریخت. میترا بهرامی دبیر سرویس گزارش پیام نشر: سابقه 10 سال فعالیت در خبرگزاری ایسنا، ایکنا، مهر، پیک توانا، نسیم حق، پیام شهر، جوان و فارس همیشه بابت آنچه خدا به من داده، شاکرش بوده‌ام؛ اما گاهی این شکرگزاری لازم‌تر جلوه می‌کند. در عرصه خبر هم با وجود اینکه خیلی وقت‌ها سختی‌هایش خسته‌ام کرده است، مواقعی بوده که با تمام وجودم خدا را شکر کرده‌ام. این مواقع برای خبرنگاران مربوط به مواردی می‌شود که نتیجه نوشتن‌هایشان را می‌بینند. برای من یکی از زیباترین روزهای دوران خبرنگاری‌ام وقتی بود که به مناسبت روز مادر یادداشتی ادبی در رسانه‌ام خطاب به مادرم منتشر کردم. مادرم را که روی صندلی نشاندم و جمله به جمله برایش یادداشتم را خواندم، بغض کرد و اشک شوق ریخت. آن لحظه خدا را برای خبرنگار بودنم بارها شکر کردم. چیزی مشابه همین موضوع با مقداری تفاوت، برای روز پدر اتفاق افتاد. بعدها همان دو یادداشت ادبی در جشنواره کشوری رتبه دوم را برایم به ارمغان آوردند. بی‌شک این لطف خدا و پاکی دل پدر و مادرم است که مرا در مسیری که به آن علاقه دارم به پیش می‌برد و موفقم می‌کند. فاطمه الیاسی از خبرگزاری تسنیم با 4 سال سابقه فعالیت یکی از خاطرات طول فعالیت خبری‌ام، مربوط به سفر ریاست جمهوری به استان قزوین است. در دور اول سفر ریاست جمهوری به استان مراسمی در سالن اجتماعات یکی از ادارات در حال برگزاری بود که دوستان انتظامات به بنده و یکی از همکاران خبرنگار تذکر دادند که به علت کمبود صندلی، خبرنگاران باید به طبقه بالای سالن بروند. بنده و 3 نفر دیگر از خبرنگاران برای رفتن به طبقه بالا از آسانسور استفاده کردیم که متاسفانه در نیم‌طبقه آسانسور قفل و ما در آن حبس شد که بعد از حدود 10 دقیقه با کمک دوستان آتش‌نشانی آزاد شدیم!!!! اما خاطرات من در سفرهای هئیت دولت به اینجا ختم نمی‌شود. در دور دوم سفر رئیس‌جمهور نیز متاسفانه میله آهنی سنگینی روی پای بنده افتاد و باعث کبودی ناخنم شد. خلاصه اینکه من خبرنگار خوش‌شانسی در این سفرها نبودم. منتظر ادامه خاطرات و تهدیدات جانی بنده در سفرهای بعدی رئیس جمهور باشید. نسرین رحیمی خبرنگار و روابط عمومی آموزش و پرورش با 17 سال سابقه فعالیت در عرصه خبر شاید شروع به کار آنهم در شغل پردغدغه و سنگین روزنامه نگاری، برای دانشجوی حسابداری که تمام هم و غمش نوشتن بود، کار سختی به نظر برسد اما بزرگترین فرصت زندگی ام شد. چنین روزهایی شروع به کار کردم، ولی دوره‌های خبرنگاری و گزارشگری را از بهمن ماه سال 78 آغاز کرده بودم و مسرور از اینکه رتبه برتر گزارش نویسی کلاس را کسب کردم و رئیس وقت دفتر ایرنا هم از خوش شانسی من مدرس دوره‌های خبرنگاری بود و زمانی که با من تماس گرفت تا در دفتر حاضر شوم؛ شاید بهترین و مهمترین روز زندگی‌ام بود روزی که مرا سالها پایبند این حرفه مقدس کرد. خوب می‌دانستم که این شغل را چنان دوست دارم که به هر قیمتی شده با سختی‌ها و مرارت‌های آن کنار خواهم آمد، روزهای خوبی که هر لحظه آن برای من به اندازه یک دنیا ارزش داشت. مطلقا خاطره بدی از کار مطبوعاتی ندارم، چه زمان‌هایی که بی وقفه قلم زدم و سرعت گیری نبود و چه زمان‌هایی که در شرایط سخت روزگار قرار داشتم همه از روزهای سخت اما خوب کاری بود و هست. امروز بعد از گذشت 17 سال هنوز فکر می‌کنم همین دیروز بود که کارم را شروع کردم. معتقدم خبرنگاری قبل از این که یک شغل محسوب شود یک نوع عشق است و افراد تا عاشق کار نباشند! نمی‌توانند خبرنگار خوبی باشند. پس از گذشت سالها از شروع فعالیتم، هنوز دوست دارم روزنامه نگار باشم؛ چراکه احساس زنده بودن و مفید بودن بیشتری می‌کنم. به نظرم هرکس که خواهان فعالیت در عرصه خبرنگاری است؛ قبل از هر چیزی باید عاشق کار باشد و مسائل مادی را در مرحله دوم اولویت خود قرار دهد. بهنام محمودی سردبیر نشریه نسیم حق: سال 78 بود و تنها 18 سال داشتم. قرار بود از طرف نشریه مینودر سخنرانی دادستان ویژه روحانیت در دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) را پوشش خبری دهم. آن سال‌ها اوج فعالیت‌های سیاسی و تجمع دانشجویان و حمله به کوی دانشگاه و توقیف روزنامه سلام و... بود. سخنرانی حجت الاسلام اژه‌ای دادستان دادگاه ویژه روحانیت که تمام شد خبرنگاران هجوم آوردند برای مصاحبه، محافظان خبرنگاران را به کناری می‌زدند و می‌گفتند امکان مصاحبه وجود ندارد. همه خبرنگاران سرخورده برگشتند ولی چیزی در وجودم می‌گفت هرطور که شده باید مصاحبه کنم، ناگهان فریاد زدم: راسته قراره آقای خاتمی را محاکمه کنید؟ دادستان دادگاه ویژه روحانیت که در حال سوار شدن اتومبیلش بود ایستاد و سرش را برگرداند و گفت: "بیا اینجا ببینم. کی این حرفو به تو زده؟". رکوردرم را روشن کردم و دستم گرفتم. محافظان اجازه دادند جلو بروم. گفتم تو مطبوعات خواندم. گفت: دروغه پسرم! گفتم: چند تا سوال دارم.، میشه بپرسم؟ نگاهی به من انداخت و گفت: بپرس. این شد که آن هفته "مینودر" مصاحبه اختصاصی با دادستان دادگاه ویژه روحانیت داشت در حالیکه هیچ خبرنگاری نتوانسته بود با ایشان مصاحبه کند. جابر خرم نیا، سردبیر سابق خبرگزاری ایسنا و مسئول روابط عمومی جهاد دانشگاهی قزوین: روز خبری شلوغی بود. گوشم به رادیو بود و چشمانم روی صفحه مانیتور، کلی خبر بود که باید ویرایش و منتشر می‌کردم. «داوود محمدی» گزینه اصلی ریاست کمیسیون اصل نود بود، منتظر بودیم که رسما رأی‌گیری شده و نتیجه اعلام شود. جلسه مهمی برایم پیش آمد، خبر انتخاب داوود محمدی به ریاست کمیسیون اصل نود را نوشتم و روی مرور اخبار گذاشتم، همه چیز مهیا بود و فقط یک کلیک روی گزینه انتشار خبر نیاز داشت. به دبیر محترم خبرگزاری سپردم که خوب و با دقت رادیو را دنبال و به محض اعلام نتیجه خبر را منتشر کند. در میان شلوغی خبرها، با حرارت حساسیت موضوع و فوریت خبر و مسائل دیگر را توضیح دادم و خانم دبیر هم خیلی آرام در حالی که درگیر اخبار بود با سر تأیید می‌کرد. با خیال راحت به جلسه رفتم. بحث مفصلی داشتیم درباره آینده خبرگزاری و برنامه‌های آن سال. جلسه حدود نیم ساعت بعد تمام شد. آمدم بیرون و دیدم روی خروجی سایت، تیتر یک ایسنا این است: داوود محمدی رئیس کمیسیون اصل نود شد. با خوشحالی گفتم: «الحمدلله انتخاب شد؟» خانم دبیر با تعجب گفت: «وا؟ مگه خودتون خبر رو ننوشتین؟» به سختی آب‌دهان را در گلو فرو بردم و گفتم: «مگه رادیو رو گوش نمی‌کردین؟ مگه نتیجه اعلام نشده؟» هردو همزمان فهمیدیم چه اتفاقی افتاده. با سرعت سمت رایانه رفتم که ببینم چه بلایی قرار است سرمان بیاید، احتمالا به آسانی نمی‌شد تبعات یک خبر اشتباه در این حد را جمع کرد. خبر در چند دقیقه ده‌ها بازدید خورده بود. قلبم تند تند می‌زد. احتمالا یکی هم در آن یکی اتاق داشت خانم دبیر را باد می‌زد! هنوز تصمیم درستی نگرفته بودم که صدای علی لاریجانی و اعلام نتیجه نفسم را تازه کرد. رادیو گفت داوود محمدی رئیس کمیسیون اصل نود شد. حسن عابدینی خندید و گفت: لاریجانی ده دقیقه بعد از ایسنا خبردار شد. رقیه ملاحسنی دبیرخبر خبرگزاری بین المللی قرآن ایکنا در قزوین: خبرنگار خبرگزاری ایسنا با بیش از 7 سال سابقه فعالیت در پایگاه صبح قزوین ، همشاگردی‌ها، کیوسنا یکی از دلنشین‌ترین خاطرات من در مدت فعالیتم در خبرگزاری ایکنا، حضور 9 نوجوان برجسته و بانشاط قرآنی استان قزوین به همراه استاد بهاری و استاد وفاپور در دفتر خبرگزاری بود که توانسته بودند در مرحله نیمه‌نهایی سومین دوره طرح ملی تلاوت در قشم حائز رتبه‌های برتر شده و به مرحله نهایی مسابقات شوق تلاوت در کربلا راه پیدا کنند. از همان ابتدای ورود فضای خبرگزاری آکنده از شور و نشاط شد، دقایقی بعد نوجوانان به احترام کلام وحی عبا بر دوش انداخته و با شوخی و خنده در کنارهم نشستند و گفتگوی صمیمانه ما با صلوات دسته‌جمعی آنها همراه بود. بعد از اتمام گفت‌وگو هم یکایک نوجوانان برتر کشوری آیاتی را به انتخاب خود با صوتی دل‌نشین قرائت کردند و صحنه‌های به‌یادماندنی را برای پایان این مهمانی باشکوه آفریدند. این حضور با نشاط و پرهیجان برای همیشه به عنوان خاطره ای ماندگار در ذهنم حک شد. مریم بهبهانی‌فر خبرنگار روزنامه ولایت قزوین با 17 سال سابقه فعالیت در رسانه‌های استان معتقدم خبرنگاری سکه دورو است؛ این حرفه اگرچه با هیجان‌ها و جذابیت‌های ویژه‌ای همراه است، اما درون آن سرشار از تنش‌های روحی و استرس‌های عصبی است که شاید مشاغل دیگر این فشارهای روحی و روانی را نداشته باشند. در این حرفه روزهای سختی را تجربه کرده‌ام؛ اما نمی‌دانم چرا این همه سختی و تحمل روزهای پر مشغله در تارو پود ذهنم شیرینی برجای گذاشته است. شاید این همان سکه دورو حرفه خبرنگاری باشد. در مدت فعالیتم به تنهایی به بیش از صد روستا در سطح استان سفر کردم و سال‌های متوالی گزارش‌هایی درباره دغدغه‌های آنها در هفته نامه تابان منعکس کردم؛ امروز وقتی از آن روستاها عبور می‌کنم و یا در اخبار می‌خوانم چالش‌های آنها که بیشتر در حوزه گازرسانی، طرح هادی و راه روستایی بوده رفع شده؛ نه تنها خسته از آن روزها نیستم بلکه بسیار هم شاداب و خوشحالم که تنوانستم برای هموطنان خود اثر گذار باشم.

در حوزه اطلاع رسانی روزهای سخت و پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشتیم؛ دقیق به یاد ندارم چه سالی بود ولی در همین سال‌های اخیر بود که در دهه فجر برای حضور در گرامیداشت برنامه این ایام به اتفاق استاندار وقت به آوج سفر کردیم و به هنگام بازگشت در جاده‌های پر پیچ و خم و برفگیر آن محور، مسیر بازگشت را پیدا نمی‌کردیم و درعین حالی که در مینی بوس متروکه‌ای که به خبرنگاران تعلق داشت از سرما به خود می‌لرزیدیم با خنده ها و گفتمان طنز آمیز دوستان آن لحظه تلخ را برای خود شیرین کردیم تا در نهایت با کوله باری از خبر به قزوین رسیدیم و شب را با تنظیم اخبار روز صبح کردیم. 17 سال کار درعرصه اطلاع رسانی گفتنی‌های زیادی برجای می‌گذارد که مجال آن در اینجا نیست؛ سفرهایی که با وزرای دولت‌ها در برنامه‌های خبری بودیم. خراب شدن مینی‌بوس خبرنگاران در سرمای زمستان در سفر مهندس حجتی وزیر جهاد کشاورزی دولت اصلاحات و اعتصاب خبرنگاران در سفر مهندس خلیلی وزیر جهاد کشاورزی دولت احمدی نژاد به دلیل بی توجهی به خبرنگاران؛ که البته با همکاری بسیار صمیمانه روابط عمومی این سازمان روبرو بودیم از جمله خاطرات دوران کاری‌ام است. انتهای پیام /

از جنجال‌سازی خبر 3خطی در رسانه‌های کشوری تا صورت یخ‌زده خبرنگار از سرما 2
از جنجال‌سازی خبر 3خطی در رسانه‌های کشوری تا صورت یخ‌زده خبرنگار از سرما 3
از جنجال‌سازی خبر 3خطی در رسانه‌های کشوری تا صورت یخ‌زده خبرنگار از سرما 4
از جنجال‌سازی خبر 3خطی در رسانه‌های کشوری تا صورت یخ‌زده خبرنگار از سرما 5
از جنجال‌سازی خبر 3خطی در رسانه‌های کشوری تا صورت یخ‌زده خبرنگار از سرما 6
از جنجال‌سازی خبر 3خطی در رسانه‌های کشوری تا صورت یخ‌زده خبرنگار از سرما 7
از جنجال‌سازی خبر 3خطی در رسانه‌های کشوری تا صورت یخ‌زده خبرنگار از سرما 8
از جنجال‌سازی خبر 3خطی در رسانه‌های کشوری تا صورت یخ‌زده خبرنگار از سرما 9