توافقی که برای ما «هیچ» و برای طرف امریکایی «همه چیز» شد!
معطل گذاشتن دستورات روی کاغذ رفع تحریمها در دولت اوباما و پاره کردن برجام توسط ترامپ و اعمال تحریمهای ظالمانه و قابل پیشبینی علیه کشورمان در سالهای پس از توافق هستهای و در نهایت اقدام ننگین امریکا در به شهادت رساندن سیدالشهدای مقاومت، همگی گواه این ادعاست که نباید به دشمن درجه یک ملت ایران اعتماد کرد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح قزوین؛ مذاکره در چارچوب سیاستهای از پیش تعیین شده نظامات سیاسی دنیا موضوعی مرسوم، پرتکرار و قابل پیشبینی است، اما چندسالی است مفهوم مذاکره در ادبیات سیاسی ایران مفهوم دیگری پیدا کرده است.
از آنجا که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، دوقطبی شرق و غرب با یک چالش گفتمانی روبرو شد و هژمونی نظام سلطه در عالم فرو ریخت، ایران اسلامی همواره مورد هجوم همه جانبه دشمنان زخم خورده این رویداد تاریخ ساز بوده است. لذا سزاوار است که خط کشیها و تشخیص دوست از دشمن براساس منافع ملی ما صورت پذیرد.
در راس همه خرابکاریها و دشمنیهای پنهان و آشکار غرب، نقش پررنگ دولت امریکا در قامت دولت پیشتاز در مهار انقلاب اسلامی ایران و مقابله عملی با دستاوردهای آن، ملموس و غیرقابل انکار است.
از این رو در چارچوب نظری جمهوری اسلامی، همواره ارتباط دیپلماتیک، مذاکره و معامله با شیطان بزرگ، موضوعی حیثیتی، استراتژیک و غیرقابل ممکن تعریف شده است. فقدان سفارت آمریکا در ایران نیز گواه این ادعاست که از اساس، عدم ارتباط سیاسی موثر با دشمن شماره یک جمهوری اسلامی، وجه اجتناب ناپذیر دکترین جمهوری اسلامی ایران بوده، هست و خواهد بود.
اما از داستان مک فارلین در زمان حیات امام خمینی (ره) تا بسط نظریه گفتگوی تمدنها در دولت دوم خرداد و تلاش برای عادی سازی روابط دوجانبه ایران - امریکا گرفته تا مواضع ضدامریکایی احمدی نژاد و قصه پرغصه برجام در دولت تکنوکرات حسن روحانی، دولتهای متعدد در ایران به تناسب میزان روحیه انقلابی و بصیرت دینی و استراتژی سیاست خارجه مطبوع خود با موضوع مذاکره با امریکا مواجه شدهاند.
برجام، اسم رمز تابوشکنی رابطه سیاسی ایران و امریکا بود
در سالهای اخیر دولت تدبیر و امید، کوشید تا با رفع موانع و مشکلات و اختلاف نظرها و گاهی هم با عبور از خط قرمزهای نظام در باب مذاکره با ایالات متحده امریکا، اولین دولت جمهوری اسلامی ایران باشد تا بطور رسمی با امریکا وارد مذاکره مستقیم شود.
البته که تمام این تلاشها برای تحقق این آرمان پریشان، ظاهرا به قدم زدن ظریف و کری در حاشیه مذاکرات 1+5 و دست دادن ظریف و باراک اوباما در راهروی سرویس بهداشتی سازمان ملل متحد و یک گفتگوی تلفنی بحث برانگیز بین حسن روحانی و اولین رئیس جمهور سیاه پوست تاریخ ایالات متحده خلاصه می شود اما این تمام ماجرا نیست!
از همان روزی که جریان منفعل و سازش کار داخلی، تمام تخم مرغهایش را در سبد (برنامه جامع اقدام مشترک) گذاشت و حل و فصل همه مشکلات کشور از اقتصادی تا محیط زیست تا حل مشکل کم آبی در کشور را به توافق موسوم به برجام گره زد و امضای «کری» را تضمین شده عنوان کرد، قابل پیش بینی بود که آینده سیاسی جمهوری اسلامی آبستن حوادث دردناک و چالشهای جدیدی است که زیر پا رفتن غرور و جریحه دار شدن عزت ملی کمترین آنها باشد.
تابوشکنی مذاکره مستقیم با امریکا بیش از آنکه ثمراتی برای طرف ایرانی داشته باشد، دستاوردی برای دولت امریکا شد! هرچند رسانههای اجیرشده و زنجیره ای داخلی کوشیدند تا دیدار ظریف و اوباما و حتی ماجرای تماس تلفنی روحانی و اوباما را کاملا تصادفی جلوه دهند؛ اما ذوق زدگیها و تحلیلها و پیش بینیهای چند روز قبل از اتفاقات مذکور در اردوگاه اصلاحات نشان میداد که دولت به شدت در تلاش است تا فصل جدیدی از روابط میان دوکشور را رقم بزند.
اما طبق پیش بینیها و رهنمودهای مکرر رهبر معظم انقلاب مبنی بر عدم اعتماد به دشمن و لزوم رعایت خطوط قرمز نظام، متاسفانه شاهد اتفاق مثبتی نبودیم و امریکاییها با فشردن دست رئیس دستگاه دیپلماسی کشورمان در سرویس بهداشتی سازمان ملل متحد! کوشیدند تا همه سیاستهای خصمانهای که علیه ایران به کار برده بودند را به فراموشی بسپارند و با دست پر به کاخ سفید بازگردند و ظریف را با دستهای خالی در راهروهای سازمان ملل تنها بگذارند!
معطل گذاشتن دستورات روی کاغذ رفع تحریمها در دولت اوباما و پاره کردن برجام توسط ترامپ و اعمال تحریمهای ظالمانه و قابل پیش بینی علیه کشورمان در سالهای پس از توافق هستهای و حمایت بیچون و چرای امریکا از تروریستهای تکفیری منطقه و به آشوب کشاندن منطقه غرب آسیا و ایجاد یک زنجیره امنیتی دور ایران و در نهایت اقدام ننگین امریکا در به شهادت رساندن سیدالشهدای مقاومت، سپهبد پاسدار شهید قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس فرمانده حشدالشعبی عراق، همگی گواه این ادعاست که نباید به دشمن درجه یک ملت ایران اعتماد کرد.
اصرار بر مذاکره مجدد با شیطان، مرگ سیاسی جریان غربگرا را رقم میزند
در ایام اللهی که به برکت خون شهید حاج قاسم سلیمانی و سیلی محکم انتقام سپاه، روح تازه ای در کالبد جبهه مقاومت دمیده شده است و شاهد خروش ملتهای ستم دیده و عاصی از استعمار و سلطه نامشروع امریکا در منطقه هستیم، انتظار میرفت تا شاهد فاکتورهای حداقلی از عقلانیت و غیرت دینی و ذکاوت سیاسی در دولت باشیم! ولی اصرار غلط بر کوبیدن طبل رسوایی مذاکره مجدد با قاتل فرمانده جبهه مقاومت آن هم بعد از ترسیم و تشریح سیاست های کلان جمهوری اسلامی در خطبههای نمازجمعه تاریخ ساز رهبر انقلاب، لکه ننگی شد بر دامان مردگان سیاسی و جریان لیبرال مسلک داخلی که بعید است با هیچ آب و صابونی پاک شود!
همچنین واکنش توئیتری «نه، مرسی» ترامپ هم، خط بطلانی شد بر آرزوهای دیرینه جریان غرب گرا، از نفس افتاده و طرفدار سازش در ایران و کابوس غم انگیزی است برای کسانی که هنوز خواب امریکا را میبینند!
با انعکاس وارونه و جهت دار شبکه وسیع رسانه ای دشمن در ایام الله تشییع سردار سلیمانی و در هم کوبیدن پایگاه عین الاسد و فروریختن هیبت پوشالی امریکا و دستپاچگی نظام سلطه از مواجه غیرمنتظره با موج خونخواهی سردار مقاومت، یک بار دیگر ثابت شد که برگ برنده دولت امریکا هم اکنون نه مواجهه و جنگ مستقیم نظامی، که نفوذ در ارکان تصمیم ساز دولتهای اسلامی منطقه و تقویت و حمایت از خط سازش و انفعال بعنوان تنها نسخه شفابخش نجات از رسوایی پیش آمده برای ترامپ است.
سیاست کثیفی که چندی پیش راهبرد مقابله با آن توسط ولی امر مسلمین جهان، امام خامنه ای (مدظله العالی) ترسیم و همگان ملزم به رعایت آن شدند: (نه جنگ میشود و نه مذاکره میکنیم)! انتهای پیام /