جهتیابی مذاکرات وین
در عالم دیپلماسی معمولا کشورها از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند و هدفشان از این کار این است که طرف مقابل را یا پای میز مذاکره بیاورند، یا ملزم به دادن امتیازات بیشتر یا تسریع در حل یک مساله کنند. از این زاویه اگر نگاه کنیم قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» که از سوی مجلس جمهوری اسلامی ارائه شد، این پیام را به طرف مقابل بهویژه آمریکاییها ارسال کرد که ایران در عزم خود برای...
دکتر رحمن قهرمانپور، پژوهشگر ارشد مسائل بینالملل در گفتوگویی تفصیلی با روزنامه دنیایاقتصاد به ارزیابی آخرین تحولات گفتگوهای وین، انتظارات طرفین از یکدیگر و چشمانداز احتمالی مذاکرات پرداخت. قهرمانپور معتقد است که برای رسیدن به نتیجه در مذاکرات هم تهران و هم واشنگتن باید به یک نقطه بهینه برسند؛ وی درباره نقطه بهینه توضیح داد: «دو طرف اصلیترین مسائل مورد اختلاف را به یک یا دو مورد تقلیل دهند، فعلا آنها را تا دو سه ماه آینده از دستور کار خارج کنند و باقی موضوعاتی که میتوان بهصورت فوری به توافق رسید را روی میز گذارند تا یک توافق قابل قبول و موقت بهوجود آید.» قهرمانپور همچنین تاکید کرد که اکنون اراده سیاسی لازم از سوی آمریکا برای احیای برجام وجود دارد که شاید از جمله دلایل آن مقابله با نفوذ چین در منطقه یا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در ایران و روی کار آمدن یک دولت دیگر باشد.
با توجه به اینکه دو هفته از زمان مذاکرات وین میگذرد ارزیابی شما از این گفتگوها تا این لحظه چیست؟
آنچه مشخص است اکنون از یکسو هیاتهای مذاکرهکننده به پایتختهای خود بازگشتهاند و از سوی دیگر مخالفان توافق نیز به شدت فعال شدهاند. در این رابطه قرار است تا چند روز آینده یک تیم بزرگ متشکل از موساد، اطلاعات ارتش و امنیت ملی از اسرائیل راهی آمریکا شوند. این مقامات اسرائیلی به صراحت بیان کردهاند که هدفشان از این سفر آن است که توافقی بین تهران و واشنگتن شکل نگیرد؛ بنابراین اکنون مهمترین عنصر این است که در سطح کلان تصمیمگیری، دو طرف میخواهند چه کنند؟!
شورای سردبیری نیویورکتایمز که پیشتر از ضرورت احیای برجام سخن گفته بود روز جمعه در مطلبی مهمترین مانع توافق را شفافسازی نکردن ایران درباره فعالیتهای هستهای مشکوک به نظامی در گذشته دانسته است. در این مقطع مطرح کردن این مساله از سوی واشنگتن چه دلیلی دارد؟
بهنظر من مقاله شورای سردبیری نیویورکتایمز، احتمالا نشان میدهد که در مذاکرات وین، آمریکاییها گفتهاند که برای آنکه بتوانند در داخل کشور مخالفان را قانع کنند تا با این توافق مخالفت نکنند، نیاز دارند دستشان پر باشد. آنچه واشنگتن به تعبیر خود از ایران میخواهد این است که ایران در زمینه فعالیتهای هستهای خود نهتنها پروتکل الحاقی را اجرا کند بلکه در مورد مسائل هستهای مرتبط با گذشته نیز توضیح دهد.
باید توجه داشت موضوعی که در گذشته تحت عنوان پیامدی یا ابعاد نظامی احتمالی مطرح شده بود در چارچوب برجام و با توافقی که ایران در زمان آمانو با آژانس انجام داد حلوفصل شد. همان زمان دو طرف توافق کردند که جزئیات موضوع محرمانه باقی بماند و تا الان هم علنی نشده است؛ لذا از نظر ایران تمام موضوعاتی که مربوط به هر نوع فعالیت احتمالی نظامی ایران در گذشته بوده حل شده است. این مقاله نیویورکتایمز و حرفی که مطرح کرده ناظر بر ادعاهای جدید آژانس است که میگوید علاوه بر موضوعاتی که در گذشته بین ایران و آژانس درخصوص پیامدی حل شده، موضوعات جدیدی مطرح شده که تهران باید درباره آنها پاسخگو باشد.
کمی بیشتر توضیح دهید که هدف آمریکا از مطرح کردن این مساله چیست؟
ظاهرا بهنظر میرسد که آمریکا با این اقدام، میخواهد به نخبگان داخلی خودشان، تینکتنکها (اتاقهای فکر) و مراکز تحقیقاتی و جمهوریخواهان بگوید که اگر ایران در این زمینه موافقت کند به این معناست که نگرانی کاخسفید از بابت گریز هستهای کمتر میشود بنابراین آنها دیگر دلیلی برای مخالفت با بازگشت آمریکا به برجام نخواهند داشت. این موضوع در عین حال که ساده است و همکاری فنی ایران و آژانس میتواند دغدغه دولت بایدن را رفع کند، اما نکته اینجاست که بنابر تجربه گذشته موضوعاتی که آژانس مطرح میکند ادامهدار است. یعنی ممکن است پشت بند این موضوع، دو ماه دیگر یک موضوع مرتبط با همین را بار دیگر مطرح کند.
در چنین شرایطی و با توجه به شرایط گذشته واکنش احتمالی تهران چه میتواند باشد؟
پذیرش این موضوع احتمالا در تهران با حساسیت همراه خواهد بود. یعنی ایران حق دارد این مساله را مطرح کند که همانطور که آژانس و غرب موضوع پیامدی را تمام شده نمیدانند ممکن است پس از این همکاریها باز هم ادعاهای طرف مقابل تداوم داشته باشد.
به هر صورت تا چند روز آینده ایران یا بهصورت محرمانه یا علنی موضع خود را در این خصوص اعلام خواهد کرد و بعد از آن مشخص میشود که این مساله چه تاثیری روی مذاکرات وین خواهد داشت.
اخیرا سخنگوی وزارتخارجه آمریکا در گفتگو با الجزیره گفته که پیشنهادهای دولت بایدن به ایران براساس پایبندی در مقابل پایبندی است. آیا این روند احتمال موفقیت دارد و مورد قبول طرفین است؟ منظور آمریکاییها از پایبندی یک پایبندی به مساله فنی هستهای است. آنها پایبندی را در این تعریف میکنند که ایران به تعهدات فنی در چارچوب برجام بازگردد. یعنی از نصب سانتریفیوژهای پیشرفته خودداری کند، غنیسازی بالای 75/ 3 درصد را تعطیل کند، میزان اورانیوم غنی شده خود را به سقف 300 کیلوگرم پیشبینی شده در برجام کاهش دهد و برخی موضوعات دیگر. البته نکته اخیری که مطرح کردهاند نیز مدنظرشان است.
یعنی بهنظر میرسد صحبت آمریکا این است که اگر ایران میخواهد آنها برخی تحریمهای دیگر را نیز لغو یا تعلیق کنند مستلزم این است که ایران نیز فراتر از تعهداتی که پیشتر داشته در مورد فعالیتهای گذشته خود شفافسازی کند که البته این خواسته آمریکا در چارچوب برجام نیست و فراتر از پیامدی است که بسته شده است.
بهعنوان مثال ممکن است ایران به آمریکا گفته باشد تحریمهای مرتبط با حقوقبشر که در دوره ترامپ اعمال شده را لغو کند و در مقابل واشنگتن لازمه دادن این امتیاز را توضیح درخصوص فعالیتهای هستهای ایران در گذشته عنوان کرده است.
با توجه به اینکه هم ایران و آمریکا تاحدودی نسبت به ابتدای روی کار آمدن بایدن از خود نرمش نشان دادهاند، آینده مذاکرات را چطور میبینید و آیا میتوان به رفع مشکلات و موانع امید داشت؟
برای پیشبینی در اینخصوص باید محتاط بود و ضمنا باید ارزیابی کنیم که آیا طرفین اراده توافق دارند یا خیر. این موانع همیشه وجود داشته و دارد.
آن چیزی که شاید امروز بهتازگی بهوجود آمده اراده سیاسی لازم از سوی آمریکا برای احیای برجام است. بهنظر میرسد که امروز این اراده سیاسی تقویت شده است.
چرا در شرایط فعلی آمریکا مصر به احیای برجام شده و اراده سیاسی در این کشور تقویت شده است؟
برخی معتقد هستند این تغییر موضع آمریکا در احیای برجام تاحدودی به انتخابات ایران بازمیگردد و برخی نیز میگویند ممکن است شرایط به سمتی برود که از کنترل آمریکا خارج شود و غیرقابل پیشبینی باشد. شاید منظور از این شرایط آن است که آمریکا میخواهد چین را در منطقه مهار کند یا اقدام خاصی علیه چین یا روسیه انجام دهد که هنوز مشخص نیست.
آیا ایران حاضر به پذیرش این امتیازخواهی واشنگتن و برآوردهکردن خواستههای آنها میشود؟
برای بررسی این موضوع باید ببینیم آیا امتیازاتی که حاضر شدهاند در مذاکرات وین به ایران بدهند در حدی هست که ایران راضی شود یا خیر. چون در طرف مقابل، جمهوری اسلامی نیز بر این باور است که باید نهتنها هزینههایی که متحمل شده جبران شود بلکه باید این مذاکرات برایش سودمند باشد، زیرا شاهد بودیم که ایران بهصورت کامل درحال اجرای تعهدات برجامیاش بود و این آمریکای ترامپ بود که بهصورت یکجانبه از برجام خارج و شروع به اعمال حداکثر تحریمها علیه کشورمان کرد. در عین حال اگر تهران به توافقی رضایتدهد که مطلوب نباشد دیگر نمیتواند سراغ آمریکا برود و از این کشور طلب امتیاز کند؛ لذا این دو دیدگاه هم در تهران و هم در واشنگتن وجود دارد و باید ببینیم که کجا دو طرف به یک نقطه بهینه و مطلوب میرسند.
بهنظر شما رسیدن به این نقطه بهینه ممکن است؟ چه شرایطی خواهد داشت؟
رسیدن به نقطه بهینه به این صورت است که دو طرف اصلیترین مسائل مورداختلاف را به یک یا دو مورد تقلیل دهند، فعلا آنها را تا دو سه ماه آینده از دستور کار خارج کنند و باقی موضوعاتی که میتوان بهصورت فوری به توافق رسید را روی میز بگذارند تا یک توافق قابلقبول و موقت بهوجود آید. سپس دو طرف رایزنی خواهند کرد که اصلیترین موارد مورداختلاف را در مراحل بعد چگونه حلوفصل کنند.
کاخسفید اعلام کرده که اسرائیل را در جریان مذاکرات برای احیای برجام قرار داده است. با توجه به حساسیت اسرائیل و با توجه به تغییر سیاستهای آمریکا در قبال تلآویو در دوره بایدن نسبت به دوره ترامپ، بهنظر شما آیا دیگر اسرائیل نمیتواند هیچگونه اثرگذاری در روند مذاکرات داشته باشد و اگر آمریکا، اسرائیل را قانع کرده احتمالا به چه صورت بوده است و آیا روی تنشها بین دوطرف اثرگذار خواهد بود؟
اسرائیل دو پرونده جداگانه برای ایران و آمریکا دارد و به این صورت نیست که اگر توافق شد حتما اسرائیل اقدامات تخریبیاش علیه ایران را متوقف خواهد کرد. اخیرا نیز بنیامین نتانیاهو صراحتا اشاره کرد که هر نوع توافقی که ایران با آمریکا در مورد برجام داشته باشد، تلآویو خود را ملزم به تبعیت از آن نمیداند. اما در مقابل اسرائیلیها میدانند که اگر آمریکا بخواهد با ایران توافق کند، اسرائیل نمیتواند مانع شود. کمااینکه در سال 2015 نیز باراک اوباما توانست فشار لابیهای اسرائیل را خنثی کند. در واقع در سیاستهای بین تلآویو و واشنگتن حدومرزی وجود دارد که رژیم اسرائیل بیش از آن نمیتواند در سیاستهای حساس کاخسفید نفوذ داشته باشد. عمده نفوذ رژیم صهیونیستی از طریق لابی اسرائیل در کنگره آمریکا است که اکنون کنگره هم در مجلس سنا و هم در مجلس نمایندگان در اختیار دموکراتها است؛ بنابراین کنگره حتی تحت فشار لابی اسرائیل با جو بایدن بر سر چنین موضوعی وارد اختلاف و چالش نمیشود. چراکه موضوعات مهم داخلی دیگری مدنظر کنگره است، بنابراین بایدن در موقعیتی قرار دارد که بتواند مخالفت جمهوریخواهان با بازگشت به برجام را خنثی کند و، چون اسرائیل عمدهترین ابزارش در آمریکا کنگره با اکثریت دموکراتها است، تلآویو از این طریق نمیتواند به هدفش دست پیدا کند.
از سوی دیگر باید در نظر داشت که اسرائیل با یک بحران بیسابقه در داخل مواجه است. بنیامین نتانیاهو موفق به تشکیل دولت نشد و تا 10 روز دیگر که فرصت وی پایان یابد این احتمال وجود دارد که رئیسجمهور یا مجلس یا آقای لپید را برای تشکیل دولت معرفی کند. همچنین رقابت شدیدی بین موساد و ارتش و بنی گانتز و نتانیاهو وجود دارد، بنابراین اختلافات داخلی در این رژیم مانع از آن میشود که تلآویو یک صدا بتواند در واشنگتن اعمال نفوذ کند.
البته ماجراجویی نتانیاهو را نباید از نظر دور داشت. هرچند به هر حال ابزارهای اثرگذاری اسرائیل در ایالاتمتحده محدود شده و اگر بایدن بخواهد میتواند فشارها را مهار کند.
در نهایت شما تاثیر برخی اقدامات داخلی همچون تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و پیامدهای ناشی از آن را در پیگیری سریعتر مذاکرات چقدر موثر میدانید؟
در عالم دیپلماسی معمولا کشورها از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند و هدفشان از این کار این است که طرف مقابل را یا پای میز مذاکره بیاورند، یا ملزم به دادن امتیازات بیشتر یا تسریع در حل یک مساله کنند. از این زاویه اگر نگاه کنیم قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» که از سوی مجلس جمهوری اسلامی ارائه شد، این پیام را به طرف مقابل بهویژه آمریکاییها ارسال کرد که ایران در عزم خود برای عمل به حق هستهایاش و مقابله با نقض برجام جدی است.
حال اینکه این قانون چقدر تاثیرگذار است بستگی به زاویه دید ما دارد؛ یعنی تنها متغیر تاثیرگذار بر رفتار غربیها را نمیتوان همین یک قانون دانست، اما بدون تردید تصویب این قانون در رفتار آنها تاثیرگذار بوده است. کما اینکه ما دیدیم که بعد از اجرای مصوبه مجلس و کاهش همکاریهای فراپادمانی ایران با آژانس، غربیها اظهار نگرانی کردند و رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی وارد ایران شد و بهطور کل تحرک دیپلماتیک بین اروپاییها ایجاد شد. درواقع پس از آن بود که کشورهای اروپایی تلاش خود برای میانجیگری را افزایش دادند و نتیجه آن میانجیگریها نیز به مذاکرات امروز وین منجر شد. در ادامه باید به بستری که باعث تصویب قانون اقدام راهبردی شد توجه داشته باشیم؛ واقعیت امر این است که این قانون پس از آن تصویب شد که شهیدفخریزاده، دانشمند ایرانی در داخل خاک کشورمان ترور شد و به شهادت رسید. این اقدام بیانگر آن بود که برخی از کشورها عزم جدی دارند که از پیشرفت هستهای ایران جلوگیری کنند. البته این سیاست خرابکارانه هستهای در دنیا مسبوق به سابقه است؛ بهعنوان مثال رژیم صهیونیستی در رابطه با کشورهای مختلف از جمله مصر در دهه 1960 این سیاست خرابکارانه را در پیش گرفته بود؛ بنابراین در آن مقطع ایران باید واکنشی نشان میداد تا این پیام را به طرفهای مقابل ارسال کند که عزم کشور برای احقاقحقوق خود جدی است. البته متن اولیهای که از این مصوبه در مجلس تهیه شده بود دامنه بسیار وسیعتری داشت، اما در رفت و آمدهایی که بین مجلس، شورایعالی امنیت ملی و وزارتخارجه صورت گرفت متن این قانون بهصورت کنونی با یکسری تغییرات بالاخره تصویب و به مورد اجرا درآمد.