روایت شنیدنی آیت الله مکارم شیرازی از طریق العلماء
مراسم پیاده روی کربلا در روز اربعین، از دیرباز در میان محبان اهل بیت اهمیت بسزایی داشته و علما و مراجع نیز همگام با مردم عراق و دیگر سرزمینهای اسلامی در این مراسم معنوی شرکت میکنند.
به گزارش مهر، زیارت با پای پیاده بزرگداشتی است که از گذشته بوده و اختصاص به زمان خاصی ندارد همانگونه که نقل شده حضرت آدم هزار بار به زیارت خانه خدا رفت؛ در حالی که این مسیر را به وسیله قدمهایش پیمود. این شیوه، اختصاص به دین و فرهنگ خاصی ندارد؛ همان گونه که قیصر پادشاه روم با خدا پیمان بسته بود که هرگاه در نبرد با امپراتوری ایران پیروز شود به شکرانه این پیروزی بزرگ از مقر حکومت خود (قسطنطنیه پیاده به زیارت بیت المقدس برود. او پس از پیروزی به نذر خود عمل کرد و پای پیاده رهسپار بیت المقدس شد. در دین مبین اسلام، نیز زیارت با پای پیاده سنتی حسنه شمرده شده و سفارش بسیاری بر آن شده است.
امام صادق (علیهالسلام) محبوبترین وسیله تقرب بنده به خداوند را زیارت خانه او با پای پیاده دانسته و میفرمایند یک حج با پای پیاده برابر با هفتاد حج است. تشرف با پای پیاده به بارگاه ائمه اطهاره نیز مورد تأکید بسیاری قرار گرفته و امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: هر که پیاده به زیارت امیر مؤمنان میرود خداوند متعال به هر گامی ثواب یک حج و یک عمره برای او مینویسد، و اگر پیاده برگردد، به هر گامی برای او ثواب دو حج و دو عمره مینویسند
زیارت امام حسین (علیهالسلام) نیز با پای پیاده مورد سفارش بسیاری قرار گرفته و امام صادق میفرمایند هر که پیاده به زیارت او رود هر گامی که بردارد و بگذارد ثواب آزاد کردن بندهای از اولاد اسماعیل را دارد و در روایت دیگری نیز میفرمایند هر که پیاده به زیارت قبر امام رود، خداوند متعال به عدد هر گام برای او هزار حسنه مینویسد و هزار گناه را از او محو میکند و روایات در این باب بسیارند. اهل بیتها نیز به این سنت نیکو اقدام کرده اند و نقل شده است که امام حسن مجتبی بیست و پنج مرتبه از مدینه با پای پیاده به زیارت خانه خدا رفتند. امام حسن در مسیر زیارت خانه خدا، از مرکب پیاده شده و مسافت بین مدینه تا مکه را با پای پیاده طی نموده و تمام کاروان نیز به تأسی از ایشان از مرکب پیاده شدند؛ به گونهای که دیگر سواره ای در کاروان وجود نداشت. در روایت دیگری نیز بیان شده است که امام حسین راه را پیاده میپیمود در حالی که محملها و جهازها در کنار ایشان حرکت میکردند
از نقلهای تاریخی این گونه به دست میآید که تشرف به بارگاه ائمه اطهار با پای پیاده از زمان حضور ائمه رایج بوده ولی در قرنهای گوناگون اسلامی و به مقتضای حکومتهای مختلف سیاری به خود دیده و همان گونه که زیارت ائمه اطهار در زمانها و مکانهای مختلف دچار فراوان بوده این سنت نیز دارای فراز و نشیب بوده است.
حاکمان حکومتهای شیعی مانند حکومت آل بویه و حکومت صفویه، به این سنت حسنه اقدام کرده و سعی در تبلیغ آن بین شیعیان داشته اند. بنا به نوشته ابن جوزی جلال الدولمه یکی از نوادگان عضدالدوله، در سال 431 قمری با فرزندان و جمعی از یاران خود برای زیارت رهسپار نجف شده و از خندق شهر کوفه تا مشهد امیرالمؤمنین در نجف را که یک فرسنگ فاصله بود، پیاده و با پای برهنه پیمود. در زمان حکومت صفویه نیز اهتمام بسیاری بر زیارت با پای پیاده صورت گرفته است شاه عباس صفوی و علمای بزرگ عصر ایشان همچون مرحوم شیخ بهایی برای رواج فرهنگ زیارت در بین مردم در سال 1009 قمری از اصفهان عزم مشهد کرده و با پای پیاده به زیارت امام علی بن موسی الرضا رفت.
به مناسبت فرارسیدن ماه صفر و ایام پیاده روی اربعین حسینی، در سلسله مطالبی، به مهمانی خاطرات این بزرگان از راهپیمایی اربعین و زیارت حرم امام حسین (علیهالسلام) میرویم.
آیت الله ناصر مکارم شیرازی در سال 1305 شمسی در شیراز دیده به جهان گشود ایشان در حدود 14 سالگی رسماً دروس دینی را در مدرسه آقا باباخان شیراز آغاز کردند. ایشان در 18 سالگی وارد حوزه علمیه قم شدند و قریب پنج سال از جلسات علمی و درس آیت الله العظمی بروجردی و اساتید بزرگ آن زمان بهره گرفتند. معظم له برای آشنایی با نظرات و افکار اساتید بزرگ یکی از حوزههای عظیم شیعه در سال 1329 شمسی به نجف اشرف هجرت کرد و در دروس آیات حکیم و خویی و عبدالهادی شیرازی شرکت جستند. معظم له در سن 24 سالگی به اخذ اجازه اجتهاد مطلق از محضر دو نفر از آیات بزرگ نجف نائل شدند و حضرت آیت الله حکیم تقریظ کوتاه و پر محتوایی بر تقریرات ایشان از درس فقه (ابواب) طهارت نوشتند که بسیار ممتاز است. بهره گیری از فیوضات علمی دروس اساتید نجف همچنان ادامه داشت تا اینکه بر اثر نبود وسایل و امکانات در ماه شعبان 1330 به قم برگشتند و به تدریس سطوح عالی و سپس خارج اصول و فقه پرداختند. از معظم له حدود 150 جلد کتاب منتشر شده که از جمله آنها تفسیر نمونه، تفسیر پیام، قرآن القواعد الفقهیه، دائره المعارف فقه مقارن است.
آیت الله مکارم شیرازی زمانی که در نجف اشرف سکونت داشتند بین سالهای 1369 تا 1370 قمری دو بار توفیق پیاده روی از نجف تا کربلا را داشته است. ایشان با پای برهنه از مسیر شط (رودخانه) که حدود 20 کیلومتر طولانیتر از مسیر کنونی نجف به کربلا حدود 3 روز به طول میانجامید به زیارت اباعبدالله الحسین مشرف شدند.
آیت الله مکارم شیرازی با اشاره به خاطره پیاده روی از نجف به سوی کربلا، میگوید وقتی به یکی از این مضیفها رسیدیم صاحب مضیف دعوت و اصرار کرد که مهمان او بشویم و آنجا استراحت کنیم. به او توضیح دادیم که چون امروز کم راه رفته ایم و باید مسافت بیشتری را طی کنیم فرصت ماندن نداریم. پس از کمی اصرار او و امتناع ما ناگهان صاحب مضیف که معلوم بود چند وقتی است که مهمان برایش نرسیده و از این بابت خیلی ناراحت است ناگهان چاقویش را در آورد و تهدید کرد که من مدتی است مهمان برایم نیامده است و شما حتماً باید مهمان ما بشوید! اینقدر مهمان کردن زائر امام حسین در نزد اینها اهمیت و ارزش داشت. البته بالاخره بعد از اینکه توضیح بیشتری برایش دادیم و قول دادیم که از طرف او زیارت کنیم اجازه داد که ما برویم.
سه روز و دو شب در راه بودیم
در بخشی از خاطرات ایشان درباره پیاده روی در یکی از سفرها که پیاده عازم کربلا بودیم، ظهر اطراق کردیم، نصف راه قبل از ظهر و نصف راه را بعد از ظهر در طول سه روز طی میکردیم. لذا سه روز و دو شب در راه بودیم و شبها در مضیف های شیعیان فرات (الفرات الاوسط) که سالنی ساده برای پذیرایی از زائران حسینی داشتند، استراحت میکردیم، امروزه مردم از جادهای که از میان بیابان عبور میکند، حرکت میکنند ولی در گذشته، نمیتوانستیم از آنجا برویم، چون بیهوده بود، کسی نبود، نفرات کم...، و در وسط راه، شب کجا بمانیم؟ لذا ما از نجف میآمدیم کوفه؛ کوفه کنار شط است. از کنار شط میرفتیم به سوی کربلا. یعنی یک نیم دایره، تقریباً طی میکردیم.
در اطراف شط، قبایل شیعه هستند. و خیلی علاقه به زوار دارند. رئیس قبیله یک مُضیفی دارد، یعنی یک میهمان خانهای دارد، یکی از شرایط رئیس قبیله، داشتن آن مُضیف است. شبها ما میرفتیم در مضیف آنها و خیلی هم خوشحال میشدند که پذیرایی از زوار امام حسین (علیهالسلام) کنند، تمام قبایل وسط راه، شیعه بودند.
دوغ خنک
یک خانمی بود و وسط راه دوغ آورده بود که به زوار بدهد. من یادم هست که این چادرش را گرفته بود روی این دوغ، که آفتاب بهش نخورد، گرم نشود. اینقدر دقت داشت که در پذیرایی از زوار، بهترین راه را [به کار ببندد].
خنجر کشیدند تا مهمانشان شویم
ظهر که میشد زیر درختان نخل اطراق میکردیم و همراه خودمان یک مقدار نان خشک و یک مقدار ماست آب گرفته و یک چراغ، از این چراغ نفتیهایی که با فشار روشن میشد، میبردیم و چایی و بساط و اینها.
ظهرها جایی نمیرفتیم، خودمان کنار شط، در آن سایه مینشستیم، منتها آب فرات، خواهید دید، گل آلود است، نمیشود از آن برای خوردن استفاده کرد. باید ته نشینش کنی، ما هم که نمیتوانستیم ته نشین کنیم.
زوار از روشی استفاده میکردند، مادهای هست به نام «زاق»، که این را در آب، با دست حرکت میدادند، تمام آن چیزها را ته نشین میکرد و از آب صاف، استفاده مینمودند، یک خورده زاق همراهمان میبردیم، نان خشک همراهمان میبردیم، ماست کیسه انداخته همراهمان میبردیم؛ چراغی و بساطی و اینها، و شب را در مضیف ها میماندیم، طبعاً صبح هم آنجا بودیم.
در یکی از سفرها ما ظهر اطراق کردیم و استراحت، و دیگر بعد از ظهر باید راه میرفتیم.
شروع کردیم به راه رفتن، چندتا از جوانهای عرب، مال یکی از مُضیف ها، آمدند به ما پیشنهاد کردند که امشب را اینجا باشید. گفتیم ما تازه راه افتادیم، تا شب خیلی وقت است، ما باید برویم. یکیشان گفت علاج ندارد. از او اصرار و از ما انکار، یک وقت دیدیم خنجر کشید که باید پیش ما بمانید! یعنی اینقدر علاقه به زوار داشتند! من گفتم ما قول میدهیم که از طرف شما هم زیارت میکنیم، بنابراین اجازه مرخصی ما را بدهید. دیگر هر طوری بود راضی شأن کردیم و اجازه مرخصی را گرفتیم و حرکت کردیم.
پیاده روی با پای برهنه
به ما گفته بودند با کفش نمیتوانید پیاده روی کنید، توی کفش، پاهایتان، انگشتهایتان زخم میشود، لِه میشود، باید با پای پیاده بروید، با پای برهنه. طبعاً ما با پای برهنه میرفتیم و خارها هم در پایمان میرفت و خارها را هم قبول میکردیم، «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم *** سرزنشها گر کند خوار مغیلان، غم مخور» و مهم هم نبود.
و از جمله یکی از دوستان ما بود دوتا فرزند داشت، تقریباً پنج ساله شش ساله؛ اینها را هم با خودش آورده بود. و اینها هم سه روز پیاده راه رفتند و بالاخره رسیدند به کربلا. وقتی رسیدیم آنجا دیگر واقعاً یک عالم پُرنشاطی داشتیم که این راه را ما طی کردیم.
و از خاطراتی که من هیچ وقت فراموش نمیکنم، گاهی خسته میشوم و ناراحت میشوم از بعضی چیزها، و ناچارم یک خاطرات شاد کننده ای را به ذهنم بیاورم، میروم توی آن حال و هوا و فکر میکنم از نجف داریم حرکت میکنیم و رفتیم زیر درختها، از آنجا رفتیم کجا و... اینها را در نظر مجسم میکنم تا رفع آن خستگی و ناراحتی بشود.
منبع: کتاب طریق العلما و دفتر آیت الله مکارم شیرازی، دیدار با نمایندگان دانشجویان اعزامی به پیادهروی اربعین