روزی که مصدق و کاشانی تاریخ سازی کردند؛ از قطع دست استعمار تا ملی شدن نفت

اتحاد استراتژیک محمد مصدق و جبهه ملی ایران با آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و حجتالاسلام سید مجتبی میرلوحی ملقب به سید مجتبی نوابصفوی و صد البته رفتار ضد ایرانی حاجعلی رزمآرا نخستوزیر وقت پهلوی و دربار محمدرضا شاه موجب تقویب قانون ملی شدن صنعت نفت و گاز ایران در سال 1329 شد، اما چه شد که طرح ملی شدن صنعت نفت ایران که یک بار در مجلس شانزدهم شورای ملی رد شد چند روز بعد مجددا در دستورکار...
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، 29 اسفند هفتاد و چهارمین سالروز ملی شدن صنعت نفت و گاز ایران در سال 1329 است.
بنابر روایت ایسنا، ماجرای استعمار پیر در ایران، سرآغاز تسلط انگلیس بر امور ایران و سرسلسله همه عقبماندگیهای مردم کشورمان از ضعف اجرایی و نظامی شاهان ایران و وابستگیهای مالی آنان به دربار امپراتوری بریتانیا شروع شد.
پا گذاشتن اولین انگلیسی در خاک کشورمان با هدف کمک خواستن شاه ادوارد اول پادشاه بریتانیا از ارغون شاه، پادشاه ایلخانان برای اتحاد علیه ترکان در سال 668 شمسی - 1290 میلادی - اتفاق افتاد. این وضعیت تا حضور یک انگلیسی دیگر به نام آنتونی جنکینسون در ایران طی سالهای 939 تا 941 شمسی - 1561 تا 1563 میلادی - در همین سطح باقی ماند.
آنتونی که نماینده شرکت انگلیسی مسکووی و حامل نامه ادوارد ششم شاه انگلیس بود، پس از سفر به دوکنشین روسیه که قبل از تسلط تزارها بر این کشور حکومت کرد، به ایران آمد تا بعد از شناخت فرهنگ و رسوم و آدابش، با دربار شاه تهماسب یکم صفوی مذاکره و روابط اقتصادی برقرار کند.
کاشانی و مصدق
شکلگیری مراودات اقتصادی ایران و بریتانیا تا سال 1199 شمسی - 1821 میلادی - به همین وضعیت ادامه پیدا کرد تا در این سال اولین هیات نمایندگی بریتانیا به ایران آمد و به صورت ثابت در تهران صاحب نمایندگی شد.
ایران تا زمان جدی شدن کمپانی انگلیسی هند شرقی برای حفاظت از منافع بریتانیا در آسیای دور، به چشم کشوری دور افتاده نگریسته میشد و شاید به همین دلیل بود که هیچ مرکز دیپلماتیکی از سوی این امپراتوری در ایران تاسیس نشد اما در پی جدی شدن کمپانی هند شرقی برای محافظت از این مستعمره زرخیز خود در آسیا، موقعیت جغرافیایی ایران از سال 977 شمسی - 1599 میلادی - بیش از هر زمان دیگری مورد توجه سیاستمداران انگلیسی قرار گرفت.
از این تاریخ امپراتوری بریتانیا برای تحکیم موقعیت سیاسیش در دربار شاهان ایران نمایندگان سیاسیش را به ایران گسیل کرد. تجار انگلیسی نیز از اوایل حکومت آغامحمد خان قاجار، بنیانگذار سلسله قاجاریه و جانشینانش در ایران تمرکز بیشتری بر مبادلات اقتصادی با ایران پیدا کردند.
پنج سال بعد از حضور ویلیام ناکس دارسی در ایران در سال 1281 شمسی قرارداد سنپترزبورگ در تاریخ هشتم شهریور 1286- 31 آگوست 1907 - به صورت مخفیانه بین دو امپراتوری بریتانیا و روسیه امضا شد و ایران رسما بین این دو متجاوز تقسیم شد و اراده سیاسی دربار قاجار برای حفاظت از سرمایههای طبیعی خود زیر سوال رفت.
سرمایهگذاری چند صد هزار لیرهای ویلیام ناکس دارسی برای کشف چاه نفت در استان خوزستان در 28 خرداد 1287 به بار نشست و اولین چاه نفت و گاز ایران توسط تیم او کشف شد. از آن تاریخ به بعد امپراتوری بریتانیا سمجتر از هر زمان دیگری دست از سر دربار شاهان ایران بر نداشت و با انواع خدعهها و نیرنگها، موقعیت سیاسی و اقتصادی خود در ایران را تحکیم بخشید.
سلطه انگلیس
سلطه دولت انگلستان بر چاههای نفت و گاز ایران با امتیازنامه دارسی آغاز شد و با تاسیس شرکت نفت انگلیس و ایران ادامه یافت. سِر جان کِدمن، رییس شرکت نفت انگلیس دولت وقت انگلستان 25 سال بعد از کشف نفت توسط شهروند کشورش با قرارداد 1933 در 11 دی 1312 وارد بازار نفت و گاز و زیرساختهای اقتصادی ایران شد و رضا شاه تن به امضای این قرارداد ننگین داد. این قرارداد 32 سال دیگر به قرارداد دارسی که دوره آن از سال 1287 تا سال 1340 ادامه مییافت، افزود.
دولت انگلستان در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی با حمایت او درصدد برآمد تا با تدوین الحاقیه گس - گلشاییان و اضافه کردن آن به قرارداد 1933 در دولت حاجعلی رزمآرا بهرهمندی از مواهب این امتیاز شیرین را دائمی کند.
در روی دیگر سکه استعمار، امپراتوری جماهیر شوروی روسیه نیز دو قرن بعد از اشغال خاک ایران در منطقه قفقاز و آسیای میانه که در دوره سلطنت فتحعلی شاه قاجار به دست آورد و 35 سال بعد از کشف اولین چاه نفت ایران توسط انگلیسیها در سال 1287، در دولت محمد ساعد در سال 1322 درخواست بهرهمندی از امتیاز چاههای نفت ایران در دریای خزر را از محمدرضای تازه بر تخت سلطنت نشسته طلب کرد.
محمدرضا پهلوی دو سال بعد از اخراج پدرش رضا شاه از ایران در سال 1322 توسط نمایندگان روسیه، آمریکا و انگلیس تحت فشار قرار گرفت تا این کشورها را در بهرهبرداری از چاههای نفت شمال مشارکت دهد و البته دلیل این تصمیم، انتصاب محمد ساعد مراغهای ملقب به ساعدالوزراء، صدراعظم نزدیک به روسها در زمستان 1322 بود. پیام انتصاب ساعد به عنوان نخستوزیر به روسها روشن بود.
در مقابل، مخالفان اعطای امتیازات نفتی به دول بیگانه در مجلس شورای ملی و بالا گرفتن انتقادات برخی سیاستمداران وطنپرست به شاه و نخستوزیر موجب افزایش فشارهای سیاسی به دولت ساعد شد. سید داوود طوسی، نماینده مردم بجنورد در مجلس جزو اولین نمایندگان مجلس شورای ملی بود که نخستوزیر را به صحن علنی مجلس کشاند و از او سوال کرد.
این روند در مجلس ادامه داشت تا اینکه با شدت گرفتن رفت و آمد نمایندگان دولتهای خارجی به دفتر نخستوزیر، سقوط کابینه ساعدالوزراء در آبان 1323 قطعی شد.
با سقوط کابینه محمد ساعد، نمایندگان فراکسیون اکثریت مجلس پیشنهاد نخستوزیر شدن را به دکتر محمد مصدق، همکارشان در مجلس چهاردهم دادند اما او قبول این مسوولیت را مشروط به تصویب قانونی در مجلس کرد که براساس آن «اگر به هر دلیل نتواند دوره نخستوزیری را تا قبل از پایان عمر این مجلس حفظ کند، بتواند به مجلس برگردد و به شغل نمایندگیاش ادامه دهد» اما نمایندگان شرطش را نپذیرفتند.
محمد مساعد مراغهای
با مخالفت مجلس شورای ملی با شرط دکتر مصدق، محمدرضا پهلوی، مرتضی قلی بیات ملقب به سهامالسلطان، خواهرزاده دکتر مصدق را به عنوان نخستوزیر منتخب به مجلس معرفی کرد.
فراکسیون اکثریت مجلس چهاردهم به مصدق اختیار داد تا اگر شرطی برای رای اعتماد مجلس به کابینه سهامالسطان دارد، مطرح کند. او هم شرط رأی اعتماد مجلس به دولت مرتضی قلی بیات را «ممنوع شدن هر نوع قرارداد اعطای امتیاز نفت به هر دولت یا شرکت خارجی تعیین کرد.» این شرط در قالب طرحی دو فوریتی در همان مجلس تصویب شد و جریانی که به ملی شدن صنعت نفت و گاز ایران انجامید از همینجا شکل گرفت.
قطع دست استعمار
ایده ملی شدن نفت و گاز ایران برای اولین بار توسط حسین فاطمی در جلسات جبهه ملی ایران مطرح شد و غلامحسین رحیمیان، نماینده مردم قوچان در مجلس در جریان مخالفتش با رای اعتماد به مرتضی قلی بیات در چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی تکرار شد.
او در 12 آذر 1323 پیشنهاد لغو امتیاز بهرهبرداری از چاههای نفت جنوب از ویلیام ناکس دارسی، کاشف نفت در ایران را مطرح کرد اما برای به جریان افتادن رسمی طرحش در صحن علنی مجلس به امضای 14 نماینده دیگر نیاز داشت.
او پس از پایین آمدن از پشت تریبون مجلس، طرحش را مکتوب کرد و نزد محمد مصدق رییس فراکسیون اکثریت مجلس چهاردهم برد اما مصدق آن را امضا نکرد و سایر نمایندگان هم به تبعیت از مصدق آن را امضا نکردند.
نماینده مردم قوچان در مجلس شورای ملی در کتاب عملیات چکمه به شرح دلیل استنکاف مصدق از امضای طرحش و حواشی بعدی پرداخت و نوشت: «روزی که طرح را در مجلس خواندم، رو کردم به مصدق و گفتم آقا شما که طرح مفید دیروز را که راجع به عدم اعطای هر گونه امتیاز به خارجیها پیشنهاد کردید و تصویب شد، اکنون باید اولین کسی باشید که این طرح را امضاء میکنید. این را گفتم و از پشت تریبون پایین آمدم و یکسره رفتم کنار مصدق و طرح را پیش روی او گرفتم که آن را امضاء کند.
مصدق در جوابم گفت: من این طرح را امضاء نمیکنم اما خواهش میکنم فردا بیا به خانه من تا در این باره با هم گفتوگو کنیم.» من حرفی نزدم و فردای آن روز رفتم به خانه مصدق. همین که من را دید از جایش پرید و صورت من را بوسید و گفت: «تو دیروز کار شجاعانه و وطنپرستانه کردی آفرین.» گفتم پس چرا شما کار من را تایید نکردید؟ مصدق گفت: «جان کلام همین جاست. تو که دیروز کار میهنپرستانهای کردی حالا باید با یک کار میهنی دیگر آن را تکمیل کنی» گفتم چکار کنم؟ گفت: «اصرار در بردن این طرح به جلسه علنی مجلس نداشته باشی.
با تحیر پرسیدم چرا؟ گفت: اگر تو دیدی که دیروز مجلس طرح پیشنهادی من را با فوریت تصویب کرد، برای آن بود که طرح من در عین حالی که به روسها یا دولتهای دیگر لطمه میزند و دست آنها را از نفت ایران کوتاه میکند، به منافع انگلیسیها زیانی نمیرساند چون آنها امتیاز خودشان را داشتند و خوشحال هم میشدند که رقیب از سر راه برداشته شده است و به همین خاطر، کلیه نمایندگان طرفدار انگلیس طرح من را صمیمانه پذیرفتند و به آن رای موافقت دادند ولی طرحی که تو آوردهای با طرح من خیلی فرق دارد. تو مستقیما دست رد بر سینه انگلیس گذاشتهای و محال است که نمایندگان انگلیسی مجلس که متأسفانه عدهشان هم زیاد است، بگذارند طرح تو به تصویب برسد.
بعد گفت: «حالا فهمیدی من چرا دیروز از امضای طرح تو خودداری کردم؟» سخنان مصدق به دلم نشست و قلبا آنها را تایید کردم.»
اتحاد سهگانه
هفتاد و نهمین جلسه چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی، به تصویب طرح دو فوریتی محمد مصدق برای «منع دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت به نیروهای خارجی در ایران» اختصاص یافت.
پیام به کرسی نشستن طرح مصدق در مجلس چهاردهم به دولت انگلیس، دربار پهلوی و احمد قوامالسلطنه نخستوزیر وقتِ پهلوی روشن بود. آنان در پایان عمر مجلس چهاردهم راه را برای ورود دکتر محمد مصدق و آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی در رقابتهای انتخاباتی مجلس پانزدهم در سال 1326 بستند.
آنان به تلاشهای سیاسی و اجتماعی خود برای ورود به این مجلس ادامه دادند و با وجود همه فشارهای شاه و دولت وقت، موفق شدند در دور دوم شانزدهمین دوره انتخابات مجلس وارد شوند.
مصدق در این مجلس ریاست نمایندگان اقلیت را در دست گرفت و با همراهی آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی طرح ملی شدن صنعت نفت ایران را در کمیسیون نفت مجلس به جریان انداخت.
مجلس شانزدهم در بهمن 1328 گشایش یافت و دکتر محمد مصدق به عنوان رییس فراکسیون جبهه ملی و رییس کمیسیون نفت مجلس انتخاب شد. این کمیسیون 15 عضو داشت.
مصدق و فراکسیون اقلیت تلاش همه جانبهای را برای تهیه طرح ملی شدن صنعت نفت ایران را به کار بستند و موفق شدند طرح مذکور را در تاریخ 17 اسفند 1329 به امضای همه اعضای کمیسیون نفت برسانند. کمیسیون مذکور در تاریخ اول تیر 1329 الحاق قرارداد گس - گلشاییان به قرارداد 1933 را در دستورکار گذاشت و بعد از بررسی جنجالی، رد شد.
مانع تصویب
طرح ملی شدن صنعت نفت ایران دو بار در دستورکار مجلس شانزدهم قرار گرفت. بار اول به دلیل مخالفت قاطع سپهبد حاجعلی رزمآرا نخستوزیر وقت پهلوی رد شد و بار دوم پس از ترور رزمآرا به دست خلیل طهماسبی عضو جمعیت فداییان اسلام که به تصویب مجلس رسید.
طرح مذکور که به این شرح بود: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضا کنندگان زیر پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت در مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، یعنی عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست ملت ایران قرار گیرد.» بعد از حضور سپهبد رزمآرا در جلسات کمیسیون نفت و صحن علنی مجلس و مخالفت سرسختانه با آن، رد شد.
این اتفاق، تنشهای اجتماعی گستردهای در تهران به وجود آورد. با فراخوان آیتالله کاشانی و همراهی حجتالاسلام سید مجتبی نوابصفوی هزاران نفر از دانشجویان دانشگاه تهران و عموم مردم بر علیه شرکت نفت انگلیس و ایران و دولت رزمآرا به میدان بهارستان ریختند و با سر دادن شعار «نفت ایران باید ملی شود» خواستار استعفای سپهبد رزمآرا شدند اما او بدون توجه به خشم دانشجویان و جریانهای سیاسی به حمایتش از منافع دولت انگلستان در ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس ادامه داد.
این رفتار رزمآرا موجب بیشتر شدن تنفر عمومی از او شد. این نخستوزیر منفور پهلوی اعتقاد داشت: «ایرانیها توان فنی و مهندسی اداره صنعت نفت کشور را ندارند.» او از نمایندگان خواست «به افزایش سهم ایران از سود شرکت نفت انگلیس و ایران به 50 درصد» بسنده کنند.
نخستوزیر وقت پهلوی در سخنان تحقیرآمیز و تند خطاب به نمایندگان مجلس شانزدهم گفت: «ما ایرانیها یک لولهنگ - آفتابه گلی - هم نمیتوانیم بسازیم. چه طور میخواهید نفت را ملی کنید؟ بگذارید نفت دست انگلیسیها باشد. هر چه میگویند گوش کنید. این چه کاری است که شما میکنید؟»
چهارم آذر 1329 کمیسیون تخصصی نفت مجلس شورای ملی قرارداد الحاقی گس - گلشاییان به قرارداد 1933 را خلاف منافع ملت تشخیص داد و رد کرد.
نقش نوابصفوی
با بالا گرفتن مخالفت مجلس با تصویب لایحه الحاقی گس - گلشاییان، جمعیت فداییان اسلام در توافق با آیتالله کاشانی و دکتر مصدق در نقش حذف کننده نخستوزیر وابسته وارد کار شد.
حاج مهدی عراقی عضو جمعیت فداییان اسلام در کتاب «ناگفتهها» به تشریح نقش نوابصفوی و جمعیت فداییان اسلام در ملی شدن صنعت نفت و گاز ایران پرداخت.
حاج مهدی در این کتاب از نشست مشترک برخی اعضای جبهه ملی ایران از جمله دکتر سید حسین فاطمی، سید محمود نریمان، عبدالقدیر آزاد، دکتر مظفر بقایی، سید ابوالحسن حائریزاده، سید حسین مکی، کریم سنجابی و سید علی شایگان با حجتالاسلام نواب و برخی اعضای جمعیت فداییان اسلام بعد از مخالفت شدید سپهبد رزمآرا سخن گفت.
او نوشت: «حاضران در این نشست که از نماز مغرب و عشاء شروع شد و تا نماز صبح روز بعد ادامه یافت، به بررسی آخرین شرایط اجتماعی، اقتصادی و مذهبی کشور و دلایل مخالفت سپهبد رزمآرا با ملی شدن صنعت نفت پرداختند در آخر جلسه هم بعد از توافق همه اعضا تصمیم به حذف فیزیکی رزمآرا گرفته شد.
سید - نوابصفوی - گفت تنها سد راه حرکت ما یا سد راه اجرای این برنامهها، وجود آخرین تیر ترکش انگلستان، یعنی رزمآرا است. اگر رزمآرا از سر راه برداشته بشود ما به پیروزی نزدیک هستیم. چه بسا پیروزی را در دو قدمیخودمان میبینیم و به یاری خدا این کارها را انجام خواهیم داد.
البته نوابصفوی برای حذف فیزیکی رزمآرا و همراهی با دکتر مصدق و جبهه ملی ایران چهار شرط گذاشت از جمله محاکمه و مجازات کسانی که در جنایات دوره رضا خان مانند واقعه مسجد گوهرشاد، شهادت مدرس، قتل عام روحانیون دخالت داشتند و هنوز در قید حیات بودند، تلاش برای برقراری فرهنگ اسلامی در کشور، محاکمه و مجازات خوانین ظالم که کمترین اعتنایی به حقوق مردم نداشتند و برقراری عدالت اجتماعی در جامعه.
حاضران در جلسه همه شروط را پذیرفتند و چون دکتر مصدق که در جلسه حضور نداشت، متعهد شده بود که تصمیمات جلسه برای او هم لازمالاجرا باشد، توافقات نشست مورد قبول و پذیرش او هم قرار گرفت.»
حذف رزمآرا
ساعت 10:30 صبح 16 اسفند 1329 اسدالله عَلَم وزیر دربار و سپهبد حاجعلی رزمآرا نخستوزیر پهلوی برای شرکت در مجلس ترحیم آیتالله فیضی قمی از مراجع قم وارد مسجد سلطانی - مسجد شاه - در بازار بزرگ تهران شدند. به فاصله کوتاهی از پیاده شدن رزمآرا و عَلَم سه گلوله شلیک شد و رزمآرا از ناحیه سر، کتف و سینه قرار گرفت و به زمین افتاد.
با وجودی که ضارب رزمآرا خلیل طهماسبی اعلام شد و او از روز ترور تا تاریخ 16 مرداد 1331 در زندان محبوس شد اما دادگاه رسیدگی کننده به عملکرد اسدالله علم با طرح این ابهام که «رزمآرا با شلیک کُلت یکی از گروهبانهای حاضر در صحنه به قتل رسید» مرگ او را به دسیسه اسدالله عَلَم و دربار محمدرضا پهلوی نسبت دادند.
با دستگیری خلیل طهماسبی، حجتالاسلام سید شمسالدین قناتآبادی نماینده حامی آیتالله کاشانی در ماده واحدهای که با قید سه فوریت به تصویب مجلس شانزدهم رسید خواستار آزادی او شد.
قناتآبادی در این ماده واحده پیشنهاد داد: «چون خیانت حاجعلی رزمآرا بر ملت ایران ثابت گردیده هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار میگیرد و آزاد میشود.»
با مرگ رزمآرا زمینه برای به جریان افتادن مجدد طرح ملی شدن صنعت نفت ایران هموار شد. این طرح 13 روز بعد از مرگ رزمآرا در تاریخ 29 اسفند 1329 بار دیگر در دستور کار صحن علنی مجلس قرار گرفت و با رای اکثریت قاطع نمایندگان به تصویب رسید.
29219
کد خبر 2039577