سحرگاه امروز در ایران کودتا شد
کودتای نظامی به وسیله رضاخان میرپنج و هم دستی سیدضیاءالدین طباطبایی و با برنامه ریزی «ادموند آیرونساید» افسر انگلیسی علیه دولت سپهدار رشتی نخست وزیر احمدشاه قاجار اجرا شد. این کودتا به عنوان زمینه ای برای سقوط سلسله قاجار و تاسیس حکومت پهلوی به شمار می رود. نخستین اعلامیه رضاخان با عنوان «حکم می کنم» نیز در این روز در 9 ماده صادر شد.
کودتای نظامی به وسیله رضاخان میرپنج و هم دستی سیدضیاءالدین طباطبایی و با برنامه ریزی «ادموند آیرونساید» افسر انگلیسی علیه دولت سپهدار رشتی نخست وزیر احمدشاه قاجار اجرا شد. این کودتا به عنوان زمینه ای برای سقوط سلسله قاجار و تاسیس حکومت پهلوی به شمار می رود. نخستین اعلامیه رضاخان با عنوان «حکم می کنم» نیز در این روز در 9 ماده صادر شد.
یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران، کودتای سوم اسفند 1299 رضاشاه است که دولت انگلیس به دلایلی چند همچون تصویب نشدن قرارداد 1919 در مجلس، جلوگیری از نفوذ روسیه کمونیستی در ایران و حفظ منافع خود در هندوستان، نقش اصلی را در آن ایفا کرد. دولت انگلیس ابتدا سیدضیاءالدین طباطبایی را به عنوان مهره اصلی در نظر گرفت و مقدمات کودتا را با مشورت و مذاکره با وی فراهم آورد. سپس رضا میرپنج را به عنوان فرمانده قزاق ها انتخاب کرد. سرانجام در سحرگاه سوم اسفند 1299، قزاق ها به فرماندهی رضاخان میرپنج وارد تهران شدند و با مختصر زدوخوردی با ژاندارمری، تهران را براساس تبانی های قبلی تصرف کردند. سپس کودتاچیان تصمیم های بعدی خود را مثل انتشار اعلامیه هایی با مضمون اعلام حکومت نظامی، دستگیری افراد مورد نظر، لغو ظاهری قرارداد 1919 و... به اجرا درآوردند.
با اشغال هندوستان از سوی قوای انگلیس، ایران، جایگاه ویژه ای در برنامه های استعماری انگلیس یافت. اهمیت هندوستان برای استعمارگر پیر و لزوم حفظ آن، در کنار خواسته های نامشروع استعماری آنان در ایران، سبب شد که کشور ما، جولانگاه شبکه های اطلاعاتی حکومت بریتانیا گردد. اعضای این شبکه در پوشش های تجاری اطلاعاتی و در ارتباط با کمپانی هند شرقی، اطلاعات ارزنده ای را در اختیار کشور خود گذاشتند و در شکل دهیِ تحولات ایران، نقش ویژه ای ایفا کردند. در بُعد دیپلماتیک، افرادی نظیر سِرجان ملکم، سِرگور اوزلی و سِرجان مک نیل نمونه های بارز مأمورانی بودند که در ارتباط با کمپانی هند شرقی، با تحمیل قراردادها، اطلاعات گسترده ای از وضعیت نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران تهیه کردند و با تشکیل کانون های استعماری نظیر فراماسونری، حلقه ای از مأموران استعمار را در ایران سامان دادند.
مهم ترین مأمور انگلیس در ایران، اردشیر ریپورتر بود که دو سال قبل از ترور ناصرالدین شاه، یعنی در 1311 قمری به ایران آمد. وی در سال های طولانی حضور در ایران، در بسیاری از تحولات و وقایع سرنوشت ساز، حضور جدی و فعال داشت. حضور در جلسات انجمن های مخفی عصر مشروطه، نفوذ در قوای قزاق و انتخاب و هدایت رضاخان میرپنج برای انجام کودتا و کمک به او برای صعود به سلطنت، از اقدامات او بود که نفوذ این جاسوس کهنه کار را در تحولات سیاسی ایران آشکار می سازد.
بانک شاهنشاهی، یکی از مخرب ترین مؤسسات غربی بود که در ایران ایجاد شد و صدمه های فراوانی به کشور ما در عرصه های سیاسی و اقتصادی وارد آورد. این بانک با سرمایه خاندان یهودی ساسون ایجاد شد و در آستانه کودتای 1299، سر فیلیپ ساسوس مالک بانک شاهنشاهی بود. کارشکنی در سر راه دولت های ایران قبل از کودتا، کمک این بانک به تقویت و ترمیم وضعیت قوای قزاق به رهبری رضاخان میرپنج و پرداخت پول به کودتاچیان هنگام عزیمت به تهران، همگی نشانه دخالت این ارگان مالی استعماری در امور سیاسی ایران در آن روزگار بود. جیمز مک مورای، رئیس بانک شاهنشاهی در ایران، روابط صمیمانه ای با رضاخان داشت که سرآغاز آن به سال های حضور رضاخان در همدان بازمی گشت. رضاخان پس از کودتا نیز از وام های کلام بانک شاهنشاهی برای پیش برد اهداف خود و حامیان استعمارگرش بهره فراوانی برد.
آیرونساید، جوان ترین سرلشکر ارتش انگلیس بود که چند ماه قبل از کودتا به ایران آمد. وی وظیفه داشت هم زمان با بیرون کشیدن نیروهای انگلیسی از ایران، طرح مشترک کانون های استعماری، وزارت جنگ، وزارتامور هندوستان، وزارت مستعمرات و حکومت هند بریتانیا مبنی بر استقرار یک حکومت نظامی وابسته در ایران را به اجرا درآورد. شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، به رهبری اردشیر ریپورتر، وظیفه داشت رضاخان میرپنج را به آیرونساید معرفی کند و هماهنگی لازم را بین آن دو به وجود آورد. اجزای سفارت نیز در قزوین و تهران، زمینه های نظامی و سیاسی را برای تحقق موفق طرح کودتا فراهم و هماهنگی لازم را با آیرونساید به وجود آوردند. بنابراین، مشخص می شود آیرونساید، مجری طرحی از پیش آماده بوده که با همکاری عوامل داخلی و خارجی موفق به اجرای آن شد.
اوضاع عمومی جامعه ایران در آستانه کودتا، در وضعیت مطلوبی نبود و زمینه های لازم برای پذیرش دگرگونی را داشت. بر اثر تندروی های بی حساب، ضعف مدیریت و نداشتن برنامه های کاربردی برای اداره کشور، از انقلاب مشروطیت تا کودتای 1299، 51 بار هیئت دولت تغییر کرد. مداخله روس و انلگیس در امور کشور که از آغاز سلطنت قاجاریه آغاز شده بود، همواره روزافزون بود و به ویژه در دوران جنگ جهانی اول، به اشغال کشور و حضور نظامی آنان انجامید و بی ثباتی سیاسی و نابسامانی اقتصادی را شدت بخشید. به بیان دیگر، جامعه ایران، ثمره آزادی ای را که مشروطه خواهان سکولار ادعای آن را داشتند، دید و اکنون خواهان نظم و امنیت و پیشرفت کشور بود، ولی این را از رجال اصیل خود می خواست، نه از دولت های بیگانه.
ریشه های کودتای سوم اسفند 1299 را باید در خرابی های ناشی از جنگ جهانی اول و سرخورده شدن جبهه مخالف استبداد در ایران جست وجو کرد. از سال 1290، شمال ایران زیر سلطه روسیه و جنوب تحت سیطره انگلیس بود. دولت مرکزی در زمان سلطنت احمدشاه قاجار، وضعیت نومیدکننده ای داشت و بین سال های 1288 1300 بیش از پنجاه بار کابینه تغییر کرد.
رضاخان که آموزش های نظامی را در نیروهای قزاق گذرانده بود، از درجه میرپنجی در 1291، به درجه سرتیپی در 1299 رسید و در پاییز همان سال، با حمایت آیرونساید، به مقام فرماندهی نیروهای قزاق رسید. آیرونساید در خاطراتش می نویسد: «یک دیکتاتور نظامی می تواند مشکلات ایران را حل کند و ما امکان پیدا می کنیم بی هیچ دردسری، قوایمان را از ایران بیرون ببریم.» پس از کودتا، سفارت انگلیس در تهران به دولت خود توصیه می کند از رژیم جدید حمایت کند؛ زیرا برای منافع انگلیس، مناسبت ترین دولتی است که می تواند پدید آید.
درسال 1299 که حدود دو سال از جنگ جهانی اول می گذشت، فرمانده نیروهای انگلیسی شمال ایران، فرمانده هنگ قزاق های همدان، یعنی رضاخان میرپنج را برای کودتای نظامی در ایران مناسب دید و در مذاکراتی با او، چگونگی اجرای کودتا و تصرف تهران را به اطلاع رساند.
قزاق های ایرانی که در اطراف قزوین اردو زده بودند، به فرماندهی رضاخان به سوی تهران حرکت کردند. این نیروها، سرانجام در سوم اسفند 1299 به تهران رسیدند و شهر را تصرف کردند. چنین است که در سحرگاه سوم اسفند 1299 ه.. ش برابر با 22 فوریه 1921. م بریگاد قزاق به فرماندهی رضاخان میرپنج فرزند عباسقلیخان فرمانده اسبق سوادکوه به همراه قوای 2500 نفری خود با هشتعراده توپ و هجده قبضه مسلسل سنگین در معیت سیدضیاءالدین طباطبایی تهران را فتح میکند احمدشاه که در برابر عمل انجام شده قرار گرفته بود، فرمان نخست وزیری سیدضیاءالدین طباطبایی را صادر کرد و رضاخان نیز با لقب سردار سپه، به وزارت جنگ و فرماندهی لشکر قزاق منصوب شد.
سه منبع اصلی که رضاخان با اتکای به آنها به سلطنت رسید، عبارت بودند از: نیروهای مسلح، حزب های اکثریت در مجلس ملیِ پنجم و قدرت های بزرگ خارجی. رضاخان با افزودن بر بودجه ارتش و حقوق ارتشیان، کاری کرد که این نهاد، پشتیبان او شود. وی افسران وفادار را به استانداری برگمارد و واحدهای ارتش منطقه ای و محلی به وجود آورد. در انتخابات دوره پنجم مجلس تقلب شد و افراد مورد نظر رضاخان از سوی استانداران نظامی او از صندوق سربرآوردند. انگلیسی ها، رضاخان را مردی قلدر می دیدند که می توانست نفت آنها را حفظ کند و جلو کمونیست ها را بگیرد. از این رو، حمایت از رضاخان در دستور کار دولت انگلیس قرار گرفت. در همین زمان، شوروی ها نیز دست به گریبان مشکلات شدید داخلی بودند و ترجیح دادند از دولت غیرانقلابی ایران که عامل ثبات به حساب می آمد، حمایت کنند.
اعلامیه رضاخان پس از کودتا
حکم میکنم:
ماده اول تمام اهالی شهر تهران باید ساکت و مطیع احکام نظامیباشند.
ماده دوم حکومت نظامی در شهر برقرار و از ساعت 8 بعدازظهر غیر از افراد نظامی و پلیس مأمور انتظامات شهر، کسی نباید در معابر عبور نماید.
ماده سوم کسانی که از طرف قوای ناظمی و پلیس مظنون به اخلال آسایش و انتظامات واقع شوند، فوراً جلب و مجازات سخت خواهند شد.
ماده چهارم تمام روزنامهجات و اوراق مطبوعه تا موقع تشکیل دولت به کلی موقوف و برحسب حکم و اجازه که بعد داده خواهد شد، باید منتشر شوند.
ماده پنجم اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه به کلی موقوف و در معابر هم اگر بیش از سه نفر گرد هم باشند، با قوه قهریه متفرق خواهند شد.
ماده ششم درب تمام مغازههای شراب فروشی و عرقفروشی، تئاتر و سینما و فتوگرافیها و کلوپهای قمار باید بسته شود و هر مست که دیده شود، به محکمه نظامی جلب خواهد شد.
ماده هفتم تا زمان تشکیل دولت، تمام ادارات و دوائر دولتی، غیر از اداره ارزاق تعطیل خواهند بود. پستخانه، تلفن خانه، تلگراف خانه هم مطیع این حکم خواهند بود.
ماده هشتم کسانی که در اطاعت از مواد فوق خودداری نمایند به محکمه نظامی جلب و به سختترین مجازاتها خواهند رسید.
ماده نهم کاظم خان به سمت کماندانی شهر انتخاب و معین میشود و مأمور اجرای مواد فوق خواهد بود.
پس از کودتا
پنج روز پس از کودتا سیدضیاءالدین طباطبایی نخستوزیر سخنرانی مفصلی راجع به اهداف و آمال خود برای ایران آینده منتشر میکند بیانیه رئیسالوزرا هشتم اسفند 1299 در آستانه کودتا، سیدضیاءالدین طباطبایی فهرستی از اسامی دهها تن از رجال کشور را در اختیار رضاخان میرپنج قرار داد تا بلافاصله پس از انجام کودتا دستگیر و زندانی شوند. بدین ترتیب مدت کوتاهی پس از کودتا و از واپسین ساعات شامگاه چهارم اسفند 1299 دستگیری گروهی از اعیان و اشراف، متنفذین، آزادیخواهان و برخی علمای مخالف آغاز شد و در طی حدود شش روز قریب به هفتاد تن از رجال دستگیر و زندانی شدند. در میان دستگیرشدگان اسامی افراد زیر به چشم میخورد: سیدحسن مدرس، احمد قوام، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرتالدوله، عینالدوله، سعدالدوله، سهامالدوله، حشمتالدوله، قوامالدوله، مجدالدوله، ممتازالدوله، محتشمالسلطنه، نصیرالسلطنه، مشارالسلطنه، وثوقالسلطنه، ممتازالملک، لسانالملک، یمینالملک، سردار رشید، سردار معتضد، سرهنگ گیگو، امیرنظام، خسروخان سردار کرد بختیاری مشهدسر (ظفر), کلهر، میرزا یانس، محمدقلی سهرابزاده، اسعد سهرابزاده، سیدمحمد اسلامبولچی، محمدولی خان تنکابنی، سالار لشکر، شیخ محمدحسین یزدی، شیخ محمدحسین استرآبادی، آقاضیاء و سیدمحمد تدین.
بسیاری از بازداشت شدگان را وعده دادند که در قبال پرداخت مبالغی هنگفت آزادی خود را باز خواهند یافت. با این احوال قریب به اتفاق محبوسین از پرداخت پول خودداری کردند. گروهی دیگر از بازداشت شدگان را برای جلوگیری و پیشگیری از مخالفت آنان با کابینه کودتا دستگیر کرده بودند. چنانکه طی یکماهه نخست عمر دولت کودتا در اعتراض به واقعه مذکور دهها تن دیگر نیز به خاطر مخالفت با اوضاع پیشآمده راهی زندان شدند. علی دشتی، فرخی یزدی، لسانالسلطنه مؤدب همایون، میرزا قوام، میرزا هاشم آشتیانی، سیدغلامحسین خان، دکتر مشعوف، حاج محمدحسین معینالرعایا، رهنما مدیر روزنامه رهنما، فدایی، عباسخان رأفت، یاور اکبر میرزاباشی، ملکالشعرا بهار و سردار معظم خراسانی از دیگر دستگیرشدگان آن روزگار بودند.
در فاصله کمتر از دو ماهی که از عمر کودتا میگذشت تمام زندانها و بازداشتگاههای تهران مملو از زندانیان شد تا جایی که مجبور شدند عدهای از محبوسین را به شهرها و مناطق دیگری تبعید کنند. چنانکه سید حسن مدرس به قزوین تبعید و در آن شهر زندانی شد.
علاوه بر مخالفان و فعالان سیاسی گروهی از زندانیان این روزگار شامل صاحبان ثروت و متمولینی بودند که حکومت امیدوار بود با اخذ مبالغی هنگفت آزادیشان را به آنان بازگرداند. حاج محمدحسین امینالضرب و امیرنظام همدانی از شاخصترین این گروه از زندانیان بودند که نفر اخیر با پرداخت 25 هزار تومان پس از یک هفته زندان را ترک کرد.
در همان زمان شایع شد که سیدضیاء قصد دارد گروهی از زندانیان متنفذ و صاحب قدرت را اعدام کند. اما این خبر که گویا برای مرعوب ساختن زندانیان و احتمالاً اخذ وجوهی از آنان بر سر زبانها افتاده بود به دنبال اعتراض احمدشاه به سرعت فروکش کرد و طبق دستور شاه که گفته بود «فوراً از این اعمال قبیح جلوگیری نمایید و نگذارید که چنین اتفاقی رخ بدهد» خبر مذکور نیز به سرعت رنگ باخت.
بدین ترتیب تا پایان دوره کابینه سید ضیاء، محبوسین کماکان در بازداشت بودند. پس از پایان این دوران سهماهه احمد قوامالسلطنه که خود از محبوسین بود یک روز پس از انتصاب به مقام ریاستالوزرایی تمام زندانیان را آزاد کرد: «آزادشدگان با حالت تأثرآوری که هر بینندهای را محزون مینمود به مجلس شورای ملی وارد شده در حالتی که برخی از آنها موهای سرشان بلند و لباسهایشان مندرس و برخی دیگر پیر و ناتوان و بیچاره و کسل، عصازنان در صحن دوم مجلس مجتمع گشته بودند. به علاوه عدهای از کسان محبوسین و آزادیخواهان و ملیون نیز حضور به هم رسانیدند...».
هدف کودتا - آن طور که در اعلامیههایی به مردم وعده داده شده بود - «برانداختن ریشه جنایتکاران خودخواه تنپرور داخلی» و «رهانیدن ملت ایران از سلسله رقیت مشتی دزد و خیانتکار» بود. افرادی که به زعم سید ضیا و رضاخان، در سالهای پرآشوب پس از انقلاب مشروطه «زمام مهام {امور} مملکت را به ارث در دست گرفته بودند، مانند زالو خون مردم و ملت را مکیده، ضجه وی را بلند میساختند.» اعلامیه سید ضیا و رضاخان که بلافاصله پس از کودتا منتشر شد، در واقع چیزی جز پژواک همین اندیشهها نبود که باور داشت «برای اینکه تمام این اقدامات میسر گردد، باید قبل از هر چیز و مافوق هر گونه اقدامی، مملکت دارای قشونی گردد که دشمنان داخل و خارج را به حساب دعوت نماید و امنیت در محوطه شاهنشاهی ایران حکم فرما گردد.»
اصلاح نظام قضایی، تقسیم اراضی دولت بین دهقانان، لغو کاپیتولاسیون، تأسیس مدارس، راهاندازی وسایل حمل و نقل جدید و صد البته لغو قرارداد 1919 ایران و بریتانیا، برخی از برنامههای مفصلی است که سید ضیاء و رضا خان بلافاصله پس از کودتا اعلام کرده بودند. بسیاری از این ملی گرایان و روشنفکران راه حل تمام مشکلات کشور را یک دولت مقتدر نظامی و یک دیکتاتور مصلح میدانستند که بتواند چنین تصمیمهایی را به جای شاه ناتوان قاجار بگیرد.
تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست، امیدی جز به سردار سپه نیست. ایرج میرزا
کاظمزاده در مجله ایرانشهر، محمدعلی جمالزاده در مجله علم و هنر، تقیزاده در مجله کاوه و دیگر سردمداران روشنفکر. گفتمان جدید را با حجم بالایی از نوشتهها و مقالات به جامعه تلقین میکردند و به ترویج لزوم استبداد منور و مرد آهنین برای سامان دادن به اوضاع پرداختند. روزنامههایی از قبیل: ایران، ستاره ایران، کوشش، اطلاعات، ناهید، شفق سرخ مروج استبداد شدند. به گفته جان فوران، در حالی که مدرس به عنوان عمدهترین مخالف رضاخان همانند سدی در برابر استبداد او ایستادگی میکرد، تمامی روشنفکران، نویسندگان، دولتمردان و صاحبان مشاغل بالا تحت تأثیر رضاخان قرار گرفتند.
پس از کودتا عارف قزوینی غزلی شاد و امیدبخش درباره اصلاحات و آینده امیدبخش ایران و ستایش از کودتا سرود. میرزاده عشقی مقالات تندی در حمایت از کابینه کودتا نوشت. محمد فرخی یزدی، لاهوتی، سلیمان میرزا و بهرامی برگرد دولت جمع شدند و ملکالشعرا بهار در جراید حکومت مقتدر را رواج میداد. علی اکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش از حزب تجدد به مشاوران رضاخان تبدیل شدند و دستگاه فکری اش را سامان دادند و احزاب محافظه کار مجلس چهارم از جمله اصلاحطلبان، سوسیالیستها و کمونیستها به حمایت از سردار سپه پرداختند
منابع: سایت حوزه، روزنامه اعتمادملی، خبرگزاری تسنیم
هم اکنون دیگران می خوانند-
خودکشی دردناک و دستهجمعی اعضای یک خانواده در مشهد
-
تیراندازی در قلب تهران
-
«زیبا» قربانی قتل ناموسی در ارومیه شد | «جعفر. خ» چگونه زیبا را به قتل رساند؟
-
اقدام جنجالی علی دایی علیه علی کریمی + عکس
-
روایت تازه از لحظه شلیک به هواپیمای اوکراینی
-
مرموز، میانسال و دوربینگریز | «سیف العدل» مرد شماره یک القاعده که ادعا میکنند در ایران است، کیست؟
-
اجرای موسیقی جنجالی در کتابخانه ملی | واکنش سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران