شنبه 3 آذر 1403

مجمع روحانیون مبارز؛ اولین انشعاب منحرف از خط امام و انقلاب

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
مجمع روحانیون مبارز؛ اولین انشعاب منحرف از خط امام و انقلاب

گروه سیاسی خبرگزاری فارس: در روزهای قبل، خبری مبنی بر دیدار حسن روحانی رئیس جمهور سابق، علی‌اکبر ناطق نوری رئیس مجلس پنجم، محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات و سیدحسن خمینی منتشر شد، یک منبع مطلع نزدیک به اصلاح‌طلبان به فارس گفت که در این دیدار درباره آرایش سیاسی قدرت در کشور، مذاکره با 1+4 و قراردادهای ایران با روسیه و چین بحث و تبادل و نظر صورت گرفته است.

این منبع تاکید کرد که خاتمی در روزهای آینده قصد دارد نامه ای سرگشاده در مورد شرایط کشور منتشر کند، اما جواد امام فعال سیاسی اصلاح‌طلب با الفاظ خاص، وجود این نامه را تکذیب کرد.

در این بین، شب گذشته نامه‌ای با عنوان " بیانیه مشترک «مجمع روحانیون مبارز» و «مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم»" منتشر شد که به نظر می‌رسد همان نامه‌ای است که به هر دلیلی توسط خاتمی منتشر نشده است و بار این نامه و مواضع آن را این دو نهاداصلاح‌طلب بر عهده گرفته‌اند.

فارغ از اینکه در این نامه چه مطالبی بیان شده است، خبرگزاری فارس به بهانه مواضع جریان مدعی خط امام، سلسله مطالبی درباره احزاب و جریان‌های اصلاح‌طلب و قرابت مواضع این جریان با راه امام منتشر خواهد کرد.

بررسی دلایل انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز

موضوع منشعب شدن مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز و تبدیل شدن جامعه به دو قطبی "یت" و "یون" یکی از برهه‌های جالب جریان شناسی دهه شصت و تغییرات جریان موسوم به چپ خط امامی است.

مجمع روحانیون با یک بیانیه، راه و خط خود را از روحانیت جدا کرد و در قسمتی از این بیانیه نوشت:

خط مشی ما از اصولی است که به طور جامع در «پیام حج» سال گذشته که به حق «منشور انقلاب» نام گرفت، می باشد. خط مشیی که در نامه ها و پیام های پس از آن به ویژه در تبیین اسلام ناب محمدی - صلی اللَه علیه و آله و سلم - و بیان مرزها و تفکیک آن از اسلام امریکایی آمده است، ترسیم فرموده اید و امید و اطمینان داریم که با این میثاق الهی و در این تشکل جدید بهتر به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم و دِینی که به انقلاب و اسلام و ملت فداکار و مجاهد ایران و شهدای عزیز داریم، ادا نماییم."

عبارات بالا، برگرفته از نامه اعضای مجمع روحانیون مبارز به حضرت امام خمینی رحمه الله علیه است که در 25 فروردین سال 1367، پس از شکل گیری مجمع، به بیت ایشان ارسال نمودند.

پرسشی که در این میان ذهن را درگیر می‌کند این است که چه تغییری و انحرافی یا دگردیسی در جامعه روحانیت مبارز نسبت به خط امام به وجود آمد که سبب شده است، طیفی از روحانیون، از جامعه روحانیت مبارز جدا شوند؟

البته ذکر این نکته مهم است که حضرت امام با حمایت از این تشکل جدید به دنبال دیرپاسازی نظام سیاسی و جلوگیری از انسداد سیاسی بودند و روحانیون چپ با افکار انقلابی ای که در آن دوره داشتند مناسب این حمایت تشخیص داده شدند.

انتشار منشور برادری از سوی امام خمینی (ره) که در آن از جناح موسوم به راست قدردانی شده بود مهم‌ترین دلیل این ادعاست که رهبر فقید انقلاب آینده نظام سیاسی کشور را مدنظر داشتند و تحت تاثیر شعارها و دعواهای سیاسی روزمره نبودند.

اما به نظر می‌رسید که از دید مجمع روحانیون، جامعه روحانیت در خط امام قدم برنمی داشت. حجت الاسلام علی اکبر آشتیانی نماینده وقت امام در ژاندارمری و از اعضای مجمع در این زمینه می گوید:

"بیان نظرات صریح امام و استفتائاتی در خصوص مسائل اقتصادی و احقاق حقوق محرومین و رنج دیدگان و بسیجیان جان بر کف، عدم توفیق مجلس دوم در وضع قوانین بنیادی مورد انتظار امام، رأی منفی 99 نماینده مجلس دوره دوم به نخست وزیر وقت علی رغم قرائت نامه امام در مجلس، جلوگیری همین گروه از نمایندگان از تصویب لوایح و طرح هایی که به نفع محرومین و مستضعفین و کارگران بوده و ضرورت برداشتن گام های ارزنده برای پیشبرد اهداف و آرمان های مقدس انقلاب و تقارن همه این مسائل با انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی موجب اختلاف نظر با جامعه روحانیت مبارز شد و با اعلام استقلال این تشکل تازه پی گرفت" (دارابی، علی، سیاستمداران اهل فیضیه، ص 201)

برای آشنایی با وضعیت نهاد روحانیت در دهه شصت و اوایل انقلاب، تقسیم‌بندی زیر کمک شایانی به دلایل انشعاب خواهد کرد.

در یک نگاه کلی به روحانیون فعال در عرصه سیاسی دهه 60، می توان آنان را به سه دسته تقسیم کرد:

الف) عضو در جامعه روحانیت مبارز تهران

ب) عضو در حزب جمهوری اسلامی (حزب در خرداد 66 منحل شد)

ج) کسانی که نه در جامعه و نه در حزب عضو نبودند

حزب و جامعه در زمینه اعضا با یکدیگر رابطه عموم و خصوص من وجه داشتند. یعنی برخی از اعضا میان این دو نهاد مشترک بود. در این میان، برخی از اعضای جامعه روحانیت نیز بودند که عضو حزب نبودند.

از سوی دیگر، گروه سوم نیز بودند که به شدت خود را خط امامی معرفی کرده و در راستای نشر افکار و عقاید امام نیز تلاش هایی می کردند. این گروه سوم را برخی در آن دوره خط سوم می نامیدند. خط سوم عموما از دو دسته از افراد شکل می گرفت:

- عضو بیت و نماینده حضرت امام (ره) در نهادهای گوناگون

- مسئولان و مدیران نظام اسلامی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی, به علت وجود دشمنان داخلی و خارجی, در جمع نیروها و چهره‌های موثر انقلاب اختلاف چندانی وجود نداشت ولیکن پس از فتنه بنی صدر و آرامتر شدن فضا، اختلافاتی در بین نیروهای وابسته به انقلاب اسلامی پدید آمد.

یکی از علل اختلاف, انتخاب مجدد میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر در مجلس دوم بود. علی رغم مخالفت آیت الله خامنه‌ای رئیس جمهور وقت با انتخاب مجدد وی به عنوان نخست وزیر, برخی از افراد نظامی در دیدار با امام (ره) عدم نخست وزیری موسوی را زمینه‌ساز شکست رزمندگان در جبهه‌ها تفسیر نمودند. بر همین اساس امام (ره) تاکید بر تداوم نخست وزیری موسوی داشتند.

آیت الله خامنه‌ای در نامه‌ای به امام نوشتند: «اگر حضرت عالی تشخیص می‌دهید که باید مهندس موسوی را معرفی کنم، حکم کنید، شما رهبر هستید. شما روز قیامت جواب دارید، ولی من جواب ندارم کسی را که مصلحت نمی‌دانم، نخست وزیر کنم، مگر این که حکم ولی فقیه بالای سر او باشد. حضرت عالی حکم کنید تا من ایشان را بگذارم» در پاسخ این نامه, امام در جمع برخی از یاران صریحا فرمودند که حکم نمی‌کنند و به عنوان یک شهروند نظر می‌دهند.

در روز رای اعتماد به مهندس موسوی, در بین نمایندگان مجلس برای رای اعتماد به موسوی, دو دستگی پدید آمد. عده‌ای که بعدها از جامعه روحانیت مبارز جدا شدند, براین عقیده بودند که هرچه امام می‌فرمایند باید عملی شود و هیچ تخلفی نباید در آن امر صورت گیرد. اما اعضای روحانیت مبارز بر این عقیده بودند نظر امام اگر حکم حکومتی بود حتما باید اجرا شود اما اگر ارشادی باشد انسان می تواند طبق نظر خود عمل کند. بر همین اساس نیز 99 نفر از نمایندگان به موسوی رای اعتماد ندادند. این اقدام اولین نشانه بروز اختلاف عملی در جامعه روحانیت مبارز بود.

یکی دیگر از اختلافات, اقتصاد دولتی و خصوصی بود. اقلیت جامعه روحانیت مبارز بر اقتصاد دولتی و محدود کردن بخش خصوصی تاکید می کردند. در صورتی که اکثریت, دولت را ناظر و کنترل کننده اقتصاد می‌دانستند و تاکید می‌کردند دولت باید عرصه را برای حضور بخش خصوصی در اقتصاد فراهم کند.[2]

اختلاف بین این دو نوع فکر عرصه‌های گوناگون ذیل را در بر می‌گرفت:

الف) شیوه تحصیل و تحقیق در فقه

فکر اول: طرفدار سبک رایج در حوزه های علمیه، معروف به فقه سنتی و فقه جواهری، بوده و معتقد بود زمان و مکان در احکام موجب تغییر حکم نمی شود بلکه موضوع را تغییر می دهد.

فکر دوم: معتقد بود با وقوع انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی، فقه نیازمند تحولی عمیق و پویاست و بنا به مصالح زمان می توان با استفاده از احکام ثانویه، در احکام اولیه تغییراتی ایجاد کرد. این شیوه تفکر به فقه پویا معروف شده بود.

ب) حدود تبعیت از ولی فقیه

فکر اول: سخنان ولی فقیه به دو دسته مولوی و ارشادی تقسیم می شود و تنها سخنان مولوی ایشان لازم الاتباع است.

فکر دوم: باید ذوب در ولی فقیه بود. ولایت فقیه از نوع مطلقه است و نباید سخنان ایشان را به دو نوع مولوی و ارشادی تقسیم کرد. هر آنچه ایشان گفتند باید تبعیت کرد.

ج) رابطه اقتصاد و حکومت

فکر اول: دولت باید حدود مالکیت خصوصی را محترم شمارد. وظیفه دولت در اقتصاد نظارت است نه به دست گرفتن تمامی امور.

فکر دوم: اقتصاد دولتی منجر به بهره مندی عموم مردم از مواهب و نعمات خدادادی می شود و این امر منجر به تحقق عدالت اجتماعی خواهد شد.

مرحوم آیت الله مهدوی کنی در باب فکر دوم و رسوخ آن در بدنه دولت موسوی به عنوان نماد اجرایی جریان موسوم به چپ می گویند:

"دولت آقای موسوی،... دولت سالاری را در مسائل اقتصادی عملاً ترجیح می داد و این سیاست تنها به خاطر جنگ نبود، بلکه اصلاً سبک تفکر ایشان این طور بود.... برداشت ما این بود که آقای موسوی می خواهد کلاً دولت در تمام امور اقتصادی حضور داشته باشد و ما این را قبول نداشتیم.... در زمانی خود بنده با آقای میر حسین موسوی نخست وزیر وقت همین بحث ها را مطرح کردم. ایشان گفت آقای مهدوی! پدر من بازاری است، چای فروش است، آدم خوبی هم هست، ولی اصلاً خصلت بازاری ها خصلت زالو صفتی است (یک چنین تعبیری کرد) و من با آنها مخالفم، اینها زالو صفت هستند، ما باید کاری کنیم که دست این زالو صفت ها، از اقتصاد کشور قطع شود." (خاطرات آیت الله مهدوی کنی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 322 و 326)"

انحراف مجمع روحانیون چگونه و در چه محورهایی رخ داده است؟

برخی چهره‌های با نفوذ در مجلس، پس از این انشعاب به سران مجمع روحانیون مبارز هشدار دادند که در پشت این انشقاق کسانی هستند که نه جامعه روحانیت و نه مجمع روحانیون را قبول ندارند اما این هشدارها فایده‌ای نداشت.

حجت الاسلام ناطق نوری در این باره می‌گوید:

در مجلس سوم که آقای کروبی رئیس مجلس بودند، ملاقاتی با ایشان داشتم‌. در این دیدار به ایشان گفتم‌: «با تشکیل مجمع‌، شما از ما جدا شدید، اما کسانی که شما به خاطر آنها از ما جدا شدید، و عمدتاً هم اعضای تحکیم وحدت هستند؛ نه ما را قبول دارند و نه شما را و به اعتقاد بنده اصلاً آخوند را قبول ندارند؛ منتها زیر عبای ما می‌آیند و استفاده‌ی ابزاری می‌کنند. بعداً هم به قول معروف کشک خودشان را می‌سایند و این خسارت بزرگی است‌.» حتی به ایشان گفتم‌: «دیدگاه‌های ما بسیار نزدیک است و اختلاف مبنایی نداریم‌، اگر گاهی اختلافی هم احساس می‌شود، ناشی از سلیقه‌ها می‌باشد، لذا جهت کاهش تنش‌ها بهتر است برای انتخابات مجلس چهارم‌، جامعه و مجمع یکی شوند و یا حداقل لیست مشترک بدهیم‌.» آقای کروبی خودش واقعاً می‌پذیرفت‌، اما ایشان گفت بروم و با رفقا صحبت کنم که البته رفقای ایشان نپذیرفتند.

همین اتفاق نیز افتاد و مجمع روحانیون مبارز رفته رفته از خط امام فاصله گرفت. آنان جامعه روحانیت را مصداق اسلام آمریکایی و خود را منادی عدالت و در خط امام و مروج اسلام ناب می‌خواندند. با همین ترفند نیز توانستند مجلس سوم را قبضه کنند.

محتشمی پور در نشست آسیب‌شناسی اصلاح‌طلبان می‌گوید:

پس از رحلت حضرت امام، برخی از اصلاح‌طلبان به جای تحکیم ارتباط با مردم، فکر کردند که برای رسیدن به قدرت باید به خارج از مرزها متمرکز شوند.

اصلاح‌طلبان در سخن خود را در چارچوب نظام و طرفدار امام و رهبری قلمداد می‌کردند ولی در عمل سیاست‌های ضد آن را اجرایی می‌کردند. با استفاده از همین روش و ترسیم چهره‌ای حامی رهبری و ولایت فقیه از خاتمی, توانستند پیروز هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شوند.

محتشمی پور همچنین می‌گوید:

با روی کارآمدن دولت اصلاحات این قشر هم با اصلاحات آمدند و لذا در دوره‌ی اصلاحات علی‌رغم اینکه شعارهای امام (ره) و انقلاب سر داده می‌شد در عمل اصلاح‌طلبان روش دیگری را اتخاذ می‌کردند...

تاجیک نیز در نشست آسیب‌شناسی اصلاح‌طلبان می‌گوید:

رفته رفته حرکات و مواضع سینوسی اصلاح‌طلبان آنان را از شخصیت‌های سوپرمذهبی به سوپرآمریکایی تغییر و حیثیت اصلاحات را به باد داد.

تقسیم بندی دلایل انحراف مجمع روحانیون مبارز بر اساس

- تاکید بر مصداق ولی فقیه به جای اصل ولایت فقیه

فوت حضرت امام خمینی بزرگترین ضربه را به مجمع روحانیون زد. کلیت مجمع روحانیون بیش از آن که ذوب در اصل ولایت فقیه باشند، در شخصیت حضرت امام ذوب شده بودند و نمی توانستند این رفتار را با حضور آیت الله خامنه ای در کسوت ولی فقیه زمان، ادامه دهند. این امر سبب شد مجمع در مقاطع گوناگون تاریخ از سخن ولی فقیه زمانه پیروی نکند.-

- عدم سنگینی وزنه فقاهتی

جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، از سابقه فقاهتی سنگین تری نسبت به مجمع روحانیون و نیز مجمع مدرسین که سال 76 رسماً تشکیل شد برخوردارند. تنها نام بردن از اعضای فقیه این دو نهاد - افرادی مانند آیات عظام و حجج اسلام مهدوی کنی، امامی کاشانی، محمد یزدی، موحدی کرمانی، مجتهد شبستری، سید احمد علم الهدی، محمدعلی تسخیری، مرحوم مشکینی، مرحوم فاضل لنکرانی، مکارم شیرازی، هاشمی شاهرودی، مرتضی مقتدایی، مصباح یزدی، محمدی گیلانی، جوادی آملی، احمد جنتی و صادق لاریجانی آملی - در برابر اعضای دو نهاد روحانی جناح موسوم به چپ موجب اثبات این مدعاست.

نبود عمق و دقت نظر لازم در فقه، به عنوان منبع شیوه اداره حکومت اسلامی، موجب شد که مجمع به رغم داشتن افکار انقلابی در ابتدای شکل گیری نتواند در راستای پیاده نمودن خط امام از ادعا به عمل حرکت جدی ای نماید. همچنین همین امر، موجب تبعیت جریان نخبه بومی - روحانیت - از جریان نخبه غربی شده - دانشگاهی - جناح چپ گردید.

- تبعیت از طیف غیر روحانی

از وظایف اصلی روحانیت ترسیم قواعد و چارچوب هاست. این ترسیم نیازمند علم است. اعضای مجمع هنوز به سطحی از علم نرسیده اند تا بتوانند به ترسیم چارچوب ها و ارائه نسخه به مسائل مستحدثه بپردازند. این امر، همانگونه که بیان شد، سبب راهبری جریان موسوم به چپ به دست طیف دانشگاهی غربی که مدعی داشتن چارچوب و نسخ آماده هستند می شود. راهبری فکری به راهبری رفتاری ختم می شود. به همین دلیل امروز مشاهده می کنیم مجمع روحانیون تنها کارکرد جلابخشی مذهبی به رفتارهای طیف رادیکال جناح موسوم به چپ را داراست تا این طیف رادیکال در مواقع لازم، ادعا نمایند فکر و رفتار ما ریشه در مذهب نیز دارد.

- شتاب‌زدگی

مجمع و هم فکران آن در اوایل انقلاب اسلامی می خواستند ره صد ساله را در طی چند سال بروند. ساخت اقتصاد کشوری که 50 سال در مدار اقتصاد سرمایه داری غرب قدم برداشته بود، بر مبنای عدالت اسلامی راهکار اجرایی می خواهد که هنوز هم ندارد و زمان می خواهد. مجمع روحانیون نه راهکار اجرایی داشت و نه قائل به زمان بود. شتابزدگی از همان ابتدا حتی به سیاست های روزمره مجمع روحانیون نیز رسوخ کرده بود. آیت الله مهدوی کنی در زمینه بهانه اختلاف بر سر تعیین مصادیق کاندیداها که سبب شکل گیری مجمع شد گفته اند: «واقعاً بعضی مسائل را نمی شود گفت. هرچه بود یکی اختلاف سلیقه ها بود و یکی عدم اعتماد. ما به بعضی ها اعتماد دینی نداشتیم. معنایش این نیست که آنها را بی دین می دانستیم، ولی می گفتیم هرکسی که آمد و شعار تندی داد، دلیل دینداری او نمی شود و نمی توانیم تأییدش کنیم؛ علی الخصوص با رفتارهایی که عده ای از آنها در سال های اولیه انقلاب داشتند. ما می گفتیم در جامعه روحانیت وظیفه ما این است که خطوط را حفظ کنیم و تأیید بعضی از افراد، شکستن این مرزهاست.» (مصاحبه آقای مهدوی کنی با نشریه یاد آور، شماره اول، صفحه 20). مجمع برخلاف شیوه رفتار سیاسی جامعه روحانیت، در عمل هر کس را که شعار تندتر و انقلابی تری می داد، دیندارتر محسوب میکرد.

در تغییر افکار نیز مجمع شتابزده عمل کرد و به فاصله چند سال همه آنچه را که رد می کرد پذیرفت.

- بدبینی به جریان‌های رقیب

مجمع روحانیون در دوره اول، به جریان موسوم به راست حمله می کرد و آنان را ضد ولایت فقیه و طرفدار اسلام آمریکایی و اسلام ملک فهد معرفی می کرد. به شورای نگهبان، چون اعضای آن از جناح راست بودند، اعتماد نداشت و بهانه، نگرانی از سلامت انتخابات از شعارهای همیشگی آنان و جناح چپ بود.

اختلاف سلیقه در شیوه مدیریتی کشور، به معنای آن نیست که جریان رقیب، انقلابی نیست. اختلاف سلایق را نباید به اختلاف در اصول مرتبط کرد و اصول خود را اصول انقلاب و نظام اسلامی و اصول جریان رقیب را اصول جریان وادادگی و ضدانقلابی معرفی نمود. این امر بیش از آنکه نشان از انقلابی گری باشد، نشان از نداشتن روحیه صبر و تحمل نظرات مخالف است.

- حب قدرت

واقعیت آن است که مجمع روحانیون در عرصه سیاسی حالت قهر و آشتی را داشته است. هر گاه در قدرت بوده فعال است و هر گاه از قدرت دور بوده به انزوا افتاده است. انجام رفتارهایی توسط پیاده نظام جناح چپ که ثبات سیاسی را بر هم می زند و شائبه به دست گیری قدرت به هر قیمت را به ذهن متبادر می سازد و سکوت مجمع روحانیون در برابر این نوع اقدامات، این احساس را که حب قدرت به برخی از اعضای مجمع نیز رسوخ کرده را تقویت می کند.

در پایان باید گفت که بررسی تاریخی سوابق اصلاح‌طلبان و آنچه چهره‌های این جریان در آسیب شناسی اصلاحات بیان کرده‌اند, خود گواه این مطلب است که انحراف اصلاحات، تنها در فتنه‌های 78 و 88 صورت نگرفته و این جریان سیاسی از مدت‌ها قبل دچار انحرافاتی بودند؛ انحرافاتی که بحران‌هایی همچون فتنه 88 را رقم زد.

[1] - http://didban.ir/fa/news-details/8638

[2] - yun.ir/g6lif1

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید مجمع روحانیون جریان‌شناسی دهه شصت انقلاب جریان اصلاحات محتشمی پور اسلام آمریکایی روحانیون مبارز این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است
مجمع روحانیون مبارز؛ اولین انشعاب منحرف از خط امام و انقلاب 2
مجمع روحانیون مبارز؛ اولین انشعاب منحرف از خط امام و انقلاب 3