پنج‌شنبه 8 آذر 1403

مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل

گروه جامعه خبرگزاری فارس - مریم شریفی؛ «همه می‌دانند عکاسان به‌راحتی عکس‌های خود را در اختیار کسی قرار نمی‌دهند. اما وقتی اعلام کردیم یک گروه تخصصی هم‌اندیشی تالابی هستیم و به‌عنوان تشکل مردمی قصد داریم برای معرفی بهتر مشکلات حوزه تالاب‌ها، نمایشگاه عکس برگزار کنیم، همه عکاسان محیط زیست عکس‌هایشان در حوزه تالاب‌ها را به ما دادند. ما برای این مجموعه عکس ارزشمند حتی یک ریال به عکاسان پرداخت نکردیم یعنی آنها از ما نخواستند. چرا؟ چون دغدغه آنها فقط این بود که مشکلاتی که در حوزه تالاب‌ها دیده و ثبت کرده‌اند، منعکس و حل شود. و این اتفاق فقط در حوزه NGO هاست که می‌تواند تحقق پیدا کند. این یک سرمایه اجتماعی است.»

امروز 27 فوریه مصادف با 8 اسفند، روز جهانی سازمان‌های مردم‌نهاد یا NGO هاست و ما به همین بهانه در میزگردی با حضور 3 نفر از فعالان حوزه سازمان‌های مردم‌نهاد، مروری اجمالی داشته‌ایم بر وضعیت این تشکل‌های مردمی در کشور. با نظرات و تجربیات «گل خانم باقری نیا»، مدیر انجمن دنیای سالم، «احمد قویدل»، عضو شبکه تخصصی سازمان‌های مردم‌نهاد (شبکه کمک) و «بتول عقلایی»، مدیر موسسه خیریه «نذر فرهنگی امام رضا (ع)» و عضو هیئت مؤسس انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی (در حال تأسیس) همراه باشید.

«گل خانم باقری نیا»

*اولین سئوالی که به ذهن می‌رسد، این است که چه انگیزه‌ای باعث شکل‌گیری تشکل‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد می‌شود؟ چه عاملی باعث می‌شود افراد داوطلبانه وارد فعالیت‌های اجتماعی شوند و سختی‌های این مسیر را به جان بخرند؟

- گل خانم باقری نیا: دو موضوع می‌تواند افراد را به این حوزه بکشاند؛ اول اینکه شما یک فکر و ایده‌ای دارید و فکر می‌کنید اگر این ایده در جامعه پیاده شود، می‌تواند یک حرکت در جامعه ایجاد کند. این یکی از انگیزه‌هایی است که می‌تواند یک فرد را به سمت فعالیت اجتماعی و تشکل‌های مردم‌نهاد سوق دهد. دوم اینکه یک ناهنجاری را در جامعه می‌بینید که حضور مردم می‌تواند آن ناهنجاری را رفع کند. البته اینطور نیست که این مشکل یا ناهنجاری یا شکاف (gap) فقط در حوزه اجتماعی باشد. ممکن است شما با یک مشکل قانونی مواجه شوید. یا یک حرکت غلطی را ببینید که در یک محله اجرا می‌شود و مواردی از این دست.

خود ما که از سال 82 انجمن «دنیای سالم» را تشکیل دادیم، با یک هدف مشخص شروع به فعالیت کردیم؛ «حساس‌سازی هر ایرانی نسبت به مسائل محیط زیست». و برای این هدف، برای افراد جامعه از مهد کودک تا خانواده، برنامه‌های آموزشی تدارک دیدیم. علاوه‌براین، تلاش کردیم هنر و ادبیات را به محیط زیست پیوند بزنیم. برای پیشبرد این هدف، جشنواره‌هایی در فرهنگسراها برگزار می‌کردیم و از افرادی که در حوزه نقاشی، شعر، موسیقی و تئاتر فعال هستند، دعوت می‌کردیم تا با موضوعات محیط زیستی به اجرا برنامه بپردازند و با کمک هنر، توجه مردم را بیشتر به مسائل و مشکلات زیست محیطی جلب کنند.

*گروهی معتقدند NGO، یک پدیده وارداتی است و ارتباطی به فرهنگ جامعه ما ندارد...

- باقری نیا: ببینید، ما یک سابقه تاریخی از فعالیت‌های مردمی و اجتماعی را در کشور خودمان داشته‌ایم؛ مثل مجامع مذهبی و مجامع خیریه‌ای که مسجد و درمانگاه می‌ساختند. این فعالیت‌ها به صورت محفلی در میان مردم انجام می‌شد و بسیار هم عالی بود چون مردم خودشان می‌آمدند و حرکتی را ایجاد می‌کردند و سرنوشت خود را در جامعه به دست می‌گرفتند. یعنی وقتی یک مشکل و نیاز را در محله خود می‌دیدند، به صورت خودجوش برای رفع آن اقدام می‌کردند. افرادی در محلات بودند به نام معتمد محله که محور این فعالیت‌ها بودند. اما ما متاسفانه ساختار محله محوری را در شهرها از بین بردیم و یک ساختار جدید ایجاد کردیم. الان می‌رویم دنبال شورایاری و می‌خواهیم معتمد محله بسازیم اما این دیگر، آن ساختار قدیمی نمی‌شود چون از درون مردم نجوشیده. این ساختار نه‌تنها مردمی نیست بلکه تبدیل به یک جایگاه شده که می‌تواند برای برخی امتیاز بیاورد.

در گذشته وقتی مردم خودشان وارد عرصه می‌شدند، این حرکت محلات را زنده می‌کرد و خودبه‌خود جامعه هم زنده می‌شد. زمان که گذشت، با پدیده سازمان‌های غیردولتی و مردم‌نهاد یا همان NGO ها مواجه شدیم. این سازمان‌ها و تشکل‌های مردم‌نهاد درواقع فقط یک ساختار جدید است که وارد جامعه ما شده است.

*این دو شکل از فعالیت‌های مردمی (فعالیت‌های محفلی در محلات قدیم و فعالیت در قالب تشکل‌های مردم‌نهاد) چه تفاوتی با هم دارند؟

- باقری نیا: وقتی شما یک تشکل ایجاد می‌کنید و در قالب آن فعالیت می‌کنید، گروه شما یک شخصیت حقوقی پیدا می‌کند و تبدیل به یک سازمان می‌شود. ببینید، ما به‌عنوان سازمان غیردولتی چند مطلب را دنبال می‌کنیم؛ دیده‌بانی، مطالبه‌گری و حضور در تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها. این‌ها را دیگر نمی‌توان به صورت محفلی اداره کرد. برای پیگیری این موضوعات، نیاز به یک تشکل داریم که هدف، چشم‌انداز، برنامه‌ریزی و چارت سازمانی داشته باشد. البته چارت سازمانی نه به آن شکلی که در دولت وجود دارد بلکه خیلی پویاتر، چابک‌تر و مردمی‌تر، چون اینجا دیگر کسی حقوق نمی‌گیرد. خیلی کم پیش می‌آید که به کسی حقوق بدهیم. در اغلب موارد از علاقه و دغدغه مردم و وقت آزاد آنها کمک می‌گیریم. می‌آییم وقت و استعداد یک جوان را که می‌توانست بیهوده صرف شود، سوق می‌دهیم به سمت موضوع حفظ محیط زیست، کمک به بیماران، خیریه‌ها و... اینجا شما حرکتی در جامعه ایجاد می‌کنید که به‌واسطه آن، توده‌های بی‌شکل را دارای شکل می‌کنید. این خیلی مهم است.

بنابراین شما وقتی می‌خواهید یک حرکت اجتماعی را شروع کنید، باید یک ساختار ایجاد کنید. حرکت شما باید یک سازماندهی داشته باشد تا جامعه هدفتان را از بی‌نظمی به نظم سوق دهد. شما وقتی می‌توانید دیده‌بانی کنید که حرکت شما دارای نظم باشد. در این صورت می‌توانید بگویید: «من یک تشکل هستم با این تعداد عضو، می‌توانم این ایده را با این روش پیش ببرم.» این، تعریف من از ماهیت و اهداف و کارکرد یک سازمان یا تشکل مردم‌نهاد است که البته عبارت «تشکل اجتماعی» را بیشتر برای آن می‌پسندم.

- احمد قویدل: گفتید برخی معتقدند NGO یک پدیده وارداتی است و به همین دلیل با آن مخالفند. ببینید، وقتی جامعه شما، کوچک است مرجع شما ممکن است یک نفر باشد. هرچه جامعه بزرگتر شود و شما بخواهید در آن مرجع‌سازی کنید، نیاز به تشکیلات دارید چون کار ساده‌ای نیست. من همیشه به خیرانی که می‌آمدند به کانون ما کمک می‌کردند، رسید ارائه می‌کردم. آن‌ها می‌گفتند: «نه، رسید لازم نیست. ما به شما اعتماد داریم.» در جوابشان می‌گفتم: اشتباه می‌کنید. اینجا کوفه نیست و ما هم، حضرت علی (ع) نیستیم! اینجا یک جامعه پیچیده بزرگ است که هزاران آسیب به آن وارد شده است. ما هم جزیی از این جامعه هستیم. ممکن است بلغزیم، ممکن است خطا کنیم. شما اگر می‌خواهید به ما کمک کنید، باید ما را کنترل کنید. ما خودمان هم باید ساختار داشته باشیم و کنترل کنیم. اساساً سیستم NGO یعنی تشکیلات مردمی. یعنی اینکه در جامعه صنعتی با این جمعیت کلان، اگر مردم در کاری می‌خواهند مشارکت کنند، باید ساختار داشته باشند، شماره داشته باشند و قابل پیگیری باشند. این‌ها دستاورد بیرونی بوده که وارد جامعه ما شده است. پس NGO، پدیده ناخوشایندی نیست.

«احمد قویدل»

*پس رمز موفقیت NGO ها، حضور و نقش‌آفرینی و نظارت مردم به صورت سازماندهی‌شده است...

- قویدل: دکتر «فریدون علاء»، بنیانگذار سازمان انتقال خون ایران، جمله‌ای دارد که معنای تشکل مردم‌نهاد و نقش‌آفرینی مردم را خیلی خوب قابل فهم می‌کند. ایشان می‌گوید: «من سازمان انتقال خون را روی دوش مردم پایه‌گذاری کردم.» یادم می‌آید وقتی ساختمان پلاسکو آتش گرفت و فروریخت، مردم برای اهدای خون جلوی پایگاه‌های انتقال خون صف کشیده بودند. دکتر علاء می‌گفت: «مگر الان به خون نیاز است؟! مگر بحران الان این نیست که چند نفر زیر آوار پلاسکو گرفتار شده‌اند؟» اما با این حال، ذوق‌زده شده بود که مردم در هنگام بحران، به‌صورت خودجوش برای اهدای خون داوطلب می‌شوند. آقای علاء در بیان خاطراتش می‌گفت: «زمان جنگ ایران و عراق، وقتی رسانه‌ها صف اهداکنندگان خون را نشان می‌دادند، من غرق شادی می‌شدم. با خودم می‌گفتم: این مردم با وظیفه اجتماعی خودشان آشنا شده‌اند.»

اما برخلاف سازمان انتقال خون، سازمان محیط زیست روی دوش مردم بنا نشد بلکه روی دوش محیط بان پایه‌گذاری شد. آن هم محیط بانی که هیچ حاشیه امنیتی ندارد و به خاطر حفاظت از محیط زیست ما تا پای اعدام هم می‌رود. دکتر علاء یک سئوال ساده مطرح می‌کرد و می‌گفت: «آیا می‌شود به ازای هر درخت، یک محیط بان گذاشت؟ آیا می‌شود به ازای هر دریاچه، 100 نگهبان گذاشت؟ خیر. باید مردم را ناظر بر محیط زیست می‌کردند. چون استراتژی حفاظت از محیط زیست، استراتژی مردمی نبوده، سرنوشت محیط زیست ما این شده که امروز می‌بینیم.»

*خانم باقری نیا، موافقید؟

- باقری نیا: گرچه حوزه محیط زیست با حوزه انتقال خون، بسیار متفاوت است، اما ایده کلی که آقای قویدل مطرح کردند، درست است. از آن روزی که مردم را از عرصه‌های طبیعی بیرون کردیم و دولت گفت من اینجا می‌ایستم، مردم دیگر عرصه‌های طبیعی را متعلق به خود ندانستند و این اتفاقات ناخوشایند برای تالاب‌ها و جنگل‌ها افتاد. اگر اداره امور محیط زیست را به مردم بسپاریم، مردم از تالابشان مراقبت می‌کنند. نمی‌گویم سوءاستفاده نخواهد شد. چرا، حتی ممکن است برخی تالاب را خشک کنند برای اینکه زمینش را بفروشند. اما اگر ما به آموزش، همان موضوعی که در جامعه مورد غفلت قرار گرفته، بپردازیم و آموزش همگانی را جدی بگیریم، مردم با ارزش تالاب آشنا می‌شوند. آن وقت است که برای حفظش تلاش می‌کنند. ما الان تالاب‌هایی را داریم که توسط خود مردم مراقبت و احیا شده است. مسئله اصلی این است که این آگاهی‌بخشی باید برای مردم انجام شود تا بتوانند مقدرات خود را خودشان به عهده بگیرند. بیان یکی از تجربیاتمان در این زمینه، شاید خالی از لطف نباشد.

*بفرمایید.

- باقری نیا: در خشکسالی تابستان سال 92 یا 93، یک کارگاه آموزشی برای خانم‌های خانه‌دار ترتیب داده بودیم. عکس سدهای اطراف تهران و وضعیت بحرانی ذخیره آب را به آنها نشان داده و آموزش می‌دادیم که خانواده‌ها و به‌ویژه مادران چطور می‌توانند در مصرف آب صرفه‌جویی کنند و در رفع این بحران اثرگذار باشند. فکر می‌کنید چه واکنشی داشتند؟ خانم‌های خانه‌دار می‌خندیدند و می‌گفتند: «این‌ها فتوشاپ است. واقعی نیست. دولت این عکس‌ها را درست می‌کند که ما کمتر مصرف کنیم و خودش بتواند آب را بفروشد!» ببینید اطلاعات و نگاه مردم را چطور می‌توان به سمت مسائل غیرواقعی سوق داد؟

اینجا تازه شروع رسالت آگاهی‌بخشی ما بود. برای آن خانم‌ها توضیح دادیم از طریق 5 سد، آب 5 رودخانه را به سمت تهران کشانده‌اند اما باز هم تهران مشکل آب دارد و اگر خود مردم برای صرفه‌جویی همت نکنند، وضعیت آب تهران بحرانی می‌شود... ببینید، اینجا همان شکاف میان حاکمیت و مردم است که ما، تشکل‌های مردم‌نهاد باید پر کنیم. البته نه آنطور که مطرح می‌شود به‌عنوان بازوی دولت. بلکه تشکل‌ها، همراه دولت هستند و به او مشاوره و راهکار می‌دهند. من بارها به مسئولان گفته‌ام که تشکل‌ها باید در مجلس و دولت، کرسی داشته باشند. گفتم زمانی که پذیرفتید باید به تشکل‌ها کرسی بدهید، زمانی است که آنها را باور کرده‌اید.

*آقای قویدل، شما بیش از 2 دهه به‌عنوان مدیرعامل کانون هموفیلی ایران فعالیت می‌کردید و از چهره‌های باتجربه در حوزه تشکل‌های مردم‌نهاد محسوب می‌شوید. مشتاقیم با تکیه بر این تجربیات، برای مخاطبان این میزگرد بفرمایید اساساً چرا مردم باید متشکل شوند؟

- احمد قویدل: بله. تا سال گذشته، مدیرعامل کانون هموفیلی ایران بودم و بیشترین انرژی اجتماعی‌ام را در این موسسه صرف کردم. در حال حاضر در شبکه «کمک» فعالیت می‌کنم که درواقع، مجموعه‌ای است از شبکه‌های تخصصی سازمان‌های مردم‌نهاد. ببینید، شبکه‌های تخصصی سازمان‌های مردم‌نهاد، یک گام جلوتر از بحث متشکل شدن مردم است. توجه داشته باشید، به اندازه موضوعات و دغدغه‌های موجود در کشور، می‌توان تشکل ایجاد کرد. مردم در حوزه‌های مختلف متشکل می‌شوند اما در حوزه‌های مختلف، متخصص نیستند. یک مثال می‌زنم. من در ابتدا فکر می‌کردم اگر در یک تشکل هموفیلی فعالیت می‌کنم، پس مثلاً مسائل محیط زیستی به من ارتباطی ندارد. اما یک سخنرانی از یکی فعالان این حوزه، نگاه مرا تغییر داد. ایشان سخنرانی‌اش را اینطور شروع کرد که: «اگر یوزپلنگ ما حالش خوب باشد، حال مردم ایران هم خوب است»... این جمله به نظر من، یک جمله طلایی است و به انسان جهت می‌دهد. اما این صاحب‌نظر، دقیقاً چه می‌خواست بگوید؟

من آن زمان که اوج فعالیت‌هایمان در کانون هموفیلی بود و مخصوصاً در مقطعی که بیماران‌مان گرفتار موضوع خون‌های آلوده و مشکلات ایدز و هپاتیت شده بودند، وقتی در جلسات با گروه‌های حامی محیط زیست و حامیان حقوق حیوانات مواجه می‌شدم، معترض می‌شدم که انسان‌ها دارند فنا می‌شوند، شما دنبال حقوق حیوانات هستید؟! اما آن سخنران مرا به این درک رساند که اگر حال یوزپلنگ خوب باشد، یعنی حال شکارش خوب است. و اگر حال شکار خوب باشد، معلوم می‌شود حال طبیعت خوب است و این یعنی باران خوب باریده، آب درست مدیریت شده و... او خیلی قشنگ این زنجیره را تبیین کرد و گفت هیچ‌کس نمی‌تواند به محیط زیست بی‌اعتنا باشد و هرکس به طبیعت بی‌توجهی کرده، ضربه‌اش را خورده. شاهدش، نشست زمین در نقاط مختلف، خشک شدن قنات‌ها، خشک شدن زاینده‌رود به‌عنوان رگ حیاتی شهر اصفهان و... بنابراین همه حوزه‌ها به هم پیوند دارند و بر هم اثرگذارند. اما در حوزه‌های تخصصی، آن سازمان‌هایی که متخصص هستند، گرد هم می‌آیند و حرف تخصصی می‌زنند. شبکه «کمک»، چنین بستری را فراهم کرده است.

*اما هنوز به سئوال ابتدایی من پاسخ نداده‌اید. اصلاً چه نیازی است که مردم متشکل شوند؟

- قویدل: این متشکل شدن، ضروری است چون اساساً مردم می‌توانند و باید در اداره درست حکومت تاثیرگذار باشند. مردم وقتی درست اداره می‌شوند که خودشان هم در تعیین سرنوشت خودشان مشارکت داشته باشند. و مردم نمی‌توانند در سرنوشت خود مشارکت کنند جز اینکه متشکل باشند. مردمِ تنها، قربانی هستند. من بارها به دوستان در حوزه دولت و مسئولان حوزه امنیت که افتخار داشته‌ایم بارها در جلسات ما حضور پیدا کرده‌اند، این پیام را انتقال داده‌ایم که اجازه ندهید با رویکردهای امنیتی به حوزه تشکل‌های مردمی، ایران به تله سقوط اجتماعی برده شود. اگر دائماً رویکرد ما به این حوزه، امنیتی باشد، کشور به سمت تله سقوط اجتماعی می‌رود. با یک مثال، بیشتر توضیح می‌دهم. وقتی کرونا آمد، ما از طریق شبکه کمک که متشکل از تعداد زیادی از سازمان‌ها و تشکل‌های مردم‌نهاد است، پیگیری و اصرار کردیم تا بالاخره موفق شدیم با دکتر زالی، فرمانده ستاد کرونای استان تهران دیدار کنیم. ایشان را فرد بسیار دوراندیشی دیدیم. نگرش این فرد درست بود. ما رفته بودیم برای اعلام آمادگی برای کمک به ستاد کرونا اما دکتر زالی گفت: «من چیزی از شما نمی‌خواهم.» در صورتی که ما آن روزها هرجا می‌رفتیم، می‌گفتند: ماسک ندارید به ما بدهید؟ از مردم کمک جمع کنید برای تهیه دستگاه اکسیژن و... اما دکتر زالی گفت: «من فقط از شما می‌خواهم به مردم بگویید ما راست می‌گوییم. کاری کنید مردم به ما اعتماد کنند.»

این چه زمانی بود؟ وقتی بود که حوادث بنزینی و اتفاقات ناخوشایند دیگری رخ داده بود و عملکرد نامناسب مسئولان، سرمایه اجتماعی کشور را از بین برده بود. یعنی در اثر برخی رفتارها و عملکردهای نادرست از طرف مسئولان، سرمایه اجتماعی تا آنجا سقوط کرده بود که مردم اصلاً باور نمی‌کردند کرونا آمده! همه می‌گفتند حتماً پشت این ماجرا یک چیزی هست. دارند از این موضوع استفاده می‌کنند برای فراموش شدن ماجرای گرانی بنزین و... و دکتر زالی به درستی تشخیص داد اصل ماجرا همین‌جاست و ما قبل از هر چیز باید سرمایه اجتماعی کشور را احیا کنیم و اعتماد مردم به دولت و مسئولان را برگردانیم. و ما در شبکه کمک، این کار را انجام دادیم. تمام انرژی‌مان را گذاشتیم که فارغ از اینکه ممکن است در بسیاری از حوزه‌ها با نوع سیاست‌گذاری‌های دولت زاویه داشته باشیم، ولی با جدیت کامل به مردم پیام دادیم و تلاش کردیم در موضوع کرونا اعتمادشان را به دولت جلب کنیم.

برمی‌گردم به نکته‌ای که ابتدا اشاره کردم. مردم تا وقتی تنها هستند، نه‌تنها تاثیرگذاری ندارند بلکه دائماً در تله‌هایی گرفتار می‌شوند که خودشان نقشی در آن ندارند.

*این اتفاق چطور رقم می‌خورد؟ چرا اعتقاد دارید مردمِ تنها، قربانی هستند؟

- قویدل: در بخشی از فیلم عصر جدید (اثر چارلی چاپلین)، یک تریلی از خیابان عبور می‌کند و یک پرچم قرمز از پشت آن می‌افتد. چارلی می‌دود تا پارچه را به راننده بدهد، ناگهان پشت سر او جمعیت تظاهرات‌کنندگان کارگری وارد خیابان می‌شوند. مجسم کنید؛ او با پرچم قرمزجلودار جمعیت است و کارگران پشت سر او درحال شعار دادن هستند. پلیس می‌آید و چارلی را به عنوان رهبر تظاهرکنندگان دستگیر می‌کنند! مردم تنها هم، همینطور هستند. مردم تنها، در حقیقت همیشه قربانی پویه‌های خود به خودی اعتراضات اجتماعی هستند؛ نوعی از اعتراضات که خشن هستند و ریشه ندارند.

اما شما وقتی شهروند تربیت می‌کنید، شهروند شیشه بانک نمی‌شکند. شهروند، مسجد آتش نمی‌زند. شهروند، محله خود را تخریب نمی‌کند. شهروند، سنگ پرتاب نمی‌کند. شهروند ممکن است فریاد بزند و اعتراض کند اما جایی را آتش نمی‌زند. چرا؟ چون محله خودش است. حوزه زندگی خودش است. بنابراین اعتراضات بحق مردمی هیچ‌وقت به تشنج کشیده نمی‌شود. هر اتفاق بدی که در این تجمعات ایجاد شده، آنجا بوده که اعتراضات به حاشیه شهرها و جایی که تعلق اجتماعی پایین است، کشیده شده. به جایی که مردم کنار هم ننشسته‌اند و با هم حرف نزده‌اند. مردمی که بلد باشند دور هم بنشینند و گفت‌وگو کنند، جایی را آتش نمی‌زنند. پیام ما به حوزه امنیت کشور این است که امنیت اجتماعی وقتی به وجود می‌آید که مردم متشکل شده باشند. و وقتی مردم متشکل شوند، بالای سرشان تابلو دارند؛ انجمن دنیای سالم، کانون هموفیلی و... آن وقت، اعضای این انجمن دنیای سالم، بانک می‌شکنند؟ دست به تخریب می‌زنند؟

*پس شما قویاً معتقدید مردم وقتی متشکل می‌شوند، احساس تعلق اجتماعی در آنها تقویت می‌شود و از جمع آنها اقدامات مغایر با منافع اجتماعی و ملی سر نمی‌زند. درست است؟

- قویدل: بله. ما بارها از مسئولان امنیتی خواسته‌ایم به مقامات بالاتر گزارش دهند که در کدام اعتراضات و تشنج‌های خیابانی، افرادی از انجمن‌ها و تشکل‌ها را دستگیر کرده‌اند. به ما هم نشان دهند. برای ما هم مهم است بدانیم آیا کسی هست که با وجود اینکه راهکار اعتراض، شیوه‌های گفت‌وگو، دیده‌بانی، نظارت و چالش ایجاد کردن را یاد گرفته است، به خیابان رفته و شیشه شکسته باشد؟ بنابراین وجود تشکل‌ها از آن جهت اهمیت دارد که رابطه، گفت‌وگو و تعامل میان مردم و حاکمان را شکل می‌دهند. شاید بپرسید چطور؟ در کشورهای دیگر، مسئولان برای اینکه بین مردم بروند، مثلاً سوار اتوبوس می‌شوند. حالا در خاورمیانه و کشور ما که در معرض انواع توطئه‌ها هستیم، رییس‌جمهور ما اینطور نمی‌تواند میان مردم بیاید. در عوض، برنامه‌هایی ترتیب می‌دهد و می‌رود مردم را می‌بیند. من می‌گویم این کار خوبی است. من هم به‌عنوان یک شهروند عادی، از اینکه بتوانم رییس‌جمهور کشورم را ببینیم، با او دست بدهم و حرف بزنم، خوشحال می‌شوم. اما آیا این ارتباط رییس‌جمهور با مردم است؟ خیر! ارتباط با مردم یعنی ارتباط با تشکل‌های مردمی؛ جایی که مردم حرف‌هایشان را جمع‌بندی کرده‌اند، درباره‌اش فکر کرده‌اند و آن را تبدیل به مطالبه کرده‌اند.

جایی که رییس‌جمهور با شبکه تشکل‌های زیست‌محیطی دیدار می‌کند و از مشکلات تالاب‌ها اطلاع پیدا می‌کند، این می‌شود ملاقات با مردم. ملاقات با مردم سازمان‌یافته. به‌این‌ترتیب مسائل می‌تواند به سمت حل شدن برود و اثرگذاری افراد جامعه بر سیاست‌گذاری‌های کشور محقق شود. حرف ما در تشکل‌های مردم‌نهاد همین است دیگر. ما می‌گوییم یا باید بتوانیم تصمیم‌سازی کنیم یا بتوانیم در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت کنیم یا اینکه بتوانیم صدای خود را به گوش مسئولان برسانیم. اگر هیچ‌کدام از این بسترها در جامعه فراهم نشود، عملاً دولت هر کاری که خودش بخواهد، انجام می‌دهد و نظارتی هم وجود ندارد. البته وقتی این بحث را پیش می‌بریم، باید قوانین متناسب با آن داشته باشیم.

«بتول عقلایی»

*اجازه بدهید قبل از ورود به بحث قوانین فعالیت تشکل‌های مردم‌نهاد، موضوع حضور و فعالیت مردم در جامعه در قالب تشکل‌ها را از نگاه خانم «عقلایی» هم ببینیم. خانم عقلایی، شما شکل خاصی از مشارکت داوطلبانه مردم در جامعه را در قالب ایده جالب «نذر فرهنگی» تعریف کرده‌اید. برایمان بگویید چه اتفاقی افتاد که در کنار مشغله‌های حرفه‌ای و خانوادگی، احساس کردید باید در میدان فعالیت‌های اجتماعی هم وارد شوید؟

- بتول عقلایی: ما در تشکل‌های مردمی، در کنار هم قرار می‌گیریم و تلاش می‌کنیم با کمک همدیگر یک فعالیت اثربخش داشته باشیم. من ابتدا دوست داشتم ریشه این با هم بودن را کشف کنم. و جوابم را در سوره حمد پیدا کردم. این سوره به ما یاد داده که چطور خدا را عبادت کنیم و چطور از او درخواست کنیم. می‌فرماید: «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم. ما را به راه راست هدایت فرما...» این افعال جمع (می‌پرستیم، یاری می‌جوییم و...) که خداوند در سوره حمد به کار برده، کلید این با هم بودن ماست. و این همدلی، به ما قدرت و قوت قلب می‌دهد. پس این یک امر فطری است که ما می‌گردیم همدلان خود را پیدا می‌کنیم. از آن طرف، موضوع تربیت خانوادگی است. من از بچگی با عشق به کشورم و مردمش بزرگ شدم. ازآنجا که مادرم تزریق آمپول را به صورت تجربی بلد بود، همسایه‌ها مرتب به خانه‌مان می‌آمدند تا مادرم آمپولشان را تزریق کند. خب، فضای خانه کوچک بود. هر وقت اعتراض می‌کردم که: مامان، شما همسایه‌ها را اینجا جمع می‌کنید، ما نمی‌توانیم درس بخوانیم. مادرم در جواب می‌گفت: «من دست و پایم را نذر کرده‌ام تا بچه‌هایم عاقبت به خیر شوند.» به همین دلیل، حس همدلی و کمک به دیگران، از کوچکی در وجود ما ریشه کرد.

18 ساله بودم که یک حدیث، حسابی روی من تأثیر گذاشت. حدیثی از پیامبر اسلام (ص) که می‌فرماید: «هرکس روزش را شروع کند و برای انجام امور مسلمانان تلاش نکند، مسلمان نیست.» با خودم فکر کردم اگر من عضوی از جامعه مسلمانان هستم، پس یکسره باید برای بهبود امور این جامعه فکر و تلاش کنم. درواقع شهریه اینکه من عضو جامعه بزرگ اسلامی هستم که آخرین و کامل‌ترین دین الهی است، این است که یکسره فکر کنم چه کار می‌توانم بکنم که شرایط مسلمانان بهتر شود...

*با همین نگاه وارد فعالیت‌های داوطلبانه شدید؟ اینکه شهریه عضویت در جامعه اسلامی را پرداخت کنید؟

- عقلایی: بله. در مدرسه دخترم، عضو انجمن اولیا و مربیان شدم و تا عضویت در انجمن اولیا و مربیان منطقه پیش رفتم. بعد هم، وارد تشکل خیران مدرسه‌ساز شدم. در ادامه این مسیر، با مطرح شدن موضوع «نذر فرهنگی» در سال 89، موقعیت یک فعالیت خاص در حوزه اجتماعی برایم فراهم شد. من کارشناس ارشد مهندسی شهرسازی و معماری بودم و در شهرداری تهران فعالیت می‌کردم. در آن مقطع در طرح ساخت پارک بانوان، مسئول فنی بودم و مسئولیت ارتباط با کارگران و پیمانکاران و مهندسان را برعهده داشتم. شیوه مدیریت من اینطور بود که همیشه سعی می‌کردم با همه افراد حاضر در پروژه، رفتاری مناسب و دوستانه داشته باشم و طوری رفتار کنم که در پایان ساخت مجموعه‌ای که در دست داشتیم، خودمان هم ساخته شده باشیم.

همین باعث شد مسئولان آن سازمان احساس کردند می‌توانند اجرای ایده نذر فرهنگی را به من بسپارند تا رشدش دهم. البته باید بگویم ایده اصلی نذر فرهنگی از فرمایشات مقام معظم رهبری گرفته شده بود و در آن سازمان، طرحی براساس آن تهیه شده بود و به صورت پراکنده در حال اجرا بود. وقتی طرح به دست من سپرده شد، فکر کردم باید آن را از دل آن سازمان بیرون بیاورم و به صورت مستقل در قالب یک موسسه خیریه اجرایش کنم تا مثل بسیاری از ایده‌های خوب در سازمان‌ها، بعد از یک مدتی کمرنگ و فراموش نشود.

*طرح «نذر فرهنگی» دقیقاً چه اهدافی را دنبال می‌کند و چگونه در مجموعه فعالیت‌های داوطلبانه اجتماعی قرار می‌گیرد؟

- عقلایی: طرح نذر فرهنگی در یک مقطع، پشتیبان ستاد توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در شهرداری تهران بود. این تفکر آمده بود بستری فراهم کند که متخصصان بیایند با صرف وقت و تخصص خود به این زنان سرپرست خانوار کمک کنند که به توانمندی برسند. با ثبت موسسه خیریه، بستری فراهم شد که این ایده گسترش پیدا کند و کلی متخصص داوطلبانه به ما ملحق شوند.

شاید بپرسید نذر فرهنگی چه تفاوتی با دیگر اشکال فعالیت‌های داوطلبانه و اجتماعی دارد و ما چرا روی این قید «نذر» تاکید داریم؟ ببینید، فعالیت داوطلبانه، یک کار دلی است. ممکن است فرد یک روز دلش بخواهد آن را انجام دهد و یک روز دلش نخواهد. اما نذر یک شرایطی دارد و فرد به خاطر آن، نه‌فقط در مقابل آن تشکل بلکه در مقابل خداوند هم متعهد می‌شود. بنابراین ضمانت اجرایی قوی‌تری دارد. و نسل جوان ما این نذر فرهنگی را پذیرفته و همین حرکت ساده باعث شده ارتباط او با خدا دائمی شود. مثلاً پزشک است. سوار هواپیما شده و یک‌دفعه می‌بیند حال یکی از مسافران بد شده. خودش را بالای سر او می‌رساند و اعلام می‌کند: من عضو نذر فرهنگی هستم. و با تخصص و دانشش، داوطلبانه به آن فرد بدحال کمک می‌کند و نذرش را ادا می‌کند. مثل فرد مددکار که مددکاری صفتش می‌شود، نذر کردن هم صفتی می‌شود که همیشه با این فرد می‌ماند. همین ویژگی کمک می‌کند راهش را در صراط مستقیم گم نکند.

*یعنی نذر فرهنگی، یک قدم بالاتر از کار داوطلبانه است؟

- عقلایی: بله. دقیقاً. نذر فرهنگی، یک تعهد اجتماعی است به اضافه تعهد به خداوند. خوشبختانه از همه اقشار با طرح نذر فرهنگی ارتباط برقرار کردند و برخلاف تصور بعضی‌ها که می‌گفتند ممکن است عده‌ای در مقابل این طرح که رنگ مذهبی دارد، جبهه بگیرند، همه از آن استقبال کردند. فراموش نکنیم که همه انسان‌ها، خدا را قبول دارند. مهم این است که چطور آنها را به خدا وصل کنیم. شما برای اینکه ساختمان بسازید، به ملات نیاز دارید؛ ملات ماسه و سیمان که آجرها را روی هم نگه دارد. برای اینکه آدم‌ها را هم در جامعه کنار هم نگه داریم، تنها ملاتش، محبت است. در فعالیت‌هایی مثل طرح نذر فرهنگی هم، شما فقط با محبت و صداقت است که می‌توانید افراد را جذب کنید و نگه دارید.

جالب است بدانید همین ایده، مقدمه‌ای شده برای تأسیس انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی. قرار است متخصصان دانشگاهی را با تفکر نذر فرهنگی دور هم جمع کنیم تا این عزیزان هم به صورت عملی بیایند مباحثی را که تا الان درس می‌داده‌اند، در جامعه مشاهده کنند و هم راهکارهای عملی و اجرایی برای آن ارائه بدهند.

*برگردیم به بحث قوانین موجود در حوزه تشکل‌های مردم‌نهاد. در حال حاضر در بحث قوانین NGOها، چه نقایص و خلأهایی وجود دارد؟

- قویدل: اساساً ما باید قانونی متناسب با ماهیت و فعالیت تشکل‌های مردم‌نهاد تدوین کنیم تا بتوانیم از این ظرفیت استفاده کنیم. یکی از اصلی‌ترین مشکلات تشکل‌ها، موضوع اخذ مجوز است. در حال حاضر با تعدد مراکز اعطای مجوز مواجه هستیم. ناجا، وزارت کشور، وزارت ورزش و جوانان و بهزیستی، نهادهایی هستند که برای تشکل‌های مردم‌نهاد مجوز صادر می‌کنند. این موضوع، محل اعتراض تشکل‌هاست چون هیچ مرجعی در کشور وجود ندارد که مجزا از همه سازمان‌ها به تشکل‌های مردمی مجوز بدهد. این ایراد مهمی است چون باعث می‌شود در مواردی، سازمانی مرجع صدور مجوز برای یک تشکل باشد که این تشکل دقیقاً قصد دارد در حوزه مسئولیت او فعالیت کند. خب، آیا با این شرایط، این تشکل می‌تواند مطالبه‌گر باشد؟ نه. این تشکل به‌نوعی زیرمجموعه و گوش‌به‌فرمان آن سازمان می‌شود چون مجوزش، گلوی اوست. نمی‌شود گلوی تشکل‌های مردم‌نهاد را به دست ساختارهایی بدهید که قرار است مورد نقد آنها قرار بگیرند. در چنین شرایطی، تا صدای نقد این تشکل‌ها بلند شود، فوری مجوزشان را باطل می‌کنند.

- باقری نیا: یکی از معضلاتی که ما در کشور داریم، همین است که قانون مدونی برای فعالیت سازمان‌های مردم‌نهاد نداریم. من و برخی از دوستان از سال 85 عضو گروه قانون هستیم و در این سال‌ها روی قانون سازمان‌های غیر دولتی کار کرده‌ایم. حتی یک طرح هم به مجلس بردیم اما متوقف شد. الان هم دنبال این هستیم که قانونی برای حوزه NGO ها تدوین کنیم چون در حال حاضر قانون مستقلی وجود ندارد. تشکل‌های مردم‌نهاد با آیین‌نامه‌های دولت به وجود می‌آیند و حیات و ممات‌شان هم وابسته به همان است...

*فرآیندی که برای دریافت مجوز سازمان‌ها و تشکل‌های مردم‌نهاد در جامعه ما تعریف شده، چگونه است؟ مطلوب است یا علاقه‌مندان این عرصه را به زحمت می‌اندازد؟

- قویدل: متاسفانه دست اندازهایی در کسب مجوزها وجود دارد که نیرویی که دغدغه دارد، تحصیلات دارد، ایده و انگیزه دارد و داوطلبانه وارد میدان شده و می‌خواهد فعالیت اجتماعی داشته باشد را خسته می‌کند. برای مثال، انتخاب وزارت کشور برای اعطای مجوز به تشکل‌های مردمی، نامناسب‌ترین انتخاب بوده. وزارت کشور براساس ماهیت و رسالتش، سیاسی‌ترین و امنیتی‌ترین وزارتخانه است. این یک واقعیت است که وقتی با رویکرد امنیتی به حوزه اجتماعی وارد شوید، سرمایه اجتماعی سقوط می‌کند. بحث ما بر سر این دولت و آن دولت نیست. نقد ما به این ساختار نادرست است. اما من معتقدم اصلاح طلبان به عمد این موضوع را به وزارت کشور بردند. یک‌بار به آقای عارف هم این موضوع را گفتم که بزرگترین خیانتی که دولت اصلاحات به حوزه اجتماعی کرد، همین کار بود. وقتی کسی بخواهد حیاط خلوت برای خودش بسازد در حوزه اجتماعی، از این قبیل کارها می‌کند. شما نگاه کنید، در پایان همه دولت‌ها، آن‌هایی که از قدرت کنار می‌روند، NGO ثبت می‌کنند! لباس‌های رسمی مسئولیتشان را درمی‌آورند و وارد این حوزه می‌شوند. چرا؟ چون این انجمن‌ها و تشکل‌ها را سنگر فعالیت سیاسی خود می‌کنند؛ سنگری که تابلو ندارد. نتیجه چه می‌شود؟ ما تشکل‌های مردم‌نهاد، متهم به سیاسی‌کاری می‌شویم! یا هیاهو می‌شود که تشکل‌ها فساد کرده‌اند. آخه ما با هزار تومان‌هایی که از مردم می‌گیریم و با صدقه‌هایی که جمع می‌کنیم، می‌توانیم فساد و اختلاس کنیم یا آن وزیر و وکیلی که صاحب نفوذ است و ارتباطات گسترده دارد و بعد از دوران مسئولیتش می‌آید مجوز NGO می‌گیرد؟

مخلص کلام اینکه ما می‌گوییم کار تشکل‌های مردمی را به خودشان بسپارید؛ مثل تمام اصناف که انجمن و اتحادیه دارند و به رسمیت شناخته شده‌اند. به مسئولان حوزه امنیت عرض می‌کنیم بالای سر هر تشکل که نمی‌شود نگهبان گذاشت. اما می‌توانید کار نظارت را برعهده خودشان بگذارید و شما نظارت عالیه داشته باشید. خود این تشکل‌ها با آرمان‌ها و اعتقادات و اصول خود می‌توانند از خودشان مراقبت کنند. سوابقشان هم این را نشان می‌دهد. بنابراین به حوزه اجتماعی نمی‌توان با رویکرد امنیتی نگاه کرد. حوزه اجتماعی یعنی اینکه شما عقیده‌ای دارید مخالف عقیده من. من عقیده‌ای دارم مخالف عقیده آن یکی. اما می‌گوییم همه با هم برویم کرمانشاه تا به مردم زلزله‌زده کمک کنیم. فعالان حوزه اجتماعی، اینطور هستند؛ فارغ از همه دسته‌بندی‌ها. اگر این نگاه در کشور ما قوت پیدا نکند، با مشکل مواجه خواهیم شد.

*پایان این میزگرد، فرصت خوبی است برای یک نقد درون گروهی. از وظایف بر زمین مانده مسئولان در حوزه تشکل‌های مردم‌نهاد و خلأهای قانونی در این زمینه گفتید. حالا بفرمایید خودتان چه نقدی به عملکرد این تشکل‌ها دارید.

- قویدل: اول اینکه تشکل‌های اجتماعی چون ساختار دارند، باید از حوزه قانون تجارت خارج شوند. اینکه من، مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره فلان تشکل هستم، معنا ندارد. این فرهنگ، غلط است و فقط اتاق و عنوان می‌سازد؛ آن هم برای افرادی که تازه وارد جامعه شده‌اند. همه این عناوین را باید کنار گذاشت. ما از خود مردم هستیم و آمده‌ایم به صورت شفاف به کار مردم برسیم.

دوم، تشکل‌های مردم‌نهاد در اساسنامه خود چند رکن دارند؛ مجمع عمومی، هیئت مدیره و بازرس. به اعتقاد من بازرسی در حوزه سازمان‌های مردم‌نهاد، بسیار بسیار ضعیف است. اصلاً مفاهیم آن تبیین نشده است چون این رکن‌بندی به این شکل هم مربوط به قانون تجارت است. در مجامع عمومی سازمان‌های مردم‌نهاد که شرکت می‌کنیم، می‌بینیم نقش بازرس کاملاً ظاهری و نمایشی است. کم‌چالش‌ترین افراد در حوزه سازمان‌های مردم‌نهاد، به‌عنوان بازرس انتخاب می‌شوند درحالی‌که این رکن، اساسی‌ترین رکن اساسنامه‌های ماست. بازرس باید ناظر اهداف سازمان مردم‌نهاد باشد اما وظایفش در سازمان‌های مردم‌نهاد آنقدر حقیر شده که آمده در حد قانون تجارت. بازرس باید نظارت کند آیا پولی که مردم به این نهاد می‌دهند، برای اهداف تعیین‌شده هزینه می‌شود؟ چه درصدی از آن صرف هزینه اداری می‌شود؟ و... اگر بازرس به وظایفش عمل نکند، گردانندگان آن تشکل ممکن است بلغزند. یکی از دلایل ضعف بازرسان این بوده که چه در دولت‌های اصولگرا و چه در دولت‌های اصلاح‌طلب، هیچ‌وقت برنامه‌ای برای آموزش آنها وجود نداشته است. اگر بتوانیم بازرسان را آموزش دهیم، بسیاری از معضلات در سازمان‌ها و تشکل‌های مردم‌نهاد رفع می‌شود.

- عقلایی:‌ نقد من به NGO ها، براساس مشاهداتم است و مطالعه‌ای در این زمینه انجام نداده‌ام. یکی از تشکل‌های مطرح کشوری، عادت عجیبی داشت. گردهمایی‌هایش را در یک سالن قدیمی با ظاهر نامناسب که صندلی‌های چوبی 40، 50 ساله داشت، برگزار می‌کرد. یک‌بار در مقطعی که در شهرداری فعالیت می‌کردم، به مدیرعامل‌شان گفتم: من می‌توانم رایزنی کنم و یکی از سالن‌های خوب شهرداری را برایتان هماهنگ کنم. چرا این عزیزان را در این سالن جمع می‌کنید؟ در جواب گفت: «نه. همین‌جا خوب است!» بعدها فهمیدم اینها از برگزاری جلساتشان در این فضای نامناسب فیلم می‌گیرند تا خود را ضعیف نشان دهند. بعد این فیلم را آن طرف آب پخش می‌کنند تا از این طریق، کمک‌های مردمی آن کشورها را برای خودشان جمع کنند! این رفتار، نادرست است چون صداقت و راستی و درستی در آن نیست.

- قویدل: متاسفانه برخی NGO ها سیاه‌نمایی می‌کنند تا به نوعی از سیستم خارج از کشور پول جمع کنند. و این باعث بی‌اعتمادی مسئولان می‌شود. این باعث می‌شود ارتباط مسئولان با سازمان‌های مردم‌نهاد قطع شود. ما نباید کاری کنیم که این ارتباط قطع شود. یکی از زمان‌هایی که این خطر وجود دارد، زمان بحران‌هاست. ببینید، وقتی زلزله می‌آید، تعداد زیادی از تشکل‌های مردم‌نهاد به منطقه زلزله‌زده می‌روند اما مهم‌تر از حضور، این است که با چه رویکردی دارند به منطقه می‌روند و قصد دارند چه چیزی را انعکاس دهند. من همیشه اعتقاد راسخ داشته‌ام که سازمان‌های مردم‌نهاد در زمان بحران‌ها نباید ضعف‌ها را بزرگ کنند چون اساساً روحیه عمومی تضعیف می‌شود. تشکل‌ها نباید فراموش کنند که برای امداد به منطقه رفته‌اند. در روزهای امدادرسانی نباید دنبال نقاط ضعف بگردند. باید کمک برسانند و امید بدهند. وقت برای مطالبه‌گری، فراوان است. بعد از عبور از مرحله بحران و خروج از منطقه، می‌توانند مطالبه‌گری را شروع کنند. ما یک ماه در کرمانشاه بودیم و امدادرسانی کردیم. بعد از خروج از منطقه، شروع به مطالبه از دولت کردیم که شما گفتید برای زلزله‌زدگان خانه می‌سازید. پس چه شد؟ بنابراین، هر حرکتی، وقتی دارد.

انتهای پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید سازمان مردم نهاد محله محوری فریدون علاء بنیانگذار سازمان انتقال خون این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 2
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 3
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 4
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 5
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 6
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 7
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 8
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 9
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 10
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 11
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 12
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 13
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 14
مردمِ تنها، همیشه قربانی هستند / روایت فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد از لزوم تشکل 15