هِنری کیسینجر؛ 100سالگیِ نابخشوده
هفتهنامه آمریکایی «نیشن» جلد خود را به 100 ساله شدن هنری کیسینجر معمار سیاست خارجی ایالات متحده اختصاص داده اما نه در مقام تجلیل بلکه برای ابراز شگفتی از این که او در 100 سالگی همچنان آزاد است! نوشته حاضر تز اصلی او را برمیرسد.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - هفتهنامه آمریکایی «نیشن» جلد خود را به 100 ساله شدن هنری کیسینجر وزیر اسبق خارجه و از معماران سیاست خارجی ایالات متحده اختصاص داده اما نه در مقام تجلیل بلکه برای ابراز شگفتی از این که او در 100 سالگی همچنان آزاد است!
اظهار تعجب قدیمیترین هفته نامه آمریکایی - که 157 سال است منتشر میشوn (روزنامهنگاری جدید: فاطمه لطفی) به خاطر آن است که کیسینجر را به دلیل کمک به نیکسون برای از بین بردن مذاکرات صلح پاریس و طولانیتر کردن جنگ ویتنام، حمله به کامبوج و کودتای پینوشه در شیلی، جنایتکار جنگی میداند.
هِنری کیسینجر متولد 1923 است و حالا در مه 2023 (اردیبهشت 1402) 100 ساله شده است تا یکی از معدود رهبران سیاسی قرن بیستم باشد که در بیستوسومین سال قرن 21 زنده است و نام او را میشنویم.
نزد ایرانیان نیز او نامی کاملا آشناست و همچون وینستون چرچیل انگلیسی یکی از نمادهای سیاستورزی و سَیاسیِ شخصی. نه تنها زنده است که از مباحثات کلان سیاسی هم دور نشده و به همین خاطر توصیف او تنها با عبارت «وزیر خارجه پیشین ایالات متحده» تنها به وزیرانی که بعد او یکچند سکاندار دیپلماسی آمریکا شدند و رفتند و مبتذلترین آنان - مایک پمپئو (وزیر خارجه ترامپ)- اعتبار میدهد حال آن که بهترین توصیف برای هنری کیسینجر نام خود اوست و اگر کمی دورتر برویم و با نگاه منفی: مارعینکی!
همین پارسال بود که هشدار داد: «برای نخستین بار، بشر در تاریخ خود این ظرفیت را پیدا کرده که در یک بازه زمانی محدود دست به نابودی خود بزند. چرا که ظرفیت تخریبی قابلیتهای هوش مصنوعی و فناوری هستهای اکنونِ آمریکا و چین از سلاحهای اتمی که در طول جنگ سرد در اختیار آمریکا و شوروی بود فراتر است.»
شاید این پرسش برای مخاطبان جوانتر پدید آید که در آمریکایی که باراک اوباما با پدری کنیایی و دونالد ترامپِ شومن و قبلتر جیمی کارتر با مزرعه بادام زمینی یا رونالد ریگان با سابقه بازی در سینمای هالیوود، به کاخ سفید راه یافتند چرا کیسینجر کارکشته در سیاست بخت خود را نیازمود؟
پاسخ این است: چون او زاده آلمان است و مشکل قانونی داشت حال آن که اگر متولد آمریکا بود - ولو از پدری آلمانی - ریاست جمهوری را تجربه میکرد خاصه این که پدرش یک مهاجر یهودی آلمانی بود. با این حال او اولین آمریکایی خارجیتبار است که به بالاترین مقام در کابینه دست یافت و در سال 1352 خورشیدی (22 سپتامبر 1973) وزیر خارجه شد.
این فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد در واقع یک فیلسوف سیاسی است اما عملگرا و مشهورترین جمله او الگوی عمل سیاسیون: «کار سیاستمدار این است که بین آنچه مطلوب است و آنچه امکانپذیر، توازن برقرار کند. کوشش برای تحمیل عدالت از طرف یک گروه به گروههای دیگر بیعدالتی و اجحاف مطلق به حساب میآید.»
پس از وینستون چرچیل و آن سخن ضربالمثل شده (درسیاست نه دوست دایمی معنی دارد نه دشمن دایمی و تنها منافع دایمی داریم) همین سخنی که از کیسینجر نقل شد نیز آویزه گوش سیاستمداران حرفهای است بی آن که متهم به نقض اخلاق و عدالت شوند چرا که کیسینجر کوشیده در چارچوب عدالت تفسیر خود را ارایه کند و دوست ندارد به اندیشههای ماکیاولیستی متهم شود و شاید ننگ جنگ ویتنام را این گونه می خواهد بزداید.
نام کیسینجر از آن رو نیز برای ایرانیان آشناست که به لحاظ روانشناسی روی محمدرضا شاه کار کرد و دانست که او تا چه اندازه تشنه احترام و تملق و رنج دیده تحقیر و «ترسخورده» است. شاه در آن سال پایههای تخت سلطنت را محکم کرده بود و میخواست بر تحقیر و ترس فایق آید.
از کودکی و جوانی با این دو حس بزرگ شده بود. تحقیر، چون پدرش را انگلیسیها با موافقت روسیه برکنار و تبعید کردند و در حالی پادشاه ایران شد که نمیتوانست پدر را بازگرداند و جنازه رضاشاه را هم چند سال بعد برگرداند (اگر واقعا بازگردانده باشند) و تحقیر از جانب رجال در 12 سال اول سلطنت که پادشاه جوان را چندان به بازی نمیگرفتند و ترس نهادینه شده از روسها که سبب شد مهم ترین دشمن خود را کمونیستها بداند و مخاطرات دیگر را جدی نگیرد. کیسینجر این نقاط را درون شخصیت محمد رضا شاه کشف کرد چون مشاور نیکسون بود و ویژگیهای او را شنیده بود.
از این رو تا وزیر خارجه شد با توجه به شخص شاه و ستایش او رابطه ایران و آمریکا را عمق داد و پس از آن بود که شاه اعتماد به نفس فراوان یافت و مخالفان را به هیچ انگاشت. درآمد نفت زیاد شده بود و شاه حوصله هیچ مخالفت و بهانهجویی را نداشت و در اسفند 53 دو حزب صوری را هم منحل کرد و تنها یک حزب را قابل عضویت و فعالیت دانست: حزب رستاخیز ملت ایران. از نگاه شاه هر که عضو حزب رستاخیز نمیشد لابد عضو حزب توده بود و گفت هر که نمیخواهد عضو حزب رستاخیز شود پاسپورت خود را بگیرد و از ایران برود.
شاه اما دچار سوءتفاهم شده بود چرا که درنیافت کیسینجر آمریکا را به او گره نزده بلکه به دنبال توازن در منطقه است. به همین خاطر بعد از سقوط شاه و در جریان جنگ ایران و عراق سیاست آمریکا از مقطعی به بعد این شد که جنگ ایران و عراق برنده نداشته باشد و هر دو کشور ضعیف شوند.
تأثیر کیسینجر بر سیاست خارجی آمریکا چنان بود که تفاوتی نداشت دولت دموکرات بر سر کار باشد یا جمهوریخواه. چندان که هم بر برژه ژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر که مثل خود او دیپلماتی مهاجر و فارغالتحصیل هاروارد بود نیز اثر میگذاشت و تنها رییس جمهوری که درهای کاخ سفید را به روی او نگشود باراک اوباما بود. دلیل مخالفت کیسینجر با برجام نیز همین بود که در واقع با خود اوباما مشکل داشت وگرنه با منطق توازن باید حمایت میکرد.
ایده پشتیبانی از اسلامگراهای تندرو در پاکستان و افغانستان در دهه 80 میلادی هم متعلق به کیسینجر است. مهمترین نظریه او چنانچه بارها اشاره شد توازن بود و هست تا هیچ کس در منطقه دست بالا را نداشته باشد. در این فقره اگر در در ایران، اسلامِ سیاسیِ شیعی به قدرت رسیده در همسایگی هم اسلامِ طالبانیِ سنی تا مهار کننده ایران باشد. هیچ یک بر دیگری برتری نداشته باشند و هم دیگر را خنثی کنند. این مراد اصلی اوست از کلمه توازن.
در واقع کار کیسینجر در تمام این سالها این بوده که طرف قوی را ضعیف و طرف ضعیف را قوی کند تا هیچ کس نه برنده باشد نه بازنده.
با این همه کیسینجر از کتاب 2800 صفحهای زندگینامه سیاسی خود تنها 20 صفحه را به انقلاب ایران و روابط خود با شاه اختصاص داده است چرا که نه میخواسته تاکتیکهای خود را لو بدهد و نه در اوج اتهامات حقوقبشری به شاه حمایت و پیوند با او را قابل افتخار میدانسته است.
از مقامات ایران بعد از انقلاب تنها محمد جواد ظریف با هنری کیسینجر دیدار داشته و خود در گفتوگو با مجله «آگاهینو» چنین روایت کرده است: «در جلسهای با حضور بعضی شاگردان کیسینجر او گفت شما باید بین دولت بودن و آرمان بودن یکی را انتخاب کنید و من پاسخ دادم: هر وقت شما بین این دو یکی را انتخاب کردید از ما هم توقع داشته باشید یکی را انتخاب کنیم. پس از آن بود که شاگرد او که البته از من 10 سالی بزرگتر است برای من ایمیل زد و نوشت: اولین باری بود که من با استادم اختلاف پیدا کردم. این دیدار در دوران وزارت من بود اما از دوره سفارت در سامان ملل این دعوا را داشتیم و به همین خاطر برای من نوشت: " دشمن قابل احترام". ایدههای او قابل توجه است.»
مهمترین ایدههای کیسینجر عملگرایی و البته توازن است و ظریف در برجام در قامت یک سیاستمدار عملگرا و به دنبال منافع ملی در پی برقراری همین توازن بود از این رو تا دید روسها چوب لای چرخ مذاکرات میگذارند با جان کری نزدیکتر شد تا مسکو نپندارد آن باب، بسته است و ایران ناگزیر است به سوی مسکو غش کند.
شاه با کیسینجر دوستی نزدیک داشت اما زیاده از حد روی او حساب کرد حال آن که برای سیاستمدار برجسته تنها باید «توازن» مهم باشد تازه اگر مجاب کردن کارتر به پذیرش شاه پس از سرنگونی را پوست خربزه زیر پای او با هم دستی راکفلر ندانیم و به حساب روابط دوستانه قبلی بگذاریم.
کیسینجر در دنیای سیاست به یک برند و اصطلاح بدل شده به معنی واقعگرایی و ارزیابی خونسردانه در سیاست خارجی در چارچوب منافع ملی و شاید چند درجه پایینتر از آموزههای ماکیاولی تا چندان به لحاظ اخلاقی توی ذوق نزند. از جملات مشهور او که باز در چارچوب «توازن» قابل فهم است این است: «اصرار زیاده از حد بر اخلاق به بی اخلاقی میانجامد و کوشش برای تحمیل عدالت به بیعدالتی».
اگرچه نباید فراموش کرد تز دکتری و تخصص علمی او درباره «کانت» بوده اما چارچوب فکری کیسینجر را در یک کلمه میتوان بیان کرد؛ همان توازن و با این توضیح بیشتر: «برای درک رقیب و متحد، فهم تاریخ مهم است و در سیاست خارجی گاه انتخاب نه بین خیر و شر که از بین شرهاست اما آن قدر هم نباید واقع گرا بود که هیچ توجیه اخلاقی باقی نماند».
وقتی در آمریکا نشریه قدیمی و هفته نامه 157 ساله 100 سالهشدن سیاست مدار نابخشوده خود را فراموش نمیکند بر ما نخواهند بخشود اگر 100 ساله شدن یکی از مفاخر ملی و علمی خود - دکتر محمد علی موحد- را یاد نکنیم که هفته دیگر و در دوم خرداد 1402 صد ساله می شود و جز سن هیچ شباهتی به آن مرد ندارد!
تماشاخانه