یک‌شنبه 4 آذر 1403

چرا دریاچه ارومیه احیا نمی‌شود؟ / نیمه‌پنهان حادثه نجف‌آباد / اصالت منطق در مذاکرات برجامی

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع

احضار سفیر سوئد در تهران در پی حکم دادگاه حمید نوری، کاهش تقاضا در بازار مسکن، علت تقدم تل‌آویو در سفر جو بایدن، حذف دلار از مبادلات ارزی ایران چقدر ممکن است؟، هشدار رئیسی به بایدن و رفقا، دارو هم 30 درصد گران شد، قدرت نمایی پهپاد‌های ایران در آب‌های آزاد و وضیت وخیم دریاچه ارومیه از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است.

به گزارش «تابناک» روزنامه‌های امروز شنبه 25 تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که موج هفتم کرونا و تجربه تلخ محرمانگی اطلاعات، گرانی 30 درصدی 1600 قلم داروی ایرانی، دورنمای ائتلاف عبری - عربی و رونمایی از اسکناس‌های یک و دو تومانی جدید در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم:

چرا دریاچه ارومیه احیا نمی‌شود؟

مژگان جمشیدی در بخشی از یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان چرا دریاچه ارومیه احیا نمی‌شود؟ نوشت: بعد از گذشت 8 سال از آغاز به‌کار ستاد احیای دریاچه ارومیه و صرف بیش از 15 هزار میلیارد تومان از محل اعتبارات ملی و بین‌المللی، یک شوره‌زار به وسعت بیش از 450 هزار هکتار در گوشه غربی ایران به‌جا مانده است. آنچه امروز در ارومیه و دیگر تالاب‌ها و دریاچه‌های کشور شاهد آن هستیم، پیامد چندین دهه سیاست‌های غلط و دستوری دولتمردان ایران بوده است! غافل از اینکه طبیعت، یک اکوسیستم زنده است! اقتصاد و... نیست که با سیاست‌های دستوری بتوان چند ماهی ریسمان آن را در دست گرفت و بعد هم مردم را با تبعات ویرانگر این سیاست‌ها و تورم، به امان خدا رها کرد! دریاچه ارومیه یک اکوسیستم زنده است و احیای آن نیازمند نسخه بوم‌شناسان و متخصصان است نه سلیقه شخصی نمایندگان و مردان دولت! احیای اکوسیستم‌های تخریب شده بیش از آنکه نیازمند پول باشد، نیازمند دانش بوم‌شناسی و جامعه‌شناسی و پذیرش مشارکت نخبگان و مردم در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی است. نمی‌توان نخبگان را، چون در حلقه خودی‌ها نیستند کنار زد و مردم را همچنان به افزایش سطح زیر کشت در همه جای کشور به غلط تشویق کرد و بعد هم که پیامد‌های این دستورات غلط منجر به بحران شد با دستور آن‌ها را از ادامه مسیر بازداشت. متاسفانه از همان روزی که ستاد احیای دریاچه ارومیه تشکیل شد و حتی یک بوم‌شناس هم در ترکیب اعضای فنی و علمی این ستاد قرار نداشت، بار‌ها هشدار دادیم، اما درنهایت ناباوری همان کسانی که خود مسبب وضعیت بحرانی دریاچه بعد از چندین دهه سوءمدیریت بودند، ناگهان عهده‌دار مسوولیت احیای آن به شیوه‌ای که خود و تیم همکارشان می‌پسندیدند شدند! در این میان یکی از بوم‌شناسان و زیست‌شناسان دانشگاه تهران داوطلبانه، خودش را به این ستاد معرفی کرد و با دعوت از برجسته‌ترین متخصصان بوم‌شناسی ایرانی‌تبار که در دیگر دانشگاه‌های جهان مشغول به تدریس بودند، برنامه‌ای برای احیای اکولوژیک این دریاچه تهیه و تدوین کردند، آن‌هم بدون هیچ دستمزد و پاداشی! نتیجه اعتراضات کارشناسان مستقل، نهایتا به اینجا ختم شد که ستاد احیا بعد از مدتی مدعی شد طرح احیای اکولوژیک را برای دریاچه ارومیه در دست اقدام دارد! اما در ادامه کار، باز هم نه خبری از حضور کارشناسان و مشاوران بوم‌شناس بود و نه متخصصان دانشگاهی این رشته. شعار ستاد احیا در تمام این سال‌ها روی «کاغذ» به کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی و احیای اکولوژیک دریاچه ختم شد، اما آنچه در «عمل» انجام می‌شد کوچک‌ترین سنخیتی با مبانی ابتدایی احیای اکولوژیک هم نداشت. عملا نه خبری از آموزش و ترویج و جلب مشارکت کشاورزان به‌طور فراگیر بود و نه طرح‌های احیای اکولوژیک! در عوض عرصه برای مهندسان باز شد و بساط سیمان‌کاری و بتون‌کاری و لوله‌کشی و کند و کاو و انتقال آب بین حوضه‌ای بعد از سه دهه سد‌سازی باز شد! همان اقداماتی که سال‌هاست بودجه‌های مملکت را می‌بلعد و دستاوردش برای طبیعت، ویرانی و برای مردم، نارضایتی و برای اقتصاد، رکود و جاماندگی بوده است. مطابق معمول اعتبارات ملی در روند کار ستاد، صرفا به جیب برخی شرکت‌ها و مراکز و قرارگاه‌ها ریخته می‌شد و تنها دولت ژاپن بود که به مدت 4 سال و هر سال مبلغ یک میلیون دلار برای جلب مشارکت کشاورزان در کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی به صورت بلاعوض پرداخت می‌کرد که این مبالغ هم، باز با مدیریت مدیران دولتی و به شکلی که خود می‌پسندیدند هزینه می‌شد. حالا نتیجه تداوم چندین دهه سوءمدیریت منابع آب و حتی سوءمدیریت در ستاد احیای دریاچه ارومیه، امروز عیان‌تر از قبل شده است. دو سه سال گذشته، در نتیجه بارش‌های نسبتا خوب جوی دریاچه موقتا آبگیری شد و مدیران دولتی جشن و پایکوبی به راه انداختند که دریاچه در مسیر احیا است! و هر کسی هم که نقد می‌کرد که این آبگیری موقتی است، با سیاست حذفی او را از میدان به در می‌کردند تا جشن‌شان را به‌هم نریزد. بیایید با خودمان صادق باشیم. دریاچه ارومیه هیچ‌وقت احیا نشده بود که اکنون دوباره خشک شده باشد! ارومیه در مسیر نابودی مطلق و تبدیل شدن به بیابان یا شوره‌زار ارومیه است و همه دولت‌های ایران در بروز این وضعیت در دهه‌های اخیر مسبب آن بودند و هستند. ارومیه هیچ‌وقت دیگر هم احیا نمی‌شود! با 15 هزار میلیارد تومان دولت قبلی که احیا نشد و اگر 150 هزار میلیارد تومان دیگر هم توسط دولت فعلی برای احیای آن تخصیص یابد، باز هم ارومیه احیا نخواهد شد! چرا؟

احیای دریاچه ارومیه تنها زمانی محقق می‌شود که دولت و مسوولان محلی و ملی بدانند و بپذیرند که درباره طبیعت چیزی نمی‌دانند و از پیچیدن نسخه شخصی برای احیای دریاچه ارومیه و اعمال نفوذ سیاسی در روند کار علمی برای جذب اعتبارات به نفع شرکت‌ها و مراکز تحقیقاتی بی‌ربط رفقا و قرارگاه‌ها جدا خودداری کنند. مسبب وضعیت امروز دریاچه ارومیه، توسعه بی‌رویه سطح زیرکشت و افزایش مصرف آب در نتیجه سیاست‌های غلط دولتمردان بوده و حل آن اکنون در گرو پذیرش این خطا و مشارکت دادن مردم و کشاورزان محلی و سازمان‌های غیردولتی در کاهش سطح زیرکشت و تغییر الگوی کشت است نه با انتقال آب بین حوضه‌ای و عرضه مجدد آب به حوضه به قیمت ویرانی حوضه زاب. تغییر در ایجاد معیشت جایگزین برای مردم محلی و رونق گردشگری منطقه نیز نیازمند کمی مصالحه با مردم و مردمداری است! مادامی که محدودیت‌های اجتماعی بیشتر شود و گرانی‌ها افسارگسیخته‌تر، مردم ترجیح می‌دهند پول‌شان را برای یک شب آرامش در بیرون از ایران و در خاک کشور همسایه هزینه کنند تا اینکه همان پول را در مجاورت بیابانی خشک و لم‌یزرع با هزار تا چشم و مانع و بگیر و ببند هزینه کنند! آیا به‌راستی چنین اراده‌ای در بین دولتمردان فعلی وجود دارد؟

اصالت منطق در مذاکرات برجامی

روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود با عنوان اصالت منطق در مذاکرات برجامی نوشت: جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا که با هدف بلعیدن نفت عربستان به منطقه سفر کرده، در مرحله اول این سفر در گفتگو با کانال 12 تلویزیون رژیم صهیونیستی با به زبان آوردن سخنانی درباره توافق با جمهوری اسلامی ایران درخصوص برجام تلاش کرد سیاستی متفاوت با آنچه مطلوب سران رژیم صهیونیستی است را به زبان بیاورد. بایدن، در عین حال که اقدام ترامپ در خروج از برجام را یک اشتباه بزرگ دانست، عدم حصول توافق میان ایران و آمریکا برای احیاء برجام را تقصیر ایران قلمداد کرد و گفت: «ما پیش‌نویس توافق را پیشنهاد کردیم و اکنون این ایران است که باید در این زمینه تصمیم بگیرد.» وی هرچند این را هم گفت که ایران بیش از گذشته به ساختن سلاح اتمی نزدیک شده است، ولی حاضر نشد نکته موردنظر لاپید نخست‌وزیر رژیم نامشروع صهیونیستی را که در سخنانش در حضور بایدن تلاش می‌کرد او را به مخالفت با کل برنامه هسته‌ای ایران متعهد کند، به زبان بیاورد. اگر منظور بایدن از نزدیک شدن ایران به ساختن سلاح اتمی تلاش برای ساختن آن باشد، علاوه بر اینکه با واقعیت اقدامات ایران منطبق نیست و مسئولان ارشد ایرانی بار‌ها گفته‌اند ما بهیچوجه قصد ساختن سلاح اتمی را نداریم، ادعای وی با گزارش‌های مکرر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز مغایرت دارد. آژانس، در طول سال‌های اخیر چندین بار صلح‌آمیز بودن فعالیت‌های اتمی ایران را تایید کرده و حتی اخیراً که با اشاره آمریکا در قطعنامه شورای حکام از کوتاهی ایران در پاسخ دادن به بعضی سوال‌ها سخن به میان آورده، باز هم از حرکت به سوی ساختن سلاح اتمی چیزی نگفته است. این واقعیت‌ها نشان می‌دهند رئیس‌جمهور آمریکا اطلاعات غلطی در اختیار دارد که به احتمال زیاد آن‌ها را از منابع صهیونیستی دریافت کرده است. رژیم صهیونیستی، به گواهی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و به اعتراف خود سران این رژیم صاحب صد‌ها کلاهک اتمی است کمااینکه خود آمریکا نیز برخلاف مقررات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از زرادخانه اتمی برخوردار است، ولی در عین حال جمهوری اسلامی ایران را که به گواهی آژانس و گزارش متعدد بازرسان بین‌المللی نه دارای بمب اتمی است و نه درصدد ساختن آنست متهم به نزدیک شدن به ساختن سلاح اتمی می‌کند! رئیس‌جمهور آمریکا که پیدا بود در این مصاحبه توسط مجری برنامه برای سخن گفتن علیه جمهوری اسلامی ایران تحریک می‌شود، در پاسخ به سوالی درخصوص شرط خارج شدن سپاه پاسداران از لیست سازمان‌های تروریستی ساخته و پرداخته آمریکا گفت: «سپاه پاسداران از لیست سازمان‌های تروریستی خارج نمی‌شود حتی اگر باعث از بین رفتن توافق شود.» وی در این بخش از سخنانش به تهدید هم متوسل شد و گفت: «به عنوان آخرین گزینه از نیروی نظامی علیه ایران استفاده خواهیم کرد». درباره تروریست دانستن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آنچه رئیس‌جمهور آمریکا گفته دقیقاً عکس واقعیت است. سپاه پاسداران دارای کارنامه درخشانی در مبارزه با تروریسم به ویژه در منطقه است که آمریکا با توسل به تروریسم درصدد تحکیم سلطه خود بود. فرمانده بزرگ مبارزه با تروریسم در این منطقه، سردار قاسم سلیمانی بود که به دستور مستقیم ترامپ در فرودگاه بغداد ترور شد و تمام ملت‌های کشور‌های عرب و حتی سایر ملت‌ها شهادت دادند که سردار سلیمانی قربانی مبارزه قهرمانانه با تروریسمی که آمریکا سردمدار آنست شده است. بنابراین، ادعای جو بایدن در مورد تروریست بودن سپاه پاسداران یک ادعای واهی است و بی‌مبناترین سخنی است که او تاکنون گفته است. در مورد تهدید ایران به اینکه اگر زیر بار خواسته آمریکا در مذاکرات برجامی نرود، آمریکا به عنوان آخرین گزینه از نیروی نظامی علیه ایران استفاده خواهد کرد، باید گفت نه بایدن و نه سایر دولتمردان آمریکائی مرد چنین میدانی نیستند. آن‌ها اگر چنین توانی را در خود می‌دیدند تاکنون صبر نمی‌کردند. اینکه جو بایدن در فلسطین اشغالی چنین لافی بزند امری طبیعی و از مصادیق لاف در غربت است. نه مسئولان ایرانی و نه مردم ایران برای این تهدید پوچ رئیس‌جمهور آمریکا اهمیتی قائل نیستند و در عین حال، همانگونه که بعضی دولتمردان کشورمان گفته‌اند به وی پیشنهاد می‌کنند به پذیرفتن منطق برای رسیدن به توافق در مذاکرات برجامی گردن نهد.

نیمه‌پنهان حادثه نجف‌آباد

حسین فصیحی طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان نیمه‌پنهان حادثه نجف‌آباد نوشت: یکی از اتفاق‌های ناگواری که دولت‌ها آن را پذیرفته‌اند، بی‌تفاوتی نسبت به حوادث دلخراش و به پیوست آن عادی شدن مرگ شهروندان است. مرگ غم‌انگیز پنج عضو یک خانواده در شهرستان نجف‌آباد اصفهان از آخرین حوادث غم‌انگیزی بود که خبر آن به رسانه‌ها راه پیدا کرد. عصر روز جمعه 17 تیرماه اجساد مادر 60 ساله، پسر 34 ساله، دختر 32 ساله و دختر بزرگ خانواده که زنی 36 ساله بود همراه دختر خردسال این زن در حالی که همگی در زیرزمین خانه حلق‌آویز شده‌بودند و 10 روز از مرگشان گذشته بود، کشف شد. این روایت دو سطری از کشف اجساد، آن هم به شیوه‌ای قرون وسطایی بیشتر به روایت ژانر‌های ترسناک سینمایی شباهت دارد تا حادثه‌ای جنایی. اطلاعات قطره‌چکانی که درباره حادثه منتشر شده نشان می‌دهد پدر خانواده سال‌ها قبل فوت شده‌بود. مادر خانواده آموزگار بوده و دختر بزرگ خانواده به دلیل اختلافی که با همسرش داشته از مدتی قبل همراه فرزند خردسالش در خانه پدری زندگی می‌کرده‌است. انگیزه این خودکشی خانوادگی، افسردگی و انزوای شدید خانواده اعلام شده‌است، با این حال پرونده در مرحله مقدماتی است و بررسی‌های بیشتر باید روشن کند چه پیامد‌هایی منجر به بروز چنین حادثه هولناکی شده‌است؟ اگر بنا را بر آنچه از حادثه روایت شده بگذاریم، ماجرا را از دو منظر مورد توجه قرار می‌دهیم. نخست، شیوه نادرست پلیس و دستگاه قضایی درباره اطلاع‌رسانی است. پلیس و دستگاه قضایی هر دو دارای سخنگو هستند، اما تجربه نشان داده نسبت به بروز حوادثی از این دست یا سکوت می‌کنند یا از جایی غیر از تریبون سخنگو، اطلاعات قطره‌چکانی می‌دهند. عمده رسانه‌ها به دلیل اینکه درگیر معضلات اقتصادی هستند، امکان اعزام خبرنگار به محل حادثه را ندارند، خصوصاً اینکه حادثه جایی غیر از مرکز استان اتفاق افتاده‌باشد. با اینکه خبرنگاران برای دست یافتن به اطلاعات درست تلاش خود را به کار می‌گیرند، اما در چنین شرایطی بازار شایعات رونق پیدا می‌کند و حقیقت آنچه روی داده از دید افکار عمومی پنهان می‌ماند، تردیدی وجود ندارد تحقیقات پرونده به سیاق هر پرونده تشکیل شده از ابتدا تا پایان دادرسی مطابق رویه قانونی انجام می‌شود، اما نادیده گرفتن مطالبات عمومی، بی‌اعتمادی به جایگاه قانونی را سبب می‌شود. موضوع دوم، انگیزه اولیه است که در مورد بروز حادثه مطرح شده‌است. این انگیزه از روی دست‌نوشته به جای مانده اعضای خانواده مستند شده که براساس آن همه بر اجرای چنین مرگی خودخواسته اتفاق‌نظر داشته‌اند. برای اجرای چنین سناریویی، پسر خانواده دست و پای عزیزانش را بسته و آن‌ها را بردار کرده یا تا بالای چوبه‌دار برده و آن‌ها خود را از قید و بند زندگی رها کرده‌اند و سرانجام پسر خانواده، سناریو را در مورد خودش اجرا کرده‌است. این موضوعات استنباط‌هایی است که در مورد حادثه وجود دارد و از آنجا که هیچ کدام از قربانیان در قید حیات نیستند، نمی‌توان به صراحت آن را مورد راستی‌آزمایی قرار داد. افسردگی و انزوا، موضوعی قابل پنهانی نیست و با نگاهی به سیمای خسته شهروندان در اتوبوس یا مترو قابل مشاهده است. آمار بالای طلاق، خودکشی، تن‌فروشی، سرقت، نزاع‌های خیابانی، جرائم جنایی و اتفاق‌های ناگواری از این دست در نشاط عمومی رقم نمی‌خورد، بلکه پیوست‌هایی از ریاضت‌های اقتصادی است که دولت‌ها به بدنه اجتماعی وارد می‌کنند. مخلص کلام اینکه جامعه نیازمند آگاهی است و بر اساس همین آگاهی است که زمینه پیشگیری از عمده آسیب‌ها فراهم می‌شود. تأثر بار‌تر اینکه این پرونده به سیاق پرونده‌های هولناک دیگر مطابق رویه حاکم به جای آنکه مورد توجه قرار گیرد به بایگانی سپرده می‌شود، غافل از اینکه بی‌توجهی به پیوست‌هایی که منجر به بروز جرائم می‌شود، جامعه را آبستن جرائم هولناک‌تری خواهد کرد، آن زمان است که فغان بر می‌آید: آه از غمی که تازه شود با غمی دگر / جز همدلی نباشدمان مرهمی دگر