سه‌شنبه 15 آبان 1403

یازده درس مهم از جنگ اوکراین و سوریه

وب‌گاه 55 آنلاین مشاهده در مرجع
یازده درس مهم از جنگ اوکراین و سوریه

11 درس از جنگ اوکراین

جنگ فرسایشی و ادامه‌دار روسیه، اراده اوکراین و غرب را به آزمایش گذاشته است

قرار بود جنگ تمام‌عیار کرملین علیه اوکراین که از نیمه‌شب 24فوریه آغاز شد، فقط چند روز طول بکشد و با تصرف سریع کی‌یف به پایان برسد. از آن شب تا به حال بیش از شش‌ماه گذشته؛ پیش‌روی‌های اوکراین در بازپس‌گیری مناطق تحت تصرف روسیه با استفاده از سلاح‌های فراوان غربی و اراده قوی، نقشه‌های روسیه را بر باد داد. با وجود موفقیت‌های اوکراین، نه‌تنها هنوز پایانی برای این درگیری دیده نمی‌شود، بلکه به جنگی طولانی و فرسایشی تبدیل شده که اراده اوکراین و غرب را به آزمایش گذاشته است. جنگ اوکراین تاکنون تصور دنیا را درباره استراتژی و عملیات نظامی در کنار دیپلماسی، سازمان‌های اطلاعاتی، امنیت ملی، امنیت انرژی، کشورداری اقتصادی و خیلی موارد دیگر تغییر داده است. حالا که جنگ به اندازه نصف سال طول کشیده، اندیشکده شورای آتلانتیک در گزارشی به سراغ کارشناسانی در سراسر شبکه داخلی خود رفته تا بزرگترین درس‌هایی را که از این بحران یاد گرفته‌اند، به اشتراک بگذارند. در ادامه به برخی از این موارد اشاره کرده‌ایم که پیش‌نیازی گسترده و روشنگرانه برای سیاستگذاران و آگاهی عمومی است.

درسی برای سیاست خارجی آمریکا:

آمریکا دیگر نمی‌تواند

به استراتژی مبهم اتکا کند

ویلیام اف. وچسلر: مدیر ارشد مرکز رفیق حریری و برنامه‌های خاورمیانه در شورای آتلانتیک

زمانی که قدرت یک کشور از کشورهای متخاصم خیلی بیشتر است، به‌کارگیری سیاست‌های استراتژیک مبهم می‌تواند تمایل دشمنان برای اقدامات تلافی‌جویانه را از بین ببرد؛ به‌ویژه اگر آن کشوری که قدرت بیشتری دارد، به غیرقابل‌پیش‌بینی بودن و واکنشی نامتناسب داشتن مشهور شده باشد. اما زمانی که تصور می‌شود قدرت نسبی کشوری کاهش پیدا کرده، آن‌وقت یک ابهام استراتژیک می‌تواند الهام‌بخش ماجراجویی‌های رقیب شود، به‌ویژه اگر آن قدرت در حال عقب‌نشینی باشد. درغیر این صورت ضعیف یا حواس‌پرت به نظر می‌رسد. برتری قدرت نسبی آمریکا به سیاستگذاران آمریکایی این قدرت را داده تا از سیاست‌هایی استفاده کنند که ویژگی‌های مبهمی دارند. اما آن روزها گذشته‌اند، همانطور که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه با حمله به اوکراین این موضوع را ثابت کرده است. سیگنال‌های مبهمی که آمریکا عمدا درباره ماهیت تعهدش به استقلال اوکراین می‌فرستاد، دیگر هیچ نگرانی‌ای برای روسیه ایجاد نمی‌کرد. این برداشت که قدرت آمریکا به‌خاطر خروج از افغانستان و اختلال در سیاست‌های داخلی‌اش تضعیف شده، باعث تشویق پوتین شده بود. اینجا درس مهمی برای آن دسته از سیاستگذاران آمریکایی وجود دارد که ترجیح می‌دهند برای جلوگیری از تهاجم چین به تایوان طرفدار استفاده از استراتژی‌های مبهم باشند. امروزه اظهارات صریح‌تری درباره خطوط قرمز آمریکا وجود دارد که به پیش‌گیری از وقوع درگیری و شدت گرفتن آنها کمک می‌کنند.

درسی برای امنیت ملی آمریکا:

واشنگتن باید همزمان با پکن

مسکو و تهران مبارزه کند

ماتیو کرونیگ، مدیر اجرایی مرکز اسکوکرافت برای استراتژی و امنیت

دولت بایدن که روی کار آمد باور داشت که می‌تواند روابط‌اش با روسیه را در پوشه «باثبات و قابل پیش‌بینی» قرار دهد و رقابت با چین را به عنوان بخشی از سیاست امنیت ملی‌اش اولویت‌بندی کند. اما مسکو ایده‌های دیگری داشت: با راه‌اندازی بزرگترین جنگ زمینی از زمان جنگ جهانی دوم، به واشنگتن یادآوری کرد چه میزانی از امنیت و رفاه‌اش به صلح و ثبات در اروپا بستگی دارد. دولت بایدن مجبور شد استراتژی امنیتی ملی‌اش را بازنویسی کند (که به‌تازگی منتشر شده) چون اولین نسخه آن خیلی کوتاه به روسیه اشاره می‌کند.

چین باید در اولویت قرار داشته باشد تا آمریکا یک قدرت جهانی با منافع جهانی باقی بماند؛ استراتژی امنیت ملی باید بازتابی از واقعیت باشد. یک شیوه موثر باید تهدیدهای جدی از طرف چین و کره شمالی را در منطقه اقیانوس هند - آرام، ایران در خاورمیانه و روسیه در اروپا را دربربگیرد. علاوه بر آن، این تهدیدها به یکدیگر مرتبط‌اند. موفقیت در یکی از این موارد قدرت آمریکا را برای رویارویی با دیگران تقویت می‌کند.

درسی برای عملیات نظامی:

تجهیزات جنگ‌ها را نمی‌برند

مردم برنده می‌شوند

کلنل جان باس بارانکو، یکی از اعضای تفنگداران دریایی آمریکا در مرکز استراتژی و امنیت مرکز اسکوکرافت در شورای آتلانتیک

روسیه در سال 2021، 65میلیارد دلار برای صنایع دفاعی خود هزینه کرد که بیش از 10برابر مقداری است که اوکراین در سال گذشته خرج کرده. اگر تجهیزات یک عامل تصمیم‌گیرنده باشند، روسیه به آن پیروزی غافلگیرکننده و برق‌آسایی که ماه‌ها پیش به دنبالش بود، دست یافته بود. اما در این جنگ، اوکراین نشان داده رهبری و آموزش خوب اثر خود را دارد. از آنجایی که اوکراین و روسیه تاریخچه نظامی طولانی‌مدتی با یکدیگر دارند که به دوران امپراتوری روسیه برمی‌گردد، تفاوت‌ها در عملکرد‌هایشان در خلال جنگ (و دلایل آنها) آموزنده است. اوکراین از سال 1993عضو برنامه همکاری گارد ملی آمریکا است که براساس آن نیروهای نظامی اوکراین براساس شیوه‌های آمریکایی در صدور فرمان عملیاتی به افسران رده پایین‌تر و درجه‌دار آموزش دیده‌اند. در سیستم آمریکایی اهداف فرمانده توضیح داده می‌شود و نظامیان برای تصمیم‌گیری لحظه‌ای براساس واقعیت‌های متغیر روی زمین آموزش می‌بینند. هیچ‌کسی یک‌شبه به مبارزی با قدرت تصمیم‌گیری در لحظه تبدیل نمی‌شود، پس برای نظامیان تمریناتی براساس سناریوهای دنیای واقعی برگزار می‌شود و فرهنگی ترویج داده می‌شود که ابتکار فردی را تشویق می‌کند و خواستار ارزیابی‌های سختگیرانه است. این شیوه شفاف منجر به بالارفتن روحیه و عملکرد در میدان جنگ می‌شود. در مقابل، کمبود درجه‌داران حرفه‌ای و ابتکار و بازخورد در میان نیروهای نظامی روسیه (که ارتشی از سربازان وظیفه دارد تا داوطلب) آنها را دلسرد می‌کند. اختیار تصمیم‌گیری به‌شدت در مرکز باقی مانده بود. فقط افسران ارشد اجازه داشتند مستقلانه عمل کنند. این همان دلیلی است که بسیاری از ژنرال‌های روسی در این جنگ کشته شده‌اند؛ به غیر از فرمانده بقیه درکی از تصویر بزرگتر یا اختیار برای اقدام قاطعانه نداشتند، آن هم زمانی که رویدادها همانطوری که برنامه‌ریزی شده‌اند، پیش نمی‌روند. شیوه جنگ روسیه قابل پیش‌بینی بود: تضعیف روحیه و شکست در میدان جنگ.

درس بازدارندگی:

اعزام نیرو بهتر از تهدید

به تحریم‌های اقتصادی

هانس بینندیک یکی از همکاران برجسته مرکز امنیت و استراتژی اسکوکرافت است.

اوایل امسال در حالی که سربازان روسی برای حمله به اوکراین آماده می‌شدند، بسیاری از تحلیل‌گران دفاعی باور داشتند که تهدید تحریم‌های اقتصادی برای جلوگیری از وقوع جنگ کافی خواهد بود. اما برای پوتین، اهداف منطقه‌ای و بازپس‌گیری مناطقی که دیگر تحت کنترل‌اش نبود از هر نوع آسیب احتمالی که از طریق تحریم‌های غرب به اقتصاد روسیه وارد شود، مهم‌تر بودند. درحالی‌که آسیب بزرگی به بازار مصرف‌کنندگان روسیه وارد شده، ارزش روبل بیشتر شده و ذخایر ارزی به دلیل بالا رفتن قیمت نفت و تغییر بازارهای روسی افزایش یافته است. به نظر می‌رسد قضاوت پوتین درست بود؛ حداقل در کوتاه‌مدت. رهبران ناتو به وضوح گفته‌اند که آنها سربازی برای دفاع از اوکراین نمی‌فرستند. این موضوع پوتین را به دو اشتباه محاسباتی انداخت: دست‌کم گرفتن توانایی اوکراین در دفاع از خود و تمایل و سرعت غرب برای مسلح کردن آنها. پس مقامات دفاعی غرب درسی از دوران جنگ سرد را دوباره یاد گرفتند: عاملی که جلوی حمله روسیه را می‌گیرد، سربازان ناتو در جبهه شرقی ائتلاف هستند و نه تهدیدهای تحریم‌های اقتصادی. اگر سربازان ائتلاف به اوکراین فرستاده می‌شدند امکان داشت که جلوی این حمله گرفته شود، اما ممکن بود جنگ جهانی سوم هم آغاز شود. اعزام سربازان به یک منطقه ناتو حالا این اطمینان را می‌دهد که پوتین دیگر اشتباه محاسباتی نداشته باشد.

درسی برای اقتصاد جهانی:

ابزار جدید، درگیری اقتصادی است

که قدرت بسیاری دارد

جاش لیپسکی مدیر ارشد مرکز ژئواکونومیکس است.

وقتی روسیه به اوکراین حمله کرد، جو بایدن اطمینان حاصل کرد که آمریکا هیچ‌گونه مداخله نظامی مستقیمی نخواهد کرد. اما به این معنی نبود که آمریکا و متحدانش هیچ چاره‌ای برایشان باقی نمانده. کشورهای عضو G7 تصمیم گرفتند حدودا 350میلیارد دلار از دارایی‌های روسیه را مسدود کنند. واضح‌تر بگویم، تقریبا اندازه کل اقتصاد اتریش. این اقدام، ولادیمیر پوتین و بانک مرکزی روسیه را شوکه کرد. اقتصاد روسیه به شدت تحت فشار قرار گرفت و در عین حال سرها را در سراسر دینا چرخاند؛ بیشتر کشورها مقداری دلار و یورو در ذخایر خود دارند اما حالا به خطرات متوجه این دارایی‌ها در بحران‌های آینده فکر می‌کنند. از زمانی که آمریکا، ژاپن، اتحادیه اروپا و انگلستان با یکدیگر همتراز شده‌اند، کشورهای دیگر گزینه‌های بیشتری ندارند (حداقل برای الان). رنمینبی چین همچنان گزینه‌ای ماندگار به عنوان واحد پولی بین‌المللی نیست. پس چه اتفاقی برای آینده اقتصاد جهانی می‌افتد؟ آمریکا و دلار با متحدان‌شان قوی‌تر می‌شوند.

درسی برای کشورداری اقتصادی:

تحریم‌ها را از اهداف سیاست خارجی طولانی‌مدت جدا نکنید

برایان اوتول یکی از همکاران ارشد مرکز ژئواکونومیکس و مشاور ارشد پیشین مدیر دفتر کنترل دارایی‌های خارجی در وزارت خزانه‌داری آمریکا

قبل از حمله روسیه به اوکراین، امید بزرگی به سمت تحریم‌ها بود که مانع از تجاوز روسیه شود. تصور گسترده‌ای وجود داشت که پوتین اقتصاد خود را به خاطر قتل‌عام اوکراینی‌ها خراب نمی‌کند. اما عقلانیت، مفهومی‌ست که شناسایی آن بسیار سخت است و عقلانیت اقتصادی فاکتوری در برنامه‌های پوتین برای اوکراین بود. تحریم‌ها به عنوان عاملی بازدارنده ارزش امتحان کردن را داشتند اما در نهایت جلوی حمله را نگرفتند. عدم توانایی غرب در استفاده از تحریم‌ها برای جلوگیری از وقوع جنگ به این معنی نیست که آنها گامبی‌های بی‌فایده‌ای هستند. بلکه نشان می‌دهد باید برای اهداف طولانی‌مدت استراتژی داشته باشند. هرگونه مزیت تاکتیکی که از تحریم‌ها حاصل شود صرفا هدف نهایی نیست و باید اثرات جانبی مثبت آن حساب شود. آن اهداف سیاسی باید همان چیزی که بایدن در اواخر فوریه گفت، باقی بمانند: اینکه تحریم‌ها برای ایزوله کردن پوتین و رژیم‌اش است تا زمانی که پوتینیسم شکلی از قانون حاکم در روسیه باقی بماند. هیچ راهی برای بازگشت به دوران قبل از جنگ وجود ندارد که در آن بسیاری از غربی‌ها این ایده را داشتند که تجارت می‌تواند کرملین پوتین را به یک سیستم برپایه قانون تبدیل کند. فقط زمانی که پوتینیسم، عامل اصلی خشونت خارجی روسیه، از بین برود، غرب می‌تواند از اهرم لغو تحریم‌ها برای ادغام مجدد اقتصاد روسیه استفاده کند.

درسی برای کشورداری اقتصادی:

تحریم‌ها اثربخش‌اند

اما آشفته و وقت‌گیر

دانیان فراید، عضو برجسته خانواده وایزر در شورای آتلانتیک و سفیر پیشین آمریکا در لهستان

ابزارهای سیاسی عموما دقت کافی را ندارند. زمانی که اثربخش‌اند، همیشگی نیست، به ندرت با نتایج درست یا زمان‌بندی کوتاه همخوانی دارد که اغلب در وزارت کشور آمریکا و سند سیاست شورای امنیت ملی وعده داده می‌شود. این موضوع به‌ویژه درباره تحریم‌ها درست است که می‌تواند در طول زمان نیروی متخاصم را تضعیف کند. برای تحریم‌های وضع‌شده کنونی علیه روسیه دلایلی وجود دارد که تقریبا مشابه اقدامات اقتصادی آشفته، ادامه‌دار و متناقض است که در سال 1979 بعد از حمله به افغانستان علیه اتحادیه شوروی وضع شدند. این اقدامات نه‌تنها منجر به سقوط USSR نشد، بلکه فرار رهبران شوروی از تبعات عدم اصلاح ضعف‌های اقتصادی را سخت‌تر کرد. سرمایه‌گذاری‌های غربی، انتقال فناوری، وام‌ها و اوراق قرضه‌ای که باعث تقویت اقتصاد شوروی شده بودند از بین رفتند. مشکلات اقتصادی باقی‌مانده در اوایل دهه 80 میلادی برای حامیان رژیم نیز آشکار شد.

اولگا کاکووا، معاون مدیر امنیت انرژی اروپا در مرکز جهانی انرژی

تلاش‌ها برای جذب روسیه به دامن دموکراتیک همسایه‌های غربی‌اش از طریق دهه‌ها یکپارچه‌سازی اقتصادی و هزاران میلیارد دلار تجارت انرژی و همچنین تبدیل کردن منابع انرژی به سلاح جنگی در سراسر اروپا نتوانست از وقوع جنگی بی‌معنی و بی‌رحمانه در اوکراین جلوگیری کند. در نتیجه سیستم انرژی اروپا در مدت‌زمان بی‌سابقه‌ای به سمت بی‌نیازی از نفت و گاز روسیه رفت. این تغییر بی‌سابقه نه بی‌هزینه است و نه آسان. روندی است که برای کشورهای وابسته به انرژی روسیه و اقتصادهای وابسته به سوخت‌های فسیلی سال‌ها طول می‌کشد. در این میان، هزینه‌های سرسام‌آور انرژی، کاهش دستوری و عدم قطعیت عمومی از منابع انرژی در زمستان آینده، تمایل برای رفتن زیر یوغ وابستگی انرژی به روسیه را افزایش می‌دهد. اما خطر بازگشت به شرایط کنونی دیپلماسی انرژی با روسیه به هر تسکین کوتاه‌مدتی که کرملین می‌تواند از طریق باج‌خواهی منابع خود را عرضه کند به شدت می‌ارزد. دلیل آن این است که ملی کردن صنعت انرژی روسیه، فضای کمی برای تصمیم‌های بر پایه بازار می‌گذارد. درحالی‌که اولویت‌های ژئوپولیتیکی (معمولا از نوع تهاجمی) مهم‌ترند. قطع تامین انرژی و محدود کردن آن در سراسر اروپا در شرایطی که روسیه به جای سرمایه‌گذاری در تنوع منابع انرژی تمام سرمایه‌گذاری خود را روی اقتصاد وابسته به سوخت‌های فسیلی گذاشته، وابستگی به روسیه را خدشه‌دار کرده است. فارغ از نتیجه جنگ و تغییرات احتمالی جایگاه رهبری در روسیه، قطع وابستگی به منابع انرژی اروپایی از روسیه به سمت نقطه بی‌بازگشتی می‌رود. هزینه‌ها و چالش‌های کوتاه‌مدت این تغییر مسیر بزرگ را نمی‌توان دست‌کم گرفت. اما جعل سیستم‌های قابل اعتماد، انعطاف‌پذیر، کم‌کربن و مقرون‌بصرفه (آن دسته از سیستم‌هایی که غیرقابل تهدیدند و به‌وسیله تامین‌کنندگان انحصاری دست‌کاری نمی‌شود) برای تمام جوامع اروپایی مفید است.

درسی برای سازمان‌های اطلاعاتی جهان:

روسیه از بقیه برتر نیست

مارک پولیمرپولوس همکار ارشد مرکز اسکوکرافت شورای آتلانتیک است که 26سال در سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) آمریکا فعالیت کرده است.

شش ماه پیش تحلیل‌های بدبینانه و ناامیدکننده بسیاری وجود داشت. گزارش‌ها نشان می‌دادند این موضوع که ارتش روسیه باور دارد می‌تواند در عرض 36ساعت کی‌یف را تصرف کند نه‌تنها به‌وسیله پوتین بلکه به‌وسیله تحلیل‌گران آکادمیک غربی و جامعه اطلاعاتی دست به دست می‌شد. تقریبا تمام آنها به‌طور خارق‌العاده‌ای اشتباه می‌کردند. به غیر از یک مورد که از همه مهم‌تر بود: اوکراینی‌هایی که شجاعانه مبارزه کردند و باور داشتند که پیروز می‌شوند. کمپین نظامی پرشتاب روسیه به منجلابی تبدیل شد که در تاریخ نظامی این کشور با 80 هزار نفر تلفات و هیچ چشم‌اندازی برای تمام شدن عملیات ویژه پوتین باقی می‌ماند. حالا می‌بینیم که ارتش روسیه به لاف‌زنی دروغین تبدیل شده؛ فاسد، نامناسب و اساسا فاقد اصول پایه‌ای لجستیکی. مساله دیگری که به همان اندازه مهم است، جنگ هیبریدی روسیه در اوکراین است که در فضای عملیاتی - اطلاعاتی هم در حد قابل انتظار نبوده. تلاش‌های قبلی در سراسر دنیا مثل دخالت مسکو در انتخابات سال 2016 در آمریکا خیلی‌ها را ترسانده بود. اما دلیل اینکه روسیه در گذشته عمدتا موفق بوده این است که بدون وجود هیچ نیروی بازدارنده‌ای عمل می‌کرده. حالا به نظر می‌رسد اوکراین در هر مساله‌ای یک قدم جلوتر است. دهن‌کجی کارشناس وزارت دفاع اوکراین در توئیتر بعد از حمله نیروهای اوکراینی به یک پایگاه هوایی روسیه در اعماق منطقه تحت تصرف کریمه را در نظر بگیرید. گردشگران روسی با پس‌زمینه آهنگ «تابستان مشقت‌بار» گروه بناناراما دیده می‌شدند که از ساحل فرار می‌کنند. زمانه تغییر کرده است: اوکراین برای روسیه زبان‌درازی می‌کند و نه برعکس آن. این همان جایی است که دنیای اطلاعات مورد نیاز است؛ یک استراتژی تهاجمی که به جای عملکردی واکنشی، پیشگیرانه عمل می‌کند.

درسی برای فاتحان احتمالی:

نمی‌توانید مقدمات حمله تمام‌عیار را پنهان کنید

اتو بوزیاشویلی، دانشیار پژوهشی در مرکز تحقیقات روش‌های دیجیتالی شورای آتلانتیک

چهار ماه قبل از حمله روسیه به اوکراین، رسانه‌های آنلاین متعلق به کرملین به شدت گزارش می‌دادند که اوکراین در حال آماده شدن برای حمله به منطقه شرقی دونباس یا حتی خود روسیه است. مرکز تحقیقاتی DFR روزانه این منابع را برای اندازه‌گیری فرکانس این پیام‌ها نظارت می‌کرد. در دوران پیش از حمله، پوشش خبری آنلاین روسیه درباره حمله قریب‌الوقوع اوکراین به‌شدت افزایش یافت. پوشش خبری این ماجرا در ژانویه 2022 نسبت به ماه گذشته حدودا 50درصد افزایش پیدا کرده بود. این روایت همچنین خصومت‌آمیز شده بود، مثلا اوکراین متهم بود که برای حمله‌ای شیمیایی در دونباس برنامه‌ریزی می‌کند. در این میان، ویدیوهای شبکه‌های مجازی به‌ویژه تلگرام و تیک‌تاک حرکات ادامه‌دار روسیه و اعزام سربازان به مرز اوکراین را مستند می‌کرد.

گسترش روایت‌های خصومت‌آمیز کرملین در ماه‌های منتهی به حمله به اوکراین با پراکنده شدن سربازان روسی هم‌راستا بود. روسیه اساسا مخاطبان داخلی و بین‌المللی خود را برای حمله در کنار اقدامات نظامی واقعی آماده می‌کرد. تحلیل‌های اطلاعاتی داده‌های دارای منابع باز از رفتار روسیه چه در فضای آنلاین و آفلاین نشان می‌داد که اهداف پوتین در برابر چشمان همه نهان شده بود.

درسی برای چین:

اوکراین امروز، تایوان فردا نیست

توویا گرینگ عضو غیرمقیم مرکز چین جهانی شورای آتلانتیک

استراتژیست‌های چینی معتقدند که از استراتژی مبهم آمریکا در تایوان به‌جز اسم چیزی باقی نمانده. همانطور که گاف‌های مکرر بایدن درباره تمایل واشنگتن در دفاع از این جزیره با زور و سفر اخیر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا نشان داده است. آنها معتقدند که اگر در تنگه تایوان جنگی راه بیفتد، واشنگتن «تا جان آخرین تایوانی می‌جنگد» و در جنگ نیابتی برای مهار پکن، متحدان خود را در حمایت از خود بسیج می‌کند. حتی وقتی که غرب می‌تواند اقتصاد روسیه را به تنبیهی دردناک تبدیل کند، جنگ پوتین نشان می‌دهد که تحریم‌ها شمشیر دولبه‌ای هستند، به‌ویژه وقتی که صحبت از چین، دومین اقتصاد بزرگ دنیا می‌شود. پکن، شهروندان اروپایی را از نزدیک تحت‌نظر دارد که با تورم بی‌سابقه و هزینه بالای برق پیش از آغاز یک زمستان کاملا سرد دست‌وپنجه نرم می‌کنند. فشار بی‌سابقه مقامات چین برای آزادسازی اقتصادی سود ناشی از جهانی شدن بیشتر است. این موضوع نشانه‌ای برای غربی‌ها درباره منافع اصلی چین است که هشدار می‌دهد اگر اتفاقی برای من بیفتد، پای شما هم گیر خواهد بود. از دیدگاه پکن، اقدامات تلافی‌جویانه سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی علیه اقدامات استقلال‌طلبانه در تایوان (زمانی که با تهدید محاصره کامل نظامی و نمایش هسته‌ای چین تلفیق می‌شود) می‌تواند عامل بازدارنده معتبری باشد که مسئولیت تشدید درگیری را روی دوش دشمن می‌اندازد (در این مورد، آمریکا). بنابراین پکن با این فرضیه عمل می‌کند که هنگام وقوع جنگ در خلیج تایوان، زمان و مقدار حرکت به نفع‌اش است. این موضوع یعنی هزینه‌ای که مردم چین حاضرند برای تایوان بپردازند به‌طور قابل توجهی از همتایان غربی‌اش بیشتر است.