استیصال آمریکا؛ ترس اسرائیل
ارتقای جایگاه ایران و محور مقاومت در معادلات منطقه از مهمترین پیامدهای حوادث رخ داده در چند ماه اخیر است که از آن میتوان به عنوان یکی از دلایل اصلی پیام آمریکا در برائت از اسرائیل یاد کرد.
به گزارش مشرق، رژیم کودککش صهیونیستی که بعد از 7 اکتبر خود را شکستخورده و مضمحل یافت با اهدافی نظیر نابود کردن، انتقال مردم غزه و ممانعت از اقدامات محور مقاومت وارد کارزار جنگ شد و حالا پس از گذشت بیش از شش ماه نهفقط به هیچکدام از این پیشفرضها دست نیافت، بلکه آنقدر زمینگیر شده و خود را در سراشیبی سقوط میبیند که برای تداوم بقای ننگینش، مُصر است تا دامنه جنگ را گسترده کرده و اذهان جامعه جهانی را از مسأله فلسطین که ماههاست مبدل به اولویت نظام بینالملل شده است، منحرف کند.
حمله ددمنشانه به دفتر کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق و شهادت فرماندهان و رزمندگان کشورمان از این دست اقدامات بود که نمایندگان کشورهای عضو در شورای امنیت سازمان ملل در جریان یک نشست اضطراری، ضمن واکنش به حمله رژیم اسرائیلغاصب به اماکن دیپلماتیک و محکوم کردن آن، درخصوص اقدامات صهیونیستها آشوبهای بیشتر در منطقه هشدار دادند، البته بانیان ایجاد این بحران بزرگ و نسلکشی آشکار که ادعاهای حقوق بشریشان گوش فلک را کر کرده است، هیچ واکنشی در ابراز محکومیت این اقدام خلاف دیپلماتیک انجام ندادند و همین سکوت بیشرمانه این دولتها باعث شد تا سفیر روسیه، سفرا و نمایندگان کشورهای آمریکا، انگلیس و فرانسه را مورد عتاب قرار دهد.
البته اظهارات رابرت وود، معاون سفیر آمریکا در سازمان ملل که مدعی بود واشنگتن هیچ دخالتی در حمله اخیر به کنسولگری ایران در سوریه نداشته است باعث شد تا افکار عمومی جهان شاهد فرافکنی آمریکا که از حامیان سرسخت رژیم جعلی اسرائیلغاصب است شوند و این سؤال پیش بیاید که چرا آمریکا بهعنوان شریک اصلی صهیونیستها میخواهد خود را از این جنایت مبرا کند؟
از سوی دیگر بر همگان واضح و مبرهن است که طبق قوانین بینالمللی، حق پاسخ برای جمهوری اسلامی ایران نسبت به جنایت انجام شده از سوی رژیم صهیونیستی محفوظ است و صهیونیستهای اشغالگر هر لحظه باید منتظر تیر غیبی باشند که به سوی آنها پرتاب شود، کمااینکه روزنامه جروزالم پست و به نقل از یک مقام اسرائیلی گزارش داد که فعالیت 28 سفارت و کنسولگری اسرائیلیها بهدلیل واهمه از حملات تلافیجویانه ایران به صورت تعلیق درآمده است و آمریکاییها نیز از طریق پیغام پسغام از ایران درخواست کردهاند که اهداف آمریکایی را نزند. البته در این میان نیز تحلیلها و نگرانیهایی درخصوص گستردهشدن دامنه جنگ در صورت حمله نیروهای ایرانی به مواضع اسرائیل وجود دارد که بنا به دلایلی که در ذیل به آن پرداخته میشود، میتوان این فرضیه را رد کرد: اسرائیل توانایی حمله به ایران را ندارد تا بخواهد که به اقدام ایران جواب بدهد. صحبتهای نتانیاهو مبنی بر آمادگی برای حمله ایران نیز مثل اهداف اعلامی برای حمله به غزه براساس توهمات وی است و در میدان قابلیت اجراییشدن ندارد از همینرو بیان این دست ادعاها مبتنی بر آمادگی دفاع بود، نه حمله به ایران. آمریکا هیچ تمایلی به افزایش تنش در منطقه ندارد و بهدنبال توسعه تنش نیست؛ بنابراین روند آمریکاییها نیز مخالف هرگونه وضعیت جنگی در منطقه و ورود ایران به تحولات فعلی هستند. آمریکاییها از عملیات طوفانالاقصی بارها اعلام کردهاند که بهدنبال درگیری با ایران نیستند و در وقایع اخیر نیز اعلام کردند که ایران به پایگاههای آمریکایی حمله نکند. اسرائیل در وضعیتی نیست که بخواهد جبهه جدیدی از جنگ، آن هم با ایران باز کند. این رژیم اکنون در غزه آنچنان گرفتار شده که هم ادامه جنگ و هم خروج از آن به منزله شکست خواهد بود. اسرائیل چنانچه توان عملیاتی و در کنار آن توانایی جنگ را داشت اقدامی علیه یمنیها انجام میدهد که حداقل بندر ایلات را از این وضعیت نجات دهد. به نظر میرسد کاهش حمایت افکار عمومی آمریکا از رژیم اشغالگر یکی از دلایل اصلی تغییر رویه کاخ سفید در قبال این رژیم غاصب است تا حدی که راهبرد اصلی آمریکا در قبال حمایت از صهیونیستها را تحتالشعاع قرار داده است، البته سادهلوحانه است که بخواهیم این تغییر را به اقدامات انساندوستانه و صلحطلبانه ربط دهیم چرا که بدون تردید انتخابات ریاستجمهوری در این تحول تاکتیکی بیتاثیر نیست. بازی انتخاباتی بایدن با بحران غزه
بنا بر آمار منتشر شده از رخدادهای انتخاباتی در آمریکا، حدود 13درصد شرکتکنندگان در انتخابات مقدماتی دموکراتها در میشیگان، جایی که بزرگترین بلوک آمریکاییهای عرب این کشور زندگی میکنند، در اعتراض به حمایت جو بایدن از رژیم اسرائیلغاصب در جنگ غزه، رأی سفید یا غیرمتعهد به صندوق انداختند و این رویداد مجددا در «سهشنبه بزرگ» که تکرار شد و نگرانیهایی را درخصوص نتایج انتخابات برای دموکراتها فراهم آورد و آنها برنامه کاهش تنش را در دستور کار خود قرار دادهاند.
بعید نیست که رای ممتنع واشنگتن به قطعنامه آتشبس در غزه در 25 مارس (6 فروردین 1403) در راستای اتخاذ این سیاست باشد. البته این تدابیر و ژستها هرگز نمیتواند توجیهکننده حمایت بیقید و شرط آمریکاییها از صهیونیستها در این 75 سال باشد، زیرا این جنایتها آنقدر آشکار است که نامزدهای ریاستجمهوری آمریکا قادر نخواهند بود با تحریف حقایق و توجیه جنایات خود علیه مردم بیدفاع و مقاوم فلسطین، خودشان و اقداماتشان را تطهیر کنند. واهمه آمریکا
واهمه آمریکا از تقابل با جمهوری اسلامی ایران از دیگر عواملی است که باعث شده تا نماینده این کشور در شورای امنیت مدعی بیخبری دولت آمریکا از حادثه تروریستی اخیر در دمشق شود در حالیکه شواهد موجود حکایت از تناقض آشکار سیاستهای کاخ سفید در این خصوص دارد.
رویدادهای پس از طوفانالاقصی همگی موید این موضوع است که صهیونیستها با چراغ سبز آمریکا مشغول کشتار در غزه هستند و از سوی دیگر نیز جنگندههای اف 35 که در این عملیات تروریستی مورد استقاده قرار گرفته، متعلق به آمریکاست و همچون ادوات جنگی دیگر به اشغالگران قدس داده شده است. بنابر گزارشهای منتشر شده، آمریکا در سال 2033 بیش از شش میلیارد دلار کمک نظامی به این رژیم ارائه کرد که بیش از یک میلیارد دلار آن با هدف پر کردن انبارهای رهگیر موشکی این رژیم برای سامانههای گنبد آهنین بود.
آمریکا خود را متعهد به برتری کیفی این رژیم بر دشمنانش میداند و در این راستا همکاریهای نظامی و امنیتی گستردهای با تلآویو داشته است.
چه آنکه دکترین امنیتی این رژیم که بر پایه سه رویکرد تقویت بازدارندگی متقابل راهبردهای دفاعی و اتحادهای منطقهای است تا به این ترتیب اشراف خود بر منطقه غرب آسیا را هموار کند؛ مسألهای که با سیاستهای ایران در تقویت محور مقاومت ناکام مانده و زمینه دشمنی بیش از پیش آمریکا با ملت ایران را فراهم کرده است. رویکرد حمایتی آمریکا از صهیونیستها
در حال حاضر بیش از شش ماه از جنگ غزه میگذرد و بیش از 33هزار نفر که بخش اعظمی از آنها را کودکان تشکیل میدهند، در این جنگ نابرابر به شهادت رسیدهاند؛ اقدامی که ریشه آن در حمایت گسترده آمریکا از رژیم جعلی اسرائیل در ابعاد مختلف است کمااینکه در روزهای نخست پس از عملیات طوفان الاقصی که موجب شوک و سردرگمی عمیق مقامات امنیتی و نظامی اشغالگر بود، آمریکا مدیریت میدانی جنگ را عهدهدار و خواستار ایجاد کریدورهای امدادرسانی به سرزمینهای اشغالی شد و بایدن و بلینکن برای تجدید روحیه صهیونیستها به سرزمینهای اشغالی سفر و در ادامه این همراهی به دفعات درخواست برقراری آتشبس در غزه را وتو کردند.
بایدن، در زمانی با یک محموله تسلیحاتی بزرگ به فلسطین اشغالی سفر کرد که پیش از آن طی نزدیک به سه سال ریاست جمهوریاش حاضر نشده بود نتانیاهو را حتی در جریان نشستهای مجمع عمومی سازمان ملل در واشنگتن بپذیرد، چه رسد به اینکه به فلسطین اشغالی سفر کند اما با آغاز نبرد غافلگیرکننده طوفان الاقصی بود که رئیس جمهور آمریکا به همراه یک محموله تسلیحاتی رهسپار سرزمینهای اشغالی شد و درهمان سفر رسما اعلام کرد به میدان آمده است تا اعلام کند هر آنچه را صهیونیستها نیاز دارند برای آنها آماده خواهد کرد.
برخی اظهارنظرهای میدانی حکایت از آن دارد که آمریکا در پارهای از روزهای جنگ حتی اقدام به ارسال 50محموله تسلیحاتی هوایی به سرزمینهای اشغالی برای کمک به رژیم صهیونیستی کرد؛ کمکی که هنوز هم ادامه دارد و قطع نشده است.
در همین راستا اندیشکدههای اقتصادی آمریکا اعلام کردهاند، کابینه بایدن تاکنون نزدیک به یکسوم هزینه صهیونیستها در جنگ را تأمین کرده است.
این کمکها از تسلیحات نظامی صرف شامل انواع تانک و مهمات، گلولههای توپ، بمبهای مورد استفاده در جنگندههای ساخت آمریکا گرفته تا آمبولانسهای پیشرفته و کمکها و تجهیزات پزشکی است؛ تا مشخص شود هر آنچه که صهیونیستها برای ادامه جنگ به آن نیاز دارند، از سوی واشنگتن تأمین شده است. این پشتیبانی لجستیکی در حالی صورت میگیرد که رژیم اشغالگر ید طولایی در ساخت و تجهیز ادوات جنگی دارد.
البته کمکهای آمریکا به اشغالگران قدس فراتر از این بخش است و دولتمردان آمریکایی در فاز دوم حمایتهای خود، مجموعه تلاشهایی را به منظور پشتیبانی نیابتی از صهیونیستها در دستور کار قرار دادند و ازکشورهای همپیمان با اسرائیل خواستند تا همکاری خود در حوزه غذایی و دیپلماتیک را بسیج کرده و به این ترتیب مانع شکست این غده سرطانی در جنگ غزه شوند؛ اقدامی که شرایط منطقه را علیه آمریکا رقم زد و بر نفرت ملتهای مسلمان و عرب از آمریکا افزود.
در همین راستا کاخ سفید با رایزنیهای متعدد درصدد است تا مانع حملات منطقهای از خارج فلسطین اشغالی به رژیم صهیونیستی شود و به این ترتیب از گسترده شدن جنگ که تماما به ضرر آمریکا است، جلوگیری کند اما ماجراجوییهای مقامات اسرائیلی که نشان از یک جنون ناشی از جنگ فرسایشی دارد، تمام برنامههای آمریکا را به هم زده است لذا بایدن مترصد است خود را منتقد سیاستهای جنگطلبانه نتانیاهو معرفی کند.
حملات متعدد آمریکا به گروههای مقاومت در سوریه و عراق، تشکیل ائتلاف دریایی برای جلوگیری از اقدامات انصارا... در دریای سرخ و حمایت اطلاعاتی و لجستیک از حملات رژیمصهیونیستی به سوریه و لبنان در همین راستا صورت گرفت اما صهیونیستها نشان دادند که ماشین ترور آنها قابلیت این را دارد که علیه سیاستهای آمریکا نیز حرکت کرده و مخاطراتی را برای این دولت استعماری به دنبال داشته باشد و همه اینها نشان از اختلافات موجود میان سران اسرائیل و آمریکا در نحوه خاتمه جنگ غزه دارد. اقتدار جبهه مقاومت
ارتقای جایگاه جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت در معادلات منطقه از مهمترین پیامدهای حوادث رخ داده در چند ماه اخیر است که از آن میتوان به عنوان یکی از دلایل اصلی پیام آمریکا در برائت از اسرائیل یاد کرد؛ جنایتهای غیربشری رژیم صهیونیستی در غزه که حتی بیمارستانها و مدارس را نیز مورد حمله وحشیانه قرار داده و مردم فلسطین را مجبور به کوچ اجباری از سرزمین مادریشان میکند، به افکار عمومی جهان نشان داد که آمریکا همدست و در واقع راهبر اصلی صهیونیستهاست لذا آمریکا برای جبران اعتبار ازدسترفته خود در تلاش است تا خط و ربط خود را از غاصبان صهیونیست جدا کند اما این همتنیدگی محصول چند دهه است و مطمئنا صدور یک پیام نمیتواند اذهان عمومی را از جنایات اسرائیل و آمریکا در کشورهای مختلف دنیا پاک کند.
از سوی دیگر تغییر موازنه قدرت به سمت نیروهای مقاومت، معادلات منطقه را عوض کرده و شرایط را به ضرر آمریکا تغییر داد تا حدی که سفرای کشورهای اسلامی از تلآویو فراخوانده شده و وجهه بینالمللی آمریکا به نازلترین سطح رسید و در مقابل، نقش بازدارندگی ایران و محور مقاومت را عیانتر از گذشته کرد تا حدی که شرایط برای آمریکا و اسرائیل ناامن و ائتلافهای منطقهای که مهمترین برگ برنده آمریکا برای انزوای ایران بود، ابطال شده است و آمریکا باید هزینه حضور نامبارک خود در منطقه غرب آسیا را بپردازد و به فرآیند خروجش سرعت ببخشد.
منبع: جام جم آنلاین