سه‌شنبه 6 آذر 1403

بازی در منطقه خاکستری، رویکرد ضدایرانی واشنگتن به موازات تحریم‌ها

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
بازی در منطقه خاکستری، رویکرد ضدایرانی واشنگتن به موازات تحریم‌ها

نیویورک - ایرنا - دستگیری 40 متهم به آتش‌سوزی عمدی جنگل‌ها و مراتع زاگرس در کنار برخی خرابکاری‌های دیگر در داخل کشور، این پیام را متبادر می‌کند که آمریکا به موازات تحریم ها و رویکرد فشار حداکثری، بنا بر توصیه کارشناسان ضدایرانی، بازی در منطقه خاکستری را با هدف ایجاد زمینه ناآرامی در ایران شروع کرده است.

سرهنگ علی عباس نژاد فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور عصر چهارشنبه یازدهم تیرماه اظهار کرد: تاکنون 40 متهم در ارتباط با آتش‌سوزی‌های اخیر در جنگل‌های زاگرس دستگیر شده‌اند.

وی دلیل این دستگیری را ناشی از احتمال عمدی بودن آتش سوزی اخیر در جنگل‌های زاگرس و برخی نقاط دیگر ایران اعلام کرد و افزود: بررسی‌ها نشان می‌دهد که برخی آتش‌سوزی‌ها در جنگل‌های زاگرس مشکوک بوده است و در این ارتباط این افراد دستگیر و در اختیار دستگاه قضایی قرار گرفتند.

علاوه بر آن، محمد مرندی تحلیلگر مسایل ایران و آمریکا هم در 27 تیرماه در گفت‌وگو با بخش ردلاینز تارنمای مناطق خاکستری در تحلیل حادثه خرابکاری در سایت هسته‌ای نطنز گفت تا جایی که من اطلاع دارم، آمریکا در این اقدام نقش داشته است.

وی ادامه داد: آمریکا می‌خواهد چنین وضعیت‌هایی را در ایران ایجاد کند تا مردم ایران با ترس زندگی کنند. از این رو فکر می‌کنم آمریکا به دنبال هل دادن برای ایجاد برخی ناآرامی‌ها در داخل ایران است.

این 2 اظهار نظر درباره حوادث اخیر داخل ایران با توجه به موضع‌گیری‌ها، تحلیل‌ها و آنچه که در اتاق‌های فکر آمریکا می‌گذرد، بخش‌هایی از استراتژی جدید آمریکا را نمایان می‌سازد که برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران، بازی در منطقه خاکستری را پیشه کرده است.

دولت ترامپ در نخستین سال حضور در کاخ سفید به تاریخ هجدهم اردیبهشت 1397 به طور رسمی از برجام خارج شد و در نیمه دوم آن سال، تمام تحریم‌های لغو شده را بازگرداند.

ترامپ و پمپئو نام «فشار حداکثری» را بر این سیاست ضد ایرانی خود نهادند و اینگونه تصور کردند که می‌توانند با کاهش منابع درآمدی، متلاشی کردن اقتصاد، تضعیف توانمندی‌های دفاعی و ایجاد شورش خیابانی به هدف اصلی خود یعنی تغییر حکومت، دست یابند.

بر این اساس، بخش خدمات پژوهشی کنگره آمریکا در گزارش ماه آوریل امسال خود آورده است: بودجه دفاعی ایران در سال‌های اخیر حدود 10 تا 15 میلیارد دلار در هر سال بوده است. دولت ترامپ برآورد می‌کند که بازگرداندن تحریم‌های آمریکا در اواخر سال 2018 باعث شد بودجه دفاعی ایران در سال 2019-2020 منتهی به مارس 2020 منقبض شود.

این گزارش ادامه می‌دهد: این در حالی است که بودجه دفاعی شورای همکاری خلیج فارس در سال 2019 حدود 100 میلیارد دلار بوده است.

گزارش خدمات پژوهشی کنگره آمریکا اضافه می‌کند: دولت ترامپ یک استراتژی را برگزید که تلاش دارد نظامی‌گری ایران را متوقف سازد و با رفتارهای مخرب ایران در منطقه خاورمیانه مقابله کند. محور این استراتژی، اعمال تحریم‌های اقتصادی برای محدود کردن منابع در دسترس ایران و به همان میزان حضور پررنگ ارتش آمریکا در منطقه خلیج فارس است.

اما تحلیلگران اندیشکده مرکز امنیت نوین آمریکا در 25 فروردین امسال یادداشتی را در این تارنما منتشر کردند که با آنچه که مایکل ایزنشتایت تحلیلگر اندیشکده واشنگتن در ژانویه 2020 و پس از ترور سردار سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده سابق سپاه قدس ایران نوشته بود، شباهت زیادی داشت.

وی مدعی شده بود: از سال 1357، جمهوری اسلامی خود را به عنوان اصلی‌ترین عامل فعالیت در "منطقه خاکستری" مشخص کرده و ایالات متحده هم تقریبا برای چهار دهه تلاش کرده است تا به طور موثر به این روش نامتقارن جنگی پاسخ دهد. به همین دلیل، برای همیشه مهم است که واشنگتن استراتژی تهران را درک کند و استراتژی منطقه خاکستری خود را برای مقابله با آن ابداع کند.

در تارنمای اندیشکده مرکز امنیت نوین آمریکا هم با ادبیاتی مشابه می‌بینیم اظهار شده است: از زمان انقلاب اسلامی در سال 1353 و به خصوص از زمان حمله ایالات متحده به عراق در سال 2003، ایران در استفاده از جانشینان و نمایندگان خود در خاورمیانه به عنوان ابزاری برای دستیابی به منافع خود و در عین حال جلوگیری از درگیری مستقیم با ایالات متحده، بسیار ماهر شده است.

در این نوشته به قلم ایلان گلدنبرگ مدیر این اندیشکده و چند نفر دیگر، آمده است: روسای جمهوری ایالات متحده پیاپی به دنبال گزینه‌هایی برای عقب راندن این استراتژی ایران بودند، اما تلاش کرده‌اند رویکردهایی پیدا کنند که می‌تواند اقدامات ایران را بازدارد یا توانایی‌های آن را تخریب سازد.

این یادداشت مدعی می‌شود: در بیشتر موارد، دولت‌های ایالات متحده از ترس وقوع درگیری بزرگتر، به طور کلی از پاسخگویی دریغ کرده‌اند. قتل (ترور) اخیر (سردار شهید) قاسم سلیمانی نشان دهنده عکس این مساله است که در آن ایالات متحده و ایران بی‌پروا به یک جنگ بسیار بزرگتر نزدیک شدند.

نویسندگان این یادداشت به نحوه عملکرد رژیم صهیونیستی با عنوان «کارزار در میان جنگ‌ها» پرداختند که علیه ایران و گروه‌های تحت حمایت ایران در سوریه در "منطقه خاکستری" عمل کرده است.

آنها مدعی شده‌اند: این اقدامات، ضمن اجتناب از یک درگیری گسترده منطقه‌ای که به منافع اسرائیل آسیب می‌رساند باعث کاهش پاگیری نظامی ایران در سوریه شده است.

گلدنبرگ و هم‌قطارانش در ادامه این یادداشت خود، پیشنهادهایی هم به دولت آمریکا داده‌اند که برخی از آنها عبارتند از:

- به جای اهداف استراتژیک گسترده، بر اهداف عملیاتی کاملا مشخص و محدود تمرکز کنید که از طریق نیروی نظامی محدود می‌توان به آن دست یافت.

- این نوع کارزار را فقط در صحنه‌هایی دنبال کنید که در آن امکان حفظ برتری اطلاعاتی وجود دارد که امکان تجزیه و تحلیل عمیق واکنش‌های بازیگران مختلف را فراهم می‌آورد و با حفظ برتری نظامی، احتمال تلافی موثر را کاهش می‌دهد.

- یک کارزار ارسال پیام تهیه کنید که قابل انکار باشد اما هنوز یک سیگنال بازدارنده روشن برای هدف ارسال می‌کند.

- به طور هدفمند و دقیق تلفات دشمن و غیرنظامیان را محدود کنید.

- دیپلماسی مکمل را با سایر بازیگران این صحنه دنبال کنید تا فضایی برای اقدام نظامی ایجاد شود.

- در مورد آنچه که یک کارزار تاکتیکی محدود می تواند به دست آورد، واقع بین باشید و عملگرایانه وقتی که دیگر نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود، به آن خاتمه دهید.

این یادداشت‌ها و اظهارات مقامات آمریکایی که در استراتژی دولت ترامپ علیه ایران هم به آن پرداخته شده است، مدعی هستند باید در برابر نفوذ منطقه‌ای ایران، بازدارندگی ایجاد کرد.

از این رو، به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها به دنبال آن هستند تا با ایجاد هزینه بیشتر در داخل کشور بدون آنکه رد روشنی از خود برجای بگذارند، خسارت‌هایی را به موازات خسارات ناشی از تحریم وارد سازند تا هم به سمت جنگ‌های متعارف نروند و هم به زعم خود، شرایط را برای دستیابی به اهداف ضد ایرانی خود فراهم سازند.

اگرچه نباید صبر استراتژیک و اقدامات تاکتیکی به موقع ایران را در خنثی‌سازی این رویکرد آمریکا، نادیده گرفت.

*س_برچسب‌ها_س*