باید هزینه دروغگویی را بالا برد / با کدام مجوز خط سفید دارید؟/ کابینه وفاق، نیازمند تفریق
هر روز اخبار فراوانی در رسانهها منتشر میشود که دنبالکردن آنها حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند کار دشواری است. بسته خبری تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیلهای صورتگرفته، مخاطبان خود را از مهمترین وقایع روز آگاه میکند.
باید هزینه دروغگویی را بالا برد
روزنامه وطنامروز نوشت:
کمتر از 4 ماه پس از دروغ شاخدار مصطفی کواکبیان در برنامه گفتوگوی ویژه خبری 20 تیرماه 1404 با عنوان «تحلیل 12 روز جنگ تحمیلی» درباره رابطه کاترین شکدم با 120 نفر از مقامات جمهوری اسلامی ایران (!) حالا این عضو هیات علمی دانشگاه و نماینده 2 دوره مجلس و مدیرمسؤول روزنامه مردمسالاری در اظهارنظر خلاف واقعی دیگر ادعا کرده است: «بنسلمان حامل پیام پزشکیان، رئیسجمهور ایران برای ترامپ بود. آقای پزشکیان در این پیام آمادگی ایران را برای مذاکره با آمریکا بدون پیششرط و دیکته مواضع، اعلام کرده است». هنوز 24 ساعت نشده، اسماعیل بقائی، سخنگوی وزارت امور خارجه این ادعا را تکذیب کرد و گفت: «همانطور که در چند نوبت توضیح داده شد، محتوای نامه رئیسجمهور به ولیعهد عربستان یک مکاتبه کاملاً معمول و منحصراً راجع به موضوع حج بوده است و هیچ مطلبی راجع به مباحث مذاکراتی در این نامه وجود نداشته است».
به دلیل ادعاهای نادرست، 24 شهریور 1404، هیأت منصفه دادگاه مطبوعات، کواکبیان را به اتهام «نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی و انتشار اخبار نادرست» مجرم شناخت و او را فاقد شرایط تخفیف دانست. دادگاه کیفری یک استان تهران نیز 26 مهر 1404، حکم نهایی را صادر کرد: 14 ماه حبس تعزیری (به مدت 4 سال تعلیقی) و 2 سال محرومیت از فعالیت رسانهای (مانند مصاحبه با رادیو و تلویزیون یا انتشار مطلب در رسانهها). کواکبیان در جلسه دادگاه در 14 مهر 1404، تصریح کرد: «اعتراف میکنم اشتباه کردم و عذرخواهی میکنم». 29 شهریور 1404 دبیرکل حزب مردمسالاری در گفتوگو با برنامه اینترنتی وبسایت تابناک اعلام کرد: «صحبتهایم سبق لسان بوده و هم ادعای «همخوابگی» و هم «تعداد» افراد درباره شکدم، نادرست بیان شده».
براساس یک ارزیابی علمی، دروغها عمر طولانیتری دارند و البته «حقیقت 6 برابر بیشتر از دروغ طول میکشد تا به دست 1500 نفر برسد». نکته دردناکتر این است که تأثیر اخبار سیاسی جعلی مانند 2 دروغ اخیر کواکبیان به مراتب پررنگتر از اخبار جعلی مربوط به تروریسم، بلایای طبیعی، علم، افسانههای محلی یا اطلاعات مالی است. دیوید رند، دانشمند آمریکایی در تحقیقی اینگونه نتیجه میگیرد که انسان تمایل دارد از میان 100 خبر جعلی که میخواند، حداقل 20 مورد را باور کند. اساساً خطای سوگیری شناختی به معنی پذیرش آنچه انسان تمایل دارد آن را با باورهای قبلی خود تطبیق دهد، رایجترین خطای شناختی است. در نتیجه باید به کواکبیان بابت تثبیت گزارههایی که برای سالیان متمادی از سوی ضدانقلاب در ذهن ایرانیان کاشته شده، تبریک گفت و البته پرسید: آیا تکرار یک ادعای دروغ دیگر از سوی ولی پس از آن حکم قضایی به معنی این نیست که حکم قضایی برای او چندان بازدارنده نبوده است؟
در چنین شرایطی که به دلیل تحمیل یک جنگ همهجانبه ترکیبی علیه ملت ایران و کوشش دشمن در تحمیل یک جنگ اقتصادی فراگیر براساس کمپین فشار حداکثری، تابآوری اجتماعی و ظرفیت ذهنی مردم ایران نشانه گرفته شده، اظهاراتی از این دست باید با برخوردهای شدیدتری روبهرو شود تا هزینه طرح چنین موضوعاتی بالا رود. در بررسی و ارزیابی نظامهای قضایی گوناگون آشکار میشود تکرار دروغگویی یا اتهامزنی به دیگران بویژه در موضوعات و درباره چهرههای سیاسی با جرایم مالی بسیار هنگفت روبهرو میشود تا فکر سبق لسان هم به ذهن فرد خطور نکند!
******
جایزه به «بیحجابی» بهجای هنر!
روزنامه جوان نوشت:
برگزاری اختتامیه جشنواره فیلم دانشجویی نهال و تأکید برخی دستاندرکاران آن برای پذیرفتن برگزیدگان بخشهای مختلف که قصد داشتند بدون حجاب قانونی روی سن حضور پیدا کنند، اتفاق خوشایندی نبود چه اینکه حرکتی برای تئوریزهکردن بیحجابی دررویدادهای رسمی بود. این اتفاق به خوبی نشان داد که نه تنها فتنههای کذایی به اتمام نرسیده بلکه لایههای تازهای از آن در حال رخ نمایی و بروز آن هم در رویدادهای رسمی است. رهیافتهایی که از ظواهر چنین رخدادهای ساختار شکنی دریافت میشود، این است که گروهی از سلبریتیها در حال عادیسازی بیحجابی در رویدادهای ملی و رسمی هستند تا بتوانند گامهای دیکته کردن خواستههای غیر مشروع و خلاف قانون خودشان را تندتر بردارند و صورت بندی جدیدی از این فتنه ارائه کنند.
گزارشها حاکی از آن است که در مراسم اهدای جوایز این جشنواره برخی از برندگان به دلیل عدم رعایت حجاب شرعی و قانونی، مطابق با رویههای مرسوم و اعلامشده، اجازه حضور روی صحنه برای دریافت جایزه خود را نیافتند. آزاده صمدی، بازیگر سینما و تلویزیون داور این جشنواره دانشجویی بود. این سلبریتی که حواشی زیادی را تا به حال پشت سر گذاشته است، با دخالت در کاری که هیچ ربطی هم به جایگاه داوری او نداشت سعی کرد با موجسواری روی این اتفاق دانشجویان را به بروز رفتارهای هیجانی ترغیب و تشویق کند تا جایی که مسئله اصلی، یعنی سینما و فیلم کوتاه، به حاشیه رفت.
تصمیم درست تیم اجرایی که صرفاً اقدامی در راستای یک قانون و ضابطه رسمی کشور بود، با اعتراض و اقدام عجیب آزاده صمدی مواجه شد. او تلاش کرد ضمن زیر پا گذاشتن این ضابطه رسمی و قانونی داوران را مجبور کند که به سمت برگزیدگان بدون حجاب بروند و جوایز آنها را تقدیم کنند! در واقع این اقدام خانم بازیگر بر این نکته تأکید دارد که باید صورتبندی جدیدی در رویدادهای ملی و رسمی ایجاد شود و افراد بیحجاب مورد تکریم و احترام قرار بگیرند!
مسئله وقتی جالبتر میشود که یکی از شرکت کنندگان در این رویداد دانشجویی از اعتراضش به آزاده صمدی و پاسخ حیرتانگیز او پرده بر میدارد. میثم محمدخانی که با فیلم کوتاه داستانی «ابله» در بیستویکمین جشنواره فیلم کوتاه دانشجویی نهال حضور داشته، درقالب انتشار یک استوری در صفحه شخصیاش نسبت به نحوه داوری آثار حاضر در جشنواره اعتراض کرده است: «از خانم آزاده صمدی میپرسم چرا بازیگر خانم [فیلم] منو جایزه ندادین؟! میگن اتفاقا رأی هم داشتن، اما من ترجیح دادم به دختر بیحجابمون جایزه بدم!» این شرکت کننده در ادامه نکته جالبی را گوشزد میکند که اتفاقاً رویکرد اصلی و مکنونات قلبی امثال صمدی را به خوبی تبیین میکند، محمدخانی در ادامه این پستش مینویسد: «اینجا به هنر شما جایزه نمیدن!»
بررسی اجمالی روند اتفاقات مشابه در رویدادهای خصوصی و ملی - از جمله اتفاقاتی که در مراسم افتتاحیه دو سالانه سرامیک و فشن شو تهران و حالا هم جشنواره دانشجویی نهال - نشان میدهد که این افراد تلاش میکنند ضمن تئوریزه کردن بیحجابی در همه عرصههای اجتماعی حتی مراسم رسمی و ملی، این اقدام را به عنوان امری عادی و پذیرفته شده نشان بدهند! این راهبرد به اصطلاح فتح سنگر به سنگر سالهاست که از سوی برخی جریانات خاص در داخل کشور به منظور استحاله کردن نظام و همچنین از بین بردن ظواهر دینی و مذهبی در لایههای مختلف جامعه از طرق گوناگون عملیاتی شده است.
******
آقای پزشکیان، مراقب «بازی در دو نقش» باشید!
حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت:
1- دو هفته قبل نامهای از سوی رئیسجمهور محترم کشورمان خطاب به بنسلمان، ولیعهد (بخوانید همه کاره) عربستان سعودی نوشته شد. این نامه توسط آقای رشیدیان، رئیس سازمان حج و زیارت کشورمان در دیدار با شاهزاده عبدالعزیز بنسعود بننایف، به وی تسلیم شد. نامه آقای پزشکیان با اعلام رسمی وزارت امور خارجه و رئیس سازمان حج «حاوی قدردانی جمهوری اسلامی ایران از عربستان بهخاطر خدمات ارائه شده به حجاج ایرانی در جریان مراسم حج سال گذشته و اهمیت استمرار همکاریها و هماهنگیها برای برگزاری موفق مراسم حج امسال بوده است». مقامات عربستان نیز در گزارشهای رسمی خود از همین محتوا خبر دادهاند و اما...
2- بلافاصله بعد از انتشار خبر یاد شده، سایتها و روزنامههای وابسته به مدعیان اصلاحات با آب و تاب و ذوقزدگی و با تیترهای درشت اعلام کردند که آقای پزشکیان در این نامه از محمد بنسلمان خواسته است که میان ایران و آمریکا میانجیگری کند(!) و علیرغم تکذیب این خبر از سوی وزارت امور خارجه و سازمان حج و زیارت، بیوقفه در این شیپور فریب دمیدند. شایعهپراکنی گسترده و دروغپردازی مدعیان اصلاحات در حالی بود که به وضوح میدانستند اولاً؛ بنسلمان برای ترامپ - همانگونه که بارها اعلام کرده است - نقشی بیشتر از یک گاو شیرده ندارد و ثانیاً؛ مسئله ما با آمریکا، فقدان واسطه نیست، قطر، عمان و کشورهای اروپایی بارها درخواست وساطت کردهاند و ایران با قاطعیت این درخواستها را رد کرده. اما این دروغپردازی پیدرپی آنها از کجا ناشی میشود و چرا این همه بر دامن زدن به این شایعه اصرار دارند؟!
3- روی سخن در این بند، با رئیسجمهور محترم کشورمان است و سخن از احتمال ترفند موسوم به «بازی در دو نقش» در میان است. با این توضیح که پیشنهاد ارسال نامه یاد شده به محمد بنسلمان از سوی چه کسانی مطرح شده است؟! و آیا این پیشنهاد، در حالی که بنسلمان عازم سفر به آمریکا و دیدار با ترامپ بوده است، مشکوک به نظر نمیرسد؟! نامه تقدیر از خدمات سعودیها در مراسم حج، در اواخر ماه جمادیالاول و آغاز ماه جمادیالثانی ارسال شده است و این در حالی است که 5 ماه از مراسم حج سال قبل گذشته است و 6 ماه به آغاز مراسم حج امسال باقی مانده است. به بیان دیگر نامه قدردانی از همکاری عربستان در مراسم حج سال گذشته، نه در پایان مراسم بوده است که توجیهپذیر باشد و نه در آستانه مراسم حج بعدی بوده است که ضرورت آن قابل تفسیر باشد؟!
4- اکنون این پرسش - با انگیزه همکاری و همراهی با جناب پزشکیان - در میان است که با توجه به غیرقابل توجیه بودن زمان ارسال نامه یاد شده آیا احتمال نمیدهید کسانی که ارسال نامه قدردانی از بنسلمان را در زمان غیرقابل توجیه مورد اشاره (5 ماه بعد از پایان حج قبلی و 6 ماه قبل از مراسم حج بعدی) به جنابعالی پیشنهاد دادهاند، همانهایی باشند که دروغ درخواست شما از بنسلمان برای میانجیگری را شایع کردهاند؟! به بیان دیگر آیا احتمال نمیدهید که یک جریان خاص (و صد البته مشکوک) در هر دو سوی ماجرا حضور داشته و در دو نقش بازی کرده باشد؟! از یک سو پیشنهاد ارسال نامه را داده باشد و از سوی دیگر درباره محتوای آن دست به شایعهپراکنی و دروغپردازی زده باشد؟! برخی از کسانی که درباره محتوای نامه شایعهپراکنی و دروغپردازی کردهاند، در کنار جنابعالی و خیلی نزدیک به شما حضور دارند! خوب نگاه کنید!
******
حمله تند رسانه اصلاحطلب به پروژه وفاق
روزنامه شرق در یاددشتی ضمن نقد پروژه وفاق دولت چهاردهم نوشت:
پرسش مهم بر مبنای ادبیات دکتر پزشکیان این است: اگر بیماری در وضعیت بحرانی و در آستانه مرگ باشد و شورای پزشکان شور کنند که با این بیمار با وضع بیماری بدخیم چه باید کرد، آیا وفاق در این شورای علمی معنایی دارد؟ و اگر پزشکی بر مبنای فضیلت اخلاقی حکم کند که باید جراحِ وفاقی از میان گروه جراحان و با رعایت سهمیه دانشگاههای تهران و استانها و زن و مرد و جوان و پیر انتخاب کرد، چه میزان این انتخاب علمی است یا کمدی؟
وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه امروز که دامنه فقر و نداری تمامیت زندگی معمولی مردم را در بر گرفته و نشانههای عقبماندگی به طور روزمره در هوا، برق، آب، کسبوکار و حملونقل مشهود است و بارز و همگان بر آن اقرار دارند ازجمله شخص صادق دکتر پزشکیان، آیا واقعا بر طبل بیموقع و بیمکان و زمان وفاق در گزینش مدیران کوبیدن، همان حکم انتخاب پزشک بر حسب گرایش حزبی، جنسیت، نسلی، قومی، زبانی و... نیست؟ دولت به کاردان عاقل و کاربلد نیاز دارد، نه مدیرانی وفاقی. گزینش وفاقی به گزینش مدیرانی انجامیده است که اگر اهل خرد و درک مدیریتی هم باشند، اما وفاق به آنها فهمانده و دیکته کرده است که تصمیمات سخت، بنیادی و دردسرساز نگیرند.
خالصسازی وفاق در گزینش مدیران، جرئت و شهامت تصمیمات راهبردی و تحولساز را از مدیران سلب کرده و آنها را واداشته است به مشی میانهروی و محافظهکارانه روی آورند؛ زیرا وفاق مدیریتی، فهمی جز مدیریت بر حسب میانهروی و کنشگری مرزی که نه سیخ بسوزد و نه کباب در اتخاذ تصمیمات و در یک کلام نادادگرانه و نابخردانه نتیجهای نداشته و عملا میانهروی به میانمایگی در مدیریت کلان و خرد دولت منجر شده است. وفاق هیئت وزیران دولت را به هیئت مدیران رنگینکمانی و پیرو آن، شورای معاونان وزارتخانهها را به معاونان رنگینکمانی سامان داده و وزرا در میدان وفاق در گزینش مدیران میانرو و بعضا میانمایه گوی سبقت از هم میربایند.
وفاق یک کلمه و نکته با بار معنایی محدود و مقید است؛ اگر با بار معنایی افزونتری از توانایی و قابلیت آن تفسیر شود، به بار سنگینی بر دوش دولت مبدل میشود که آن را زمینگیر و بیتحرک میکند و بیماری بیمار را شدت میدهد. دکتر پزشکیان باید به پندار و گفتار و کردار امام علی بازگردد و عدالت را دستور عمل و حسن فعلی دولت قرار دهد.
******
با کدام مجوز خط سفید دارید؟
اضافهشدن قابلیت جدیدی به شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) باعث شده تا موقعیت مکانی کاربران این شبکه به طور عمومی و برای همگان مشخص شود. پس از اضافهشدن این قابلیت و رصد پروفایل کاربران شناختهشده سیاسی، مشخص شد که بسیاری از چهرههایی که خود را مدافع آزادی اینترنت معرفی کرده و به شدت با فیلترینگ مخالفت کردهاند، دارای خط بدون فیلتر (خط سفید) بودهاند! چهرههایی نظیر فاطمه مهاجرانی، محمدجواد ظریف، محمد علی ابطحی، عبدالناصر همتی، محمدجعفر قائمپناه، عباس عبدی، عباس آخوندی، محمدرضا ظفرقندی، غلامحسین کرباسچی و برخی از اصلاحطلبان آزادیخواه دیگر!
محمدجواد ظریف، معاون راهبردی سابق مسعود پزشکیان، چندین بار با فیلترینگ مخالفت کرده و سال گذشته و هنگامی که در دولت مسئولیت داشت، بیان کرده بود: «یکی از حوزههایی که میتوانیم در فضای مجازی در آن فعال باشیم، حوزه بینالملل است. ما در حال حاضر شرایط مناسب در فضای مجازی جهانی نداریم و یکی از دلایل آن محدودیت دسترسی شهروندان ما به فضای مجازی است و این دسترسی محدود مانع از آن میشود که شهروندان بتوانند تاثیرگذاری مناسبی داشته باشند. زمانی که شهروندان ما که دل آنها برای ایران میتپد و برای آینده ایران و خودشان نگران هستند، دسترسی کمتری به فضای مجازی پیدا میکنند، افرادی میتوانند فضای مجازی را در اختیار خود قرار دهند و بیشتر از آن استفاده کنند که دل خوشی با مردم ایران ندارند؛ ممکن است این افراد به زبان فارسی صحبت کنند اما دل خوشی با مردم ایران ندارند. خیلی بهتر است که برای منافع ملی ما، همین شهروندان ایرانی که قلبشان برای ایران میتپد، چه در ایران باشند و یا در خارج از کشور، بتوانند آزادانه در فضای مجازی فعال باشند و زمینه را برای افرادی که دل در گرو این کشور ندارند کوچک کنند».
خبرگزاری آنا در اینباره نوشت:
«فارغ از ماهیت فنی و حقوقی خطوط سفید، آنچه این روزها در کانون توجه افکار عمومی قرار گرفته، ابهام و دوگانگی رفتاری برخی منتقدان است. کاربرانی که سالها در نقش مخالف جدی فیلترینگ و سطحبندی دسترسی ظاهر شدهاند و گاه حتی از رسانههای خارجی نیز تندتر به سیاستهای فیلترینگ در ایران تاختهاند، اما اکنون متهماند که خود در تمام این مدت، در «لیست سفید» بودهاند و از دسترسی ویژه بهرهمند بودهاند.
پرسشها زمانی جدیتر میشود که مشخص میشود برخی از این افراد نه در رسانههای رسمی شاغلاند، نه عضو هیئت علمی دانشگاهها و نه در ردههای اعلامی دریافتکنندگان اینترنت سازمانی قرار میگیرند. طبق روال اداری موجود، صدور مجوز خطوط سفید تنها از مسیر درخواست کتبی رسمی، معرفی سازمانی و اخذ مجوزهای قانونی امکانپذیر است. حال این سؤال در میان کاربران پررنگ شده که این افراد با چه عنوان و از طریق کدام نهاد موفق به دریافت خط سفید شدهاند؟ چگونه کسانی که در فضای مجازی خود را نماد «مبارزه با اینترنت طبقاتی» معرفی میکردند، در عمل جزو نخستین بهرهبرداران همین ساختار بودهاند؟
بخش دیگری از انتقادات متوجه رفتارهای سیاسی دوگانه برخی جریانهاست؛ گروههایی که حتی پا را فراتر گذاشته و فیلترینگ محتوای غیراخلاقی برای بزرگسالان را نیز «نقض حقوق شهروندی» و پترنالیسم دولتی (قیم مآبی) میخوانند و در ظاهر موافق اینترنت آزاد مطلق هستند و با هر نوع فروش و ترویج فیلترشکنها مخالفت میکنند، اما در عمل بیشترین بهرهبرداری سیاسی و تبلیغاتی، بهویژه در ایام انتخاباتها را از دوقطبی فیلترینگ و ضدفیلترینگ داشتهاند اما از بسترهای مبتنی بر فیلترشکن حتی بهره تبلیغاتی و رپرتاژی بردهاند!»
******
کابینه وفاق، نیازمند تفریق
مصطفی هاشمیطبا، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفت و گو با سایت خبرآنلاین، درباره ضرورت تغییرات در کابینه چهاردهم صحبتهایی را انجام داده که بخشهایی از اظهارات وی به شرح زیر است:
* استعفای آقای عارف هنوز تأیید نشده درباره آن خبری نداریم؛ فعلاً در حد حرف است. ممکن است چنین چیزی رخ داده باشد، اما الان درباره آن نمیتوان به طور قطعی اظهار نظر کرد. البته در دولتها کموبیش رفتوآمد بوده؛ افراد یا استیضاح شدهاند، استعفا دادهاند، یا برکنار شدهاند. اما مهمتر از همه، باید ببینیم علت این اتفاقات چیست.
* در ارتباط با آقای فیاض زاهد از اعضای شورای اطلاعرسانی دولت، که استعفا دادهاند، احتمالاً ناهماهنگیهایی وجود دارد؛ این موضوع را باید بررسی کنند و تا حد امکان آن را برطرف کنند.
* با نام «وفاق» افراد مختلفالفکری در دولت حضور دارند. و به این ترتیب قابل پیشبینی است که چنین اتفاقاتی رخ دهد. وقتی دولت یکدست نباشد، در داخل آن صداهای مختلفی هم شنیده میشود؛ از صداهای کسانی که قبلاً مخالف بودهاند اما با نام «وفاق» وارد شدهاند تا افرادی که همسو با دولت هستند و ممکن است از حضور آن دسته افراد ناراضی باشند.
* وظایف باید مشخص باشد. در همه دولتها همین مسئله وجود داشته، اما نوع برخورد رئیسجمهور تعیینکننده بوده است. مثلاً در دولت آقای هاشمی، همه کارها در اختیار خود ایشان بود و آقای حبیبی معاون اول رئیس جمهور بیشتر نقش ریشسفیدی و شیخوخیت ایفا میکرد. این تفکیک وظایف، مثل شرکتی میماند که مدیرعامل و قائممقام دارد.
* شرح وظایف باید کاملاً روشن و دقیق تعریف شود؛ اینکه رئیسجمهور چه مسئولیتهایی دارد، معاون اول چه وظایفی بر عهده میگیرد و حوزه عملکرد معاون اجرایی دقیقاً شامل چه اموری میشود. من این وضعیت را طبیعی میدانم، نه به این معنا که آن را مثبت بدانم، بلکه احساس میکنم وقتی وظایف دقیقاً مشخص نباشد، بروز چنین مشکلاتی قابل پیشبینی است.
******
گفتگوی پزشکیان با عبدالکریم سروش، دیدار با محسن کدیور و مکالمه با مدیرعامل ایرانی «اوبر»
مجله آگاهی نو در تازه ترین شماره خود (شماره 17) از گفت و گوی مسعود پزشکیان با عبدالکریم سروش (پژوهشگر فلسفه)، دیدار با محسن کدیور، پژوهشگر دینی و مکالمه با دارا خسروشاهی، مدیرعامل شرکت اوبر در جریان سفر به نیویورک در مهرماه امسال برای شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل خبر داد.
آگاهی نو در گزارش اختصاصی خود نوشته است: «اگرچه رئیسجمهور نتوانست در نیویورک و شرمالشیخ فرصتی برای دیپلماسی جهانی ایجاد کند اما با راهبرد دیپلماسی ملی توانست با روشنفکری مانند عبدالکریم سروش گفتوگو کند، محسن کدیور را ببیند و حتی با دارا خسروشاهی بنیان گذار اوبر و فرزند علی خسروشاهی بنیان گذار شرکت مینو گفتوگو کند؛ هرچند که او زبان مادری (ترکی) را فراموش کرده بود اما زبان پدری (فارسی) را به یاد داشت. خسروشاهی همان کسی است که ترامپ در دیدار با کار آفرینان آمریکایی گفته بود خوب است او را مسئول مذاکره با ایران کند!
دیدار پزشکیان با روشنفکران دینی و کارآفرینان ملی میتواند تحولی در مواجهه با ایرانیان خارج از کشور باشد. ظاهرا دولت در تدارک برنامهای برای بازگشت ایرانیان خارج از کشور به ایران است. چون همه آنها در برابر تجاوز اسرائیل کنار وطن بودند».