بحران های بزرگ جهان همچنان بزرگ ماندند
ایران دشمنی غرب و مشارکت ندادن تهران در تصمیمات جهانی را چندان به نفع طرف مقابل نمی داند. نشنیدن و یا نادیده گرفتنِ نقطه نظرات ایران، باعث شده خروجی بسیاری از این نشست ها بی فایده و دارای اشکالات باشد.
به گزارش مشرق، رضا گنجی کارشناس مسائل سیاسی طی یادداشتی نوشت: هر ساله در مونیخ آلمان و به فصل زمستان، عالی ترین مقام های دنیا گرد هم می آیند تا در مورد مهم ترین موضوعات و مناقشات جهان تبادل نظر کنند. نگرانی از بحران های امنیتی بی سابقه در جهان باعث شد تا اینبار مقامات 180 کشور جهان در کنفرانس امنیتی مونیخ شرکت کنند.
جنگ اوکراین و جنگ اسرائیل در غزه فرای تصورات و انتظارات، بسیار خونبار، پرهزینه، پیچیده و غیر قابل پیش بینی به پیش می رود. انسان های بسیاری در حال آسیب دیدن از این نزاع ها هستند. عملا، روسای کشورها و شخصیت های عالی سیاسی و امنیتی جهان راه حل مشخصی برای برون رفت از این بحران ها ندارند. راهکار هر یک از طرف ها الزاما مورد قبول طرف و یا طرف های دیگر نیست. نه روس ها هیچ یک از شرکت کننده گان در این کنفرانس را در این حد و اندازه می دانند که بخواهند با نصیحت کردن، تشر زدن و یا فریب دادن، مسکو رو وادار به عقب نشینی کنند و نه حتی مقامات تل آویو تمایلی به قبولِ پیشنهادات، نظرات و یا اوامر این جامعه ی نخبگانی دارد.
غرب، نگران باختنِ بازی به روسیه در موضوع اوکراین و نگران تندوری های تل آویو برای خلق یک فاجعه انسانی در نوار غزه است. اتحادیه اروپا و آمریکا از یک سو مصمم به پرداخت هزینه های بیشتر برای شکست دادن روسیه در نبرد اوکراین هستند و از سوی دیگر نمی خواهند هزینه ی عواقبِ دوستی با اسرائیل، بخاطر کنش های خلاف قوانین بین المللی و حقوق بشری اش را بپذیرند. بسیاری از کشورها بر این عقیده اند که مجموع رفتارهای خارج از نرم های بین المللی اسرائیل در جنگ غزه و سکوت کشورهای مدعی دموکراسی در قبال این دست از جنایات، شکاف ملت با حاکمیت ها را عریان کرده و این اتفاق در دراز مدت می تواند برای حاکمان قاره سبز دردسرساز شود.
وزرای کشورهای گروه 7 در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ، اعلام کردند که قصد دارند تلاش خود را برای دستیابی به یک آتش بس "طولانی تر و پایدار" به کار بگیرند. آیا این تلاش ها را باید یک ژست سیاسی تعبیر کرد یا اینکه صدای بلند اعتراضاتِ ضد صهیونیستی شهروندانِ کشورهای گروه 7 و دیگر جهانیان بخاطر آنچه در غزه می گذرد، این مقامات را گردهم آورد تا دیر نشده، با مهار اقداماتِ خشنِ اسرائیل، فکری به حال اعتبارِ شعارهای "حقوق بشری" شان بکنند؟
نباید فراموش کرد که در همه لحظاتی که روسا و وزرای خارجه قدرت های بزرگ در مونیخ بدنبال یافتن راه حلی برای پایان دادن به "دور باطل" در خاورمیانه بودند، نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، بدون توجه به خواسته های گروه 7 و دیگر مقامات، اعلام کرد که "اسرائیل به جنگ در غزه ادامه می دهد تا زمانی که به تمامی اهداف خود دست یابد." فشارهای سیاسی جهانی و عدم حمایت آمریکا از حمله به رفح هم گویا قرار نیست تغییری در سیاست های تل آویو ایجاد کند.
در مونیخ، اولاف شولتس، صدر اعظم آلمان به صراحت از اسرائیل خواست تا به "حقوق انسانی و بین المللی" پایبند بماند. گوترش دبیر کل سازمان ملل، "مجازات جمعی فلسطینی ها را به وسیله پاسخ نظامی اسرائیل توجیه پذیر ندانست." نخست وزیر و وزیرخارجه قطر، بعنوان یک میانجی فعال، در عین خوشبینی، اظهار داشت که خیلی امیدوار به توافق بین اسرائیل و حماس نیست. بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، امنیت اسرائیل را جزو تعهدات ایالات متحده دانست و ایجاد یک کشور فلسطینی را ضروری خواند. بلینکن طرح ایجاد کشور مستقلِ فلسطین را با این قصد که امنیت اسرائیل افزایش می یابد مطرح کرده است. وانگ یی، وزیر خارجه چین خواهان پایان فوری جنگ در نوار غزه و ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی شد. او گفت که "رنج فلسطینیان باید پایان بگیرد." جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا صحبت از حمایت از "ابتکار صلح عربی" می کند و...
اما صدای بلند و برتری که از سالن اصلی و در پنل های مختلف شنیده می شود، صدای یک جهانِ خسته و سرخورده از جنگ هاست. اسرائیل با حضور قوی در این کنفرانس و به همراه داشتن تعدادی از خانواده های دارای اسیر در دست حماس، بدنبال خلق فضای احساسی و نجات خود از انتقاداتی است که دیگر جهانی شده است.
اینطور به نظر می رسد که هیچ یک از طرف های دعوا در نقاط مختلف جهان، شانیتی برای خروجی این نشست ها و کنفرانس ها قائل نیستند. در زمانی که الیت های جهان در کنار هم نشسته اند تا مثلا به جنایت علیه بشریت پایان دهند، درست در همان لحظات، بمب افکن ها بر سر مردم بمب می ریزند. موشک ها انسانها را تکه و پاره می کنند و پهپادهای نظامی بی رحمانه تر از قبل به زندگی انسان ها پایان می دهند.
در طی دههای اخیر، صحبت های هیجانی، پر شور و پر حرارت مقامات در مونیخ هنوز نتوانسته آتش جنگ ها را در دنیا خاموش کند. هنوز کودکان و زنان کشته می شوند. هنوز کودکان گرسنه و آواره اند. هنوز شمار آواره گان و مهاجران رو به افزایش است. هنوز دغدغه مندان محیط زیست جواب و کمکی درخور دریافت نکردند. هنوز کشورهای توسعه نیافته منتظر کمک واقعی کشورهای توسعه یافته هستند و...
امسال هم در دفترچه های یادداشت مان بنویسیم که شصتمین کنفرانس امنیتی مونیخ، با حضور رهبران پنجاه کشور جهان نتوانست راهکاری برای حل این بحران ها ارائه دهند. حالا این مقامات باید شنل هایی که در قسمت وروردی سالن آویزان کرده بودند را بر تن کنند و با ترک شهر مونیخ راهی دفاتر کاری شان شوند و منتظر بنشینند تا به دستور ارباب بزرگ، مطلع شوند که هر کدام چه رقمی را باید برای خرید و ارسال تسلیحات به میدان های نبرد برای کشتن انسانهای بیشتر ارسال کنند.
- باز بودن راه گفتگو با مخالف یک شعار زیباست. صدای ایران نباید شنیده می شد
علی رغم بسیج هدفمند و پر تعداد رسانه های فارسی زبان مخالفِ جمهوری اسلامی ایران در مونیخ که برای بزرگ نمایی دلیل دعوت نشدن ایران و در راستای پروژه ایران هراسی با کمک کارفرمای جدید شان یعنی اسرائیل، راهی آلمان شدند، اما افکار عمومی در داخل ایران خیلی درگیر خبر خط خوردن نام کشورشان از لیست میهمانان کنفرانس مونیخ نشد.
ایران دشمنی غرب و مشارکت ندادن تهران در تصمیمات جهانی را چندان به نفع طرف مقابل نمی داند. خبرگانِ ایرانی بر این باورند که نشنیدن و یا نادیده گرفتنِ نقطه نظرات ایران، در اغلب اوقات باعث شده است که خروجی بسیاری از این نشست ها، خاصه وقتی موضوع مربوط به مناقشات غرب آسیاست، بی فایده و دارای اشکالات متعدد باشد.
متهم کردن ایران مبنی بر اینکه تهران پشت همه ی مناقشات دردسرساز است، می تواند در پازل ایران هراسی تعریف شود و مقامات ایران این ادعاها را دور از منطق و انصاف می دانند. آنها معتقدند اگر ایران امروز، ولو بر خلاف میل شما تبدیل به یک بازیگر مطرح منطقه ای شده، ریشه اش در اقدامات و تصمیمات غلط غرب در موضوع خاورمیانه است و آنها باید بدانند که اتفاقا بخشی از نفوذ و قدرت امروز ایران محصولِ خطاهای استراتژیکی طرف های دیگر است. بیایید با هم چند خطای بزرگ غرب که ایرانیان توانستند از شکمِ این خطاها، فرصت های طلایی برای خودشان خلق بکنند را مرور کنیم.
نتیجه حمایت غلط غرب از یکی از دیکتاتورترین حاکمان منطقه یعنی حکومت پهلوی ها، بزرگ ترین و اصیل ترین انقلاب قرن را رقم زد. مدیریت پر از اشتباه آمریکا در دوران پهلوی، فرصت بزرگ را به انقلابیون داد تا با اخراج حاکم مستبد و مستقر داخلی، یعنی محمد رضا پهلوی و اخراج استعمار خارجی، یعنی آمریکایی ها و انگلیسی ها، حکومت مستقل خود را بر پا کنند.
سیستم دفاعی و نظامی ایران، در ماههای آغازین انقلاب عملا دارای هیچ ساختار مشخص و ویژه ای نبود. غرب با تحریک صدام، عراق را وارد یک جنگ طولانی مدت با پارسیان کرد. ایران، کشوری که روزی محتاج ساده ترین تجهیزات نظامی برای دفاع از خود بود، امروز در لیست کشورهای فروشنده تجهیزات مدرن نظامی قرار دارد.
برپا کردن پایگاههای متعدد نظامی در اطراف مرزهای ایران و در کشورهای همسایه ایران، تهران را مجبور کرد تا دغدغه مندانه تر و با احساس نگرانی بیشتر به موضوع امنیت ملی اش فکر کند و توجه اش رو معطوف به تحرکات ضد امنیتی در بیرون از مرزها بنماید.
خلق القاعده و طالبان و استقرار آنها در همسایگی ایران، یک زنگ خطر جدی بود. افغانستان و عراق، با حاکمانی دیکتاتور در آن مقطع زمانی همواره می توانستند یک خطر بالقوه برای ایران باشند. نظامیان و سیاسیون ایرانی راهی نداشتند جز اینکه برای مهار بحرانها، چتر امنیتی شان را بزرگ تر در نظر بگیرند.
تهدید های مداوم و حملات اسرائیلی ها به گروه های شیعه در لبنان، پیشتر پای ایرانیان را به لبنان باز کرده بود اما زایش داعش برای بهم ریختن همه معادلات منطقه ای و با هدفِ زدنِ تیر خلاص بر پیکر ایران، بازی را تا حد زیادی تغییر داد. ایران از آن زمان، با درخواست رسمی دولت های سوریه و عراق وارد فازِ همکاری نظامی با این کشورها شد. حوزه نفوذ ایران که زمانی در داخل مرزهای خودش محدود شده بود، جلوتر با ایجاد "گروههای مقاومت" در دیگر کشورها وسعت پیدا کرد و البته این مقدار و کیفیت از نفوذ نه خوشایند دول منطقه و نه خوشایند تل آویو و غرب بوده است.
برنامه ریزی برای ایجاد آشوب در داخل ایران در طی 45 سال گذشته و تلاش برای پیاده کردن سیاست براندازی نظام در اشکال مختلف، سطح هوشیاری مقامات سیاسی و نظامی ایران را ارتقاء داد و باعث شد تا در دفاع از خطرات احتمالی، برنامه های امنیتی شان را تقویت کنند.
در جدیدترین مورد، ما شاهد حمله اسرائیل به غزه ایم که همراه با کشتار بی سابقه زنان و کودکان و مردان و آواره گی فلسطینیان است. آمریکا و غرب با کمک های مالی، نظامی و سیاسی به تل آویو بدنبال دادن تنفس مصنوعی به صهیونیست ها هستند در حالی که سیاست تهران، درکنار حمایت های نظامی به گروههای مقاومت، تلاش برای یافتن راهی برای پایان جنگ و استقرار فلسطینیان در خاک خودشان است. رهبر عالی ایران به صراحت اعلام کردند در هر نقطه از کره زمین، هر گروهی که بخواهد به منافع صهیونیست ها ضربه بزند، ایران از آن حمایت می کند. تهران در اعلام این موضع پنهان کاری ندارد.
و...
تحلیل گران بر این باورند که توان امروز ایران در میدان ها و حوزه های مختلف، محصول کنشگری ها و تحرکات و تصمیمات نادرست غربی، عبری و عربی است. اگر آن تصمیمات و رویکردهای غلط سیاسی و نظامی دنبال نمی شد شاید ایران، توجیه ای برای مداخله و حضور مستقیم در لبنان، سوریه، عراق، یمن و... پیدا نمی کرد.
چه قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای این واقعیت را بپذیرند و چه نپذیرند، ایران تبدیل به یک قدرت تاثیر گذار در منطقه غرب آسیا شده است و دعوت نکردن از ایران در نشست هایی به این مهمی باعث می شود که بعضا یافته های دیگر رهبران از بحران ها دارای باگ های بزرگ باشد. باگ هایی که شرایطِ بحرانی در منطقه غرب آسیا را بحرانی تر خواهد کرد.
- حضور ایرانیان فیک در کنفرانس امنیتی مونیخ
اینکه از ایران هیچ مقامی به مونیخ به دلایلی که برگزار کننده گان کنفرانس مطرح کرده اند، دعوت نشده اند چندان جای تعجب ندارد. آنچه باعث تعجب است، حضور افرادی با کمترین مقبولیت در این کنفرانس بود که مدعی بودند می توانند جامعه ایرانی را نماینده گی کنند و صدای مردمی باشند که بی صدا هستند.
غرب باید قبول کند که اگر افرادِ شاخص و وفادار آنها برای زدن نظام ایران، این اشخاص و با این سطح از فهمِ موضوعات مختلف سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ایران هستند، یعنی تلویحا تایید می کنند که برای ساقط کردن جمهوری اسلامی دست شان خالی است و لذا به اجبار دست به دامن تهی ترین ها از لحاظ دانش و بدنام ترین ها در فضای واقعی و مجازی شده اند. باید درک کرد که تهران آنقدر که از حضور این افراد در کنفرانس مونیخ خوشحال است، از غیبت خود ناراحت نیست. این خوشحالی از این باب است که می داند تحلیل های اینها اگر توسط مخاطبین این کنفرانس شنیده شود و پیاده شود، نتیجه اش هرگز برای تهران آزار دهنده نیست و نسخه های آنها باعث بهبود و یا پیروزی غرب در هیچ مناقشه ای نخواهد شد.
خشم و غیض و نفرت غرب از حکومت مستقر در ایران، نباید باعث تعطیلی عقلانیت شان شود. افرادی چون رضا پهلوی، فرزند شاه فراری، مسیح علی نژاد و نازنین بنیادی تنها حرف زدن به زبان فارسی را بلدند و در طی دهه های اخیر، برای دریافت کمک های مالی بیشتر و زیست در غرب، همیشه سطحی ترین و غلط ترین تحلیل ها را به حکومت ها و سرویس های غربی ارائه دادند. کارشناسان خبره ایرانی در داخل و حتی اپوزسیون خارج از کشور، این تصمیم برگزار کننده گان کنفرانس را یک خطای بزرگ تعبیر می کنند و معتقدند صدای این مخالفان همیشه بلندتر از محبوبیت و شهرت شان است.
شاید بشود روزی، ایران بدون جمهوری اسلامی رو متصور شد اما بنظر نمی رسد که ایرانیان، هرگز حاکمیت بعدی را به این جماعت کاسبکار تقدیم کنند. آنها شاید استند آپ کمدین های خوبی برای استیچ ها باشند اما برای گردهمایی مهمی چون کنفرانس امنیتی مونیخ که قرار است تصمیمات بزرگ گرفته شود یک وصله ناجور و یک طنز تلخ بحساب می آیند.