سه‌شنبه 6 آذر 1403

جوانان انقلابی فیلم عملیات ترور آرت اولیویر را به همراه توئیت مایک پنس در شبکه‌های مجازی منتشر کنند

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
جوانان انقلابی فیلم عملیات ترور آرت اولیویر را به همراه توئیت مایک پنس در شبکه‌های مجازی منتشر کنند

حسن عباسی گفت: انسان تراز ایدئولوژی مارکسیسم چگوارا، انسان تراز لیبرالیسم سلبریتی‌های ورزش، هنر و سیاست و انسان تراز اسلام، شهید حججی و قاسم سلیمانی است.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ دهمین جشنواره مردمی فیلم عمار از روزپنج‌شنبه در سینما فلسطین کار خود را آغاز کرده است و با اکران آثار مختلف پیش می‌رود. یکی از برنامه‌های این جشنواره برگزاری نشست‌های تخصصی با موضوعات مختلف زیرنظر اساتید برتر است.

نشست «سینمای ترور» با حضور حسن عباسی یکی از نشست‌های تخصصی جشنواره است که بعداز ظهر روز شنبه 14 دی ماه در سینما فلسطین با حضور جمعی از هنرمندان و علاقه‌مندان برگزار شد.

حسن عباسی در ابتدای این نشست ضمن اشاره به شهادت سپهبد شهید قاسم سلیمانی گفت: با توجه به این که هر ایدئولوژی را نسبت به افرادی که معرفی می‌کنند می‌شناسند، انسان تراز ایدئولوژی مارکسیسم چگوارا است و انسان تراز لیبرالیسم سلبریتی‌های ورزش، هنر و سیاست و احیانا بیزینس هستند. برای مثال در همه جای جهان هر وقت می‌خواهند مارکسیسم را معرفی کنند عکس‌های چگوارا را نشان می‌دهند و در ایدئولوژی لیبرالیسم نیز عکس‌های خواننده‌ها، ورزشکاران نظیر لیونل مسی، برد پیت، سلنا گومز و... را نمایش می‌دهند. سلبریتی حوزه سیاست نیز کسی مثل ترامپ است. مشخصه‌ی این سلبریتی این است که در هرجا که وارد شد زیست لاکچری‌گونه و اشرافی داشته باشد. در اسلام نیز آن چیزی که متر و معیار ارزشیابی‌اش است این است که قرار است چه انسان ترازی را تحویل بدهد؛ آیا کسی مثل چگوارا را تحویل می‌دهد یا لیونل مسی و رونالدو؟ هیچ کدام از این‌ها نیست بلکه انسان تراز اسلام، شهیدان حججی و قاسم سلیمانی است.

وی ادامه داد: مبحثی که شریعتی در تمیز بین اسطوره و حقیقت دارد و حضرت علی علیه‌السلام را حقیقتی بر گونه اساطیر معرفی می‌کند بر این اصل استوار است که اسطوره‌گرایی توسط شاعران تاریخ ایجاد شده است و هیچ ماهیتی در عالم حقیقت ندارند. البته امروزه اسطوره‌هایی مثل آشیل، رستم، سهراب و هرکول در فرهنگ ایران و رم شناخته شده هستند. در نقطه مقابل، انسانی که حقیقی است بدین صورت است که دارای ماهیت واقعی است.

عباسی گفت: برای مثال داستان حضرت یونس که در شکم نهنگ افتاد یک ماجرای واقعی است در حالی که وقتی کارلو کلودی پینوکیو را ساخت چنین شخصیتی واقعی نبود و اسطوره است. بنابراین در تمایز بین حقیقت و اسطوره انبیا را می‌بینید که یک ماجرا فقط یکبار برایشان رخ داده است؛ برای مثال فقط یک پیامبر بوده است که مادرش او را در سبد قرار داده و به سمت خانه فرعون هدایت کرده است، یک نفر بوده است که عصایش را به دریا زده و یک نفر بوده است که یک کشتی ساخته و حیوانات را در آن قرار داده است. با این حال از این اتفاق‌های واقعی ده‌ها و صدها اسطوره تراشیده شده است که هیچ‌کدام واقعی نبوده و محصول تخیل هنرمندان هستند. این که شیوه قصه‌گویی قرآن «احسن‌القصص» است و به پیامبر خود می‌گوید که برایت داستان می‌گوییم تا قلبت تثبیت شود، برای این است که عمق وجود او را آرام کند. این مساله را می‌توان عمق وجودی هنر از منظر قرآن کریم دانست.

اگر این شاخص را روی آثار هنری امروز در حوزه‌های مختلف و به ویژه سینما بگذارید می‌بینید که هنر امروز تثبیت فواد را به همراه ندارد بلکه غبار درون انسان را به هم می‌ریزد. از منظر دیگر باید اشاره کرد که هنرمند خالق اسطوره‌ها، همزمان نمی‌تواند همه آنان باشد. برای مثال فردوسی نمی‌تواند همزمان سهراب، رودابه، سودابه و... باشد. به همین ترتیب، هیچ کارگردانی نمی‌تواند قاسم سلیمانی باشد و باید او را تخیل و بازسازی کند. حرف شریعتی این است که حضرت علی نسبت به همه اسطوره‌های غیرواقعی، حقیقت است. او در همه زمینه‌ها تراز است؛ یک امیر تراز است، یک فرمانده تراز است، یک پدر و همسر تراز است و... با همین استدلال یک قهرمان فوتبال در زمینه فوتبال تراز است اما در رانندگی، زندگی شهری و... لزوما تراز نیست.

عباسی تاکید کرد: این مدخل را برای این مساله بیان کردم که بگویم اگر چگوارا انسان تراز مارکسیسم است یا لیونل مسی تراز لیبرالیسم است، انسان تراز اسلام اسطوره نیست و حقیقت است. علاوه بر این باید نزدیک به حق بودن خود را به منحصه ظهور رسانده باشد. کسی مانند قاسم سلیمانی که 41 سال کوه به کوه به دنبال شهادت رفت، به گونه‌ای زندگی کرد که تقریبا همه جنود ابلیس از فوت او خوشحال هستند.

دقت کنید که یک نفر آن‌چنان تکنولوژی و فرهنگ آمریکایی که عده‌ای احساس می‌کنند بسیار عظیم است را ذلیل کرده است که همه آبرو و ادعای حقوق بشرش را زیر پا گذاشته و یک مقام رسمی را در حال یک دیدار رسمی با مقام رسمی کشور دیگر ترور می‌کند. این همان آمریکایی است که وقتی هواپیمای گلوبال هاوک‌اش زده شد تا یک هفته می‌گفت می‌زنم و... اما هیچ غلطی نکرد. اکنون که 24 ساعت گذشته و ایران کاری انجام نداده است عده‌ای می‌گویند می‌ترسد و... البته باید بگویم کسی که در ایران می‌ترسد دولت جمهوری اسلامی ایران است. با این بیانیه که شورای عالی امنیت ملی صادر کرد و رسانه‌های غربی از موضع رئیس جمهور اسلامی ایران در منزل شهید سلیمانی داد مشخص است.

عباسی خاطرنشان کرد: هیچ وقت اصلاح‌طلب‌ها مرد مقاومت و ایستادگی و جنگ نبوده‌اند و موقعی که اسلحه به دست می‌گیرند علیه همسر دوم‌شان و آن هم در حمام است. اکنون هم همه‌شان ضد جنگ شده‌اند و می‌گویند نزنید. یکی از آنان امروز در مجلس مصاحبه کرده و گفته است جنگ نکنید، مذاکره کنید و با مذاکره جواب بدهید. به یک نفر وقتی به حج رفته بود گفتند که باید به شیطان سنگ بزنی، گفت نه مذاکره می‌کنم. آنان حتی زمانی که به حج هم مشرف می‌شوند به جای این که سنگ بزنند با نماد ابلیس مذاکره می‌کنند. آمریکایی که از دید بعضی‌ها ابرقدرت است، هواپیمایش را در یک رقابت نظامی تراز زدیم که یک جنگ واقعی بود. حال اینکه در یک برخورد دیپلمات چند پهپاد بفرستید و کسی را بزنید و بعد از آن هم مکررا توئیت بزنید فایده ندارد. شهید سلیمانی کسی بود که تروریست را کاملا برهم زد. چیزی که شما درستش کرده بودید. ترامپ در نطق انتخاباتی خود اعلام کرده بود که هیلاری کیلینتون داعش را ایجاد کرده بود. در حقیقت داعش را شما ایجاد کردید و ما جمعش کردیم.

او با اشاره به ظرفیت اجتماعی بسیار بزرگ سردار سلیمانی بیان داشت: عده‌ای آمریکا را بزرگ می‌بینند اما خدای ما بزرگتر است؛ دلیل آن هم این است که در دوره هیچ پیامبری 41 سال حکومت دینی شکل نگرفت اما اکنون شکل گرفت، در دوره هیچ امامی 41 سال حکومت دینی شکل نگرفت اما اکنون شکل گرفت و... در تمام این 41 سال نیز وظیفه آمریکا این بوده است که این حکومت را عوض کند و هیچ غلطی هم نکرده است. ترامپ امروز مصاحبه کرده و گفته است که مردم عراق ما قاسم سلیمانی را کشتیم و حالا شما باید ایرانیان را از کشور خود بیرون بریزید. او نمی‌داند که قاسم سلیمانی در کشورهای منطقه از چه چگالی و غلظتی برخوردار است. او نمی‌داند که عمق سرمایه اجتماعی این سردار چه‌قدر است. نکته‌ای که اکنون مشخص است این است که اگر ابر انسان جنبش مارکسیسم چگوارا بود و انسان تراز دهه اول قرن بیست و یکم فوتبالیست‌ها و هنرمندان هستند، انسان تراز اسلام قاسم سلیمانی است.

وی تأکید کرد: انسان تراز را کسی می‌تواند معرفی کند که ایدئولوژی پایه داشته باشد. در حقیقت بیرون از دو ایدئولوژی مدرن مارکسیسم و لیبرالیسم تنها اسلام است که می‌تواند انسان تراز معرفی کند چرا که بخشی از ایدئولوژی اسلامی در قالب انسان اسلامی ظهور و بروز دارد. به عبارت بهتر در مقابل تمام اسطوره‌های آمریکا حقیقتی وجود دارد که آمریکا بارها از او شکست خورد. ژنرال چهارستاره او یعنی ماتیس از ژنرال دو ستاره ما یعنی قاسم سلیمانی شکست خورد. ترامپ زمانی که برای کریسمس سال قبل وارد عراق شد تا در کنار سربازان خود باشد اعلام کرد که ما با 7 تریلیون دلار هزینه در عراق باید چراغ خاموش بنشینیم که کسی نفهمد و هواپیمای ما را نزند. همین مساله باعث شد که ماتیس روز بعد استعفا بدهد. این مساله پاسخی به کسانی است که می‌گفتند کلی پول در سوریه هزینه کردید.

کل بودجه ایران 300-400 میلیارد دلار است؛ چند سال باید این هزینه را روی هم بگذارید که به 7 تریلیون دلار برسد؟ بزرگ‌ترین اشتباه ترامپ این بود که به نتانیاهو دستور داد تا قاسم سلیمانی را شهید کند در حالی که او تبدیل به یک حقیقت ابدی شده بود. فلذا باید گفت که ایدئولوژی لیبرالیسم شکست خورده است و شما با همه تجهیزاتی که دارید، تنها ایدئولوژی که می‌تواند انسان واقعی را به شما نشان بدهد، اسلام است. شما قاسم سلیمانی را شهید می‌کنید اما با شهید حججی و شهید عباس دانشگر چه می‌خواهید بکنید؟

حسن عباسی در بخش دوم صحبت‌های خود با اشاره به تغییر موضوع بحث این نشست گفت: در جلسه امروز قرار بود بررسی آثار سینمای مستند چند دوره گذشته جشنواره عمار که به مسائل جنسی پرداخته بودند را داشته باشیم و چند فیلم نظیر انقلاب جنسی 3، پشت صحنه، ایکسونامی و... را برایم فرستادند اما با توجه به اتفاقی که برای شهید سلیمانی رخ داد تصمیم بر این شد که موضوع عوض شده و سینمای ترور را بررسی کنیم. البته به اختصار اشاره می‌کنم که آمورالیسم یا ایدئولوژی نفی اخلاق چیزی است که به شما اجازه می‌دهد بدون درنظرگرفتن هیچ مرز اخلاقی کار کنید. هرکسی براساس آموزه‌های خود برای انجام کارهایی شرم می‌کند و حتی یک پله بالاتر از آن حیا می‌کند. برای زدن شرم و حیا یک سری مبانی ایدئولوژی وجود دارد که نام آن آمورالیسم است.

یکی از نویسندگان آمریکایی در کتاب خود می‌گوید که راه‌اندازی جنبش فمنیسم برای زدون حیا و رسیدن به انقلاب جنسی است. شما برای رسیدن به انقلاب جنسی باید شرم و حیا را از بین ببرید. وقتی که فرد شرم و حیا نداشته باشد برای انقلاب جنسی آماده می‌شود. در حقیقت تلاش شود که گزاره‌های اخلاقی را در افراد از بین برده و کاری صورت گیرد که او بی‌خیال این مباحث شود. به عبارت دیگر کشتن روحیات اخلاقی در هر فرد و تبدیل به فرد بی‌اخلاق آمورالیسم است. برای مثال یک نفر می‌آید و به شما می‌گوید بی‌خیال؛ هرکار دلت می‌خواهد انجام بده. اگر لیبرالیسم را یک هلو درنظر بگیرید، هسته مرکزی آن همین است یعنی هر کاری دلش می‌خواهد انجام بدهد. بنابراین اگر یک جامعه لیبرال بود معتقد به همین مساله است و می‌گوید من ذهن باز دارم و دلیلی ندارد که به شرم و حیا پایبند باشم.

وی اضافه کرد: آمورالیسم و بی‌اخلاقی روندی را در دنیا داشته است که اکنون در ایران نیز در حال تکرار شدن است. موجی که در آمریکا این مساله را به خوبی راه‌انداخته مستند «قرن خود» است که توسط آدام کورتیس ساخته شده است. او در آن مستند از سال 1901 تا 2001 یعنی صدسال را مورد بررسی قرار داده و فیلمی تحت عنوان قرن خود یعنی قرنی که باید به خود بپردازیم را ساخته است. این مستند با نگاهی حرفه‌ای و بسیار عمیق و زیبا ساخته شده است و از این منظر مستندی حرفه‌ای است. چند سال پیش آرته فرانسه مستندی را ساخت که مکمل آن هست و بسیار حیرت‌انگیز است.

نام این مستند پورنوکراسی به معنای حاکمیت فحشا است. البته فکر نکنید که این نام جدیدی است بلکه از سال‌ها قبل وجود داشته است و معنای آن حاکمیت نفسانیات است. از مستند قرن خود که آدام کورتیس به خوبی این مساله را تشریح کرده تا مستند حرفه‌ای پورنوکراسی می‌بینیم که در جهان غرب چگونه دموکراسی و خرد جمعی از بین رفته و حاکمیت نفاسانیات جمعی به وجود می‌آید. بنابراین کسی که در جهان امروز می‌خواهد رای بیاورد باید به نام دموکراسی بیاید و ببیند که در جمع حاضر خواهش‌های زودگذر نفسی چه چیزهایی است و روی همان‌ها دست بگذارد.

برای مثال بیاید در خیابان و بگوید که من این طیف را می‌شناسم و اگر روی کار بیایند، در خیابان دیوار می‌کشند. حال جالب است کسی که این حرف را می‌زند خانمش خانه‌دار است و کسی که قرار است بیاید و به زعم آنان دیوار بکشد، همسرش استاد دانشگاه شهید بهشتی است. خب اگر او چنین ایده‌ای داشت چگونه اجازه می‌دهد که همسرش معلمی کند؟ چنین کسی که این حرف را می‌زند دروغگو است و کسانی که به این دروغ او گوش کردند و به او رای دادند، به نفسانیت رای دادند. او ترسیده است که مبادا بیایند و در خیابان دیوار بکشند و ما را از هم جدا کنند. بنابراین بهتر است به آن یکی رای بدهیم. نتیجه این موضوع این می‌شود که عده‌ای به او می‌گویند به وزیر امور خارجه‌ات بگو برایمان فلانی را بیاورد. در انتهای مستند پورنوکراسی می‌بینید که دیگر چیزی به نام عقلانیت جمعی وجود ندارد.

این استاد دانشگاه با اشاره به سیر مستندهای مربوط به انقلاب جنسی در کشورمان گفت: اولین مستند در این زمینه در کشورمان توسط آقای ده‌نمکی به نام مستند «فقر و فحشا» ساخته شد. در این فیلم می‌بینید که چگونه فحشا شکل می‌گیرد و مردم به آن نزدیک می‌شوند که البته گفته می‌شود به دلیل فقر است. حال این ماجرا به سال 96 ختم شد؛ جایی که اطلاعات سپاه شبکه‌ای را زد که سیستم ترانزیت دختران به دوبی و... بود و از آنجا به بعد بود که نام مستند به «پول و پورن» تغییر پیدا کرد. بنابراین فحشا دیگر فحشا نیست و با حفظ ماهیت تبدیل به پورن شده و فرد نه به خاطر فقر بلکه به دلیل پول به سراغش می‌رود. یکی از اعضای همان گروه می‌گفت که وقتی ما را می‌خواستند به دوبی ببرند می‌گفتند که اگر 6 ماه کار کنید در تلویزیون‌های پورن دنیا معروف می‌شوید و پول زیادی کسب می‌کنید. بنابراین آقای ده‌نمکی در فیلم مستند خود دروازه فحشا را فقر گرفت و بعدا سازمان اطلاعات شبکه‌ای را زد که دختران آن به عشق پورن استار شدن به دوبی می‌روند. جالب است که رئیس این شبکه به پسرش گفته بود که بروید و از دختر شیعه پول دربیاورید. در حقیقت او گفته بود که بروید دختر شیعه را به فساد بکشید و جامعه شیعه ایرانی که در برابر آمریکا ایستاده است را به این شیوه دچار انحراف کنید. بنابراین روندی که در مستندهای ما از سال 83 تا 96 وجود داشته است از فقر و فحشا به پول و پورن بود.

وی ادامه داد: در مستند دیگری به نام پشت صحنه، دوربین مستندساز به سراغ مردم می‌رود و نظر آنان را در مورد این مسائل جویا می‌شود. البته موج دیگری هم داشتیم که انقلاب جنسی را در ایران بررسی می‌کند. چند مستند در این زمینه ساخته شد که انقلاب جنسی 3 یکی از همان‌ها بود. ایکسونامی نیز مستند دیگری بود که همانند مستندهای قرن خود و پورنوکراسی تلاش کرد تا از زبان یک هنرپیشه و پورن استار آمریکایی بگوید که راهی که شما در نفی حجاب و گشت ارشاد و... شروع کرده‌اید ما صدسال پیش رفته‌ایم و اکنون به این کثافت رسیده‌ایم. بنابراین در این مسیر انقلاب جنسی در ایران معرفی می‌شود که البته به اعتقاد بنده در مسیر انقلاب جنسی از نیمه راه نیز عبور کرده‌ایم و کشور با یک انقلاب جنسی جدی روبه‌رو است.

تلاشی که مستندسازان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برای روشن کردن این مساله داشتند بر چند اصل استوار است؛ اولا خط انقلاب جنسی در آمریکا از کجا شروع شد و به کجا رسید؟ همچنین این که شکل‌گیری انقلاب جنسی در ایران چگونه است و با چه شتابی دنبال می‌شود؟ مساله بعدی این است که پیامدهای آن چیست؟ مساله سوم هشدار است؛ هشدارهایی که در مستندهای غربی نسبت به این مساله داده شده است در مستندهای ایرانی نیز اعلام شده است. موضوع چهارم ارتقای مدیریت فرهنگی است؛ بدین معنی که سازوکار فرهنگی و اجتماعی را چگونه باید رقم زد که انقلاب جنسی شکل دیگری پیدا کند. اینها به نظرم خط کلی مستندهایی است که تاکنون ساخته شده است و به نظرم نیاز است که در مستندهای بعدی از این فاز عبور کنیم و چارچوب‌ها را کامل‌تر ببینیم. این مستندها مسیری را برای ما باز کرده است که بعدا بتوانیم به شکل جدی‌تری به این موضوع بپردازیم.

دکتر حسن عباسی همچنین به سینمای ترور اشاره کرد و توضیحاتی در این زمینه داد و گفت: در مورد سینمای ترور باید به نکته‌ای که مایک پنس، معاون ترامپ اعلام کرده است اشاره کنم. او گفته است که قاسم سلیمانی تروریستی بوده است که با القاعده و رابطین آن که 11 سپتامبر را رقم زدند رابطه داشته است. آنان پدیده‌ای به نام 11 سپتامبر درست کرده‌اند که کار خودشان است و مرتبا هر وقت می‌خواهند افکار عمومی جامعه‌شان را اقناع کنند، بدان متوسل شده و نانش را می‌خورند. این مساله، دروغی است که آمریکایی‌ها می‌گویند. وقتی امام، آمریکا را شیطان بزرگ، تروریست بالذات، استکبار جهانی و ام‌الفساد قرن نامید، به همین نکات توجه داشت. واقعا جای تعجب دارد کشوری که اساسش این‌چنینی برمبنای دروغ است، چگونه تبدیل به الگو می‌شود. یکی از اساتید دانشگاه‌ها چند روز پیش توئیت زده بود که آمریکا در کجا گفته است که می‌خواهم کشورتان را بگیرم؟ بسیار مسخره است.

به یک نفر گفتند که جنگل را ببین؛ گفت که درخت‌ها نمی‌گذارند. در 5-6 سالی که قاسم سلیمانی با ناتوی اسلامی در برابر دشمنان می‌جنگید جناح لیبرال یعنی اصلاح‌طلبان داخلی تا توانستند فحش دادند و می‌گفتند که اینها برای حرم‌سرای بشار اسد می‌روند و.... چرا من این اندازه از لفظ اصلاح‌طلبان استفاده می‌کنم؟ دلیلش این است که جای شهید و جلاد عوض شده است و ما اشتباه کردیم و از سال 1360 به بعد که سازمان منافقین رفت و 17 هزار شهید در دستان ما گذاشت تبلیغ نکردیم تا در سال 96 دیدیم که سازمان منافقین تبدیل به شهید شدند و کسانی که در برابر آنان در عملیات مرصاد جنگیدند و اعدامشان کردند، جلاد شدند.

سرمایه اجتماعی خون قاسم سلیمانی مانند سرمایه اجتماعی است که امام حسین ایجاد کرد. این سرمایه اجتماعی 30-40 درصد قدرت جنگ نرم جمهوری اسلامی را بالا برده است و وحدت عجیب و غریبی در جریان‌های انقلابی در عراق، یمن، سوریه، لبنان، فلسطین و... ایجاد کرده است و همه می‌گویند ما انتقام می‌گیریم. فلسطینی جدا انتقام می‌گیرد، لبنانی جدا انتقام می‌گیرد و... همه این‌ها در جای خودش است. ما به این آیه از قرآن اعتقاد داریم که می‌فرماید «و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمه و نجعلهم الوارثین».

او در پاسخ به توئیت یکی از مقامات آمریکایی به ماجرای لغو نمایش فیلمی اشاره کرد که ابعاد جدیدی از واقعه 11 سپتامبر را فاش می‌کرد. او در این زمینه گفت: حال می‌خواهم جواب مایک پنس را بدهم و دستمایه ضعف صداوسیما قرار بدهم. 18 سال از ماجرای 11 سپتامبر گذشته است و هنوز صداوسیما نتوانسته است جا بیندازد که القاعده 11 سپتامبر را به وجود نیاورد و خود آمریکایی‌ها بودند که این دو برج را زدند. آرت اولیویر یکی از مقام‌های آمریکایی است که در زمستان 92 نامه‌ای به یکی از مقامات کشور نوشت و گفت که من مهندسی بودم که هواپیما می‌ساختیم.

یک پروژه سری به ما سپردند که در آن باید هواپیماهایی را می‌ساختیم که با آن ایران را بزنیم اما اتفاقاتی افتاد که با همان هواپیماها برج‌های دوقلو را زدیم. دوستان من که در این پروژه بودند همگی توسط دولت آمریکا کشته شدند و من چون مقام سیاسی بودم با طبقه‌بندی سیاسی زنده ماندم. فیلمی از این ماجرا ساخته‌ام که اجازه اکران در آمریکا ندارد و می‌خواهم این فیلم را به ایران بیاورم که در اینجا اکران شود.

آن مقام گفتند که این فیلم را دوبله کنید. فیلم دوبله شد و قرار شد که در اردیبهشت سال 93 از تلویزیون پخش شود. آرت اولیویر به برنامه راز آقای طالب‌زاده رفت و در مورد واقعه 11 سپتامبر توضیح داد و گفت که اصلا در آن ماجرا القاعده کاری نکرده است، کسی که به عنوان لیدر القاعده مطرح بوده کاری نکرده است، او اصلا مسلمان درست و حسابی نبوده است و... البته این فیلم آن موقع پخش نشد چرا که شبی که قرار بود این فیلم پخش شود از وزارت خارجه به صداوسیما زنگ زدند و گفتند که ما قرار است مذاکره کنیم و وقتش نیست که به 11 سپتامبر بپردازید و آمریکا را تحریک کنید. روز بعد قرار بود که این فیلم به اندیشکده ما بیاید و برای دانشجویان اکران شود. این فیلم تنها یکبار در ایران اکران شد و آن هم در اندیشکده ما بود.

اکنون نیز بر روی سایت ما و در جلسه 505 کلبه کرامت قابل دسترسی است. در این فیلم می‌بینید که آمریکا با کشتن 2-3 هزار نفر از مردم خود و نابود کردن برج ادعا کرد که اسلام تروریست است و جنگ علیه آن را آغاز کرد. اکنون و پس از گذشت 18 سال معاون اول آمریکا آمده است و می‌گوید ما قاسم سلیمانی را زدیم چرا که به القاعده کمک می‌کرده است. اگر شما یک روز مدیر فرهنگی، رئیس سازمان سینمایی یا رئیس یک شبکه بودید و دیدید که یک مقام آمریکایی چنین حرفی را زده است بلافاصله از طریق شبکه‌های انگلیسی زبان و فارسی زبان، این فیلم را پخش کنید.

چه خوب است در همین 2-3 روز که گفته شده است سینماها و تماشاخانه‌ها و... تعطیل است فیلم «عملیات ترور» آرت اولیویر به صورت رایگان در تمام سینماها اکران می‌شود و مردم بیایند و آن را ببینند. آرت اولیویر پس از اکران فیلم در اندیشکده ما گفت که به ما مسئولیت دادند تا یک هواپیما بسازیم که آیت‌الله (خامنه‌ای) را بزند. پرسیدیم که چگونه بزنیم؟ در پاسخ گفتند هواپیمایی بسازید که وقتی در خطوط هواپیمایی در حال حرکت است به صورت ناگهانی در نزدیکی تهران منحرف شده و در وسط تهران به محل استقرار رهبری بخورد و ایشان از بین برود.

بهشان گفتیم که موشک بسازید. گفتند که اگر موشک بسازیم معلوم می‌شود که چه کسی ایشان را زده است اما اگر هواپیما باشد میگوییم نقص فنی داشته و سقوط کرده است. درنهایت 4 هواپیمای این‌چنینی ساختیم؛ منتظر بودیم که علیه ایران حرکتی کنند اما ناگهان برج‌های دوقلو را زدند. داخل فیلم نشان می‌دهد که تیم سازنده این هواپیماها همگی کشته می‌شود. با این حال دولت اجازه اکران این فیلم را نداد. به نظرم فیلم عملیات ترور پاسخی به اظهارات امروز مایک پنس است که ادعا کرده بود او را کشتیم چرا که با القاعده در ارتباط بود.

اگر اکنون جوانان انقلابی خواستند که کار موثری در شبکه‌های اجتماعی انجام بدهند به وب‌سایت عملیات ترور آرت اولیویر بروند و نسخه انگلیسی را از آنجا دریافت کرده و نسخه فارسی را هم از سایت ما دریافت کنند و به همراه توئیت مایک پنس در تمام شبکه‌های مجازی منتشر کنند. اکنون فرصت خوبی است که این فیلم دیده شود و به همه دنیا نشان داده شود که ماجرای 11 سپتامبر کار خود آمریکا بوده است و البته قاسم سلیمانی هیچ ربطی به القاعده نداشته است. فقط کافی است تا این فیلم مربوط به ترور را به دنیا نشان بدهیم تا حقیقت روشن شود. قاسم سلیمانی کسی است که تا به امروز بیشترین مبارزه را با پدیده شوم تروریست داشته است.

حسن عباسی در بخش پایانی صحبت‌های خود ضمن اشاره به ماهیت جشنواره مردمی فیلم عمار گفت: شخصیت فرهنگی باید شجاع باشد؛ هیچ پیامبری را نمی‌شناسید که لای زر ورق، ابلاغ پیام کرده باشد. انبیا همیشه تحت تعقیب بودند، زندانی بودند، شهید می‌شدند و... اگر کسی وظیفه معلمی دارد و لای زرورق کار می‌کند هیچ فایده ندارد.

اگر هنرمندی داشتید که کارش هیچ اصطکاکی با جایی ایجاد نمی‌کند همین‌طور است. مدیر فرهنگی باید شجاع باشد. اگر مدیری داشتید که وجود این را داشت که مستند مافیای خودرو، «اختاپوس» را پخش کند، نام خود را مدیر فرهنگی بگذارد. اگر مدیری داشتید که توانست آثاری که در جشنواره عمار پخش می‌شود را پخش کند نامش را مدیر فرهنگی بگذارید. خوشبختانه جشنواره عمار این ظرفیت را دارد و سعی می‌کند نگفتنی‌ها و نشنیدنی‌ها را نمایش بدهد. البته من شنیدم که این جشنواره نیز جرات نکرد مستند اختاپوس را به نمایش بگذارد و محافظه‌کاری یقه آنان را هم گرفته است، اما افتخار می‌کنم که بگویم مستندسازان، مدیران و معلمانی را داریم که حاضر هستند ضرب و شتم شوند اما واقعا کار عماری و فرهنگی کنند.

من هر سال که در جشنواره عمار حضور داشتم تاکید داشتم که بگویم جشنواره عمار، جشنواره فجر نیست چرا که جشنواره فجر از محتوا خارج شده و به تنها چیزی که ربط ندارد فجر انقلاب اسلامی است. به جشنواره حقیقت نیز کاری نداریم چرا که به تنها چیزی که نمی‌پردازد حقیقت است اما جشنواره عمار مفهوم حضرت عمار را دارد. کسی که اثرش به این جشنواره می‌رسد باید خودش را جای حضرت عمار گذاشته باشد. دوستان جشنواره عمار نیز فراموش نکنند که نه ونیز هستند و کن و... آنان باید آثار عماری را ببینند.

اگر این جشنواره کارش به محافظه‌کاری بکشد، تبدیل به جشنواره بی‌خاصیت دیگری می‌شود که وظیفه‌اش یعنی همانی که خداوند در حوزه هنر بر دوشش گذاشته است را از دست می‌دهد. اکنون که عمار به یک دهه رسیده است توانسته یک سری از صداهای خفته که کسی اجازه نمی‌داد صدایشان به گوش بقیه برسد، شنیده شود، کارشان دیده شود و فیلم‌شان در آزمون و مسابقه باشد. ان‌شاالله که بتواند در سال‌های آینده پربارتر و قوی‌تر عمل کند.

انتهای پیام /