راهبرد ترامپ محاصره فلسطین و دادن تنفس به رژیم صهیونیستی است
تهران - ایرنا - "ناصر کنعانی" رییس دفتر حفاظت منافع ایران در مصر راهبرد جاری نظام حاکم بر آمریکا به ریاست "دونالد ترامپ" علیه فلسطینان را محاصره فلسطین و گروه های مقاومت توسط کشورهای عربی و بزرگ کردن محیط امنیتی و دادن تنفس به رژیم صهیونیستی دانست.
کنعانی امروز (شنبه) در گفت وگو با خبرنگار ایرنا در خصوص "توافق خیانت" میان دو کشور عربی کوچک امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی که سه شنبه گذشته با حضور رییس جمهور آمریکا در کاخ سفید امضا شد، تصریح کرد: راهبرد کاخ سفید، در استمرار ایده های نهفته در طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا و بخشی از آن است.
وی افزود: «در دوره ترامپ و براساس طرح معامله قرن، سیر حرکت، از "پیرامون" یعنی محیط عربی به "مرکز" یعنی فلسطین طراحی شده است، به این معنا که به جای استمرار سیاست های شکست خورده قبلی مبنی بر راه اندازی و سرپرستی بر مذاکرات سازش میان فلسطینیان و رژیم صهیونیستی، در بستر عادی سازی روابط اسرائیلی - عربی، فلسطینیان در محاصره و انزوای عربی - اقلیمی قرار گرفته تا در مذاکرات پایانی بدون هیچ پشتوانه ای تسلیم محض رژیم صهیونیستی شوند. بنابراین آنچه که اکنون در چارچوب سازش عربی - اسرائیلی در حال رخ دادن است، انفکاک رابطه عربی - اسرائیلی از مسئله فلسطین است؛ فلذا می بینیم که در متن توافق سازش امارات متحده عربی و بحرین با رژیم صهیونیستی، هیچ اشاره ای به مسئله فلسطین نمی شود، بلکه در برخی مفاد آن، سیاست خارجی امارات و بحرین در قبال مسئله فلسطین، گروگان همین توافق می شود. "تنهائی استراتژیک" فلسطین در واقع همان سیاستی است که می خواستند آن را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کنند، یعنی انزوای منطقه ای و بین المللی ایران و تسلیم کامل آن که البته به طور جدی شکست خوردند، لذا اکنون به سراغ متحدان جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان اسلام می روند.
در این میان کوبیدن بر طبل خطر موهومی بنام ایران در چارچوب طرح های ایران هراسانه، پوششی است که برخی نظام های عربی برای توجیه عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی از آن بهره می برند، چرا که افکار عمومی این کشورها نسبت به عادی سازی روابط با رژیم یادشده قانع نشده اند، از این رو می خواهند اذهان عمومی به جای اسرائیل، متوجه خطر وهمی ایران شود.
اظهارات سناتور آمریکائی مبنی بر اینکه اگر آمریکا نبود، اکنون مردم عربستان فارسی صحبت می کردند، در راستای تهدید نمائی ایران برای کشورهای عربی منطقه است؛ واضح است که آمریکا بهبود مناسبات عربستان و ایران را در راستای منافع خود و منافع رژیم صهیونیستی نمی داند، بنابراین شاهد شکل گیری موج های عظیم ایران هراسانه و شیعه هراسانه در منطقه ابتدا توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی بودیم و اکنون آن را به ادبیات مشترک خود با برخی نظام های عربی تبدیل کرده اند.
در راهبرد آمریکا در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و در مجموع، جهان اسلام، همه راهها به اسرائیل ختم می شود و در تمام سیاست های منطقه ای آمریکا و نیز انگلیس، حمایت از صهیونیسم و حفظ اسرائیل در نقطه کانونی قرار می گیرد. شعار "اول آمریکا" در دوره دولت ترامپ، عملا به "اول اسرائیل" منتهی شده است. حتی در توافق صلح صربستان و کوزو نیز که با مهندسی و میزبانی دولت آمریکا انجام شده است، معبری به سمت مسئله فلسطین و تقویت اسرائیل در آن باز می شود. لذا می بینیم که در این توافق سه بند بطور مستقیم در خصوص مسئله فلسطین و مقاومت قید می شود: 1- به رسمیت شناختن متقابل کوزو و اسرائیل 2- گشایش سفارت صربستان و کوزو در بیت المقدس (که از نظر آمریکا پایتخت اسرائیل است) 3- محکوم کردن جنبش حزب الله لبنان و قرار دادن آن در لیست سازمان های تروریستی.
عادی سازی رابطه با رژیم صهیونیستی، از منظر منافع میان مدت و بلند مدت عربی، قبل از آنکه خطری برای فلسطین و ملت آن باشد، خطری برای جهان عرب است، چون برتری اسرائیل بر همسایگان مرزی و منطقه ای آن، یک اصل ضروری برای بنیانگذاران این رژیم است. از نظر آنان هیچ کشوری در منطقه نباید برتر و قوی تر از اسرائیل باشد. فلسطینیان در خط مقدم و در وسط معرکه مقابله با پروژه آمریکائی - انگلیسی تأسیس اسرائیل و سلطه منطقه ای آن قرار دارند، از این رو آنهائی که بدنبال سازش با رژیم صهیونیستی می روند و فلسطین را رها می کنند، عملا خود را در مقابل دشمن حقیقی شان خلع سلاح کرده اند. بر مبنای همین اصل، برتری نظامی و اقتصادی (کشورهای منطقه) بر اسرائیل ممنوع است، لذا هیچ کشور عربی از توانائی ملی و یا وارداتی برای برتری بر اسرائیل بهره مند نخواهد شد و می بایست امنیت و ارتش آنها وابسته به آمریکا و اسرائیل باشد.
همچنین هیچ اقتصاد برتری نسبت به اقتصاد اسرائیل نباید در منطقه باشد، مگر آنکه کنترل آن در دست شبکه بین المللی اردوگاه سرمایه داری و در خدمت پروژه آنها باشد، از این رو آنانی که به طمع افزایش قدرت نظامی، خرید امنیت و یا جذب سرمایه و کمک مالی و تقویت اقتصادی به سمت سازش با رژیم صهیونیستی می روند، خیال باطلی در ذهن می پرورانند.
در راهبرد امنیتی رژیم صهیونیستی، امنیت و اقتدار عربی به عنوان محیط خارج نزدیک، با امنیت و اقتدار رژیم در تعارض است. از آنجاییکه تأسیس اسرائیل، پروژه ای برای سلطه بر منطقه و جهان اسلام است، لذا از نظر آنان امنیت، ارتش و اقتصاد حوزه پیرامون اسرائیل باید وابسته به نظام سلطه باشد.
امارات و بحرین جایگاه راهبردی در جهان عرب و اسلام ندارند، لذا آمریکا پس از رکود سال های طولانی در روند سازش، به سراغ ضعیف ترین حلقه ها در حوزه خلیج فارس یعنی امارات و بحرین رفت و این دو کشور را وادار به ارتکاب این خطای استراتژیک نمود. عربستان در منطقه خلیج فارس و الجزایر در منطقه شمال آفریقا از کشورهای عربی بسیار مهمی هستند که قطعا مورد هدف آمریکا برای قرار دادن آنها در مسیر سازش هستند.
نکته مهمی که در این میان وجود دارد این است که، برغم پیمان صلح میان مصر و اسرائیل در 4 دهه قبل، هنوز مردم مصر حاضر به پذیرش اسرائیل نیستند، از این رو برنامه های نرم و فرهنگی برای نفوذ در جهان اسلام و عادی سازی روابط مردمی و فرهنگی و اجتماعی در دستور کار رژیم صهیونیستی و حامیان آن قرار دارد. انحطاط فرهنگی و دین زدایی از زندگی مردم، تضعیف باورهای دینی و اعتقادی و تخریب بنیان خانواده و رواج سکولاریسم فکری و فرهنگی در جهان اسلام، بخشی از پروژه عادی سازی (تطبیع) به شمار می رود. در یک نگاه کلان، همه اجزای حرکت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی، نظامی و نیز اقتصادی نظام سلطه در جهان اسلام، تکه هایی از یک پازل کامل است که همان تهی، تسلیم و نابود کردن جهان اسلام است؛ چنین هدفی، کنه و ذات پروژه جریان صهیونیسم مسیحی در غرب است که اکنون در حاکمیت اوانجلیست های آمریکائی در کاخ سفید تجلی یافته است.
در همین چارچوب، عادی سازی رابطه با عربستان سعودی برای رژیم صهیونیستی بسیار حائز اهمیت است، لذا رهبران عربستان و نیز جهان اسلام باید به روند سازش با اسرائیل از دریچه کلان تری نگاه کنند. سازش با رژیمی که فلسفه وجودی و ماهیت آن با صلح و امنیت و پیشرفت جهان اسلام و عرب در تعارض است و کنار گذاشتن مسئله فلسطین و کوچک کردن آن به نزاعی سرزمینی میان فلسطینیان و رژیم اشغالگر قدس، کوچک انگاری یک مسئله حیاتی و سرنوشت ساز برای جهان اسلام و عرب است و هزینه های چنین خطای فاحشی را همگان در آینده ای نه چندان دور پرداخت خواهند کرد، از این رو حتی منطق مادی منفعت طلبانه نیز حکم می کند که دولت های اسلامی و عربی، مسئله فلسطین را همچنان مسئله اصلی و کانونی منطقه و جهان اسلام تلقی کنند و به آرمان فلسطین وفادار باقی بمانند، این درحالی است که مسئله فلسطین برای جهان اسلام مسئله بسیار مقدسی می باشد که فراتر از معیارهای مادی قرار دارد و امت اسلامی از آن چشم پوشی نخواهد کرد.»
*س_برچسبها_س*