شنبه 3 آذر 1403

روایت سردار باقرزاده از آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی؛ تذکر استاد اخلاق تهران به منتظری درباره خطر بنی‌صدر

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
روایت سردار باقرزاده از آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی؛ تذکر استاد اخلاق تهران به منتظری درباره خطر بنی‌صدر

سردار باقرزاده درباره مرحوم آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی می‌گوید: مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی در ابتدا و شروع نهضت همراه حضرت امام بودند و جزء کسانی بودند که با اعلامیه از مرجعیت امام خمینی (ره) حمایت کرده بودند؛ ایشان از حلقه اسرار امام بودند.

- اخبار سیاسی -

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی بدون شک از جمله عالمان اخلاقی اثرگذار در سده اخیر بود که با جلسات خود به تربیت چندین نسل همت گماشت. جلسات چهارشنبه شب‌های او در قلب پایتخت تشنگان معارف اهل بیت را سرشار از طراوت معنوی می‌کرد و برنامه احیاء شب‌های قدر حاج آقا مجتبی شهره عام و خاص بود. حالا سالیانی می‌شود که تهران از صدای دلنشین آن پیر دلسوز و مشتاق به هدایت جوانان محروم است.

به بهانه ماه مبارک رمضان و فرارسیدن شب‌های قدر پای خاطرات سردار سید محمد باقرزاده از حاج آقا مجتبی تهرانی نشستیم. سردار باقرزاده از سال 1359 پای منبر استاد اخلاق تهران بهره‌ها برده است و خاطرات بی‌واسطه و باواسطه زیادی از شخصیت آیت‌الله مجتبی تهرانی دارد که مشروح آن در ادامه از نظر می‌گذرد.

بسم الله الرحمن الرحیم. ضمن تشکر از جنابعالی بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتید، برای شروع مصاحبه شرح مختصری از مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج‌آقا مجتبی تهرانی بیان فرمایید؟

سید محمد باقرزاده: در ابتدا باید این نکته را متذکر بشوم که مرحوم آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی از شاگردان خاص حضرت امام و از مبارزین برجسته علیه طاغوت بشمار می‌آمدند. فامیلی ایشان در حقیقت شهید کلهری بود. در جریان نهضت مشروطیت در ایران پدر بزرگ ایشان یعنی پدر مرحوم شیخ عبدالعلی تهرانی به واسطه همراهی و دفاع از شهید شیخ فضل‌الله نوری به شهادت رسید به همین سبب فامیلی حاج آقا مجتبی شهید کلهری بود. در شناسنامه ایشان نیز شهید کلهری قید شده است اما ملقب به تهرانی هستند. این شخصیت بزرگوار در سال 1316 هجری شمسی در خانواده‌ای اهل علم و فضیلت به دنیا آمدند. همانطور که اشاره کردم پدر ایشان یکی از علمای بزرگ تهران آیت‌الله میرزا عبدالعلی تهرانی بود. حاج آقا مجتبی در سن پنج سالگی به مکتب رفتند. مقدمات علوم حوزوی را ابتدا در تهران و سپس در مشهد مقدس آموختند. پدر بزرگوار ایشان مدتی مقیم مشهد بودند و به همین خاطر ایشان بخشی از علوم حوزوی را در مشهد فرا گرفتند. از سن هجده سالگی به قم رفتند و به مدت چهارده سال در آن شهر سطوح عالی و خارج علوم حوزوی را فرا گرفتند و در نهایت به درجه اجتهاد رسیدند.

این بزرگوار در سال 1347 هجری شمسی به نجف اشرف مشرف شدند. درست زمانیکه امام خمینی به نجف تبعید شده بودند. در مدت سه سال همزمان با تدریس حوزوی سطوح عالیه را نیز در آن شهر سپری کردند. قبل از انقلاب ایشان با اجازه امام به ایران برگشتند. به طور کلی از محضر حضرات آیات بروجردی، حکیم، خویی، گلپایگانی، علامه طباطبایی، سید محمد محقق داماد و در نهایت امام خمینی کسب فیض کردند. اسامی اساتید حاج آقا مجتبی نشان از عمق و کثرت فراگیری علوم ایشان دارد. ایشان از دانش فلسفه‌ای مثل مرحوم آشتیانی هم استفاده کردند. حاج آقا بیش از همه از سیره علمی عملی و معرفتی حضرت امام بهره بردند و از شاگردان خاص ایشان و مورد اعتماد ایشان بودند.

اشاره به اعتماد خاص امام خمینی به مرحوم حاج آقا مجتبی کردید، در این خصوص بیشتر توضیح دهید؟

سید محمد باقرزاده: امام تدوین و تصحیح بسیاری از آثارشان را به عهده حاج آقا مجتبی گذاشتند. کتاب مکاسب محرمه امام در سال 1381 ه. ق در قم و در زمان شاه ملعون با تعلیقه و توضیحات ایشان چاپ شد. ایشان در این زمان بیست و سه سال بیشتر نداشتند. چهار سال بعد مجددا در سال 1385 ه. ق کتاب رسائل امام که مشتمل بر مطالبی پیرامون قاعده استسحاب، قاعده لاضرر، تعادل و تراجیح، اجتهاد و تقلید و تقیه با اجازه از امام خمینی و همراه با حاشیه حاج آقا مجتبی تهرانی در قم منتشر شد. با ارتحال آیت‌الله بروجردی و مطرح شدن مرجعیت امام، حاج آقا مجتبی از طرف امام مأمور به جمع‌آوری فتاوا و رساله عملیه حج امام شدند. همینطور تقریرات درس خارج بیع امام با همت حاج آقا مجتبی و تأییدات امام چاپ شد. این‌ها همه نشانگر این است که مراتب علمی حاج آقا مجتبی در سنین جوانی نزد امام ثابت شده است. امام ایشان را مورد توجه قرار داده بودند. برادر بزرگوار ایشان حاج آقا مرتضی تهرانی هم نزد امام درس خوانده بودند اما امام این توجه خاص را فقط به حاج آقا مجتبی داشت. ایشان هنگامی که قصد داشتند از نجف به تهران برگردند خدمت امام گفتند: من می‌خواهم برگردم اگر پیامی و مطلبی دارید بفرمایید. امام در پاسخ ایشان فرمودند: رفتید ایران سلام من را به علما برسانید و خدمتشان بگویید؛ این شاه رفتنی است ولی اگر علما کمک کنند زودتر این اتفاق می‌افتد.

جلسات درس اخلاق حاج‌آقا از چه زمانی شروع شد و شما از چه زمانی در جلسات ایشان شرکت می‌کردید؟

سید محمد باقرزاده: ایشان بعد از بازگشت به ایران تدریس تخصصی علم اخلاق را شروع کردند که این جلسات درس اخلاق ایشان به مدت چهل سال ادامه داشت. این حقیر نیز از سال پنجاه و نه هجری شمسی توفیق شرکت در جلسات ایشان و تقریر دروس ایشان را داشتم. یک مرتبه خدمت ایشان عرض کردم گرچه ما در این چند سال حضور در درس شما آدم نشدیم و لیکن تندنویسی‌مان بدین واسطه خوب شد. ایشان هم خندیدند و این حقیر را مورد تفقد قرار دادند. من از سال 1359 تا زمان رحلت ایشان توفیق داشتم به جز مواقع حضور در جبهه و مأموریت در تمامی جلسات اخلاق ایشان حضور داشته باشم. در حد توان تلاش کردم از نوارهای فرمایشات ایشان استفاده کنم ولی نوعا مطالب دروس ایشان را یادداشت می‌کردم. لحظه‌ای هم که می‌خواستند ایشان را در قبر بگذارند توفیق داشتم در بخشی از تدفین ایشان مشارکت داشته باشم.

ایشان علاوه بر تدریس اخلاق در حوزه‌های دیگری هم تدریس داشتند؟

سید محمد باقرزاده: حاج آقا مجتبی علاوه بر تدریس معارف و اخلاق، جزء سی قرآن و جزءهای ابتدایی قرآن تا بخش‌هایی از سوره مائده را نیز تفسیر کردند که به جهاتی ادامه ندادند. تدریس حکمت و مباحث تعلیم و تربیت نیز داشتند. در کنار این‌ها ایشان شش دوره درس خارج را تدریس کردند که چیزی حدود 3500 جلسه می‌شود. معتبرترین درس خارج حوزه علمیه تهران متعلق به ایشان بوده است. تدریس درس خارج‌شان به طور مرتب ادامه داشت و شخصیت‌های برجسته‌ای هم در این کلاس‌ها شرکت می‌کردند. این روند نشان می‌دهد که حاج آقا از ابتدا کارشان را با برنامه شروع کرده بودند.

ارتباط ایشان با امام خمینی از کجا شکل گرفته بود؟

سید محمد باقرزاده: شروع ارتباط ایشان با امام خمینی و شاگردی‌شان به دوستی پدر حاج آقا مجتبی مرحوم میرزا عبدالعلی تهرانی با امام خمینی بر می‌گردد. حاج آقا مجتبی در مسیر فرهنگی امام، اظهار اندیشه امام و هم در تثبیت و حمایت اندیشه امام نقش بسزایی داشتند. من این مسیر را قصد دارم از این سه بعد بررسی کنم. اندیشه مکتب توحیدی اسلام یک مرتبه اظهار اندیشه دارد. پیامبر اکرم وقتی که در مراحل ابتدایی بعثت کلمه توحیدی لااله‌الا‌الله را اظهار کردند؛ اندیشه اسلامی را اظهار کردند. جنگ‌های بدر، احد، خیبر و خندق و دیگر نبردها برای تثبیت اندیشه اسلامی بود. بعد از این مرحله به مرحله حمایت از اندیشه اسلامی می‌رسیم. جنگ‌هایی که امیرالمؤمنین از قبیل جمل، صفین و نهروان انجام دادند همه به منظور حمایت از اندیشه اسلامی بود. در تداوم آن نهضت عاشورا نیز در راستای حمایت از اندیشه اسلامی صورت گرفته است. اِنی اُحامی اَبَداً عَن دینی.

آقا مجتبی مورد عنایت خاص امام بود

مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی در ابتدا و شروع نهضت همراه حضرت امام بودند. و جزء کسانی بودند که با اعلامیه از مرجعیت امام خمینی حمایت کرده بودند. ایشان از حلقه اسرار امام خمینی بودند. ایشان در زمانی که در نجف بودند هر روز در ساعت معینی با امام به صورت خصوصی جلسه داشتند. متأسفانه ایشان بخش کمی از خاطرات‌شان با امام را بیان کردند. ایشان با اینکه مورد عنایت خاص حضرت امام قرار داشتند سیره‌شان بر عکس خیلی از افراد که دوست داشتند خودشان را به امام بچسبانند بود و اصلا اهل استفاده از رابطه‌ی صمیمی‌شان با امام خمینی نبود.

تعبیر خاص حاج آقا مجتبی درباره امام خمینی

ایشان حتی سالیان ابتدایی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی امام راحل را اینگونه دعا می‌کرد: اللهم احفظ زعیم المسلمین. بعد از ارتحال امام نیز ایشان با عبارت اللهم ارحم زعیم المسلمین امام را دعا می‌کردند. در اسم بردن از امام هم ایشان با یک شاخص خاصی حرکت می‌کردند که کسی تصور نکند ایشان می‌خواهد از امام برای خود خرج کند. کسی که از جوانی در کنار امام بوده هیچگاه بدنبال این نبود که از نام امام برای خود شهرتی دست و پا کند. هرگاه هم که می‌خواستند از ایشان مطلبی را نقل می‌کنند معمولا می‌گفتند: «حضرت استاد ما اینگونه فرمودند» اهالی جلسه دیگر می‌دانستند که منظور ایشان امام بزرگوار است. بعدها در این اواخر کلمه امام را بکار می‌بردند. تمام حرکت ایشان ترویج اندیشه امام خمینی بود. ایشان حتی در درس اخلاق هم می‌گفتند این مطالبی را که من دارم می‌گویم همان دروسی است که ما از امام آموختیم و بنده به شیوه‌ی دیگری دارم بیان می‌کنم.

حاج‌آقا در تثبیت و حمایت از اندیشه امام بسیار زحمت کشیدند. پیروزی انقلاب اسلامی تثبیت اندیشه امام بود و اکنون ما در مرحله حمایت از اندیشه امام قرار داریم. امروز یکی از شیوه‌های حمایتی که از اندیشه امام خمینی ملاحظه می‌کنیم جریان مقدس مقاومت است. هر حرکتی که از مقاومت در کشورهای ایران، عراق، سوریه، یمن، لبنان و... می‌بینیم در حقیقت نوعی حمایت از اندیشه حضرت امام است، که عصاره‌ی مکتب انبیاست. جمله معروفی هست با مضمون «ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاست» حاج‌آقا مجتبی می‌گفتند: این جمله را بنده بیان کردم اما منصوب به حضرت امام شده است.

عنایت امام زمان به آقا مرتضی و آقا مجتبی تهرانی

من خاطرم هست در زمانیکه در جلسات ایشان شرکت می‌کردم یک استاد بنایی در جلسات حضور داشت. این استاد بنا پیرمردی بود و در کنار بنده می‌نشست. این فرد می‌گفت: «من حاج آقا مجتبی را از زمان پنج سالگی می‌شناسم. وقتی 15 سالم بود، در زمان اعیاد در منزل میرزا عبدالعلی مراسم برگزار می‌شد. حاج آقا مجتبی در آن جلسات می‌آمد و شیرینی پخش می‌کرد. بعضاً افراد صدا می‌زدند مجتبی بیا! مرحوم میرزا عبدالعلی می‌گفت نگویید مجتبی بگویید آیت‌الله. انگار در وجنات حاج آقا از کودکی این بوده که ایشان به آیت‌اللهی می‌رسد. این شخصیت با اخلاق، عارف، با تقوا، با ورع حقیقتاً جایگاهی دارد که امثال بنده نمی‌توانیم توصیف کنیم. بنده به اجمال عرض کنم که اگر ما تقوا را بعنوان ترک حرام معلوم و ورع را ترک حرام مشکوک و زهد را ترک حلال معلوم بدانیم ایشان در حقیقت واجد هر سه خصوصیت بودند.

حاج آقا مجتبی مورد عنایت خاص حضرت حجت بودند. یک مرتبه ایشان اشاره به یک داستانی کردند که پینه‌دوزی در تهران بود. معروف بود که این فرد به محضر امام زمان مشرف شده است. بدین خاطر پدر من و تعدادی از علما به مغازه این فرد مراجعه می‌کردند. حاج آقا می‌گفت: «ما بچه بودیم یک مرتبه که پدرم به دیدن این فرد پینه‌دوز رفت؛ پینه دوز دو تکه نبات به پدرم داده بود و گفته بود که این نبات را آقا امام زمان داده‌اند و گفته‌اند یکی برای آقا مجتبی و دیگری هم برای آقا مرتضی.» حاج آقا مجتبی می فرمودند من هرچه دارم از این نبات متبرک است. وقتی که من این نبات را خوردم احساس یک گشادگی در سینه‌ام برای فهم معارف اسلامی کردم.» ایشان مورد عنایت حضرت حجت بودند و ما هم شکی در این زمینه نداریم در طول مدتی که خدمت ایشان بودم بارها مواردی را مشاهده کردم که به ایشان عنایت شده است.

شناخت ماهیت بنی‌صدر در روزهای آغازین انقلاب

نگاه ایشان درباره جریانات سیاسی و مسائل روز چگونه بود؟

سید محمد باقرزاده: ایشان به واسطه تقوایی که داشتند در فهم مسائل سیاسی نیز دارای فراست بودند. ایشان در مورد خباثت بنی‌صدر تذکر داده بود. من در این زمینه خاطره‌ای از خود ایشان شنیدم. ایشان می‌فرمودند: آن اوایل که مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شده بود. علمای بلاد از سراسر ایران وارد تهران شدند. در آن زمان مرسوم بود که علما اگر به شهر دیگری می‌رفتند به منزل عالم آن شهر می‌رفتند و رسم نبود به مهمانسرا و هتل بروند. در طول آن شش ماه که قانون اساسی مراحل تدوینش را می‌گذراند عده‌ای از علما در منزل ما اقامت داشتند. علما در منزل موروثی ما در حوالی خیابان ری مستقر بودند. یکی از افرادی که در منزل ما مهمان بود آقای منتظری بود. ایشان ساکن قم بودند. (حاج آقا نام آقای منتظری را با اشاره و این عنوان که ما بعد از امام بالاتر از ایشان نداشتیم بیان کردند) من به ایشان گفتم که مواظب فلانی باشید (بنی‌صدر) آقای منتظری گفتند: چطور مگر؟ گفتم باید خیلی آدم خبیثی باشد. آقای منتظری به یکباره جا خورد و گفت: بر چه اساسی می‌گویید؟ من در جواب گفتم: روزنامه‌اش که چاپ می‌شود، سخنرانی‌هایش را هم که رادیو می‌گذارد. این فردی که با این سرعت دارد پیشروی می‌کند معلوم است که برنامه‌هایی دارد.»

در روزهای اول انقلاب که علما و شخصیت‌های اول انقلاب در فکر این موارد نبودند این فرد بدنبال نفوذ رسانه‌ای بود. حاج آقا از همانجا فهمیدند که بنی‌صدر چگونه آدمی است و تذکر هم دادند. حاج آقا فرمود: در آن جلسه از آنجایی که آقای منتظری برای ما احترام قائل بود سکوت کرد و چیزی نگفت اما بعد از آنکه فاجعه هفتم تیر رخ داد و فرزند ایشان محمد منتظری به شهادت رسید ایشان آمدند و به ما گفتند که حق با شما بود. دومین شخصیتی هم که خطر بنی‌صدر را تذکر داده بود مرحوم آقای مشکینی بود. فراست این بزرگواران، از تقوای ایشان است.

توصیه آقا مجتبی به دانشجویان: در زمان ریاست‌جمهوری خاتمی دو دستی به دین‌تان بچسبید

دو سال قبل از اینکه آقای سید محمد خاتمی به ریاست‌جمهوری برسد، جمعی از دانشجویان مقیم آمریکا به ایران آمده و در این سفر خدمت حاج آقا مجتبی هم رسیده بودند. حدود 5 نفر بیشتر نبودند. در آن جمع صحبت از ریاست‌جمهوری می‌شود. هنوز دو سال تا انتخابات سال 1376 مانده بود. حاج آقا در همانجا خطاب به دانشجویان می‌گوید: رییس‌جمهور آینده‌تان رییس کتابخانه ملی‌تان است. آن موقع آقای خاتمی رییس کتابخانه ملی بود. ایشان در ادامه فرموده بودند که در زمان ریاست‌جمهوری این فرد دو دستی به دین‌تان بچسبید. وقایعی در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی اتفاق افتاد و دین مورد هجمه قرار گرفت که حاج آقا مجتبی با فراست سیاسی ناشی از تقوایشان این وقایع را پیش‌بینی کرده بودند.

البته این نکته را هم اینجا بگویم که حاج‌آقا، آقای احمدی‌نژاد را از کاندیداتوری ریاست‌جمهوری نهی کرده بودند و به او گفته بودند که شما در همان شهرداری تهران خدمت کنید اما متأسفانه ایشان به توصیه حاج‌آقا مجتبی گوش نداد.

زهد آقا مجتبی تهرانی

بعد از شهادت شهید بهشتی یک عده پیشنهاد کردند که ایشان بجای شهید بهشتی مسئولیت دستگاه قضا را بر عهده بگیرد. حاج آقا مجتبی این پیشنهاد را نپذیرفتند. مسئولیت‌های دیگری از قبیل عضویت در شواری عالی قضایی، شورای انقلاب فرهنگی و شورای نگهبان را هم نپذیرفتند. آن پیرمرد بنایی که خدمتتان عرض کردم برای من مطلبی را گفت که شاید کمتر کسی آن را شنیده باشد. این فرد به نقل از حاج آقا مجتبی می‌گفت: امام خمینی در اول انقلاب قبل از اینکه آقای طالقانی را بعنوان امام جمعه تهران منصوب کنند این منصب را به حاج آقا مجتبی پیشنهاد کرده بودند که ایشان نپذیرفته بودند. حاج آقا مجتبی به امام گفته بودند من اگر خطبه بخوانم مردم خواب‌شان می‌گیرد. خلاصه با این لطایف‌الحیل توانسته بودند که امام را قانع کنند. حاج آقا در همان اویل انقلاب به امام عرض کرده بودند که اجازه بدهید من همان مباحث علمی خودم را ادامه بدهم و مسئولیتی را در جمهوری اسلامی قبول نکنم. انسان باید خیلی خودسازی کند که از پذیرش مسئولیت‌های این چنینی فراری باشد و قبول نکند. حاج آقا مجتبی با توجه به اینکه مورد اعتماد و ثقه امام بود آخرین نفری بود که برای ایشان ختم گرفت. من خودم در این ختم شرکت کرده بودم. حاج آقا در این مجلس گفتند: مبادا که ما ناشکری کرده باشیم و امام را از دست داده باشیم.

حمایت از امامین انقلاب

اشاره‌ای هم به حمایت‌های ایشان از امام خمینی و رهبر انقلاب داشته باشید.

سید محمد باقرزاده: این عالم بصیر همواره حمایت خود را از امامین انقلاب اعلام می‌کردند. البته این اعلان‌ها را در بعضی از مراسمات به صورت خاص اعلان و تصریح کرده بودند. در بعضی از موارد که برای بنده سوال پیش می‌آمد و من خدمت ایشان می‌رسیدم و از ایشان استفتاء می‌کردم. ایشان می‌گفتند عَلَم دست ایشان (آیت‌الله العظمی خامنه‌ای) است و همه باید پشت سر ایشان حرکت کنند. هر چه ایشان گفت همان را عمل کنید. من در موضوع باغ قلهک که توسط انگلیسی‌ها غصب شده است از مراجع من‌جمله آقا مجتبی استفتائی کرده بودم. تمام مراجع سؤالات ما را جواب داده بودند. حاج آقا مجتبی بر خلاف سایر مراجع به این سؤال پاسخ نداده بودند و وقتی هم که فهمیده بودند این سؤال را من پرسیدم پیغام داده بودند که از فلانی بعید بود این سؤال را بپرسد این مسئله در اختیار ولی امر مسلمین است. منظور حاج آقا این بود که این سؤال را نباید از کس دیگری پرسید. البته ایشان از نیت ما مطلع نبود اما در همین اندازه هم نپذیرفته بودند به این سؤال پاسخ بدهند.

ایشان در فتوایی دیگر می‌گفتند: اگر مرجعی هلال ماه شوال را رویت کرده است ولیکن با بیانش با امر ولی امر مسلمین در تعارض باشد نباید این فتوا را بیان کند.

از احوالات شخصی ایشان هم اگر مطلبی دارید بفرمایید.

سید محمد باقرزاده: من در حوزه کرامات ایشان چند خاطره‌ای می‌گویم و زیاد در این بخش ورود نمی‌کنم. اول از همه باید بگویم که ایشان استخاره‌های عجیبی داشتند و تا کوچترین مورد را دقیق می‌گفتند. در زمان صدام به همراه یکی از برادران وزارت خارجه به منظور مذاکره به عراق سفر داشتیم. با این برادرمان در حین سفر رفیق شدیم. این برادرمان از اعضای جلسه بود و من هم او را در جلسه می‌دیدم و معمولاً هم جلوی جلسه در مقابل حاج آقا می‌نشست. ایشان می‌گفت: بعد از جنگ و در سال 67 من در جلسه شرکت کرده بودم. حاج‌آقا داشتند مباحث اخلاقی خود را ادامه می‌دادند. من در آن زمان 400 هزار تومان بدهی داشتم. رقم سنگینی بود. من ذهنم درگیر بدهکاریم بود. بحث حاج آقا هم در مورد سیر و سلوک بود. در خلال بحث حاج آقا نگاهش به من افتاد و من هم داشتم حاج آقا را نگاه می‌کردم. یک مرتبه حاج آقا به من نگاه کرد و و بالای منبر در غالب سخنرانی گفت: تویی که چهارصد هزار تومان بدهی حالت را دگرگون کرده تو از سیر و سلوک چه می‌فهمی؟ من با شرمندگی سرم را انداختم پایین. بیان حاج آقا به گونه‌ای بود که افراد حاضر در جلسه اصلاً متوجه نشدند که منظور حاج آقا با من است و فکر می‌کردند که این جمله بخشی از درس حاج آقاست. ایشان هم درسشان را ادامه دادند و هم با بیان رقم دقیق بدهی من به من تذکر شخصی دادند.

یک مرتبه فردی به من حرف نامربوطی زده بود و من را ناراحت کرده بود. من با ناراحتی به جلسه رفته بودم و داشتم صحبت‌های حاج آقا را گوش می‌دادم و یادداشت می‌کردم. در حالیکه ذهنم بابت حرکت این برادر مشوش بود یک لحظه سرم را بالا آوردم و صورت حاج‌آقا را نگاه کردم. حاج آقا یک نگاهی به من کردند. در حالیکه درس خود را ادامه می‌دادند گفتند او یک حرکت بدی کرده است تو چرا اینگونه بهم ریخته‌ای؟ من همانجا سرم را انداختم پایین و متوجه شدم که بله حاج آقا فهمیده است که ذهن من درگیر این ماجراست. از این جنس مسائل زیادی رخ داده است و افراد زیادی نقل کرده‌اند که ما با یک سؤالی به جلسه می‌آمدیم بدون اینکه سؤال‌مان را با حاج آقا درمیان بگذاریم جوابمان را می‌گرفتیم.

ایشان یک روز به طور خصوصی به من گفتند این مطلبی را که می‌خواهم برایت بگویم تا زنده هستم جایی نقل نکن. ایشان فرمودند: من در ماه مبارک رمضان چون تمرکز بیشتری دارم هنگامی که قرآن می‌خوانم در ذیل آیات قرآن، خط نورانی سبز رنگی می‌بینم.

اظهار ارادت بزرگان به آیت‌الله العظمی مجتبی تهرانی

بزرگان زیادی مثل حضرت آیت‌الله العظمی بهجت به ایشان علاقمند بودند. وقتی که آقای بهجت فهمیدند حاج‌آقا مجتبی مریض شدند برای ایشان گوسفند قربانی کردند. خیلی از بزرگان از مباحث ایشان استفاده می‌کردند.

مباحث شهید مطهری بدین شکل به صورت مکتوب درآمده است. ایشان ابتدا سخنرانی می‌کردند و سپس پیاده می‌کردند و بعد آن را برای حاج آقا مجتبی می‌فرستادند تا ایشان اصلاحات نهایی را انجام بدهند و بعد از تأیید حاج آقا مباحث به چاپ می‌رسید و مجدداً شهید مطهری این رویه را انجام می‌دادند ابتدا سخنرانی می‌کردند و بعد از پیاده‌سازی نوار سخنرانی‌شان برای حاج‌آقا ارسال می‌کردند و بعد از اصلاحات و تأیید ایشان به چاپ می‌رسید. این اعتماد شهید مطهری بی‌ارتباط با اعتماد امام به حاج‌آقا در سنین جوانی نبود. حاج‌آقا مجتبی را قطعاً می‌توانیم یکی از بنیانگذاران ترویج تفکر امام خمینی بدانیم.

توصیه حاج‌آقا مجتبی تهرانی به رزمندگان حزب‌الله لبنان

حاج آقا مجتبی در جریان جنگ سی‌وسه روزه توصیه‌ای را در دیدار با تعدادی از جوانان حزب‌الله لبنان فرمودند: «علیکم به سلاح الانبیاء الدعا، الدعا»

خداوند روح این شخصیت بزرگوار را با امیرالمؤمنین محشور گرداند. جلسات شب‌های احیاء ایشان در مسجد جامع بازار بدون اینکه تبلیغاتی داشته باشد بیش از 50هزار نفر شرکت‌کننده داشت. به غیر از شب‌های احیا ایشان سالیان طولانی چهارشنبه شب‌ها بطور مرتب درس اخلاق داشتند. جمعه‌ها هم ایشان درس تفسیر قرآن داشتند که بعد از مدتی جلسات تفسیر متوقف شد. ایشان در زمینه تفسیر بسیار متخصص بودند. حتی خاطرم هست در بعضی از نکات ایشان به علامه طباطبایی هم اشکال می‌کردند. این نکته را مجدد متذکر می‌شوم حاج‌آقا مجتبی خودشان شاگرد علامه بودند اما در بعضی از جاها به تفسیرالمیزان با استدلال اشکال می‌گرفتند.

اگر نکات دیگری از ابعاد شخصیتی مرحوم آیت‌الله تهرانی باقی‌مانده، بیان فرمایید؟

سید محمد باقرزاده: این شحصیت بزرگوار در تربیت نسلی از جوانان بسیار مؤثر بودند. تعداد زیادی از همرزمان ما در جبهه از شاگردان ایشان بودند حتی گاهی خود را از منطقه برای درس اخلاق چهارشنبه شب‌های حاج‌آقا به تهران می‌رساندند. افراد زیادی از کرج به جلسه می‌آمدند. جمعیت ثابت جلسات حاج‌آقا به 500 نفر می‌رسید. حاج‌آقا خطاب به بعضی از جریانات فکری روحانیت می‌فرمودند بعضی ها می‌خواهند اسلام را فراخ کنند و بعضی می‌خواهند اسلام را تنگ جلوه بدهند، اسلام هیچکدام از این‌ها نیست؛ اسلام، اسلام است. جوانان زیادی همواره برای مشورت و رفع شبهات به ایشان مراجعه می‌کردند. حاج‌آقا مجتبی خلاء دسترسی به امام (ره) و حضرت آقا را برای جوانان به خوبی پر کرده بودند. تخصص حاج‌آقا در تفسیر روایات فوق‌العاده بود. خاطرم هست ایشان یک بار درباره جمله «انما الاعمال بالنیات» هفت نوع تفسیر ارائه دادند. ایشان در بیان مسائل صریح اللهجه بود. در مسائل روز سیاسی ایشان با تذکراتی که در جلسات ماه رمضان، ماه محرم و جلسات هفتگی می‌دادند حجت را برای اهل جلسه تمام می‌کردند. نوع سخنرانی و فن بیان و سکنات ایشان شباهت زیادی به حضرت امام داشت. مواضع سیاسی علنی و غیر علنی ایشان جداً راه‌گشا بود. برای معرفی شخصیت حاج‌آقا مجتبی تهرانی و الگو قرار دادن ایشان برای حوزه‌های علمیه باید بیش از این تلاش کنیم. سیره عملی شخصیتی مثل حاج‌آقا مجتبی برای طلبه امروز حوزه‌های علمیه ما کاربردی‌تر است زیرا ایشان در دوران معاصر زندگی می‌کردند. شخصیت‌های اثرگذار مثل ایشان انگشت‌شمار هستند. گرچه افرادی مثل حاج‌آقا مجتبی و علامه مصباح یزدی بواسطه شرایط جسمی و جایگاهی که داشتند در جبهه‌ها حاضر نبودند، اما با کار تربیتی که در پشت سنگر انجام می‌دادند شهدای زیادی را تربیت کردند. تعداد زیادی از شاگردان جلسه اخلاق آیت‌الله‌العظمی مجتبی تهرانی در جبهه‌ها به شهادت رسیدند. اینجاست که ما «مِدادُ العُلَماءِ افضَلُ مِن دِماءِ الشُهَداء» را به عینه مشاهده می‌کنیم. واقعا در این چند سالی که ایشان را از دست دادیم خلاء بزرگی در تهران بوجود آمده است و کسی هم تا کنون نتوانسته آن را پر کند.