مواجهه پهلوی و جمهوری اسلامی با جنگها چگونه بود؟
در جریان جنگ جهانی دوم بیگانگان وارد کشور شدند و بدون هیچ مقاومتی به پیشروی خود ادامه دادند و توانستند ظرف مدت کوتاهی تهران را به اشغال خود درآورند، اما در جریان جنگ تحمیلی ارتش بیگانه با مقاومت رزمندگان ایرانی مجبور به ترک مناطق اشغالی شد.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم - بیش از چهار دهه از حوادث انقلاب اسلامی میگذرد و هر سال این سوال به صورت جدیتر مطرح میشود که چرا انقلاب کردیم و انقلاب چه دستاوردهایی داشت؟ به نظر میرسد با بررسی و مقایسه وضعیت مولفههای مهم در دوران پیش از انقلاب و پس از انقلاب در عرصههای مختلف از جمله سیاست میتوان به سوالات فوق پاسخ داد.
ضمن اینکه گذشت چهل و سه سال از عمر نظام جمهوری اسلامی فرصت خوبی است تا به مقایسه وضعیت ایران در چهار دهه گذشته با وضعیت ایران دوران پهلوی اول و دوم که 53 سال به طول انجامید و با انقلاب مردم ساقط شد، بپردازیم. در ادامه به بررسی و مقایسه مولفههای مهمی همچون مشارکت مردم در امر سیاست، حضور جوانان و نخبگان در عرصه مدیریتی، حفظ تمامیت ارضی، نفوذ در بین ملتهای منطقه و... پرداختهایم.
** تفاوت مشارکت مردمی و برگزاری انتخاباتها
در دوره پهلوی دوم، مجالس قانونگذاری تنها نهادهایی بودند که به ظاهر اعضای آن توسط مردم انتخاب میشدند، اما موارد متعدد نشان میدهد که بسیاری از اعضای آن مجالس نیز فرمایشی بودند و مردمی نبودند. مجلس چهاردهم، اولین مجلسی بود که پس از سقوط رضاشاه و در دوره محمدرضا پهلوی و در آن زمانی که هنوز نیروهای بیگانه در خاک ایران بودند، تشکیل شد. در این مجلس دو فراکسیون به وجود آمد، فراکسیون هوداران انگلیس و فراکسیون هواداران شوروی. همچنین سیدضیاءالدین طباطبایی که در دوره رضاشاه نخست وزیر بود و از نزدیکان انگلستان بود، نماینده مردم یزد در مجلس بود.
پس از کودتای 28 مرداد در سال 32 و با روی کار آمدن سپهبد زاهدی، فرمایشی بودن مجالس شدت بیشتری یافت. دولت زاهدی پس از کودتا، نیازمند مجلسی بود که تابع دولت باشد و در هر شرایطی قراردادهای مربوط به نفت را تصویب کند. از این رو در آستانه تشکیل مجلس هجدهم، زاهدی به فکر تحمیل افرادی به عنوان نماینده به مجلس بود. آیت الله کاشانی با آگاهی از اقدامات زاهدی در نامهای خطاب به وی نوشت: «به طوری که مشهور و معروف است، دستگاه دولت مشغول تهیه مقدماتی است که انتخابات دوره هجدهم را به طور فرمایشی و لیستی انجام دهد. این عمل بر خلاف قانون و حقوق ملت و منافی مصلحت مملکت است. اگر انتخابات فرمایشی انجام بگیرد، هر قراردادی که در مجلس هجدهم به تصویب برسد، از نظر ملت ایران بیارزش و بیاعتبار است و سرنوشت آن، مانند قرارداد تحمیلی نفت 1933 خواهد بود.» به هر حال انتخابات فرمایشی برگزار شد و مجلس با فهرستهای از پیش تعیین شده دولت تشکیل شد.
مجلس بیستم نیز تنها 77 روز پس از تشکیل آن، منحل شد. پیش از برگزاری انتخابات مجلس بیستم، دو حزب ملیون به ریاست منوچهر اقبال و مردم به ریاست اسدالله علم تشکیل شده و وعده برگزاری انتخابات آزاد داده شده بود و قرار بود، انتخابات آزادی برگزار شود تا تمامی احزاب سیاسی مشارکت داشته باشند. منوچهر اقبال نخست وزیر وقت، مسئول برگزاری انتخابات بود. او پیش از برگزاری انتخابات قول داده بود تا انتخابات سالمی را برگزار کند. پس از اعلام نتایج آرا، مشخص شد که اکثریت مطلق کرسیها (حدود 90 درصد) مجلس به حزب ملیون که وابسته به اقبال بود، رسیده است. این نتایج و مجموعه تخلفاتی که از سوی دولتیها انجام گرفته بود، مورد اعتراض اعضای حزب مردم و منفردین که وابسته به علی امینی بودند، قرار گرفت. مداخله دولتیها و هواداران اقبال در انتخابات به قدری بود که انتخابات مردود اعلام شد و اقبال نیز استعفا داد.
انتخابات مجلس بیستم مجدد برگزار شد و در نهایت در روز دوم اسفند ماه 1339 این مجلس آغاز به کار کرد، اما در آن دوره نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی افزایش یافته بود که به تجمعات و اعتراضات دانشجویان و معلمان اشاره کرد. افزایش این تجمعات و درگیریها، شرایط را برای استیضاح شریف امامی در مجلس فراهم کرد که در نهایت خود او از سمت نخست وزیری استعفا داد. با استعفای شریف امامی، امینی نخست وزیر شد و مهمترین خواسته وی انحلال مجلس بیستم بود که مورد قبول شاه قرار گرفت.
پس از سال 1353 و با تک حزبی شدن ایران نیز هر آنکس که عضو حزب رستاخیز بود، میتوانست به مجلس شورای ملی و سنا راه یابد و انحصار قدرت در دست اعضای این حزب قرار گرفت. تأسیس حزب رستاخیز در اواخر کار مجلس بیستوسوم صورت گرفت و چون تمامی نمایندههای مجلس عضو یکی از احزاب رسمی کشور بودند، پس از انحلال احزاب، نمایندگان هم برای حفظ منافع و موقعیت خود عضویت در حزب رستاخیز را پذیرفتند و برای آنکه بتوانند در دورهی بعدی مجلس هم حضور داشته باشند، به اصول حزب رستاخیز پایبند شدند و از شاه حمایت کردند. امام خمینی (ره) از مخالفان اصلی حزب رستاخیز بود و آن را مخالف قانون اساسی میدانستند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، نظام سلطنتی و شاهنشاهی به حکومت مردمی و مردمسالاری تبدیل شد. از این رو انتخاب نوع نظام نیز به رای مردم گذاشته شد و مردم در فروردین سال 58 (حدود 2 ماه پس از پیروزی انقلاب) در اولین انتخابات شرکت کردند و "جمهوری اسلامی" را برگزیدند. پس از آن نیز مردم در انتخاباتی شرکت کردند تا نمایندگانی را برای تدوین قانون اساسی انتخاب کنند. پس از تدوین قانون اساسی، آن قانون در آذرماه سال 58 به رای مردم گذاشته شد که بیش از 99 درصد شرکتکنندگان با آن موافقت کردند. پس از تدوین قانون اساسی اولین انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی در بهمن ماه و اسفند ماه سال 58 برگزار شد و اکنون که انقلاب اسلامی چهل و سه سال از عمر خود را سپری کرده است، تقریباً هرساله شاهد برگزاری یک انتخابات با مشارکت بوده است.
** حفاظت از تمامیت ارضی ایران
ایران هم در دوران پهلوی و هم در دوران نظام جمهوری اسلامی متحمل جنگهای بزرگی شد. در دوران پهلوی ارتشهای سه کشور انگلیس، شوروی و آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم از مرزهای جنوبی و شمالی وارد کشور شدند و بدون هیچ مقاومتی به پیشروی خود ادامه دادند و توانستند ظرف مدت کوتاهی تهران را به اشغال خود درآورند. اشغالگران به مدت چند سال در کشور ما حضور داشتند و در دوران اشغال ایران با بحرانهای متعددی همچون بحران نان روبرو شد.
در دوران پهلوی ارتشهای سه کشور انگلیس، شوروی و آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم از مرزهای جنوبی و شمالی وارد کشور شدند و بدون هیچ مقاومتی به پیشروی خود ادامه دادند و توانستند ظرف مدت کوتاهی تهران را به اشغال خود درآورند.
چند سال پس از پیروزی انقلاب نیز ارتش رژیم بعث عراق با حمایت برخی کشورهای عربی و غربی به مرزهای ایران اسلامی حمله کرد. ارتش عراق اگرچه در روزهای نخست توانست پیشرویهایی داشته باشد، اما با صدور فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر بسیج همگانی، ارتش دشمن با مقاومت مردمی و نیروهای مسلح روبرو شد و در همان روزهای نخست مجبور به ایجاد خطهای پدافندی و توقف پیشروی شد. ایران در ادامه با اجرای عملیاتهایی توانست ارتش عراق را از مناطق اشغالی بیرون کند و حتی سیاست و راهبرد تعقیب و تنبیه متجاوز را در پیش بگیرد. در نهایت اگرچه جنگ ایران و عراق هشت سال به طول انجامید، اما رزمندگان اجازه ندادند یک وجب از خاک ایران در دست بیگانگان باقی بماند و دشمن مجبور به عقبنشینی به مرزهای بینالمللی طبق معاهده 1975 الجزایر شد.
علاوه بر این دو اتفاق مهم در دوران پهلوی رخ داد که منجر به جدایی بخشهایی از کشورمان شد. در دوران پهلوی اول طبق پیمان سعدآباد، ایران 800 کیلومترمربع اراضی مرغوب شامل کوه آرارات کوچک و دامنهها و اراضی اطراف آن را به ترکیه بخشید. آرارات کوچک ازنظر نظامی و سیاسی منطقهای استراتژیک محسوب میشد و بالطبع از وزرا گرفته تا درجهداران نظامی و مردم عادی با این واگذاری مخالف بودند. پهلوی اول بخشهایی از دشت ناامید را نیز به افغانستان داد. در مقابل قرار شد ایران و افغانستان بهطور مساوی از آب هیرمند استفاده کنند. البته بعدها افغانستان سدی بر هیرمند ساخت و آبی به ایران نرسید و حقابه هیرمند نیز به موضوعی برای منازعه طولانی 2 کشور تبدیل شد. حق کشتیرانی در اروندرود نیز بهجز 5 کیلومتر از آبهای مقابل آبادان تا خط تالوگ به عراق واگذار شد.
در دوران پهلوی دوم نیز ایران جزیره بحرین را از دست داد. 24 اردیبهشتماه 1349 نمایندگان مجلس شورای ملی در دوره محمدرضا شاه پس از استماع گزارش نمایندگان سازمان ملل، به جدا شدن بحرین از ایران رأی دادند و این جزیره نفتخیز و استراتژیک که از پیش از دوران اسلامی تحت حاکمیت ایران بود از کشور ما منفک شد و حاکمیت چندصدساله ایران بر استان چهاردهم آن زمان پایان پذیرفت.
این در حالی است که در دوران جنگ تحمیلی و پیش از آن، امام خمینی حساسیت ویژهای نسبت به حفظ تمامیت ارضی کشور و آزادسازی شهرهای اشغالی داشت. ایشان در 27 مرداد سال 58 در پیامی در خصوص پاوه عنوان کرد: «از اطراف ایران، گروههای مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده اند که من دستور بدهم به سوی پاوه رفته و غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر می کنم؛ و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می کنم اگر با توپها و تانکها و قوای مجهز تا 24 ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می دانم. من به عنوان ریاست کل قوا به رئیس ستاد ارتش دستور می دهم که فوراً با تجهیز کامل عازم منطقه شوند؛ و به تمام پادگانهای ارتش و ژاندارمری دستور می دهم که بی انتظارِ دستور دیگر و بدون فوت وقت با تمام تجهیزات به سوی پاوه حرکت کنند؛ و به دولت دستور می دهم وسایل حرکت پاسداران را فوراً فراهم کنند. تا دستور ثانوی، من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی می دانم. و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی می کنم. مکرر از منطقه اطلاع می دهند که دولت و ارتش کاری انجام نداده اند. من اگر تا 24 ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمری را مسئول می دانم. والسلام.» امام خمینی در خصوص آبادان و... نیز دستورهای مشابهای داشتند.
شهید چمران و نیروهایی که در پاوه حضور داشتند با فرمان امام خمینی (ره) توانستند مانع از سقوط پاوه و اشغال آن توسط گروهکهای ضدانقلاب بشوند.
** حضور جوانان در عرصههای مدیریتی و نقشآفرینی مردم
یکی از حامیان جدی رضاشاه روشنفکران و تجددخواهان بودند. آنها معتقد بودند تنها راه ترقی ایران، غربگرایی در سایه یک دولت اقتدارگراست. بنابراین گروهی از روشنفکران عصر قاجار، رضاخان را که دارای شخصیتی مستبد و خودخواه بود، پادشاهی تجددخواه و منجی آرمانهای خود دانستند و تمام تلاش خود را انجام دادند تا او را شاه ایران کنند. روشنفکران در ادامه مناصب گوناگونی در رژیم پهلوی برعهده گرفتند و با آن رژیم همراه شدند تا با استفاده از قوه قهریه در فرهنگ و اندیشه جامعه ایرانی رسوخ پیدا کنند. به همین دلیل دوران رضاخان را میتوان بهترین دوران برای روشنفکران دانست. پهلوی اول در خدمت روشنفکران بود، اما خدمات متقابل روشنفکران و رضاشاه پس از مدتی به نقطه پایان رسید و وضعیت به گونهای دیگر رقم خورد.
روشنفکران اگرچه میدانستند که رضاخان خوی دیکتاتوری دارد و طرفدار آزادیهای سیاسی نیست، اما چون او را به قدرت رسیده از سوی انگلیس میدانستند و مدل توسعه غرب آنها را کور کرده بود، با او همکاری کردند و بدنه دولتهای او را شکل دادند. آنها برای مدتی همکاریهای خوبی داشتند و توانستند با نهاد دین و روحانیت در جامعه ایران برخوردهای خشن و سختی داشته باشند که به طور نمونه میتوان به کشتار مردم دیندار در مسجد گوهرشاد اشاره کرد. روشنفکران طرح و ایده میدادند و رضاشاه اجرا میکرد، اما به تدریج و با محکمتر شدن جای پای رضاشاه در حکومت و قدرت، روشنفکران کنار زده شدند و برخی از آنها پاداشِ مرگ دریافت کردند.
با پیروزی انقلاب اسلامی و فرار یا محاکمه سران رژیم پهلوی، خلاهای مهمی در مسئولیتهای سیاسی و نظامی کشور حس میشد و با توجه به تهدیدات نظام نوپای اسلامی، باید هرچه سریعتر برای این مسئولیتها چارهاندیشی میشد. با وقوع جنگ تحمیلی، بخش مهمی از مسئولیتهای نظامی کشور برعهده جوانانی قرار گرفت که تجربه چندانی در امور نظامی نداشتند اما با تکیه بر ایمان و روحیه خودباوری توانستند ارتش تا بُن دندان مسلح رژیم بعث را در ضربههای متعددی به شکست بکشانند. شهیدان حسن باقری، حسن طهرانی مقدم، قاسم سلیمانی و... که هر کدام توانستند قدرت ایران را در حوزههای نظامی و منطقهای افزایش دهند، برآمده از دوران دفاع مقدس بودند.
قاسم سلیمانی یک جوان روستایی بود که در دوران دفاع مقدس فرمانده لشکر شد و در سالهای اخیر توانست نقش مهمی در مبارزه با تروریستها ایفا کند و به سردار مبارزه با تروریسم تبدیل شود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نهاد جهاد سازندگی نیز در راستای محرومیتزدایی از بخشهای محروم کشور تاسیس شد که در مسئولیت این نهاد جوانان حضور داشتند و توانستند با اقدامات جهادی رونقی در بخشهای کشاورزی، صنعتی و تولیدی به وجود بیاورند. علاوه بر امور نظامی، مسئولیتهای سیاسی و اداری نیز بعد از استعفای دولت موقت، برعهده جوانان قرار گرفت. جوانگرایی مسئلهای است که رهبر معظم انقلاب بارها به آن تاکید کردهاند.
** نفوذ ایران در میان ملتهای منطقه و کشورهای مستقل
محمدرضا پهلوی اگرچه ارتباط خوبی با پادشاهان برخی کشورهای منطقه از جمله اردن و مصر داشت، اما نفوذی در میان ملتهای منطقه نداشت. بلکه ارتباط ایران با رژیم صهیونیستی موجب شده بود تا موجی از تنفر در میان مردم مسلمان منطقه نسبت به ایران به وجود بیاید.
اما پیروزی انقلاب اسلامی موجب شد تا نفوذ معنوی ایران در میان ملتهای منطقه افزایش یابد و ملتهای مسلمان حامی پیدا کنند. پس از پیروزی انقلاب، روز میلاد حضرت ولیعصر (عج)، روز جهانی مستضعفان نامگذاری شد. فلسطین اولویت نخست انقلاب اسلامی برای حمایت از مظلومان و مستضعفان جهان بود. بدین منظور امام خمینی تنها چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آخرین روز جمعه ماه رمضان را به عنوان روز قدس نامگذاری کردند که از آن زمان تاکنون هرساله مانند 13 آبان، راهپیمایی روز قدس در حمایت از مردم فلسطین در برابر رژیم اشغالگر قدس در تهران و سایر شهرهای ایران و حتی بسیاری از شهرهای جهان برگزار میشود.
امام خمینی (ره) در پیام خود به منظور دعوت از مردم برای شرکت در اولین راهپیمایی روز قدس، عنوان فرمود: «من در طی سالیان دراز، خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم، که اکنون این روزها به حملات وحشیانه خود به برادران و خواهران فلسطینی شدت بخشیده است و بویژه در جنوب لبنان به قصد نابودی مبارزان فلسطینی، پیاپی خانه و کاشانه ایشان را بمباران میکند. من از عموم مسلمانان جهان و دولتهای اسلامی میخواهم که برای کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن به هم بپیوندند.»
یکی از حمایتهای انقلاب اسلامی از ملتهای مستضعف و مظلوم جهان، دفاع از مسلمانان بوسنی و هرزگوین در جریان مسلمانکُشی در اروپا توسط صربها بود که حدود 100 هزار نفر توسط صربها در آنجا کشته شدند. «مهدی حیدری» فرزند شهید رسول حیدری که پدرش در بوسنی و هرزگوین به شهادت رسید و اکنون فعال فرهنگی ایران و بوسنی است، میگوید: «در جریان جنگ بوسنی جنایتهایی انجام شد که مانند آن در هیچ کجای دنیا سابقه نداشته است. زنان مسلمان را به پادگانها میبردند و روزانه 5 بار به آنها تجاوز میکردند. بر اساس آمار هم اکنون 40000 جوان حدود 20 ساله در بوسنی زندگی میکنند که پدرانشان معلوم نیست.» حمایتهای ایران از مسلمانان بوسنیایی مستشاری و سیاسی بود و افرادی از ایران برای حمایت و دفاع از مسلمانان به بوسنی رفتند. رهبر انقلاب نیز آیت الله جنتی دبیر شورای نگهبان را به عنوان نماینده ویژه خود به این کشور اعزام کردند.
5 سال پیش شبیه به نسلکشی مسلمانان بوسنیایی، مسلمانان روهینگیایی نیز در میانمار کشتار شدند که براساس اخبار منتشر شده 3 هزار تا 10 هزار نفر مسلمان کشته شدند. امام خامنهای در شهریور سال 96 فرمودند: «این مسئلهی حقیقتاً فاجعهآمیز میانمار را انسان نمیداند چهجوری توجیه بکند؛ حقیقتاً یک حادثهی کمنظیر است؛ جلوی چشم کشورهای اسلامی، دولتهای اسلامی، جلوی چشم یک و نیم میلیارد مسلمان، جلوی چشم مجامع جهانیِ مدعی و دولتهای ریاکار دروغگوی مدعی حقوق بشر، یک دولت بیرحمی که در رأسش هم یک زنی است که جایزهی [صلح] نوبل گرفته است این زن بیرحم، یک جمعِ مردم بیپناه را میکشند، آتش میزنند، خانههایشان را ویران میکنند، بیرونشان میکنند. حقیقتاً حادثهی عجیبی است و هیچ عکسالعملِ به معنای واقعی کلمه هم مشاهده نمیشود.»
حمایتها تنها معطوف به مسلمانان نبود و بلکه غیرمسلمانانی هم که آزاده و مستضعف بودند مورد حمایت انقلاب اسلامی قرار گرفتند. انقلاب اسلامی از بیداری ملتهای منطقه آمریکای لاتین حمایت کرده است. امام خامنهای در دیدار با مورالس رئیس جمهور بولیوی گفت: «بیداری ملتهای منطقهی آمریکای لاتین و تصمیم آنان برای احقاق حق خود یک اتفاق مبارکی است که قطعاً برای قدرتمندان خرسندکننده نخواهد بود.» انقلاب اسلامی همچنین از مردم آفریقای جنوبی علیه رژیم آپارتاید حاکم بر این کشور حمایت کرد و هیچگاه رژیم حاکم بر آن کشور را همچون رژیم صهیونیستی به رسمیت نشناخت و از نلسون ماندلا رهبر مخالفان آپارتاید حمایت کرد.
ایران در دوران جنگ رفتار اسلامی با اسرای عراقی داشت و همین امر موجب شد تا بسیاری از اسرا همراه با رزمندگان ایرانی در دفاع مقدس شرکت کنند و در سالهای بعد در مقابله با داعش نقشآفرین باشند. «مرتضی سرهنگی» نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس میگوید: «کاری که ما برای اسرای عراقی انجام دادیم با آنچه در خاطرات رزمندههای ما از زندانهای عراق روایت شده کاملاً متفاوت است.» او همچنین میافزاید: «قانون ارتش برای اسرای عراقی، بسیار انسانیتر از کنوانسیون ژنو بود».
کمکرسانی به اسیر عراقی توسط یک رزمنده طلبه ایرانی