نامه به سروش، ملکیان، سریعالقلم و ظریف / فراروایتهای ایدئولوژیک شما در تحولات کرونایی ویران شد!
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، دکتر مجتبی زارعی عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس در نامه ای نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم حضور آقایان؛ دکتر عبدالکریم سروش، دکتر مصطفی ملکیان دکتر محمود سریع القلم و دکتر محمد جواد ظریف سلام علیکم؛ شاید با این گزاره هم زبان باشید که با توجه به گستردگی تحولات و پیامدهای معرفتی، زیستی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و انتظامی منبعث از ویروس...
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، دکتر مجتبی زارعی عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس در نامه ای نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم
حضور آقایان؛
دکتر عبدالکریم سروش، دکتر مصطفی ملکیان دکتر محمود سریع القلم و دکتر محمد جواد ظریف
سلام علیکم؛
شاید با این گزاره هم زبان باشید که با توجه به گستردگی تحولات و پیامدهای معرفتی، زیستی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و انتظامی منبعث از ویروس کرونا، می شود و بلکه باید جهان را به جهان ماقبل و مابعد کرونا تقسیم کرد، ایران بزرگ نیز اگرچه از حیث وجودی و شکلی از قاعده ی این تقسیم، مستثنی نبوده و نیست اما در بسیاری از معانی و سرشت این همه گیری جهانی، سبک و زیستهای متفاوت داشته است تا به آنجا که به نظر میرسد میتوان گفت رفتارهای بیولوژیکی این ویروس شاید واجد انقلابی فرهنگی فراتر از انقلاب فرهنگی در صدر تاریخ پیروزی انقلاب اسلامی باشد، گو این که تغییرات سه سالهی حاصل از تعطیلی رسمی دانشگاهها نتوانست آنگونه که باید، استادان و دانشجویان ایرانی و شاید بخش مهم دیگری از اهالی فرهنگ کشور را این گونه که در سه ماههی کرونایی، مستعد شنیدن حقیقت و پذیرای عهدی جدید نموده، به افقی نو دلالت کند، این گشودگیها البته شاید بخاطر دو مقولهی مهمی بوده که در پایان سال 98 و در طلیعه سال 99 به هم دست داده یا به هم رسیدند و از بین الاذهانی ترین مفاهیم در سپهر ایرانی شدند؛ "صحت" و "امنیت"!
دو مقوله ای بنیادین که شناخت آن در سنت اسلامی ره آموز نکته های مهم تربیتی و شکر منعم است، شاید به طرز دیگری نیز می توان گفت و آن این که جامعه ایرانی پس از حیات مادی سپهبد اسلام و ایران و در آغاز حیات باطنی اش و نیز در این دوره ی کرونایی، از "مجهول امنیت" به "معلوم امنیت" و یا بهتر بگویم به "امنیت معلوم" رسیده و بطور شگرفی در "صحت " و "امنیت "تاملاتی نظری داشته که این نگرش البته از مراتب تمدن است؛ امنیت معلوم ایرانی که قبلا بصورت کنونی واضح و یا همه گیر نبود اینک بنا به قول های حکیمانه ی زیر، نزد زن و مرد و پیر و جوان و کوچک و بزرگ ایرانی محسوس و معلوم شده است چنانکه پیامبر اعظم صلوات الله علیه فرمودند «نعمتان مجهولتان الامن و العافیه» و یا آنگونه که در بیان امام علیه علی السلام آمده است که «فان الصحه و الامان نعمتان مجهولتان لا یعرفهما الا من فقدهما».
از این رو، معتقدم شاید رستاخیز ایرانیان در تشییع فرمانده ی وطن (روشنفکران هنوز البته از آن رستاخیز، حیرت زده و فاقد تحلیل و تبیین اند و میل ندارند از چیستی و چرایی آن قیام ملی، منطقه ای و بین المللی سخنی به میان آید) و تحولات پسا کرونا، ایرانی را و بخصوص بخش نخبگانی این سرزمین را مستعد شنیدنی کرده که سامعه اش فراتر از انقلاب فرهنگی اول است و.....
... اما در این بین چرا بنده به عنوان دانشجو و دوستدار فلسفه ی سیاسی، گزاره های این گفتار و منطق این بحث را در منظر عمومی از میان متفکرین و اهالی سیاست، صرفا با شما آقایان در میان گذاشته و به مناظره می گذارم که البته در این بین به جز کشف صدق و حقیقت به چیزی دیگر نمی اندیشم؛ رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا؛
پاسخ این است که شما آقایان حداقل طی سی سال اخیر به تصریح، اجزای منظومهای، فکری و سیاسییی را در ایران نمایندگی کرده و در راه نشر و تبلیغ اش، تلاشها کرده و مسامحتا عرض می کنم که فتواها صادر نموده اید؛ فتواها و فرا روایتهایی که تحولات اندیشگانی پسا کرونا، آنها را از از بام نظام جهانی به زیر افکنده، ابطال، ویران ویا با تزلزل اساسی مواجه نموده و در یک جمله، اوتوپیا و بهشت وعده داده شدهی شما را در معرض فروپاشی و ویرانی قرار داده است؛ تازه این تسامح نظری در صورتی است که علم ابزاری و خدایگان آن از اتهام بزرگ و وحشتناک عملیاتهای تروریسم بیولوژیکی در این پرونده برکنار باشند!
جناب دکتر سروش!
شما اما در پی ریزی منظومه این ساختمان که البته دانش و مهندسی آن برخاسته ازصدر تاریخ تجدد غرب بوده و در دویست سال اخیر اما برای مدرنیزاسیون ایرانی، نمایندگانی بخصوص از صدر قاجار تا صدر مشروطه ی ایرانی و تا الان با خود در پی داشته، کوشش ها کرده اید، حداقل این که نویسنده، از این تکاپوها از سال های تآسیس حلقهی کیان یعنی از نخستین سال های دهه 70 تاکنون براین جد و جهدها واقف بوده، که برآن بوده اید تا مطابق با فرا روایت ایدئولوژی اثبات گرایی به تصور خود، یگانه راه بشر را دلداگی به آستان مقدس علوم ابزاری و پوزیتیویستی و تعظیم و تسبیح آن اعلام کرده و به عنوان شارح مکتب اثبات گرایی کوشیدید تا همه با این فتوای کلی که روزگاران ربانی و فلسفی به سر آمده، به مذهب علم سر تعظیم فرود آورند، تلاش ها به خرج دادید و بنا به قول خودتان از سر حب به گوهر دین کوشیدید تا مبادا دین برای سعادات دنیوی عرض اندام کند! و اصرار کرده و اکنون نیز بر این مصرید که دین فاقد برنامه و نظامات دنیوی است کما این که اخیرا و در تحولات پسا کرونا، خدای متناسب با چنین برداشتی را هم رونمایی کردید و شوربختانه گفتید "آن خدای دین معیشت اندیش که خلاهای زندگی شان را پر میکرد، آن خدا اکنون غائب است. آن خدا هیچ وقت حاضر نبوده است. فکر میکردند حاضر است فقط در خیال آنها حاضر بوده است. هر اتفاقی که می افتاد می گفتند خدا کرده است. میگفتند خدا به من یک دختر داده خدا جان من را حفظ کرده.
البته در این که علت العلل خداوند است، بحث و شکی نداریم. اما این که در هر حادثه خاصی شما پای خداوند را به میان بیاروید و آن را در عرض علل طبیعی بنشانید خطا است" و در ادامه فتوا دادید که: خدا به هر دردی نمیخورد به درد تنهایی روح میخورد، به درد عاشقی میخورد و به درد پرستش و ستایش میخورد و همه ما عمیقابه این نقشها احتیاج داریم! "
... اما حتی اگر العیاذ بالله با شما دربارهی این خدای کم اثر و این سنخ از دین همداستان شویم چیزی از معضله ی این روزهای شما کم نمی کند، زیرا سخن و نزاع بر سر این است که چرااز سلطنت علم و از خدایگان علم ابزاری و مذهب تحصلی شما برای این روزها ی درماندگی بشر کاری بر نیامد؟! شما بر آن بودید که کار بشر آنقدر بسامان شده و مدیریت علم و عقل ابزاری تا به اندازه ای بشر را کفایت کرده؛ آن چنانکه مردم رفته رفته از تذکار نبی مستغنی شده همچنانکه بیماران رفته رفته از طبیب و کودکان رفته رفته از نظارت والدین مستغنی شدند و گفتید اگر حرف مارکسیست ها برای نشان دادن توانایی خود در ایجاد یک هندسه ی سعادت نما درست بودمی شود دین اسلام را ایدئولوژیک کرد!
شاید اکنون به صراحت می توان از واضع روایت های بالا پرسید اگر پروردگار قادرمتعال، " پدید" آورد و سپس خویش را منزوی کرد و اگر از دین کاری ساخته نیست و هندسه و معماری ندارد و همه چیز در دستان علم ابزاری است پس چرا علم ابزاری نتوانسته است کار بشر را آن گونه که باید در روزهای سرنوشت ساز، بسامان کند؟ پاسخ این نیست که ما چه چیزی برای جایگزینی علم معرفی می کنیم! مگر بنا است به جای علم ابزاری، ما، رمز و اسطرلاب جایگزین کنیم!؟ وانگهی سنتی که ما از آن دفاع می کنیم هیج گاه ره آموز قربانی کردن علم در برابر خدا و دین نبوده است! سخن نه بر سر علم و آگاهی و دانش، بلکه فتنه ای است که از میانه ی مذهب علمی و سیانتیسم بر بشریت حاکم شد؛
در اینجا و با توجه به ناتوانی های بشر در برابر ویروس کرونا، به نظر می رسد شاید بتوان با الهام از افق گشایی هایی که امام راحل عظیم الشان در برابر تمدن ها می گشود، ادعا کرد که وقتی می بینیم؛ انسان غربی، حین و پسا کرونا از بازگشت به وضع طبیعی هابز و از دست به سلاح شدن شهروندانش، کم طاقتی و بی صبری نشان داده، نگران و سراسیمه و جان به لب شده و بخش کثیری در آمریکا و اروپا چشم به آسمان دوخته و با اجازه انتشار صوت اذان بر فراز گلدسته ها و مآذنه ها در پی خدای مبسوط الید و خدای موثراند، اشک های شوق جاری می شود؛
جناب دکتر ملکیان!
شما اما به خصوص در بیست سال اخیر خود را مسافر جهان های معرفتی و اجتماعی چند گانه ای معرفی کردید که نهایتا پس از کوچ ها ی متعدد و متنوع، دست آخر در هستی شناسی عقل و معنا و نیز در زیست جهان اروپای غربی و به خصوص کشورهای اسکاندیناوی آرام گرفته است؛ اینک اما این آنتولوژی و اپیستمولوژی دردی از اروپای واحد در حال فروپاشی مقابل یک ویروس ذره بینی را درمان نکرده و دوستداران فلسفه ی اجتماعی شما در ایران را نیز ناامید و سرخورده کرده است؛ یورگن هابر ماس فیلسوف آلمانی که پیش تر می گفت تشویش ها ی مدرنیسم با ظرفیت های پسا مدرن خاتمه خواهد یافت این روزها با دیدن وضع اسفناک اروپای غربی در ضمن تحلیل نتایج اخلاقی و سیاسی کرونا مضطربانه به روزنامه لوموند گفت: باید برای پایان نئولیبرالیسم مبارزه کنیم و با تقاضا از اتحادیه اروپا برای کمک به کشورهای خسارتدیده هشدار داد که فایده اتحادیه اروپا چیست؛ زمانی که نمیتواند در بحبوبه بحران کرونا ثابت کند که اروپاییها در یک صف برای آینده مشترک میجنگند؟»؛ بر این اساس وبر بر سبیل همین مثال می شود گفت که از مدینه فاضله ی شما چه سود که به دردی نیاید و رنجی را التیام ندهد!؟
اکنون کار به این ندارم که در طرح شما شما نیز دین به کار ساماندهی اجتماع نمی آید و هنرش این است که قدری فراتر از عقل ابزاری و علم کار افزا، به نوعی از عرفان عمومی و سکولار دل می بندد که فقط کار معنا بخشی را به زندگی و درد و رنج آن هم به نحو رمانتیک بر دوش گرفته، همه نوع پرستش را شامل شده و تابع هیج احکام و مقرراتی الزام آور برای نیل به اخلاق و سعادت نمی باشد، بلکه تحریر محل نزاع در تاملات نظری کرونایی با جناب عالی در اینجاست که در منطق هستی شتاسانه ی شما و متعاقب آن نیل به سعادت اجتماعی مگر نه این بود که سعادت همانا بهترین اوضاع و احوال ممکن و متعارف بشری و رفاه عمومی و سطح بالای زندگی مطابق با کشورهای اروپای غربی است؟
پس اگر چنین است انسان مورد نظر مکتب شما که نه ظرفیت تبیین کننده ی رنج، داشته و نه توان معنا بخشی به حیات دارد و نه سرمایه داری اش، کمک کار او در اداره ی اقتصادی و اجتماعی بوده اینک در میانه ی حرص و آز دولت مردان راهزن ماسک ها و نیز با وجود شهروندان مضطرب باید به کجا پناهنده شود؟! ضمن اینکه آیا هر پرستشی که ره آموز هر نحو معنویت و عرفان بوده، قدرت تبیین کرامت و هویت انسان را در برابر پیامد های ویروس هایی همانند کرونا و نیز در بین خود و با جامعه و با معبود خویش، به طرز واقعی صورت بندی کرده است؟ گو این که به رغم ادعای وجود ساختار دهکده ای بر جهان به رهبری ارزش های لیبرالی، این روزها اما دولت های اروپایی و آمریکایی با شدت هرچه تمام به سمت محلی شدن، گریز از مرکز و با اظهارات و رفتارهایی با گرایشات راست افراطی و ملی گرایی رادیکال در حال رقابت اند، پس، از این رو، با توجه به تجویزهای پیشین جناب عالی، انسان نیازمند به دین و معنویتی که مفسر رنج و رهایی بخش درد ها و درعین حال گسترده و جهانشمول در گوهر انسانی باشد نیازمند است اما آیا اگر پروژه ی جهانی سازی در این روزهای آمریکا و اروپای غربی به بن بست رسید انسان نیز از ظرفیت وجودی خوددر درک و نیل به سعادت و خیر عمومی و خیر عالم گیر تهی شده است؟!
اگرچه احتمالا شما از نظریات نژاد پرستانه در باره ی تحلیل ها و تبیین های اروپا مداری به دور هستید اما توجه و توصیه ی شما به الگو و زیسته ی اروپای غربی و اسکاندیناوی نتیجه ای نژاد پرستانه به سود اروپا دارد از این رو می خواهم واضح و شفاف توضیح داده شود که آیا با توجه به شکست آمریکا و اروپا در مواجهه ی علمی، سیاسی و اخلاقی با کرونا و پیروزی مشرقیان به خصوص کشور چین در این مواجهه، آیا حاضر هستید از توصیه و تجویز پیشین خود دائر بر اروپا مداری دست شسته و در باره ی فرا روایت غیر علمی خود به جامعه علمی ایران توضیح دهید یا با این تصور که چون انسان اروپایی در این مواجهات درمانده بلکه فروپاشیده، پس راه نجاتی در کار نخواهد بود؟!
حتما پاسخ منفی است زیرا اگر صادقانه با این تجربه کرونایی رفتار نکنیم ناگزیر به اسارت تبیین های نژاد پرستانه در آمده ایم!؟ پر واضح است که انسان، اعم از این که غربی باشد یا شرقی با توجه به امکانات فطری، میل به شدن و سعادت مطلق و برین دارد و جنگ ماسک ها در فرودگاهها و یورش های حریصانه در فروشگاههای اروپا و آمریکا برآیند انسان معقول و حیات معقول نیست؛ پس به نظر می رسد به رغم پروپاگاندای رسانه های سیاسی مبتذل فارسی زبان انگلیسی، آمریکایی، عربی و عبری ضد ادیان توحیدی به خصوص اسلام عزیز، گفت و گوهای دینی نخبگان در تحولات پسا کرونا افزایش خواهد یافت و به عکس نظر تک ساحتی جناب عالی، چون انسان، توآمان در پی تفسیر رنج های خود و نیز در پی نظامات اجتماعی جامع برای دست یابی به حیات معقول پسا مارکسیسم و پسا کاپیتالیسم و مابعد پسا مدرن است لاجرم، مجددا ایران اسلامی و یا اسلام سیاسی از ارکان این گفت و گو و نظم جهان پسا کرونا خواهد بود؛
جناب دکتر سریع القلم!
شما اما در تبیین و ستایش عقل باصطلاح توسعه یافته و بروکراتیک نزد جامعه ایرانی زحمت ها کشیدید و پافشاری ها کردید؛ مکررا و با پافشاری، به جوانان ایرانی از مزایای عقل توسعه یافته ی غربی گفتید به نحوی که حتی به جز جوانان حاوی احساسات، برخی استادان نیز باورشان شده بود که انسان ایرانی مملو از غریزه، عصبانیت به جای عقلانیت، احساسات، هیجان، کینه، عقده و حسد بوده و خلق و سرشت ایرانی نیز با نزاع و تلافی کردن بدی ها سرشار است و البته در برابر نقد وطن خواهان و دانشمندان متدین ایرانی قدری با مسامحه افزودید که بله!
ملایمت، خویشتنداری، نزاکت عین دین و ایرانیت است اما ایرانی استبداد زده!! همینی است که می بینید؛ اکنون اما عقل ایرانی و خلقیات اش که به نور اشراقی مشروب است در دوران کرونایی از عقول توسعه یافته ی آمریکایی - اروپایی پیشی گرفت؛ همانطور که پژوهشگران بی طرف و غیر ایدئولوژیک هیچگاه تبیین های مورد نظر شما و هم قطاران آن جناب را مطابق با خلقیات مسلط و عمیق و ریشه دار ایرانی نمی دانستند اکنون نیز به صراحت یاد آوری می شود رفتارهای بیولوژیک ویروس کرونا به خوبی معلوم کرد که کدام عقل و در کدام سپهر مطابق با اقتضائات وجودی انسان مدنی رفتار کرده است؛ نمی شود از عقلانیت توسعه یافته سخن ها گفت و عقول مشرقیان را به باد انتقاد و تمسخر گرفت اما انسان مدح شده جغرافیای شما آنگاه که باید محل و مجلای خلقیات مدنی باشد رفتارهایی به غایت خشونت طلبانه، غارتگرانه و مطابق با وضع طبیعی هابز بروز دهد!
چرا با آنهمه مذمت عقل به قول شما استبداد زده، ایرانی اما در همه گیری این ویروس بی رحم و دموکرات، اندازه نگه داشت، غارت نکرد، کمتر از عقول اجتماعی آمریکا و اروپا هیجانی شد و آنگونه که شاهد حرص خشونت طلبانه در نیویورک، واشنگتن، مادرید، رم، لندن و پاریس بودیم در تهران، قم، مشهد، شیراز، ساری، تبریز، کرماتشاه و.....، ایرانی اسیر حرص و آز نشد؛ قمه نکشید و دست به تپانچه نبرد؟!
کرامت انسانی را در پذیرش بیمار و بیماریابی حفظ کرد، و شهادت طلبانه، جان کهنسالان و جوانان هردو را عزیز شمرد و از موضع و اصرار فقه اسلامی، حتی به اجساد و پیکرهای جان باختگان به دیده ی احترام نگریست؟! این تبلور عقل اشراقی - ایرانی را به دهها خلق ظاهر شده ی دیگر مرد و زن و پیر و جوان این سامان در ایام کرونا اضافه کنید؛ آنگاه و آنجا که مردمان به کمک هم شتافتند، عقل و علم و دین را کنار هم گذاشته و حماسه ها آفریدند که با اطمینان می توان گفت مشابه آن را در هیج کجای جهان درگیر کرونا شاهد آن نبوده اند!
در عوض اما صاحبان عقول ستایش شده ی دو، سه دهه ی گذشته، در تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اخیر، رفتارهایی بروز دادند که بعضا یادآوری آنها موجب شرم و وهن هویت انسانی است!
جناب دکتر ظریف!
شما اما در تحولات کرونایی با صراحت بیشتری در منظر نقد و نظر اهالی علم، سیاستگذاری و حکمرانی هستید؛ گو این که از گذشته های دور و به خصوص در قریب به هفت سال اخیر، آمریکا را با حاله ای از شوکت و قدرت و کدخدایی جهان از موضع مشاور و نظریه پرداز سرسخت آقای روحانی به عنوان یگانه راه نجات ایران تصویر و معرفی کردید، در این راه اما تلاش ها و مذاکره ها کردید که عمدتا بر پایه ی معرفت شرق شناسانه، ایران و ایرانی مورد تحقیر واقع شد، در تحمیل این معرفت و رویکرد به جامعه جوان و دانشجویی کشور و به دانشگاهیان هشدار نیز دادید که نباید در این ساختارمنتظم و کدخدایی از پیش تعیین شده ی آمریکا، مقابل او ایستاد زیرا بی توجهی به این نگاه سلسله مراتبی، انهدام ایران فقط با یک بمب را در پی خواهد داشت اما جناب عالی به عکس سال های گذشته، این روزها در تمسخر قدر قدرتی و قوی شوکتی آمریکا گوی سبقت را از منتقدین خود ربودید!
زیرا ناگهان اما تمام ابهت اروپا و میلیتاریزم آمریکا فروپاشید یا قادر نشد در مقابل کشتار ویروسی ذره بینی خود را جمع و جور کند! جهان اول که همیشه از پشت عینک و معرفت شرق شناسانه، فخر عالم و آدم بود در اندک زمانی بدون حتی حمله ای کوچک و ایذایی از سوی رقبا، نظام سلامت برخی شان به زانو درآمد، کارگزارانش در جغرافیای غرب، به روی هم پنجه کشیدند، از یکدیگر راهزنی ها کرده و اسباب تمسخر و تفریح ملت ها شدند، پنتاگون و هالیود که تا همین چند ماه قبل برای جنبش سازی های پسا داعش به صدور صورتک و ماسک ضد قهرمان جوکر به کشورهای منطقه از جمله عراق مبادرت کرده و "گروه عصابات الجوکر" را سازماندهی کرده بود، خود به برای نیاز داخلی خود، رسما به دزدی ماسک های خریداری شده ی مردمان اروپا روی آورد!
همبستگی ظاهری اتحادیه اروپا هم در قلب و روح ملت ها ی شان به دو رویی و جنگ و ستیز تقلیل یافت، آمریکا، یعنی همان قدرت قاهره ی ذهن شما با چنان فلاکت و بی ثباتی ذهنی و عینی مواجه شد که چیز زیادی از پرستیژ بزک کرده اش نزد مردمان جهان برجای نماند، فرماندارانش به جان هم افتادند، علاوه بر صف طویل خرید تپانچه و مسلسل برای مراقبت از خود، طرفداران دولت با فراخوان رییس جمهور!
اما با سلاح های سبک و سنگین برای قدرت نمایی به خیابان ها آمدند، وضعیتی که یاد آور تحولات شوروی گورباچف شد؛ آیا چنین نشده است؟!
به نظر می رسد از پیش بینی آن حکیم راحل، زمان به درازا نکشیده و هشدارهایش در باره ناتوانی مکتب سرمایه داری برای حفظ شهروندان و تمدن غرب را همه ی مان در تزلزل مبانی و رفتارها ی پسا کرونا در این اردوگاه سیاسی به چشم دیدیم؛ البته معلوم است که کرونا فشارها و سختی های زیادی در روزهای آینده بر بسیاری از مردمان عزیز ایران وارد خواهد کرد اما اگر چنین است مگر تمامی شهروندان آمریکا، اسپانیا، ایتالیا، فرانسه و.....
جز با تن دادن حکومت هاشان به نحوی سوسیالیسم و عبور از لیبرالیسم ادعایی قادر خواهند شد جملگی از غذای گرم استفاده کرده و شرکت ها و کارخانه ها را از ورشکستگی نجات دهند؟! کشورهایی که نه تنها تحریم نبوده اند بلکه پول های دیگر کشور ها را هم، بلوکه، مضبوط و غارت کردند و.....، ایران اسلامی علیرغم تحریم های فلج کننده اما به دلیل ارتباط با خدای موثر، اتخاذ توآمان رفتارهای علمی و دینی برای مهار ویروس، توسل به ائمه ی هدی علیهم السلام، همبستگی های محلی وملی، انفاق ها، به صحنه آمدن شرکت های دانش بنیان و گروههای اجتماعی - جهادی تا کنون به شایستگی در وسط میدان ایستاده است، به خصوص آنگاه که ائتلاف جبهه ی ضد ایرانی با ویروس کرونا نیز به شدید ترین وجه، ایرانیان را آماج جنگ های شناختی و بمباران تبلیغاتی شبانه روزی قرار داده و یا آنجا که حتی دشمن برای برهم زدن ابتکارات در جنگ ادراکی این روزهای حساس، با گسیل داشتن رزمناو خود به هزاران کیلومتر دورتر از مرز خود در آب های مجاور سرزمین ما، ماجراجویی و تنش زایی می کند دانشمندان جوان سپاه، با ارسال ماهواره ی نظامی به فضا، زنجیره امنیتی وطن را تکمیل کردند!
..... در پایان شاید بتوان گفت که گوش ها و جان ها هیچ وقت در جهان و ایران رویارو شده با کرونا تا به اندازه ی این روزها، مستعد شنیدن نبوده است، در ایران اما گویا جان ها مستعد تر از روزگاران گذشته و حتی مستعد تر از زمانه و برنامه ی انقلاب فرهنگی در صدر تاریخ انقلاب اسلامی است، زیرا به نظر نگارنده هرچقدر رسانه های غربی فارسی زبان و سازمان منافقین همدست صدام در جنگ علیه ایرانیان به عنوان شعبه ای از واحدهای پنتاگون در پی تغییر محل نزاع به سطح ژورنالیسم و مخالف خوانی ها هستند اما فیلسوفان، حکیمان، فقهیان، استادان و دانشجویان مطالبه گر و حقیقت یاب بر تحریر محل اصلی نزاع معرفتی و فکری و حکمرانی اصرار دارند و این آغازی برای همبستگی ها ی علمی، فرهنگی، آموزشی در عبور از فراروایت های غربی و بی ارتباط با وجود حقیقی انسان است، نگارنده بر آن است که آیندگان در باره سنخ رفتارها و گفت و نگفت های صاحبان خرد در باره تحولات و تاملات نظری مرتبط با کرونا و انگاره های پیشینی و پسین نظریه پردازان در ایران و جهان قضاوت خواهند کرد.
والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
جمعه پنجم اردیبهشت 1399(مطابق با سالروز شکست حمله و کودتای نظامی حکومت آمریکا علیه ایران)
مجتبی زارعی عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس