یک‌شنبه 4 آذر 1403

نشست بررسی برنامه‌ی هفتم توسعه در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
نشست بررسی برنامه‌ی هفتم توسعه در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، نشست بررسی برنامه‌ی هفتم توسعه به همت انجمن علمی توسعه اقتصادی و برنامه ریزی دانشگاه علامه طباطبائی، روز شنبه 8 مهر 1402 با حضور محمد قاسمی ششده (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی) بهروز علیشیری (معاون اسبق وزیر اقتصاد) سید محسن علوی‌منش (پژوهشگر مرکز پژوهش‌های مجلس) وحید شقاقی (استادیار دانشگاه علوم اقتصادی تهران و خوارزمی) و حجت‌اله میرزایی...

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، نشست بررسی برنامه‌ی هفتم توسعه به همت انجمن علمی توسعه اقتصادی و برنامه ریزی دانشگاه علامه طباطبائی، روز شنبه 8 مهر 1402 با حضور محمد قاسمی ششده (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی) بهروز علیشیری (معاون اسبق وزیر اقتصاد) سید محسن علوی‌منش (پژوهشگر مرکز پژوهش‌های مجلس) وحید شقاقی (استادیار دانشگاه علوم اقتصادی تهران و خوارزمی) و حجت‌اله میرزایی (معاون اسبق امور اقتصادی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی) برگزار شد.

در ابتدای این برنامه محمد قاسمی ششده که به عنوان دبیر جلسه حاضر بود گفت: سابقه برنامه ریزی در ایران در سال 1327 است اگر چه فعالیت‌هایی قبل از آن اجرا شده بود و پنج برنامه قبل از انقلاب اجرا شد. برنامه ششم به دوران انقلاب خورد بعد از انقلاب هم در دوره جنگ برنامه‌های کوتاه مدت دایر بود و بعد از پایان جنگ و از سال 1368 تا به حال شش برنامه تصویب و اجرا شده البته سال‌هایی هم دورات فترت الان برنامه هفتم که دارید ملاحظه میکنید این برنامه قرار بود دو سال قبل تصویب و اجرا شود که دوستان برنامه ششم دوباره تکرار شد و در این لحظه که داریم صحبت میکنیم برنامه در کمیسیون تلفیق، بررسی تمام شده و در صحن علنی در حال بررسی است که شما به نگاه اساتید محترم نسبت به برنامه آشنا خواهید شد.

حجت‌اله میرزایی گفت: تاثیر گذاری روی برنامه هفتم به حداقل خودش رسیده یعنی بر خلاف آنچه انتظار داشتیم دولت همان برنامه ناتمام و بی تاریخ، بی جغرافیا و بی فلسفه راهی مجلس کرد. در برنامه دوم لایحه پیشنهادی دولت را مجلس کنار گذاشت و نامه جدید نوشت یعنی یک سال تنفس اعلام کرد و در این یک سال یه متن جدیدی تدوین کرد که از 101 تبصره نوشته شده فقط یکی از آنها نوشته دولت بود و صد عدد، داخل مجلس شکل گرفته بود در برنامه ششم که دولت یازدهم (دولت آقای روحانی) داده بود بیست چهار ماده تدوین شده بود. اول مجلس آنها را با 125 ماده تحویل داده است.

میرزایی گفت: برنامه ای که در کوتاه ترین زمان ممکن در مجلس و کمیسیون ها یا قیام و قیودهای ناگهانی و هیجانی صورت گرفته اسمش را برنامه توسعه نمی‌شود گذاشت. این کاملا قابل پیش بینی بود و دلیلش هم عدم گفت و گو بین دولت و مجلس در دوره یک دست ترین حاکمیت در طول تاریخ 50 سال تاریخ ایران شکل نگرفته بود.

وی افزود: یکی از نمونه‌های بارز آن که برای مسکن دولت بخش تخصصی متنی پیشنهاد داد در سازمان برنامه و بودجه یک متن دیگری جای آن گذاشتند، اما همزمان که این لایحه در حال تقدیم به مجلس بود در کمیسیون عمرانی مجلس یک طرح دو فوریتی برای ساماندهی به مسکن ارائه شد و دو فوریتی هم تصویب شد و نکته مهم اینکه اصلا گویی آنچه که مجلسی‌ها راجع‌به مسکن میفهمند و آنچه دولت راجب مسکن میفهمد، مربوط به دو دنیای جداست.

میرزایی گفت: حتی به گونه ایی که یک بند مشترک بین این دو وجود نداشت. چند مشخصه هم راجع‌به آنچه که دولت داد می‌توان گفت. ما نمی‌دانیم آیا این برنامه، برنامه توسعه، برنامه خروج از بحران، برنامه کاهش آسیب‌ها به سطح حداقل، برنامه هماهنگی بیشتر شرایط موجود است؟ واقعیت این است که این برنامه هیچ کدام از این‌ها نیست و هیچ کدام از ویژگی‌ها را ندارد. پیش فرض‌های این برنامه مشخص نیست. نمیدانیم این برنامه با فرض خروج از تحریم هاست یا با وجود تحریم است. از یک جا پیش بینی میشود که هشت درصد رشد اقتصادی سالانه داشته باشیم که من در همین دانشکده از اقای دکتر خاندوزی سوال کردم که این هشت درصد از کجا آمده که در همه برنامه‌ها گفته میشود. گفتند این تکلیف شده به ما. یعنی این یک هدف برونزاست، ولی وقتی به تامین مالی می‌رسد فقط قید وجود دارد که حداقل سالی ده میلیارد یورو برای وقوع رشد اقتصادی پیش بینی میشود. شما می‌دانید بین ده میلیارد یورو و هشت درصد رشد اقتصادی پول خرد حساب می‌شود.

بهروز علیشیری گفت: مشکل برنامه ریزی و توسعه اقتصاد ایران، اقتصادی نیست. همیشه با خودم فکر می‌کنم چطور میشه که در دانشگاه‌های ما راجع به موضوعات اساسی و استراتژیک کشور به صورت فنی بحث نمی‌کنند، چون شما هرچقدر که سکوت کنید و وارد این موارد نشوید به طور طبیعی کسانی که دارای توهم دانایی هستند یا آن‌هایی که سیاسی هستند جای شما را خواهند گرفت. یادتان باشد درس خیلی مهم است. اما این دسته از گفتگو‌ها و نشست‌هایی که با یکدیگر داریم به شدت موجب شکوفایی شما می‌شود. ما هم یک روز‌هایی پشت همین میز‌ها بودیم و ازهمین دانشکده‌ها خارج شدیم می‌تواینم تجربیات مان را به شما منقل کنیم. برگردم به بحث موضوع برنامه‌های توسعه اقتصاد ایران، عدم پیشرفتش به هیچ اقتصادی نیست مشکل اقتصادی نیست. البته شما هم باید راجع به آن تدبیر بکنید. ببینید وقتی شما دارید گفتگو می‌کنید از نقد یک برنامه وقتی شما می‌خواهید یک رساله‌ای بنویسید نمی‌شود که ایکس‌های فراوان را برای تبیین وای تان به کار ببرید. یک سخنران، یک مدیر، یک محقق، باد بگوید که کدام x واریانس بیشتری بر y دارد و آن را تبیین کند. اگر بنا باشد من، ده‌ها ایکس را پشت سر هم ردیف کنم، از مدیران کشور گرفته تا شاخص‌های مختلف، از معدن گرفته تا صنعت، از صنعت گرفته تا فرهنگ، از نقدینگی گرفته تا بازار‌های پولی، از بازار‌های پولی گرفته تا مالی، شونده خواهد گفت که ایشان کتاب خوبی را دارد مرور می‌کند و جلو می‌رود. اما من می‌خواهم به شما بگویم که وقتی که موضوع برنامه‌های توسعه‌ی کشور اقتصادی نیست. اصلا من به خودم اجازه نمی‌دهم نه بگویم و نه بشنوم راجع به نظام‌های تامیین مالی در برنامه، نقدینگی، شیوه‌های تامین منابع مالی و غیره. بحث حکمرانی اقتصادی ست. تا این حکمرانی اقتصادی که ابعادش را من، تا حدودی با برخی از شاخص‌های برنامه، خدمت‌تان توضیح می‌دهم حل نکنیم، به هیچ وجه، برنامه توسعه نمی‌تواند در کشور موفق باشد. ببنید. برنامه هفتم مانند برنامه ششم است. تفاوتی بین این برنامه در هدف گذاری‌های کلان نیست. شاخص‌های کلان در برنامه ششم آمده است. نقش توسعه‌ی بخشی آمده است. تفاوت مهم این برنامه و برنامه دیگر، آن است که رشد سال پایه یعنی هدف گذاری سال پایه معلوم است و بعد در طی دوران برنامه هم معلوم است که چگونه باید رشد کنیم. یعنی شما باید هرسال در کدام بخش، جگونه رشد بنمایید. اما با تاسف، این در برنامه هفتم وجود ندارد. متغییر‌های کلان اقتصاد از نرخ تورم، بیکاری، واردات، نقدینگی و... را در برنامه ششم می‌بینید. متغییر‌های نرخ رشد اقتصادی و سرمایه گذاری را در برنامه گذشته شاهد هستید. نکته مهم که در برنامه هفتم نداریم، (آن است که) در برنامه ششم می‌گویند که نرخ رشد هشت درصدی، ابلاغیه‌ی مقام معظم رهبری باید عملیاتی بشود. اما نمی‌گویند که چقدر منبع نیاز دارد و این منابع باید از کجا تدارک دیده بشود. زیرا همین که برنامه بنویسید، کافی نیست.

وی افزود: یکی از مهم‌ترین شاخص‌ها شیوه تامین مالی برای رسیدن به نرخ رشد اقتصادی ست. برنامه پنجم توسعه حذف شده و ساده سازی شده است. به شما خواهم گفت که چرا ساده سازی می‌شود. این برنامه ششم با این ویژگی‌های دقیقی که در برنامه هفتم نیست انجام شد و تمام شد. آقای دکتر فرمودن یکی دو سال هم فرصت گرفتیم که تفاوتی هم نمی‌کند. اما چقدر تحقق پیدا کرد؟ گزارش دیوان محاسبات کشور و گزارش مرکز پژوهش‌ها هم می‌گوید حداکثر 30 درصد. برخی از احکام هم که سنجش پذیر (MEASURABLE) نیست به زعم شما که آمار و اقتصاد خوانده‌اید. آن هم کدام 30 درصد؟ شما که بررسی میکنید قرار بود یک نهادی درست بشود، پیشنهاد کردیم صندوق توسعه ملی درست بشود. صندوق توسعه ملی درست شد. قضیه کلید خورد و یک ساختمان و چند مدیر عامل و اساسنامه‌ی آن را هم که ما در وزارت اقتصاد نوشته بودیم و عملیاتی شد. به هیچ وجه وارد محتوا نشد. در لایحه برنامه هفتم آمده بود که برنامه ششم مشکلات زیادی داشت. برنامه هفتم بیان می‌دارد که نسبت به گذشته آگاه هستم که برنامه ششم دارای مشکلات متعدد بود. من برای اینکه ساده بشود، در این جدول برایتان آورده‌ام. سه تا برنامه اخیر ما وصل به سند چشم‌انداز هستند که ما بر پایه این سند باید به کجا می‌رسیدیم. ببینید چه کمی و سنجش پذیر! نرخ رشد اقتصادی باید هشت درصد می‌باست باشد، ما یک و هشت هستیم. در سال گذشته و برنامه قبلی منفی بودیم. نرخ بهره‌وری نرخ رشد سرمایه گذاری، طرح‌های عمرانی و... مثلا طرح‌های عمرانی ما در دهه‌ی نود ده سال طول می‌کشید و در سال 1400 رسیده به 18 سال. شما می‌دانید به ویژه آن‌هایی که تامین مالی و پروژه می‌خوانند construction period پروژه، اگر از سه سال یا چهار سال، حداکثر بالاترین پیچیدگی یعنی، یک پروژه‌ی سنگین نفت، گازو و پتروشیمی که مثلا معادل یک و نیم تا دو میلیارد دلار می‌خواهد، بیش از سه سال طول بکشد، آن پروژه از فیزیولیتی فنی و مالی و اقتصادی خارج می‌شود. دیگر شما نمی‌توانید بگویید این فاینشنالی فیزبل است، ایکانمیکلی جاستیفای است. به هیچ‌وجه نیست. ولی پروژه هجده سال طول می‌کشد.

وی ادامه داد: رشد نقدینگی و... با شکست مواجه شد. پس همه برنامه‌های قبلی با شکست مواجه شد تا به حال. اسناد بالادستی مثل سند چشم انداز هم که تحقق پیدا نکرد. انگلیسی‌ها یک ضرب المثلی دارند که اگر شما نمی‌دانید به کجا دارید می‌روید مهم نیست اگر به آن رسیدید. مهم نیست شما دارید می‌روید شما باید به این سوال بپردازید. این فرایند، فرآیند تجدید پذیر است. نمی‌شود شما اطفا اش کنید. یعنی چه؟! یعنی فرآیند‌های سیاست گذاری که شما غلط ریختید و سه چهار سال مرتب سی درصد سی درصد که همه ادعا می‌کنند در برنامه بعدی شدید‌تر و بدتر تدوین میشه. توضیحی که الان آقای دکتر دادند. این فرآیند اصلاح پذیر نیست مگر اینکه شما ظرف بازی را عوض بنمایید. هر وزیری باید هر شش ماه یک بار به مردم و ریس جمهور و دولت و مجلس گزارش بدهد. چهار سال رفته موفق است. برنامه هفتم توسعه بسیار ضعیف‌تر برنامه ششم است. هدف گذاری هایش خراب است. برنامه هایش مطلوب نیست. معلوم نیست چقدر سرمایه گذاری باید جذب کند. از کجا باید این سرمایه گذاری انجام بشود. اتفاقات مهمی هم افتاد. من یک بار یک توییتی نوشتم که خداراشکر که یک کسی فهمید که وزارت finance باید renew بشود.

من اولین مذاکره‌ام با آقای دکتر خاندوزی این بود که آقای دکتر خاندوزی، شما یک کارکرد بیشتر در وزارت اقتصاد ندارید آن هم تامین مالی برایایران است. گفتند که ممکن است برنامه‌های دیگری داشته باشیم. گفتم شما هیچ برنامه‌ای ندارید. توصیه‌ای که به دوستانمان در سازمان برنامه کرده ایم این بود که وزارت اقتصاد تبدیل بشود به وزارت تامین مالی. یعنی finance که ترجمه‌ی غلط دارایی داخل آن است، دارایی یعنی asset. finance یعنی تامین مالی. خزانه داری هم جز تامین مالی است. این بند حذف شد. فکر می‌کردیم یک کار بزرگی مانند صندوق توسعه ملی انجام دادیم. حالا راجع به سایر ترتیبات تامین مالی. این بند را شما نگاه کنید: وزارت اقتصاد موظف است تامین مالی کند. بخش عظیمی از شیوه تامین مالی projecy finance است.project finance کار نفتی‌ها و پتروشیمی هاست. تامین مالی از بازار سرمایه و از منباع پولی می‌تواند در اختیار وزارت اقتصاد قرار بگیرد. وزارت اقتصاد در اینجا passive smoker است. آن پروژه است که باید بیاد توی بازار پول تجهیز بکند. از منابع مختلف به صورت انفرادی. وزارت تامین مالی را حذف کردند. از این به بعد ر وزیری که شکست بخرود می‌گوید تقصیر وزیر اقتصاد است که برای من تامین مالی انجام نداده است. ما دچار یک دومینو هستیم. به صندوق توسعه می‌رسیم. در سال 86 ما این صندوق را به صندوق وام سرمایه گذاری خارجی تبدیل اش کردیم؛ و اساس نامه توسعه ملی را پیشنهاد دادیم منتها اساسنامه‌ای که تصویب شد اساسنامه‌ای نبود که ما در سازمان سرمایه گذاری تدوین کردیم و به دولت یا رییس سازمان برنامه ارائه کرده بودیم.

صندوق توسعه ملی به خاطر اینکه بدهی هایش را تهاتر کند با دولت، به او می‌گویند از وظایف پولی و مالی فاصله بگیر. حالا برو به به هیچ وجه وارد محتوا نشد. در لایحه برنامه هفتم آمده بود که برنامه ششم مشکلات زیادی داشت. برنامه هفتم بیان می‌دارد که نسبت به گذشته آگاه هستم که برنامه ششم دارای مشکلات متعدد بود. من برای اینکه ساده بشود، در این جدول برایتان آورده‌ام. سه تا برنامه اخیر ما وصل به سند چشم‌انداز هستند که ما بر پایه این سند باید به کجا می‌رسیدیم. ببینید چه کمی و سنجش پذیر! نرخ رشد اقتصادی باید هشت درصد می‌باست باشد، ما یک و هشت هستیم. در سال گذشته و برنامه قبلی منفی بودیم. نرخ بهره‌وری نرخ رشد سرمایه گذاری، طرح‌های عمرانی و... مثلا طرح‌های عمرانی ما در دهه‌ی نود ده سال طول می‌کشید و در سال 1400 رسیده به 18 سال. شما می‌دانید به ویژه آن‌هایی که تامین مالی و پروژه می‌خوانند construction period پروژه، اگر از سه سال یا چهار سال، حداکثر بالاترین پیچیدگی یعنی، یک پروژه‌ی سنگین نفت، گازو و پتروشیمی که مثلا معادل یک و نیم تا دو میلیارد دلار می‌خواهد، بیش از سه سال طول بکشد، آن پروژه از فیزیولیتی فنی و مالی و اقتصادی خارج می‌شود. دیگر شما نمی‌توانید بگویید این فاینشنالی فیزبل است، ایکانمیکلی جاستیفای است. به هیچ‌وجه نیست. ولی پروژه هجده سال طول می‌کشد. رشد نقدینگی و.. با شکست مواجه شد. پس همه برنامه‌های قبلی با شکست مواجه شد تا به حال. اسناد بالادستی مثل سند چشم انداز هم که تحقق پیدا نکرد. انگلیسی‌ها یک ضرب المثلی دارند که اگر شما نمی‌دانید به کجا دارید می‌روید مهم نیست اگر به آن رسیدید.

مهم نیست شما دارید می‌روید شما باید به این سوال بپردازید. این فرایند، فرآیند تجدید پذیر است. نمی‌شود شما اطفا اش کنید. یعنی چه؟! یعنی فرآیند‌های سیاست گذاری که شما غلط ریختید و سه چهار سال مرتب سی درصد سی درصد که همه ادعا می‌کنند در برنامه بعدی شدید‌تر و بدتر تدوین میشه. توضیحی که الان آقای دکتر دادند. این فرآیند اصلاح پذیر نیست مگر اینکه شما ظرف بازی را عوض بنمایید. هر وزیری باید هر شش ماه یک بار به مردم و ریس جمهور و دولت و مجلس گزارش بدهد. چهار سال رفته موفق است. برنامه هفتم توسعه بسیار ضعیف‌تر برنامه ششم است. هدف گذاری هایش خراب است. برنامه هایش مطلوب نیست. معلوم نیست چقدر سرمایه گذاری باید جذب کند. از کجا باید این سرمایه گذاری انجام بشود. اتفاقات مهمی هم افتاد. من یک بار یک توییتی نوشتم که خداراشکر که یک کسی فهمید که وزارت finance باید renew بشود. من اولین مذاکره‌ام با آقای دکتر خاندوزی این بود که آقای دکتر خاندوزی، شما یک کارکرد بیشتر در وزارت اقتصاد ندارید آن هم تامین مالی برایایران است. گفتند که ممکن است برنامه‌های دیگری داشته باشیم. گفتم شما هیچ برنامه‌ای ندارید. توصیه‌ای که به دوستانمان در سازمان برنامه کرده ایم این بود که وزارت اقتصاد تبدیل بشود به وزارت تامین مالی. یعنی finance که ترجمه‌ی غلط دارایی داخل آن است، دارایی یعنی asset. finance یعنی تامین مالی. خزانه داری هم جز تامین مالی است. این بند حذف شد. فکر می‌کردیم یک کار بزرگی مانند صندوق توسعه ملی انجام دادیم. حالا راجع به سایر ترتیبات تامین مالی. این بند را شما نگاه کنید: وزارت اقتصاد موظف است تامین مالی کند. بخش عظیمی از شیوه تامین مالی projecy finance است.project finance کار نفتی‌ها و پتروشیمی هاست. تامین مالی از بازار سرمایه و از منباع پولی می‌تواند در اختیار وزارت اقتصاد قرار بگیرد. وزارت اقتصاد در اینجا passive smoker است. آن پروژه است که باید بیاد توی بازار پول تجهیز بکند. از منابع مختلف به صورت انفرادی. وزارت تامین مالی را حذف کردند. از این به بعد ر وزیری که شکست بخرود می‌گوید تقصیر وزیر اقتصاد است که برای من تامین مالی انجام نداده است. ما دچار یک دومینو هستیم. به صندوق توسعه می‌رسیم. در سال 86 ما این صندوق را به صندوق وام سرمایه گذاری خارجی تبدیل اش کردیم؛ و اساس نامه توسعه ملی را پیشنهاد دادیم منتها اساسنامه‌ای که تصویب شد اساسنامه‌ای نبود که ما در سازمان سرمایه گذاری تدوین کردیم و به دولت یا رییس سازمان برنامه ارائه کرده بودیم. صندوق توسعه ملی به خاطر اینکه بدهی هایش را تهاتر کند با دولت، به او می‌گویند از وظایف پولی و مالی فاصله بگیر. حالا برو به project financing بپرداز. می‌بینید چه اتفاقی می‌افتد؟ یعنی به بانک‌ها می‌گویند نباید شرکت داری کنید و واگذار کنید. تعادل برقرار کنید. منابع تان را به شرکت‌هایی بدهبد که بخش خصوصی هستند. صندوق توسعه ملی آغاز یک راه بی پایان کج برای تامین مالی پروژه‌های کشور است. در این کتاب موضوعاتی را که عرض کردم توضیح داده امو موریانه‌های توسعه صنعتی ایران. این کتاب فکر می‌کنم پاپ پنجمش باشد و دو ناشر با تغییراتی چاپش کردند. در آنجا من اشاره کردم آنچه که شما اینجا به عنوان دپارتمان برنامه ریزی به عنوان نگراش نهادگرایی میخوانید، ما گفتیم که ساختار‌های اقتصاد ایران، منکسر اند؛ و نهادهایش، دیفرمه هستند. هیچ کدام از نهاد‌ها اقتصاد ایران، کارکرد‌های تعرف شده‌ی خودشان را بازی نمی‌کنند. در این شرایط لذا شما موفق نیستید. من فقط در حد طرح مسئله خدمت شما گفتم و انتظار دارم که شما جوان‌های خوب ما فکر بکنید که چگونه می‌توان این حکمرانی معیوب برنامه ریزی توسعه، شکست در برنامه ها، موفقیت کارگزاران و بازیگر‌های اصلی اقتصاد ایران را تبیین کنید.

شقاقی بیان کرد: این جمله برای سقراط یا ارسطوست که همه ما نسبت به همه‌ی مسائل، خداوند عدالت را رعایت نکرده است الا اینکه خداوند عقلانیت را به همه ما داده است. یعنی کسی نافی عقلانیت خودش نیست. این برنامه‌ی هفتم از یک نظم عقلانی برخوردار نبود. آقای دکتر علیشیری فرمودند، ما حداقل بعد از انقلاب، 6 برنامه‌ی توسعه را از سر گذراندیم. در همه این شش برنامه ناموفق بودیم؛ لذا انسان عاقل، ما ضربه‌ی عدم وجود عقلانیت نهادی، سیستمی را که به نحوی با عقلنیت افراد ارتباط دارند می‌خوریم. ولی فروکاست عقلانیت نهادی این است. اول باید این سوال را پاسخ بدهیم که چرا ما در برنامه‌های گذشته، حداقل شش برنامه پس از انقلاب اسلامی، بالاخص، سه برنامه پس از سند چشم‌انداز برنامه چهارم، پنجم و ششم، چرا شکست خوردیم؟ منطقه آزاد قشم، (به لحاظ مساحت) سه برابر سنگاپور و دو‌و‌نیم برابر بحرین است. جی دی پی سنگاپور میلیارد 750 دلار به قدرت برابری خرید است. جی دی پی ایران، هزار و صد تا هزار و دویست میلیارد می‌باشد. جی دی پی ایران، در سال 2009 با جی دی پی ترکیه و عربستان برابر بود. اولین بحث این برنامه، آسیب شناسی واقع بینانه بود. مسئله دوم آنکه برنامه هفتم، الگوی مفهومی ندارد. الگوی مفهومی که ارتباط بین اجزای یک سیستم را از حیث اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی به یکدیگر متصل کند ندارد. الگوی کلان سنجی کمی نیز ندارد. محور سوم، گفته می‌شد این برنامه مسئله محور است تا مسائل کشور را حل بنماید. برای حل هر مسئله یک الگوی مفهومی و یک الگوی کمی نیاز داریم: هم به طور کلی و هم در هر مسئله به این دو مورد، احتیاج داشتیم. سه سازمان به ما گفتند که این برنامه به طور سالانه، حداقل 200 میلیارد دلار منابع مالی می‌خواهد. به ما از 800 میلیارد دلار تا 1.5 تریلیون دلار، عدد گفتند.

این تفاوت نشان می‌دهد که ما نتوانستیم شرایط را درست درک کنیم و دولت می‌گوید نهایتا بتواند سالی 100 میلیارد دلار تامین مالی انجام بدهد که همین اعداد هم از نظر بنده، امکان ناپذیر است. در آن برنامه تدارک دیده بودند 10 میلیارد یورو برای جذب تامین مالی خارجی که آن را مجلس حذف نمود. میانگین ده سال گذشته، 1 تا 1.5 میلیارد دلار جذب منابع خارجی داشته‌ایم. در این برنامه، باید تغییر تفکر صورت بگیرد بدین صورت که برویم سراغ بهره‌وری و با اندیشه، کمبود مالی را جبران کنیم: یا باید منبع مالی موجود باشد. میانگین رشد ما، 3 درصد بوده است. مفهوم این سه درصد آن است که شکاف تمدنی ما با ترکیه و عربستان، و امارات و همسایگان دیگر، بسیار زیاد خواهد شد. عربستان، در حال تمرین مدل غیرنفتی موج سوم است. آقای بن‌سلمان، مدلش را تغییر داد. ترکیه هم به همیت ترتیب، مدلش را تغییر داده است. رهبرانشان متوجه شده اند که در نیمه دوم قرن بیست و یکم، دیگر موج دوم پاسخگو نیست. با افکار موج دوم برنامه نوشتند، با این موج، رشد بهره وری از سه و نیم ردصد سی چهل سال گذشته، سی و پنج صدم بوده است و همان ادامه پیدا خواهد کرد. مدل اندیشه‌شان را تغییر ندادند.

علوی منش در ادامه گفت: برنامه هفتم بسیار بدتر از برنامه ششم است. در مورد اهمیت برنامه، یک مقایسه ایران با خارج به ذهنم می‌رسد. اگر برنامه مناسب باشد، می‌تواند مانند کشور پیشرفت کره جنوبی نسبت به گذشته‌اش، چشم‌گیر باشد. باید ببینیم چه آسیب‌هایی وجود دارد که همان طور که دوستان اشاره کردند در حالت خوب، تا سی درصد این برنامه تحقق پیدا کرده است. البته گزارشی که مرکز پژوهش‌ها نوشته است نرخ تحقق برنامه ششم را نه درصد اعلام نموده است. برنامه، در زمان پس از انقلاب، معمولا از سیاست‌های کلی شروع می‌شود. سپس، دولت لایحه می‌دهد و مجلس تصویب می‌کند. شورای نگهبان تایید می‌کند و نهایتا وارد فاز اجرایی می‌شود. یک مروری خواهم کرد که چرا همه این‌ها اشتباه می‌کنند و درواقع، یک دورهمی داریم که خیلی جدی نیست و افکار عمومی همراه نیست. بدون اینکه منطق برنامه را توضیح بدهند. ایرادات سیاست کلی را بیان می‌کنم. از زمان برنامه دوم، سیاست کلی آمده‌است. در برنامه ششم، اوج تخریب گری سیاست کلی دیده شد. در برنامه ششم، یک اجماع کارشناسی صورت گرفته بود که به جای یک برنامه‌ریزی جامع، باید برنامه ریزی هسته‌ای کنیم. چند موضوع انگشت شمار را ببینیم و با توجه به بودجه کشور، همان چند مسئله را حل کند. بین اقتصادی ها، همه 6 مشکل را مشترک شناسایی کرده بودند. یعنی ابرچالش یا بحران‌هایی شامل: آب، محیط زیست، صندوق‌های بازنشستگی، بانک، بیکاری و بدهی دولت. برنامه ششم تقریبا به سمت برنامه‌ریزی هسته‌ای رفت. برنامه ریزی هسته‌ای جامع. یک دفعه سیاست‌های کلی برنامه ششم، در هشتاد بند آمد. عملا مجبور رسیدن به برنامه ریزی جامع شدیم. مشکل دیگری که ما داریم در همان بحث سیاست‌های کلی و برنامه، داشتن چند برنامه همزمان است. این (مورد) برای هم قبل و هم بعد از انقلاب هست. قبل ازا نقلاب، شاه، برنامه اصلاحات عرضی را در برنامه‌های عمرانی اجرا نکرد. در اکثر دولت‌های بعد از انقلاب، ما برنامه داریم و دولت‌ها در آن برنامه، اهدافشان را می‌نویسند اما، هدف‌های دیگری را دنبال می‌کنند. یک ایراد دیگر مجمع، همان اهداف بلندپروازانه است. برنامه پنجم که نوشته شد و به شاه داده شد او گفت این‌ها به اندازه کافی بلندپروازانه نیست و باید درآمد نفت‌مان چندبرابر بشود.

قاسمی گفت: مهم‌ترین گوهری که باید دنبال آن باشیم این است که هر دولتی که روی کار می‌آید، حق دارد که یک دیدگاه سیاستی راجع به اداره‌ی کشور داشته باشد. طبیعی ست که رای گرفته از مردم و به قدرت رسیده‌است. آنچه که جای افسوس است که برنامه را به عنوان مهم‌ترین سندی که می‌تواند رویکرد نظری یک دولت در اداره‌ی کشور را نشان بدهد، نگاه می‌کنیم، آیا می‌توانیم بگوییم دولت سوم چه دیدگاهی راجع به اداره کشور داره؟ پاسخ روشن، خیر! دولت در یکی از مواد نوشته است که می‌خواهم با هدف عدالت اقتصادی و بهبود توزیع درآمد، رادیکال‌ترین سیاست قیمتی را اجرا کنم. این کجا و آن کجا! دولت نوشته است رفع فقر مطلق. یعنی صفر کردن فقر مطلق، یکی از اهدافی ست که آورده. می‌پرسند این چقدر هزینه دارد؟ سازمان برنامه و بودجه می‌گوید 650 هزار میلیارد تومان هزینه سالانه مازاد بر منابع فعلی نیاز دارم از اصلاح قیمت حامل‌ها انرژی تامین کند. اصلاح قیمت حامل‌های انرژی در هیچ کشوری بر مبنای عدالت اجرا نمی‌شود. می‌گویند کارایی دسترسی محیط زیست و.. از اصول سیاست انرژی ست و در منشور انرژی آمده است و نه عدالت اجتماعی. دولت در یک ماده اذعان به عدم مداخله در قیمت گذاری می‌کند و در ماده دیگر آن را نقض می‌کند. به نظر می‌رسد هیچ سند مشخص سیاستی که بشود در آن رویکرد بیان کرد وجود نداشته‌است. خواسته یا نا‌خواسته در یک پیچ تاریخی قرار داریم. جهان، در 30 تا 50 سال آینده، جهان دیگری خواهد بود. الان ما با تحولات ژئوپولتیک و ژئواکنامیک عجیبی سر و کار داریم؛ که این تحولات بخشی ش رشه در تغییر تکنولوژی‌های نسل 4، 5 و.. دارد. تقریبا شما می‌تواند روزانه منتظر نوآوری‌ها و فناوری‌ها باشید. توصیه، تغییر رویکرد سیاستی ست. می‌گویند جلوی ضرر را از هر کجا بگیریدریا، به نفع شماست. سرنوشت را جدی بگیریم. همه در یک قایق نشسته‌ایم.