نگاهی از منظر سیاستگذاری علم و فناوری
رفتار ترامپ در اصرار به تحریم هرچه بیشتر ایران و مقابله با حشدالشعبی عراق در این شرایط پاندمی جهانی، احتمال برنامهمحور بودن این پاندمی جهانی که جان بیشمار انسان را به خطر انداخته است را به ذهن بیشتر متبادر میکند، هرچند که ماه پشت ابر نمیماند.
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری تسنیم به نقل از روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی، محمدمهدی طهرانچی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در سرمقاله روزنامه «فرهیختگان» نوشت: جنگ جهانی دوم با بهکارگیری سلاح کشتار جمعی برای اولین بار توسط ایالات متحده و کشتار دستهجمعی در دو شهر آسیایی و بهجای ماندن اروپایی ویران خاتمه یافت. بدعتی جدید در به خدمت گرفتن علم و فناوری در قدرتآفرینی کشورها خلق شد. نظمی نوین با حاکمیت ایالات متحده آغاز و پس از یک دهه با شوک پرتاب ماهواره اسپوتنیک 1 توسط اتحاد جماهیر شوروی در چهارم اکتبر 1957، در میان آمریکاییها و وحشتی فوقالعاده در میان مردمی که خود را فاتحان فناورانه جنگ میدانستند به بلوک شرق و غرب تقسیم شد. اقتدار در این دوره از پیشرانی در علم و فناوری حاصل آمد و آنچه در پرتاب اسپوتنیک توانست هژمونی اقتدار آمریکایی را خدشهدار کند دست بالا پیدا کردن اتحاد جماهیر شوروی در فناوری فضایی بود.
ماموریت طهرانچی به اساتید و پژوهشگاههای دانشگاه آزاد درباره جهان پسا کرونا طهرانچی: دانشگاهها برای رفع موانع جهش تولید راه حل ارائه کنندبحران اسپوتنیک بیش از هر حادثه دیگری در تاریخ آمریکا، توجه مردم و سیاستگذاران را به اهمیت بالای وضع سیاستهای دولتی در حمایت از علم و فناوری جلب کرده است، سیاستهایی که هدفشان حفظ برتری علمی، فناورانه و نظامی ایالات متحده در برابر دیگر کشورهای جهان بود. سنگ بنایی که در پایان جنگ جهانی دوم و در واکنش به اسپوتنیک نهاده شد ساختاری کلی که امروز علم ایالات متحده را به پیش میراند، به وجود آورد. بر پایه تصمیمات کلان سیاستی، دانشگاهها بستر اولیه انجام تحقیقات مورد حمایت دولت قرار گرفت، آزمایشگاههای ملی با هدف پیشرفت علم در حمایت از امنیت ملی و دیگر نیازها راهاندازی شدد و این سیاستها الهامبخش نسلی از دانشجویان شد که تحصیلات تکمیلی را در علوم و مهندسی دنبال میکردند. بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم و در خلال سالهای آغازین جنگ سرد، حمایت دولت از علم افزایش یافت و نهادهای علمی شکوفا شدند که تضمینکننده 50 سال پیشتازی ایالات متحده در علم و فناوری جهانی بود و در پی آن حفظ موقعیت رهبری جهان را همراه داشت.
بیشک پیشرفتهای سیاسی و اقتصادی این کشور مرهون شوک وارده به جامعه آمریکایی در پی غافلگیری به سبب پرتاب اسپوتنیک بوده است. تصویب قانون فضایی در کنگره و تاسیس ناسا در سال 1958، افزایش چندده برابری بودجه بنیاد علم، تاسیس آزمایشگاههای ملی و سرانجام در همان سال تاسیس آژانس پروژههای پژوهشی پیشرفته (آرپا) - اکنون بسیاری آن را با نام دارپا میشناسند - در داخل وزارت دفاع که وظیفه آن پیشگیری از غافلگیریهای فناورانه نظیر اسپوتنیک و درمقابل طرح ایدههای پژوهشی نوآورانه با ریسک بالا بود و این روند تا پایان قرن بیستم ادامه داشت.
قرن بیستم پشتسر گذاشته شد، فروپاشی بلوک شرق، دستیابی به علوم و فناوریهای همگرا (NBIC) و حاکمیت بر فضای مجازی نوید سلطهای نوین به آمریکاییها برای قرن بعد را میداد. اما توسعه اجتماعی و روند رشد در مناطق مختلف یک جابهجایی شگفتانگیز در جغرافیای جهانی آموزش عالی، پژوهش و نوآوری پدید آورد و منجر به پدیدار شدن یک دنیای چندقطبی فزاینده در علم و مهندسی پس از دههها رهبری علم توسط ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و ژاپن بوده است. بررسی سرمایهگذاری کشورها در دو دهه اخیر نقش مهم مربوط به سرمایهگذاری در بستر پژوهشی را در طیف وسیعی از کشورها نشان میدهد. ایالات متحده که بازیگر اصلی پژوهش در دنیا بوده است در اسناد بالادستیاش از نگرانیهایش نسبت به جابهجایی لرزهای دورنمای جهانی رقابت که، به طور ویژه و نه منحصرا، ناشی از توانمندی در حال رشد علمی و فناورانه چین و هند و حتی روسیه فدراتیو است میگوید.
با پیشتازی جمهوری اسلامی ایران در بیش از یک دهه در آهنگ رشد بروندادهای علمی ایران از جایگاه 58 در سال 1996 به رتبه 15 در تعداد بروندادهای علمی در سالهای اخیر رسیده است. رشد صنعت هستهای و فضایی و تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی ایران مستقل را نیز بهعنوان یک قدرت نوظهور علمی مطرح کرد. تحریمها راهبردی بود منفعلانه از سوی ایالات متحده آمریکا برای جلوگیری از رشد علمی ایران که بهصورت جدی دنبال شد و به بهانه فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران نهتنها در عرصه اقتصادی، بانکی و نفتی بلکه در عرصههای علمی نیز به جد توسعه یافت.
ایالات متحده پس از خلق جغرافیای جدید علم در حال بررسی جایگاه خود است و نقاط ضعف را به شیوه قابل ملاحظهای درک کرده است. گزارش «بر فراز طوفان» در سال 2005 توسط بنیاد علم آمریکا یک فراخوان بیدارباش برای ایالات متحده مبتنی بر تهدیداتی است که پیشروی سلطه آنها قرار دارد.
این گزارش اثر چشمگیری بر مدیریت اوباما داشته است. این عقیده در ایالات متحده وجود دارد که نهتنها در ارتباط با آموزش، بلکه در زمینه صنایع دانشبنیان نیز پیشتازی آمریکا در دنیای مشترک بهسرعت در حال تحلیل است. در گذشته ایالات متحده مقصد نهایی دانشجویان برای تحصیلات تکمیلی در سطح جهان بوده است. تعداد دانشجویانی که در سال 2000 در ایالات متحده ثبتنام کردهاند از 475هزار نفر به 784هزار نفر در سال 2013 رسیده است. تاکنون بهسبب رقابت دیگر کشورها در جذب دانشجوی خارجی بیشتر، سهم ایالات متحده علیرغم افزایش تعداد با کاهش از 25% جمعیت دانشجوی سیال در سال 2000 به 19% سال 2013 رسیده است. انگلستان، استرالیا، فرانسه و آلمان دیگر کشورهایی هستند که مقصد عمده این دسته دانشجویان بوده است. به بیان دیگر در دنیای امروز قرن بیستویکمی مرتبط که این ارتباطات هر روز گسترش می یابد، کارگران با مهارت علوم و مهندسی منشا جمعکنندگی ظرفیت نوآورانه ملتها و اقتصاد رقابتی هستند.
دولتها در برخی از کشورها دسترسی به آموزش عالی را با اولویت بالایی فراهم کردهاند. در همین ایام آنها با افزایش جابهجایی نیروهای ماهر خود که در حوزه علوم و مهندسی تحصیل و یا کار میکردند، مواجه شدهاند بهطوریکه کشورها در جذب استعدادهای درخشان با یکدیگر مسابقه گذاشتهاند.
آخرین شاخصهای علم و فناوری که توسط بنیاد علم آمریکا تحت عنوان شاخصهای علوم و مهندسی در 2020 منتشر شده است، نشاندهنده برابری و یا حتی سبقت چین در خیلی از موارد شاخصهای پژوهش و نوآوری از ایالات متحده آمریکاست. تعداد فارغالتحصیلان دکتری در کشور چین به نزدیکی تعداد فارغالتحصیلان آمریکایی رسیده است. از طرف دیگر میزان سهم ایالات متحده در هزینه پژوهش در سطح جهان سالانه درصدی کاهش مییابد و کشورهای آسیایی خصوصا چین این سهم را بهخودش اختصاص میدهد.
همچنین میزان سرمایهگذاری چین در پژوهش از جمع کشورهای اروپایی بیشتر شده و پیشبینی میشود بهزودی آمریکا را نیز پشتسر بگذارد. از سال 2000 تا 2017 سهم آمریکا از سرمایهگذاری جهانی در تحقیق از 32% به 25% کاهش یافته و همچنین اروپا نیز سهمش از 25% به 20% کاهش داشته و در عوض سهم کشورهای آسیای شرقی از 25% به 42% افزایش داشته است که این زنگ خطری جدی برای ایالات متحده است.
در بروندادهای پژوهشی در کل دنیای علم در فاصله سالهای 2000 تا 2018 سهم آمریکا از 28% به 17% کاهش یافته و درمقابل سهم چین از 5% به 21% افزایش نشان میدهد. در سهم ارزش افزوده صنایع با فناوری بالا و میانی رشد چین درمقابل ایالات متحده بسیار چشمگیر بوده است. بهنحویکه در فناوریهای بالا سهم آمریکا از 38% به 32% کاهشی بوده و درعوض سهم چین از 6% به 21% افزایشی است و در صنایع با فناوریهای بالا و متوسط در 2018 چین با 28% از سهم آمریکا با 22% پیشی گرفته است؛ و این شاخصها برای آمریکا بسیار نگرانکننده است.
امروزه با این که علم و نوآوری بیش از هر زمان در اقتصاد و امنیت ملی ایالات متحده موثر است، برخی دانشمندان نگران آن هستند در مقایسه با رقبا با توجه به ابعاد مختلف سرمایهگذاری نظام حاکمه ایالات متحده خصوصا در حوزه نظامی و مشکلات سیاسی - اجتماعی، از اشتیاق عمومی نسبت به حمایت دولت از علم کاسته شود. درواقع، در اثر بیتوجهی و غفلت، برتری جهانی آمریکا در علم به خطر افتاده است.
دامنه این نگرانیها از ترسهای بعد از یازدهم سپتامبر 2001 آغاز میشود که سیاستگذاران ایالات متحده نتوانستند اهمیت علم در اقتدار را درک کنند و تا نگرانیها درمورد سیاسی شدن علم و ابراز تاسف از اهمال دولت در آموزش علوم و ریاضیات پیش رفت. ایالات متحده وارد سه جنگ در منطقه خلیج فارس و افغانستان شد. نیروها و امکانات زیادی را به منطقه وارد کرد. و پس از آن جنگهای نیابتی در عراق و سوریه دو دهه ویرانی و جنگ هژمونی ایالات متحده را فرو ریخت.
چنانچه آمریکا بخواهد در اقتصاد جدید جهانی و مبتنیبر دانش از رقبای خود پیشی بگیرد، پیشرفتهای علمی بیشتر و سریعتر مورد نیاز است که این مساله تعهدی تجدیدیافته نسبت به علم و سیاستهای دولتی حامی آن را میطلبد.
نگرانی از تعهد مردم و دولت نسبت به علم برخی ازجمله نماینده ورنون اهلر آرامآی نخستین دکترای فیزیک که تا بحال به کنگره راه پیدا کرده است را بر آن داشته که این پرسش را مطرح کنند: «اکنون که به اسپوتنیک نیاز داریم، کجاست؟» افراد دیگری نظیر بیل گیتس، رئیس شرکت مایکروسافت آرزوی رخداد حادثهای همچون اسپوتنیک یا به اصطلاح برهه اسپوتنیک را بازگو کردهاند تا بار دیگر منجر به وضع سیاستهای دوراندیشانه در حوزه علم توسط دولت شود. برخی از شخصیتها نظیر شرلی جکسون، رئیس پیشین انجمن ترویج علم در آمریکا و رئیس انستیتو پلیتکنیک رنسلر بر این باور هستند که «ما در حال حاضر با یک بحران خاموش مواجهیم».
در گردهمایی کانون ملی رسانه در فوریه 2005، که در آن رهبران کسبوکار و دانشگاهها دغدغههایشان در ارتباط با رقابت رو به رشد حاصل از ظهور کشورهای آسیایی نظیر چین و هند را مطرح کردند - رقابتی که برتری علمی و فناورانه ایالات متحده را تهدید میکند - کریگ بارت، مدیر ارشد اجرایی اینتل اشاره کرد: «این یک بحران تدریجی است و چیزی نیست که ذهن آمریکایی درست به آن پاسخ دهد. ضربهای همچون اسپوتنیک یا سونامی هم نیست.» نویسنده برگزیده مقالات نیویورکتایمز، توماس ال فریدمن، اظهار میدارد که این بحران «فرسایش مستمر بنیان علمی و مهندسی ایالات متحده است؛ چیزی که تاکنون منشا نوآوری در آمریکا و ارتقادهنده استانداردهای زندگی بالای ما بوده است.»
در کتاب «پسااسپوتنیک: سیاست علمی آمریکا در قرن 21» که توسط دانشگاه میشیگان در سال 2008 میلادی انتشار یافته است، نیل، مک کرومیک و اسمیتث نویسندگان این کتاب معتقدند «دلایل زیادی برای نگرانی نظام حاکمه ایالات متحده وجود دارد. دانشآموزان آمریکایی در آزمونهای بینالمللی علمی و ریاضی نتایج ضعیفی میگیرند. بسیاری از صنایع، با واگذاری جایگاهشان به شرکتهای خارجی خصوصا شرکتهای چینی در حال از دست دادن نقش رهبری سنتی خود هستند.
مشاغل ایالات متحده هر روز بیشتر و بیشتر به کشورهای خارجی برونسپاری میشوند. با بالا رفتن تعهد دیگر کشورها به انجام تحقیقات علمی به دست خود، پیشرفتهای مهم پژوهشی در خارج از ایالات متحده صورت میگیرد. روزبهروز موج گستردهتری از دانشآموزان ممتاز سراسر دنیا تصمیم به عدم ثبتنام در دانشگاههای آمریکا گرفته و جذب موسسات آموزشی دیگر کشورها که در زمینه کیفیت آموزش و پژوهش در حال تبدیل شدن به رقیبی برای ما هستند، میشوند. حال آنکه ایالات متحده با موانع علمی و فناورانه عظیمی برای چالشهای ملی از قبیل وابستگی به نفت دیگر کشورها و احتمال بالقوه ابتلا به بیماریهای فراگیر و دفاع در برابر خطر حمله بیولوژیک مواجه است.
این مشکلات هرچند زنگ خطری از نوع هشدار معروف پرتاب اسپوتنیک به دست اتحاد جماهیر شوروی را به صدا درنمیآورند، اما نباید نادیده گرفته شوند. درنهایت، این چالشها و مشکلات بسیار دیگری از این دست، افزایش دامنه توجهات و متعاقبا افزایش آگاهی عمومی نسبت به چگونگی عملکرد دولت در راهبری پیشرفت علمی و فناورانه مردم ایالات متحده را میطلبند. این که ایالات متحده بهجای رهبری جهان در علم و فناوری، به یک مقلد تبدیل شود، بسی مایه تاسف خواهد بود.»
با تکیه بر پیشبینی سیاستمداران علم آمریکا پس از یک دهه ابتلا به بیماری فراگیر و یا حمله بیولوژیک از احتمال به واقعیت مبدل شد؛ و دقیقا در چارچوب جدالی بین چین و آمریکا دو رقیب جدی در حوزه علم و فناوری در روزهایی که آمریکا در مسیر افول است و چین در راه صعود. آمریکا ویروس ظاهرشده را ویروس چینی میخواند و چین نیز سربازان آمریکایی شرکتکننده در مسابقات ورزشی ارتشهای جهان را علت این شیوع این ویروس میداند.
دو سناریو در پیش است. در سناریوی اول که تکرار تاریخ است ظهور شوک جدیدی توسط کنشگران جدید در عرصه علم و فناوری خصوصا چین که بیش از یک دهه است بهعنوان تهدید سلطه آمریکاییها در اسناد بالادستی از سوی سیاستگذاران مطرح میشود.
در این نبرد بهسان دوره اسپوتنیک یا دنیای دوقطبی جدیدی در قالب جنگ سرد دوم شکل میگیرد که این امر محقق نمیشود مگر اینکه از دید سیاستگذاران آمریکایی این پاندمی در ایالات متحده بسان شوک دیگری بسان اسپوتنیک بتواند همزمان سیاستهای علم و فناوری آمریکایی را بهگونهای متحول کند که بتواند تضمینکننده برتری علم و فناوری آمریکا در شکلی جدید و مستمر باشد و نتایج آن به نحوی به کار گرفته شود تا در یک دوره 50 ساله دیگر روندی جهشوار در علم ایالات متحده پیش آید و فاصلهای که هر روز بیشتر و بیشتر از سوی کشورهای نوظهور در حال کم شدن است دوباره احیا شود و لازمه آن توقف روند فعلی اقتصاد جهانی در شرق دور است؛ اقتصادهای نوظهور از تپش باز ایستند و تسلط بر نفت و گاز منطقه خصوصا عراق و ایران بهعنوان منابع پایدار انرژی صورت پذیرد.
این شوک باید بتواند آمریکا را از این معرکه بیرون بکشد. یکی از موانع اساسی خارجی در کنار رشد شتابان چین در این سناریو جمهوری اسلامی ایران است که از سلطه بیچونوچرای آمریکاییها بر منابع انرژی خلیج فارس جلوگیری میکند و آمریکا با تحریم میخواهد آن را به زانو درآورد.
و یا سناریوی دوم؛ اینبار نظام سلطه آمریکایی جای خود را به نظام نوینی میدهد که دیگر آمریکا یک کنشگر اصلی نخواهد بود؛ بسان از دست دادن جایگاه برتر کشورهای اروپایی که در دوران جنگ سرد به کشوری دست دومی تبدیل شدند، چراکه علیرغم پیشبینیهای صریح در بیش از یک دهه غافلگیری بیمعناست و بیشتر شبیه ناکارآمدی سیستمی در نظام مدیریت آمریکا جلوه میکند. یادآوری میکنم در دنیای پساکرونا هرچه رخ دهد صریحا باید گفت تئوری جهانیسازی آمریکایی و مدیریت جهانی یکپارچه ایالات متحده را باید خاتمهیافته دانست.
در انتها یادآور میشوم تحقق هرکدام از سناریوهای برشمرده شده میتواند نسبت به تعیین منشا ویروس از منظر محصولی از زرادخانههای بیولوژیک ایالات متحده و یا انتقال از حیوانی نظیر مورچهخوار و یا خفاش به انسان در ووهان چین را مشخص کند. اما رفتار رئیسجمهور ترامپ در اصرار به تحریم هرچه بیشتر جمهوری اسلامی ایران و مقابله با حشدالشعبی عراق در این شرایط پاندمی جهانی، احتمال برنامهمحور بودن این پاندمی جهانی که جان بیشمار انسان را به خطر انداخته است را به ذهن بیشتر متبادر میکند، هرچند که ماه پشت ابر نمیماند.
*ترجمه انگلیسی این یادداشت روز گذشته در رسانههای American Herald Tribune، US Journal و Tehran Times منتشر شده است.
انتهای پیام /