واکاوی ادعای اهمیت پیشرفت کشور برای «شاه» / خاطرهای شنیدهنشده از شکنجه در «ساواک» + فیلم
حجتالاسلاموالمسلمین حسینی الست یکی از فعالان سیاسی قبل از انقلاب در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم برخی از ادعاها در خصوص اهمیت پیشرفت کشور برای «شاه» را واکاوی کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، همزمان با ایامالله دهه مبارک فجر و پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی درباره نوع نگاه رژیم پهلوی و دغدغه محمدرضا شاه برای پیشرفت کشور و تجهیز ایران به بالاترین تکنولوژی مدرن با حجتالاسلام والمسلمین سید احمد حسینی الست از پژوهشگران و فعالان فرهنگی قبل از انقلاب گفتوگو کردهایم، متن کامل این گفتوگو را اینجا بخوانید:
خلاصه گفتوگو:
* مادر محمدرضا شاه در خاطرهای نقل میکند که میان خانواده و در برخی مواقع میان سران ارتش صحبت میکرد بهجای آنکه بگوید ملت ایران میگفت یک مشت گاو و گوسفند.
* توصیه مادر شاه به محمدرضا
* تولید علم یا فرار مغزها / آخرین درخواست محمدرضا شاه چه بود؟
* شاه با کدام ویژگی ادعا میکرد ایران را به دروازههای تمدن رسانده است؟/ چرا میگوییم پهلوی ما را به قهقرا برد؟
* استفاده شاه از بالاترین تکنولوژی برای شکنجه
* چرا شاه خودش را به ایران باستان متصل میکرد / دلیل ترس شاه از ملت ایران
* خاطرهای دردناک از شکنجههای ساواک
* شاه هرکاری میکرد تا روی کار بماند / چرا شاه هر فکری را زندانی میکرد
* محمدرضا شاه، ملت ایران را در جلسات به چهعنوانی خطاب میکرد؟/ توصیه مادر شاه به محمدرضا
تسنیم: با توجه به فرارسیدن ایام پیروزی انقلاب اسلامی درخصوص نحوه مبارزات مردمی دورانرژیم پهلوی گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست داریم، امیدوارم از دیدن و شنیدن این برنامه لذت ببرید، باتوجه به اینکه بخش اعظمی از مخاطبان جوان هستند میخواهم بهصورت صریح با حضرتعالی گفتوگو داشته باشیم. شبکه «من و تو» مستندی را منتشر کرده است تحت عنوان «آریامهر» که به روزهای پایانی زندگی شاه میپردازد، در این مستند به بخشی از سخنان محمدرضا اشاره شده است که میگوید "قرار بود من در سال 61 ایران را به یک قدرت منطقهای تبدیل کنم"، بهنظر حضرتعالی انقلاب اسلامی چه تأثیری بر آینده کشور ایجاد کرد؟
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: بهنظرم در ابتدا باید به یک تضاد در شخصیت محمدرضا پهلوی اشاره کنیم، محمدرضا پهلوی از یک زاویه مدعی بود که احساس میکرد یک شخصیت برتر است و برای این موضوع به زیست خود در اروپا تکیه میکرد، چراکه او در اروپا زندگی کرده بود، در سوئیس بزرگ شده بود و تسلط به زبان خارجه داشت، این خصوصیات در جامعهای که 78 درصد آن بیسواد هستند و بقیه آنها هم که دارای سواد هستند، دروس حوزوی، فلسفی و معرفتشناسی را دارا هستند، بنابراین خودش را بالاتر میدید، به همین دلیل برای شناخت این خصوصیات اخلاقی محمدرضا به سخنان خانواده سلطنتی و مهمانهای خارجی باید توجه شود. محمدرضا مدعی بود که ایران را به دروازه تمدن رسانده است، مدعی ابرقدرتی ایران در منطقه و ورود تکنولوژی به کشور بود و این موضوعات ادعاهایی هست که او انجام داد، کنار این ادعاها شخصیت دیگری از خود بروز داده بود که از اظهارات مادر و اطرافیان او میتوان متوجه شد، یعنی محمدرضا دارای یک خودبزرگبینی و خودبرتربینی بود.
تسنیم: مصداقی هم از این خودبزرگبینی دارید؟
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: بله، مادر محمدرضا شاه در خاطرهای نقل میکند که میان خانواده و در برخی مواقع میان سران ارتش صحبت میکرد بهجای آنکه بگوید ملت ایران میگفت یک مشت گاو و گوسفند، زمانی که به او میگفتند "پادشاه بزرگ ایران هستید"، میگفت "کدوم ملت،یک مشک گاو و گوسفند را میگویید؟"، این حرف شاه زمانی که تکرار میشود، مادرش میبیند این حرف برای سلطنت ضرر دارد و خطرناک است، اگر قرار باشد در مجامع عمومی نیز این حرفها را تکرار کند، اتفاقات ناگواری خواهد افتاد، چراکه تحقیر ملت ایران را بهدنبال دارد. مادرش میگوید "من بارها به او تذکر دادم که «این حرف را نزن مردم را یک مشت گاو و گوسفند نبین؛ هرچند گاو و گوسفند هستند اما تو نگو.»"، این جمله تعبیر مادر خود شاه است.
شاه کسی را آدم حساب نمیکرد چراکه آدم بودن را در فراگیری زبان خارجه میدانست، انسان بودن را در زندگی در اروپا میدانست، حالا اینکه کسی شاهنامه بداند، حافظشناس یا غیر آن باشد، مهم نبود. محمدرضا شاه از این دو زاویه که عرض کردم باعث شده بود همه ملت ایران را تحقیر کند و هم خواص را زیر مِهمیز خود بکشاند، خواص را هم که میگوییم منظورمان روشنفکران و افراد غیرحوزوی و بعضاً حوزوی است، شخصی مثل سید حسین نصر تحصیلکرده، متفکر و فیلسوف، اما میبینیم این شخصیت برجسته فکری آنچنان زیر مهمیز رفته است که آن فرد با آنهمه روشنفکری و نویسندگی مسئول دفتر فرح میشود، این موضوع قابل بررسی است که؛ چطور یک فردی اینچنین وارد چنین فضایی میشود؟
تسنیم: پدر محمدرضا شاه هم به همینگونه بود زمانی که به غرب رفت قانون کشف حجاب را صادر کرد، چراکه از غرب تأثیر گرفته بود.
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: احسنت، 100 درصد.
* شاه با کدام ویژگی ادعا میکرد ایران را به دروازههای تمدن رسانده است؟/ چرا میگوییم پهلوی ما را به قهقرا برد؟
تسنیم: به همین دلیل تلاش میکرد تکنولوژی را از غرب وارد کند؟
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: جامعهای که حداقل 85 درصد آن برق ندارند؛ 78 درصد جمعیت آن بیسوادند، یعنی قدرت خواندن و نوشتن ندارند و سالی 6 میلیون تن برای سیر کردن شکم خود، گندم وارد میکند، تمام ابزارآلات و تکنولوژیها را از بیرون وارد میکند، این فرد چگونه میتواند ادعا کند که ایران را به دروازههای تمدن رسانده است؟ این حرف خیلی احمقانه است.
تسنیم: شاه میخواست تکنولوژی را از غرب وارد کند یعنی قائل بود که ملت ایران نمیتواند تکنولوژیهای برتر را بسازد برای همین باید از غرب آنها را وارد کند، برای همین مثلاً پیکان را از انگلستان و ذوبآهن را از اروپا وارد کشور کرد.
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: این که شاه بهدلیل آنکه پیشگام دولت آمریکا بود و منافع او را دنبال میکرد، ایران تبدیل شده بود به یک بازوی نظامی آمریکا و انگلستان، اما از لحاظ تکنولوژی این حرف بسیار مضحک است، برای مثال در حوزه تکنولوژی آن چیزی که شاه آورد همین پیکان است که بعد از 70 سال هنوز نتوانستیم درد آن را دوا کنیم، انگلیسیها یک خط تولیدی را که فرسوده شده و از دور خارج شده است و دیگر مصرف ندارد و میخواهد تغییر دهد به ایران قالب میکند. آنها این تکنولوژی را به ایران دادند اگر بتوان اسم آن را تکنولوژی گذاشت، ذوبآهن اصفهان نیز همین است یک تکنولوژی بسیار تاریخ مصرف گذشته را به ایران دادند، اگر تکنولوژی این است که بسیار این کار مضحک است.
کدام روشنفکر و انسان فرهیختهای میپذیرد که دو تکنولوژی فرسوده و از تاریخ مصرف گذشته را وارد کنی و اسم آن را تمدن بگذاری؟ تمدنسازی تعریف خاص خودش را دارد، در دوره آخر قاجار نماینده مجلسی هشدار میدهد "این سیاستی که رضا شاه در پیش گرفته است، نگران هستم این 300کُرور گندمی که صادر میکنیم دیگر نتوانیم آن را صادر کنیم"؛ این خانواده پهلوی قریب به 50 سال حکومت کرده است، در سال 1356 جمعیت ملت ایران حدود 35 میلیون نفر است که برای این جمعیت قریب به 6 میلیون تن گندم وارد میکند، یعنی روزی که ملت ایران گندم صادر میکرده است نیازمند گندم میشود و صادرکننده به واردکننده تبدیل میشود، این مسیر یک مسیر کاملاً قهقرائی است، کسی که غذای روزانه خود را از بیرون وارد میکند و زیرساختهای کشور دچار مشکلات اساسی است چطور میشود ادعای این فرد را پذیرفت که کشور را به دروازههای تمدن کشانده است؟ ادعا کردن که کاری ندارد، البته هر فردی که در فسق و فجور قرار داشت و فحشا را بیشتر میکرد از نظر شاه متمدنتر بود، یعنی اگر پلیبوی را وارد کشور میکرد و فضاهای همجنسگرایی و غیره را در کشور رواج میداد کشور را بهسمت تمدن میبرد و ادعا میکرد ایران به تمدن بزرگ نزدیک شده است، حالا با دایر کردن فاحشهخانه و قمارخانه و لژهای ماسونی کشور به تمدن میرسد؟ تمدن یعنی فناوری، دانش، تولید محصول و نیروی انسانی را به اوج تحصیل رسان.
* تولید علم یا فرار مغزها / آخرین درخواست محمدرضا شاه چه بود؟
تسنیم: شاه که این کار را انجام میداد، برای مثال بسیاری از افراد را برای خلبانی و غیره به کشورهای مختلف اعزام میکرد.
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: مثلاً ایران یکی از کشورهای زلزلهخیز جهان است، قبل از انقلاب در کشور ما 60 الی 70 سال دانشگاه تأسیس شده اما، آیا تولید علم کرده است؟ بلکه دانشگاه فیلتری شده است که نخبهها به خارج از کشور اعزام شوند، یعنی مردی پس از گذراندن دوره ابتدایی و متوسطه در کنکور استعدادهای خود را نمایان میکند برای همین جمعی از نخبهها و افراد بااستعداد را به خارج از کشور میفرستادند، حالا با توجه به اینکه کشور ما یک کشور زلزلهخیز است آیا در قریب به 60 و 70 سال یک دکترای زمینشناسی ایرانی که فارغالتحصیل دانشگاههای داخل کشور باشد، داریم؟ تمام فارغالتحصیلهای ما یا فارغالتحصیل سوربن یا فلان دانشکده انگلستان یا آمریکا، و یا حوزه نجف و قم هستند.
شهید چمران، پروفسور حسابی و شهید مطهری، این افراد کجا تحصیل کردهاند؟ شما یک شخصیت برجسته علمی در حوزه علوم انسانی و تکنولوژی را نمیتوانید نام ببرید که در مقطع دکترا در دانشگاههای ایران باشد، این یعنی دانشگاه برای تولید علم ساخته نشده است. اساساً دانشگاه را از محتوا انداخته است، بلکه دانشگاه به مرکز تولید لیسانس و مدرک تبدیل شده است.
شاه در مصاحبهای که در آخرین لحظات خروج از کشور دارد از او میپرسند "شما چه آرزوهایی داشتید که در طول سلطنت انجام دهید، اما نشد، ناکام ماندهاید و همچنان این آرزو را دارید؟"، شاه میگوید "یکی از آرزوهای من این بود که ارتش ایران مجهز به موشکهای دوربرد شود."، موشکهایی که الآن خودمان آن را تولید میکنیم، این یکی از آرزوهای شاه بود اما آمریکا به ایران نمیداد، چرا؟ "چون شما در رتبه دوم قرار دارید، من این موشکها را به اسرائیل دادهام و تو که در لایه دوم هستید نباید آن را داشته باشید."، در حالی که الآن جوانان این مرز و بوم خودشان این موشکها را با فناوریهای بسیار پیچیدهتر است، تولید میکنند، پس بهنظر من این صحبتهایی که در خصوص تمدن و تکنولوژی میکند، شکل تبلیغاتی دارد، چراکه هیچ ردپایی از تکنولوژی را در ایران نمیبینید.
* چرا شاه خودش را به ایران باستان متصل میکرد / دلیل ترس شاه از ملت ایران
شاه انسانی بسیار مستبد بود و برای آنکه پابرجا باشد، مجبور بود به یک چیزی تکیه کند، سلاطین گذشته به سیستم «خانخانی» تکیه میکردند که با روی کار آمدن رضاشاه این سیستم نیز از بین رفت، از طرف دیگر میخواهد به اسلام تکیه کند که اسلام سلطنت و شاه را قبول ندارد، بنابراین ناچار است به ایران باستان تکیه کند، چگونه فرزند یک باغبان سفارت انگلستان در ساری که رضاخان باشد میخواهد احیاگر ایران باستان باشد؟ اما همانگونه که ملاحظه کردید خودش را به ایران باستان وصل میکند و به دوران هخامنشیها نسبت میدهد.
اساساً فلسفه برگزاری جشنهای شیراز همین بود که پشتوانه مستحکمی برای سلطنت درست کند، بسیاری از روشنفکران و متفکرین این رفتار را نمیپذیرند و میگفتند؛ رضا شاه و کوروش؟ چهنسبتی میان این دو است؟ او یک امپراتوری باعظمت، این یک انسان دستوپاچلفتی که گوشه گوشه کشورمان را بر باد داده است، چگونه استمراردهنده ایران باستان باشد؟!
شریعتی عبارتی دارد عذر میخواهم این عبارت را بهکار میبرم که میگوید "از لاسزدن با دیوار ایران باستان برای ما چیزی بیرون میآید"، میخواهد بگوید "آقای رضا شاه، آقای محمدرضا شاه، از ایران باستان برای تو نان و آب در نمیآید."، این موضوع را آمریکاییها، انگلیسیها و اطرافیان شاه فهمیدند لذا در همان اوایل سلطنت محمدرضا پهلوی زندان، سلول، خفقان و استبداد ایجاد میشود.
* استفاده شاه از بالاترین تکنولوژی برای شکنجه
تسنیم: مخالفین حکومت در تمام کشورها مورد بازجویی و بازخواست قرار میگیرند؛ دوران شاه نیز از این امر مستثنی نبوده است.
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: اگر بخواهیم اینگونه قضاوت کنیم که زندان اوین در آن زمان بوده، الآن هم هست و بسیاری از زندانها در شهرستانها دیگر در همان زمان بوده، الآن هم هست، اما من بهعنوان یک دانشجو، طلبه، یک کارگر فکری - به نظر مارکسیستها - از یک پاسبان میترسم، وحشت دارم. یعنی نهتنها از شاه و ارتشبد و سرهنگ میترسم بلکه از یک پاسبان دونپایه که دیپلم هم ندارد و یک فرد کاملاً مبتدی است، میترسم و وحشت ایجاد میکند، این خفقان است که به درون خانواده کشیده شده است، شدیدترین شکنجهها با بالاترین تکنولوژیها در کمیته مشترک اعمال میشد.
اصلاً شاه زمانی که از تکنولوژی میگوید یعنی همینجا، واقعاً بالاترین تکنولوژیهای شکنجه را وارد کشور کرده بود، چراکه شکنجهگرها مرتباً به اسرائیل میرفتند و جدیدترین آموزشها را فرا میگرفتند، فردوست در خاطرات خود میآورد که "افرادی که در ساواک شکنجه میکنند تماماً در سیا و موساد آموزش دیدهاند."، این افراد چهکسانی را شکنجه میکنند؟
با این شکنجهها ایجاد خفقان میکند، چرا؟ چون چاره دیگری هم ندارد، نه به فکر و اندیشهای میتواند تکیه کند، نه به آن ایران باستان، نه ملت را قبول دارد (چون ملت در فقر و بدبختی و فلاکت غرق شدند)، برای همین برای بقای سلطنت خود که یک نفر ناپایبند به احکام اسلام و قانون و مملو از نفسانیات بهجای همه تصمیم میگیرد، مجبور است دست به این ماجراها بزند.
* شکنجهای که طاقت شنیدن هم نداریم
تسنیم: مگر در زندانها و کمیته مشترک چه اتفاقاتی میافتاد؟
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: من خاطرهای از زندان اصفهان تعریف کنم، من خودم مدتی در سلولهای انفرادی اصفهان بودم، البته خیلی ناخوشایند و تهوعآور است اما برای روشن شدن افکار عمومی آن را میگویم که آن دورانها چگونه بود.
نمیدانم بهدلیل شرایط آب زندان بود یا بهدلیل استرس بالا یا هر چیز که بود، چند روزی شکمم دچار بیماری شد و بیرونروی نداشتم، یک روز گذشت، دو روز گذشت، شدیداً درد داشتم اما نیازی به توالت نداشتم، چند روز بعد دیدم شکمم بهشدت سفت شده است؛ درب زدم به نگهبان گفتم که "وضعیت عادی ندارم."
تسنیم: در سلول انفرادی؟
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: بله، بله (وقتی که وارد سلول انفرادی میشدیم یک کاسه پلاستیکی، یک قاشق پلاستیکی و یک لیوان پلاستیکی به ما تحویل میدادند و به داخل سلول میرفتیم. در زمان ناهار و شام کاسه را از یک حفره بسیار کوچک که در درب بود، بیرون میگرفتیم، آش و هرچیز دیگری که بود، داخل آن میریختند و داخل سلول میخوردیم)، مرتباً وضعیت معده خود را به نگهبان تذکر دادم؛ با التماس و خواهش از او میخواستم که این وضعیت را بررسی کنند، روز چهارم حالت عجیبی داشتم و از درد داشتم منفجر میشدم با لگد به در میزدم که شاید کسی نجاتم دهد، نگهبان میآمد بدون آن که به حرفم گوش دهد ناسزا میگفت و میرفت. روز پنجم دیدم وضعیت بهشدت وحشتناک شد (در یک سلولی که شبانهروز را متوجه نمیشدم)، شرایط بد شد که یک آقایی که به گردن خود ظرفی را داشت از دریچه به من گفت که "چه مرگته؟"، وضعیت را گفتم، یک تکه صابون به من داد که من آن را شیاف کنم من هم طبق دستورالعمل آن را انجام دادم و دیدم که دیگر نمیتوانم خودم را کنترل کنم، امکان کنترل نداشتم، توی همان کاسه که غذا میخوردم، نشستم و یک وضعیت عجیبی درست شد، چراکه اجازه خروج از سلول برای سرویس بهداشتی را نداشتم.
موقع ناهار شد، از همان دریچه آمد غذا به من بدهد، همین کاسه پر را از دریچه کوچک عبور داده در برابر او قرار دادم، رو کرد به من و گفت: "شامتم که نخوردی؟" و چند تا بد و بیراه گفت. به او گفتم که "شام نیست"، سرش را پایین آورد و دید و شروع به استفراغ کرد، بعد از این ماجرا اجازه دادند که برای اولین بار حمام بروم.
این رفتار بهترین و مهربانانهترین حالت بود، با توجه به اینکه من به هیچجا وابسته نبودم و فقط در بازجویی از من چیزهایی میخواستند که از آنها بیاطلاع بودم، وای به حال آنکه کارهای سنگینی کرده بود، خاطرات افرادی که در کمیته مشترک و غیره بودند بسیار زیاد است.
* شاه هرکاری میکرد تا روی کار بماند / چرا شاه هر فکری را زندانی میکرد
تسنیم: یعنی شما میفرمایید شاه برای روی کار ماندن دستاویز به همه نوع اقدامی میشد؟
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: بله.
تسنیم: یعنی شاه به انواع شکنجهها روی میآورد تا بر کرسی حکومت بماند، اما شاه هیچگاه این حرفها را نمیزد و میگفت "من تمام این کارها را انجام میدهم تا ملت ایران پیشرفت کند."
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: ببینید آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری، دکتر شریعتی، جلال آلاحمد، شهید بهشتی، مقام معظم رهبری و انبوهی از شخصیتهای فکری و علمی کشور، از جریانهای مختلف، از گروهها و احزاب مختلف را در حالی که سرمایه ملت بودند به سیخ صلابه میکشید، فکر و اندیشه را خفه کرد، مگر میشود یک خفقان 100 درصدی ایجاد کنیم و اجازه سؤال، پرسشگری و مطالبهگری را به این آقایان ندهیم؟ این اقدامات برای کدام ملت است؟ اگر برای ملت انگلستان میگوید بله، اما ملت ایران که در آن زمان در بدبختی و فلاکت بهسر میبرد.
تسنیم: بهنظر شما چرا شاه از افراد مختلف در کمیته مشترک جمعآوری کرده بود، یعنی چرا افراد با سلایق مختلف سیاسی در اینجا زندانی بودند؟
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: یکی از ویژگیهایی که شاه داشت بهواسطه اینکه تکیهگاه نداشت، ترس از ملت خودش بود، چون یکی دو بار هم مورد سوءقصد قرار گرفته بود، چرا برای بهائیت اینقدر ارزش قائل بود؟ تعداد کل بهائیها 5000 نفر نبودند اما ارتش دست بهایی است، دربار دست بهائیها است، مجلس شورای ملی دست بهائیها است، دانشگاه دست بهائیها است، کشور در اختیار 5 هزار نفر است، چرا اینقدر به بهائیها اهمیت میداد؟ چونکه بهائیها در اقلیت هستند با خودشان فکر میکنند که در کجای دنیا بروند که آنها را اینقدر بالا ببرند برای همین ممنون شاه بودند و هیچگاه به شاه خیانت نمیکردند، شاه هم به آنها اعتماد میکرد و آنها در برابر این نعمات ممنون بودند برای همین ثروت و قدرت را در اختیار آنها قرار داده بود.
تسنیم: اما مسلمانان را زندانی میکرد؟
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: بله، ملت خودش را تحقیر میکرد، توی وجودش شکل گرفته بود که از ملت خودش بترسد، برای همین به بیگانه تکیه میکند یا در داخل به بهائیها و یهودیها، ثروتمندان زمان شاه را نگاه کنید عموماً یا بهائی هستند یا یهودی، این ترس شبیه همان ترسی است که انور خوجه داشت، وقتی به آلبانی بروید آلبانی یک کشور بسیار کوچک است، حدود سه و نیم میلیون جمعیت دارد، مسلمان هستند که 30 درصد آنها بکتاشی و شیعه هستند، انور خوجه آمد اینجا حکومتی را برقرار کرد که نه روسیه را قبول دارد و نه چین را، برای خودش مدلی دارد اما از همه میترسد، چهکار کرد؟ در کشور به این کوچکی 700 هزار سنگر بتنی ایجاد کرد که الآن یکی از جاذبههای توریستی آلبانی همین سنگرهای بتنی است.
محمدرضا شاه نیز متوهم است و دچار یک ترس است و از هر صدایی وحشت دارد، از هر ندایِ پرسشگر و مطالبهگر وحشت دارد برایش فرقی نمیکند مذهبی یا غیرمذهبی است، مهم این است که از هر صدای پرسشگر بترسد، لذا زمانی که وارد زندان شاه میشویم یک تابلوی رنگارنگ میبینید که از همه طیفها و تفکرات آنجا هستند؛ بزرگترین شخصیتهای متفکر و اندیشمند زندانی هستند، آن هم چه زندانی؟ زندانی سراسر خوف و وحشت، آن چیزی که در گوانتانامو و ابوغریب میبینیم بسیار شدیدتر از آن در ساواک ما صورت میگرفت، از آویزان کردن، سوزاندن، ناخن کشیدن و غیره انجام میدادند.
امام خمینی رحمه الله علیه انقلاب اسلامی را از اوین و کمیته مشترک شروع نکردند و آنهایی که در زندان اوین و در دخمههای وحشتناک مظلومانه شکنجه شدند (و برخی از آنها به شهادت رسیدند) پیشگامان مبارزه هستند و الگوهای آزادیخواهی نهتنها ایران بلکه در سطح جهان هستند، امام خمینی رحمه الله علیه انقلاب خود را از کوچه و بازار و جوانان آغاز کرد، البته آنهایی که در زندانهای شاه بودند، در حوزه مبارزه و مقابله با استبداد و خفقان و نقش پیشگامی داشتند.
شاه در برابر ملت ایران فردی مستبد نظامی بود اما در برابر دشمن خوار و ذلیل، این تصویر را یادمان نرفته است که سه فرد از قدرتهای جهان برای تعیین تکلیف سرنوشت ایران به ایران آمدند، این شاهی که اینقدر ادعای اعلیحضرتی داشت، همین فرد را در کاخ سعدآباد راه ندادند و اینها را نمیتوان انکار کرد.
امروز خوشبختانه مردم ما اهل فهم و درک و بررسی هستند، روح حضرت امام شاد که مردم را دگرگون کرد، امروز خاطرات شاه، سولیوان، ژنرال هایزر، فردوست و مادر شاه همه آنها گویاست.
تسنیم: حاج آقای حسینی، خیلی ممنونم که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.
حجتالاسلام والمسلمین حسینی الست: من هم از شما ممنون و سپاسگزارم.
--------------------------------------
* گفتگو از محمد کربلاییاسماعیل
--------------------------------------
همسفر عشق | شهیدی که در تهران غوغا بهپا کرد + عکس و فیلم همسفر عشق |«بچه پولداری» که شهید مدافع حرم شد + عکس و فیلم