دوشنبه 28 مهر 1404

واکنش‌ها به حاشیه‌های ایجاد‌شده برای شمخانی / موضع باهنر در خصوص تغییر دکترین هسته‌ای / دلایل پذیرش پالرمو و سی. اف. تی چیست؟

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
واکنش‌ها به حاشیه‌های ایجاد‌شده برای شمخانی / موضع باهنر در خصوص تغییر دکترین هسته‌ای / دلایل پذیرش پالرمو و سی. اف. تی چیست؟

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند کار دشواری است. بسته خبری تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

توافقی که با عکس یادگاری شروع و با چکاندن ماشه تمام شد

روزنامه صبح‌نو نوشت:

روز گذشته عمر توافق هسته‌ای ایران موسوم به برجام به سر رسید. توافق پر سرو صدا که در این 10 سال به موضوع اول سیاست خارجی تبدیل شد و متأسفانه سیاست داخلی را نیز تحت‌الشعاع خود قرار داد. توافقی که حالا بعد از این تجربه 120 ماهه به‌ویژه در یک سال اخیر، این سوال را در ذهن ایجاد می‌کند که اگر این توافق وجود نداشت آیا امروز شرایط بهتری داشتیم و یا آنکه اوضاع پیچیده‌تر بود؟ هرچند که با گزاره دستاورد «تقریبا هیچ» منتقدان برجام همراهی نمی‌کنیم، اما با توجه به شرایط امروز حمله نظامی آمریکا به تأسیسات هسته‌ای، جنگ 12 روزه، از دست رفتن سوریه، ترور سید حسن نصرالله، زیر ضربه قرار دادن حزب‌الله و در آخر هم چکاندن ماشه در ماه‌های آخر برجام، شاید بتوان گفت که اگر برجامی وجود نداشت، کارت‌های بازی برای یک توافق بهتر و یا بازیگری بیشتر در صحنه بین‌الملل از امروز بیشتر بود. شاید همان ایام ایران برای پیشگیری از حمله نظامی و یا با هدف لغو تحریم‌ها وارد میز گفت‌وگو با 1+5 شد، اما این توافق در نهایت نتوانست تضمینی برای تحقق چنین اهدافی باشد؛ هم حمله شد و هم تحریم‌های سازمان ملل بازگشت. اگر هم مجددا مذاکره‌ای شود می‌خواهند همین امتیاز سوخته را مجددا به ایران بفروشند.

البته این گزاره به معنای نفی مذاکره نیست، اما تجربه 10 سال مذاکره پیاپی با آمریکا و اروپا این درس را به ما می‌دهد که مذاکره خوش‌بینانه به تنهایی نمی‌تواند تضمینی برای رفع مشکلات و یا بهبود رابطه میان ایران و غرب باشد. در واقع دیپلماسی بدون پشتوانه بازدارندگی، محکوم به شکست است. دوره پسابرجام نشان داد که طرف غربی تنها زمانی که با «هزینه‌ای غیرقابل تحمل» روبه‌رو شود، به تعهدات خود پایبند می‌ماند. سال 97 شهید امیرعبداللهیان درباره تجربه مذاکراتی‌اش با آمریکا در دهه 80 به نکته دقیقی از رفتار مذاکراتی آمریکایی‌ها اشاره کرد. شهید امیرعبداللهیان گفت: «زمانی که آمریکایی‌ها به هدف خود در مذاکره برسند میز مذاکره را چپ می‌کنند.» تنها عاملی که می‌تواند آنان را پایبند به تعهدات نگه دارد، ایجاد بازدارندگی در داخل است. کاهش توان بازدارندگی، فضایی را ایجاد می‌کند که طرف مقابل بعد از رسیدن به خواسته خود سریع از مذاکره خارج می‌شود بدون آنکه به تعهدات خود عمل کند. اگر این مذاکره 10 بار هم تکرار شود، همین نتیجه را خواهد داشت، یعنی «تعهدات یک‌طرفه» در ازای «هیچ».

******

دولت خود برای ترمیم کابینه پیشقدم شود 

روزنامه فرهیختگان نوشت:

یک سال و دوماه از شروع به کار دولت گذشته و موضوعی که پاستور همچنان با آن مواجه است، پرونده ترمیم کابینه است. با وجود نارضایتی‌هایی که از اقدامات برخی وزرا وجود دارد؛ اما به نظر نمی‌رسد دولت انگیزه‌ای برای ترمیم کابینه و قوی‌تر شدن دولت داشته باشد. بهارستانی‌ها در سایه این بی‌رغبتی دولت، نامه استیضاح چند وزیر را به هیئت‌رئیسه ارسال کردند. آن‌طور که علیرضا سلیمی، عضو هیئت‌رئیسه مجلس می‌گوید نامه استیضاح 4 وزیر (نیرو، راه و شهرسازی، کار و صمت) به هیئت‌رئیسه ارجاع شده و فرایند استیضاح وزرا در حال بررسی است و فعلاً به کمیسیون‌ها ارجاع نشده است. این موارد نشان می‌دهد که ترمیم کابینه چه از جانب دولت چه از سمت بهارستانی‌ها مسکوت باقی‌مانده و بلاتکلیف است. آن‌طور که شواهد نشان می‌دهد، نه دولت انگیزه‌ای برای اعمال تغییرات در کابینه دارد، نه مجلس جدیت لازم برای فراخواندن وزرا به بهارستان را دارد و فعلاً با امروزوفردا کردن، ارجاع استیضاح وزرا به کمیسیون‌ها را مسکوت گذاشته است. اما نکته عجیب‌تر آن است که در سایه کم‌توجهی دولت، وزرایی هم که استیضاح آن‌ها در دستور کار مجلس قرار دارد، تلاشی برای پاسخ و توجیه نمایندگان نسبت به عملکرد خود ندارند و به سیاسی خواندن این استیضاح‌ها از جانب نمایندگان مجلس، اکتفا کرده‌اند.

فارغ از آنکه انگیزه اصلی برخی نمایندگان از استیضاح وزرا سیاسی است یا خیر، باید به این موضوع توجه کرد که نسبت به عملکرد برخی از این وزرا از جانب مردم نارضایتی‌های جدی وجود دارد و علاوه بر عملکرد ضعیف، حاشیه‌سازی‌هایی نیز برای دولت به همراه داشته‌اند. برای مثال وزیر نیرو که وظیفه مدیریت انرژی را برعهده دارد، علاوه بر آنکه عملکرد قابل دفاعی در موضوع مدیریت آب و برق نداشته، اظهارنظرهایی هم که در مورد قطعی آب و برق مطرح کرده بیش از آنکه ابهامات و نگرانی‌های مردم را رفع کند، موجب عصبانیت مردم شده است.

در میان وزرایی که نام آن‌ها برای استیضاح به هیئت‌رئیسه ارسال شده، نام وزیری به چشم می‌خورد که بیش از آنکه عملکرد او در رسانه‌ها خبرساز شده باشد، حاشیه‌سازی‌هایی که در جریان سفر‌های متعدد داشته برای رسانه‌ها خوراک خبری تهیه کرده است. بااین‌وجود، هنوز این فرصت وجود دارد که دولت، از استیضاح وزرا جلوگیری کند. بهترین گزینه برای دولت در شرایط فعلی آن است که پیش از آنکه بهارستان وارد فرایند استیضاح شود و منتقدان استیضاح هم با خوانش‌های سیاسی نقد به مجلس را شروع و به این بهانه فضای سیاسی را ملتهب کنند، دولت خودش برای تقویت کابینه و کارآمدتر شدن آن، وزرای وزارتخانه‌های کلیدی و مهم را تغییر دهد.

******

پایان برجام و پایان غرب

روزنامه جوان نوشت:

پایان یافتن مهلت برجام به‌راستی می‌تواند مصادف با پایان یافتن نقش و جایگاه غرب، اعم از امریکا و اروپا، در منظومه سیاست و روابط خارجی ایران باشد؛ بدین ترتیب که با توجه به نقض‌عهد آشکار امریکا در عدم‌اجرای تعهدات برجامی‌اش و در نهایت، خروج آن از برجام و همچنین، نقض‌عهد سه کشور اروپایی مشارکت‌کننده در برجام در جبران تبعات خروج امریکا از برجام برای ایران و سپس، اصرار آنها بر فعال‌سازی ماشه‌ای که پیش از این، با بی‌عملی آنها درواقع، سالبه به انتفاء موضوع تلقی می‌شد، اساساً دیگر غرب نمی‌تواند جایگاهی در سیاست و روابط خارجی ایران داشته باشد.

به بیان دیگر، اگر روند بیش از ده ساله انعقاد، اجرا و پایان برجام را مرور کنیم، دو رویکرد متناقض را در آن مشاهده می‌کنیم؛ از یک سو ایرانی را می‌بینیم که صادقانه درصدد حل مسئله با طرف مقابل است، به‌گونه‌ای که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بیش از 10 بار پایبندی ایران به تعهداتش در برجام را اعلام کرد و در طرف مقابل، امریکا و اروپایی را می‌بینیم که نه‌تنها برجام را به‌طور کامل اجرا نکردند، بلکه اجرای آن را منوط به پذیرش ایران برای آغاز مذاکراتی درباره سایر حوزه‌های قدرت آن منوط کردند و در گام بعدی، هم امریکا از برجام خارج شد و هم سه کشور اروپایی، برخلاف قول و قرار‌های مکرر، در راه‌اندازی سازوکار‌های موسوم به اینستکس و SPV با ایران همکاری نکردند. فراتر از این، این کشور‌ها در حمله اخیر رژیم صهیونیستی به ایران، به شیوه‌های مختلف هم با متجاوز ابراز موافقت کردند و هم در زمینه‌های مختلف به کمک آن آمدند و خود امریکا، به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کرد.

در نهایت اینکه، با وجود چنین پیشینه‌ای، آنها در نهایت با وجود ابراز تمایل ایران برای حل مسئله و قرار دادن گزینه‌هایی از سوی ایران برای این منظور بر روی میز مذاکرات، اما سه کشور اروپایی حاضر نشدند که از فعال‌سازی مکانیسم ماشه دست بردارند. طنز ماجرا آنجاست که این کشور‌ها همزمان با فعال‌سازی مکانیسم ماشه از عدم‌پایان یافتن دیپلماسی با ایران سخن گفته و تأکید دارند که فعال شدن ماشه به معنای پایان دیپلماسی با ایران نیست. حال با توجه به روند مذکور، اگرچه ایران همواره از دیپلماسی به‌عنوان یک ابزار برای پیشبرد موضوع‌ها و پرونده‌های مختلف بهره می‌برد، اما اکنون دیگر جایی برای اعتماد به طرف‌های غربی و توجه به آنها در منظومه سیاست و روابط خارجی ایران وجود ندارد. واقعیت‌های صحنه به‌خوبی حاوی این گزاره راهبردی برای ایران است که در سیاست و روابط خارجی باید از یک‌جانبه‌گرایی غرب‌محور پرهیز کرده و به توسعه روابط با سایر کشور‌های خارج از منظومه غرب، با اولویت کشور‌های شرقی و همسایه، به‌دلیل اشتراکات تاریخی، تمدنی و قرابت جغرافیایی و همچنین اشتراک در ملاحظات و منافع راهبردی، بپردازد.

******

چرا یاران ظریف از تلاش‌ها برای خنثی‌سازی تحریم‌ها عصبانی‌اند؟

روزنامه کیهان نوشت:

در حالی که ایران مسیر خود را بر مبنای «دیپلماسی فعال شرقی» و «خنثی‌سازی تحریم‌ها» قرار داده و به جای التماس به غرب، در حال بازتعریف معادلات همکاری با قدرت‌های غیرغربی و همسایگان است، ناگهان صدای آشنایی دوباره از گوشه‌ای بلند شده است؛ صدایی که نه از پایتخت‌های دشمنان ایران، بلکه از حلقوم کسانی برمی‌خیزد که یک دهه پیش، همه تخم‌مرغ‌های سیاست خارجی را در سبد غرب گذاشتند و امروز از عیان شدن نتایج فاجعه‌بار آن، سخت آشفته‌اند. محمدجواد ظریف و حلقه غربگرای اطراف او که پس از شکست تاریخی برجام، سال‌هایی را در سکوت و انزوا گذراندند، اکنون با فرار رو به جلو و حمله به دیگران، می‌کوشند بر ویرانه‌ای که خود ساخته‌اند، خاکستر تبلیغاتی بپاشند. این طیف با راه انداختن جنجال‌های تازه درباره «موشک و مردم»، «پارادایم»، و «روس‌هراسی»، درواقع پروژه جدیدی را کلید زده‌اند: شلیک نیابتی از پشت به مسیر ملی خنثی‌سازی تحریم‌ها.

امروز در دهمین سال برجام، دیگر هیچ تردیدی باقی نمانده است که این توافق نه‌تنها تحریم‌ها را برنداشت بلکه آنها را چند برابر کرد. قطعنامه 2231 که روزی از آن به عنوان «سپر دیپلماتیک و حقوقی در برابر تحریم و جنگ» یاد می‌شد، حالا همان سندی است که آمریکا و اروپا با تکیه بر آن مکانیسم ماشه را فعال کرده و ایران را در معرض فشار بیشتری قرار داده‌اند اما آنچه بیش از همه جلب توجه می‌کند، رفتار کسانی است که خود، نویسندگان این فاجعه‌اند. محمدجواد ظریف به جای آنکه در برابر ملت ایران به‌خاطر خسارات گسترده ناشی از نابلدی، بی‌دقتی و بی‌دانشی خود پاسخ‌گو باشد، به حمله و فرافکنی روی آورده است.

همزمان با اوج همکاری‌های نظامی و اقتصادی ایران و روسیه در مقابله با تحریم‌های غرب، ظریف ناگهان توپخانه خود را به سمت مسکو چرخاند. او در گفت‌وگوهای اخیر خود، با بی‌پایه‌ترین استدلال‌ها، روسیه را به «کارشکنی در مسیر برجام» متهم کرد! این حمله در حالی صورت گرفت که حتی مقام‌های رسمی دولت پیشین - از جمله علی‌اکبر صالحی - همان روایتی را که وزیر خارجه روسیه، سرگئی لاوروف، مطرح کرده بود تأیید کردند. پس ظریف دروغ می‌گوید تا خود را از زیر بار مسئولیت خارج کند. در واقع، حمله ظریف به روسیه دقیقاً در مقطعی انجام شد که روابط تهران و مسکو در حوزه انرژی، حمل‌ونقل، بانکی و تسلیحاتی به نقطه جهش رسیده است. چنین مواضعی عملاً در خدمت دشمن است؛ چراکه شکاف در روابط قدرت‌های ضدتحریم، تنها به سود واشنگتن تمام می‌شود. جای سؤال است که کسی که خود سال‌ها مجری «دیپلماسی لبخند به غرب» بود و در برابر نقض فاحش برجام از سوی آمریکا حتی یک قدم مؤثر برنداشت، امروز چه حقی دارد از همکاری ایران با شرق انتقاد کند؟

اکنون در شرایطی که سیاست «خنثی‌سازی تحریم‌ها» با تکیه بر همکاری سه‌جانبه ایران، روسیه و چین در حال به بار نشستن است و مسیر مبادلات غیردلاری، پروژه‌های مشترک نفتی و کریدور شمال - جنوب در حال توسعه و نتیجه‌دهی است، دار و دسته غربگرایان داخلی تمام توان خود را برای تضعیف این محور به کار بسته‌اند. در حالی که غربگرایان داخلی با ساده‌لوحی از «فاصله گرفتن از شرق» سخن می‌گویند، واقعیت جهان در حال حرکت به سمت «چندقطبی شدن» است. امروز نه آمریکا توان تحمیل نظم تک‌قطبی را دارد و نه اروپا اراده استقلال از واشنگتن را. در چنین شرایطی، تکیه بر شرق، یعنی تکیه بر بلوک در حال صعود قدرت؛ بلوکی که همزمان در اقتصاد، انرژی، فناوری و امنیت، نظم جهانی جدیدی را رقم می‌زند. از این منظر، عصبانیت ظریف و دار و دسته‌اش از موفقیت همکاری‌های ایران با شرق، نه یک موضع سیاسی، بلکه واکنشی روانی به پایان «دوران انحصار فکری غرب» است؛ دورانی که آنان در آن نان شهرت و قدرت خود را می‌خوردند و امروز، با فروپاشی آن توهم، چیزی جز خشم و نفی باقی نمانده است.

******

موضع باهنر در خصوص تغییر دکترین هسته‌ای

محمدرضا باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، در گفت و گو با خبرآنلاین، به بیان نکاتی درباره نامه نمایندگان مجلس در خصوص بحث تغییر دکترین هسته ای و ساخت بمب اتم پرداخت. بخش‌هایی از اظهارات وی به شرح زیر است:

* ما بارها گفته ایم و خود آنها هم می دانند. درست است که کارهای ظاهرا احمقانه می کنند اما واقع قضیه این است که مراکز تحقیقاتی آمریکا و مراکز پژوهشی همه می دانند که در شیعه مقوله «فتوا» چه معنی می‌دهد. اینها داستان تنباکو را می دانند؛ موقعی که رهبر شیعیان جهان و رهبر جمهوری اسلامی فتوا می دهد که تولید سلاح های کشتار جمعی حرام است و حتی مقدمات آنها هم حرام است، دیگر حرفی در این رابطه نیست. فتوای ایشان یعنی حرام است و تمام.

* این که عده ای از نمایندگان مجلس نامه نوشتند یک بحث است، اما اینکه فتوای شیعه چیست همه می دانند و رهبر نظام جمهوری اسلامی فتوای رسمی شان این است که تولید سلاح های کشتار جمعی حرام است و مقدمه تولید آن سلاح هم حرام است، موضوع دیگری است. بنابراین آن ها می دانند که ایران به دنبال تولید سلاح هسته ای برای استفاده نظامی نیست.

* ما می گوییم که انرژی هسته ای صدها استفاده دارد. همین الان هم در حوزه های پزشکی، صنعتی، فناورانه و غیره استفاده کنیم. دنبال بمب هسته ای هم نیستیم. چندین و چند سال هم هست می گوییم که آژانس انرژی اتمی لحظه به لحظه مشاهده کند و ببیند که ما دنبال استفاده نظامی از فناوری هسته‌ای نیستیم. اما آنها چیز دیگری می خواهند. آنها می خواهند ایران مقتدر نباشد و تسلیم شود. مقام معظم رهبری می گفتند که اینها که می گویند با آمریکا کنار بیایید، بگویند که آمریکا کی قانع می شود که ما تکلیفمان را بدانیم. ما چقدر کوتاه بیاییم که آمریکا قانع شود؟! صراحتا هم گفتند که چجوری قانع می شوند. اصل موضوع آنها تغییر رژیم در ایران است. می گویند این رژیم نباید نباشد.

******

 کالبدشناسی سیاست داخلی جدید کشور

سعید آجورلو، فعال سیاسی اصولگرا در روزنامه ایران نوشت:

در فضای سیاسی امروز ایران می‌توان سه گفتار یا جریان اصلی را در مواجهه با مسائل داخلی و خارجی تشخیص داد: اول، جریانی که می‌توان آن را «جریان پارادایمی» یا «نرمال‌ساز» نامید. این جریان بر عادی‌سازی روابط با آمریکا، گفت‌وگو و حرکت به سمت یک توافق جامع تأکید دارد. آنان حتی از دیدار احتمالی رئیس‌جمهوری با رهبران آمریکایی در نیویورک سخن گفته‌اند. از نگاه منتقدان، این جریان در پی آن است که دولت را به هزینه گفتار و باورهای خود تبدیل کند. این طیف روابط خارجی را همچنان از منظر ایدئولوژیک می‌بیند و در بزنگاه‌هایی مانند جنگ 12 روزه نیز تغییری جدی در رویکردشان پدید نیامده است. در برابر این گروه، جریان دوم قرار دارد که می‌توان آن را «طرفداران رئالیسم تهاجمی» نامید. این طیف عمدتاً در زمره نیروهای رادیکال جناح راست و منتقدان دولت قرار می‌گیرند. آنان مخالف هرگونه مذاکره و تفاهم‌اند و نگاهشان کاملاً مبتنی بر بازدارندگی سخت است. در حوزه سیاست هسته‌ای، برخی از آنان حتی از حرکت به سوی ظرفیت‌های تسلیحاتی سخن گفته‌اند. این جریان در مجلس نیز نمایندگانی دارد و منتقد وعده‌های دولت و عملکرد فرماندهان نظامی است.

اما در میان این دو قطب، جریان سومی نیز وجود دارد که می‌توان آن را «نیروی عملگرا و میانه‌رو» دانست. این جریان شامل مسئولان کلیدی کشور از جمله آقایان پزشکیان، قالیباف، اژه‌ای و لاریجانی است. ویژگی اصلی آنان نگاه غیرایدئولوژیک به مسائل و اتخاذ رویکردی تاکتیکی در سیاست خارجی است. این گروه معتقد است، مذاکره با غرب می‌تواند فرصتی برای کسب منافع باشد، اما نه در حد نرمال‌سازی کامل روابط. در عین حال، بر حفظ روابط با چین و روسیه نیز تأکید دارند. دغدغه اصلی آنان اداره کشور و جلوگیری از تشدید شکاف‌های سیاسی است. در واقع، این جریان میانه می‌کوشد از قطبی‌سازی پرهیز کند و با عمل‌گرایی، مسائل کشور را حل‌وفصل کند. بدنه اجتماعی بزرگی نیز متمایل به همین گفتمان است. چنان‌که سخنان اخیر آقای طباطبایی، معاون اطلاع‌رسانی دولت، نیز مرزبندی روشنی با دو طیف افراطی نشان می‌دهد و تأکید می‌کند، رأی آقای پزشکیان قابل مصادره از سوی اصلاح‌طلبان نیست. بنابراین می‌توان گفت سیاست داخلی دولت جدید، ترجمه‌ای از همین رویکرد میانه و عمل‌گرایانه است که هم فرصت‌هایی برای حل مسأله دارد و هم با تهدیدهایی از دو سوی افراطی مواجه است.

******

واکنش‌ها به حاشیه‌های ایجاد‌شده برای شمخانی

انتشار فیلم عروسی دختر علی شمخانی در شبکه‌های اجتماعی یکی از حاشیه‌های عجیب سیاسی کشور است؛ آن هم در حالی که حدود 20 ماه از برگزاری آن مراسم می‌گذرد. به عقیده برخی فعالین سیاسی، انتشار این فیلم بعد از مدت بسیار زیاد، می‌تواند ارتباط مستقیم با افشاگری‌های اخیر شمخانی در خصوص اطلاع سران دولت اعتدال از ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی و پنهان‌کاری آن‌ها داشته باشد. پس از این اظهارات شمخانی بود که برخی از اعضای دولت اعتدال، انتقادکنندگان به روحانی و ظریف را به افشاگری تهدید کردند!

خبرگزاری مهر، در یادداشتی با عنوان «از بی‌اخلاقی و دشمنی تا حواس‌پرتی و هزینه‌تراشی» درباره فیلم عروسی دختر شمخانی نوشت:

«اینکه فیلم عروسی یک سال و نیم قبل دختر آقای شمخانی که همان زمان هم واکنش‌های زیادی را در پی داشت، چرا ناگهان دو روز است دوباره کل فضای مجازی را قبضه کرده، جای پرسش دارد و منتشرکنندگان و واکنش‌دهندگان به این فیلم هم مثل خوانندگان روزنامه تاریخ گذشته، وقت و انرژی خود را به‌عنوان مهر‌ه‌های یک بازی سیاسی به بازی گرفته‌اند. شاید اگر سوابق علی شمخانی را ندانید و سرچ نکرده باشید، شنیدن تیتر وایرال شده در فضای مجازی درباره فیلم منتشر شده از شمخانی، به ذهن انسان این را متبادر می‌کند که سهل‌انگاری که یک جوان که تازه در قامت سیاست قرار گرفته، باعث پخش فیلمی از او شده، اما برای کسانی که سوابق علی شمخانی را می‌دانند، عبارت «سهل‌انگاری» درباره پخش فیلم از قسمت زنانه عروسی دختر او، کمی عجیب به نظر می رسد.

غرض از ورود به این محتوا، تکمیل پازل شطرنج‌بازان سیاسی پشت این ماجرا نیست؛ بلکه در ابتدا توضیح این ماجرا برای مخاطبان است که هر محتوای وایرالی و پربازدید در فضای مجازی، لزوما خیرخواهانه بازنشر نشده (آن هم پس از یک سال و نیم) و ثانیا تکرار این هشدار تکراری به مسئولان است که کاش ملزومات قرار گرفتن در جایگاه سیاسی‌شان را رعایت کنند و حواس‌شان به رفتارها و اعمال خود اطرافیان‌شان باشد، تا پس از یک سال و نیم، هنوز به واسطه اعمال و رفتار آنها برای نظام مقدس جمهوری اسلامی هزینه‌تراشی نشود».

خبرگزاری دانشجو هم در این‌باره نوشت:

«انتشار تصاویر زندگی خصوصی و عروسی دختر علی شمخانی افکار عمومی را در مقابل حریم خصوصی برخی مسئولان قرار داد. تناقض این گزاره آنقدر پیچیده شد که حالا با انتشارش و تنوع تیتری که بازیچه رسانه های بیگانه قرار می‌گیرد به شدت عموم جامعه را متأثر کرد. در موضوع انتشار ویدیوی مراسم عروسی دختر عضو فعلی شورای دفاع کشور که قطعا نوعی تجاوز به حریم خصوصی وی و خانواده اوست پرده هایی افتاد که تناقض آن برای افکار عمومی غیر قابل جبران است. اما حالا که این تصاویر منتشر شده است علی شمخانی یکی از مسئولین شاخص جمهوری اسلامی و عضو شورای دفاع باید پاسخگو باشد که انتشار چنین ویدئویی حاوی اختلاط محرم و نامحرم و حضور وی چه تبعات بدی می‌تواند داشته باشد؟ و اهمیت این موضوع باید برای چنین شخصیتهایی روشن باشد تا پرده حریم خصوصی خود را چنان حفظ کنند که چنین اتفاقات هولناکی در این سطح رقم نخورد!

وقتی چنین اتفاقاتی می افتد برای مردم این سؤال پیش می آید که چطور مسئولین نظام خودشان توانایی حفظ محرم و نامحرمی را در سطح پیرامون و حضور خود ندارند و سایرین را دعوت به حفظ حجاب و حریم ها می‌کنند؟! در این مسئله آقای شمخانی یا هر فرد دیگری در نظام باید پاسخگو باشد! اینها تناقضاتی است که در افکار عمومی رقم می‌خورد و قطعا قابل تعمیم به بسیاری از مسئولین نظام و به خصوص هم نسلی های دفاع مقدسی آقای شمخانی نیست! انتشار این تصاویر و احتمالا تسری این موضوع توسط بخشی از افکار عمومی به سایر مسئولین و حتی بزرگان نظام به بسیاری از شهدا و افراد شاخص همقطار علی شمخانی که ساده زیست هستند و زندگی عفیفانه ای دارند ظلم است! شخص آقای شمخانی و خانواده ایشان امروز ضمن پیگیری جرم اتفاق افتاده علیه خودشان از دستگاه قضا تا محکومیت عامل اصلی انتشار این تصاویر در فضای مجازی که حق آنهاست، باید پاسخگوی بخشی از مردم باشند که حالا ذهنشان پر از سوالات و تناقضاتی است که به خصوص در سبک زندگیشان عیان شده و به راحتی هم قابل جبران نیست.»

******

دلایل پذیرش پالرمو و سی. اف. تی چیست؟

صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره بسته شدن پرونده کنوانسیون‌های پالرمو و سی‌. اف‌. تی در داخل کشور با روزنامه هم‌میهن صحبت کرد که بخش‌هایی از اظهارات وی به شرح زیر است:

* دلیل اصلی حل این مسئله در داخل کشور این است که عملاً ارتباط ما با جبهه مقاومت دیگر مثل قبل نیست. هنوز به آن‌ها کمک می‌کنیم اما به صورتی که پیش از واقعه 7 اکتبر در جریان بود. دیگر آن ارتباطات حیاتی گذشته جریان ندارد. زمانی گستره این فعالیت‌ها و کمک‌ها وسیع بود و چند منطقه از سوری تا لبنان و فلسطین و از سوی دیگر تا عراق و یمن را در بر می‌گرفت اما در حال حاضر اینگونه نیست. محور مقاومت از بین نرفته، اما خیلی کوچک و محدودتر از قبل شده است. بنابراین دیگر برای تهران هم مهم نیست که نتواند اقدامات و کمک‌های گذشته را انجام دهد. چون آن زمان باید انجام می‌شد اما امروز اقدام حیاتی محسوب نمی‌شود. نه‌تنها در ایران بلکه در کشورهای مذکور هم مسائل زیادی پس از 7 اکتبر و دو سالی که پشت سر گذاشتیم، تغییر کرد. تمام این عوامل را باید مد نظر قرار داد.

* اگر ایران 10 سال قبل و پس از برجام این پرونده را هم حل کرده بود، گشایش بیشتری رخ می‌داد. چراکه کمپانی‌های بزرگ غربی بعد از ورود به ایران دیدند که نمی‌توانند به صورت عادی و از کانال رسمی به نقل و انتقال پول بپردازند. ایران می‌توانست اما آن‌ها نمی‌توانستند و در نهایت صبورترین‌شان ظرف یک سال ایران را ترک کرد. مشکل این بود که ایران دو کنوانسیون پالرمو و CFT را تعیین تکلیف نکرد. آن‌ها دیدند به‌رغم به دست آمدن توافق هسته‌ای و نشانه‌هایی که نمایان شده بود، سیاست‌های ایران همچنان مثل قبل است و چیزی تغییر نکرده است. این مانع بزرگ، بیشترین زیان را به برجام وارد کرد و در نهایت ترامپ اردیبهشت 1397 به پیکر بی‌جان آن تیر خلاص زد. علاوه بر اینکه تندروهای داخلی از این سمت به روند ایجادشده ضربه می‌زدند.

* پالرمو و CFT و در نهایت حل پرونده FATF قدم مکملی بود که باید پس از برجام برداشته می‌شد اما این اتفاق نیفتاد. در واقع نشان دادیم که اینجا چیزی تغییر نکرده و تنش‌زدایی در کار نیست. چراکه برجام توقعاتی به وجود آورده بود. اینطور نشان می‌داد که تحولاتی در جریان است و قرار است که تنش‌زدایی‌هایی با غرب صورت بگیرد و سیاست‌های پیشین و مسائلی که اصطکاک ایجاد می‌کرد، تعدیل شود اما تندروهای داخلی نشان دادند هیچ چیز عوض نشده و همان مسیر جریان دارد.

* من معتقدم اگر 7 اکتبر و تمام تحولات بنیادین پس از آن رخ نداده بود و هندسه خاورمیانه تغییر نمی‌کرد، همچنان شاهد پیوستن ایران به این دو کنوانسیون نبودیم. اگر عراق و گروه‌های عراقی در برخی روابط با ایران تجدیدنظر نمی‌کردند، اگر دولت لبنان همان مسیر پیشین را داشت یا در سوریه همچنان آقای اسد حکومت می‌کرد، احتمال پیوستن به این کنوانسیون‌ها همچنان منتفی بود اما در حال حاضر به این نقطه رسیدیم چون پیوستن یا نپیوستن دیگر خیلی تفاوت نمی‌کند. بسیاری مسائل تغییر کرد. اگر سیاست تنش‌زدایی پس از برجام با قدرت ادامه پیدا می‌کرد امروز خیلی مسائل می‌توانست تغییر کند. برجام به تنهایی قرار نبود کار کند بلکه قدم‌هایی مکمل داشت که باید به آن‌ها توجه می‌کردیم. اما حقیقت این است که ما سیاست تنش‌زدایی را در پیش نگرفتیم و برعکس، خیلی خوب نشان دادیم که چیزی عوض نشده است.