دوشنبه 3 دی 1403

انتقاد از تخریب جلیلی و رویکرد سخنگوی دولت / هشدارهای پیاپی به پزشکیان / سقوط اسد از منظر باهنر

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
انتقاد از تخریب جلیلی و رویکرد سخنگوی دولت / هشدارهای پیاپی به پزشکیان / سقوط اسد از منظر باهنر

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند کار دشواری است. بسته خبری تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

انتقاد از تخریب جلیلی و رویکرد سخنگوی دولت

روزنامه جوان نوشت:

روز گذشته و در نشست خبری هفتگی سخنگوی دولت، یک خبرنگار با ادبیاتی مشمئزکننده خواستار «حذف» یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی کشور شد! عجیب‌تر آن بود که این رویکرد حذفی به جای آنکه با واکنش منفی سخنگوی دولت روبه‌رو شود و او به خبرنگار مذکور برای ترسیم این فضای حذف منتقدان تذکر دهد، با تأیید فاطمه مهاجرانی مواجه شد! یک خبرنگار در نشست روز گذشته فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت در قالب یک سؤال گفت که چرا اجازه می‌دهید سعید جلیلی حرف بزند؛ ما رأی دادیم تا او حذف شود! خبرنگار خطاب به سخنگوی دولت گفت: «سؤال من در مورد نظرات آقای سعید جلیلی است که تازگی‌ها خیلی دارد درباره اتفاقاتی که در دولت می‌افتد، اظهارنظر می‌کند و حتی در آخرین اظهارنظرش هم گفته که برخی از تحلیل‌های اشتباه مسیر وسوسه برای طرف مقابل را افزایش می‌دهد. می‌خواستم ببینم ما در واقع قشر بیشتر مردم رأی دادیم که این دولت در سایه واقعاً از کشور حذف شود. چرا دولت درباره اظهار نظر‌های ایشان سکوت کرده و به ایشان اجازه می‌دهد که همان اظهارنظرات قبلی را داشته باشد؟»

این اظهارات صرف نظر از آنکه با مواضع سعید جلیلی موافق باشیم یا مخالف، هم عجیب است و هم خطرناک است. عجیب است، چون مدعیان اصلاح‌طلبی همیشه خود را مدافع حق آزادی بیان نشان داده اند. تناقض‌های اصلاح‌طلبان البته رویداد جدیدی نیست و می‌توان از آن گذشت. اما روال خطرناکی است که یک خبرنگار و یک رسانه که باید منادی آزادی بیان باشد، صریح و علنی بگوید چرا اجازه می‌دهید فلان مسئول حرف بزند و نظراتش را بگوید! آیا هر مسئولی با سیاست‌ها، مواضع و عملکرد دولت پزشکیان موافق نیست، باید دهانش را ببندد؟! معنی وفاق و آزادی و شنیدن نظرات منتقدان این بود و آیا رئیس‌جمهور محترم این روال خطرناک را می‌پسندند؟ آیا سؤال از سخنگوی دولت باید این باشد که چرا اجازه می‌دهید فلان مسئول حرف بزند و مواضع قبلی‌اش را بگوید؟! آیا، چون این خبرنگار به پزشکیان رأی داده و کاندیدایش رأی آورده، سایر کاندیدا‌ها تا همیشه باید چسب بر دهان بزنند یا آنکه مواضع قبلی خود را تغییر دهند و طبق سلیقه و نظر حامیان کاندیدای پیروز حرف بزنند؟!

بدتر آنکه مهاجرانی هم در پاسخ نمی‌گوید که این سؤال نادرست است، غیراخلاقی است و همه منتقدان اجازه اظهارنظر دارند، بلکه زبان به طعنه و کنایه‌ای باز می‌کند که در شأن جایگاه سخنگویی دولت نیست: «فراموش نکنیم که هیچ نیازی به سایه نیست. چرا سایه؟! ما که آمادگی شنیدن داریم. نقد مبتنی بر کار کارشناسی است. نقد مبتنی بر واقعیات، داده‌ها و آگاهی است. ما بسیار هم از این موضوع استقبال می‌کنیم. پیشنهاد می‌کنیم، دوستانی که می‌خواهند در سایه باشند کاملاً به روشنایی بیایند و از سایه خارج شوند. بحمدالله فضای جامعه، فضای گفتگو است و ما آمادگی شنیدن نظرات را داریم.»

زشتی بیشتر ماجرا و خطر بیشتر آنجایی است که رسانه‌های دولت پزشکیان به جای نقد این سؤال و جواب، به استقبال آن رفته و با ذوق تیتر زده‌اند کنایه سخنگوی دولت به جلیلی! گویی هنوز شب انتخابات است و باید با بی‌اخلاقی دنبال تخریب باشند. بی‌آنکه بدانند این ادبیات نشان نمی‌دهد سعید جلیلی کیست، بلکه نشان می‌دهد شما چه کسانی هستید!

******

سیاست ایران در سوریه؛ عقلانیت بدون انقضا 

روزنامه خراسان نوشت:

پس از سقوط دولت بشار اسد، برخی در داخل کشورمان با ادبیاتی که بیشتر بوی بی‌خبری از منطق ژئوپلیتیک می‌دهد، به سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در دهه اخیر حمله کردند. این جریان‌ها که همواره در تکرار تحلیل‌های سطحی تبحر دارند، حضور ایران در سوریه را بیهوده و غیرعقلانی خوانده‌اند. اما آیا این نگاه، چیزی جز انکار حقایق منطقه‌ای و تقلیل امنیت ملی به بازی‌های سیاسی است؟ داعش، کابوسی که جهان را به لرزه انداخت، پدیده‌ای نبود که بتوان دربرابر آن بی‌تفاوت بود. این گروه تروریستی که توسط آمریکا و اسرائیل پرورش یافت، با جنایات بی‌رحمانه‌اش، امنیت منطقه و جهان را به خطر انداخت. صحنه‌های دلخراش از کشتارهای دسته‌جمعی، فیلم‌های مستند از وحشیگری و تخریب شهرها و خرید و فروش زنان مسلمان در وسط میادین شهر تنها بخشی از این تراژدی جهانی بود. در چنین شرایطی، ایران تصمیم گرفت که با این تهدید در هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود مقابله کند. این سیاست نه تنها منافع ملی ایران را تامین کرد، بلکه جامعه جهانی را از تهدیدی بی‌سابقه نجات داد. آیا اصلاح‌طلبان فراموش کرده‌اند که داعش چگونه در تهران عملیات تروریستی ترتیب داد و مجلس شورای اسلامی و حرم امام خمینی (ره) را ناامن کرد؟ آیا به یاد ندارند که این گروه تروریستی چگونه به زائران مزار حاج قاسم در کرمان و حرم شاهچراغ حمله کرد؟ اگر ایران در سوریه نمی‌ایستاد، آیا سایه وحشت داعش به مرزهای غربی ایران نمی‌رسید؟ این دوستان که شعار «دفع سایه جنگ» سر می‌دهند، چطور هزینه‌هایی را که ایران در دهه اخیر در سوریه انجام داد در راستای همین دفع سایه جنگ نمی‌بینند؟

حضور ایران در سوریه، یک تصمیم استراتژیک بود که از تبدیل مرزهای غربی ایران به جبهه‌ای برای جنگ‌های فرسایشی جلوگیری کرد. منتقدانی که امروز از هزینه‌های ایران در سوریه برای تسویه حساب‌های سیاسی استفاده می‌کنند، به‌نظر نمی‌رسد تفاوت «هزینه» و «سرمایه‌گذاری» را درک کرده باشند. این حضور نه تنها امنیت ایران را تضمین کرد، بلکه فرصت‌های اقتصادی بی‌شماری برای بازسازی سوریه و مشارکت در پروژه‌های زیرساختی این کشور ایجاد کرد. اگرچه ممکن است بحث‌هایی درباره نحوه بهره‌برداری دولت وقت ایران از این فرصت وجود داشته باشد، اما اصل این سیاست، عقلانیتی غیرقابل انکار داشت. سوریه قبل از سال 2011 میلادی، هدف سرمایه‌گذاران بین‌المللی بود. کارخانه‌های مدرنی در این کشور تاسیس شد و شهر حلب آن‌قدر پیشرفت کرد که به یکی از بزرگ ترین شهرکهای صنعتی غرب آسیا تبدیل شده بود.

انتقادهای برخی جریان ها و رسانه های داخلی که سیاست‌های ایران در سوریه را به چالش کشیده اند، بیش از آن که بر منطق و تحلیل عمیق استوار باشد، بر اساس پیش‌فرض‌های سطحی و محدود شکل گرفته است. تاریخ نشان داده که حضور به‌موقع ایران در سوریه، نه تنها امنیت ملی را تضمین کرد، بلکه جامعه جهانی را از تهدیدی عظیم نجات داد. جای شگفتی است که به جای قدردانی از این سیاست استراتژیک، برخی جریان‌های داخلی در پی تخریب آن هستند. قضاوت تاریخ، قضاوتی عادلانه خواهد بود؛ اما تاریخ قطعاً برای ساده‌نگری و تقلیل واقعیت‌های ژئوپلیتیک به بازی‌های حزبی جایی نخواهد داشت.

******

فراتر از میدان و دیپلماسی

روزنامه جمهوری‌اسلامی نوشت:

مدت‌ها بود که عده‌ای درباره اینکه میدان باید بر دیپلماسی حاکم باشد یا بالعکس، بحث می‌کردند. بعد از صرف وقت‌های زیاد سرانجام نه با نوشته‌ها و سخنرانی‌ها و جدال در فضای مجازی بلکه با تجربه عملی، طرفین بحث به این نتیجه رسیدند که میدان و دیپلماسی مکمل همدیگر هستند با این تبصره که مشخص کردن راهبرد باید با دیپلماسی باشد. این تبصره بظاهر کوتاه و کوچک، مطالب زیادی در خود دارد که آن را به موضوعی فراتر از میدان و دیپلماسی تبدیل می‌کند. اصلی‌ترین محور این مطالب، همراهی حکمرانان با واقعیت‌ها و در میان گذاشتن صادقانه آنها با مردم است. این، یک راهبرد بسیار مهم است که رابطه میان مردم با حکمرانان را نزدیک، صمیمانه و مستحکم می‌کند. از شکل گرفتن چنین رابطه‌ایست که پشتوانه مردمی برای حکمرانی به وجود می‌آید و بقاء آن را تضمین می‌کند. این، دقیقاً همان عامل اصلی شکل گرفتن انقلاب اسلامی، تاسیس نظام جمهوری اسلامی، موفقیت این نظام در مدیریت جنگ تحمیلی و مقابله موفق آن با انواع توطئه‌هاست که اکنون نیز برای حفاظت از نظام به آن نیازمندیم.

این نیاز، با شنیدن حرف‌های مردم، استفاده از صاحبنظران مستقل و برخورداری از ابزارهای تبلیغاتی متکی بر صداقت و واقعگرائی تامین خواهد شد. این مجموعه است که می‌تواند حکمرانان را در مسیر مصالح مردم و منافع ملی قرار دهد، تصمیم‌های آنها را از آفت‌ها مصون نگهدارد و راه را برای سالم ماندن حکمرانی و برخورداری از پشتوانه مردمی هموار سازد. اگر افرادی به عنوان کارشناس و صاحبنظر توسط رسانه ملی مطرح شوند که با صراحت بگویند بشار اسد بسیار بعید است سقوط کند و درست در همان لحظه که او این اظهارنظر را در مرآ و منظر عموم می‌کند بشار اسد در حال فرار به مسکو باشد، این یعنی حکمرانان ما کارشناسانی را بکار می‌گیرند که برای خوشامد آنان سخن می‌گویند و با واقعیت‌ها یا آشنا نیستند و یا نمی‌خواهند صادقانه با مردم سخن بگویند. به این فاجعه یعنی فاصله گرفتن مردم از مسئولین در نتیجه ملاحظه تفاوت آنچه می‌شنوند با آنچه رخ می‌دهد لحظه‌ای فکر کنید و به این سوال جواب بدهید که با چنین روشی چگونه می‌توان اعتماد مردم را جلب و پشتوانه مردمی را حفظ کرد؟ عجیب اینکه چنین افرادی علیرغم تکرار چنین خطاهائی همواره پای ثابت کارشناسی! در رسانه ملی هستند.

اگر رسانه ملی و رسانه‌های وابسته به حکمرانی ما به مردم بگویند اسرائیل مرده و حالا آماده شوید برای اینکه جنازه‌اش را دفن کنیم ولی رژیم اشغالگر صهیونیستی هر روز در جنایاتش علیه مردم فلسطین، غزه، لبنان و سوریه پیشروی کند، چگونه می‌توان انتظار داشت مردم به ابزارهای تبلیغاتی ما اعتماد کنند؟ وقتی سفرای ما در بیروت و دمشق و آنکارا شامه سیاسی کافی برای پیش‌بینی حوادث یک هفته دیگر کشورهای محل ماموریت خود را ندارند و مدیران وزارت امور خارجه ما بعد از آنکه روسیه و آمریکا بر سر سوریه معامله می‌کنند و با پادوئی اردوغان و خریدن ارتش سوریه رژیم بشار اسد را سرنگون می‌کنند تازه متوجه می‌شوند که فریب خورده‌اند، این یعنی باید در تار و پود دستگاه دیپلماسی‌مان تجدید نظری اساسی کنیم. این واقعیت‌ها نشان می‌دهند حکمرانان ما باید برای نزدیک کردن رابطه خود با مردم و صمیمانه و مستحکم کردن آن تلاش کنند. رسیدن به این مطلوب فقط با فاصله گرفتن از شعار، توهم و تخیل و درک واقعیت‌های جامعه میسر است.

******

زورآزمایی پنهان ترکیه برای تصاحب زنگزور

روزنامه قدس نوشت:

حدود سه سال پیش این کشور با حضور در مناقشات قره‌باغ هرچند در ابتدا منکر پذیرش این حضور می‌شد؛ (اما در ادامه آشکارا نشان داد در کنار باکو قرار دارد) با وجود اینکه بسیاری از کشورها موافق صدور آتش‌بس میان طرفین بودند، اما ترکیه آشکارا از ادامه جنگ تا رسیدن به نتیجه دلخواه که همانا کنترل منطقه کوهستانی قره‌باغ توسط باکو بود، حمایت می‌کرد به‌طوری‌که گفته می‌شود آنکارا نقش مهمی در جدی‌تر شدن آتش درگیری‌ها در این منطقه داشته است. در واقع یکی از مهم‌ترین اهداف اردوغان از حضور در این مناقشات در کنار اهداف سیاسی، دستاورد‌های اقتصادی بود. به‌صورت کلی کشور آذربایجان برای امنیت انرژی ترکیه اهمیت بسیار دارد، چراکه می‌تواند با استفاده از این کشور و از طریق دست یافتن به منطقه قره‌باغ؛ به کریدوری فرامرزی (زنگزور) دست یابد. این کریدور درواقع راهی است که جمهوری آذربایجان را از طریق ارمنستان به نخجوان و درنهایت به ترکیه متصل می‌کند. ترکیه درصدد است با اشغال جنوب ارمنستان، کریدور انتقال کالا و انرژی را از چین و آسیای مرکزی به سمت باکو و گرجستان و بعد به ترکیه و درنهایت اروپا شکل دهد و تبدیل به هاب انتقال انرژی و حتی هاب کالا در منطقه و جهان شود و از طرف دیگر ارتباط ایران و ارمنستان را هم قطع کند.

اساساً مناقشات اخیر سوریه هم می تواند رسیدن ترکیه به هاب انرژی و ایجاد شکاف میان سوریه و ایران و نیروهای مقاومت و تکمیل کار ناتمام داعش را آسان تر کند. قطر می‌خواهد گاز خود را به اروپا صادر کند و مسیر منطقی این است که قطر و عربستان از طریق سوریه، گاز خود را وارد ترکیه و از آنجا به اروپا صادر کنند. اما باتوجه به‌اینکه تاکنون دولت سوریه با این کشورها در تعارض بود، تا به‌امروز نتوانستند این سیاست را پیاده کنند؛ هرچند سال‌ها پیش شانس خود را امتحان کردند و کوشیدند با ساقط کردن دولت بشار اسد، ضمن ایجاد شرایط برای انتقال گاز قطر به سوریه و درنهایت ترکیه و از آنجا به اروپا، اقدام به تضعیف خط لوله نورد - استریم کنند که در این زمینه موفق نبودند.

بنابراین همان‌طور که مشاهده می‌کنید سوریه یکی از کشورهای کلیدی در مسیر ترانزیت گاز قطر به اروپاست و بدست آوردن این منطقه به ترکیه این امکان را می‌دهد تا ضمن گسترش نفوذ منطقه‌ای خود، نقش مرکزی‌تری در حمل و‌نقل کالا و انرژی جهان ایفا کند. به‌گفته کارشناسان، تحولات منطقه نه‌تنها برای ترکیه، بلکه برای قدرت‌های جهانی مثل روسیه و اتحادیه اروپا نیز دارای اهمیت ویژه‌ای است، چراکه می‌تواند بر تعادل قدرت و مسیرهای استراتژیک تجاری اثرگذار باشد. درصورت تحقق این اتفاق یعنی ایجاد یک حکومت همسو با ترکیه در سوریه و دولتی که بتواند امنیت را در این مسیر فراهم کند، ترکیه علاوه بر دستیابی به مسیر آسیای مرکزی که پیش از این امکان آن را در جنگ قره‌باغ تا حدودی فراهم کرده بود، به مسیر سوریه هم دسترسی پیدا می‌کند و آن‌گاه این کشور که اتفاقاً خودش دارای منابع قابل‌توجهی از نفت و گاز هم نیست با تسلط بر تمام خطوط انتقال انرژی، به بازیگری مهم در جهان تبدیل می‌شود، چراکه این‌گونه آنکارا تمام دنیا را برای تأمین انرژی‌شان به‌خودش وابسته کرده است.

******

مکانیسم ماشه؛ شمشیر دو لبه اروپا

روزنامه صبح‌نو نوشت:

با توجه به تحولات اخیر، روابط ایران و غرب در مسیری پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی قرار دارد. اروپا با تهدید به فعال‌سازی مکانیسم ماشه، به دنبال افزایش فشارها بر ایران است، اما این اقدام می‌تواند پیامدهای گسترده‌ای برای امنیت منطقه و منافع اقتصادی اروپا داشته باشد. ایران در برابر این تهدیدات، بر تقویت توان بازدارندگی خود تأکید کرده و نشان داده است که آماده است در صورت لزوم، اقدامات جبرانی بیشتری انجام دهد. با این حال، ایران همچنان بر تعاملات دیپلماتیک و یافتن راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز تأکید دارد.

مکانیسم ماشه و اقدامات اروپا همچنان شمشیری دو لبه باقی می‌مانند. هرگونه اشتباه محاسباتی از سوی طرف‌های غربی می‌تواند به تنش‌های جدی‌تر و پیامدهای پیش‌بینی‌ناپذیری منجر شود. اروپا و آمریکا باید به جای افزایش فشارها، به دنبال راه‌حل‌های دیپلماتیک برای جلوگیری از گسترش بحران باشند. ایران نیز در این میان، همواره بر حق حاکمیت و امنیت ملی خود تأکید داشته و آماده مقابله با هرگونه تهدید است. در بحبوحه تنش‌های ایران و غرب، روسیه و چین به عنوان شرکای استراتژیک ایران، نقش مهمی در شکل‌دهی به موازنه قدرت ایفا می‌کنند. این دو کشور با حمایت از مواضع ایران در مجامع بین‌المللی و تعمیق همکاری‌های اقتصادی و نظامی، تلاش می‌کنند فشارهای غرب بر تهران را کاهش دهند. روسیه، به ویژه در زمینه هسته‌ای، همکاری‌های فناوری با ایران را حفظ کرده و چین نیز با سرمایه‌گذاری‌های گسترده در پروژه‌های زیرساختی ایران، نقش مهمی در کاهش اثرات تحریم‌های غرب داشته است.

بحران‌های جاری در منطقه خاورمیانه بر سیاست‌های راهبردی ایران تأثیرگذار بوده‌اند. ایران با در نظر گرفتن این مسائل، تلاش کرده است تا سیاست خارجی خود را بر مبنای حفظ امنیت ملی و تقویت محور مقاومت تنظیم کند. این تحولات می‌تواند زمینه‌ساز تصمیمات مهمی در تغییر دکترین نظامی ایران باشد. افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران باعث شده است که بخشی از افکار عمومی داخلی به سمت حمایت از مواضع بازدارنده قوی‌تر متمایل شود. این عوامل می‌توانند در آینده بر سیاست‌های کلان کشور تأثیرگذار باشند. فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌ها ممکن است برای اروپا هزینه‌های اقتصادی گسترده‌ای داشته باشد. اروپا که برای تأمین انرژی و تجارت با ایران اهمیت زیادی قائل است، با از دست دادن این فرصت‌ها ممکن است به دنبال جایگزین‌هایی باشد که هزینه‌های اقتصادی بیشتری برای کشورهای عضو اتحادیه اروپا ایجاد کند. علاوه بر این، تشدید تنش‌ها می‌تواند بر بازار جهانی نفت و گاز نیز تأثیر منفی بگذارد.

******

هشدارهای پیاپی به پزشکیان

فرشاد مومنی، اقتصاددان اصلاح طلب که در ایام انتخابات از مسعود پزشکیان حمایت کرده بود، در ماه‌های اخیر به یکی از جدی‌ترین منتقدین سیاست‌های اقتصادی دولت تبدیل شده. او بارها به رئیس‌جمهور و دولت چهاردهم درباره تبعات بودجه 1404 هشدار داده و اخیرا هم در نشست بررسی «اقتصاد سیاسی صنعت‌زدایی در بودجه 1404» انذارهای خود را تکرار کرده. بخش‌هایی از اظهارات وی به شرح زیر است:

* در اولین دیدار با آقای پزشکیان در کسوت ریاست جمهوری به ایشان گوشزد کردم حتی اگر قادر نیستند از تجربه های تاریخی ایران و بین المللی استفاده کنند، از مشاورانشان بخواهند تجربه اداره شرافتمندانه و عزت مندانه جنگ تحمیلی را زیر ذره بین قرار دهند. در کل دوره ای که در خدمت استاد فقید، مرحوم آقای عالی نسبت در نخست وزیری بودم، کل نظام تصمیم گیریهای کشور، برای هر گونه تصمیم گیری و تخصیص منابع، دو شاقول داشتند؛ یکی اینکه هر تصمیمی که گرفته می شود، چه تاثیری بر معیشت مردم دارد و دیگر اینکه هر کدام از جهت گیریهای تصمیم گیرانه و تخصیص منابع بر بنیه تولید ملی چه تاثیری می گذارد. اکنون به ایشان عرض می کنم در اثر سیاستهای نابخردانه شوک درمانی، که با کمال تاسف در لایحه بودجه 1404، بسیار افراطی تر از دو سال گذشته در نظر گرفته شده است، در حالی که در افق زمانی 10 ساله، در دهه 1390، در کادر اتکا به شوک درمانی، با رشد بالغ بر هزار درصدی نقدینگی و رشد نزدیک به صفر تولید روبرو بوده ایم.

* اکنون که رئیس جمهور محترم و وزرایش اعلام می کنند دغدغه کسری مالی شدید، آنها را به شوک درمانی کشانده باید گفت چرا در حالی که بالغ بر 30 درصد جمعیت فقیر هستند، 40 درصد جمعیت هم در آستانه فروافتادن به زیر خطر فقر هستند، به جای اینکه مملکت را آشفته کنید به سمت ارتقای تولید فناورانه حرکت نمی کنید!؟ چطور نمی دانید در طول تاریخ بشر، همواره تامین کننده اصلی نیازهای مالی حکومتها، تولیدکننده ها هستند، با همه بلاهایی که بر سرتولید فناورانه در ایران آوردید، بیش از 50درصد کل درآمدهای مالیاتی حکومت، همیشه از طریق تولید فناورانه تامین می شده است. چرا راه های شرافتمندانه و اعتلابخش و عزت آفرین را رها می کنید و سراغ شوک درمانی می روید که نوعی جیب بری از فقرا است و دائما گستره و عمق فقر را افزایش می دهند و کشور را به سمت ناپایداریهای خطرناک پیش می برد.

* کمر حکومت اسد در زمینه مشروعیت و قدرت، با پشت کردن به تولید فناورانه و دامن زدن به سیاستهای بی‌ثبات ساز، مانند شوک نرخ ارز و حذف سوبسیدها شکست. در 10 ساله منتهی به فروپاشی رژیم بشار اسد، اندازه ارزش دلار نسبت به پول سوریه 77 برابر شده است. اگر بخواهیم هدیه ای به کل نظام تصمیم گیری کشور، خصوصا نظام اجرایی و رئیس قوه مجریه ارائه دهیم، این است که چقدر خوب است که ایشان از دستیاران، مشاوران و وزرایش بخواهند که دستاوردهای نظری متفکران بزرگ توسعه درباره ابعاد هزینه فرصت غفلت از بنیه تولید فناورانه را برای ایشان توضیح دهند.

******

سقوط اسد از منظر باهنر

محمدرضا باهنر، فعال سیاسی اصولگرا و عضو مجمع تشخیض مصلحت نظام در مصاحبه با سایت خبرآنلاین به سقوط حکومت بشار اسد و تحولات سوریه پرداخته است. بخش‌هایی از این گفت و گو به شرح زیر است:

* همه حکومت‌ها به دنبال منافع ملی خودشان هستند و ما نیز باید به دنبال منافع ملی خودمان باشیم. جریان سوریه سریع رخ داد، تحلیل روشنی از آینده سوریه ندارم و نمی‌دانم که چگونه ممکن است حکومت مردمی شکل می‌گیرد یا نه؟ ظاهراً بشار اسد خسته شده بود و رها کرد و رفت.

* قبلاً دولت رسمی سوریه از ایران تقاضای کمک کرده بود ما در آنجا مستشار داشتیم، وقتی که از ما دعوت رسمی نکند حضور ما به معنی تجاوز است. بشار اسد به این نتیجه رسیده بود که از ما دعوت و درخواست نداشته باشد.

* در مقطع قبل ما دفاع را از مرزهای خودمان دور کرده بودیم. تدبیر و مکتب حاج قاسم ترویج دیپلماسی و میدان بود و کار را جلو برد. مجموعه که ادعای خلافت اسلامی داشتند را متوقف کرد. حالا هم برای آینده سوره سناریوهای مختلفی وجود دارد.

******

کیهان: روشنفکران و بعضی اصلاح‌طلبان از سقوط بشار اسد خوشحالند

روزنامه کیهان نوشت:

شاید عده‌ای فکر کنند، این روزها بنیامین نتانیاهو خوشحال‌ترین فرد دنیا به خاطر سقوط دمشق است. اما این عده اشتباه می‌کنند. نوع واکنش برخی روشنفکران غربزده ما و طیفی از مدعیان اصلاحات (نه همه آنها) نشان می‌دهد آنها بیش از نتانیاهو از اوضاع حاکم بر سوریه خوشحالند.

طی روزهای گذشته، این طیف، تلاش گسترده‌ای را آغاز کرده‌اند تا با تکنیک‌های رسانه‌ای و به‌خصوص تصویری، رهبر تروریست‌های تکفیری را به رهبرانی مثل چگوارا و... نزدیک کنند! آنها خود را به در و دیوار می‌زنند تا شاید بتوانند «زاویه‌ای» را بیابند که بتوان با آن، تسلط رژیم صهیونیستی و تروریست‌های تکفیری بر یک ملت و یک کشور را، «امری مثبت» جلوه دهند اما، هرچه تلاش می‌کنند، به در بسته می‌خورند. یکی از آنها نوشته است مهم نیست بعدها قرار است چه اتفاقی در سوریه و برای سوری‌ها رخ دهد؛ مهم این است که، مردم این کشور چند روزی خوشحالند!

******

 قدرت برای خدمت به کشور است اما...

احمد زیدآبادی فعال سیاسی و رسانه‌ای اصلاح طلب، در کانال تلگرامی خود در خصوص تحولات اخیر در کشور سوریه نوشت:

«نتانیاهو از خلأ قدرت ناشی از تغییر رژیم در سوریه برای نابودی قریب به تمام توان نظامی استراتژیک آن کشور سوءاستفاده کرد و الان سوریه کشوری است که کم و بیش خلع سلاح شده است! این بخشی از واقعیت تلخ منطقه ماست که در محاسبات اهل سیاست، چه آنها که بر مسند قدرت نشسته‌اند و چه آنها که برای تسخیر قدرت تقلا می‌کنند، چندان به آن توجه نمی‌شود! قدرت برای خدمت به کشور است، اما در بخش بزرگی از خاورمیانه کشورها در خدمت قدرت‌طلبی طالبان آن درآمده‌اند و قربانی نزاع بر سر آن می‌شوند!»