بهداشت، سیاست و مردم؛ کارکردهای ایدئولوژیک کرونا
تهران - ایرنا - کرونا را به دلیل آنکه همه زندگی ما را با حضورش تحت تاثیر قراردادهاست، میتوان بهعنوان استعارهای برای فهم زندگی و جامعه و سیاست ایرانی درنظرگرفت.
گسترش و شیوع کرونا در ایران، جامعه ما را به وضعیت جدید و نادری دچار کردهاست. فعالیتهای روزمره جامعه در حال تعطیلی است، از سوی دیگر خطر بیماری و مرگ ناشی از آن آنقدر وسیع شدهاست که به همین نزدیکیهای همه ما رسیدهاست. ما در موقعیت دوگانهای قرارگرفتهایم؛ هم باید مراقب کرونا باشیم و هم با ترس از کرونا در خودمان و اطرافیانمان باید مواجهشویم؛ گویی دو مهمان ناخوانده همزمان به زندگی ما هجوم آوردهاند: کرونا و ترس از کرونا. در کنار این مهمانان ناخوانده، دغدغههای رایج و عادتهای عمیق زندگیمان هم هست، بالاخص در این ایام نوروز که بوی عید همه ما را همیشه مدهوش خودش میکرد. به همین دلیل مردم در وضعیتی متناقضگونه، هم نگران هستند و هم بی مبالات. هم دوست دارند مبتلا نشوند هم دوست دارند سفر بروند و در کنار عزیزانشان باشند. مردم، هم در قرنطینهاند و هم رفتوآمدهای زیرپوستی خودشان با عزیزانشان را دارند. ستادها و قرارگاههای مبارزه با کرونا هم نه قاطعیتی دارند که جلوی این جابجاییهای خطرناک را بگیرند و نه طرح مشخص و جدیای برای مواجهه با بحران. همه چیز به تقدیر واگذار شدهاست. همانگونه که برای آلودگی هوا، منتظر میمانیم که طبیعت با باد و بارانش کمک کند، اینبار برای کرونا هم گویی منتظریم که باز هم خدا / طبیعت کمکمان کند. این نشانه آن است که نهادهایی که ساختهایم در جامعه حکومت کنند، کارآمدی و کارکرد کافی ندارند.
به نظر میرسد میتوان بخشی از این تناقضها و شرایط و نحوه مواجهه ما با این ویروس را در الگوها و نظامهای بازنمایی آن برای مردم جستوجو کرد. میتوان کرونا را به دلیل آنکه همه زندگی ما را با حضورش تحت تاثیر قرار دادهاست، به عنوان استعارهای برای فهم زندگی و جامعه و سیاست ایرانی در نظر گرفت؛ استعارهای که هرکس این روزها میخواهد آن را به نحوهای رمزگشایی کند، عده آن را دموکرات دانستهاند و عده هم آن را مستبد. هر چه هست این ویروس خودش فقط یک ویروس است و ما هستیم که آن را اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و حتی مذهبی کردهایم.
ویروس در منطق زیستشناسی تعریف خاصی دارد که اگر بخواهیم از آن برای توصیف کرونا استفاده کنیم، قاعدتا بخش اعظمی از مردم و حتی گروههای زیادی از نخبگان نیز متوجه نخواهند شد. به عنوان مثال در تعریف نسبتا تخصصی از ویروس در ویکیپدیا آمده است: «ویروس قطعهای از نوکلئیک اسید است که درون یک پوشش پروتئینی (کپسید) محصور شدهاست. ویروسها از باکتریها بسیار کوچکتر هستند و فقط با میکروسکوپ الکترونی قابل مشاهدهاند. ویروس با استفاده از امکانات سلولی میزبان تکثیر میشود و فعالیت اصلی یاختههای میزبان را مختل میکند.» این توصیف هرچند برای مخاطبان عام روشن نیست، اما هیچگونه تهدید و خطری هم در دل خودش ندارد. این تعریف از ویروس، تعریف از یک موجود است، بی آنکه دلالت ارزشی خوب یا بد، عادی یا خطرناک بودن و حتی دموکرات یا مستند بودن را داشته باشد. این تعریف را اگر به مردم و عموم ارائه کنیم، صرفا یک جمله مبهم برای مردم عادی خواهند بود.
قطعا این نوع توصیف صرفا زیستشناختی نمیتواند جامعه را متوجه شرایط پیشرو کند. به همین دلیل زبان میانهای به کارگرفته میشود که از استعارهها و نمادهای رایج در فرهنگ و جامعه و قابل فهم برای مردم استفاده کند. اما استعارههایی که در توصیف یک بیماری و سیستم ایمنی بدن انسانی و شیوع بازنمایی شرایط خاص بیولوژیک بدن مورد استفاده قرار میگیرد، بی حساب و کتاب نیست. واژهها، تعابیر، استعارهها و نمادهایی که برای بیان این ویروس، نحوه عمل آن، پیامدهای آن و حتی نحوه مواجهه با آن مورد استفاده قرار میگرد، تکه های جدا افتاده زبان نیستند، بلکه آنها الگوهای معنادار بازنمایی و البته ضمنی و پنهانی هستند که عمیقا با ساختارها و شرایط زمانه ای و زمینه ای ما مرتبط هستند. همانگونه در زبان برای توصیف یک امر عادی، از واژگان و افعال و جملهبندی های عادی استفاده میشود و برای امری که خطرناک دانسته شود، از واژگان و افعال و جملات بحرانی استفاده میشود، در مواجهه با اموری مانند بحران کرونا نیز میتوان این را دید. اینکه جامعه و نظام حکومت در مورد یک بیماری سخن میگوید، بیانگر نظم و ساختاری است که با شرایط اجتماعی و فرهنگی متناظر است. مهمتر از همه آنکه نظم بیان هر واقعه ای، کارکردهای ایدئولوژیک خاص خودش را دارد. برای همین دلالتهای متکثر استعاره کرونا در جامعه ما را باید در رابطه آن با با جامعه، سیاست، اقتصاد و مذهب فهمید.
برای تقریب به ذهن، میتوان از دو مثال متفاوت استفاده کرد تا نشان داد که نحوه صحبت کردن ما از وقایع رابطه معناداری با درک ما از آن، نسبت ما با آن و در نهایت واکنش ما در قبال آن دارد. کرونا، که تاکنون بیش از سههزار نفر ایرانی را کشته است، به یک بحران ملی بدل شده است، تمام جامعه را ملتهب و آشفته کرده است. دولت، پزشکان، نهاهای مراقبتی، مسئولان و مردم همه و همه وارد این «جنگ تمام عیار با کرونا» شده اند. در مقابل، ما واقعه دیگری داریم که بیصداتر اما بسیار مخرب تر از کرونا است: حوادث رانندگی در ایران که سالانه در حدود بیست هزار نفر تلفات جانی دارند و در حدود یکصد و هشتاد هزار نفر هم معلولیت و مصدومیت کوتاه مدت یا مادام العمر دارند و سرمایه عظیمی از کشور را در نهادهای بیمه ای و سلامت و از جیب مردم از بین می برند، یک صدم واکنش مواجهه با کرونا را برنیانگیخته است. گویی زبان نرم، خونسرد، آرام، و طبیعی (ناشی از بی دقتی راننده ها)، در توصیف تصادفات، دقیقا برعکس زبان ملتهب، آشفته، جنگی و... در توصیف کرونا قرار دارد. شاید بخشی از این مساله آن است که کرونا، اصولا گروه خاصی را تهدید نکرده است، همه اقشار را یکسان مورد تهدید قرار داده است. اگر تهدید مرگ در تصادف برای مردم فرودست و ماشینهای وطنی بی کیفیت آنها است، نه برای اقشار بالادست و حاکمان و ماشینهای خارجی و بسیار پیشرفته آنها اما کرونا برایش فرقی نمیکند تو رئیس هستی یا کودک کار، برایش فرقی نمیکند تو پزشکی یا خانه دار، او در شیوع یافتن در مردم، به قشربندی و موقعیت و... توجهی ندارد. فرق کرونا و تصادفات در آن است که اولی به اندرون لایه های قدرت هم نفوذ میکند و دومی برای مردم و اقشار غیرحاکم و غیر از طبقه بالا معنادار است. کرونا می تواند جامعه را با خود تحلیل ببرد و تخریب کند، اما تصادف یا سیل و زلزله، صرفا بخش کوچکی از جامعه و مردم را با خود میبرد. برای همین کرونا توانسته حکمرانی را دچار بحران کند یا آزمونی سخت برای آن باشد.
از این رو فهم ما از نحوه بیان و توضیح کرونا می تواند عمیقا الگوهای فرهنگی و شناختی درک ما از این ویروس را نشان بدهد و مهمتر از همه نسبت این استعارهها و نمادها را با جامعه و فرهنگ ایرانی و شرایط سیاسی و اقتصادی آن در وضعیت کنونی به نمایش بگذارد.
کرونا یک بیماری است که خطر مرگ دارد، با آنکه نرخ مرگ و میر آن، 2 الی 3 درصد است، اما برای مردم گویی هرنوع ابتلایی مساوی با مرگ است. این تصویرسازی از ویروس کرونا در فضای عمومی (اینکه کرونا مساوی با مرگ است) به شدت منجر به مجموعه از استرسها و ترسهای وسواسی شده است که خودش زمینه اثرگذاری و خطرآفرینی این ویروس را تشدید کرده است (استرس تا 20% علمکرد سیستم ایمنی بدن را کاهش میدهد). فارغ از این تصویر ترسناک از این ویروس، چند مولفه دیگر هم مطرح میشود: این ویروس نامریی است، به سادگی انتقال پیدا میکند، ممکن است یک شخصی خودش بیمار نشود، اما حامل این ویروس برای انتقال آن گردد. برای همین، باید در یک موقعیت بشدت خاص و منفک از جامعه، در قرنطینه، جدا از دیگران باشیم تا آلوده نشویم و صرفا و صرفا به دستورات پزشکی و ستاد مبارزه با بحران گوش کنیم. جامعه در حال «مبارزه» با این ویروس است. وقتی به ویروس آلوده شویم، دیگر اختیار و کنترل آن دست ما نیست و ناخواسته به خودمان و دیگران عزیزانمان صدمه خواهیم زد. موقعیت مواجهه ما با این ویروس، به شدت بار جنگی با دشمن را دارد، گاه از بیوتروریسم هم یاد شده است. برای همین با آن مبارزه میکنیم. از این رو میتوان زبان مواجهه ما با کرونا را در چند سطح مورد تحلیل قرار داد:
سطح اول، گفتمان پزشکی و کمپین ما کرونا را شکست میدهیم
سطح دوم، بازنمایی مجادلههای سیاسی و ایدئولوژیکی نظام سیاسی با درون جامعه و کشورهای خارجی در عرصه کرونا
سطح سوم، نحوه مواجه مردم با این ویروس تحت تاثیر بازنمایی آن
سطح اول: گفتمان پزشکی برای مبارزه با کرونا
اولین سطح مواجهه ما با ویروس کرونا، درمان بیماران و کنترل بیماری و هدایت مردم برای همراهی در این درمان و کنترل است. از این رو اولین سطح زبانی توصیف کرونا، زبان پزشکی است. این زبان هم یک زبان صرفا علمی و بیولوژیک نیست، بلکه برای آنکه بتواند با جامعه ارتباط برقرار کند، از الگوهای درونی آن برای تصویرسازی از کرونا استفاده کرده است. لذا زبان خاصی را انتخاب کرده است که بیشتر میتوان گفت زبان مواجهه با دشمن است: کرونا یک ویروس مهاجم است که دستگاه ایمنی بدن ما، قابلیت مواجهه با آن را ندارد. واژگانی مانند آلودگی، دستگاه، مرگ، نقاهت، قرنطینه، در مقابل پاکی، خطر، زندگی و... برای بیان این موضوع به کار گرفته میشود. زبان مواجهه پزشکی با این بیماری، عمیقا یک زبان جنگی است. برای همین باید با کرونا مبارزه کرد و کمپین «ما کرونا را شکست می دهیم» از سوی نظام پزشکی و پرستاران مطرح شد. در این نظام تصویرسازی، دستگاه بدن و دستگاه ایمنی آن، به مثابه یک جامعه ترسیم شده است که مرزهایی دارند که اگر عامل خارجی و بیگانه (کرونا) وارد آن شود، آن را آلوده کرده و حتی چندین نفر دیگر را هم آلوده میکند و میتواند منجر به مرگ شود. محدوده بدن، یک محدوده معصوم است که در صورت ورود دشمن (کرونا)، آن را قربانی خواهد کرد. اما این استعاره جنگی که پزشکی برای توصیف دستگاه ایمنی بدن ما و این ویروس استفاده میکند، دقیقا در صورتبندی رایج در دستگاه ایدئولوژیک حکومت ایران صورتبندی نهایی خودش را پیدا میکند. تاسیس قرارگاه بهداشتی، رزمایش مبارزه با بیوتروریسم اوج این صورتبندی بود.
مساله کرونا، صرفا مساله تهدید یک بدن نیست، بلکه مساله تهدید یک ملت یا وطن (در واقع، تهدید حکومت) یا عمیقا هم ارز با آن است. برای همین دفاع بدن در برابر کرونا، به شدت شبیه دفاع از ملت و وطن میشود. سربازان وطن در استعارههای دوران دفاع مقدس و در جنگ های سوریه و مدافعان حرم، میشوند مدافعان سلامت. تصویرسازی های پرستاران در آماده شدن، به شدت همانندسازی میشود با سربازان در حملات شیمیایی عراق و همچنین تصویر پرستاران در موقع رفتن به بخش های قرنطینه با لباس های خاص، شبیهسازی میشود با غواصان شهید. کارگزار اصلی این نبرد هم حکومت است، زمانی سربازان جنگ ایران و عراق را مدیریت میکرد، زمانی مدافعان حرم را و حالا مدافعان سلامت را، همه اینها برای حفظ ناموس وطن / ناموس بدن بوده است. بدون این فرمانده بزرگ (یعنی حکومت یا نظام) قطعا در گذشته وطن به تاراج میرفت و امروز، جان مردم به تعداد زیاد قربانی خواهند شد.
الگوی زبانی مواجهه نظام بهداشتی ایران با کرونا به شدت با زبان دفاع مقدس و شهادت همسان گرفته میشود. به تدریج این پازل آنقدر بسط پیدا میکند که پرستاران و پزشکانی که در این راه جانشان را از دست میدهند، به افتخار لقب شهادت، نائل میشوند. نکته آن است که همیشه در این چهار دهه، یک منبع و مرجع معتبر برای اعطای نشان شهادت وجود داشته؛ حکومت و دستگاه ایدئولوژیک آن. برای همین وقتی ما اینقدر لقب شهید را اهمیت میدهیم، ناخواسته مشروعیت و اقتدار نهاد اعطا کننده این لقب را هم پذیرفتهایم، مکانیسم اعطای لقب شهادت، قبل از هرچیز، مکانیسم بازتولید اقتدار و مشروعیت نهاد متولی این منزلت یعنی حکومت است. مساله مبارزه با کرونا، همانند دفاع از وطن در مقابل یک تهاجم است. گویی آنچه که در جنگها در دستگاه سیاسی و نظامی رخ داد، نه تنها در سطح جامعه طبیعی بوده بلکه در سطح بدن و بیولوژی هم طبیعی بوده است. دفاع از حریم مقدس وطن و بدن، به شدت شبیه هم است. به همین دلیل چارچوبهای فهم پزشکی از سیستم ایمنی بدن، به شدت مشابه چارچوبهای دولت ملت در عصر مدرن است. مرزهایی که باید حفظ شود، از آلودگی / بیماری، از تجاوز، از بیگانه / دشمن، از غیر خودیها. غیرخودی گاه یک انسان مهاجم خارجی است، و گاه یک ویروس مهاجم خارجی. *
هرکس در داخل مرزهای دولت - ملت هست، خودی است و ایمن و پاک. آنکه از بیرون همانند دشمن و ویروس وارد میشود، آلوده است و خطرآفرین. قلمرو مقدس بدن مساوی است با قلمرو مقدس ملت. اما نکته اصلی در تشابه این دو موقعیت است. در کرونا، بدن قابلیت دفاع از خودش را ندارد، لذا یک نهاد بالادستی (در وهله اول نهاد پزشکی ولی در اصل نهاد دولت یا حکومت که این ستاد مبارزه با کرونا را به راه انداخته) لازم است که از بدن و ساحت مقدس آن دفاع کند، در تجاوز به ملت ها هم همینگونه است، ملت توان دفاع از خودش را بدون دولت ندارد. گویی نهاد سیاسی بالادستی مدافع حریم مقدس بدن و ملت، یکی است. به همین دلیل زبان دشمنشناسی مشابهی در هردوی اینها رایج است. نکته اصلی آن است که این نظم دولت - ملتها و نظم بدن در عصر مدرن، بسیار شبیه به هم است. در دولتهای مدرن، شهروندی مستلزم خودی بودن، پاک بودن، منفرد بودن در برابر دولت، نوعی گمنامی عمومی و سیالیت و تغییرپذیری اعضای ملت است که در نهایت همه آنها ذیل چتر دولت منجسم شده و ملت را میسازند. در کرونا هم همه آدمها برای حفظ حیات بدن وجانشان، چشم به دولت دارند که آنها را نجات بدهد. برخلاف برخی تحلیلها که این روزها از انسجام جهانی و همبستگی نوع انسانی صحبت میکنند، اما کرونا گویی بهانهای شد برای تجدید قوای دولت - ملت ها و اهمیت یافتن هویتهای ملی. زیرا همچنان چارچوب اصلیای که حافظ جان مردم است، همان چارچوب دولت - ملت است و ایدئولوژی درونی آن ذیل ناسیونالیسم تعریف میشود. قهرمانهای اصلی این جنگ جهانی، در نهایت دولتها هستند، گویی عرصه مبارزه با کرونا هم به یک بازی تاج و تخت برای دولتهای مدرن بدل شده است. به عبارت دیگر کرونا، یک دشمن است که در حال تهاجم به ما است. باید با آن مبارزه کرد، در این راه عدهای بر اثر بیماری قربانی میشوند و عده از مدافعان هم شهید میشوند. نکته اصلی آن است که هرچند برخی کرونا را زمینهای برای اتحاد جهانی دانستهاند، اما در نهایت فهم ما از کرونا عمیقا در واحدهای دولت - ملت رخ میدهد و مواجهه ما با آن هم در همین سطح دولت - ملت رخ میدهد. ما ایرانیها کرونا را شکست میدهیم. از کرونا در میان ایتالیاییها و فرانسویها، چینیها و... صحبت میکنیم که همه اینها واحدهای دولت - ملت هستند.
در مجموع نظم گفتمانی حول استعاره کرونا، یک دستگاه سه لایهای از بازنماییهای مختلف را ترسیم میکند. لایه درونی، ملت معصوم و بی گناهی هستند که مورد هجوم ویروس قرار گفته اند. لایه دوم، مدافعان از جان گذشته نیروهای بهداشت و درمان یعنی پزشکان و پرستاران هستند که مدافعان این حرم مقدس ملت هستند و در لایه نهایی، آن مراقب بزرگ، یعنی دولت یا پدرمقتدر و بزرگ قرار دارد. او است که تصمیم میگیرد که چه کنیم و چه نکنیم. کی و کجا تعطیل شود و کی و کجا کار کند. او است که موقعیت اپیدمیک را اعلام شروع یا اعلام پایان میکند. در نتیجه میتوان گفت مقابله نهادهای مسئول با این ویروس، همانند یک موقعیت جنگی و مقتضیات آن است. لذا بدن استعارهای از یک حکومت امنیتی است. دشمن نامریی که همه جا هست و باید چهارچشمی مراقبش بود و هیچ چشمی تواناتر از چشم دولت هم نیست.
منبع عکسهای بالا شبکههای اجتماعی بوده که دست به دست شدهاند.
سطح دوم: کرونا به مثابه یک سلاح ایدئولوژیک؛ مجادلههای سیاسی وایدئولوژیکی نظام سیاسی با درون جامعه و کشورهای خارجی در عرصه کرونا.
آنچه که در منازعههای گروهها، نهادها و اقشار مختلف در این فضای کرونایی جامعه ایرانی میتوان دید، نشان میدهد که کرونا صرفا یک بیماری ساده نیست، یک سلاح ایدئولوژیک برای بیان خویشتن وحتی تسویه حسابهای سیاسی و اقتصادی هم هست. ترامپ از ویروس چینی حرف میزند، عده از ترور بیولوژیک، اینها مثالهایی از خود کرونا هستند و وقتی زخمهای جامعه به وسیله تیغ تیز کرونا سرباز کرده، جنگهای دیگری هم شروع شدهاند: نزاع بر سر قم و نهاد روحانیت، و.... به همین دلیل سطح دوم را در دو بخش میتوان دنبال کرد؛ بخش اول این مجادله ها را در عرصه های داخلی و نهادهای درونی جامعه ایرانی می توان دید که مهمترین نمونه آن در نزاع هایی که بواسطه نقد قم و نهاد روحانیت از منظر نسبت آن با این ویروس در جامعه برساخته شد، و بخش دوم، نزاعهای ایدئولوژیک نظام در سطح جهانی است. باردیگر خط کشیهای ما با نظام جهانی از طریق این کرونا مجددا ابراز شد.
در بخش اول، بیماری ویروس کرونا، به دلیل شرایط شروعش در ایران از شهر قم و طرح مساله قرنطینه و امتناع برخی مسئولان شهری از این کار، به یک محل مجادله در میان مردم بدل شد. در نتیجه کرونا موجب سر باز کردن زخمهای کهنه جامعه نسبت به موقعیت نهادی دین واقتدار فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آن در جامعه ایرانی شد. در بیشتر بازنماییهایی که ازواکنش قم به کرونا و سیاست های ستاد مبارزه مطرح شد، اخبار منفی و مخرب وجهه قم و نهاد علمای شیعی مطرح شد. با اینکه مراجع اصلی قم واکنش بسیار عقلانی و درستی پیش گرفتند، اما جامعه و شبکههای اجتماعی این بحثها را به دلایلی نادیده گرفته و تمرکزش بر واکنشهای منفی و نادرست برخی متولیان دینی در قم بود. در این بازنماییها، چند ایده ضمنی وجودداشت: اول اینکه اینگونه ترسیم شد که دین و قم خودش را فراتر از نهادهای رسمی و قانونی میداند و عملا دین یک فرانهاد تعریف شده است. به عبارت دیگر نهاد دین، تابع هیچ نهاد دیگری نیست و او است که حق تصمیم گیری درباره خودش را دارد و کسی حق تصمیم گیری را ندارد. برای همین کسی جرات نکرد یا نتوانست دستور قرنطینه قم را بدهد. اصولا سیاست قرنطینه به احتمال زیاد به دلیل مصداق اصلی آن در ابتدای کار، یعنی شهر قم، به محاق رفت و هنوز هم با وجود شیوع فراگیر این بیماری متولیان امر جرات طرح این سیاست را ندارند، زیرا در ابتدا توضیحی برای عدم قرنطینه قم نداشتند، برای همین مجبور بودند کلا سیاست قرنطینه را تخریب و نفی کنند. ضمن آنکه ورود نزاع طب سنتی به این ماجرا و ایده اینکه اسلام خودش دستورات طبی دارد (طب سنتی یک مفهوم مغشوش است، مفهومی که از سنت ایرانی و سایر فرهنگ ها شکل گرفته و طی فرآیندهایی خودش را به دین اسلام منتسب کرده است. در این باره استاد رسول جعفریان مطالب مختلفی در رد صفت اسلامی در این طب نوشته اند). این، مواجهه با قم را به مواجهه نهادهای سیاسی مدرن با نهاد سنتی دین و طب مدرن با طب سنتی بدل کرد. آنچه که این پیوند را عمیقتر کرد، به گونهای که نهاد روحانیت نتوانست از زیر فشار افکار عمومی علیه این مساله خارج شود، این بود که بخش زیادی از مدعیان طب سنتی، افرادی در کسوت روحانیت بودند. در نتیجه طب سنتی با ادعای اسلامی بودن، با پیشگامی برخی روحانیون، نهاد حوزه را به این نزاع وارد کرد و در مقابل دولت و مهمتر از همه طب مدرن به صفکشی پرداختند که نزاع آنها از یکسو در حرم و بسته شدن آن و از سوی دیگر در کارآمدی طب سنتی برای رفع این بیماری در برابر طب مدرن، متجلی شد. در نتیجه در بحرانیترین شرایط، منفیترین پاسخهای قم را برجسته کردند تا این بازی در نهایت شکست بدی برای قم در اذهان عمومی بدل شود. نگاهی به این بازنمایی در روایت ویکیپدیا به خوبی این مساله را نشان میدهد:
«پیشتر در حالی که وزارت بهداشت پیشنهاد محدودیت موقت رفتوآمد به اماکن زیارتی و مذهبی قم را ارائه کرده بود، این امر از سوی مسئولین اماکن مذهبی قم اجرا نشد. به طوری که در دوم اسفند، کیانوش جهانپور، مسئول روابط عمومی وزارت بهداشت ایران، از محدود نشدن تجمعات در مراکز مذهبی از جمله زیارتگاههای استان قم انتقاد کرد. سید محمد سعیدی، تولیت حرم فاطمه معصومه و امام جمعه قم، در واکنش به شیوع کروناویروس در قم و احتمال قرنطینه این شهر گفت: "ترامپ، این مرد خبیث و کثیف و شرور، شهر مقدس قم را هدف قرار داده و به بهانه پدیده کرونا میخواهد ضربه فرهنگی و حیثیتی به قم بزند. ترامپ خائن و مزدوران داخلی، آرزوی شکست قم را به گور خواهند برد". در یک موضعگیری دیگر، سعیدی حرم معصومه را «دارالشفا» دانست که مردم بروند و بابت امراض روحی و جسمی از آن شفا بگیرند. در 7 اسفند 98 وبسایت حرم معصومه با انتشار یادداشتی ضمن اعتراض به تصمیم شورای تأمین استان قم برای ضدعفونی کردن حرم، مدعی شد «سازههای آن حرم، به دلیل استفاده از نقره در بالاترین سطح آنتیباکتریایی و سد محکمی برای اپیدمی کرونا است. سید علیاکبر حسینینژاد، مشاور تولیت حرم فاطمه معصومه در واکنش به درخواست تعطیلی موقت حرم برای جلوگیری از شیوع بیشتر کرونا گفت: "تعطیل کردن حرم چه ضرورتی دارد؟ مردم خودشان باید مراقب باشند. تعطیل کردن حرم پیام تلخی دارد، اینجا پناهگاه مردم است و نشستن مردم در گوشهای از حرم و صحن، مشکلی پیش نمیآورد. دشمن میخواهد با استفاده از این روش هراسی را در دلها ایجاد کند و قم را شهری ناامن نشان دهد و انتقام همه شکستهای خود را از قم بگیرد". اسدالله بیات زنجانی، مرجع تقلید شیعه، در پاسخ به یک استفتا پیرامون تعطیلی موقت حرم و اماکن مذهبی: "در این مورد ملاک نظر مسئولان بهداشت و درمان بوده و اگر آنها توصیه به تعطیلی یا محدودیت تردد داشته باشند، عمل به این توصیه واجب شرعی بوده و تخلف از آن مشروع نیست". در نهایت در 26 اسفند و با انتشار بیانیه مشترک از سوی بهرام سرمست استاندار قم و تولیتهای حرم فاطمه معصومه و مسجد جمکران درهای این دو مکان مذهبی بسته شد. عده ای از افراد مذهبی با جمع شدن مقابل درهای حرم فاطمه معصومه، به این اقدام اعتراض کرده و یکی از درب های ورودی را شکستند. همین اتفاق در مشهد نیز رخ داد و معترضین "حیدر، حیدر" کنان به زور وارد حرم شدند. این حملات با انتقادات گسترده مواجه شد و حوزه علمیه قم نیز آنرا هتک حرمت نامید. دونفر از حمله کنندگان نیز توسط نیروی انتظامی دستگیر شدند.»
در این میانه، نزاع به تخریب تصویر فرانهادی و مقتدر حوزه در مخالفت با دولت و پزشکی مدرن منجر شد. به نظر میرسد آنچه که در نهایت تصویر قم را به زانو درآورد، مخالفت آن با دولت یا نهادهای تصمیمگیر برای بسته شدن حرم و قرنطینه شهر نبود، بلکه شکست نهایی این جدال در زمین پزشکی مدرن بود. زیرا طب سنتی این روزها به بدترین نحو تخریب شده بود، نه تنها از طرف نیروهای مدرن پزشکی، بلکه از طرف نهاد علما هم حمایتی نداشت. در نتیجه طب سنتی هم از پزشکان شکست خورد و هم از علما که دیگر بدان باور نداشتند. برای همین نزاع منتقدان درونی جامعه با قم، به زمینی کشیده شد که شکستش قطعی می نمود: در این سناریوی رسانهای شده، برخی نهادها و شخصیتهای قم همه اقتدار و ابهت خودشان را در مقابل ویروس کرونا صرف کرد. گسترش کرونا و بالارفتن قربانیان انسانی آن سبب شده این فاجعه (که لزوما مستندی نداریم که حتما از قم وارد ایران شده باشد - قم فرودگاه بین المللی ندارد، بلکه صرفا اولین موارد کرونا مثبت در قم شناسایی شدند) به گونهای روایت شود که مقصر نهاییاش از نظر مردم، قم باشد.
آنچه که در این میانه رخ داد، نه حرمت حرم، نه باورهای مردم به خدا و ایمانشان به دین، بلکه بیش از هر چیزی حرمت و هیبت نهاد دین و علما و شهر قم بود که به مصافی کشانده شد که بدترین شکست بر آن تحمیل شد. بازنماییهای منفیای که از تولیت آستان مقدس حضرت معصومه و بعد هم شکستن دربهای حرم رخداد، این شکست را بیشتر و بیشتر عمیق کرد. مهمتر از همه آنکه حال برای بخش زیادی از مردم، قم مقصر و عامل ورود این بیماری و گسترش آن در ایران شمرده میشود. برای همین واکنش عاطفی منفی نسبت به قم به شدت افزایش خواهدیافت. استعاره قم، بواسطه این رخداد، قدرت و هیبتش فرو ریختهاست. گویی بخشی از مردم قم را بلاگردان این قضیه تعریف کردهاند و اگر فوتها و مرگها به همراه رنج بیماری در میان مردم بیشتر شود، خاطره تلخ عاطفی از این بیماری و تداوم آن و انباشت بغض و کینه نسبت به مقصر آن بیشتر و بیشتر نهادینه خواهند شد و تداوم پیدا میکند.
در بخش دوم کرونا به مثابه سلاح ایدئولوژیک، نزاع ایران با نظام جهانی و کم و کیف این رابطه نیز وارد این ماجرا شده است. مساله جنگ بیولوژیک بخشی از این ماجراست و مهمتر از همه نزاع ما با غرب و آمریکا. این وسط ماجرای کرونا، بارها و بارها پای آمریکا را به میان کشیده است. و در نهایت کرونا و روابط خارجی ایران بار دیگر در کنار تحریمها نشان داد که دولت و حکومت در ایران در یک موقعیت بحرانی اساسی است؛ موقعیتی که تضاد ما با جهان نیز در آن بازنمایی یافته است. گویی کرونا یک حمله دیگر از جانب آمریکا یا توطئه آنها است. همانگونه که همیشه دشمنان را شکست دادهایم، اینبار هم موفق میشویم. هرچند هیچ توضیحی از چند و چون این ادعای شکست دادن داده نمیشود، یک وعده معطوف به آینده بر مبنای فرضی که صرفا یک ادعای مبهم برای مخاطبان یا شاید یک باور ناشی از دستگاه ایدئولوژیک است.
ایدئولوژی هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی نه تنها باور به خودش را در مردم می خواهد بازتولید کند، بلکه مهمتر از همه آنجایی است که میخواهد باور مخاطبان به ادعاهای خودش را ایجاد و بازتولید کند، مثل آنچه که در ماجرای شکست همیشگی دشمن در نزاعهای داخلی وخارجی و در همه عرصهها و بی اثری تحریم ادعا میشود. آنسوی ماجرا مردمی هستند که باید برای یک قرص تامیفلو، گاه تا یک میلیون در بازار سیاه بپردازند یا برخی مواد تزریقی را گاه تا دهها میلیون تومان در بازار سیاه بخرند، پرستارانی که حداقل امکانات لازم را ندارند و وزارتخانه هایی که از تامین ماسک هم عاجزند. فضای مبهم و چندپهلویی شکل گرفته است، هرکس کالای خودش را به بازار مکاره کرونا آورده است، پزشکان از فضا ماهی خودشان را میگیرند (در حالیکه بار اصلی این مساله روی پرستاران و بهیاران است و درصد کمی ازمتخصصان در این ماجرا دخیل هستند)، کل نظام پزشکی خودش را منجی جامعه معرفی میکند، دولت و حکومت هم همینگونه رفتار میکنند و در نهایت مردمی را شاهدیم که نه ماسک را دارند و نه ژل ضدعفونی و...، همه را باید به قیمت گران تهیه کنند و مهمتر ازهمه اقشار فراموش شده و آسیب پذیر جامعه که در این وانفسای ناکارآمدی نهادهای بزرگ، زیر فشار معیشت و در فقدان درآمد هر روز فقیرتر و بیکارتر میشوند.
سطح سوم، مواجه مردم با این ویروس از خلال نظامهای بازنمایی آن: ویروس کیست و کجاها است؟
حال که این کارزار بزرگ با این ویروس شکل گرفتهاست، مجموعهای از بازنماییهای آن با هشتک کرونا را شکست میدهیم، به طور نمایان و مختصر میتواند توضیح بدهد که چرا ما اینگونه با این ویروس مواجه میشویم. مجموعه از کلیپها از اصحاب درمان (پزشک و پرستار و...) آمده است که حکایت از نوعی خواهش آنان از مردم برای ماندن در خانه و رعایت قرنطینه خانگی دارد. از سوی دیگر میبینیم در همان دو روز مانده به عید، همچنان سفرهای مردم به زادگاهها یا خانههای دومشان در مناطق شمالی و روستایی رواج دارد. هرچند اعلام شده که نسبت سفرها نسبت به پارسال نصف بوده، اما با لحاظ تعطیل شدن دو هفته قبل و موجهای سفر به سایر مناطق، میتوان فهمید باز هم اکثریتی از مردم به سفر رفتهاند. گزارشهایی که از آنها هست، یک مضمون محوری دارد: ما می رویم به خانه خودمان (پدر و مادرمان در شهرستان) و در آنجا در قرنطینه میمانیم و با کسی رفت و آمد نداریم. ولی اگر اندکی ریزتر امور را دنبال کنیم، دید و بازدیدهای عید تقریبا نیست، اما هنوز درصد اندکی از مردم بطور زیرپوستی و آرام بازدیدهایشان از عزیزانشان را که شامل بستگان درجه یک میشود، دارند. به عنوان مثال مادربزرگی را در نظر بگیرید که به دلیل قرنطینه روز اول، برادرش او را به خانهاش دعوت کرده تا همراه برادر و برادرزادهها باشد، فردا نوههای خود این مادر بزرگ به سراغش میآیند، البته با کلی مراقبت...، روزهای بعد این نوهها که برخی خودشان همسر دارند، به منزل اقوام همسرشان میروند و این چرخه تا انتها ادامه پیدا میکند. به عبارتی ما با موقعیتی مواجه هستیم که اکثریت قریب به اتفاق خانوادهها از طریق اندرونی خانگیشان، با هم مرتبط هستند، زنجیره بزرگی از آدمهایی که نه برای لحظه ای کوتاه با کلی مراقبت و وسیله بهداشتی، بلکه برای ساعتها با هم و کنار هم هستند و کلی مراوده دارند و میوه و تنقلات میخورند و خلاصه کلی تماس مستقیم و غیرمستقیم دارند. وقتی از آنها هم میپرسی، میگویند جایی نمی رویم که خطرناک باشد و منظورشان از جایی رفتن، یعنی بیرون رفتن و با غریبهها بودن است.
مردم معتقدند که در خانه (خانه خودشان و عزیزان درجه یکشان) هستند، مراقباند و بیرون نمی روند. لذا خیالتان راحت باشد که بیرون نرفتهاند و با کسی و غریبهای مراوده نداشته و بیمار و ناقل نیستند. در حالیکه نظام پزشکی میگوید در خانه بمان و با کسی مرتبط نباش. این تناقض از کجا آمده است. به نظرم این تناقض در برخی نقدهای تند که آن را نشانه بیشعوری مردم دانستهاند، نهفته نیست، این تناقض در نظام بازنماییای نهفته است که در تمام رسانههای رسمی و قرارگاه های مبارزه و ستادهای ملی مبارزه نهفته است یعنی همان هشتک و شعار «ما کرونا را شکست میدهیم.»
کرونا به مثابه یک دشمن در بیرون و از طریق کسانی که نمیشناسیم، ممکن است بر ما وارد بشود بازنمایی شده است؛ برای همین وقتی بیرون می رویم باید مراقب باشیم، از دستکش و ماسک استفاده کنیم، چون خطر در بیرون و در میان غریبهها است. بخش اعظم این تناقض رفتاری مردم ایران دقیقا از دل همین نظام بازنمایی نهفته است. کرونا یک غریبه خطرناک است؛ غریبه ای که متعلق به حوزه بیرونی است. دشمن، در بیرون تعریف شده است. اندرونی ها پاک هستند و بدون آلودگی. کسی باورش نمی شود که عزیزش ناقل یا بیمار باشد، اندرونی گویی مثل اندرون وطن است، پاک و معصوم و غیرقابل تردید. بیرون مرزهای بدن / خانه / ملت است که دشمن قرار دارد. اگر دشمن یا ویروس وارد مرزها (بدن، خانه و ملت) شود خطرآفرین است. به همین دلیل، در نظام بازنمایی ستاد مبارزه با کرونا، این دشمن بیرونی غریبه (که یک مرد مستبد تاجدار است و به شدت علاقهمند به تجاوز به حریم اندرونی)، محوری اصلی بازنمایی ها و شکل دادن به فهم مردم است. مردم خطر بیماری را در بیرون تعریف کردهاند. برای همین اندرونی را مبرا میدانند. عزیزان که نمی توانند دشمن متجاوز باشند. برای همین این نظام بازنمایی که در یک شیوه مدیریتی کج دار و مریز به این مواجهه آمده است و زبان ایدئولوژیک دولت - ملت یا حکومت مستقر را به کار برده است، بیش از آنکه بخواهد مردم را متوجه ماجرای این بیماری کند، خواسته قدرت ایدئولوژیک خودش را درونی کند. برای همین هم مردم نه از سر بیشعوری بلکه از سر بدفهمی دچار این خطای رفتاری میشوند، لذا مقصر نه تنها مردم، که ستاد بحران هم هست که نخواسته یا نتوانسته مردم را متوجه محتوای اصلی این بیماری کند. به همین دلیل مردم در خانه ماندهاند، ما در خانه می مانیم. در این شعار دوم، ما، صرفا همسر و فرزندان نیستند، پدربزرگها و مادربزرگها، عموها و دایی های صمیمی و... هم هستند. ما (یک مجموعه از شبکه روابط صمیمی خویشاوندی در فضای اندرونی) عملا در خانه ماندهایم. خطای ادراکی سبب چیزی شده که پزشکی آن را بی مبالاتی و خطر شیوع میداند و مردم آن را رعایت قرنطینه خانگی.
در مجموع میتوان گفت کرونا، استعارهای برای جامعه ما است. گویی ما در حصار تنگ زبانهای ایدئولوژیک گیر افتادهایم و بدون آنها حتی یک ویروس را هم نمیتوانیم بفهمیم. اما مساله خروج از این منطق گفتمانی و زبانی بازنمایی بیماری نیست، بلکه اتخاذ شیوهها و زبانها و گفتمانهایی مناسب و موثر است. باید مراقب مجموعهای از نابرابریها و سلطه و سیطرهها که از خلال گفتمانهای جاری تسری پیدا میکند، باشیم وگرنه در این میانه هرکس از این آب گل آلود، ماهی خودش را میگیرد.
* در این خصوص رجوع کنید به مقالهای از «امیلی مارتین» با عنوان «به سوی انسانشناسی ایمنیشناسی: بدن به مثابه دولت - ملت»، ترجمه نهال نفیسی در کتاب: اسپایس و دیگران (1391) علم، اخلاق و جامعه؛ ترجمه حسن شیخ رضایی و دیگران، تهران، نشر مینوی خرد.
*س_برچسبها_س* *س_پرونده خبری_س*