تا نگاه دولت به کدخداست وضع معیشت مردم همین است / زندگی ام از سطح متوسط بالاتر نیامده است
تأکید بر غلط بودن سبک مذاکره دولت فعلی با غرب، اورژانسی بودن وضع اقتصاد کشور و بلاتکلیفی جوانان کشور در اوضاع اقتصادی از جمله محورهای گفتوگوی تفصیلی فارس با داوطلب انتخابات ریاست جمهوری است.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ محمد عباسی وزیر تعاون و وزیر ورزش و جوانان در دولت دهم هم از شخصیت هایی است که می خواهد خود را در معرض رای مردم در انتخابات ریاست جمهوری 1400 کند.
توجه به جوانان و همچنین نگاه به امر تا حدودی مغفول مانده عدالت اجتماعی مسائلی است که عباسی بهآنها تاکید دارد. متن کامل گفتوگوی فارس با محمد عباسی وزیر پیشین تعاون و ورزش و جوانان به شرح ذیل است: در خصوص ابلاغیه جدید شورای نگهبان مبنی بر اینکه افراد باید طبق شرایط ثبت نام کنند، نظرتان را بگویید. با آرزوی قبولی طاعات و عبادات؛ همه جای دنیا در نظامات دموکراتیک که این مبانی را جدی تر گرفته اند، برای شئونات متعدد اجتماعی شاخص گذاشتند و امکان اینکه حوزه ای شاخص نداشته باشد وجود ندارد و به همین دلیل در هیچ جای دنیا این نیست که نرم ها و شاخصهای معینی را برای مقامات و نکات موثر اجتماعی در نظر نگرفته باشند. اگر غیر از این عمل شود، فرصت همه را هدر دادهاند و مشکلاتی را برای جامعه فراهم میکنند. با اینکه در قانون اساسی برای ریاست جمهوری عبارت کلی رجل سیاسی مذهبی ذکر شده و نکاتی به صراحت آمده اما در طول زمان نشان داده که این عبارت کلی کافی نیست و حتی مقام معظم رهبری دلسوزانه در سیاستهای کلیشان به شورای نگهبان تأکید فرموده بودند که این شاخصها را ریزتر و دقیقتر انجام دهند. این مطالبه ای بود که در این سالها وجود داشت. تعداد کثیری از افراد که در این مواضع نیستند، ثبت نام میکردند و برای وزارت کشور موانع ایجاد میکنند. در ایران فیلترها محکم است در حالی که در دنیا، فیلترها از قبل بر مبنای شاخص های حقوقی و حزبی فیلتر انجام می شود و لذا به جاست که این توصیه رهبر معظم انقلاب را هم شورای نگهبان و هم دستگاه های اجرایی مثل وزارت کشور و به تبع آن رعایت کنند که ان شاءالله نظم خاص و معینی در ثبت نام و هم در فرآیند انجام این کار که شوق ملت را باید ایجاد کند برای ایجاد حماسه مهم، اتفاق بیفتد. البته توقع بجایی است که نتایج ارزیابی ها تا حدی قابل درک و قضاوت باشد. در مصوبه اخیر شورای نگهبان به بحث کارنامه اشاره شده و اینکه یک فرد باید حداقل 4 سال در جایگاه های تعریف شده حضور داشته باشد و اخیرا حضرت آقا به مقوله برنامه اشاره کردند. به نظر شما کدام یک از این ها بار سنگین تری برای احراز پست ریاست جمهوری دارد؟ هم به لحاظ علمی و و هم تجربی، هر دوی اینها لازم است. دلیل تجربه و عملکرد این است که در سمت های بسیار بزرگ در کشور جای آزمون و خطا نیست. چنانچه کسانی به لحاظ علمی و به لحاظ نظری در برنامه نکات خوبی ارائه کنند و حتی از عبارت های بسیار زیبایی استفاده میکنند. اما آیا این عبارت های خوب می توان توسط فردی که قرار است در قامت رئیس جمهور همه فرصت های کشور را حداقل در 4 سال اول در اختیار بگیرد، عملیاتی شود؟ و آیا می تواند این بار بسیار بزرگ را به دوش بکشد یا خیر. برای اینکه از این شرایط پرهیز کنیم باید به تجارب و عملکردها (نه عملکردهای عادی) توجه شود. (یکی از چیزهایی که هم در ایجاد شاخص هایی که قبلا گفتیم و هم در عملیاتی شدن چنین شاخص هایی...)، مفهوم بنده عبارات ساده نیست و اجراییات در حد نکات اجرایی دست و پا افتاده و میانی نیست و باید در سطوح عالی تجربه شده باشد. صرف آشنایی اصلا کافی نیست. ما نمی توانیم وقت کشور و فرصت های نظام و ظرفیت های مردم را دستخوش یک سری عبارات کنیم که بعدها متوجه شویم آن فرد توانمندی لازم را ندارد. در فرمایشات مقام معظم رهبری که بسیار کارگشا و راهگشا است، عبارت مهمی تحت عنوان کفایت آمده بود. در دانش مدیریت اصلی وجود دارد که مفهوم آن اندازه بی کفایتی را در درجه ای از مسئولیت نشان می دهد. همه افراد ممکن است براساس توانمندی ها و ظرفیت ها برای بعضی سمت ها خوب باشند و رشد کنند ولی از یک جایی به بعد توان ندارند و آنجا را حتما ضایع می کنند. به این دلیل بررسی عملکردها بسیار معقول و بسیار منطقی است. باید ببینیم آیا افراد اقدامات و توان موثر در سطح ریاست جمهوری را دارند یا خیر. اگر این کار انجام شود می توان از هدر رفت زمان، امکانات و فرصت ها پرهیز کنیم و جلوگیری کنیم. آخرین جایگاه دولتی که حضور داشتید، وزارت ورزش و جوانان بود. یکی از انتقاداتی که به این وزارتخانه وارد است این است که عملا خیلی به بحث جوانان توجه نمی شود. به نظر شما چرا ظرفیت جوان در کشور ما علیرغم اینکه خیلی به آن تأکید می کنند، مغفول است و فراموش شده است؟ افتخار بنده این است که به یمن انقلاب اسلامی و فرصتی که ملت عزیز ایران در اختیار امثال ما روستائیان هم قرار گرفت که بتوانیم مراتبی را طی کنیم همه سطوح اجرایی مدیریت های شهرستانی و اداره استان و حتی در مجامع علمی مثل دانشگاه نمایندگی مجلس و دو دوره وزارت بسیار موفق در تحلیل ناظران اجتماعی و سیاسی و اجرایی جامعه بارها ذکر شده را طی کنم. آخرین سمت، وزارت ورزش و جوانان بود که یکی از نکات بسیار مهم این وزارتخانه عنوان جوانان است که ذهن نظام برنامهریز و ساختارهای اجتماعی و تقنینی و قواعد را و حتی سیاستگذاران کشور را به سمت مسائل جوانان معطوف میکند. منتهی قانونی که وضع شد برای تلفیق دو سازمان متاسفانه بسیار نارسا و در آن هیچ کارکرد مناسبی را برای مسائل جوانان پیش بینی نشده است فقط عنوان جوانان در ادامه وزارت ورزش آمده است لذا این نقص قانون است که باید اصلاح شود نمی تواند تمام ضروریات و مسائلی را که جامعه به عنوان مسائل جوانان توقع دارد تحت پوشش قرار بگیرد مانند مسائل مربوط به جوانی و معیشت و زندگی جوانان و هم سن جوانان و هم به کارگیری جوانان همه در آنجا رعایت شود، متأسفانه لحاظ نشده و در حال حاضر نارسایی در این زمینه وجود دارد که یکی از برنامه های بنده این است که قواعد، قوانین و نظام اجرا را برای ضرورت های مهم این سن پرشتاب اجتماعی جامعهمان که بسیار هم اثرگذار در انقلاب اسلامی و در نظام اجتماعی هستند، فراهم کنیم. عدهای کلمه جوان را گفتند ولی زندگی و معیشت جوانان را فراموش کردند بایداین سن شوق، نشاط، شور و شادابی در جوانان را حفظ کنیم که نیاز به برنامه دارد اما در عین حال نکته بسیار مهم این است که ما این مفاهیم و عبارات را گفتیم کما اینکه در بسیاری از مواقع و زمان ها عده ای از کلمه جوان و به کارگرفتن جوانان به عنوان بعضی از مفاهیم (که هیچ وقت در برنامه هایشان نیامد و هیچ وقت هم به آن توجهی نکردند)، اکتفا کردند و زندگی و معیشت جوانان را فراموش کردند. کما اینکه در این چند سال مورد غفلت بسیار جدی واقع شده است. موضوع گرانی مسکن که این چند ساله 7-8 برابر شده به نظر می رسد باعث ناامیدی در جوانان شده است چرا که آن می بینند که تا مدتها نمی توانند صاحب خانه شوند مگر آنکه از خانواده بسیار متمول باشند. موضوع مربوط به اشتغال جوانان نیز حق طبیعی است اما مطابق با جزء دوم اصل 43 قانون اساسی یک فرض بسیار مهم داریم که قانون اساسی تاکید دارد تا مورد غفلت واقع نشود که متاسفانه الان شده است. یکی از نگرانی های ما در مورد این نسل با عظمت و بزرگ کشور این است که از این اداره به آن اداره و از این شرکت به آن بخش خصوصی به دنبال کار بگردد که این شأنیت نسل جوان را زیر سوال میبرد که باید به آن توجه جدی کرد. موضوع سوم به کارگیری جوانان در اداره کشور است. آیا این مسئله را در ساختار کشور یک امر لازم و ضروری یا یک امر عادی می دانیم؟ سابقه رویدادهای انقلاب اسلامی که تا الان با مشکلات زیادی از سوی دشمنان خود مواجه شده، نشان میدهد که مدیریت حوادث بسیار متعدد و کارهای بسیار بزرگ توسط جوانان انجام شده به عنوان مثال جریان دفاع مقدس و کارهای مهم علمی کشور و پژوهشی جامعه حتی حرکت های جهادی بسیار بزرگ در ایران توسط جوانان انجام شده است. تجربه نشان می دهد که اتکا به این نسل قوی ترین و منطقی ترین روش نظام اجرا شود. باید نشان دهیم که نسل جوان ما با توجه به بینش، بصیرت، دقت، تلاش و دانش و هویت خود می تواند کارهای بزرگی انجام دهد. اگر به سیره امامان حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری توجه کنیم می بینیم که این جوان باوری یکی از نکات بسیار مهمی است که همواره مورد تأکید بوده و عملا هم اجرا کردند و ما در زمان حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری بارها بر این مهم به عنوان نکته راهبردی تاکید داشتند و البته عملیاتی شده است. موضوع جوانان را در این سه بعد تقسیم بندی می کنم که باید دولت ها و سیاستگذاران به هر سه بعد توجه کنند. اگر ما جوان باور و جوان یاور باشیم می توانیم از این ظرفیت در سازندگی کشور و رفع بسیاری از مشکلات استفاده کنیم و آنها را به انجام برسانیم. ان شاءالله این کار شدنی است. دولت اشکالات زیادی به لحاظ چینش منابع انسانی دارد انتقادات جدی که به دولت فعلی وارد است این است که رنج سنی دولت بالاست. چقدر این موضوع را در عملکرد این دولت در حوزه اقتصادی و حوزه های دیگر مورد انتقاد قرار می دهید؟ دولت اشکالات زیادی به لحاظ چینش منابع انسانی دارد. بنده که تجربه مدیریت را به عنوان یک محقق دانشگاهی منابع مدیریت در دانشگاه سالها در سطوح مختلف طی کردهام عرض می کنم که سیاسی نیست بلکه تخصصی و تجربی است؛ دولت چند اشکال در چینش دارد. اینها که گفته می شود منظور شماتت از افراد نیست چون روش پسندیده ای نیست اما می توان به عنوان بازگویی نکاتی که می تواند برای کسانی که در آینده قرار است کشور را اداره کنند، تجربه باشد و حتی در دانشگاه ها هم متوجه منابع علمی و ظرفیت های درسی قرار بگیرد، گفته می شود. موضوعی که فرمودید عموما از افراد پیر، کم توان استفاده شد. عموما به معنای مطلق نیست. بعضا بسیار نیروهای خوب هم در بدنه دولت دیده می شود. ولی در این دولت رویه به سمت پیرهای خسته بوده است هر مدیری که می خواهد در امر مهمی بکار گرفته شود باید واجد توانمندی جسمی، عقلی، هوشی و علمی لازم باشد. ما فرق بین مجلس و دولت را در این موارد می بینیم. در قوه قضائیه قاضی سر جایش می نشیند و به فکر این است که قضاوت عادلانه ای داشته باشد. در مجلس ممکن است سیاستگذاران کارهای بزرگی حتی در پژوهش و در دانشگاه کنند اما کسی که می خواهد در نظام اجرایی امورات مردم را به عهده بگیرد باید علاوه بر دانش و تجربه توانمندی های حرکتی داشته باشد چون باید بدود. کشوری مثل کشور ایران که محرومیت های تاریخی دارد و در نقاط متعدد، استان های مرزی و استان های محروم، شهرهایی هستند که هنوز بعد از سالها محرومیت در چهره هایشان دیده می شود، یک عده افراد شاداب، قبراق و قوی نیاز دارد که بتوانند کارهای بسیار بزرگ انجام بدهند. منطق علمی این است، افرادی که روی کار می آیند نباید افراد کم توان و پیر باشند. این اشکالی است که دیده شده و با تجربه دیده شده که یکی از کاستی های این دولت که کارآمدی را نشانه گرفت و در ابعاد مختلف کاهش داشت، همین بود. باید فاصله زندگی مدیران با مردم زیاد نباشد موضوع دیگر عدم توجه به بدنه مردمی بودن جامعه است. باید مدیران کشور افرادی باشند که مردمی تلقی شوند فاصله زندگی آنها با مردم زیاد نباشد. مردمی تلقی شدن یعنی زندگی شان مانند مردم باشد. فعالیت هایشان همراه مردم بوده باشد. حضرت امام در وصیت نامه سیاسی و الهی شان توصیه می کنند مسئولین نظام جمهوری اسلامی خوب است از طبقات متوسط و پائین جامعه باشند و این به خاطر این است که با مردم همراهی شده باشد. کسانی با ثروت های چند هزار میلیاردی گرچه از اول چیزی نداشتند و الان به اینجا رسیدند، همین که بتوانند از این مقدار دارایی مراقبت کنند 24 ساعتشان باید 40 ساعت شود چه برسد به اینکه وقت کنند به مسئولیت های سنگینی که برعهده شان گذاشته می شود، برسند. پس از لحاظ زمان، وقت کافی ندارند. به لحاظ حس مردمی بودن و درک این مردم مقدور نیست. مثل بنده ای با وجود اینکه سطوح علمی و اجرایی را طی کرده ام، اما کنار کشاورز، کشاورزی و در کنار کارگران، کارگری را هم تجربه کرده ام یعنی فرد حس این طبقه از مردم را داشته باشد. با توصیف کسی متوجه این مسائل نمی شود. این یکی از اشکالاتی است که متأسفانه چندین سال است در جامعه ما مورد غفلت واقع شده است. این به معنای این نیست که در جامعه ما افراد پولدار نباشند، تولید ثروت را حتما لازم می دانیم و کسانی که امکان و مکنت لازم را دارند برای تعالی اقتصادی و تأکید بر استقلال اقتصادی کشور و همه جانبه تلاش می کنند، قدردانی می کنیم ولی منظور از کسانی که می خواهند تابلوهای مسئولیتی نظام باشند، باید از دسته ای باشند که حس عام به مردم داشته باشند و این از مواردی است که می تواند رعایت کارآمدی ها را در سرمایه اجتماعی را تقویت کند. به برنامه های اقتصادی کمک کند، به نظام اجرایی شتاب بدهد و همراهی و همدردی با مردم را که شرط بسیار مهم یک مجموعه همراه و دولت مردمی است فراهم کند. بحث مردمی بودن اشاره کردید، در زندگی شخصی خرید را خودتان انجام می دهید؟ در بین مردم حضور دارید؟ روند تغییرات قیمتی را شاهد هستید؟ مسئولین یک تصور فانتزی از جامعه دارند که با واقعیت های جامعه منطبق نیست. تجربیات خودتان را در این زمینه بفرمایید. مسئولین در هر شرایطی نباید خود را از سطوح عادی مردم بالاتر بیاورند. چون باعث می شود که چنین تصوری به وجود بیاید و مردم مسئولین را مترادف ثروتمندان، متمولان قرار دهند. چندین سال است به این گونه شده که بنا بر بینش های قبل از انقلاب که طاغوتیان بودند در ذهن جامعه این گونه می شود انگار این مسئولین باید جور دیگری زندگی کنند در حالی که در انقلاب اسلامی ایران و در بینش های دینی اینگونه نیست. یکی از ویژگی های ارزشمند مولای متقیان این است که همیشه خود همراه طبقات مستمند و فقیر بودند. ابوتراب لقب مولای متقیان است که آدم خاکی است. آنچه لفظ عامه ماست و ایشان زندگیشان را به حد پائین تر از جامعه قرار داده بودند. نمی گوییم که همه مسئولان باید مانند مولای متقیان باشند ولی به تعبیر رهبری عزیز خودشان را نزدیک کنند. زندگی ام از سطح متوسط بالاتر نیامده است نظر بنده این است که مسئولین نظام ولو در هر مقامی نباید خود را از طبقه مردم جدا کنند. اگر این نباشد مسئولیت باعث نمی شود که زندگی فانتزی داشته باشیم. لذا مطابق این تعالیم من سعی کرده ام چه در زمان وزارت و چه در زمان استانداری، چه زمانی که رئیس دانشگاه و زمانی که نماینده مجلس بودم و چه حالا زندگی ام از سطح متوسط بالاتر نیامده است بعد از انقلاب 22-23 بار محل زندگی خود را تغییر دادیم چون مستأجر بودیم. بنده متوجه درد مستأجری و اینکه نگران این باشید که سال بعد باید کجا بروید، گرانی های مسکن و اجاره نشینی ها که مخصوصا اضافه شد و اینکه مردم چه می کشند، هستم. اساسا زندگی ما نباید بالاتر می رفت و بین مسئولین و مردم فاصله بیفتد و زندگی فانتزی باعث شود که ما درد مردم را نفهمیم. بحثی که مطرح است و حضرت آقا روی آن تأکید دارند بحث مردمی شدن اقتصاد است. مدل شما برای این مسئله چیست و چه برنامه ای دارید که اقتصاد از دولتی شدن فاصله بگیرد و خود مردم تصدی گر اقتصادی شوند. اصلا قرار نیست که ما مدلی ارائه کنیم. قانون جمهوری اسلامی ایران مدل بسیار شفافی را تعیین کرده است. قانون اساسی عدالت محور است و اساس قانون اساسی در مفاد مختلف عدالت محوری است. قانون اساسی ما سعی کرده همه موانعی را که می تواند این عدالت محوری و مردمی بودن جامعه را در آینده تخریب کند، پیش بینی کند ولی مهمترین آن در اصل 43 قانون اساسی آورده شده است. قانون گذاران قانون اساسی ما خصوصا آیت الله شهید بهشتی و سایر بزرگواران در قانون اساسی در 9 بند راه کار و نسخه تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای افراد را در جریان رشد با حفظ آزادی طی ضوابطی اعلام کرده اند. به دو بند اشاره می کنم. بند اول تأمین نیازهای اساسی مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش، امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه است. بند دوم از اصل 43 قانون اساسی به صورت شفاف مردمی بودن را توضیح می دهد. تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قراردادن وسایل کار در اختیار کسانی که قادر به کار هستند ولی وسایل کار ندارند به شکل تعاونی. یکی از کامل ترین اقتصاد مردمی شیوه تعاون است بنده تعصب ندارم که همه امور تعاونی اداره شود اما معتقدم که یکی از کامل ترین و نزدیک ترین روش به اقتصاد مردمی همین شیوه تعاون است. تحقیقا هم در زمانی که در دانشگاه بودم و عملا در زمان وزارت این موضوع را کاملا حس کردم. این مربوط به قانون اساسی است و بزرگانی چون شهید بهشتی به دنبال این موضوع بودند. از دو طریق عنوان می کنند. اگر این دو طریق را نداشته باشید فاصله بین فقرا و جوانان که علیرغم تحصیلات و توان، امکانات و ظرفیت ندارند، ایجاد می شود. اگر این فرصت ها ایجاد نشود، فقیر می مانند و نمی توانند فاصله خود را با اغنیا کم کنند. قانون اساسی می گوید باید برای کسانی که توان کار دارند اما ابزار کار ندارند از طریق تعاون وام بی بهره و هر راه ممکنی زمینه اشتغال مولد آنان فراهم شود... اگر قرار باشد اینها چند برابر به نظام بانکی پرداخت کنند، بیکار بدهکار می شوند و شکست می خورند. قانونگذار می گوید حاکمیت نمی تواند به این حد اکتفا کند بلکه طبق جز 2 اصل 43 باید از هر راه مشروع دیگری راه پیدا کند. قانونگذار نمی تواند خود را مبرا کند و دلیل بیاورد که امسال جنگ بود، منابع کم بود، نفت نفروختیم، مشکل بودجه کم بود پس جوانان و اشتغال را فراموش کنید. اشاره به اشتغال داشتم به این دلیل که اول مردم باید به صحنه بیایند تا اقتصاد مردمی محقق شود. برای اینکه اقتصاد مردمی به میدان بیاید باید مردم فعالیت اقتصادی مولد داشته باشند. برای اینکه در اقتصاد مردمی مشارکت کنند باید توان لازم را داشته باشند که ندارند. راهکار آن در اصل 43 قانون اساسی آمده که می گوید چرا باید این کار را کنید؟ اصل 43 قانون اساسی پیش بینی کرده ولی سالهاست که مورد غفلت واقع شده است. بنده مدعی این بند از قانون اساسی هستم و یکی از دلایل اصلی کاندیداتوری اجرای این موضوع کارگشای زندگی مردم مخصوصا اشتغال جوانان است. قانون اساسی این چنین نسخه ای را تاکید دارد که که تکاثر، تداول ثروت در دست افراد و گروه های خاص نیفتد؛ نظام نباید این باشد که ثروت دست افراد و گروه های خاص باشد و مردم رها شوند، دوم برای اینکه از طرف دیگر دولت هم حاکم مطلق اقتصاد نباشد. بعد از 42 سال، متاسفانه این دو مورد دقیقا اتفاق افتاده است. الان عده ای معدود تکاثر ثروت دارند و عمده اقتصاد هم دولتی است و مردم در رنج هستند. بدتر از این دیگر نمی شود. این روال باید به نفع مردم تغییر کند. شکاف طبقاتی جامعه ما بسیار نگران کننده است پس یک دلیل عمده که کاندیدای ریاست جمهوری شدم این است که مدعی عدالت اجتماعی هستم. مدعی یکی از اصول فراموش شده و غفلت شده بعد از انقلاب هستم. بعد از انقلاب بیش از همه عبارت عدالت را به کار گرفتیم و بزرگان ما بارها به آن تأکید کردند، حضرت امام و مقام معظم رهبری چقدر به مسئولین گوشزد کردند الان تصویر اقتصاد جامعه ما چیست؟ شکاف طبقاتی جامعه ما بسیار نگران کننده است و اگر ما در اثر اجرایی شدن قانون هدفمند کردن یارانه ها و اجرای بعضی فرصت های لازم مثل تعاونی های مسکن مهر که در وزارت تعاون به خوبی اجرایی شد و بیش از یک میلیون و 500 هزار نفر با قیمت بسیار کم صاحب خانه شدند و تا آخر دولت هم بیشتر آن اجرا شد و چنانچه با اجرای تعاونی های سهامی عدالت که متأسفانه این دولت دست اندازی در منابع مردم کرد و شکاف اجتماعی کاهش پیدا کرد تا ضریب جینی به قول علمی ها و اقتصاددانان که تشخیص شکاف اجتماعی و نابرابری در ثروت است به کمترین سطح یعنی نزدیک تر به عدالت اجتماعی قرار گرفت الان در سایه فراموشی این موضوع به بالای 40 رسید. 90 درصد سپرده های بانکی مربوط به کمتر از 5 درصد مردم است توزیع منابع بسیار ناجور است. گزارش های آماری نشان می دهد که بیش از 90 درصد از سپرده های بانکی مربوط به کمتر از 5 درصد مردم است و بیش از 95 درصد پس انداز قابل توجهی ندارند این نابرابری کاملا ناعادلانه است، اما این اصل مورد غفلت واقع شده است. در زمان مسئولیت ما در وزارت تعاون به فضل الهی بیشترین اقدامات موثر در حمایت از تعاونی اتفاق افتاد که جزو عملکردهای موفق ارزیابی می شود، در آن زمان ضمن اینکه بانک توسعه تعاون را از ظرفیت تأکیدات مقام معظم رهبری در سیاست های اصل 44 قانون اساسی بهره گرفتیم تاسیس شد. صندوق ضمانت سرمایه گذاری ایجاد گردید. برای اینکه متوجه شده بودیم حتی در کشورهای با نظام سرمایه داری، صندوق هایی وجود دارد که می گویند جوانان و افرادی که به تازگی مشغول به کار شده اند، احتمال قوی 30-40 درصد آنها به علت عدم داشتن تجربه کافی در اوایل کار شکست می خورند بنابراین این مدل را اجرا و تکمیل کردیم تا کسانی که سرمایه ندارند و یا کسانی که می خواهند وام بگیرند و امکان ضمانت ندارند بتوانند از آن استفاده کنند. اما متأسفانه در این چند سال اخیر مورد غفلت قرار گرفته و رها شده است. تکلیف جوانان در اقتصاد روشن نیست دلیل عمده ای که اندازه GDP کشور ما با وجود ظرفیت های انسانی و سرزمینی بالا نیست و حدود 400-450 است، با اینکه نفت و گاز را داریم برخلاف کشور همسایه مثل ترکیه که الان بیش از دو برابر ایران این شاخص را نشان می دهد. این است که تکلیف بیشتر جمعیت خصوصا جوانان ما در اقتصاد روشن نیست. ظرفیت روشن شدن موتور اقتصاد جوانان را در اصل 43 قانون اساسی می دانیم که مورد غفلت قرار گرفته است. متأسفانه با اینکه در سیاست های اصل 44 قانون اساسی ظرفیت های مهم خصوصی سازی اتفاق افتاد اما عده ای با نگرش های ذهنی لیبرال سرمایه داری که خودشان داشتند و از غرب عاریه گرفته بودند، اقتصاد مردمی را به اقتصاد خصوصی تبدیل کردند و در واقع اختصاصی سازی انجام شد. به این علت سرنوشت واگذاری های خصوصی سازی را اختصاصی سازی می بینید. یعنی به آدم های خاص داده شده و بعضا با هزاران مشکل و مصیبت انجام شده است. در حالی که به نظر بنده سیاست های کلی نظام و اصل 44 که مقام معظم رهبری بسیار هوشمندانه به آن تأکید داشتند، به انحراف کشانده شد و نشد که در جایگاه خودش استفاده شود. قبلا هم اشاره کردید و از صحبت هایتان بر می آید این است که اقتصاد کشور حالتی اورژانسی دارد. با توجه به وضعیت اورژانسی قاعدتا یک اقدام اورژانسی هم برای خروج از وضعیت نیاز است. اقدام شما در صورت رئیس جمهور شدن، چه خواهد بود؟ عباسی: از لسان من در رسانه ها بارها مطرح شد که اقتصاد کشور را شرایط اورژانسی می دانم. این یعنی چی؟ ابعاد دیگر و راهکار را هم خواهم گفت. معتقدم که ریشه تحولات کشور، فرهنگ است. چرا می گویم اقتصاد اورژانسی است چون روشن است که حتی برای تقویت دیانت مان باید دغدغه های معیشتی جامعه در اولویت قرار بگیرد. اگر دولت ها به لغزش های اجتماعی در اثر فقر توجه نداشته باشند منجر به ابتلائاتی اجتماعی و فرهنگی می شود که خود ضررهای اقتصادی بسیاری دارد. مثل بیکاری که الان رها شده و در مسائلی که به فقر مردم توجه نشده، اعتیاد فراهم می کند، بعضی جرایم سنگین را تقویت می کند. بررسی های اجتماعی در دانشگاه ها نشان می دهد رابطه معناداری بین تقویت و رشد جرایم اجتماعی با مسائل فقر و گرفتاری ها و بیکاری وجود دارد. اول باید این را درمان کنیم تا زمانی که اشتغال فرزندان را حل نکنیم سخن گفتن از مفاهیم مهم متعالی نمی تواند جا بیفتد. تا زمانی که فقر جامعه را حل نکنیم نمی توانیم از ارزش های متعالی خود بگوییم. درست است که ارزش ها اصل است حتی اگر به رفاه هم رسیدیم؛ یکی از اقدامات بنده ایجاد رفاه است و به کسی که می خواهد رئیس جمهور آتیه کشور شود از جمله خودم توصیه می کنم این مسئله را مدنظر قرار بدهد و اجرا کند. باید زمینه های محکم فرهنگی مورد توجه قرار بگیرد. یادمان باشد حکیمان بزرگ نکات خوبی را به ما گفته اند. الزاما آسایش، آرامش نیست. ممکن است برخی متمول و پولدار باشند و جامعه را به جایی برسانید اما از لحاظ فرهنگی آرامش نداشته باشد. جامعه ای که از هر سه ازدواج، یک طلاق دارد. بچه ها دلهره زندگی دارند و بی کس و کار هستند. آرامش قلبی بچه ها و خردسالان وجود ندارد. زن ها، بانوان، زنان خانه دار آرامش ندارند، اینها نکات مهمی است که مشکلات اقتصادی باعث شده مورد غفلت واقع شود و فکر کنند که موضوع مهمی نیست در حالی که همان اقتصاد، امانت داری، پرکاری، اتقان، درست کاری میوه فرهنگی دارد تا اقتصاد سالم شکل بگیرد اما به تعبیری که عرض کردم به لحاظ ضرورت و فوریت باید در اولویت دولت قرار گیرد. از امام صادق (ع) نقل شده که مردم به سه چیز نیاز دارند. 1- امنیت که خوشبختانه شهدا، ایثارگران و جانبازان آن را ایجاد کردند. به شهیدان عزیزمان درود می فرستیم به خصوص شهید قاسم سلیمانی و سایر مدافعان حرم و تمام افتخار آفرینان که جان خود را گذاشتند و اجازه ندادند که دل مردم ما بلرزد با اینکه دشمن دور ما را آتش کرد، شهدای ما اجازه ندادند زن ها و دختران مانند زنان بعضی از همسایگان ما فروخته شوند پس قدردان آنها هستیم که اگر قدر نشناسیم، ناسپاسی بزرگی است. 2- عدل، اگر جامعه ای عدالت نداشته باشد هیچ چیز ندارد. 3- رفاه و فراوانی در این ارتباط برای اینکه زمینه های رفاه جامعه فراهم شود در برنامه هایم اشاره شده است. توجه به این چند مورد که امام صادق فرمودند یک تکلیف، رسالت و منطق عقلانی همه دولت ها باید باشد. اقتصاد اورژانسی است و باید فوری به آن برسیم زمینه رفاه را به صورت جدی و اورژانسی باید دنبال کنیم. اقتصاد اورژانسی است و باید فوری به آن برسیم. در اولین اقدامات همه سیاستگذاری و همه توجهات، توجه به مسئله معیشت و مردم و رفع گرانی و خصوصا مسئله جوانان است. وقتی در مورد حوزه جوانان صحبت می کنیم یعنی کار و تولید انجام می شود، صادرات تقویت می شود، بیکاری کم می شود و فقر کاهش پیدا می کند و بسیاری از نسخه ها در صورتی که به جوانان توجه کنیم، یک جا عملی می شود. در مورد تحول صحبت کردید، این تحول چه ابعادی دارد و در چه مواردی است؟ ریشه تمام انحرافاتی که در این 42 سال اتفاق افتاده، چیست و چرا ما در این ایام پسرفت داشته ایم؟ چطور می شود 42 سال از عدالت گفتیم، این همه تأکیدات بزرگان انقلاب شده، ارزش های دینی ما و بزرگان ما همواره یادآوری می کنند، مردم ما این گونه مسائل را دوست دارند ولی تصویر اقتصاد نابرابر است. ضریب جینی که بالای 40 اعلام کردیم در مصرف است نه ضریب در درآمد و ثروت. چون سامانه اطلاعاتی اقتصادی وجود ندارد. نمی دانیم در اقتصاد زیرزمینی چه خبر است چه می کنند و پول ها را کجا تأمین می کنند. به همین دلیل شما می بینید که سال به سال نقدینگی زیاد می شود و بالای سه هزار هزار میلیارد تومان شده است. به گفته بانک مرکزی، در سال گذشته حدود هزار و 600 میلیارد تومان وام داده شده است. از طرف دیگر شاخص ها نشان می دهد که ما رشد اقتصادی منفی سه داریم. این نشان می دهد که این پولها جای دیگری مصرف می شود و نشان می دهد که عده ای دیگر با این پول ها کارهای دیگری می کنند. جریان ارز و بورس بازی ها و سفته بازی ها صورت می گیرد. سامانه مقتدر در مسائل اقتصادی لازم است که برای آن من راهکار دارم تا این موارد ریشه ای حل شود. تا نگاه دولت به کدخدا باشد وضعیت زندگی مردم همین است تا زمانی که نگاه حاکمان جامعه و مسئولانی که تراز بالای جامعه هستند این باشد که ایران بدون پیوستن به کدخدای ظالم نمی تواند زندگی کند وضعیت همین است و بدتر از این مسئله اشکال پارادایمیک در مسئولان ماست. من به تحول پارادایمیک و دیدگاهی در متولیان کشور قائلم تا زمانی که این دیدگاه وجود دارد یعنی معطل شدن کشور و گول خوردن ممتد مردم از صاحبان این نوع تفکرات. اخیرا آقای رئیس جمهور عبارت نا مناسبی را به کار گرفتند که لازم می دانم به ایشان و بقیه عرض کنم که توجه داشته باشند اینکه گفتند اگر عده ای دغلکاری نکنند مثلا برجام چه می شود. رئیس جمهور باید شأن و ادبیات، فرهنگ، تمدن و عزت ملت ایران را داشته باشد. به کارگیری این عبارات که بدآموزی دارد از جانب افرادی که در این سطوح از جامعه قرار دارند، صحیح نیست. مگر ملت ایران باید چند بار و چند سال فریب غربیها را در بد عهدی شان بخورند. قانون اساسی به هر رئیس جمهور 4 سال فرصت می دهد تا برنامه هایش را اجرایی کند. مردم ما 4 سال دیگر فرصت دادند و این عرف شده است و تقریبا همیشه ریاست جمهوری هشت ساله بوده است در حالی که در قانون 4 ساله است. وقتی 8 سال مردم ما فرصت دادند تئوری های نپخته و اعتماد به غربی ها را عملیاتی کنیم، باز هم نشده، آیا خود این فریبها دغل کاری و فریب کاری دشمنانی نیست که شما فرصت کشور را در این چند سال پای آن گذاشته اید؟ تا نگاه لیبرال سرمایه داری حاکم است باید فقر و شکاف را اینگونه ببینید موضوع بعدی تحول در نظام اقتصاد و تحول در نظام فرهنگی کشور است. اصل این است که باید دیدگاه پارادایمی مسئولین تغییر کند و تا زمانی که نگاه لیبرالی سرمایه داری غرب و نگاه سکولار فرهنگی بر نگاه سیاست گذاران کشور هم در دولت و هم در مجلس حاکم باشد باید فقر و شکاف را اینگونه ببینید و حتی بدتر. قاعده نظام لیبرال سرمایه داری همین است که پول، پول می آورد. اینها به نفعشان است. هرچه در جامعه تورم بیشتر باشد، برای اینها جایزه است چون اموالشان 10 تا 20 برابر می شود. و در نتیجه منابع کارمند و کارگر و کشاورز روز به روز پائین تر می آید. تا زمانی که این نگاه سیاست گذاری وجود دارد و اینکه خیلی از افراد رشد نمی کنند، چون فرهنگ دگرخواهی، همراهی، مشارکت مردم مورد بی مهری قرار می گیرد. کسی که میگوید دولت مسئول بهشت و جهنم مردم نیست خود را متولی امر نمیداند تا زمانی که نگاه سکولار فرهنگی در اداره کشور حاکم باشد یعنی تشویق به ازدواج سفید، تن ندادن و تشویق جوانان به مسئولیت های اجتماعی. بازنگه داشتن دست فضاهای مجازی که در جای خود برای ترقی و تعالی علمی لازم و ایجاد ارتباطات لازم است، بدون توجه به مدیریت لازم آن یعنی رها سازی. کسی که می گوید دولت مسئول بهشت و جهنم مردم نیست یعنی خودش را متولی این امور نمی داند. تا نگاه اشرافیگری در مسئولان باشد، توجه به فقرا اولویت کسی نخواهد بود در حالی که اولین وظیفه هر حاکمی سعادت آحاد جامعه باید باشد. نتایج همه مسائل اقتصادی و همه فعالیت ها باید به سعادت و خوشبختی انسان بینجامد. تا زمانی که نگاه اشرافی گری در مسئولان ما وجود داشته باشد، توجه به فقرا و ناتوانان اولویت کسی نخواهد بود. تا زمانی که دیانت و تقوا به عنوان افکار قدیمی و کهنه تلقی شود نمی توانیم جامعه را به بستر نجات بخشی که در جای خودش می تواند انسان ها را کمک کند، هدایت کنیم. جبهه انقلابی می خواهد کشور را با دیانت اداره کند که من در آن تفکر تعریف می شوم. من همانطور که از نگاه های ریاکارانه مصنوعی عده ای به اسم دین کاملا بیزارم، از نگاه های لاابالی گری ضد دینی که بشریت، اخلاق، خانواده و نابودی انسان ها را نشانه گرفته منزجر هستم. باید بدانیم با شعار نمی شود کشور را اداره کرد. باید با مردم صادق و ساده بود. بعضی به من توصیه می کنند که طرح مسائل فرهنگی ممکن است عده ای را از رأی دادن به شما منصرف کند. به این علت است که نتوانستیم موضوعات را خوب توضیح بدهیم. چه کسی می گوید باید سخت گیری صورت بگیرد. بنده معتقد به سخت گیری خصوصا در نسل جوان نیستم. نسل جوان ممکن است هم در اقتصاد و هم در اجتماع بدلیل ضرورت تجربه اشتباهاتی هم داشته باشد. باید تحمل کرد ودر جاهایی باید دست او را بگیریم. سخت گیری در نسل جوان را نمی پسندم اما این که طراز مشخص در بزرگ شدن جامعه و بالا بردن درک و فرهنگ جامعه نداشته باشیم و هر کسی هر کاری دلش خواست انجام دهد یعنی رها شدگی جامعه و مدیریت نکردن. مدیریت باید در تمام ابعاد جاری باشد. در این 30-40 سال که تمام سطوح متعدد را تجربه کردم، بخش های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، آموزشی، علمی، دانشگاهی، داخل و خارج کشور معتقدم کسی که در رأس قرار می گیرد باید به لحاظ سیاسی و اجتماعی جامع الاطراف بیندیشد. اگر قرار باشد حزب تشکیل بدهیم با شرایط فکری آن افراد جذب می شوند اما اگر بخواهیم کشور را اداره کنیم باید نگاه جامع داشته باشیم و باید بسیاری از ظرفیت های دلسوز جامعه که در تراز انقلاب و نظام می گنجد، به کار گرفته شوند. این مجموعه می تواند آتیه امیدوارکننده ای داشته باشد. عده ای مردم را ناامید می کنند. بنده به ساخت و اداره کشور امیدوارم. شاید کسی بگوید من به توانمندی های خودم اعتماد دارم. من به توانمندی جوانان کشور اعتماد دارم. زمانی که در وزارت ورزش و جوانان کار کردم و حتی زمانی که وزیر تعاون بودم، بخش بسیار زیادی از تعاونی های ما، تعاونی های دانش بنیان بود بسیار کارآمد و موثر تعاونی های مسکن مهر کارساز بود توانست مشکلات زیادی از مردم کم درآمد و جوانان را حل کند. تعاونی های سهامی عدالت همینطور. تعاونی های کارآفرینی و تعاون در استان ها که مدل بسیار خوبی در تجمیع و هم افزایی استعدادها، کارجویان و سرمایه های منطقه ای را می تواند فراهم کند. در تمام این موارد بیشتر جوانان مخاطب ما بودند. زمانی که وزیر ورزش و جوانان شدم، با این نسل بسیار عجین شدم. اگر به این موضوع توجه داشته باشیم، به اعتماد به جوانان و تجاربی که همه ما داریم، در رویکردها تحول ایجاد کرده و اصلاح کنیم که به تاکیدات بزرگان مخصوصا مقام معظم رهبری توجه داشته باشیم، کشور را می توان ساخت. نه به صورت شعارگونه که یک ساله، 5 ماهه و صد روزه همه چیز را درست می کنیم. اینها غیر علمی و از جهتی فریبکاری است. جوانان ما باید در هر سطحی که هستند، امیدوار باشند. این شدنی است و ما می توانیم این کار را انجام دهیم. امید مهمترین مسئله است. نسبت به کسانی که در رفتار و عملشان سعی می کنند مردم را ناامید کنند، نگران هستم و امیدوارم روش خود را اصلاح کنند. مذاکرات وین در جریان است و بخشی از سیاسیون آن را دنبال می کنند و برای مردم هم مهم است. در این دولت مقوله مذاکره با غرب خیلی برجسته شد و با این شعار روی کار آمدند. شما این رویکرد را چطور ارزیابی می کنید؟ آیا از مسیر مذاکره می توان مسائل و مشکلات کشور را آنطور که باید حل کرد؟ تجربه نشان داده است که مردم در هر دوره ای یک یا چند مشکل را مهمتر می دانند یا برایشان مهم تصور شده است و با فضای رسانه ها، ابعاد آن تقویت می شود. لذا در یک دوره ای مردم وقتی احساس کردند که عدالت زیرگرفته شده، به سمت کسی رفتند که شعار عدالت می داد. اینکه چقدر انجام شد بحث دیگری است. در یک دوره مردم فکر کردند که باید آزادی بیشتر باشد بعضی ها خیلی سخت گیرانه عمل می کنند که دین، بزرگان و انقلاب ما هم این را نمی گوید و فکر کردند کسی که حرف از آزادی می زند منجی است که بعضا به سمت فضای رها شدگی پیش رفت. در شرایطی مزاحمت های ممتد آمریکایی ها بیش از 40 سال در کشور ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، انباشته شد. توقعاتی در جامعه پاش آمد که باید این مزاحمت ها رفع شود. چون آمریکاییها ایران برای خود خود فرض کرده بودند بخاطر روح استکباریشان این استقلال ملت برای آنها قابل تحمل نبود و در واقع گاو شیرده حساب می کردند و با انقلاب اسلامی این موضوع از دست رفته و لذا آنها به این زودی راضی نمی شوند پس همواره برای ملت ما درد سر ساز بودند. همه هم می دانند که این ما نیستیم که مشکل هستیم. ما زندگی خودمان را می کنیم. ملت ایران هیچ وقت ظلم نکرده است. این راهبرد انقلابی ماست که نه ظلم می کنیم و نه به کسی اجازه ظلم می دهیم. از آنجایی که آمریکا به دنبال همان گاو قبلی خود است ظلم می کند که باید به او فهمانده شود که آن سبو بشکست و این پیمانه ریخت. این دردسرها سالهاست که اقتصاد ما را با مشکل مواجه کرده است. ارتباطات مالی و اقتصادی ما را با مشکل روبرو کردند. ارتباطات تجاری ما را با زحمت مواجه کردند که این ظالمانه است. طبقات متوسط جامعه بیشتر از پولدارها متضرر شدند. پولدارها از بستر تورم هم بهره می برند. در آن دوره آقای روحانی و تیمشان روی این موج سوار شدند که ما می توانیم این تحریم را بشکنیم و صد روزه اقتصاد را حل کنیم. اگر بخواهیم صد روزه حل کنیم باید مزاحمت ها را حل می کردیم. نه تنها 100 روزه حل نشد بلکه 4 سال دولت تمام شد، دوره بعد هم تمام شد و 8 سال دولت تمام شد بلکه کشور ما دچار وقت سوزی ها و هدر رفت منابع شد. چون به داخل کشور توجه نکردیم، به مشکلات داخلی مثل تورم، بیکاری و بسیاری از مسائل اجتماعی اضافه شد و اعتماد مسئولین به غربی ها هم بی فایده بود. هر دولت باید در 4 سال برنامه و کارنامه خود را اجرا کند. اگر صد روزه نه 4 ساله نتوانستند برنامه ها را اجرایی کنند نشان دهنده این است که ناتوان است. دوره صد روزه را به دو دوره تبدیل کردیم و 8 سال شد. باز هم می خواهید مردم را فریب دهید؟ چقدر وقت مردم و منابع و فرصت باید از دست برود؟ پس مسائل آمریکایی ها با ما اساسی است. ما با آنها موضوعی نداریم بنابراین مسائلی مانند fatf، پالرمو، cft و تمام مواردی که تحت عنوان کنوانسیون ها در لوایح آمده است ذیل همین قاعده مزاحمت است. شما می دانید که ما 28 بند FATF را اجرا کردیم با اینکه یک توافقنامه بین کشورهای جی هفت است. یک عده کشور که خود را نسبت به کشورهای دیگر برتر می دانند، تحت عنوان جی 7 قراردادهایی بین خود آوردند و توافق کردند. براساس فشارهای بین المللی می خواهند عده ای را وادار کنند که به حرف آنها عمل کنند که این زورگویی است. CFT را در سال 97 تصویب کردیم اما دیدیم موضوعات آنها اصلا تمام شدنی نیست. آنها تحت واژه های مبارزه با تروریسم و تأمین منابع مالی و تأمین جرایم سازمان یافته و... سعی می کنند که عمدتا در اندیشکده های غربی خود طراحی می کنند. کشورهایی که اصل ایجاد کننده این جرایم هستند، خودشان قاضی می شوند و کشورهای را مجرم تلقی کی کنند. در حالی که خودشان با ساختن گروههای تروریستی مانند داعش خالق این جرایم هستند مسئولین اصلی امریکا بارها گفتند که داعش را ما ایجاد کردیم و به مسئولین گروه های تروریستی پول می دهند و این روشن است. چطور می شود که ما باید پاسخ تروریست را بدهیم. تعریف آنها از تروریست با ما فرق می کند. ملت مستقل، قدرتمند و مقاوم مثل ایران زیر بار این زورگوییها نمی رود. بعضی در تلاشند تا در موضوع مذاکرات یک فضای دوقطبی ایجاد کنند. می گویند عده ای مخالف مذاکرات هستند و میخواهند مزاحمت های امریکا و بین المللی برای ما وجود داشته باشد. این حرف غلط است. تا زمانی که مزاحمت وجود دارد و دردسر توسط هر قدرت و کشوری وجود دارد، حاکمیت موظف است در قالب مذاکره و تفاهم و هر ابزار دیگری رفع مزاحمت کند. مگر زمانی که به کشور ما تجاوز شد، رفع مزاحمت نکردیم؟ اگر قرار بر مذاکره باشد باید طرف مذاکره باشیم نه موضوع مذاکره بنده معتقدم که مذاکره ایراد ندارد اما سبک مذاکره مشکل دارد. معتقدم اگر ما برای رفع مزاحمت آمریکایی ها و غربی ها مذاکره می کنیم باید طرف مذاکره باشیم نه موضوع مذاکره. وقتی شما موضوع مذاکره باشید یعنی متهم هستید. ما نمی خواهیم ما را محاکمه کنند. مشخص است که دشمن شما را چگونه محاکمه می کند. مردم را فریب می دهند و می گویند ما نباید دشمن تراشی کنیم و بعضی از مردم فکر می کنند که عده ای به دنبال دشمن تراشی هستند و ما به دنبال این هستیم که رفع دشمن تراشی کنیم. این کلمه را در جامعه جا می اندازند. این واژه دشمن تراشی تدریجا تبدیل به دشمن هراسی می شود و نتیجه این می شود که در مذاکرات نگران این هستیم که مبادا فلان کند و بهمان کند و به هر ذلتی تن می دهیم. کسانی که این روش را دنبال کردند، کم کم دچار دشمن سالاری می شوند. این تفکر دشمن سالاری است که اشکال دارد. بنده معتقدم مذاکرات بسیار مقتدرانه و قوی باید ادامه داشته باشد و راهکار ارائه می دهم و آن راهکار ایجاد اثبات خودمان در نظام بین المللی است که سه ضلع قدرت میدان، دیپلماسی هوشمند و اقتصاد مقاومتی است. باید در بسیاری از زمینه ها مقاوم باشیم تا دشمن طبق استراتژی بازدانده قرآنی که با اتکای به این قدرت دشمن نمی تواند برای شما مزاحمت ایجاد کند. خداوند در قرآن می فرماید شما باید اینقدر قدرت دار باشید که دشمنان خدا و دشمنان شما به فکر این نباشند که با شما بجنگند و شما مجبور باشید بجنگید و تعدادی کشته بدهید و دشمن برای شما مزاحمت ایجاد کند. طوری باشد که اصلا جرئت برنامه ریزی بر علیه شما نداشته باشد. اعتماد به غرب چیزی جز معطل شدن کشور و ادامه تسلط دشمن بر ما نیست در زمینه دفاعی هر روز روی میز حمله داشتند اما از زمانی که فهمیدند در زمینه دفاعی ما در جایی هستیم که هیچ قدرتی نمی تواند به ایران بگوید «بالای چشمت ابروست» پا پس کشیدند و این در زمینه اقتصادی هم امکان پذیر است. این نسخه را عملی و اجرایی کردیم و باید از این تجربه عملی شده درست استفاده کنیم. این روش اعتماد به غرب جز معطل شدن کشور و نگه داشتن مزاحمت دشمن و ادامه تسلی دشمن بر ما نیست و باید حواسمان باشد که این کارها راه دارد. انتهای پیام /