سه‌شنبه 29 مهر 1404

تماس وزارت خارجه با ویتکاف برای مذاکره؟/ زنگنه باعث شکست ایران در پرونده کرسنت شد / شرم‌الشیخ سیرکی بیش نبود

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
تماس وزارت خارجه با ویتکاف برای مذاکره؟/ زنگنه باعث شکست ایران در پرونده کرسنت شد / شرم‌الشیخ سیرکی بیش نبود

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند کار دشواری است. بسته خبری تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

گروسی ایران را تهدید کرد

روزنامه خراسان نوشت:

روز گذشته باز هم مدیرکل سیاست‌زده آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اظهاراتی داشت که بخشی از آن تهدید ایران تلقی می‌شود؛ آنجایی که از دور جدید حملات علیه تهران صحبت می‌کند. آنچه رافائل گروسی بیان می‌کند، نه گزارش یک مقام فنی که بیانیه‌ای از ستاد عملیات روانی بلوک غرب با نقش‌آفرینی جدی صهیونیست‌ها است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، در دوران او از یک نهاد نظارتی به شعبه‌ای از ناتو در لباس سفید علم تبدیل شده است؛ نهادی که مأموریتش دیگر راستی‌آزمایی نیست، بلکه تولید تردید و تمدید فشار است.

گروسی با ژست بی‌طرفی، در واقع بازیگر یک نمایش از پیش نوشته‌شده است؛ نمایشی با سناریویی که از سرزمین‌های اشغالی، لندن و واشنگتن دیکته می‌شود و هدفش ساده است: حفظ ایران در وضعیت «متهم دائمی» در هفته‌های منتهی به تهاجم رژیم صهیونی و آمریکا نیز گزارش وی زمینه این اقدام را فراهم آورد و انتقاد بسیاری از مقامات جهانی و تحلیلگران را در پی داشت. این‌بار هم گویا نقشی برای وی در این بازی طراحی شده است. گروسی می‌گوید: «نگرانی‌ها درباره احتمال دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای برطرف نشده»؛ اما در همان نفس، اذعان می‌کند که بازرسان هیچ نشانه‌ای از پنهان‌کاری ندیده‌اند. این تضاد، اتفاقی نیست؛ اصل بازی همین دوگانگی است، تولید ابهام برای تغذیه تهدید و تحریم، نه کشف حقیقت. مانند همان منطقی که تهاجم به افغانستان و عراق را توجیه کرد.

در این منطق معیوب، حقیقت ارزش ندارد؛ آنچه مهم است، «کارکرد ترس» است. آژانس گروسی، به جای آنکه نهاد علم باشد، به کارگاه سیاست بدل شده است؛ جایی که «اورانیوم» صرفا بهانه‌ای برای مهندسی ادراک جهانی از ایران است. او بازرس نیست، سخنگوی اضطراب کنترل‌شده است و در جاهایی پس از ایفای نقش جاسوسی در مقام بازپرس هم ظاهر می‌شود؛ آن هم با هدف تغییر واقعیت و کتمان حقیقت. وقتی گروسی با طعنه می‌گوید: «بازرسان تنها وقتی به سایت‌های ایران دسترسی دارند که تهران منفعتی ببیند»، در واقع از ایران می‌خواهد امنیت ملی خود را گروگان اعتماد به کسانی بگذارد که حتی ترور دانشمندانش را محکوم نکردند. این مطالبه، نه نشانه دلسوزی برای صلح جهانی، که سند عریان بی‌شرمی دیپلماسی غرب است. سندی عریان از ابزاری بودن سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی است که ضد رسالت خود عمل می‌کنند و این شرایط زمینه نامه مشترک ایران، چین و روسیه برای اعلام پایان تحریم‌ها و غیرحقوقی بودن اسنپ‌بک را فراهم می‌کند که خود ضربه‌ای به جایگاه حقوقی و سیاسی سازمان ملل و شورای امنیت است.

او باید ایران را در قاب تهدید نگه دارد تا میز مذاکره همچنان بر مدار امتیازدهی بچرخد. هر جمله‌اش، بخشی از پازل مهندسی ترس است؛ هر گزارشش، برگ جدیدی از پرونده‌سازی برای تمدید بحران. اما حقیقت، لج‌بازتر از سیاست است. تاریخ نشان داده که هیچ امپراتوری با جعل اضطراب دوام نیاورده است. گروسی و اربابانش، دیر یا زود خواهند فهمید که ایران نه موضوع پرونده، بلکه معمار آینده منطقه است و آژانس اگر به جای علم، در سیاست دفن شود، دیگر هیچ مرجعیتی نخواهد داشت؛ نه در تهران، نه در جهان. این پایان نقش‌آفرینی گروسی است و باید این رویکرد سیاسی را کنار بگذارد. با بحران‌آفرینی در جهان شاید غرب را راضی کند، اما آینده بر اساس حقیقت و واقعیات شکل خواهد گرفت.

******

از «امضای کری تضمین است» تا «مقصریابی نکنیم»!

روزنامه کیهان نوشت:

روزنامه غربگرای شرق درباره خسارت‌های نقد و وعده‌های عملی‌نشده برجام می‌گوید: «اگرچه به لحاظ تاریخ‌نگاری و مرور سوابق می‌توانیم بر مقصریابی متمرکز شویم، اما منافع ملی ایجاب می‌کند که خود را از زندان گذشته خلاص کنیم». این روزنامه با اشاره به پایان توافق ده ساله برجام نوشت: «برجامی که با امضای 2015 به عنوان دستاوردی نادر از دیپلماسی چندجانبه مطرح شد، در مواجهه با خروج یکجانبه ایالات‌متحده در 18 اردیبهشت 97 و ناکامی تروئیکا در اجرای تعهدات، به تدریج به «پیراهن هزار‌تکه» تبدیل شد. هر بازیگر بین‌المللی در این دهه، یک لایه از توافق را برید و سهم خود را در تضعیف ساختار حقوقی و سیاسی آن گذاشت؛ آمریکا با خروج فشار را بازگرداند، اروپا با ناتوانی در جبران خلأ تحریم‌ها و حتی چین و روسیه با رفتارهای دوگانه کمکی آشکار نکردند. ایران می‌توانست با شروع به کار ترامپ در دور اول ریاست‌جمهوری‌اش و خواست او مبنی بر اصلاح برجام، با آمریکا وارد مذاکره شود و ببیند که منظور ترامپ از اصلاح برجام چیست. ما حداقل می‌توانستیم در یک نشست با طرف آمریکایی از مقاصد و نیات آنها مطلع شویم و تصمیم لازم را بگیریم. متأسفانه در دوره بایدن نیز امکان احیای برجام وجود داشت و توافق لازم نیز در سه ماه آخر دولت روحانی حاصل شده بود، اما نشد که نشد».

شرق در پایان می‌نویسد: «اکنون اگرچه به لحاظ تاریخ‌نگاری و مرور سوابق می‌توانیم بر مقصریابی متمرکز شویم، اما منافع ملی ایجاب می‌کند که خود را از زندان گذشته خلاص کنیم و بر حال و آینده متمرکز شویم و بکوشیم تا حداقل بخشی از آب رفته را به جوی بازگردانیم. ترامپ دنبال جنگ دیگری نیست و می‌توان از طریق مذاکره با او به یک راه‌حل که برای طرفین قابل قبول باشد، برسیم. اگر این ممکن نشود، یا با خطر اثرگذاری اسرائیل بر ترامپ و گرفتن مجوز دیگری برای حمله به ایران مواجه خواهیم بود یا با خطر ادامه نامحدود تحریم‌ها که در شرایط خاص کنونی، تهدید بزرگی برای ایران خواهد بود».

ادعای شرق درباره اینکه از زندان گذشته خلاص شویم و به مقصریابی نپردازیم در حالی است که اولاً همین روزنامه ادعا می‌کند می‌توانستیم با ترامپ برجام را احیا کنیم اما نکردیم (!) شرق به یاد نمی‌آورد که آقای روحانی به درستی گفت مذاکره با طرفی که توافق تعهد شده و مورد حمایت شورای امنیت را اجرا نمی‌کند، دیوانگی است. همچنین گویا به یاد نمی‌آورد که دولت پزشکیان در حال مذاکره با همین ترامپ بود که با خیانت وی و حمله به ایران مواجه شد! ثانیاً بحث اصلاً مقصریابی در گذشته نیست بلکه ناظر به این موضوع است که شبکه غربگرای تحریف، با وجود آشکار شدن خسارت‌های بزرگ برجام و قرار گرفتن این طیف در موضع اتهام، باز هم تلاش می‌کند (با فراموشاندن عبرت‌های موجود) همان خیانت را در قالب دعوت به مذاکرات جدید (دیکته‌نویسی) تکرار کند.

شرق همان روزنامه‌ای است که تیتر زد، امضای کری تضمین است. این روزنامه و هم‌طیفانش مدعی لغو بدون بازگشت تحریم‌ها بودند و تیتر می‌زدند هر روز تاخیر در اجرای برجام فلان مقدار خسارت دارد و با اجرای آن، چند صدمیلیارد دلار پول بلوکه‌شده و سرمایه خارجی به کشور سرازیر خواهد شد. اما سرانجام کار دیدیم که هم تحریم‌ها سه‌برابر شد و هم اروپای عهدشکن، مکانیسم ماشه‌ای را که تیم روحانی و ظریف به عنوان حربه فشار و امتیازگیری تقدیم غرب کرده بودند، به اجرا گذاشت. یادآور می‌شود برخلاف ادعای شرق، در دوره بایدن هم که متضمن لغو تحریم‌ها و ارائه تضمین معتبر برای عدم تکرار پیمان‌شکنی بود، از سوی آمریکا ارائه نشد بلکه دولت بایدن اصرار داشت بدون عمل به این خواسته‌های ایران، تعلیق برجام را ابزار گروکشی و باج‌خواهی بیشتر قرار دهد.

******

چرا مصر می‌خواهد میانجی ایران و آمریکا باشد؟

روزنامه دنیای‌اقتصاد نوشت:

کشورهای منطقه از جمله مصر نگران تشدید بحران بر سر پرونده هسته‌ای ایران هستند؛ به‌خصوص با توجه به جنگ تحمیلی 12روزه و اوضاع مبهم فعلی که احتمال درگیری مجدد را نیز مطرح می‌سازد. در این زمینه مصر سعی کرد با میزبانی گفت‌وگو میان ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و استفاده از روابط خوبی که با آمریکا و اتحادیه اروپا دارد، مواضع طرفین را به هم نزدیک کند. این تلاش برای مقطعی مفید بود که منجر به توافق قاهره شد. تلقی این بود که این توافق باعث می‌شود توافقات بیشتری در راه باشد و مواضع طرف‌های مختلف درگیر به هم نزدیک شود و احتمال درگیری‌های مجدد نیز کاهش پیدا کند.

درعین‌حال این مسئله می‌توانست به ارتقای جایگاه منطقه‌ای مصر کمک کند. منتهی تداوم اختلافات ایران، آمریکا و اروپا بر سر فرآیند موسوم به اسنپ‌بک سبب شد توافق قاهره عمر طولانی پیدا نکند و طرفین درگیر مواضع سرسختانه‌ای را دنبال کنند. چنان‌که ایران صریحا اعلام کرد با کلید خوردن مکانیسم ماشه، توافق قاهره را معتبر نمی‌داند و روابط با آژانس را در چارچوب شرایط جدید ارزیابی و دنبال خواهد کرد که به معنای کاهش نظارت آژانس بر فعالیت‌های هسته‌ای ایران خواهد بود.

سیاستمداران مصری با رایزنی با طرفین و تلاش برای میانجیگری در واقع قصد دارند توافق قاهره را احیا کنند و مانع از تشدید رقابت‌ها و درگیری‌ها در سطح منطقه شوند. آنها می‌دانند درگیری مجدد میان ایران و رژیم اسرائیل، رویدادی است که پیامدهای منطقه‌ای سهمگینی خواهد داشت و پای دیگر بازیگران را نیز خواسته یا ناخواسته به درگیری و ستیز باز خواهد کرد. لذا مصری‌ها ضمن آنکه در اندیشه احیای جایگاه سیاسی و منطقه‌ای مصر هستند، از آن مهم‌تر از بروز یک درگیری گسترده با پیامدهای ناخواسته در منطقه نگران هستند.

******

زنگنه باعث شکست ایران در پرونده کرسنت شد

مجید جعفرزاده، معاون حقوقی رئیس‌جمهور در دولت نهم، طی گفت‌وگویی با سایت اقتصاد 120، پیرامون پرونده کرسنت و نقش بیژن زنگنه در این پرونده که در نهایت به ضرر ایران و تصاحب دارایی‌های شرکت ملی نفت منجر شد، صحبت کرد که بخش‌هایی از اظهارات وی به شرح زیر است:

* خیلی از متخصصان حاضر در وزارت نفت در آن سال‌ها راجع به فساد در قرارداد کرسنت به مسئولان دولتی هشدار دادند. می‌دانستند که این موضوع فرمول من‌درآوردی و به ضرر کشور است.

* در دادگاه برگزار شده برای این موضوع، 8 نفر محکوم شدند و به دلیل انتصاب‌های سیاسی در ساختار کشور، زنگنه دوباره این افراد را به سمت‌های خود برگرداند. از طرفی، در دیوان داوری که بین ما و شارجه بود، سرداور دیوان اظهار کرده بود که اگر این قرارداد مشکل داشته و فاسد بوده، پس چرا همان افراد را دوباره به سرکار خودشان برگردانید. به همین دلیل ادعای ایران در دیوان داوری پذیرفته نشد.

* علت اینکه ما در دادگاه کرسنت محکوم شدیم و اموالمان مصادره شد، این بود که زنگنه در سال 92 مجددا وزیر شد و مدیرانی را که رشوه دریافت کرده بودند دوباره به وزارت نفت برد.

* یک بار زنگنه در حضور من اعتراف کرد که پرونده کرسنت آلوده به فساد و رشوه است، ولی الان زیر حرفش زده و می‌گوید چنین چیزی نیست.

* اگر زنگنه روز اول می‌فهمید همکارانش چه رشوه‌ای گرفته و چه فسادی در کرسنت کرده‌اند هیچگاه قرارداد را دنبال نمی‌کرد.

* مهدی هاشمی رفسنجانی که آن زمان مدیرکل بین‌الملل وزارت نفت بود همه را به سمت قرارداد پر از فساد کرسنت سوق داد و این هزینه‌ها را به کشور تحمیل کرد.

****** 

سوء استفاده سیاسی از جنازه برجام

روزنامه جوان نوشت:

برجام اساساً مانندیک معاهده سیاسی در امتداد برنامه‌های خصومت آمیز غرب علیه ملت ایران طراحی شد؛ از این رو، کشور‌های غربی با اهداف چندگانه سیاسی از جمله براندازی نظام اسلامی، تحدید و تضعیف قدرت روزافزون ایران اسلامی و جلوگیری از روند پیشرفت‌های ملت ایران در زمینه‌های مختلف به ویژه بهره برداری از انرژی هسته‌ای بر انعقاد آن اصرار داشتند. با محقق نشدن هیچ یک از اهداف غرب در طول ده ساله عمر برجام، طرف‌های غربی تلاش می‌کنند تا از جنازه آن هم پس از تاریخ مصرفی که خود آنها تعیین کرده و در قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل نیز به تصویب رسیده بود، سوء استفاده کنند.

چرایی ناخرسندی غربی‌ها از پایان تاریخ مصرف برجام زمانی آشکارتر می‌گردد که به هدف اصلی آنها در قالب طراحی جنگی ترکیبی شامل انقلاب رنگی، جنگ نیابتی، جنگ سایبری، جنگ اطلاعاتی و پروپاگاندا، نیرو‌های نامنظم، جنگ اقتصادی، حمایت از ناآرامی‌های داخلی و دیپلماسی اشاره گردد. کافی است به محتوای دو کنفرانس امنیتی مونیخ و مسکو در سال‌های 2014 و 2015 همزمان با انعقاد برجام توجه شود که در قالب کتابی تحت عنوان «جنگ هیبریدی، رویکرد غیرمستقیم و انعطاف پذیر به تغییر رژیم» توسط اندرو کوربیکو به رشته تحریر درآمده است. وی تغییر رژیم در ایران را هدف اصلی امریکا از طراحی جنگ ترکیبی برشمرده و می‌نویسد: «ایجاد بحران در هماهنگی راهبردی ایران، ترکیه و روسیه از جمله اهداف امریکا برای تغییر رژیم در این سه کشور از هلال رنگی است. مهم‌ترین ظرفیت‌های ایران برای شکل‌گیری یک انقلاب رنگی موفق، به نظر او احیای جنبش سبز، درگیری‌های قومی، یک رخداد اختلاف برانگیز مانند انتخابات و ناامیدی از بهره برداری مناسب دولت از توافق هسته‌ای یا نارضایتی از لغو آن است».

این نویسنده روسی که کتاب خود را در حال و هوای نهایی شدن توافق هسته‌ای منتشر کرده است، می‌افزاید: «بخش‌هایی از جمعیت ایران انتظارات «غیرواقع بینانه» از نتایج این توافق دارند و اگر این توافق نتواند آنگونه که انتظار می‌رود، رفاه مردم را افزایش دهد یا اخلال و تأخیر‌های غیرمنتظره‌ای در اجرای آن رخ دهد، ممکن است تظاهرات عمومی علیه حکومت در ایران رخ دهد. او پیش بینی می‌کند امریکا و متحدان غربی‌اش راهی برای اتهام نقض توافق به ایران یافته و در اوج انتظارات مردم، تحریم‌ها را برگردانند.»

کوربیکو سال‌ها پیش از پاره شدن برجام نوشت: «یکی از سناریو‌های محتمل برای انقلاب رنگی در ایران، سوق دادن شرایط به سمت لغو توافقات هسته‌ای است زیرا با توجه به انتظارات بیش از حد برخی اقشار جامعه ایران از پیامد‌های توافق، ایجاد وقفه جدی در آن بهانه خوبی برای اعتراضات خیابانی خواهد بود. اگر ارتباطاتی میان سران این جنبش با سمن‌ها یا ارگان‌های اطلاعاتی غرب برقرار شده باشد، چنین اعتراضاتی می‌تواند جنبش سبز سال 2009 میلادی را به شکل «انقلاب سبز» تکرار و تکمیل کند».

در حالی هدف غرب از برجام براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام و مکتوب شده است که دولت وقت ایران نه تنها به آن وقعی ننهاده بلکه در یک خطای راهبردی هدف سیاسی ایران که اثبات بدعهدی امریکا و اروپا تعیین شده بود را به اهداف اقتصادی، لغو کلیه تحریم‌ها و حتی گشایش اقتصادی و سرمایه گذاری خارجی تغییر داد و احتمالا ناخواسته و صرفا از روی ناآگاهی، دقیقا رفتاری از خود نشان می‌دهد که نقشه دشمن را جهت زمینه‌سازی برای اغتشاش خیابانی تکمیل می‌کرد.

******

تماس وزارت خارجه با ویتکاف برای مذاکره؟

در حالی که مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا با حمله 23 خرداد رژیم ایالات‌متحده و اسرائیل به بن‌بست خورد و پس از آن زیاده‌خواهی‌های طرف آمریکایی و اصرار بر سر مذاکرات موشکی، درب‌های گفت و گو را بست و رهبر معظم انقلاب هم در آخرین سخنرانی خود بر تجربه مضر بودن مذاکرات تأکید کردند، اما باز هم برخی گمانه‌زنی‌ها و اظهارات از احتمال مذاکره ایران و آمریکا حکایت می‌کند.

ابوالفضل ظهره‌وند، عضو کمیسیون امنیت‌ملی مجلس شورای‌اسلامی در آخرین گفت و گوی خود مدعی شده که تماس‌هایی از سوی وزارت خارجه با طرف‌های آمریکایی و استیو ویتکاف برای کلیدزدن مذاکرات برقرار شده است.

از سویی دیگر، استیو ویتکاف هم در جدیدترین صحبت‌های خود و طی مصاحبه‌ای با شبکه خبری سی. بی‌. اس مدعی شده که تماس‌هایی از سوی ایرانی‌ها دریافت کرده است! نماینده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا در امور خاورمیانه در این‌باره گفته است: «تماس‌هایی از ایرانی‌ها دریافت می‌کنیم. می‌دانید امیدواریم که یک راه حل دیپلماتیک بلندمدت با ایران داشته باشیم. داریم روی این مساله کار می‌کنیم. ما داریم با ایران کار می‌کنیم و با آنها گفت‌وگو می‌کنیم».

این در حالی است که عباس عراقچی، وزیر امور خارجه 9 روز پیش پیرامون ماجرای رد درخواست مذاکره مستقیم از سوی آمریکایی‌ها در نیویورک، فاش کرد ویتکاف شرط گذاشته بود ایران ابتدا برخی خواسته‌های آمریکا را بپذیرد و بعد وارد مذاکره شود؛ شرطی که او آن را تحمیل و دیکته سیاسی خواند و رد کرد.

حتی پیش از این هم مقامات آمریکایی صریح‌تر از همیشه از شروط تحقیرآمیز خود پرده برداشته بودند؛ از جمله مارکو روبیو که یک ماه پیش در کنار نتانیاهو حتی موشک‌های کوتاه‌برد ایران را تهدیدی برای آمریکا و اسرائیل خواند و ترامپ که هفته گذشته در کنست اسرائیل گفت که یکی از شروط گفت‌وگو با ایران «به رسمیت شناختن حق موجودیت اسرائیل» است!

انتظار می‌رود که وزارت خارجه نسبت به اظهارات اخیر ویتکاف و همچنین عضو کمیسیون امنیت‌ملی مجلس موضعی شفاف اتخاذ کند.

******

شرم‌الشیخ سیرکی بیش نبود 

الیاس حضرتی، رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت در گفت‌وگو با خبرگزاری ایلنا، درباره شرکت نکردن دولت جمهوری اسلامی ایران در نشست شرم‌الشیخ، گفت: «درباره اینکه چرا ایران در این نشست شرکت نکرد و دولت نظر کارشناسی‌اش را داشت و وزارت خارجه تحلیلی بر موضوع داشت، این مطالبات به نهادهای بالادستی ارائه شد و تصمیم در آنجا گرفته شد و طبیعی است که دولت هم بر اساس تصمیماتی که گرفته می‌شود، عمل می‌کند».

رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت خاطرنشان کرد: «یک نظر هم بر این بود که آنجا یک سیرکی بیش نیست و آقای ترامپ آنجا یک مراسمی را تشکیل داده و ابتکار عمل دست خودش است. اول و آخر ماجرا دست خودش است. ترکیب و اجرا دست خودش است و آنجا می‌خواهد جشن عروسی بر پا کند و اعلام پیروزی مطلق داشته باشد و بگوید دنیا فقط در دست اوست و با اشاره انگشت آن می‌چرخد».

وی تاکید کرد: «بر همین اساس حضور کشور مستقلی مانند ایران که همیشه، چه در همین سه ماه قبل چه در رابطه با برجام و اسنپ بک آسیب‌های جدی از آمریکا دیده است و در طول تاریخ لحظات و صحنه‌های مختلف مرتب آمریکایی‌ها به ما لطمه و ضربه زدند و مرتب بدعهدی و نامردی کردند، در جایی که ابتکار عمل دست آن‌هاست خیلی وجاهت و مناسبتی ندارد و نتیجه‌ای هم ندارد».

حضرتی گفت: «نه اینکه از اجلاس‌های بین المللی فرار کنیم و دور باشیم. همین جنبش عدم تعهد جلسه‌ای داشت که بالای 150 کشور عضویت داشتند و ایران هم در آن حضور داشت و جزو صحنه‌گردانان جنبش عدم تعهد است. یک ماه نشده است که رئیس‌جمهور و وزیر امورخارجه در جلسات سازمان ملل حضور پیدا کردند. یک هفته آنجا بودند و در تمامی جلسات حاضر شدند». 

وی با بیان این که ما مرد گفت وگو و اهل گفت وگو هستیم، عنوان کرد: «سیاست ما هم همچنان با دنیا و کشورهای مختلفی که دوست هستند به مراتب بهتر است و با باز هم با کشورهایی که در حق ما نامردی کردند، مانند همین کشورهای اروپایی در حال گفت‌وگو و صحبت خواهیم بود».

رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت گفت: «ما در گفت‌وگو را هیچ وقت نبستیم ضمن این که همیشه آماده بودیم تا از استقلال، حیثیت، مملکت و مردم دفاع کنیم. چیزی که مهم‌تر از همه چیز است این است که مردم باید به دور از این مشکلات جاری که وجود دارد همبستگی خودشان را به عنوان راهبرد اصلی در دفاع از ایران حفظ کنند».

******

پایان توهم رفع تحریم

روزنامه وطن‌امروز نوشت:

در طول دهه‌ای که از امضای توافق هسته‌ای (برجام) گذشت، واقعیت‌های سختی بر همگان آشکار شد. توافقی که قرار بود «تمام تحریم‌ها را لغو کند» نه‌تنها به این وعده جامه عمل نپوشاند، بلکه ساختار فشار غرب - به عنوان یکی از ابزارهای حفظ هژمونی مالی و سیاسی - پابرجا ماند و صرفاً شکل و عنوان آن تغییر کرد. در همان ماه‌های نخست اجرای برجام، تحریم‌های جدیدی با برچسب‌هایی چون «موشکی»، «حقوق بشر» و «مبارزه با تروریسم» جایگزین تحریم‌های قبلی شد و آمریکا و اروپا از روز نخست، با تفاسیر موسع از بندهای توافق، عملاً آن را به چارچوبی برای مشروعیت‌بخشی به فشار بدل کردند.

با خروج رسمی آمریکا از برجام در 18 اردیبهشت 97، همان تعلیق نیم‌بند نیز پایان یافت و تمام تحریم‌های قبلی - اعم از قطعنامه‌های شورای امنیت و تحریم‌های ثانویه - دوباره فعال شد. حتی اروپا که در ظاهر نقش میانجی داشت، عملاً در مدار سیاست فشار حداکثری واشنگتن حرکت کرد. نتیجه نهایی آن بود که برجام، پس از 10 سال، نه‌تنها تحریم‌ها را رفع نکرد، بلکه دامنه آنها را گسترش داد؛ چنانکه در این یک دهه، بیش از 1000 تحریم جدید علیه ایران اعمال شد. پیامد این روند بر شاخص‌های کلان اقتصاد ملی سنگین بود. رشد اقتصادی ایران که تا پیش از دور جدید تحریم‌ها (اوایل دهه 1390) میانگین سالانه‌ای 4 تا 5 درصد داشت، از سال 1391 به بعد با رکودهای پیاپی روبه‌رو شد. در فاصله 2011 تا 2021، میانگین رشد اقتصادی ایران نزدیک به صفر بود. سال 2016، هم‌زمان با اجرای برجام، رشد اقتصاد به حدود 8.8 درصد رسید اما این جهش کوتاه‌مدت با بازگشت تحریم‌های آمریکا در سال 2018 از میان رفت و طی سال‌های 2018 تا 2020 اقتصاد کشور 6 درصد کوچک شد.

در همین دوره، تورم بالا و مزمن به یکی از ویژگی‌های پایدار اقتصاد ایران تبدیل شد؛ میانگین تورم سالانه از 10 درصد در ابتدای دهه 1390 به بیش از 40 درصد در سال‌های اخیر رسید و قدرت خرید خانوارها را بشدت فرسود. همزمان نرخ ارز نیز جهشی کم‌سابقه داشت؛ دلار که سال 94 حدود 3500 تومان بود، اکنون در بازار آزاد به محدوده 110 هزار تومان رسیده. این شاخص‌ها صرفاً داده‌های اقتصادی نیست، بلکه بازتابی از وابستگی ساختاری اقتصاد ایران به محیط بین‌المللی نابرابر و سیاست انتظار برای تغییر رفتار غرب است. هزینه اتکا به وعده‌های قدرت‌های غربی و تعلیق اصلاحات درونی، سنگین‌تر از آن بود که بتوان با امید به «توافق بعد» جبرانش کرد.

اکنون، پس از این دهه پرفراز و نشیب، نوعی اجماع در سطوح مختلف سیاست‌گذاری ایران شکل گرفته است: غرب هرگز داوطلبانه تحریم‌ها را کنار نخواهد گذاشت، مگر زمانی که ایران را در ابعاد اقتصادی، فناورانه و ژئو‌سیاسی تضعیف کرده باشد. تجربه برجام نشان داد هدف واقعی واشنگتن و متحدانش از مذاکره، نه رفع نگرانی‌ها، بلکه بازطراحی رفتار و ساختار اقتصادی ایران در چارچوب وابستگی کنترل‌شده بود.

غرب نه‌تنها ایران را از منظر امنیتی «عادی» نکرد، بلکه از سازوکارهای حقوقی برجام برای حفظ ابزار تهدید استفاده کرد. این واقعیت، بازتاب مستقیم منطق قدرت در روابط بین‌الملل است؛ جایی که «قدرت اقتصادی» و «موقعیت ژئو‌سیاسی» به‌هم گره خورده‌اند. خوش‌بینی به این نظم و تصورِ توافق با ساختاری که بر محور تسلط مالی و انرژی شکل گرفته، ساده‌انگاری است. تحریم نه تاکتیک، بلکه بخشی از استراتژی مهار بلندمدت ایران در نظم تک‌قطبی غرب است. بنابراین گره زدن سرنوشت اقتصاد کشور به تغییر رفتار این نظم، خطای راهبردی و تکرار تجربه شکست‌خورده دهه گذشته است.