در تئاتر ایران چه میگذرد؟
تئاتر به معنای آنچه امروزه موجود است در نگاه اول پدیدهای وارداتی است، از همین رو برخی تئاتر را جزو معدود محسنات فرهنگ غرب بهحساب میآورند که میتواند به توسعه فرهنگی بینجامد؛ اما آنچه در واقعیت امر اتفاق افتاده بیانگر آن است که چگونگی ورود تئاتر به فرهنگ ایرانی موجب بروز آسیبهایی شده است. این هنر در حال حاضر بهسان مرکبی چموش و بهعنوان یکی از دغدغههای مدیران فرهنگی و اصحاب هنر...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ اگر با نگاه تاریخ پژوهانه به موضوع تئاتر بنگریم، نمایش در میان همه اقوام از دیرباز رایج بوده و هر قومی بسته به آیینها و رسوم خود از نمایش و هنرنمایشی بهره میجسته است؛ هرچند برخی از تاریخپژوهان معتقدند که نمایش به شیوه امروزی که در سالنهای مخصوص اجرا میشود، از چندین هزار سال پیش و قبل از یونان قدیم - که خاستگاه تئاتر امروزی است - در بینالنهرین و در میان ساکنین فالت ایران رایج بوده است، اما آنچه امروزه محل بحث قرار دارد، شکل امروزی تئاتر است که محصول تمدن غرب است، لذا همواره این وارداتی بودن محل بحث و مناقشه قرار دارد.
تئاتر نیز مانند هر پدیده وارداتی دیگر اقتضائاتی با خود به ارمغان آورده است که البته الزاما منفی نیست. برخی تئاتر را جزو معدود محسنات فرهنگ غرب بهحساب میآورند که میتواند به توسعه فرهنگی بینجامد؛ اما آنچه در واقعیت امر اتفاق افتاده بیانگر آن است که چگونگی ورود تئاتر به فرهنگ ایرانی موجب بروز آسیبهایی شده است. این هنر در حال حاضر بهسان مرکبی چموش و بهعنوان یکی از دغدغههای مدیران فرهنگی و اصحاب هنر انقلاب موردتوجه قرارگرفته است. اگرچه طی دهههای گذشته بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نسلی پرورشیافتهاند که توانستهاند از ابزار هنر تئاتر در خدمت اندیشه ایرانی اسلامی استفاده کنند، اما با توجه به اینکه نسل پیشگام عمدتا ریشه در فضای فرهنگی قبل از انقلاب دارند و یا در فضای روشنفکری و در تعامل با فرهنگ غرب زیستهاند، همچنان جریاناتی معارض بافرهنگ ایرانی اسلامی وجود دارند. لازم به ذکر است که بخش عمدهای از نسل پیشگام مورداشاره، عمدتا طیف هنرمندان حزب توده در دوره پهلوی اول و یا از تأثیر گیرندگان مستقیم و غیرمستقیم آنها هستند. همچنین ازآنجاییکه بنیادهای متعلق به فرح پهلوی در دوره پهلوی دوم نیز در عرصه تئاتر فعالیتهای پررنگی داشتهاند و از مجریان و سیاستگذاران آن بودهاند، ارزشهای مرتبط با رژیم قبل هنوز هم در این عرصه نمود محسوسی دارد. گفتنی است دوره پهلوی دوم نقش مهمی در شکلگیری بنیانهای تئاتر و رشد هنرمندان این عرصه داشته است. در طول چهار دهه اخیر جریانهای معارض متعددی بهواسطه بیتوجهی مدیران فرهنگی جمهوری اسامی هنوز هم در حوزه تئاتر حضور پررنگ دارند که این مسئله آسیبها نقصها و نابسامانیهایی را در این عرصه بروز داده است. نوشتار حاضر سعی در بررسی این آسیبها بهصورت عینی و با عنایت به وضع موجود دارد. 1- مخاطبان تئاتر ایران چه کسانی هستند؟ 1-1- اقشار مرفه و متوسط بنا به دلایل تاریخی و اجتماعی، مخاطبان تئاتر امروز ایران را اقشار مرفه و متوسط شهری تشکیل میدهند. از این میان دو دلیل مهمتر هستند: اول به این خاطر که تئاتر از دیرباز بهعنوان پاتوقی برای روشنفکران، مرفهین و فرنگ رفتگان محسوب میشد؛ اکثریت این اقشار از لحاظ سطح اجتماعی جزو مرفهین و اقشار متوسط شهری محسوب میشدند؛ دوم به این دلیل که قیمت بلیت تئاتر بهواسطه محدودیت تماشاگران هر سانس، همواره بیشتر از قیمت سینما و سایر اماکن تفریحی بوده است؛ لذا قشر کم درآمد کمتر به سمت تماشای تئاتر رفتهاند. البته پیچیدگیهای فنی و محتوایی تئاتر نیز سبب شده تا عامه مردم از هضم و درک آن عاجز باشند و نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. 1-2- اعضای صنوف تئاتر دسته دیگری از مخاطبین تئاتر، اعضای رسمی و غیررسمی صنوف مختلف تئاتر هستند؛ حدود سی درصد از مخاطبین تئاتر از داخل دایره عوامل تئاتر کشور هستند که در طول اجراهای مختلف در سالنها حضور مییابند و با توجه به محدودیت مخاطبین تئاتر، نوعی گردش سرمایه در داخل تئاتر را نیز به وجود میآورند. لازم به ذکر است که در مجموع قشر سنتی - مذهبی که بخش اعظمی از جامعه را تشکیل میدهد، بهطورکلی از سالنهای تئاتر به دور است. تنها بخش کمی از این اقشار فراگیر اجتماعی، گاهی به تماشای تئاترهای مذهبی و آیینی میروند که البته عمده چنین نمایشهایی خارج از دایره شمول تئاتر حرفهای قرار دارند؛ زیرا این دسته از آثار نمایشی اغلب در شرایط خاص به روی صحنه میروند و مخاطبان آن بدون ابتیاع بلیت و صرف هزینه به تماشای نمایش مینشینند. 2- ادراک سازی تئاتر از فضای ایران 2-1- سیر تطور درونمایه تئاترهای ایرانی در سالهای اخیر، آزادی نسبی و فضای بازی که در حوزه ممیزی تئاتر رخ داده از یک سو و ظهور سالنهای نمایش خصوصی از سوی دیگر، سبب شدهاند که تئاتر امروز برخلاف تئاتر دهههای شصت و هفتاد محملی برای اجرای نمایشنامههای کلاسیک غربی و آثار شاعرانه جشنواره پسند ایرانی نباشد. در سالهای گذشته، بخشی از نمایشها بر اساس نمایشنامههای کلاسیک مانند آثار شکسپیر، چخوف، برشت و نویسندههای متأخری مانند هنریک ایبسن (1828-1906) به روی صحنه میرفت و یا برداشت و اقتباسی از آثار آنان بود. همچنین آثار نویسندههای کهنهکار ایرانی مانند، بهرام بیضایی، اکبر رادی و دیگران نیز مورد توجه قرار داشتند. درصد ناچیزی از آثار هم متعلق به متون نوشته شده توسط نویسندگان جوان بود که در قالب تئاترهای دانشجویی و آوانگارد (پیشرو) اجرا میشد؛ اما امروزه ترکیب نمایشنامهها و درونمایههای نمایشنامهها به هم خورده است و برخلاف دهه هفتاد که شاعرانگی و انگارههای روشنفکری در آنها برجسته بود، به نوعی از عامهپسندی در نمایشنامه و تجربهگرایی در فرم روی آورده است. علت اصلی چنین رویکردی، ظهور سالنهای خصوصی و خودگردان شدن تئاتر است. در تئاتر امروزی درصد کمی از نمایشها با متون کلاسیک اجرا میشوند که عمدتا توسط کارگردانانی مانند علی رفیعی، حمیدرضا نعیمی و... در سالنهای دولتی بزرگ مانند تالار وحدت به روی صحنه میروند. این نمایشها همچنین از کمکهای دولتی و بازیگران مشهور استفاده میکنند تا بتوانند درنتیجه فروش قابل قبول گیشه، هزینههای خود را تأمین کنند. اکثریت نمایشهای حرفهای که در سالنهای خصوصی مانند پردیس شهرزاد، امارت نوفللوشاتو، تماشاخانه ایرانشهر، تماشاخانه تئاتر مستقل و... بر اساس نمایشهای اقتباسی از نویسندگان ناشناخته غربی یا نمایشنامههای ضعیف ایرانی اجرا میشوند. ذکر این نکته نیز لازم است که تماشاخانه ایرانشهر اگرچه متعلق به شهرداری است، ولی با قواعد سالنهای خصوصی اداره میشود. در نیمه دهه هشتاد، شاید کمتر از بیست تماشاخانه در تهران هر شب به اجرای اثر میپرداخت، تئاتر چیزی بهعنوان تهیهکننده نداشت و اکثر تئاترها بهجز آثار فاخری که در تالار وحدت و تئاتر شهر به روی صحنه میرفتند تماشاگر چندانی نداشتند. مدیریت هنری دولت نهم و ریاست مرکز هنرهای نمایشی شعار «تئاتر برای همه» را مطرح کردند و سعی کردند مخاطب عام را با تئاتر آشنا کنند؛ آسانتر شدن ممیزیها از لحاظ فنی، اجازه ساخت و راهاندازی تماشاخانههای خصوصی و اجرای نمایشهای سفارشی عامهپسند و عامهفهم (مانند آثاری که در حوزه دینی و انقلابی اجرا شد) که مخاطبان عام بدون تهیه بلیت به تماشای آن مینشستند، از جمله اقداماتی بودند که سبب چندین برابر شدن تعداد تماشاخانهها در ابتدای دهه نود شدند و بهتبع آن، تعداد مخاطبین تئاتر هم افزایش یافت. در دهه نود افزایش تعداد تماشاخانههای خصوصی باعث شد این تماشاخانهها برای تأمین هزینههای خود و سوددهی قوانین مالی سختی وضع کنند؛ برای نمونه اجاره سالن را بهصورت قطعی از سی درصد فروش حساب کرده و خواهان تضمین این مبلغ توسط گروههای نمایشی شدند. گروههای نمایشی نیز برای تأمین حداقل فروش، لاجرم تن به عامهپسندی و استفاده از جذابیتهای غیر هنری دادند؛ بدین ترتیب کیفیت هنری آثار دچار نزول شده و در مقابل، حجم پرداخت به جذابیتهای جنسی، سیاسی، موزیکال و طنز سخیف بیشتر گردید. 2-2- ادراک سازی تئاتر از فضای فرهنگی موضوع و محتوای اکثر نمایشنامههایی که به روی صحنه میروند، مسائل عامهپسندی مانند ارتباط نامشروع، مسائل جنسی، خیانت، روسپیگری، جنایتهای زنجیرهای، مسائل روز اجتماعی، تلقین دیکتاتوری و ظلم در جامعه ایران و مسائلی از این دست میباشد؛ برای نمونه، نمایش «ماربازی» نوشته «صحرا فتحی» که در اردیبهشتماه 98 در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه رفت، هیچگونه قصه و موقعیت دراماتیکی نداشت، بلکه تنها مجموعهای از گفتگوهای زن و شوهری با یک روانشناس با محور نارضایتی جنسی بود. در این اجرا، در تمام طول نمایش به جزییترین مسائل جنسی پرداخته میشد و همین نمایش از سوی همین کارگردان در کشور کانادا نیز بر روی صحنه رفته بود. همچنین نمایش «دیابولیک رومئو و ژولیت» به کارگردانی آتیلا پسیان از جمله نمایشهایی است که در القائاتی، چون اصالت لذت، خیانت و روابط جنسی آزاد مشاهده میشود. نمونه دیگر، نمایش «هوس و هفت دقیقه» بود که شهریورماه 98 در عمارت نوفللوشاتو به روی صحنه رفت؛ این نمایش چند روز از زندگی دو زن را نشان میداد که یکی خانهدار و دیگری فاحشه بود. در میان نمایشنامههای خارجی نیز بیشتر نمایشنامههایی انتخاب میشود که موضوعات جنسی داشته باشند یا اشارات اروتیک در آنان باشد. نکته قابل توجه دیگر آن است که در اجرای برخی نمایشنامههای خارجی، جلوههای جنسی پررنگتر از آن چیزی که در اصل اثر مورد پرداخت قرار گرفتهاند، نشان داده میشوند؛ برای نمونه میتوان به نمایش «نفرین قحطی زدگان» نوشته «ساموئل شپارد» نویسنده معاصر آمریکایی اشاره کرد که موضوع اصلی آن رخوت و اعتیاد یک پدر و فروپاشی خانواده در غرب بوده است، اما وقتی توسط کارگردان ایرانی به روی صحنه رفت، اشارت و تأکیدات نمایش بر موضوع پریود و روابط جنسی قرار گرفت و اصل موضوع به حاشیه برده شد. در مجموع میتوان گفت: بیشتر نمایشنامههایی که در سالنهای خصوصی انتخاب و اجرا میشوند یا بهصورت مستقیم به موضوعات یاد شده میپردازند و یا اینکه حاوی اشارات، دیالوگها و یا خرده داستانهایی مرتبط با این موضوعات هستند. مهمترین پیامهای القایی تئاتر در حوزه فرهنگ 1 سیاه نمایی نسبت به جامعه و فرهنگ اجتماعی ایرانی 2 ترویج روابط آزاد جنسی و مفاهیمی، چون عشقهای مثلثی، ضربدری و خیانت 3 ترسیم تصویری از نهاد خانواده بهعنوان نهادی سنتی، بیهدف و در تعارض با آزادیهای فردی 4 قبح شکنی از ادبیات جنسی از طریق بکار بردن الفاظ رکیک و نمادهای تداعی کننده آنها 5 به سخره گرفتن ارزشهای بومی، سنتی و تاریخی 6 ترویج پوچگرایی، سرگردانی فلسفی، بیمعنایی زندگی و روایتهای نیهیلیستی 7 روایتهای مرتبط با فروپاشی اخلاقی و اعتقادی 8 ضدیت با دین و به سخره گرفتن گزارههای دینی و اخلاقی 9 ترویج اصالت لذت و لذتجویی بیحدوحصر 2-3- ادراک سازی تئاتر از فضای سیاسی و اجتماعی ایران شعار اصلی جریان تئاتر ایران عاری بودن از سیاست است و این در حالی است که سیاسیترین نمایشها در این حوزه بر روی صحنه میرود. جریان غالب تئاتر سعی دارد اینگونه وانمود کند که علاقهای به سیاست ندارد، اما این عاری بودن از سیاست، بهمثابه پوششی شعاری برای عدم همکاری با جمهوری اسلامی است. در سالیان گذشته و نیز در حال حاضر، فعالان تئاتر با جریانهای سیاسی مختلف پیوستگی تنگاتنگی داشتهاند؛ به همین خاطر همواره تحت تأثیر آنان نیز بودهاند که در این بین، آثار متعددی در ضدیت با نظام جمهوری اسلامی ایران به روی صحنه رفته است. جریان غالب تئاتر در سالهای دهه 60، بازماندگان جریانهای چپگرا بودند؛ به همین خاطر گرایشها و تفکرات چپ به مدت طولانی بر تئاتر حاکم بود، تا جایی که حتی اعتراضات و بیانههای احزاب چپگرا نیز سر از صحنههای نمایش درمیآورد. در سالهای پس از دوم خرداد نیز تفکرات لیبرالی تحت عنوان اعتراض به دیکتاتوری و استبداد در قالب نمایشنامههای خارجی همواره در تئاتر حرفهای و خصوصی مطرح بوده است. پس از اتفاقات سال 88 نیز حمایت اکثریت عوامل تئاتر از جریان فتنه چه در روی صحنه و چه در شبکههای اجتماعی کاملا مشهود بود. روا داشتن اتهام جنایت به نظام جمهوری اسلامی از دیگر مضامینی است که بهطور مستقیم و غیرمستقیم در بخش قابل توجهی از تئاترهای ایرانی صورت میگیرد. در عمده این آثار، کارگردان صرفا با تغییر نامهای مربوط به زمان و مکان و اشخاص و انتخاب نامهای خارجی، مشکل اخذ مجوز را حل میکند، اما اجرای نمایش بهگونهای پیش میرود که در حین نمایش همه تماشاگران متوجه شوند هرکدام از کاراکترهای نمایش، با کدام شخصیتهای سیاسی متناظر هستند. برای نمونه، میتوان به نمایش «غلامرضا لبخندی» اشاره کرد که در ظاهر، سرگذشت قاتل زنجیره معروف به خفاش شب را روایت میکند، اما در نهایت نظام را مورد اتهام جنایتکارانه قرار میدهد. حیات تئاتر سیاسی همواره در تاریخ پس از انقلاب حفظ شد و بهویژه پس از پایان دولت دهم، تئاترهای سیاسی در تماشاخانههای خصوصی افزایش پیدا کردند. از سال 92 تئاترهای سیاسی چشمگیر و پر تماشاگری روی صحنه رفتند. در این سال «تیغ و استخوان» به کارگردانی منیژه محامدی، «بیوههای غمگین سالار جنگ» به کارگردانی شهابالدین حسین پور، «پوتینهای عموبابا» به کارگردانی شهرام کرمی، «تعبیر یک رؤیا» به کارگردانی خیرالله تقیانی پور، «خرمگس» به کارگردانی علی عابدی، «سیندرلا» به کارگردانی جلال تهرانی و «مرگ تصادفی یک آنارشیست» به کارگردانی مصطفی عبداللهی رگههای سیاسی - اجتماعی نسبتا پررنگی داشتند. روند تئاترهای سیاسی در سال 93 شتاب گرفت و با روی کار آمدن دولت جدید، گویا تئاتریها جسارت بیشتری را در انتخاب موضوعهای سیاسی خرج کارهایشان کردند. در سال 93 «پاییز» نادر برهانی مرند، «گفتوگوی فراریان» میلاد شجره، «دهانی پر از کلاغ» قاسم عبداللهی، «زمستان 66» علی جعفری، «دیوارها»ی مارال پردلی بهروز، «جنگ شبها میرسد» سید بهرام سروری نژاد، «شبی بیرون از خانه» رامین معصومیان و فرید قادرپناه و... روی صحنه رفتند. در سال 94 تئاترهای سیاسی شدت و حدت بیشتری گرفتند و این روند در سال 95 نیز ادامه یافت. پیام دهکردی، تئاتر «کسی نبود بیدارمان کند» را روی صحنه برد و علی رفیعی نمایش «خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و مرگ امیرکبیر» را. همچنین «مضحکه شبیه قتل» حسین کیانی، «بهمن» افروز فروزند، «استثنا و قاعده» سعید میرزایی و «خانه کاغذی» محمد برومند در سال 94 روی صحنه رفتند که مضمونهای پنهان و هویدای سیاسی را در قصه خود جا داده بودند. همچنین در سال 95 نیز تئاتر «افسانه ببر» به کارگردانی هادی عامل و «راپورتهای شبانه دکتر مصدق» به کارگردانی اصغر خلیلی روی صحنه رفتند که رگههای پررنگ سیاسی داشتند. تئاتر سیاسی در سالهای اخیر رشد قابل توجهی داشته است؛ زبان هنر تئاتر درواقع با بهرهگیری از طنز و کمدی، بیان موضوعات سیاسی را در دستور کار خود قرار داده و مخاطبان خود را به گفتگو دعوت میکند. نکته قابلتأمل آن است که در تئاترهای چند سال اخیر بهجای برجسته شدن موضوعات سیاسی، مضامین سیاسی مدنظر تئاترها قرار گرفته است. به این معنی که بهجای ارجاع خاص به اشخاص یا رویدادهای سیاسی، فرآیندهای امر سیاسی و کنش سیاسی مورد توجه قرار گرفته است. میتوان گفت که در همه آثار تئاتری چند سال اخیر، تنها وجه موردنظر تئاتریها پرداختن به حوزه داخلی سیاسی بوده و کمتر کسی روابط بینالمللی و دیپلماسی بینالمللی را در کانون قصه نمایشش قرار داده است. در مجموع میتوان مهمترین ادراک سازیها و خلق ذهنیتهای سیاسی و اجتماعی در تئاتر امروز ایران را بهصورت جدول زیر نشان داد. مهمترین پیامهای القایی تئاتر در حوزه سیاسی و اجتماعی 1 به سخره گرفتن نظام سیاسی جمهوری اسلامی و ارکان آن 2 فقدان پرداخت به مضامین سیاسی مهم نظیر اتفاقات سیاسی و تاریخی مرتبط با انقلاب اسلامی 3 مشابهسازی مقامات عالی نظام با مقامات مستبد تاریخی 4 انگاره سازی از نظام جمهوری اسلامی بهعنوان نظامی فاشیستی، توتالیتر و مستبد 5 وارونه جلوه دادن اتفاقات سیاسی و اجتماعی 6 القای ظلم و ستم سیاسی و ترسیم فضای سیاه از وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران 7 القای خودباختگی فرهنگی و به سخره گرفتن دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی 8 به سخره گرفتن نظام سیاسی جمهوری اسلامی و ارکان آن 9 فقدان پرداخت به مضامین سیاسی مهم نظیر اتفاقات سیاسی و تاریخی مرتبط با انقلاب اسلامی 2-4- ادراک سازی تئاتر دفاع مقدس: تئاتر جنگ ضدجنگ تئاتر دفاع مقدس از جمله ظرفیتهای تئاتر ایران است که در سالهای اخیر از سوی جریانهای فکری مختلف مورد توجه قرار گرفته است. علیرغم بالا بودن نسبی کمیت نمایشهایی که در ارتباط با موضوع دفاع مقدس به روی صحنه رفتهاند، مضامین، درونمایهها و شیوه پرداختها بهگونهای است که کمتر ارتباطی با ارزشهای اصیل این حوزه دارد. نکته قابل توجه آن است که عمده این نمایشها با این توجیه که در راستای ارزشهای دفاع مقدس و ترویج آنها هستند، کار خود را با جذب بودجههایی از نهادهای دولتی و فرهنگی جمهوری اسلامی بهپیش میبرند؛ بنیاد شهید، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و انجمن تئاتر روایت فتح، از جمله مهمترین این نهادها هستند. نکته قابل توجه آن است که این آثار بهواسطه ویترین و پوسته ارزشی که دارند، از سوی رسانههای انقلابی بهعنوان شاهکار به جامعه معرفی میشوند. در این راستا میتوان به نمایشهای «خنکای ختم خاطره»، «جان گز» و «برادرها میمیرند» اشاره کرد که در ذیل درباره دو عنوان اول به اختصار توضیح داده میشود. «خنکای ختم خاطره» نمایشنامهای است که توسط حمیدرضا آذرنگ در سال 1388 نوشته شده است. این نمایش که اولین بار به کارگردانی نیما دهقان به روی صحنه رفت، درباره کشته شدگان جنگ ایران و عراق بوده و از منظر روانشناسی اجتماعی مردم آسیب دیده از جنگ به موضوع نگریسته است و در پوشش دفاع از خانوادههای شهدا، دستگاههای متولی خانوادههای شهدا و نهادهای سپاه و بسیج را مورد چالش قرار میدهد و در نهایت با استفاده از نمادهایی مانند دیوارهای تودرتو و پیاپی، نوعی بن بست را به تصویر میکشد. قابلتأمل است که این نمایش به درخواست بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس نوشته شده و توانست در جشنواره تئاتر فجر جوایز متعددی را از آن خود کند. نمایش «جان گز» کار دیگری بود که به مسئله شهدای غواص و بازخورد آن در جامعهای مغفول پرداخته بود. کارگردان این اثر نیز نیما دهقان بود که جامعهای خیالی را بهعنوان جامعه پس از جنگ ترسیم کرده بود؛ جامعهای خواب زده و در غفلت که همه چیز را از یاد برده است و شهدا در آن دیگر محلی از اعراب ندارند. تصویری که از پدر و مادران شهدا در این نمایش بهعنوان انسانهایی احساسی، متعصب و بیمنطق نشان داده میشوند. مهمترین ادراک سازیهای تئاتر در حوزه دفاع مقدس در جدول آمدهاند. مهمترین پیامهای القایی تئاتر در حوزه دفاع مقدس 1 ترویج تفکر ضدجنگ و ضدیت با مبارزه 2 بزرگنمایی پیامدهای نامطلوب و عوارض جنگ 3 ترسیم چهره ویرانگر از دفاع مقدس 4 تأکید بر فراموششدگی شهدا و خانوادههای شهدا 5 القای استفاده ابزاری حکومت از جوانان ایرانی در جنگ تحمیلی 6 القای تحریف جنگ و سرپوش گذاشتن بر وقایع جنگ از سوی حکومت 7 القای ترس و هراس در جامعه از جنگ و مبارزه 8 ارائه تحلیلهای غیرواقعی و ترویج نگاه سطحی و مبتذل به جنگ به بهانه صلحجویی و صلحخواهی 9 شکوه زدایی و حماسه زدایی از رشادتهای رزمندگان در جنگ تحمیلی 10 سیاستزدایی از جنگ و ترسیم چهرهای کاملا خنثی از رزمندگان 11 نقص در روایت جنگ و گزینشگری در محتوا 12 عدم پرداخت به فلسفه اصلی جنگ و حذف گفتمان مقابله با استکبارستیزی 13 تفکیک بین امام خمینی (ره) بهعنوان رهبر سیاسی و اعتقادی و رزمندگان 14 القای بینتیجه بودن جنگ و ترسیم چهرهای خشن از امام خمینی (ره) 15 تقلیل انگیزههای انقلابی و دینی رزمندگان به انگیزههای ملی، شخصی و عاطفی 2-5- ادراک سازی تئاتر از مقوله هنر و فضای هنری مسئله مهم در مورد نسبت تئاتر و جامعه ایرانی، آفتها و آسیبهایی است که امروزه از تئاتر بر جامعه مترتب میشود. یکی از مهمترین این آسیبها پدید آمدن طبقه اجتماعی جدیدی است به نام «تئاتریها» که اساسا بیش از آن که ارتباط مستقیمی به تئاتر داشته باشند، یک تیپ خاص فکری و اجتماعی را به نمایش میگذارند. برای درک بهتر این موضوع باید گفت که در سالهای گذشته، قشر محدودی از بازیگران و عوامل در تهران و سایر شهرها بودند که به تئاتر بهمثابه یک «هنر» میپرداختند. این طبقه هرچند بهواسطه آنچه آبشخور تفکرات سیاسی اجتماعی تئاتر ایران - یعنی وابستگی به حزب توده و بنیادهای متعلق به فرح پهلوی - خواه ناخواه به نوعی جذب فرهنگ غربی میشدند لکن بسیاری از همین طیف ضمن گرایشهای روشنفکرانه، به اخلاق و مبانی اخلاقی شرقی و ایرانی نیز پایبند بودند. اساتید بزرگ بازیگری و نویسندگان حوزه تئاتر کشور در نسلهای قبل همواره اساتید اخلاق و اندیشه هنری نیز شناخته شدهاند هرچند که آبشخور این اخلاق هنری در همه موارد اندیشه ایرانی اسلامی نبود؛ از این حالت با عنوان «سلوک هنری» یاد میشود. سلوک هنری صرفا ویژگیهای شخصی هنرمند نیست، بلکه ترسیمی از وجهه هنری و اعتبار هنر است. بدین ترتیب که ادراک جامعه از هنر، با دیدن هنرمندان، ظاهر، رفتار و منش آنها کامل میشود. امروزه بهواسطه رشد لجام گسیخته سالنهای اجرای خصوصی و افزایش تعداد بازیگران و عوامل تئاتر، جامعه تئاتری کشور چند برابر شده است و این افراد در ارتباطات اجتماعی بهویژه از طریق شبکههای مجازی ادراکی از زیست هنری و خصائص هنرمند را به نمایش میگذارند که هیچ سنخیتی با فرهنگ جامعه ایرانی ندارد. تأثیر این موضوع در پرورش نسلهای جدید هنرمند به وضوح قابل درک است، بهطوری که نسلهای جوانی که قصد ورود به عرصههای هنری را دارند، به طرزی خاص میپوشند و میخورند و زندگی میکنند. جامعه جوان هنری که در ابتدای راه است، در مقایسه با گذشته به مراتب آموزشهای اصولی کمتری را دریافت نموده و از فقدان سلوک هنری رنج میبرد. این نسل رویکردی کاملا مبتذل و ظاهربینانه به غربگرایی و روشنفکر مآبی دارد؛ مهمترین نمود این ابتذال فکری و رفتاری، روابط زن و مرد در تئاتر امروزی است که در این میان عدم پوشش درست و قائل شدن به حریم بین زن و مرد برجسته است. تظاهر به زندگی غربی و غیردینی، گرایش بیش از حد به دخانیات، مواد مخدر و مشروبات الکلی در بین اکثریت نسل جدید تئاتریها مسئلهای است که نمیتوان از کنار آن بیتفاوت گذشت. تأکید بیش از حد بر زندگی پوچگرایانه، لمپنیسم، ضدیت با دین و... در بین این نسل خرده فرهنگی را در جامعه به وجود آورده است که شکافی عمیق با فرهنگ عمومی جامعه دارد. این ارزشها بهواسطه فراگیری شبکههای اجتماعی تأثیر قابل توجهی بر علاقهمندان، طرفداران و دنبال کنندگان آنان دارد؛ بهطوری که گاه افراد تصور میکنند برای روشنفکر بودن و یا هنرمند بودن، باید به شیوههای خاصی از رفتار تمسک جویند. 3- ضریب نفوذ تئاتر در جامعه ایران تئاتر در جامعه ایرانی هنوز پدیده فراگیری نیست و تنها در معدودی از شهرهای بزرگ فعالیت میکند. در این میان شهر تهران با در اختیار داشتن حدود 100 سالن خصوصی و نزدیک به 30 سالن دولتی نقش پررنگی در عرصه تئاتر کشور و فرهنگسازی آن ایفا میکند. در تهران هر شب جمعیتی نزدیک به 5 الی 10 هزار نفر به تماشای تئاتر مینشینند؛ این در حالی است که در سایر شهرها در بهترین حالت هر شب 500 نفر به تماشای تئاتر مینشینند. به دلیل آن که در بسیاری از شهرها هنوز هیچگونه سالن تئاتری وجود ندارد، میتوان گفت که تئاتر از نظر فراوانی در جامعه ایران مهجور مانده است و نزدیک به 80 درصد جامعه ایرانی در طول زندگی خود هیچگاه به تماشای تئاتر حرفهای نمیروند. بسیاری از افراد حتی درک درستی از تئاتر ندارند و آن را معادل نمایشهای کمدی میدانند. در دهه 60 تصمیمی از سوی سیاستگذاران گرفته شد مبنی بر اینکه بخشی از تئاترها در سینماها اجرا شوند و به نظر میرسد که اتفاقات آن دوران در عدم درک درست عامه جامعه از تئاتر مؤثر بوده است. هر ساله نمایشهای آیینی در مناسبتهایی مانند ایام محرم در سالنهای بزرگ مراکز دولتی اجرا میشود که بهواسطه تبلیغات زیاد، رایگان بودن بلیت و حتی ارائه مشوقهایی مانند سرویس ایاب و ذهاب، پذیرایی، مسابقه و... بخشی از جامعه مذهبی را به تماشای تئاتر میکشد که با توجه به مقطعی بودن و نداشتن شاخصههای فنی و هنری، این افراد را نمیتوان بخشی از مخاطبین تئاتر بهحساب آورد. از جمله علل اصلی عدم اقبال اکثریت جامعه به تئاتر میتوان به مواردی همچون فقدان زیرساختهای آموزشی در حوزه هنر، ناآشنایی اکثریت جامعه با پدیده تئاتر و چیستی آن، رواج آثار هنری مبتذل در جامعه، ذائقه سازیهای هنری نادرست، عدم علاقه اکثریت مخاطبین به آثار هنری متفکرانه و عمیق، عدم اعتماد قشر مذهبی که اکثریت نسبی دارند به فعالان عرصه هنرهای نمایشی است، اما شاید مهمترین علت عدم استقبال از تئاتر این باشد که مردم عامه ایران دغدغهها، ارزشها و نمودهای واقعی زندگی خود را در قالب هنر تئاتر که هنری وارداتی و برگرفته از غرب است نمیبینند، به این معنی که متون نمایشی متناسب با جامعه ایرانی از ابتدای ورود تئاتر مدرن به ایران نگاشته نشده و این هنر نتوانسته خود را به جامعه ایرانی بقبولاند. 4- منابع مالی تئاتر ایران بودجه تئاتر حرفهای امروز بسته به نوع تئاتر، طیف سیاسی و اجتماعی فعالان تئاتر از منابع مختلفی تأمین میشود که بخش اعظم آن توسط نهادهای نیمهدولتی و هولدینگهای بزرگ وابسته به نهادهای قدرت است. در زیر به مواردی اشاره خواهد شد. 4-1- مرکز هنرهای نمایشی معاونت هنری وزارت ارشاد این مرکز بخشی از بودجه سالیانه خودش را که در مجموع حدود 4 میلیارد تومان میباشد به گروههای مختلف نمایشی با عنوان حمایت از آثار میپردازد، اما این بودجه حمایتی اولا حداکثر 40 میلیون تومان در سال 98 بوده و ثانیا معمولا پس از اتمام اجرا و غالبا پس از ماهها پرداخت میگردد؛ لذا این منبع بهجز در موارد خاص که به کارگردانان پیشکسوت بهصورت ویژه پرداخت میشود، در اکثر مواد منشأ اثر چندانی در حوزه تئاتر نبوده و بهعنوان کمک هزینهای برای آثار اجرا شده در سالنهای دولتی محسوب میشود. 4-2- هولدینگهای اقتصادی با توجه به برخی تبصرههای قانون مالیات بر درآمد (مانند بخش هزینههای قابل قبول و مصوبه الحاقیهای که در دولت دهم اضافه گردید) مؤدیان مالیاتی میتوانند 5 درصد مالیات بر ارزشافزوده خود را به امور هنری و فرهنگی جهت کارکنان خود هزینه نمایند، این تبصره مالی باعث شده تا بعضی از هولدینگهای اقتصادی بخشی از درآمد خود را در حوزه تئاتر سرمایهگذاری کنند. در حال حاضر هولدینگهای اقتصادی بزرگی در حوزه تئاتر و سینما تشکیل شده است که با بهرهگیری از چنین قوانینی در حوزه تئاتر سرمایهگذاری کردهاند. این امر سبب شده تا سرمایهگذاری بر روی آثار عامهپسند برای تضمین فروش و سودآوری اهمیت بیشتری پیدا کند. همچنین هولدینگهای بزرگ اقتصادی در جهت اهداف تبلیغاتی و استفاده از معافیتهای مالی هنری و... نیز از سرمایهگذاری در حوزه تئاتر استقبال میکنند. شرکتهایی مانند «آپ» و افرادی مانند رضا حداد و محمدصادق رنجکشان از مهمترین عناصر تأثیرگذار در بخش سرمایهگذاری تئاتر هستند. همچنین سایت تیوال و آپارات و فیلیمو نیز که وابسته به برخی آشنایان و فرزندان فعالان سیاسی هستند در جهت تبلیغ خود از تئاتر خصوصی حمایت میکنند. 4-3- سفارتهای فرانسه و کانادا دفاتر فرهنگی سفارت فرانسه، سوئد و کانادا همواره جزو منابع مهم تأمین مالی پروژهها بوده و هستند که با اهداف سیاسی و ترویج فرهنگ کشور متبوع خود در زمینه تئاتر سرمایهگذاری میکنند. هرچند آمار دقیقی از نمایشهایی که با حمایت این سفارت خانهها بخصوص سفارت فرانسه تولید شده، در دست نمیباشد، اما برخی رخدادها که در سالهای گذشته رسانهای شده، نشان از سرمایهگذاری این سفارت خانهها در حوزه تئاتر ایران دارد. برای نمونه در سال 97 نمایشنامه «ماربازی» با نام «شبکاری» و به کارگردانی «صحرا فتحی» در کانادا به روی صحنه رفته است. همین نمایشنامه در ایران با نام «ماربازی» در سالن ایرانشهر به روی صحنه رفته که تمام ماجراهای آن حول رابطه جنسی زن و مرد بوده است. یکی دیگر از رویدادهای مرتبط با سفارت فرانسه «جشنواره تئاتر دانشجویی» است. در اردیبهشتماه هرسال، جشنوارهای با همین عنوان به زبان فرانسوی و با تصدیگری دفتر فرهنگی سفارت فرانسه در تهران برگزار میگردد. همچنین در اردیبهشتماه 98 تور فرانسه گردی برای دانشجویان تئاتر با سرمایهگذاری سفارت فرانسه برگزار گردید که اینها بخشی از فعالیتهای این سفارتخانه در حوزه تئاتر میباشد. از دیگر اتفاقات تئاتر ایران در ارتباط با دفاتر فرهنگی کشورهای دیگر، میتوان به انعقاد قراردادهای خارجی اشاره کرد؛ در ماههای اخیر تفاهمنامههای متعددی بین مجموعه تئاتر شهر با مجموعههای تئاتری شهرهای پاریس، آتن و... امضا و برخی از آنان علنی شده است که مسئولین وقت هیچگاه از اهداف برقراری چنین تفاهمنامههایی به تفصیل سخنی به میان نیاوردهاند. 4-4- نهادهای انقلابی برخلاف انتظار، در حوزه تئاتر ارزشی باندبازی و ویژه خواریهای قابل توجهی اتفاق میافتد. در این حوزه چند نهاد در حال فعالیت هستند. حداقل بودجه سالیانه این نهادها دو میلیارد تومان است که از مهمترین آنها میتوان به انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس، معاونت هنرهای نمایشی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، واحد تئاتر بنیاد شهید و ایثارگران و بخشی از دفتر تئاتر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران اشاره کرد. سه موسسه اول، هرکدام یک جشنواره بزرگ ملی دارند که به ترتیب عبارتند از: جشنواره تئاتر ایثار، جشنواره تئاتر مقاومت و جشنواره ماه. همچنین مسئولین هرکدام از مؤسسات فوق، کارگردانهای تئاتر انقلاب و دفاع مقدس هستند که در حین مدیریت به تولید اثر نیز مشغول هستند و خود در هدایت مناسبات سرمایه اثرگذارند؛ کوروش زارعی کارگردان و مدیر مرکز هنرهای نمایشی حوزه، محمد لارتی کارگردان و مدیر مرکز تئاتر بنیاد شهید، محسن سلیمانی کارگردان و مدیر انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس و حسین عالم بخش کارگردان و مدیر مرکز تئاتر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران هستند که هر سال بهعنوان کارگردان، داور و یا شرکتکننده در جشنوارهها حضور پیدا میکنند و جوایزی به آنها اختصاص پیدا میکند. محمد لارتی از دیگر فعالان عرصه تئاتر است که در حال حاضر (مهرماه 98) اثری را با حمایت حوزه هنری در تماشاخانه ماه به روی صحنه برده است. وی در دوره گذشته جشنواره مقاومت، بیشترین جوایز را به اثر خود اختصاص داده بود. محسن سلیمانی در سال 98 و 97 در چند اثر از نمایشهایی که توسط حوزه هنری یا بنیاد شهید تهیهشده بود بهعنوان بازیگر انتخاب شده و در عین حال داور جشنوارههای دیگر نیز بوده است. کوروش زارعی که عضو شورای جشنواره مقاومت بوده، بهطور علنی با بودجه نهادهای دولتی از جمله خود حوزه هنری نمایشی را به نام «المسیح فی طف» در عراق و سوریه برگزار کرده است بهگونهای که در نیمه ابتدایی سال تمام بودجه حوزه هنری در حوزه تئاتر به پایان رسید و از دیگر نمایشها حمایتی به عمل نیامد. گفتنی است در دهه فجر سال 97 به مناسبت چهل سالگی انقلاب، بخش ویژهای در جشنواره تئاتر فجر برای چهل سالگی در نظر گرفته شد که سه نفر از افراد نامبرده عضو شورای انتخاب یا هماهنگی بخش فوق بودند و در عین حال بهعنوان تهیهکننده، یا کارگردان و یا بازیگر حضور داشتند. 5- نسبت تئاتر ایران با ارزشهای جامعه ایرانی همانگونه که علوم انسانی دانشگاههای کشور و سینمای ایران بهجای توجه به جامعه ایرانی و مسائل آن، عمدتا از غرب وارد شدهاند و یا تحت تأثیر آن قرار داشتهاند، تئاتر ایران نیز به تقلید از غرب رشد و نمو یافته است و بیش از آن که بتوان آن را یکی از مظاهر فرهنگی ایران بهحساب آورد، باید آن را مظهر فرهنگی غرب در ایران دانست. علت اصلی این امر آن است که ورود تئاتر مدرن به ایران از دوره ناصری در عهد قاجار آغاز شد و در دوره پهلوی اول به خود شیب گرفت؛ یعنی در برههای از تاریخ که آزادی عمل لازم برای پرداختن به مسائل اجتماعی وجود نداشت و نسلهای اول تئاتر به خاطر آن که بتوانند در این حوزه فعالیت کنند، صرفا نمایشنامههای خارجی را به روی صحنه میبردند تا از سوی حکومت تهدیدی متوجه آنها نگردد. در همین دوران بود که تئاتر بهعنوان کالای لوکس مورد توجه اقشار خاصی از جامعه قرار گرفت و موضوعات، مضامین و درونمایه آثار نیز بر اساس ارزشهای این اقشار انتخاب میشد. این در حالی است که اگر تئاتر طبق نیازهای جامعه ایرانی و حول محور فرهنگ بومی شکل میگرفت، میبایست در حال حاضر تلفیقی از هنر تعزیه با تئاتر مدرن میبود و هنری از دل این پدیده ایرانی به وجود میآمد؛ هنری که بهتدریج با درک نیازهای نسل جدید، مسائل غیر از تعزیه را نیز در خود جای داده و در همان سالنها، حسینیهها و پاتوقهای محلی حیات خود را ادامه میداد. در چنان وضعیتی هنر تئاتر با تمام اقشار جامعه ارتباط داشت و عرصهای فراگیر بود. تئاتر امروز بدون تطور تاریخی و اجتماعی مختص جامعه ایرانی و فقط با نگاه به آنچه در تئاتر غرب روی میدهد رشد کرده و جشنوارههای داخلی این حوزه هم هیچ رسالتی برای ایرانی کردن و فراگیر کردن تئاتر را بر دوش خود احساس نمیکنند. گونههای دیگر تئاتر مانند نمایشهای عاشورایی و آیینی نیز بدون هیچگونه نسبتی با تئاتر روز و تنها برای خالی نبودن عریضه در سالنهای نمایش به روی صحنه میروند و شکافی بین این دو گونه وجود دارد که به نظر میرسد بهدشواری میتوان آن را پر کرد. 6- فعالان حوزه تئاتر اکثریت فعالان حوزه تئاتر بر اساس پارناسیانیسم (هنر برای هنر) فعالیت میکنند؛ بنابراین برای این دسته، تئاتر بهمثابه محل ارتزاق است و شخص مجبور است که تنها به گیشه و به پیشرفت کاری خودش بیندیشد؛ حتی پیشکسوتانی مانند علی رفیعی و محمد رحمانیان هم که جزو اساتید برجسته این حوزه محسوب میشوند، هدفی غیر از تئاتر ندارند. آنچه باعث میشود هنرمندان تئاتر گاهی در اختیار جریانهای خاص فکری و سیاسی قرار بگیرند، آن است که مخاطبین تئاتر به اطوار روشنفکری علاقه دارند و از اینکه در جایگاه اپوزیسیون قرار بگیرند، برای خود اعتبار هنری کسب میکنند. بدون تردید اگر قشر عظیمی از طبقه مذهبی و علاقهمندان به انقلاب مخاطب تئاتر بودند، هنرمندان حرفهای تئاتر مجبور به فعالیت بر اساس تفکر دینی انقلابی میشدند. نکته: پارناسیانیسم نام مکتبی ادبی است که در قرن نوزدهم در فرانسه شکل گرفت و آموزههایی درباره هنر دارد که از مهمترین آنها هنر خنثی یا «هنر برای هنر» است. این مکتب هنر را تنها دلیل برای زندگی کردن میداند و معتقد است که فقط هنری که عاری از هرگونه هدف فلسفی و سیاسی و اجتماعی و اخلاقی باشد و تنها به بعد زیباییشناختی توجه کند، میتواند روح انسان را آرامش بخشد. از نظر پیروان این مکتب هنر را باید فقط برای خودش تحسین نمود، از هنر نیز نباید انتظار سود و منفعتی داشت و در آن فقط باید به دنبال زیبایی بود. به نظر آنان زندگی وهم و خیال و جریان بیپایان حوادث است و نسبت به زندگی و جامعهشان به دیده یاس و ناامیدی و بدبینی مینگرند. به نظر آنها هیچچیز وجود ندارد حتی خدا؛ تنها مرگ است که وجود دارد. در میان جریان انقلابی، معدود افرادی مانند اعظم بروجردی، حسین فدایی حسین و حفیظ الله رفیعی با هدف نیل به تئاتر طراز انقلاب و تئاتر دینی و محوریت اندیشه عمیق انقلابی به فعالیت میپردازند. چهرههای مشهوری، چون حسین مسافر آستانه، مهرداد رایانی مخصوص و حسین پارسایی تکنوکرات هستند که هرگاه لازم باشد فعالیت سکولار و حتی ضد ارزش هم انجام میدهند. حسین پارسایی که با دو نمایش «بینوایان» و «الیور توئیست» با برچسب «تئاتر لاکچری» انتقاد بسیاری از اهالی تئاتر و رسانهها را برانگیخته بود، در کار اخیر خود با عنوان «مولن رژ» حجم عظیمی از ابتذال و استفاده از رکیکترین عبارات جنسی را به نمایش گذاشت، بهطوری که اعتراض بسیاری از تماشاگران را نیز برانگیخت. حسین مسافر نیز که نزدیک به دو سال از مدیریت او بر تماشاخانه ایرانشهر میگذرد، کارنامه مطلوبی از خود بهجای نگذاشته است؛ زیرا آثاری که در این تماشاخانه در طول زمان مدیریت او اجرا شدهاند، همواره هم از نظر سیاسی و هم از نظر اخلاقی دچار مشکلات فراوانی بودهاند و مجموعه ایرانشهر هیچگاه در اصلاح این آثار نکوشیده است. در میان جریان سکولار تئاتر هم مهمترین جریان هدفمند، جریان بازماندگان چپگراست که هنوز هم اندیشه و آثار این طیف در راستای ارزشهای آن جریان دارد؛ البته در سالهای اخیر با پررنگ شدن اندیشههای لیبرالی در کشور، آثار این جریان بهتدریج در حال جذب شدن به گیشه هستند. 7- تئاتر ایران در انحصار کدام جریانها است؟ در تئاتر امروز ایران دو جریان تمامیتخواه و انحصارگرا وجود دارد که یکی جریان ارزشی و دیگری جریان اقتصادی است؛ جریان تمامیتخواه ارزشی، جریانی است که ذیل پوشش تئاتر انقلابی فعالیت میکند، در حالی که از نظر درونمایه چندان غنی نیست و در بعضی موارد با ارزشهای اصیل انقلاب بیگانه است. به نظر میرسد که این جریان در انحصار معدود افرادی قرار گرفته است؛ این افراد بهواسطه سوابق طولانی و نفوذ در نهادهای ارزشی همواره سعی کردهاند گردش مالی تئاتر ارزشی را در انحصار خود نگه دارند. حسین مسافر آستانه، کوروش زارعی و محمد لارتی از مهمترین اعضای اصلی این جریان به شمار میروند. جریان تمامیتخواه دیگر، جریان اقتصادی تئاتر است که اکثریت تئاتر بدنه و مدیریت دولتی تئاتر را در اختیار دارد. این جریان مجبور است از ظهور چهرههای جدید خارج از دایره حمایتی خود پیشگیری کند، لذا تمام اجراهای سالنهای دولتی در سالهای اخیر به همان جریان اقتصادی یعنی آثار با هزینه بالا و چهرههای سینمایی تلویزیونی اختصاص یافته است. انحصارگرایی این عده بهگونهای است که بر روی صحنه بردن نمایش در سالنهای دولتی، عملا بدون حضور در باندهای خاص اصحاب قدرت و ثروت غیرممکن است. منبع: فرهنگ سدید انتهای پیام /