فرصتها و چالشهای حضور طالبان در صحنه قدرت برای ایران
سید حسین موسویان، دیپلمات پیشین کشورمان در یادداشتی در مجله نشنال اینترست آمریکا به بررسی فرصتها و چالشهای حضور طالبان در صحنه قدرت افغانستان برای ایران پرداخت.
به گزارش ایسنا، متن این یادداشت به شرح زیر است:
جنگجویان طالبان به طور شگفت آوری، درمیان وحشت و هرج و مرج افغانستان، برپایتخت این کشور مسلط شد و درآستانه تشکیل دولت هستند. شکست آمریکا و پیروزی طالبان آشکار است اما روشن نیست که این تحول برای ایران یک تهدید است یا یک فرصت.
چهار تهدید
اول: سلطه طالبان برافغانستان میتواند یک تهدید جدی برای امنیت ملی ایران باشد. ایدئولوژی طالبان برگرفته از مکتب وهابیت عربستان است که ماهیت ضد شیعی دارد و لذا ظهور مجدد طالبان میتواند؛
یک: به عنوان یک چالش ایدئولوژیکی جدید در مرزهای ایران، موجب تقویت تحرکات فرقه گرایی و تجزیه طلبانه در ایران باشد.
دوم: سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران، موجب تقویت گرایش ایران به شرق، گسترش روابط با قدرتهای بلوک شرق بویژه چین و روسیه گردید. برخی از تحیل گران معتقدند یکی از اهداف خروج آمریکا از افغانستان ایجاد چالشهای امنیتی برای چین و روسیه و ایران است.
سوم: در دوره ترامپ، جبهه مشترک اسرائیل و عربستان علیه ایران شکل گرفت. در نتیجه، آمریکا، اسرائیل و عربستان همراه با کشورهای متحد عربش، همکاری های مشترک امنیتی و سیاسی را آغاز و هراقدامی علیه ایران که درتوان داشتند، را علیه ایران انجام دادند که نابودی برجام تنها یکی از اقداماتشان بود. جبهه مشترکی عربی - عبری میتواند از طالبان بعنوان ابزاری علیه ایران استفاده کند که مورد خوشایند و حمایت آمریکا هم خواهد بود.
چهارم: بعد از حمله شوروی دراوائل 1980 صدها هزار افغانی به ایران پناهنده شدند. با حمله نظامی آمریکا به افغانستان، برشمار پناهندگان افغانی به ایران افزوده شد. متعاقب پیروزیهای اخیر طالبان نیز دهها هزار افغانی عازم مرزهای ایران شده اند. درحالیکه ایران بخاطر سیاست فشار حداکثری ترامپ که دردوره بایدن هم ادامه دارد، همچنان با مشکلات بی سابقه اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، افزایش پناهندگان افغانی میتواند مشکلات اقتصادی ایران را تشدید کند.
اینها چند نمونه از تهدیدهایی است که سلطه طالبان برافغانستان میتواند برای امنیت ملی ایران به ارمغان آورد.
چهارفرصت اما پیروزی طالبان ظرفیت ایجاد فرصت برای ایران را دارد که چهارمورد آن بشرح است:
اول: ایران بعد از انقلاب اسلامی 1979 مواضع سرسختانه ضد آمریکایی داشته و سعی میکند جبهه مقاومت علیه هژمونی آمریکا را درمنطقه رهبری کند. محور اصلی شعارهای طالبان نیزضد حضور و سلطه آمریکا درافغانستان و منطقه است. اگر طالبان در این مورد جدی باشد، ایران را یک متحد خود خواهد یافت. حماس نمونه ای است از یک جنبش سنی با روابطی گرم با کشورهای مصر و عربستان که هردو با ایران قطع دیپلماتیک دارند. درعین حال حماس و ایران روابط گرم و فعال دارند چون درمقابله با امپریالیسم و صهیونیسم، دارای اهداف مشترک هستند.
دوم: ایران و افغانستان دارای اشتراکات فرهنگی و تاریخی و جغرافیایی عظیمی هستند ضمن اینکه زبان رسمی آن فارسی و بخشی از جمعیت این کشور نیز شیعه میباشند. طالبان همه افغانستان نیست و برای موفقیت در تشکیل یک حکومت پایدار و باثبات، نیازمند مشارکت و همکاری اقوام تاجیک و هزاره ها و ازبک هاست ضمن اینکه پشتونها هم مواضع واحدی ندارند. لذا موفقیت طالبان در گرو استفاده از تمام اقوام و گروهها و نقش داشتن آنها در دولت و حاکمیت است که نیازمند همکاری و دوستی با تهران خواهد بود. هیئت بلند پایه طالبان قبل از تسخیر کامل افغانستان به تهران سفر و گفتگوهای محرمانه مهمی داشتند. محمد نعیم سخنگوی طالبان بعد از گفتگوها درتهران خبر از تفاهمات با تهران را توییت کرد. عدم مقاومت رهبران تاجیک و شیعی و هزاره ها در مقابل پیشرویهای طالبان هم قابل توجه است. ضمن اینکه در 22 اوت، سخنگوس طالبان اعلام کرد که دنبال حکومت فراگیر با مشارکت همه گروهها و روابطی خوب با همه کشورها هستند.
سوم: پیروزی طالبان در افغانستان به معنی شکست راهبردی آمریکاست. تحولات اخیر درافغانستان همه ضعف های آمریکا را برملا کرد. سقوط کابل درحقیقت تکرار سقوط سایگون درسال 1975است که باید شکست های آمریکا در سایرجنگهای خاورمیانه مثل عراق و یمن و لیبی را به این لیست اضافه کرد. لذا گزافه گویی نخواهد بود اگر بگوییم که به پایان عصر سلطه آمریکا در منطقه رسیده ایم. این لحظه طلایی است که پکن، مسکو، تهران و گروههای محور مقاومت درچند دهه گذشته انتظار آن را می کشیده اند و لذا فرصتی است برای همکاری مشترک جهت پرکردن خلاء حضور آمریکا. ضمن اینکه پیروزی طالبان در افغانستان با پول عربستان و مدیریت سیستم امنیتی پاکستان صورت گرفت.
چهارم: تحولات جدید در افغانستان میتواند برای بهبود روابط ایران با عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس، نیزفرصت باشد. درچند ماه گذشته تهران و ریاض چند دورگفتگو در بغداد داشتند که نتیجه آن مثبت بود. ایرج مسجدی سفیر ایران دربغداد گفت که در چنددورگفتگو بین تهران و ریاض، مسائل دوجانبه ومنطقه ای ازجمله یمن گفتگو شد وادامه این مذاکرات به بعد ازانتخابات ریاست جمهوری ایران موکول شده است. سعودیها برای گفتگوی با ایران، اولا نگران بودند که ایران درمنطقه دست بالا را دارد و دیگراینکه اظهار میکردند که دولت روحانی اختیاری ندارد و مقام معظم رهبری و سپاه پاسداران، تصمیم گیرنده گان اصلی هستند. اکنون آقای رئیسی بعنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شده که مورد حمایت مقام معظم رهبری و سپاه پاسداران است. پیروزی طالبان در افغانستان نیز این احساس را به ریاض خواهد داد که این تحول امتیازی برای آنهاست. این وضعیت میتواند انگیزه ای برای ریاض باشد تا روابط با تهران را بهبود دهد. چنین پیشرفتی درروابط ریاض - تهران نیز میتواند درها برای همکاریهای گسترده تر کشورهای منطقه را باز کند. انتهای پیام