مبارزه با کرونا، همت و باکری میخواهد / گشایش اقتصادی گروگان نگاه به خارج
شاید یکی دیگر از دلایل عدم رشد تولید در سال 98استفاده اندک از ظرفیت نیروی انسانی جوان و متخصص داخل کشور به دلیل بوروکراسی اداری و یا غلبه رابطه بر ضابطه است.
سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
*س_گشایش اقتصادی گروگان نگاه به خارج_س* *س_کمال احمدی در کیهان نوشت:_س*چند روزی به پایان سال 98 که از سوی رهبر معظم انقلاب به نام سال «رونق تولید» نامگذاری شده بود باقی نمانده است و طبیعتا ایام پایانی سال زمان نسبتا مناسبی برای بررسی میزان تحقق این شعار در صحنه عمل است.
البته دادههای آماری در این زمینه فعلا کامل نیست اما براساس گزارشهای 9ماهه مرکز آمار، نرخ رشد اقتصادی در مدت مذکور فقط در بخش کشاورزی مثبت 3/2 درصد بوده و در سایر بخشها نظیر صنایع و معادن، خدمات و نفت، منفی یا صفر بوده است.
درباره اینکه چرا رشد در بسیاری از بخشها منفی بوده دلایلی وجود دارد که به بخشی از آنها اشاره میشود:
1- شاید مهمترین دلیل در رشد منفی اغلب بخشهای اقتصادی، رویکرد مدیریت کلان دولت در نگاه به خارج و عدم توجه به توان و ظرفیت داخلی است. به عبارتی وقتی قریب به 7سال از عمر دولت فعلی صرف برجام و التماس به کدخدا و اروپا برای شکلگیری اینستکس وspv و... میشود و در نهایت هم رئیسدولت پس از ناکامی در این دیپلماسی التماسی و فرصتسوزیهای پیدرپی مدعی میشود که «من بلد نیستم کاری به دنیا نداشته باشم، اگر اقتصاددانی بلد است که تمام روابط خارجی خراب باشد اما اقتصاد مملکت هیچ دست نخورد به ما هم بگوید» طبیعی است که با چنین نگاهی نمیتوان توقع داشت تولید داخلی رشد چندانی داشته باشد.
البته ادعای رئیسدولت هم آدرس غلطی بود که به مردم داده شد زیرا اولا هیچ کس در کشور از قطع ارتباط با سایر کشورها سخن نگفته بود و اتفاقا در این سالها بیشترین همراهی با سیاستهای خارجی دولت یازدهم و دوازدهم صورت گرفت ثانیا هیچ کس تاکنون ادعایی مبنی بر پیشبرد همه امور اقتصادی بدون بهرهگیری از خارج را نداشته بلکه آنچه که مطرح بوده است اینکه تکیه به ظرفیتهای داخلی باید کانون اصلی تصمیمگیریهای مسئولان باشد نه توجه تام و تمام به خارج.
نکته مهم در این زمینه اینکه حتی کارشناسان بانک جهانی نیز در گزارشهای خود به ظرفیتهای درونی بالای اقتصاد ایران اشاره کرده و میگویند درونمایههای اقتصادی ایران بسیار بالا است.(این گزارش در سال 97 و پس از خروج آمریکا از برجام منتشر شد)
طبق این گزارشها حدود 80 درصد نیازهای کشور در داخل ایران تولید و مصرف میشود و این یعنی اگر بتوانیم ثبات داخلی ایجاد کنیم، نوسانات بیرونی اثر زیادی نخواهد داشت. میزان واردات و صادرات ما حدود 20 درصد تولید ناخالص داخلی است یعنی 80درصد تولید و مصرف در داخل انجام میشود و به همین دلیل اقتصاد ما یک اقتصاد بزرگ است و مانند اقتصادهای کشورهایی چون قطر خیلی تحت تاثیر نوسانات اقتصادی بیرونی نیستیم.
به بیان دیگر اگر تفکر درونزایی در نقطه کانونی تصمیمگیری برای اقتصاد کشور قرار بگیرد و همه اقدامات اجرایی دولت مبتنی بر آن دنبال شود میتوانیم به رونق تولید ملی بیندیشیم اما اگر دولت برای ایجاد رشد اقتصادی، صرفا به دنبال متغیرهای بیرونی باشد دیگر اساسا نیازی به بسترسازی برای رونق تولید ملی نخواهد بود!
2- موضوع دیگری که سبب عدم رونق تولید داخلی شده است وابستگی بیش از حد بودجه عمومی کشور به نفت و درآمدهای نفتی است. به عبارتی از یکسو درآمدهای نفتی طی سالهای گذشته اقتصاد ما را به یک اقتصاد تک محصولی تبدیل کرده و همین مسئله متولیان امر را از تفکر و تلاش در توسعه سایر درآمدها باز داشته است و به نوعی ما را به یک بچه پولدار تنبل تبدیل کرده که فقط به پولهای درون جیبش دلخوش کرده و گامی در جهت درآمدزدایی برنمیدارد.
از سوی دیگرهمین تفکر وابستگی به نفت سبب شده تا بودجههای سالیانه کشور هم با یک اشکال ساختاری تهیه و تصویب شوند که متاسفانه این مسئله علیرغم هشدارهای دلسوزان نظام خصوصا رهبر معظم انقلاب تاکنون ادامه داشته و بودجهها را با کسریهای فراوانی روبرو ساخته است به طور مثال در همین بودجه امسال (98) و آن هم در شرایطی که همگان بر عدم تحقق درآمدهای نفتی به جهت تحریمها واقف بودند ولی بازهم دولت و مجلس فروش روزانه یک ونیم میلیون بشکه نفت را در بودجه درنظر گرفتند که به دلیل همان تحریمها این مسئله محقق نشد و نهایتا به گفته یکی از مسئولان سازمان برنامه ما امسال روزانه 300هزاربشکه نفت فروختیم که بدیهی است این وضعیت اسباب کسری بودجه و استقراض و مشکلات بعدی را فراهم میآورد و دیگر جایی برای حمایت از تولید و رونق آن باقی نمیگذارد.
در حالی که راه علاج کاهش وابستگی به نفت و تبعات بعدی آن، دستیابی به درآمدهای پایدار همچون افزایش سهم درآمدهای مالیاتی در بودجه عمومی است و برای «افزایش سهم درآمدهای مالیاتی» نیز چارهای جز «ایجاد تنوع در پایههای مالیاتی» نداریم.
ایجاد تنوع در پایههای مالیاتی نیز نیازمند فعال نمودن انواع مالیاتهای مرسوم در اقتصادهای پیشرفته است که جای خالی آنها به ویژه در دوران تحریم، در مدیریت اقتصادی کشور احساس میگردد.
مالیاتهایی که بخش عمده آنها را مالیات بر فعالیتهای غیرتولیدی در اقتصاد نظیر «مالیات اضافه بر واردات»، «مالیات بر واردات کالاهای لوکس»، «مالیات بر سود سپردههای بالا»، «مالیات بر ثروتهای بادآورده»، «مالیات بر عایدی سرمایه» و... تشکیل میدهند.
وجود این مالیاتها در نظام مالیاتی حاکم بر یک کشور سبب خواهد شد بازدهی نقدینگی از حضور در فعالیتهای اقتصادی غیرتولیدی و مخرب به شدت کاهش یافته و به عنوان پاداش مضاعف نصیب سرمایهگذاران در بخش تولیدی اقتصاد گردد.
در نقطه مقابل، اگر اصلاح عیب ساختاری اشاره شده به هر دلیلی در دستور کار متصدیان امور اقتصادی کشور قرار نداشته باشد، سایر تلاشها در زمینه تقویت تولیدات ملی نیز کم اثر خواهد بود.
چنانکه بهواسطه همین عدم احساس نیاز مسئولان اقتصادی کشور به تنوع پایه مالیاتی، در سال 1397 در شرایطی که بازده بخشهای تولیدی کشور به ویژه در بخش صنعت به طور متوسط زیر20درصد بود، اما بازدهی نقدینگی در بخشهای غیرتولیدی عمدتا بالای 150درصد بود (دلار 271%، یورو 258%، طلا 267%، سکه 287%، خودرو خارجی 289، مسکن در تهران 169) و این یعنی نقدینگی موجود در بخش غیرتولیدی مورد تشویق قرار گرفته و سرمایه هدایت شده به بخش تولیدی اقتصاد تنبیه گردیده است. عاملی که اگر اصلاح نشود، به تنهایی میتواند تمام تلاشهای دیگر برای رونق تولید ملی را از کار بیندازد.
3- شاید یکی دیگر از دلایل عدم رشد تولید در سال 98استفاده اندک از ظرفیت نیروی انسانی جوان و متخصص داخل کشور به دلیل بوروکراسی اداری و یا غلبه رابطه بر ضابطه است.
همچنین طبق برخی گزارشها حدود 50درصد جوانان تحصیلکرده دانشگاهی بیکارند یا در رشتههای غیر تخصصی خود فعالند که چه بسا همین امرموجب شده تا بسیاری از جوانان خلاق و با استعداد کشورمان نتوانند توانمندیهای خویش را نمایش دهند در حالی که اگر زمینه برایشان فراهم شود به خوبی میتوانند از پس کارهای بزرگ برآیند در یک نمونه و بر اساس اعلام مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران طی 10 سال اخیر از 20 هزار قطعه مورد نیازی که برای حفاری یک حلقه چاه لازم است، تولید بیش از 10 هزار قطعه اساسی آن توسط مهندسان و متخصصان ایرانی در داخل کشور بومیسازی شده است ویا صفر تا صد ساخت برخی تجهیزات نظامی توسط جوانان نخبه همین مرز و بوم صورت گرفته است.
راهاندازی شرکتهای دانشبنیان و توفیقات فراوان در عرصه دیجیتال یکی دیگر از زمینههایی است که نشان میدهد اگر به جوانان نخبه میدان داده شود حرفهای زیادی برای گفتن خواهند داشت.
4- انحصارگری در برخی بخشهای صنعتی یکی دیگر از مشکلات تولید در سال جاری بوده است به طور مثال شنیدهها حاکی است در صنعت خودرو یک شرکت قطعهساز با عدم تولید برخی قطعات، کل این صنعت را به گروگان خود درآورده و هر زمان اراده کند با عدم تولید قطعه مورد نیاز نمیگذارد خودروهایی که بیش از 90درصد کار تولیدشان تمام شده روانه بازار شوند.
این درحالی است که بسیاری از شرکتهای قطعهساز داخلی در صورت حمایت دولت میتوانند از پس تولید اغلب قطعات خودرو برآیند و فقط کافی است متولیان امر ضمن خاتمه به انحصارگری برخی شرکتهای ذینفوذ و مشکوک، به شرکتهای کوچکتر اما باانگیزه میدان دهند.
5- بیثباتی در تصمیمات اقتصادی و ابلاغ بخشنامههای بعضا متضاد برای دریافت مجوزهای لازم جهت راهاندازی کارگاههای تولیدی یکی دیگر از مشکلات تولیدکنندگان است که البته تا کنون بارها به آن پرداخته شده ولی کمتر به نتیجه رسیده است.
در مجموع به نظر میرسد اگر همان اشکال نخست یعنی تمرکز بر خارج و عدم اعتماد به توان داخل در نزد مسئولان اصلاح شود مشکلات بعدی به تدریج حل خواهد شد.
*س_سهم من دربحران کرونا؟_س* *س_سیدضیاء هاشمی در ایران نوشت:_س*سؤال مهمی که همگان باید دراین روزها از خود بپرسیم این است که؛ سهم من در مدیریت بحران فراگیر کرونا چیست؟
ممکن است این شبهه مطرح شود که با وجود سازمانهای رسمی متولی و ساز و کارهای پیشبینی شده برای مدیریت بحران کرونا، آیا دیگران هم وظیفه دارند در این روند وارد شوند؟! بدون شک پاسخ مثبت است، کما اینکه اگر این سؤال را مطرح کنیم که در چنین بحرانی که از نظر شدت و وسعت کم نظیر یا بینظیر بوده و همه ابعاد زندگی عموم مردم را تحت تأثیر قرار داده و خواهد داد، اخلاقا و عقلا میتوان متولیان بهداشت و درمان را تنها گذاشت؟! بیگمان پاسخ منفی است.
بی تردید گذر سریعتر و کم هزینهتر ازاین بحران جز با مشارکت همگانی و همبستگی ملی امکانپذیر نخواهد بود. نقش اقشار مختلف مردم در مدیریت این بحران، هم در بخش پیشگیری مهم است، هم درمان و هم جبران پیامدها و خسارتها. همگان میتوانند به فراخور ظرفیت و توانمندی خود در این حوزه نقش ایفا کنند، همچنانکه همگان نسبت به این موضوع که با سرنوشت همه اعضای جامعه پیوند خورده است، مسئولیت و وظیفه دارند.
همانگونه که رسول گرامی اسلام میفرمایند: «کلکم راع و کلکم مسئول» همه مردم نسبت به آنچه برعهده و در توان دارند، مسئولند. طبعا در شرایط بحرانی که مسائل پیچیده تر، نیازها بیشتر و امکانات کمتر است، مسئولیت همگانی سنگینتر و ضرورت مشارکت برای حل مسأله بیشتر میشود.
در این شرایط انتظار میرود هر کس توانی و امکانی دارد پا پیش بگذارد و با قدمی یا قلمی به فرآیند مدیریت بحران کمک کند. این سؤال اساسی در مورد مسئولیت فردی و جمعی را باید هر ایرانی متعهد، متناسب با توان و ظرفیت خود پاسخ دهد.
من تردیدی ندارم هر کس که بخواهد و عزم جدی داشته باشد، میتواند در این زمینه نقشی ایفا کند. دراین میان پزشکان، پرستاران و کادر درمان خوش درخشیدند و با تخصص و تعهد خود نقش سنگربانی از سلامت جامعه را بخوبی ایفا کردند و با فداکاری ستایش برانگیزی برگ زرینی در تاریخ طب ایران زمین به ثبت رساندند.
به همین سیاق دیگر گروهها و اصناف هم میتوانند بحران جاری را به فرصتی برای افتخارآفرینی تبدیل کنند، همانگونه که در مسائلی مانند سیل و زلزله به وفور شاهد اینگونه اتفاقات زیبا و خاطرهانگیز در جای جای کشور عزیزمان ایران بودهایم. من در اینجا چند مثال موفق و ایده مناسب را که این روزها در عرصهها و محافل مختلف مطرح شده و میشود ارائه میکنم:
- صنعتگران: با افزایش تولید و تأمین لوازم بهداشتی مثل ماسک، دستکش، مایع ضد عفونیکننده و.... میتوانند به کمک مردم نیازمند بشتابند و نقش بیشتری دراین زمینه ایفا کنند.
- هنرمندان: با تولید و عرضه محصولات و محتواهای جذاب ضمن ترویج رویکردها و روشهای پیشگیری و خود درمانی، مردم را در مدیریت شایسته زمان بویژه اوقات فراغت و ماندن در منزل یاری کنند.
- اصحاب رسانه: با اطلاعرسانی مناسب، شفافسازی و افزایش آگاهی مردم درباره عوارض ویروس کرونا، راههای پیشگیری از شیوع آن و روشهای علمی خود درمانی را اطلاعرسانی و ترویج کنند.
- نهادهای نظامی: با ساخت بیمارستانهای سیار و صحرایی و کمک به ضد عفونی کردن معابر و محیطهای شهری در فرآیند پیشگیری و کمک به نهادهای درمانی مشارکت و نقش آفرینی کنند.
- نهادهای عمومی: با کاهش هزینههای عمومی و ارائه تخفیفهای موردی مثل اجاره بهای واحدهای صنفی یا تمدید زمان پرداخت اقساط، تسهیلات ویژهای برای بهره برداران در شرایط رکود نسبی بازار کسب و کار در نظر بگیرند.
حال چند پیشنهاد را به این فهرست اضافه میکنم:
- صاحبان املاک: کسانی که میتوانند، اجاره خانه و ملک خود را بمدت یک تا سه ماه کم کنند و تخفیفات ملموسی به مستأجران خود ارائه دهند.
- صاحبان وسایل حملونقل عمومی: کرایه مسیرها را تا پایان بحران افزایش ندهند و در موارد ممکن تخفیفات جدیدی عرضه کنند.
- معلمان و مربیان آموزشی: ارتباط آنلاین با دانشآموزان و هنرجویان را برای راهنمایی آنان تا پایان تعطیلات افزایش داده و وقت و انرژی بیشتری برای آنان اختصاص دهند.
- زنان خانه دار: نسبت به مدیریت خانه در دورهای که اعضای خانواده حضور بیشتری دارند، اهتمام بیشتری بورزند و محیط جذابتری برای آنان مهیا کنند.
- پدربزرگها و مادر بزرگ ها: برای کودکان و نوهها وقت بیشتری بگذارند و با نقل قصهها و خواندن کتاب یا همراهی در تماشای فیلمهای مفید، آنان را در مدیریت زمان یاری کنند.
- نخبگان اجتماعی، روحانیون و مبلغان دینی: ضمن تعامل با خانوادههای جانباختگان و کمک به التیامبخشی و همدردی با آنان، به ترویج رویکرد دقیق و عالمانه به سنت ها و آموزههای دینی در شرایط بحران بپردازند.
- عموم مردم: مراعات دقیق اصول و توصیههای بهداشتی، بیاعتنایی به شایعات و پرهیز از اشاعه آنها، کاهش سفرهای شهری و بین شهری بویژه درایام تعطیلات، ماندن در خانه تا زمان تغییر وضعیت فعلی و...
این فهرست را میتوان تا صدها و هزاران مورد ادامه داد، اما توصیه این نوشتار به یکایک خوانندگان عزیز این است که یک مورد را به خود اختصاص دهند و از خود بپرسند: «سهم من در مدیریت بحران کرونا چیست؟!»
اگر هر شهروند ایرانی بتواند با مسئولیتپذیری اجتماعی به این پرسش پاسخ دهد و در صدد اجرای سهم و نقش خود برآید، بیگمان مدیریت بحران جاری به مراتب آسانتر، عوارض پیشبینی شده و نشده آن کمتر و بازه زمانی کنترل و رفع عوارض آن کوتاهتر خواهد شد.
در این میان انتظار میرود نخبگان جامعه بویژه استادان و صاحبنظران واصحاب رسانه با کمک به ترویج این سؤال و تشویق مخاطبان و عموم شهروندان به مشارکت در پاسخدهی به آن و برجستهسازی پاسخهای الهامبخش و سازنده به جریانسازی در این حوزه پرداخته و در تبدیل این تهدید به فرصتی تاریخی برای تجلی همبستگی ملی و انسجام بیشتر جامعه ایرانی گام بردارند. انشاءالله
*س_از دور به یکدیگر نزدیک شویم_س* *س_مهرداد ناظری در خراسان نوشت:_س*با توجه به گسترش ویروس کرونا در جهان تغییرات گسترده ای در ارتباط بین انسان ها ایجاد شده به طوری که اگر تا دیروز مردم میتوانستند به راحتی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند امروز مجبورند با ملاحظات بسیار و استفاده ازماسک این کار را انجام دهند.
در این میان در کشوری مثل ایران که سابقه فرهنگ مهرورزی در آن دارای قدمت و سابقه هزاران ساله است این مسئله به صورت یک چالش نسبتا جدی خود را نشان می دهد به گونه ای که حتی زن و شوهرها، پدر و مادرها، فرزندان و دوستان نمی توانند حتی با یکدیگر دست دهند.
تجربه نشان می دهد که تداوم این فاصله گرفتن ها در جامعه می تواند احساس عمیق تنهایی را درافراد تقویت کند، به ویژه آن که این روزها افراد مجبورند به دلیل گسترش ویروس بیشتر در خانه بمانند، این خانه نشینی اجباری و احساس تنهایی عمیق در طول زمان یک چالش جدی فردی و اجتماعی ایجاد خواهد کرد
. اما اگر ما نمی توانیم به راحتی با یکدیگر دست بدهیم یا روبوسی کنیم این به معنای دور شدن ازهمدیگر نیست. چرا که اگر این گونه بود بسیاری از مفاهیم دیگر که ریشه در اعتقاد و باور های ما دارد نیز می بایست با تغییر در ظواهر و آداب آن مسئله به فراموشی سپرده می شد.
این تجربه به ما می آموزد که باید مفهوم عمیق تری از عشق را در خود تقویت کنیم و به گونه ای دیگر با هم مواجه شویم. مهم ترین مسئله در ارتباطات درک متفاوت از مفهوم عشق است. امروز لازم است تا فهم ما ازعشق تغییر کند و بدانیم با افزایش قدرت مهرورزی میشود تغییرات عمیقی را تجربه کرد.
در داستان بینوایان، ژان والژان توسط جامعه برچسب دزد می خورد و به خاطر دزدیدن یک نان سال ها در زندان است. اما او انسانی است که در خود عشق را کشف و راه رشد متعالی شدن را طی می کند و به شهرداری موفق مبدل می شود.
در شرایط فعلی نیاز به ژان والژان شدن و تقویت انسان مهرورز وجود دارد انسانی که قدرت شناسایی خود را داشته و بتواند با درک عظمت وجود خود، هم در زندگی شخصی و هم در زندگی دیگران منشأ اثر باشد.
کرونا یک درس بزرگ به ما می دهد و آن این که به هر کس می گوید به خودت نزدیک شو و عشق را در عمیق ترین لایه های وجودی ات تجربه کن. در جامعه عشق محور مردم یاد می گیرند که چگونه به یکدیگر نزدیک شوند بدون آن که آسیبی متوجه کسی شود.
هم اکنون زمان آن رسیده که بگوییم میتوان از دور به یکدیگر نزدیک شد و روابط عاطفی را عمق بخشید. در واقع گذار از جامعه شکل گرفته با عقل ابزاری که در آن به عواطف به شکل سطحی نگریسته می شود به جامعه مهرورز غنی، شرایطی را ایجاد می کند که شهروندان یاد می گیرند که بدون دست دادن یا روبوسی با عمق بیشتری مهر را به یکدیگر بدهند و از آن ها دریافت کنند.
پس باید به خودمان برگردیم و بدانیم که قدرت مهرورزی در خود فرد نهفته است نه در دیگران. انسان موجودی زیباست و خلق کننده زیبایی ها خواهد بود. هر چند ویروس کرونا در روند دیالکتیکی با انسان می خواهد که بر ما غلبه کند اما این انسان آگاه است که میتواند راهی برای عبور از این جریان پیدا کند. بر این مبنا اگر بپذیریم که در پرتو عشق می توان به دریافت عمیق تری از زیبایی در هستی رسید، باید در این مسیر حرکت کرد.
هر چند امروز در با هم بودن ما به دلیل این ویروس فاصله ای وجود دارد اما انسجامی که عشق ایجاد می کند ما را به یکدیگر نزدیک خواهد کرد و از همه مهم تر این که جامعه ایران امروز بیشتر از هر زمان دیگری نیاز به نزدیک شدن، همدیگر را دیدن، دوست داشتن و دوست داشته شدن دارند.
به نظر میرسد هم اکنون نیز ما نیاز به یک همدلی عمیق و متفاوت داریم. کرونا باعث شده که هر کس مجبور شود به خودش توجه کند، اما در شرایطی که به خود توجه می کنیم باید به دیگران هم توجه کرد.
اگر فرهنگ توجه به دیگران و این اصل که «آن چه که من نیاز دارم تو هم به آن نیاز داری و من از حد نیاز خود کمتر برمی دارم تا تو هم سهمی از منابع داشته باشی» به عنوان یک اصل اخلاقی پذیرفته شود یقینا ما با هیچ کمبودی در بازار مواجه نخواهیم شد.
کمبود زمانی ایجاد می شود که من در جهت خودخواهی های خود حرکت می کنم و ترجیح می دهم که منافع فردی را به منافع جمعی اولویت بخشم.
در نهایت این که روزگار سخت عبور خواهد کرد و آن چه که برای انسان ها باقی می ماند تجربه هایی است که باید عمق آن ها را فهمید. کرونا یک چالش بزرگ بشری است اما یک فرصت هم به حساب می آید. فرصتی برای آن که مهرورزی را در خود تقویت کنیم و همدلی را همدلانه با یکدیگر به اشتراک بگذاریم.
*س_ کارنامه دولت در مواجهه با کرونا_س* *س_غلامرضا انصاری در آرمان نوشت:_س*مواجهه دولت با بحران کرونا و کلا ارزیابی کار دولت دو بعد دارد؛ نخست اقداماتی که در اختیار دولت نیست. امروز متصدی 80 درصد اتفاقاتی که در کشور میافتد دولت نیست. یا به تعبیری میتوان گفت که دولت اختیار عمل را در ارتباط با خیلی از مسائل ندارد.
دوم بحث عملکرد خود دولت در حجم اختیارات 20 درصدی است که بهنظر میرسد دولت دوم آقای روحانی کند و کمکار بوده و جسارت و شجاعت استفاده از همان حداقل اختیارات را نیز نداشته است.
در صورتی که دولت میتوانست با شجاعت، جسارت و بهکارگیری کارگزارانی که اعتقاد و التزام به شعارهای داده شده رئیس جمهور داشتند، شرایطی را فراهم آورد که وضعیتی بهتر از این داشته باشیم.
شاید بتوان گفت خیلی از کارگزاران و متصدیان اموری که در ساختار دولت هستند اعتقادی به شعارها و کلیت دولت ندارند یا از جای دیگری دستور میگیرند. از این جهت ارزیابی عملکرد دولت کارنامه موفقی را بهدست نمیدهد.
در اتفاقات اخیر نیز مساله را باید در 2 بعد بررسی کرد. بعد نخست اینکه هشدار اولیه در خود دولت داده شد یعنی بحث جلوگیری از ورود پرواز از چین و قرنطینه قم توسط مسئولان دولتی اعلام شد اما به دلیل شرایط خاص دولت نیز تمکین و سکوت کرد.
دولت از مردم رای گرفته و حفظ سلامت مردم از واجباتی است که رئیس جمهور وتمام اعضای کابینه باید بدان پایبند باشند. در اوایل بهمن ماه که کرونا در چین شروع شده بود با توجه به حجم مبادلاتی که با چین داریم باید این اقدامات انجام میشد و با دیده شدن نخستین موارد مشکوک، دولت باید شجاعانه قم را قرنطینه میکرد.
دولت میتوانست با اینگونه عملکرد در مقابل مردم پاسخگو باشد اما اگر امروز این مساله را توجیه کنیم نیز آیندگان نگاه مثبتی را درباره عملکرد مجموع دستگاهها در 2 ماه اخیر نخواهند داشت. از طرف دیگر رئیس جمهور که معتقد به اطلاعرسانی دقیق و شفاف به جامعه است و میگوید جریاناتی به دنبال برهم زدن آرامش روانی جامعه هستند، چرا خود شفاف صحبت نمیکند و نمیگوید کدام جریانات و به کلی گویی روی میآورد؟
آقای روحانی که اقدامات دولت را با وجود تحریمها افتخارآفرین میخواند، بگوید دقیقا مردم به چیزی افتخار کنند؟ اقدام دولت به تفویض اختیار به وزارت بهداشت اقدام دیگری بود که انتقادات بسیاری را در پی داشت چرا که حجم بحران خیلی بالاتر از ظرفیت یک وزارتخانه بود.
رئیس جمهور باید یک نفر را تحت عنوان معاونت اجتماعی و مسئول ستاد بحران کرونا اختصاص میداد تا هم بتواند فعالیتهای بخشی، بین بخشی و فرابخشی را سامان دهد. از سوی دیگر با اختیاراتی که میتوانست از سوی مقام معظم رهبری به وی تفویض شود در حوزه انتظامی و قضائی اختیارات تام میگرفت تا ستاد بتواند به موقع عملیات خود را انجام دهد.
این در حالی است که هنوز استانهایی مثل قم، تهران و گیلان که مواجهه اصلی با کرونا را داشتند هنوز سختگیریهای لازم برای ترددهای غیرضرور اعمال نگردیده است. دولت در این زمینه نباید با کسی تعارف داشته باشد و باید کاملا جدی با متخلفان برخورد کند.
*س_مبارزه با کرونا، همت و باکری میخواهد_س* *س_رسول سنائیراد در جوان نوشت:_س*فداکاریها و تلاشهای جهادی بخش عمدهای از پزشکان و پرستاران، مسئولان و کارکنان بهداشت و درمان، تولیدکنندگان و دستاندرکاران تولید اقلام و تجهیزات پزشکی، نیروهای مسلح، گروههای جهادی و مردمی و... در خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا و دفاع از مردم شریف ایران در برابر این مهاجم وحشی و دستساخته احتمالی دشمنان، صحنههای زیبایی از عظمت، رشادت و ایثار جامعه ایرانی را به ظهور و نمایش درآورده است؛ ایثار و جهادی که خروجی آن شگفتی جهانیان از توفیق کشور عزیزمان در این عرصه خطیر، بهرغم تحریمهای ظالمانه و کمبودهای تجهیزاتی و دارویی بوده است.
در همین حال، برخی هم با سوءاستفاده از این وضعیت به گرانفروشی، احتکار و خارج کردن مایحتاج بهداشتی و درمانی مردم از دسترسشان رو آوردهاند که گرچه کمشمار و کمتعداد است، اما زشت و قابل تقبیح به شمار میآیند و خوشبختانه با انتقاد عمومی و برخوردهای قضایی و حکومتی نیز مواجه شده است.
اما زشتتر از این ترک وظیفه و مسئولیت و یا کمتحرکی و کمکاری برخی کارگزاران و حقوقبگیران از بیتالمال در این شرایط خطیر و روزگار سختی است که شیوع کرونا و رکود و بیکاری اجباری بر بخشهایی از مردم و شاغلان بخشخصوصی تحمیل کرده است. کارگزارانی که انتظار میرود در این شرایط نهتنها در کنار مردم باشند، بلکه برای حل مشکلات آنان و سرعت عبور کشور از این شرایط، جهادی تلاش کرده و خور و خواب نداشته باشند.
گرچه تحرک قوه قضائیه تاکنون نمره قابل قبولی دریافت میکند، اما بیتعارف تعطیلی مجلس شورای اسلامی و تنفس طولانی نمایندگان و حضور کمرنگ رئیسجمهور را باید مهمترین مصداق این پدیده زشت دانست که دقیقا با فلسفه وجودی و شأن کارگزاری آنان هم مغایرت دارد. چراکه این حضرات که بهعنوان وکیل ازسوی مردم انتخاب شدهاند، باید در همه حال کنار مردم و مدافع منافع آنان باشند و بدیهی است، حضور آنان در خط مقدم مبارزه با کرونا از جمله ضرورتها و الزامات انجام وظایف ذاتی و شأن کارگزارانیشان میباشد.
دریافت حقوق و مزایا، خدمات ویژه، تأمین بهترین محیط کاری و دسترسیهای خاص و... تنها و تنها در پیوند با این موقعیت کارگزاری و ادای حق وکالت مردم است که به اشتباه حق مسلم مرتبط با شخصیت سیاسی و اجتماعی عالیجنابان تصور میشود.
شاید آنچه موجب شده وکلای محترم به خود اجازه دهند، در این شرایط مجلس را تعطیل کنند و حضور رئیسجمهور محترم حتی در ستاد ملی مبارزه با کرونا هم کمرنگ صورت پذیرد، ضرورت حفظ سلامت و عافیت در شرایط خطیر فعلی باشد. حال آنکه در همین شرایط بهترین پزشکان و پرستاران کشور در خط مقدم مقابله با ویروس قاتل و وحشی کرونا، جان خود را برای دفاع از مردم به خطر میاندازند، چنین توجیهی به سختی قابل قبول خواهد بود و انتظار میرود در صورت تداوم، حداقل لازم است؛ 1- میزان حقوق و مزایای این شخصیتهای محترم با میزان زحمات و تلاش آنان تنظیم شود و بخشی از مزایای مربوط به دوره فعال بودنشان کاهش یابد.
2- برخی از خدمات ویژه که به اعتبار خدمات و مسئولیتهای سنگین و راهبردی حضرات است در این شرایط حذف گردد.
موارد فوق در شرایطی که هم درآمدهای کشور کاهش یافته و هم رکود ناشی از کرونا موجب اذیت و زحمت بخشی از مردم شده، میتواند فاصله این شخصیتهای محترم از مردم را کاهش دهد و موجب نوعی حس همدردی شود که لازمه انجام مسئولیت و وظایف کارگزاران در نظام مردمسالاری دینی به حساب میآید.
اینکه حضرت امام (ره) یکی از شاخصهای پذیرش وکالت مردم را چشیدن طعم فقر و محرومیت، میدانستند، ضرورت ایفای این نقش خطیر بود. اگر نمایندگان و رئیسجمهور در این شرایط در کنار مردم و همراه مردم باشند و درد واقعی مردم و انتظارشان را فهم کنند، میزان تلاش و تحرک آنان برای سرعت بخشیدن به عبور کشور از این شرایط گذار، متفاوت خواهد بود.
اینکه امام خامنهای هم کلید مشکلات کشور را در مدیریت و روحیه جهادی میدانند، دقیقا به واقعیتی اشاره دارد که مشکلات کشور را مسئولانی میتوانند حل کنند که همچون شهید باکری و شهید همت در خط مقدم در کنار رزمندگان باشند. البته مشکل اصلی کشور هم فاصله گرفتن کارگزاران محترم از این شاخصه مسئولیت و کارگزاری در مردمسالاری دینی و آلودگی به شاخصههای لیبرالی و نظامهای سکولار و مادی است.
*س_مسئله ایران؛ فراسوی کرونا_س* *س_علیرضا صدقی در ابتکار نوشت:_س*شیوع کروناویروس در بیش از یکصد کشور جهان، انتقال سریع، ناشناختگی و مرگآفرین بودن این ویروس، موضوع آن را به بحرانی در جامعه جهانی تبدیل کرده که عصر مدرن دستکم به لحاظ بحران بهداشتی تا به حال تجربه نکرده است.
گرچه در ادوار گذشته در یک کشور و حتی یک قاره نمونههایی از وبا و طاعون - البته در قرن نوزدهم و سالهای آغازین قرن بیستم - فراگیر وجود داشته است، اما این سطح از فراگیری از شرق تا غرب زمین، نمونهای بیسابقه است.
در این میان ایران نیز از شیوع کرونا بینصیب نماند و پس از چندی از چین وارد ایران شد. اما این موضوع نیز چون بیشمار موارد دیگر، در ایران شکل و رنگ و طعم دیگری دارد. از بحران بیاعتمادی فراگیر در سطوح گوناگون اجتماعی تا کمتوجهی عدهای از شهروندان نسبت به توصیههای بهداشتی و از ارائه آمارهای متفاوت و متناقض نهادهای مختلف تا تشکیل ستادها و کارگروهها و کمیتههای موازی در سازمانها و نهادهای گوناگون، همه و همه مواجهه ایرانیان با کروناویروس را از مواجهه دیگر کشورها با این مسئله متفاوت میکند.
این همه یعنی، مسئله جامعه ایران در برابر این بیماری بسیار فراتر از خود آن است. همین امر سبب میشود تا نسخه ارائه شده برای ایران با دیگر کشورها تفاوتهای عمدهای داشته باشد. در ایران کمتر میتوان نسبت به عملکرد مطلوب برخی پروتکلهای بینالمللی امیدوار بود؛ چرا که ایران را باید با همه مسائل پیرامونیاش سنجید و قضاوت کرد.
ناشناختگی و دست کوتاه پزشکی در برابر ویروس کرونا از سو، تعلل حاکمیت در انتقال صحیح اطلاعات و بیاعتمادی مردم به نظرات رسمی مسئولان هم از سوی دیگر موجب میشود تا کرونا در ایران شرایطی به غایت پیچیدهتر از دیگر کشورها داشته باشد. به این مجموعه و معادله چندمجهولی باید دست بسته مطبوعات و رسانهها، ضعف در راهبرد رسانهای و فقر علمی رسانههای عمومی را هم اضافه کرد.
این موقعیت سبب میشود تا رویکرد ناظران منصف نسبت به این مسئله شامل وسواس و دقت نظر بیشتری شود
و درست در این بزنگاه است که ضرورت توجه مسئولان امر نسبت به بسیاری از توصیهها و انذارهای برخی دلسوزان - که بعضا با داغ و درفش پاسخ داده شد - رخ مینماید. اگر سرمایه اجتماعی حاکمیت هنوز چون دهه 60 پا برجا بود و اگر برخی از روحانیان اعتبار و آبروی چند قرنی این صنف را به حراج نگذاشته بودند و اگر دلسوزان و کاربلدان و مدیران کارآزموده کشور به محاق نرفته بودند، جمهوری اسلامی ایران امروز ابزارهایی به مراتب قدرتمندتر از حالا در اختیار داشت.
اگر در هر بزنگاهی به عوض جلوگیری - توصیهای - از انتشار اخبار در رسانهها، فرصت داده میشد تا روزنامهها و خبرگزاریها به انعکاس بیکم و کاست حقیقت در بستری انتقادی بپردازند، امروز این رسانههای رسمی بودند که مرجعیت آگاهیبخشی به مردم را در اختیار داشتند، نه چون وضعیت موجود که اعتبار یک کانال تلگرامی مجهولالهویه از ارگان اطلاعرسانی دولت بیشتر باشد.
و بسیار «اگر» و «شاید» دیگر که هر کدام دردی و دغدغهای در پساپشت دارند. مجموعه این عوامل نشان میدهد که مسئله جامعه ایران در وضعیت فعلی را باید فراسوی کروناویروس به تحلیل نشست. کمااینکه برای توقف چرخه انتقال هم باید تدبیری خاص و ویژه ایران در نظر داشت.
تدبیری فراتر از قرنطینه، حکومت نظامی یا هر آنچه تاکنون در دیگر نقاط تجربه شده است.