معمای تسلیح کرانه باختری چگونه حل شد؟/ انتفاضه مسلحانه شهروندان «عرب اسرائیل» چالش جدید صهیونیستهاست
تهران - ایرنا - نشست «رمضان داغ» فلسطین با موضوع بررسی تحولات و عملیات های اخیر در سرزمینهای اشغالی با حضور سعدالله زارعی و علی عبدی کارشناسان حوزه غرب آسیا و مسائل صهیونیسم در خبرگزاری ایرنا برگزار شد.
گروه پرونده ویژه - مریم عاقلی - این روزها فلسطین مهمترین روزهای مقاومت خود را در تاریخ اشغال کشورش میگذراند و بدون اغراق فصل جدیدی از انتفاضه مسلحانه در سرزمینهای 1948 آغاز شده است، مبارزهای که بخشی از آن در غزه ریشه دارد و بخشی در کرانه باختری جوانه زده و در سرزمینهای اشغالی به اوج خود رسیده و فلسطینیهای خارج از کشور هم به آنها پیوستهاند و معرکه جدیدی علیه رژیم رقم خورده است.
حالا صهیونیستها در خانه اشغالی خود زمینگیر شدهاند، آن هم درست در سرزمینهای 1948 که حتی فکرش را نمیکردند، چون رژیم، مرزهای 1948 و به اصطلاح خودشان غائله عربهای اسرائیل را تمامشده میدانست، اما فلسطین حدودا بعد از 50 سال، حالا مقاومت خیرهکنندهای را آغاز کرده است.
سال گذشته در همین روزهای ماه رمضان بود که تعرض اسرائیل به مسجدالاقصی باعث شد معرکه سیفالقدس یا همان نبرد شمشیر قدس آغاز شود، جنگی که با اولتیماتوم فلسطین شروع و با اولتیماتوم آنها هم به اتمام رسید. اتفاقی که خیلی برای صهیونیستها گران تمام شد و آنها هم در مقابل جنگ 15روزهای با نام عملیات نگهبان دیوارها را اجرا کردند.
هنوز شکست سنگین از مقاومت برای آنها مانند عقدهای در گلو مانده بود که باز هم از اول ماه رمضان و بهطور مشخص از دومین جمعه رمضان وارد معرکه جدیدی شدهاند که مختصات آن را مقاومت تعیین میکند.
رهبر انقلاب هم در دیدار رمضانی امسال با مسئولان، رویکردهای جدید مقاومت جوانان فلسطینی را ستودند و گفتند: فلسطین زنده است و روزبهروز مسئله فلسطین پُررنگتر شده. امروز جوانهای فلسطینی در سرزمینهای 1948، نه زمینهای دوردست، در همان مرکز فلسطین اشغالی بیدار شدهاند و به توفیق الهی، طبق وعده الهی پیروزی هم با مردم فلسطین خواهد بود.
خبرگزاری ایرنا برای بررسی تغییرات و تحولات جدید در سرزمینهای اشغالی و ترسیم فضای آینده جبهه مقاومت در فلسطین در نشست «رمضان داغ» میزبان سعدالله زارعی کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا و علی عبدی کارشناس ارشد حوزه صهیونیسیم بوده است که مشروح این گفتوگو در ادامه از نگاهتان میگذرد:
** با توجه به اینکه در سال جدید یک عملیات چهارگانه در سرزمین های 1948 شکل گرفت که از بئرالسبع آغاز شد و تا قلب تلآویو ادامه داشت و این اتفاق علیرغم تدابیر شدید امنیتی رژیم صهیونیستی بود، تحلیل شما از استیصال رژیم و افق تحولات جدید فلسطین اشغالی چیست و صورتبندی جدید جبهه مقاومت را چطور تحلیل میکنید؟
زارعی: واقعیت این است که سالهای سال است که اسرائیلیها منطقه بزرگ 1948 که 78 درصد از سرزمینهای فلسطین را شامل می شود، برای خودشان تمام شده می دانستند با توجه به اینکه سازمان ملل هم در قطعنامه های اخیر خود این منطقه را عملاً یک منطقه مرتبط با رژیم صهیونیستی تعریف کرده و در سطح بینالمللی هم این مسئله کمابیش پذیرفته شده بود، حتی در سطح کشورهای عربی نیز کمتر از سرزمینهای 1948 به عنوان سرزمینهای فلسطینی یاد میشد.
اینجا منطقهای بود که اسرائیلیها برای این که کار تمام شود، انواع اقدامات در حوزه های امنیتی، اجتماعی سیاسی انجام داده بودند و تبلیغ میشد که این منطقه برای اسرائیل تمام شده است اما واقعیت این است که از سالهای 1970 به این طرف دیگر کمتر شاهد حادثه و اتفاقی از سوی فلسطینیها بودیم البته تک مضرابهایی اتفاق میافتاد اما اینکه حوادث پی در پی آن هم از نوع امنیتی و به ویژه مسلحانه و پیوسته اتفاق بیفتد، یک پدیده بود که ما اکنون شاهد هستیم.
معنای انتفاضه مسلحانه در سرزمینهای 1948 این است که موضوع اشغال سال 1948 میلادی از نگاه فلسطینی ها تمام نشده و این موضوع مانند ماجرای 1967 است و تفاوتی بین این دو بخش وجود ندارد ضمن اینکه چالش اسرائیل هم به پایان نرسیده و چالشهای اصلی رژیم صهیونیستی دیگر مربوط به غزه، کرانه باختری و حزبالله در شمال و در مرزهای سوریه محدود نیست بلکه حتی در داخل سرزمینهای 1948 هم اسرائیل دچار چالش امنیتی است تا جایی که در تل آویو اسرائیل با چالش امنیتی به صورت جدی آن هم در داخل فلسطینی ها مواجه است. لذا چالش امنیتی رژیم صهیونیستی با فلسطینیها بسیار متفاوت با چالش امنیتی این رژیم با حزب الله و غزه است.
**چالش های اصلی این تفاوت چیست؟
زارعی: یک دلیل این است که چالش های بیرونی میتواند در عرف بینالمللی از جنس تجاوز و تعدی تلقی شود درحالی که درباره درگیری رژیم صهیونیستی با سازمانهای حماس و جهاد میتوان گفت آنها جریان هستند که با یکدیگر میجنگند و باز هم جنگ خارجی تلقی میشود اما در اینجا اسرائیلیها با عرب اسرائیلی طرف هستند یعنی عربی که شناسنامه اسرائیلی دارد و شهروند اسرائیل محسوب میشوند و میتوانند در کنست نماینده داشته باشند، لذا این چالش اسرائیلیها یک چالش داخلی است که وقتی این چالش داخلی با چالش گروههای مسلح فلسطینی و چالشهای فرا مرزی ضمیمه میشود، ارتباط عمیق و وسیع امنیتی پیدا میکند و نشان میدهد اسرائیلیها هنوز در همان خانه اول 1948 هستند و با همان چالشها درگیرند.
*چالش جدید رژیم، انتفاضه مسلحانه شهروندان عرب اسرائیل است
در این صحنه اسرائیلی ها با یک پدیده مواجه هستند که ریشههای اسرائیل را در معرض آسیب قرار میدهد، ریشه اسرائیل همین امنیت سیاسی و امنیت اجتماعی در سرزمین های 1948 است که این ریشهها در سرزمین های 1967 معنا پیدا نمیکند لذا وقتی طرف فلسطینی در منطقه یافا یا در منطقه تل آویو یا همین منطقه جنین وارد عمل می شود به نوعی ریشه های امنیتی اسرائیل در معرض آسیب و تهدید قرار می گیرد و اندازه آن هم معلوم نیست چرا که در اینجا اسرائیل با هیچ کشوری مواجه نیست که از سازوکار ضد دولتی برای مهار آن استفاده کند. اسرائیل با سازمان مسلح نظامی مانند حماس و جهاد هم طرف نیست که مثلاً با اعمال فشارها و از طریق دیپلماتیک بتوانند مصریها را واسطه کنند که تحت شرایطی آتشبس را قبول و پای یک ورقه را امضا کنند لذا در حال حاضر در اینجا اسرائیلیها با حدود 2 میلیون شهروند عرب مواجه هستند که وجود آنها را در سرزمین های 1948 به رسمیت شناختهاند.
یعنی اسرائیل نمیتواند بگوید این فردی که عملیات کرده از خارج آمده یا اصلاً شهروند اسرائیل محسوب نمیشود لذا اسرائیل دچار چنین چالشی شده است اما اکنون سوال مهم تر این است که این سلاح ها از کجا و چه طریقی به داخل زمین های 1948 وارد شده و این سلاح ها چه تعدادی هستند و دست چه افرادی است و آنها چه زمانی بیرون میآید و شلیک میشود بنابراین همه این موارد برای اسرائیلیها به یک چالش تبدیل شده است.
*ترسیم زمینهها و صورت بندی عملیات های چهارگانه
** با توجه به تحولاتی که در سرزمینهای 1948 در جریان است و با توجه به رویکردی که از جنگ 12 روزه سال گذشته آغاز شد، تحلیل شما از تحولات پیشرو و ادامه عملیاتهای استشهادی توسط عرب های اسرائیلی چیست و تبعات این اتفاق برای رژیم چگونه رقم می خورد؟
عبدی: بنده ابتدا یک صورتبندی از عملیاتهای اخیر ارائه خواهم داد، چند متغیر اصلی را در این اتفاقات اخیر باید ببینیم؛ یک مسئله تغییر دولت در ایالات متحده آمریکاست که به تبع آن تغییر رویکرد دولت آمریکا در منطقه در خصوص فلسطین و سرزمینهای اشغالی است، متغیر دوم تحولاتی است که در منطقه به عنوان معامله قرن و پیمان آبراهام یا همان ابراهیم به وقوع پیوست. متغیر دیگر تغییرات در حوزه مقاومت است، ما در دوره ترامپ شاهد فشار حداکثری به مردم مظلوم فلسطین بودیم و دستور کار ترامپ برای حل مسئله فلسطین هماهنگی کامل با دولت نتانیاهو در آن زمان بود و ترامپ عملاً به عنوان نماینده نتانیاهو در کاخ سفید عمل می کرد. ما در این زمان شاهد این بودیم حداقلهایی که دولتهای قبلی هم برای مردم فلسطین به رسمیت شناخته بودند مانند طرح دو دولتی و کرانه باختری و نوار غزه را نادیده گرفت و تحت عنوان معامله قرن کرانه باختری را ضمیمه رژیم صهیونیستی عنوان کرد و از سوی دیگر طی یک نمایش خیره کننده تبلیغاتی و دیپلماتیک سفارت آمریکا را از تل آویو به بیت المقدس منتقل کردند.
البته نقش داماد ترامپ در این مسئله بسیار مشهود بود و یکی از بازیگران اصلی در مسئله فلسطین و تحولات منطقه آقای کوشنر داماد ترامپ بود، مسئله بعدی نیز الحاق بلندی های جولان به رژیم صهیونیستی بود که ترامپ به این موضوع هم رسمیت داد و این اقدامات بی سابقه بود و تا پیش از این هیچ رئیس جمهوری در تاریخ آمریکا جرئت نمیکرد این طور رفتار کند ولی ترامپ عملاً امتیازاتی که لازم بود در طی چند دولت به اسرائیل داده شود در یک دوره چهار ساله به اسرائیل داد و از آن طرف هیچ حقی را برای مردم مظلوم فلسطین به رسمیت نشناخت و عملاً دولت خودگردان را نادیده گرفت و کاملاً بایکوت کرد و اجازه نمی داد که محمود عباس با او دیدار کند، بنابراین این به معنای انسداد کامل سیاسی و دیپلماتیک برای مسئله فلسطین بود که قطعاً اثر وضعی خود را در افکار عمومی مردم فلسطین در مناطق 1948 و 1967 باقی گذاشت.
ما در ذیل معامله قرن پیمان آبراهام را داشتیم که شاهد بودیم عملاً در ذیل دستور کار آقای ترامپ یک محور عبری - عربی تشکیل شد و بن سلمان و بن زاید و نتانیاهو سه رأس مثلث این محور بودند که بلوک بندی منطقه را تشکیل می دادند و هدف غایی آنها مهار محور مقاومت و تضعیف و نابودی محور مقاومت از جمله جمهوری اسلامی ایران بود. ما یک محور دیگر هم داشتیم که شامل ترکیه و قطر به طور مشخص و مصر در زمان مرسی بود که بعد از کودتا، مصر از آن خارج شد و فقط ترکیه و قطر باقی ماندند اما قطر هم تحت فشار شدید همین محور عبری - عربی قرار گرفت و ترکیه هم بعد از روی کار آمدن بایدن با یک چرخش 180 درجه توسط اردوغان مواجه شد که در حالی تظاهرات شدید ضد اسرائیلی از خود نشان میداد که اخیراً با مقامات اسرائیلی دیدار کرد و رئیس جمهور رژیم صهیونیستی را در ترکیه به حضور پذیرفت و حتی عملیاتهای اخیر فلسطینیها را هم محکوم کرد.
**ایجاد زمان تنفس برای آغاز عملیات در فلسطین اشغالی
مسئله سوم هم مهار محور مقاومت بود که پیک آن را در تابستان داغ 2020 در ایران شاهد بودیم و نقطه اوج آن هم ترور شهید فخری زاده بود لذا این فشار حداکثری بر محور مقاومت، منطقه و فلسطین عملاً یک نیروی متراکمی را تهیه کرد که منتظر فرصت بود تا دست به تسویه حساب با محور عبری - عربی و به ویژه رژیم صهیونیستی بزند. بنابراین وقتی در این نقطه یک فراغتی حاصل شد این کار شکل گرفت، اولاً دولت ترامپ جای خود را به دولت بایدن داد و بایدن نیز با همان رویکردی که در دوره اوباما در دستور کار بود برای صلح خاورمیانه و حل مسئله فلسطین و احیای طرح دو دولتی پیش رفت، البته همه میدانند که این مسئله لفاظی است و آمریکایی ها هیچ تلاشی برای حل مسئله فلسطین را به رسمیت نمی شناسند. اعطای حقوق مصرح حتی همان حقوقی که در پیمان اسلو و پس از آن در شرم الشیخ و کمپ دیوید 2 داشتهایم هم محقق نشده و آنها حاضر به امتیازدهی نشدند و فقط لفاظی کردند. زمانی که پیمان اسلو بسته شد در کرانه باختری نهایتاً شاهد 300 شهرک رژیم صهیونیستی بودیم اما امروز حدود 4500 شهرک صهیونیستی فقط در کرانه باختری حضور دارند و این رقم بسیار بالاست که حتی هنوز هم تداوم دارد.
اگر دولت آمریکا و کشورهای غربی و اروپایی واقعا دغدغه حل مسئله فلسطین را داشتند نباید اجازه میدادند که به ساخت شهرکهای صهیونیستی اضافه شود اما آنها عملاً به راحتی شهرک های خود را به 10 برابر رساندند بدون اینکه هیچ اخطار جدی از طرف آمریکا و اروپا دریافت کنند بنابراین میخواهم بگویم که پروژه صلح واقعاً یک پروژه دروغین است و هیچ پشتوانه ای ندارد.
به هرحال روی کار آمدن بایدن و ائتلاف نفتالی بنت و لاپید نیز خودش یک راه تنفس به مردم فلسطین و ساکنان سرزمینهای اشغالی داد و پس از آن وضعیت مردم فلسطین به صورت نیمه فعال تغییر کرد. در ایران هم ما این حالت را از اواخر سال 1400 شاهد بودیم که ماجرای اربیل و حمله به مقر موساد و مواضع رژیم صهیونیستی توسط سپاه رقم خورد و انهدام شبکه جاسوسی صهیونیستها در فردو و حمله سایبری و تخلیه اطلاعات موبایل شخصی رئیس موساد را داشتیم و به پیوست این اتفاق ما شاهد این بودیم که به فاصله کمتر از یک ماه تحولات داخل فلسطین هم آغاز شد بنابراین برای بررسی تحولات فلسطین باید یک سال به عقبتر بازگردیم، یعنی وقتی از رمضان سال 1400 ما شاهد تشدید تنش در مسجد الاقصی بودیم.
**تحولات امروز که با جنگ 12 روزه رمضان گذشته آغاز شد چطور به یکدیگر پیوند خورد؟
عبدی: سال قبل در همین روزها در معیت گارد مرزی اسرائیلیها، گروه یک خاخام تندروی یهودی به نام «یهودا گیلک» مسلمانان را در آنجا تحریک می کردند و بعد از آن ماجرای محله شیخ جراح اتفاق افتاد که قصد داشتند 27 خانواده مسلمان را از آن منطقه اخراج کنند اما آنها حاضر به تخلیه نبودند لذا پیوسته بودن تحریکات صهیونیستها درباره مسجد الاقصا و ماجرای شیخ جراح موجب درگیری شدید در صحن مسجد الاقصا شد که در نهایت درخواست کمک مردم کرانه باختری از «محمد ضیف» فرمانده شاخه نظامی حماس صورت گرفت و این مسئله منتج به نبرد سیفالقدس یا همان جنگ 12 روزه شد که جنگ بسیار ویژه و خاصی بود.
**چرا؟
عبدی: چند ویژگی مهم داشت که در اتفاقات امروز فلسطین تاثیرگذار بود، نبرد سیف القدس اولین نبردی بود که با اولتیماتوم فلسطینیها شروع و با اولتیماتوم آنها نیز به اتمام رسید، یعنی این نبرد با اولتیماتوم محمد ضیف آغاز شد که اعلام کرد تا ساعت 6 بعد از ظهر آن روز اگر تحریکات صهیونیستها در مسجد الاقصا و شیخ جراح تمام نشود ما موشک باران را شروع میکنیم. اما صهیونیست ها بر اساس تفرعنی که دارند این کار را نکردند و به همین دلیل موشک باران مواضع اسرائیل شروع شد و نشان داد که حماس یک طرح از پیش آماده شده برای چنین نبردی داشته است و این جنگ با اولتیماتوم حماس هم به پایان رسید.
ویژگی دوم نبرد سیف القدس وحدت و همگرایی بسیار بالایی بود که بین فلسطینیهای غزه، فلسطینی های کرانه باختری و فلسطینی های 1948 و خارج از خاک فلسطین ایجاد شد تا پیش از این اتفاق در جنگهایی که علیه غزه صورت گرفته بود، کرانه باختری واکنش چندانی نشان نمی داد اما در جنگ سال 1400 چون کرانه درخواست کمک کرد، غزه به فریاد کرانه رسید و وقتی آنها به یکدیگر رسیدند فلسطینیهای 1948 هم به کمک آنها آمدند و یک همگرایی عجیبی ایجاد شد.
*همگرایی بی سابقه فلسطینی ها
** این همگرایی بیسابقه امسال هم با عملیات های چهارگانه اخیر هم تکرار شده و ادامه دارد؟ عبدی: بله همین طور است اما ویژگی سوم نبرد سیف القدس خیزش فلسطینی های ساکن مرزهای 1948 بود، در مناقشات و جنگهای گذشته مثل عملیات سرب داغ در جنگ 50 روزه 2014 هیچگاه به این شکل شاهد نبودیم که فلسطینیهای 1948 یا اصطلاحاً عربهای اسرائیل وارد عرصه شوند اما در نبرد سیف القدس شاهد این بودیم که آنها هم ورود جدی کردند و یکی از بارزترین نمادهای آن هم تصرف یکی از شهرک صهیونیستی بود که حدود 72 ساعت به دست فلسطینی ها افتاد و اسرائیلی ها مجبور شدند که در این عرصه ارتش را وارد کنند.
**فعال شدن عرب های اسرائیل چه پیامدی برای رژیم دارد؟
عبدی: این مسئله آن قدر مهم است که بعد از جنگ پارسال، یکی از ژنرالهای بازنشسته ارتش اسرائیل در مصاحبه با یکی از مطبوعات اسرائیلی ارزیابی بسیار جالبی درباره نبردهای آینده اسرائیل داشت و تاکید کرد که اسرائیل باید از نبرد سیف القدس درس بگیرد چون یکی از نکات تاکیدی او این بود که اسرائیل در جنگ های آینده چه با حزب الله و چه با غزه حتماً باید متغیر جدیدی به نام فلسطینی های ساکن 1948 را مدنظر بگیرد چراکه یک دلیل آن این است که بسیاری از خطوط مواصلاتی ارتش از منطقه کرانه باختری و در زمینهای 1948 از مناطق عرب نشین میگذرد و اگر آنها اراده کنند که این خطوط مواصلاتی را دچار اختلال کنند حتماً می توانند ارتش اسرائیل را زمینگیر کنند. لذا این تحولات و روحیهای که جنگ سیفالقدس به فلسطینیها داد و نشان داد که آنها میتوانند کار را با اولتیماتوم خود پیش ببرند و در عین حال همگرایی بیسابقه بین فلسطینیها، یک روحیه مضاعفی به آنها داد که احساس کردند میتوانند اکنون به صورت فعال وارد عرصه شوند هرچند اتفاقات یک سال اخیر و استفاده از مشت آهنین و سرکوب شدید توسط دولت صهیونیستی هم مزید بر علت شده است.
وقتی بحث ناتوی عربی مطرح شد، هدف غایی آن مهار توان نظامی ایران و محور مقاومت و همچنین ایجاد دفاع هوایی سراسری منطقهای در مقابل قدرت موشکی و پهپادی ایران به ویژه بعد از ضربات اخیر انصارالله در جده و اتفاقاتی که علیه عربستان رقم خورد، بوده است لذا این تحولات در دو سو یعنی هم در محور مقاومت و هم در محور عبری - عربی باعث شد تحولات داخل سرزمینهای اشغالی شکل بگیرد.
** بحث ما به تسلیح کرانه باختری رسید، درباره وضعیت مسلح شدن کرانه باختری توضیح دهید که چگونه بعد از خاموشی سرکوب سال 2002 اکنون اردوگاه جنین به قلب مقاومت فلسطین علیه صهیونیست تبدیل شده است؟
زارعی: ما ابتدا باید کرانه باختری را بشناسیم و شرایط آن را بدانیم و متناسب با آن بدانیم که چه اتفاقی افتاده و چه اتفاقی در شرف وقوع است. منطقه کرانه باختری قبلا مربوط به اردن بوده است و بخشی از سرزمین اردن محسوب میشد اما در جریان ارتباطات و گفتگو هایی که از سال 1948 اتفاق افتاد، اردنی ها عملاً از این منطقه صرف نظر کردند و آنجا به منطقه داخل فلسطین تبدیل شد. کرانه باختری 11 شهر دارد از جمله الخلیل و رام الله و در مجموع جنوب تا شمال را پوشش میدهند و 1800 کیلومتر مربع هم مساحت این منطقه است.
در اینجا دو نیروی مخالف حرکت مردم و آزادی فلسطین قرار دارند، اول نیروی اسرائیلی ها هستند که بر اساس توافق اسلو باید اسرائیلی ها از این منطقه میرفتند و آنجا را کاملاً به حکومت خودگردان فلسطین که در رام الله مستقر است واگذار می کردند اما این اتفاق نیفتاد و اسرائیلیها به طور کامل در این منطقه قرار دارند اما نیروی دوم که مانع فلسطینیها در انتفاضه است نیروهای خود محمود عباس هستند که متاسفانه به دلیل اتصالی که این تشکیلات خودگردان به توافقات بین المللی و مجامع بین المللی از جمله آمریکا، انگلیس و فرانسه دارد و به دلیل وابستگی شدید مالی آنها به دولتهای وابسته عربی، حکومت خودگردان هم به نیروهای کنترلکننده فلسطینی ها تبدیل شده لذا اکنون در زندانهای محمود عباس بیش از 2000 عضو حماس زندانی هستند و حدود 400 نفر جهاد اسلامی و جرم آنها هم مخالفت با اسرائیل است در حالی که آنها مشکلی با حکومت محمود عباس ندارند لذا مجموع این شرایط حرکت را در کرانه باختری کُند و تسلیح این منطقه را هم دشوار کرده است اما اتفاقی که افتاد این بود که این تصور که سلاح فلسطینی لزوماً از خارج از مرزها میآید باطل شد.
*معمای تسلیح کرانه باختری چگونه حل شد؟
بحث این بود که این سلاح را باید از جایی به کرانه باختری رساند و چه کسی و از کجا می خواهد این کار را انجام دهد، تصور این بود چون کرانه باختری محصور در مرزهای اردن و اسرائیل است بنابراین راهی وجود ندارد لذا تسلیح کرانه باختری از نظر آنها یک امر محال تلقی میشد اما اتفاقی که در قضایای اخیر پیش آمد نشان داد که اسلحه می تواند از اسلحه خانههای اسرائیل، کلانتریها یا اسلحه های دست نیروهای خود محمود عباس هم به دست فلسطینیها برسد و در نهایت هدف فلسطینی ها میتوانند خودشان تولید کنند تا امروز این فضا بسته بود که خود فلسطینی ها هم فکر نمی کردند این موضوع شدنی باشد اما اکنون این دیوار شکسته شده و در نتیجه امکان اینکه فلسطینی ها بتوانند در این منطقه به سلاح دست پیدا کند.
اکنون شاباک سرویس امنیتی داخلی اسرائیل به دلیل اتفاقات اخیر زیر سوال است که چطور کار کرده که در منطقه تلآویوی که سلول به سلول آن زیر دوربین های کنترل کننده قرار دارد و شبکه بزرگ جاسوسی اسرائیل نیز در آنجا فعالیت میکند، نتواسته متوجه اقدام یک جوانی شود که با اسلحه در تلآویو دست به عملیات زده است و بعد هم ناپدید شده طوری که یک روز طول کشیده تا آنها این فرد را شناسایی کنند لذا اکنون شاباک زیر سوال است و سوال اسرائیلیها این است که اکنون چند سلاح دست فلسطینیهاست؟ اسرائیل پاسخ آن را نمیداند، آنها حتی نمیدانند این جوانانی که توانستند به سلاح دست پیدا کنند کجا هستند و کی قرار است دوباره سر بزنگاه دست به عملیات جهادی بزنند؟ هیچ کدام از اینها برای اسرائیل مشخص نیست.
*قفل بسته کرانه باختری و فلسطینیهای 1948 برداشته شده
اکنون قفل بسته کرانه باختری و حتی فلسطینیهای 1948 برداشته شده و باید گفت که در آینده گسترش هم پیدا می کند و در آینده شاهد تسلسل اتفاقاتی از جنس آنچه در بئرالسبع، جنین و شمال تل آویو افتاد، خواهیم بود.
در حال حاضر اسرائیلی ها با انواعی از اقدامات مواجه هستند اولاً یکی از این موارد موضوع سایبری است که سال گذشته یک پادگان مهم و درجه یک اسرائیلیها که در آنجا پهپادهای تهاجمی اسرائیل تولید و صادر میشدند و برای رژیم صهیونیستی منشاء اقتصادی داشت، مورد حمله سایبری قرار گرفت و کل پادگان از بین رفت. یعنی یک پادگان امنیتی درجه یک در حومه تلآویو مورد حمله سایبری قرار گرفت و از بین رفت و این اتفاق نشان داد اسرائیلی ها نمی توانند روی هیچ نقطه ای حساب کنند یا اتفاقاتی که به عنوان جاسوسی مطرح شد مثلاً خودشان اذعان کردند که فلان وزیر عامل سرویس اطلاعاتی ایران بوده است یا رئیس دفتر نتانیاهو مورد جاسوسی بوده است و اکنون هم زندانی است و تعدادی را هم به عنوان اینکه جاسوس بودند دستگیر کردند.
بنابراین اوضاع از لحاظ امنیتی برای رژیم صهیونیستی بسیار به هم ریخته است و انواعی از اتفاقات ناامیدکننده اسرائیل را احاطه کرده است، این در حالی است که اسرائیل با همین توافق ابراهیم و اجلاسی که اخیرا در منطقه بئرالسبع برگزار کرد، خواست بر روی منطقه و دفتر بنگوریون اولین نخست وزیر اسرائیل مانور بدهد و بگوید تثبیت اسرائیل دیگر تمام شده و ما اکنون دولتی هستیم که عربها را بئرالسبع و در دفتر بنگوریون میزبانی میکنیم که در همان زمان انتفاضه در بئرالسبع راه افتاد.
عملیات های اخیر با فاصله بسیار کوتاهی در تلآویو تکرار شد البته در این میان، یک سلسله اقدامات ناکام هم صورت گرفت و همه فلسطینیها نتوانستند عملیات خود را به نتیجه برسانند از این رو میتوان گفت حدود 10 اقدام نظامی علیه اسرائیل در سه هفته اتفاق افتاد که چهار عملیات آن منجر به کشته شدن اسرائیلیها شد.
** تفاوت این انتفاضه که از بئرالسبع شروع شد با انتفاضه قبلی چیست؟
اولین انتفاضه سال 1988 شکل گرفت، یعنی سال 66 شمسی که در آنجا فلسطینیها به صحنه آمدند و به انتفاضه سنگ موسوم شد و از دل این انتفاضه هم سازمانهای اسلامی متولد شدند، یعنی حماس و جهاد با انتفاضه اول شکل گرفت تا اینکه به سال 2000 و ماجرای مسجد الاقصی رسیدیم که شارون با قوای نظامی و با بی ادبی تمام وارد صحن مسجد الاقصی شد و این باعث اعتراض شدید و شکلگیری انتفاضه دیگری شد، انتفاضه اول فلسطین سازمان نداشت اما انتفاضه دوم از سازمان برخوردار بود و در عین حال واکنش به توافق اسلو و مادرید هم به حساب میآمد. انتفاضه دیگر هم اعتراض فلسطینی ها به محاصره غزه بود که با توجه به جنبه مردمی این قضیه آن را هم در ردیف انتفاضه تلقی میکنم.
تفاوت انتفاضه جدید این است که مسلحانه است و در عین حال به سازمان های شناخته شده فلسطینی هم وابسته نیست و مهم تر اینکه مردمی است؛ درواقع اتفاق فعلی این است که این انتفاضه مردمی و مسلحانه است و از حیث مشروعیت این مسئله بسیار قابل توجه است و مردم فلسطین از انتفاضه جدید کاملا حمایت میکند کما اینکه بعد از این عملیاتها مردم فلسطین شبانه در شهرهای خود شیرینی پخش کردند و یا در جنین جلوی حرکت اسرائیل را که میخواست خانه خانواده رعد حازم مبارز فلسطینی را که در تلآویو دست به عملیات زده بود، دستگیر کنند مانع شدند و این نشان می دهد که حرکت جدید از حمایت توده فلسطینیها برخوردار است.
*سازمان های فلسطینی یکپارچه از عملیاتهای اخیر در اسرائیل حمایت میکنند
نکته مهم دیگر این است که در این صحنه سازمان فتحیها همان موضع حماس را دارند علیرغم اینکه فتح شاخه نظامی ساف است و ساف بخشی از حکومت خودگردان به حساب می آید و در واقع از مواضع محمود عباس و تشکیلات خودگردان فاصله گرفتهاند و وضع جدیدی هم در سازمان های فلسطینی پیدا شده و همه آنها یکپارچه از عملیات های اخیر در اسرائیل حمایت می کنند.
وجهه دیگری از این مشروعیت ناظر به فضای منطقهای و بینالمللی است کما اینکه جمهوری اسلامی ایران به صراحت از این انتفاضه به عنوان یک دولت رسمی حمایت کرده و سوریه هم از آن حمایت کرده است، جنبش های منطقه مانند حزب الله لبنان، انصارالله در یمن که تقریباً آن هم دولت به حساب می آید و همینطور سازمانهای عراقی مانند عصائب از عملیاتهای فلسطینی حمایت کردند لذا اتفاقات اخیر مشروعیت مردمی، سازمانی و منطقهای و بینالمللی دارد و معنای این حرف این است که این اقدامات حتماً ادامه پیدا میکند در حالی که اگر این پشتوانه نبود این حرکت در یک نقطه متوقف میشد اما اکنون این اتفاقات از پشتوانه خوبی برخوردار است.
** اگر تحولات و اقدامات فلسطینیها ادامه پیدا کند چقدر آغاز جنگ از طرف اسرائیلی محتمل است؟
عبدی: وقتی این ماجرا اتفاق افتاد نفتالی بنت نخست وزیر رژیم صهیونیستی صحبتی کرد که برای مخاطبان بسیار عجیب بود، او گفت «اگر دشمنان ما فکر میکنند که با این اتفاقات ما مجبور میشویم از اینجا برویم این اتفاق نخواهد افتاد.» نکته این اظهارنظر عجیب اینجاست که چهار عملیات در سرزمینهای اشغالی اتفاق افتاده که 18 کشته و حدود 30 مجروح داشته است اما با این وجود آستانه تحمل رژیم صهیونیستی آنچنان متزلزل است که برای این چهار عملیات نخست وزیر اسرائیل میگوید آنها میخواهند ما را بیرون کنند اما ما بیرون نمیرویم! بنابراین این وضعیت نشان می دهد که ثبات رژیم کاملا بزک شده است و این رژیم بسیار آسیب پذیر تر از چیزی است که نشان میدهد و تبلیغ میکند و سعی دارد خود را از لحاظ امنیتی و سیاسی به ویژه در بازنمایی های رسانه ای باثبات و محکمتر به تصویر بکشد.
واقعیت این است که آنها قبل از ماه رمضان در نشستهای مختلف از جمله شرمالشیخ و نقب تلاش کردند از طریق آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا وارد شوند و پای دولت اردن را وسط کشیدند و از سوی دیگر کشورهای عرب خلیج فارس و به ویژه امارات برای فشار به حماس و گروههای جهادی به میدان آمدند تا ماه رمضان سال گذشته تکرار نشود چراکه جنگ 12 روزه برای اسرائیلیها آبرو نگذاشت و به خوبی نشان داد که چقدر صهیونیستها دچار ضعف و شکنندگی هستند.
*صهیونیستها هنوز عقده شکست جنگ 12 روزه سیف القدس را دارند
هنوز با گذشت یکسال از آن جنگ، عقده ناشی از شکست در جنگ 12 روزه در دل صهیونیستها مانده و وقتی اظهارنظر صهیونیستها در شبکههای اجتماعیشان را نگاه میکنید میگویند حماس 12 روز جنگ به ما تحمیل کرد اما ما هیچ کاری نتوانستیم انجام دهیم و این بار جای جواب داده شود. ترس صهیونیست ها این است که این سلسله عملیات ها منجر به یک انتفاضه گسترده و فراگیر در غزه و کرانه و حتی در بیت المقدس و سرزمین های 1948 شود از این رو تمام تمهیدات آنها برای جلوگیری از این اتفاق است و برای آنها بسیار مهم است که این اتفاق رقم نخورد چرا که تا این لحظه آنها کم آسیب ندیدهاند، به عنوان نمونه در آخرین عملیاتی که صورت گرفت و شهید رعد حازم آن را با موفقیت انجام داد و مانند رعد در آسمان فلسطین درخشید، از جهت اثرگذاری روانی و سیاسی از همه عملیاتهای دیگر مهمتر بود.
یکی از موضوعاتی که در این عملیات بسیار مشهود بود، میزان دستپاچگی و آشفتگی شدید صهیونیستها بود، صهیونیستها از پلیس، گارد مرزی و شاخههای مختلف ارتش مثل نیروی هوایی، زمینی و دریایی و حتی فرماندهی های شمالی مرکزی و جنوبی و یگانهای ویژهای برخوردارند که در چنین مواقعی کار گرفته می شوند. مثلا قبل از این اتفاقات ترور سه عضو نیروهای جهاد در کرانه باختری توسط واحدی به نام «یاماس» بود که واحد عملیات ویژه گارد مرکزی اسرائیل است که وارد عمل شدند و آن سه را به شهادت رساندند.
آنها یک یگان دیگری به نام «سایرت متکل» دارند که قدیمیترین واحد عملیات ویژه اسرائیل است که مهمترین عملیاتی هم که انجام داده در سال 1976 به نام عملیات عنتبی بوده که با آن یک آوازه تبلیغاتی گسترده پیدا کرد و اساساً اسرائیل را در عملیات ویژه به نام «سایرت متکل» می شناسند، این یگان زیر نظر مستقیم ستادکل رژیم قرار دارد، اما بعد از عملیات اخیر این یگان وارد کار شد. (در سال 1976 عملیات عنتبی برای پایان دادن به ماجرای هواپیماربایی هواپیمای ایرفرانس در فرودگاه بینالمللی عنتبی در اوگاندا صورت گرفته بود.) بحرانهایی مثل عملیات چهارگانه اخیر از تنش شروع می شود و سپس به مرحله تشنج کشیده می شود و بعد از آن وارد فاز بحران میشود، تنش چیزی مانند حادثه های تروریستی و خرابکاریهاست، وقتی موضوع فراگیرتر شود و به مرحله شورش و اغتشاش کشیده شود دچار تشنج خواهد شد اما وقتی وارد مرحلهای مانند کودتا یا انقلاب شود به آن بحران می گویند.
*اسرائیل از ترس عملیاتهای اخیر نیروهای برون مرزی «سایرت متکل» را فراخواند
اتفاقی که شهید رعد رقم زد در مرحله تنش بود چون یک نفر با یک سلاح در قلب تلآویو در یکی از خیابانهای اصلی عملیات انجام داد، برای چنین مرحلهای واحدهای در سطح پلیس یا در سطح ارتش منطقهای مانند یاماس را فرا میخوانند اما آنها در آن شب عملیات شهید رعد «سایرت متکل» را فراخواندند یعنی عالیترین سطح عملیات ویژه که معمولاً برای عملیات برونمرزی از آن استفاده میشود. فعالیت آنها در سطحی است که شیخ عبدالکریم عبید و مصطفی دیرانی را در لبنان را آنها ربودند و از لبنان به سرزمین اشغالی آوردند. بنابراین در آن شب بلافاصله سایرت متکل را فرا خواندند که این مسئله نشان میداد در سطح مدیریت بحران اسرائیل چقدر استیصال بالا رفته و سیستم امنیتی اعتماد به نفس خود را از دست داده است و مرحله تنش و تشنج را رها کرده و به سمت حل بحران آمده است؛ این یعنی پذیرفته که این اتفاق یک بحران است.
موضوع دیگر آشفتگی مدیریت میدانی بود، آنها گفتند 1000 پلیس و ارتشی وارد تلآویو شده و حکومت نظامی اعلام شد طوری که هیچکس حق نداشت بیرون بیاید و بعد اعلام شد تلآویو به چهار منطقه تقسیم شده و هر واحد را به دست یک یگان ویژه دادهاند. اتفاق بدتر هم برای صهیونیست ها پخش آنلاین و زنده عملیات میدانی اسرائیلیها در تلویزیون و شبکه تلویزیونی صهیونیستها بود که باعث شد چهره بسیاری از نیروهای امنیتی این رژیم بسوزد چرا که قبلاً برای پخش تصاویر آنها در تلویزیون اداره سانسور وزارت جنگ چهره افراد نظامی را محو کرد اما شب عملیات به دلیل پخش آنلاین چهره تمام نیروهای امنیتی و سازمان شاباک که در صحنه بودند سوخت و به راحتی قابل شناسایی شد؛ ضربه بزرگتری که زده شد این بود که شهید رعد طوری خود را به صحنه تحمیل کرد که آنها در عرصه رسانهای هم کار باختند. مردم در تلویزیون دیدند که نیروهای امنیتی رژیم اسرائیل با تمام تجهیزات و با تمام قوا در صحنه هستند و رسانهها هم این را پخش میکردند اما آنچه منتقل شد استیصال و آشفتگی اسرائیلی ها بود؛ بنابراین چند روز بعد از این عملیات رئیس شاباک، رئیس پلیس و رئیس ستاد ارتش همزمان رسانههای اسرائیلی را مورد انتقاد جدی قرار دادند و گفتند ما هم جنگ را در میدان باختیم و هم در رسانه. این اولین بار بود که در چند سال اخیر صهیونیستها تاکید داشتند که جنگ رسانه ای را هم باختهاند و با اتفاقات دو هفته اخیر ساکنان سرزمینهای اشغالی فهمیدند چقدر ضعیف هستند.
شهید رعد حازم
*هراس اسرائیل از فعال شدن دو میلیون شهروند فلسطینی
زارعی: رفتار عجولانه، ناپخته و هراس زده سیستم نظامی امنیتی اسرائیل پس از عملیات اخیر بیشتر به نگرانی عمیقی باز میگردد که اسرائیلیها دارند، یعنی آنها میگویند اگر ما با تکرار روندی که از سال گذشته با عملیات سیف القدس آغاز شد و بخشی از سرزمین های 1948 را فعال کرد، مواجه شویم، وضعیت امنیتی سختی پیش میآید لذا وقتی نشانههایی از این مسئله را مشاهده کردند با تمام ظرفیت به میدان آمدند. آنها بابت دو میلیون شهروند فلسطینی ساکن در سرزمین های اشغالی، هراس بزرگی دارند.
اسرائیل در طول 10 سال گذشته به ویژه در دوران نتانیاهو تکیه خود را بر روی یهودی سازی کامل مناطق 1948 گذاشت و رسماً در کنست اسرائیل آن را تصویب کردند که روشن شود این سرزمین با عنوان قانون کشور یهودی برای ابد اسرائیلی است بنابراین این نشان میدهد که اسرائیل برای اخراج ساکنان فلسطینی برنامهریزی کرده است و این به معنای نفی بلد و گرفتن اولیه ترین حقوق شهروندی از انسان هایی است که همه اجداد آنها ساکن فلسطین بودهاند.
از سوی دیگر مشخص است فلسطینی ها هم این وضعیت را تحمل نخواهند کرد آنها وضعیت غزه را هم میبینند که تبدیل به یک زندان بزرگ شده وضع فلسطینی های کرانه باختری را هم می بیننند که آنها هم هیچ چیز ندارند لذا طبیعتا سکوت نخواهند کرد.
از این جمعیت دو میلیونی حدود یک و نیم میلیون آن جوان هستند که میتوانند اسلحه به دست بگیرند و این اتفاق یک وحشت واقعی برای اسرائیلیها ایجاد کرده است و دیر نیست روزی که این ترس به واقعیت بپیوندد.
*تشریح وضعیت مهاجرت معکوس صهیونیست ها
** با توجه به بی ثباتی فزاینده در سرزمینهای اشغالی، مهاجرت معکوس چگونه در حال رقم خوردن است؟
زارعی: این موضوع سه بحث مهم دارد.
خبری که جدیدا منتشر شد نشان داد که پس از عملیات سیف القدس در سال 1400 و تشدید فعالیت های نظامی سازمان های فلسطینی حدود 700 هزار نفر از ساکنان منطقه بئرالسبع به شمال گریختند که این عدد برای ساکنان آن منطقه بسیار بزرگ است. جمعیت این منطقه زیاد نیست و حدود یک و نیم میلیون نفر است اما از این جمعیت، حدود 700 هزار نفر به منطقه شمالی یعنی تلآویو و حیفا منتقل شدهاند که این یک جابجایی بزرگ داخلی در اسرائیل است که سعی میکنند نقطههای امنتری پیدا کنند.
از سوی دیگر یک آمار دیگر بیان کننده این است که 40 درصد از کسانی که اسرائیلی محسوب میشوند دو تابعیتی هستند یعنی یک شناسنامه اسرائیلی و یک شناسنامه آمریکایی دارند و دستکم بیست سال است که دیگر در سرزمین های اشغالی حضور نداشتهاند و به امریکا و اروپا مهاجرت کردهاند و در سرزمین اشغالی صرفاً یک اسم و یک منزل دارند.
از این مهمتر بحث جابجایی جمعیتی است، دولت اسرائیل تلاش دارد نرخ زاد و ولد یهودیها را بالا ببرد لذا با نرخ رشد اسرائیلی ها 1.3 و نرخ زاد و ولد عربهای فلسطینی 4.7 است که این فاصله بسیار زیاد است و همین اتفاق بزرگترین نگرانی را برای اسرائیلی ها رقم زده است. در حال حاضر جمعیت واقعی اعراب فلسطینی اعم از مسلمان و مسیحی حدود 12 میلیون نفر و جمعیت ادعایی یهودی هایی که اسرائیل اعلام می کند، 8.5 میلیون نفر است در حالی که همین رقم برای فلسطینیها 12 میلیون است. در حال حاضر طبق آماری که منتشر شده بالای 50 درصد از جوانان فلسطینی یعنی سنین 15 تا 29 سال به اسرائیلی بودن خود افتخار نمیکنند و علاقهای به وطن یهودی یا وطن اسرائیلی ندارند که این آمار بسیار بالا است؛ همانطور که قرآن هم میفرماید این خانه عنکبوت است و مظاهر آن همین مواردی است که مشاهده میکنیم.
**اگر در بحث جمع بندی نکته ای پیرامون وضعیت رژیم و چشم انداز آینده دارید، بفرمایید.
عبدی: اساس رژیم صهیونیستی مبتنی بر فتنهگری، دسیسه و ایجاد بحران است و عملاً رژیم صهیونیستی کانون تهدید، توطئه و فتنه در منطقه ماست و سیاست آنها در مقابل جمهوری اسلامی و محور مقاومت مبتنی بر همین ذات و ماهیت است؛ ما در خلیج فارس بحث حضور اسرائیل در بحرین و امارات را داریم و در رسانه ها این طور آمد که دفتر موساد در دبی و امارات قرار شده به عنوان قویترین دفتر این سازمان در خارج از سرزمین رژیم صهیونیستی باشد و امارات تبدیل به قطب جاسوسی از نوع جاسوسی انسانی و سایبری شود.
حتی بحثهایی درباره واگذاری پایگاه نظامی مطرح شد و گفته شد امارات تلاش دارد یکی از بزرگترین مراکز جاسوسی سایبری را در عمق زمین در اختیار صهیونیستها قرار دهد، در عین حال حضور جدی صهیونیستها در اقلیم کردستان، آذربایجان و ترکیه با چرخش اخیر اردوغان و حضور در آسیای میانه و قفقاز و کشورهای مانند ترکمنستان، قرقیزستان، تاجیکستان و قبل از آن در افغانستان و پروژه سیاسی زمین زدن عمران خان در پاکستان مربوط به عادیسازی روابط با اسرائیل بوده است.
رصد خود صهیونیستها نشان میدهد موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل به عنوان مهمترین و موثرترین اندیشکده و اتاق فکر این رژیم تلاش دارد برای اولین بار در طول تاریخ تهدید داخلی را هم به عنوان یکی از تهدیدات این رژیم تعریف کند یعنی اسرائیلیها از سال گذشته به این طرف تهدید داخلی را در کنار تهدید جمهوری اسلامی و تهدید جبهه شمالی بالاترین تهدید برای خود میدانند.
*استمرار بیثباتی در داخل اسرائیل بزرگترین تهدید رژیم است
اسرائیل مملو از شکاف و گسل است و دلیل آن این است که رژیم یک کشور و جامعه به معنی واقعی کلمه نیست بلکه یک پروژه ناقص سیاسی است که توسط استعمار و قدرت های مداخلهگر ایجاد شده و پروژه دولت ملت سازی آن از پایه معیوب است؛ به هرحال آنها قطعاً پروژههای سنگینی برای جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت تدارک دیدهاند اما اتفاقات اخیر و عملیاتهای سرزمینهای اشغالی میزان سستی صهیونیستها را به وضوح نشان داد و از این رو استمرار بیثباتی در داخل اسرائیل، بزرگترین تهدید برای این رژیم است.
فروپاشی رژیم صهیونیستی دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد چون اساس این رژیم بر باطل، تروریسم، اشغالگری، نژادپرستی و آپارتاید شکل گرفته است و این رژیم به این دلایل دوام نخواهد داشت چرا که در داخل خود حفرههای تاریکی دارد که در نهایت اسرائیل را در درون خود خواهد بلعید و ما هم انشالله زنده باشیم و آن روز را ببینیم.
زارعی: خوشبختانه با گذشت زمان و انواعی از تجربهها ملت فلسطین از بلاتکلیفی خارج شده است، یک زمانی فلسطینیها به دنبال پایتخت های خاص عربی بودند، یک زمانی به دنبال این بودند که ارتشی از بیرون بیاید و مثلا ارتش مصر یا ارتش اردن به کمک آنها بیاید و یک زمانی چشمشان به قراردادهایی مانند مادرید، کمیته چهارجانبه اروپا بود و سازمان ملل یا برخی از طرحهای عربی مانند طرح فهد و طرح عبدالله بود؛ این مسائل موجب تفرقه در داخل فلسطینی ها شده بود اما اکنون و در شرایط جدید ما شاهد یکپارچه شدن طرف فلسطینی هستیم که بر روی آزادی فلسطین از طریق مسلحانه متمرکز شده اند و این بسیار مهم است.
در حال حاضر سازمان فتح دقیقاً در کنار حماس و جهاد اسلامی قرار گرفته در حالی که آنها قبلاً یک استراتژی جداگانه داشتند اما اکنون یکپارچه و در کنار هم هستند سازشکاران فلسطینی یعنی طیف محمود عباس در حداقلی ترین شرایط خود به سر میبرند و از طرف دیگر ملت فلسطین به مقاومت پیوستهاند و دیگر میدانند مقاومت تنها راه است و اکنون به مقاومت مسلحانه ایمان دارند و آماده هزینه دادن هم هستند و از مخفی کاری گذر کردهاند.
وقتی آن جوان در تلآویو عملیات کرد و مشخص شد، خانواده او در جنین هستند، ارتش اسرائیل تصمیم میگیرد که خانواده او را بازداشت کند اما ساکنین جنین راه را برای ورود ارتش اسرائیل می بندند و این یعنی ملت فلسطین کاملا آشکار و علنی به میدان آمده است و دوره اثرگذاری اردوغانها و مرسی مصر به سر آمده است و دوران اینکه بیگانهای بخواهد کلاه بر سر فلسطینیها بگذارد، تمام شده است و سازمانهای فلسطین نیز رسماً اعلام کردند که ما بخشی از مقاومت هستیم.
البته ناگفته نماند که ما هم به عنوان محور مقاومت در منطقه خواهان حفظ روابط خارجی فلسطین هستیم و نمیخواهیم روابط خارجی آنها با اردن و عربستان و ترکیه قطع شود اما آنها خودشان تعیین تکلیف کردند و گفتند اگر با این کشورها ارتباط بگیریم حرف ما مقاومت است، این رویکرد از سال 1960 وجود نداشته و بعد از 60 سال فلسطینیها به نقطه مشترک رسیده و حول محور مقاومت جمع شدهاند و رسما اعلام میکنند که افتخارشان این است که بخشی از محوری باشند که چهره شاخص آن جمهوری اسلامی ایران است لذا این یک وضعیت جدید ایجاد میکند.
اسرائیل فقط برای سیستم های دفاعی خود مانند گنبد آهنین و فلاخن طی 10 سال 8 میلیارد دلار هزینه کرده است اما با وجود هزینه بسیار زیاد و اجتماع شیاطین برای از بین بردن نام فلسطین، مقاومت همه اینها را نقش بر آب کرده و صحنه را به دست گرفته و این همان وعده الهی است.
برچسبها
- برچسبها:
- آمریکا
- انصارالله
- انگلیس
- بنجامین نتانیاهو
- بیت المقدس
- ترکیه
- تهران
- جمهوری اسلامی
- جنبش مقاومت حماس
- جولان
- حزب الله
- خلیج فارس
- رژیم صهیونیستی
- سازمان ملل متحد
- سوریه
- عربستان سعودی
- فرانسه
- فلسطین
- کاخ سفید
- کرانه باختری
- لبنان
- ماه رمضان
- نوار غزه
- نیروی هوایی ارتش
- وزیر امور خارجه آمریکا
- یمن
- انتخابات پارلمانی رژیم صهیونیستی
- تروریسم