مهندسی قدرت در مکتب سلیمانی
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمد ایمانی طی یادداشتی در ستون «یادداشت روز» روزنامه کیهان با عنوان «مهندسی قدرت در مکتب سلیمانی» نوشت: حاج قاسم سلیمانی که شهادت او، از کشمیر تا نیجریه قیامت بر پا کرد، فقط یک شخص نیست، شخصیتی دارای «جامعیت» و «مانعیت» است. مردی با جاذبهها و دافعههای نیرومند که جهانی را شیفته خود کرد و در مقابل، شریرترین اشرار عالم با او دشمنی کردند. پیکر پاک...
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمد ایمانی طی یادداشتی در ستون «یادداشت روز» روزنامه کیهان با عنوان «مهندسی قدرت در مکتب سلیمانی» نوشت: حاج قاسم سلیمانی که شهادت او، از کشمیر تا نیجریه قیامت بر پا کرد، فقط یک شخص نیست، شخصیتی دارای «جامعیت» و «مانعیت» است. مردی با جاذبهها و دافعههای نیرومند که جهانی را شیفته خود کرد و در مقابل، شریرترین اشرار عالم با او دشمنی کردند. پیکر پاک او، انبوه چند ده میلیونی جمعیت را در شهرهای مختلف کشور به خیابان آورد و اقیانوس شدن یک ملت را معنا کرد. ناهمراهان در این میان، وقتی جوشش محبت ملت را دیدند، خود را همسو نشان دادند. اما به فاصله چند روز، روش همیشگی تحریف و حرکت در مسیر انحرافی را در پیش گرفتند. سلیمانی که محبوبترین شخصیت ایرانی در همه نظرسنجیها بود، چگونه فکر میکرد؟ نقش او در مقابل نقشه دشمن چه بود؟ از کجا به او و همراهانش شلیک کردند؟ و پس از این، نسبت ما با سلیمانی چیست؟
1- اواخر سال 94، از یکی از رزمندگان مدافع حرم درباره اوضاع میدان جنگ پرسیدم؟ آن زمان داعش هنوز تاخت و تاز میکرد. با آرامش گفت: مسئله حادی وجود ندارد و انشاءالله بزودی پیروز میشویم. چند لحظه درنگ کرد و گفت: «اما یک چیز هست؛ نگران تیر از پشت هستیم. نفوذیهایی در ارتش سوریه پیدا شدند که با داعش و النصره همکاری کرده و نیروهای خودی را فروخته بودند. در کشور خودمان هم هستند که از پشت خنجر میزنند». حاج قاسم که ترور شد، یاد همان جملات افتادم. این که مقدمات شناسایی و شلیک چگونه فراهم شد، هنوز معلوم نیست. اما دیدیم که به بهانه ماجرای تلخ سقوط هواپیمای اوکراینی، چه کسانی به همرزمان حاج قاسم حمله کردند؛ و حال آن که آنها درگیر جنگ رویارو با آمریکا بودند. حاج قاسم را فقط در فرودگاه بغداد نزدند، عملیات ترور از سال 88 با شعار صهیونیستی «نه غزه نه لبنان» و سپس با تهمت و توهین به مدافعان حرم در جریان بود؛ هر چند که حاج قاسم و مرامش مدام دوست داشتنیتر میشد. «قل موتوا بغیظکم... هرگاه با شما دیدار کنند، گویند ایمان آوردیم و، چون خلوت کنند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را بگزند. بگو به خشمتان بمیرید، همانا خداوند از درون سینهها آگاه است».
2- خرداد ماه 1393 خبر آمد که داعش به 40 کیلومتری مرز ایران رسیده است. این تاریخ، دقیقا حد فاصل توافق موقت ژنو در پاییز 92 و توافق برجام در تیر 94 است. دولت اوباما غیر از سلاح تحریم و برانگیختن طیف بزککننده شیطان بزرگ در داخل ایران، داعش را ساخته و به جان منطقه انداخته بود. فشارها به اوج رسید. یک سر افعی، به مرز ایران رسیده و سر دیگر آن، پایتخت عراق و سوریه را هدف گرفته بود. در اوج این فشار منتهی به برجام، نام سردار سلیمانی و همرزمان بدون مرزش درخشیدن گرفت. آن مقاومت تاریخ ساز، ورق را برگرداند، تولید قدرت کرد و ترمز طلبکاری آمریکا در مذاکرات را کشید؛ هر چند که برجام، همین روند «تولید قدرت و قوی شدن ایران» و از جمله حاج قاسم و سپاه را هدف گرفته بود.
3- باراک اوباما 21 دی 95 در نطق خداحافظی خود در شیکاگو گفت: «اگر 8 سال پیش به شما گفته بودم میتوانیم برنامه هستهای ایران را بدون شلیک یک گلوله تعطیل کنیم، احتمالا میگفتید بیش از حد بلندپروازانه است. اما ما با توافق توانستیم». او از عملیات فریب در یک جنگ محاسباتی سخن میگفت. مشابه همین مضمون را توماس فریدمن 12 تیر ماه 94 (ده روز قبل از اعلام توافق برجام) در نیویورک تایمز نوشت؛ «توافق پیش رو به اوباما این امکان را میدهد تا به کنگره و اسرائیل بگوید این بهترین توافقی است که با یک غلاف خالی از اسلحه میتوان به دست آورد». عنایت کنید، «بدون شلیک یک گلوله» و «با غلاف خالی از اسلحه». برجام، اما یک «رویداد» نبود؛ بلکه از نگاه حریف، روندی بود که باید به برجام دو و سه منتهی شود.
4- قاسم سلیمانی، فرمانده خط شکنی بود که با تولید و مهندسی قدرت، نقشه سه دولت آمریکا برای منطقه را نابود کرد. داغی که او در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و بحرین، بر پشت بوش و اوباما و ترامپ گذاشته، داغی نیست که حتی با شهادت او از بین برود. رقم 7 هزار میلیارد دلار خسارتی که آمریکا در منطقه دید، در مقابل ازاله حیثیتش هیچ است و این بلای بزرگ را حاج قاسم با بسیج ظرفیتها سر آمریکا آورد. این همان اتفاقی است که وبسایت الجزیره مرداد 94 به قلم یکی از مخالفان جمهوری اسلامی دربارهاش نوشت «اگر توافق هستهای از نقشههای کنگره یا مخالفان در ایران جان سالم در ببرد، تبدیل به گل سرسبد دستاوردهای اوباما به عنوان تجلی قدرت هوشمند خواهد شد. به تعبیر جوزف نای، این ترکیب قدرت نرم و سخت است. دکترین اوباما، اهدافی فراتر از ایران و برنامه هسته ای دارد؛ اما همیشه میان نیات مؤلف دکترین و شکستن ساختار آن توسط دیگران اختلاف وجود دارد. برای دکترین اوباما هر نامی انتخاب کنید، او و جوزف نای باید کوله بار خود را ببندند و به قم بروند تا بفهمند قدرت هوشمند چیست. از همان مرزهای پرمنفذی که قرار است بازرسان سازمان ملل (و در میان آنها جاسوسان اسرائیل) به ایران بروند و تأسیسات هستهای را بازرسی و رصد کنند، از همان مرزها قاسم سلیمانی خیلی زودتر نفوذ کرده و اوباما و جوزف نای را دور زده است».
5- بصیرتر از سلیمانی کیست، هنگامی که درباره «مقتضیات وحدت و خیانت مقابل آن» سخن گفت، یا برجام سه ضلعی را تحلیل کرد؟ او مهر ماه 95 در یادواره شهدای ملایر گفت: «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند دشمن نیست، دوست است. خوارج، محصول ترویج همین نگاه بودند. اگر صاحب منصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دو صدایی در مقابل دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شدهاند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و سرد کردن، در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است».
6- سردار سلیمانی همچنین 9 اسفند 97 در مراسم گرامیداشت 6500 شهید استان کرمان گفت: «برای دشمن، این برجام، سه ضلعی است نه یک ضلعی. اوباما فکر میکرد به مرور زمان به دو ضلع دیگر میرسد، اما آدم عجولی که آمده، اصرار دارد به سرعت برسد و تصورش این بود که میرسد. این که اصرار میکنند بر برجام 2 در منطقه، برای این است که میخواهند این تحرکی را که از ایران اسلامی به جهان اسلام روح و جان داده، این خونی را که در عالم اسلامی جریان پیدا کرده، بخشکانند. هدف این است که این قدرت ناب اسلامی در برجام 2 خشکانده شود. اگر العیاذبالله ما رفتیم و در برجام 2 شرکت کردیم، به همین تمام میشود؟ نه، برجام اصلی در داخل ایران است. تلاش آنها به اینجا منتهی نخواهد شد و برجام سه هم خواهند داشت، چون دشمنان معتقدند که چشمه باید خشکانده شود و این چشمه، ایران است.»
7- سلیمانی به ما آموخت، نه سر سوزنی به آمریکا و اروپا اعتماد کنیم و نه به آنها اتکا داشته باشیم؛ در حالی که با وجود رزمندگی، دیپلماتترین دیپلماتها بود و از مسکو تا بغداد و دمشق و بیروت و اربیل و... با انواع سیاستمداران، مذاکرات موثر و موفق داشت. او هرگز نگفت فلان سیاستمدار غربی میگوید سایه جنگ بر سر ایران است، مگر این که فلان و بهمان امتیاز را بدهید (!) نگفت بین جنگ و صلح، یک گلوله فاصله است و مراقبم درگیری پدید نیاید. به منطق امیر مومنان (ع) عمل کرد که فرمود: «با دشمن بجنگید، پیش از آن که با شما بجنگند. به خدا سوگند با هیچ قومی در خانه اش نجنگیدند، مگر این که او را خوار و ذلیل ساختند». در حکمت متعالیه سلیمانی، «بلد نیستیم» و «نمیتوانیم»، جایی نداشت. شده بود آینه دق آمریکا و اسرائیل و انگلیس. به همین دلیل هم، به جای این که به خاطر مبارزات بی نظیرش با تروریسم، او را نامزد جایزه صلح نوبل یا جایزه چتم هاوس و نظایر آن کنند، در لیست ترور فیزیکی و ترور شخصیت گذاشتند. ترور سلیمانی، فقط یک رویداد در فرودگاه بغداد و در بامداد 13 دی ماه نبود؛ بلکه روندی دست کم 10 ساله بود. او امکان بسیج ظرفیتها، و قدرتمند و شکستناپذیر شدن را میآموخت و این از نگاه دشمن، خیلی خوفناک بود. سلیمانی، تدبیر و شجاعت را با خمیر مایه اخلاص در هم آمیخته و معجونی معجزهگر ساخته بود. او نشانگر دقیق «جهاد کبیر» (دست رد به سینه دشمن زدن) بود. آموخت که ایمان، بدون کفر به طواغیت، ایمان نیست. «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعرو الوثقی لانفصام لها و الله سمیع علیم».
8- تمجید از سردار سلیمانی و زدن سپاه پاسداران، عین دورویی و بیصداقتی با مردم است. سلیمانی، شخص است یا یک شخصیت مدل و مرام و مکتب؟ منقضی و مربوط به گذشته است یا ستاره راهنمای آینده؟ باید با مراسم تدفین و ترحیم، او را به بایگانی تاریخ سپرد، یا زنده است و باید الگوی بارور کردن مدیریت در کشور شود؟ آیا او به مرگ طبیعی و مثلا در تصادف در گذشته که داغ او دچار فراموشی شود، یا در میانه میدان جنگی که همچنان جریان دارد؟ سلیمانی را همان جنتلمنهای مذاکره که دم از صلح و تنشزدایی میزنند، بزدلانه به شهادت رساندند، یا از ترور او جانبداری کردند. این ترور در دورهای اتفاق افتاد که کسانی اعتماد موهوم به آمریکا و سه دولت پادوی آن را القا میکردند.
9- سلیمانی، کسی که از خلأ آمده باشد و خانواده و سازمانی نداشته باشد، نیست. او سرداری از سرداران سپاه است. آیا میشود با مشاهده قیام کم سابقه ملت ایران که زنده بودن انقلاب را نشان داد، از سلیمانی تمجید کرد، اما چند روز بعد، زبان طعنه و شماتت علیه سپاه پاسدارانی گشود که سلیمانی با افتخار، خود را عضو آن میدانست؟ آمریکا و انگلیس و صهیونیستها با ترور سلیمانی، خواستند از سپاه انتقام بگیرند، اما بر عکس موجب اقتدار و انسجام بیشتر ملی شدند. ترور شخصیت سپاه، جنایتی به مراتب بزرگتر از ترور سلیمانی است و در متن همان نقشه اصلی (دستور فروردین ماه ترامپ برای تحریم و ترور سپاه) انجام میگیرد کدام محافل و با چه انگیزههایی میخواهند سلیمانی. با مرام را به یک شخص درگذشته و بی خط (!) فرو بکاهند و با انواع حاشیهسازی، او را به طاق نسیان بسپارند؟ آنها در فضیلت شهید سلیمانی میگویند او اهل جناحبازی و حزب بازی نبود و حال آن که خود، پدر جد باندبازی و جناحبازی و به انحطاط بردن مدیریت از این طریق هستند.
10- حاج قاسم با همه بزرگیاش، فرماندهی مسئولیت شناس در خدمت نائب امام زمان (عج) بود و کمر شیطان بزرگ را شکست. این، برکت ولایت فقیه است و باید به دشمن گفت: «باش تا صبح دولتش بدمد - کاین هنوز از نتایج سحر است».
منبع: روزنامه کیهان