کدام تغییر؟ تغییر در جهان، تغییر در ایران
دانشگاه جدید محصول مدرنیزاسیون وابسته پهلوی و تمام پیامدهای آن است، جایی که فقط نیروی تکنوکرات و بوروکرات با تحصیلاتی در حد کارگزار یک نظام حاشیهای تولید میکند.
سرویس دیدگاه مشرق - میراحمدمیراحسان پژوهشگر و مستند ساز در یادداشتی پیرامون هویت انقلاب اسلامی و رابطه گلوبالیسم و مدیریت رسانه نوشت: میخواهم در باره سه تغییر، تغییری که حرکت امام خمینی (ره)، آغازگر آن در جهان معاصر شد، سخن بگویم، تغییر در ایران با انقلاب اسلامی، تغییر در جهان پس از انقلاب اسلامی و تغییر در رسانه منادی تغییر طلبی انقلاب اسلامی! رسانه در این نوشته، معنایی دیگر دارد؛ معنایی اعم، یعنی تغییر در تفسیر علم نافع، تغییر در ابزار نشر آگاهی چه خود دانشگاه، چه هر نهادی که قرار است نقش دانشگاه را ایفا کند مثل تلویزیون یا سینما، نیز تغییر خود وسایل ارتباط جمعی واقعی و فضای مجازی و خصوصا تغییردر رسانه ملی، در صدا و سیمای درون مرزی و برون مرزی برای به عهده گرفتن نقش درست تبیین تکالیف عهد انتظار. باید دانست که انقلاب امام راحل در وسیعترین وجه عمل تمام فقه را برای تغییرجامعه و احیاء وتکامل خود فقه برای زیستن در عصر حاضر فراخواند. تشکیل حکومت اسلامی، رهبر این اتفاق بینظیر پس از حکومت معصوم ع بوده است؛ زیرا استنباط در اینجا و در حیطه فقه حکومتی، مستلزم تفکر فقهی در همه مسائل زندگی وادارهی نهادهای حکومت بنا به اجتهاد صحیح است.
انگیزه نوشتن این مقاله هیچ ارتباطی به پاسخ دادن به موافقان و مخالفان گفتمان تغییر در جهان وایران ندارد. به تبیین تغییر خواهی و انقلاب امام ره ربط دارد. اما در انتهای نگارش، ضروری دیدم در آغاز متن اشارهای کنم به کنکاشهای مفهومی و نظری در باره تغییر جهان و جامعه ایران و پاسخ به اتهام مقاومت جمهوری اسلامی برابر تغییر. آری انقلاب اسلامی که خود نیروی محرکه تغییر بزرگ و در خدمت ابلاغ و تجدید عهد با وعده الهی تغییر اعظم است با تغییر ارتجاعی و بازگشت به بردگی نظام پیرامونی و مدرنیته ایرانی و لائیسیته با باطن الحادگرایی و فرجام دوزخی آن مخالف است، نه با تغییر اصیل و بروفق سنت الهی و موزون با جان هستی و رضوان الهی و ابدیت در پیش! امام رهبر و منادی این تغییر در انقلاب اسلامی ملت ایران بود؛ و نیز او دعوت کنندهی مسلمانان جهان برای بیداری و جهاد چنین تغییری بود و فراخوانندهی مستضعفان زمین برای تغییر در نظام قدرت جائر جهانی بود و افق او در این جهاد امید و انتظار اتصال و پذیرش از سوی موعود الهی حجت بن الحسن العسکری، بقیه لله الاعظم عج بود که تکلیف تغییر غایی و ظهور عدل جهانی در کره ارض را بنا به وعده تضمین شدهی الله پروردگار یکتا بر عهده دارد.
منظر کمال خواهی و تغییر اصیل
امام در کلمه به کلمه صحیفه نور میآموزد، کار ما عبودیت و تغییر مدام خود در عمل هر چه خالصتر به فرامین و تکالیف الله است و حقیقت آن است که طرح مسئله تغییر در هستی انسان و پرسش از آن، وتلاش برای آن، یک طراحی وامر فطری و نهادهی الهی در وجود ما است. منظور از ما انسان به مثابه موجودی زمانی / زمینی، دارای زندگی روح درون ما و صاحب تحولات جسمانی و روحانی در طول حیات است. روح آدمی در جستجوی معنای از دست رفته است و برای کسب کمال روحی و بازگشت به جاودانگی میکوشد. انسان در حرکت است و برای تغییر میکوشد؛ چون در جستجوی حقیقت کامل و مطلق و جنبهی وجه اللهی و روح اللهی یهستی گوهرین خویش است. تغییر آدمی از هستی بیجان به هستی جان نثار، واز زندگی و شعور نباتی به افق خور و خواب حیوانی و جنینی از آنجا به روحمندی و به زندگی فرشته گونه و سپس جهش به هستی انسانی و سیر برای حیات وجه اللهی وفنا در حق و بقای جاودانه و دست کم سیر در مسیر تقرب به معبود با عبودیت خالص، این هاست راه تغییر کمالی آدمی!
این فطرت طلب جمال و کمال الوهی و تغییر از موجود پای در بند خاک به موجودی پران در افلاک، در انسان گمگشته در غبار و تاریکی و گسست و سرکشی و حتی پوشیدگی عصیان گونه و سیاه کافرانه، یکسر محو نمیشود بلکه کژمژ و منحرف میشود. میافتد در راه مغشوش و پیچ در پیچ و هیچ، سرگشته در جنگل ظلمانی زمین و گرداب و دایره زمان که او را اسیر گم شدگی و چرخش اغواگر در همین جا میکند. پس در اوجکفر ورزی هم آدمی در پی تغییر است و با تفکر نابینا و بیراه بلد وبا عقل ضایع و خود ری، اوهام تفکر برای تغییر میبافد که اسیر نفس سرکش و شیطان اوست. پس ما در زمین یک تغییر خواهی وضع موجود به سوی وضع مطلوب الهی در مقام عبد خالص را مشاهده میکنیم برای پرواز روح اللهی به سوی محبوب که آیت کامل آن حبیب خدا محمد رسول الله صلوات الله علیه و آله است که نشان سلام و تسلیم ناب و سراپا وجه الله بودگی عبد ناب و بقای جاودانه و معنای اکمل انالله و انا الیه الراجعون است و امر تکوینی بازگشت با امر تشریعی، و ارادهی قطعی الوهی وانتخاب ارادی انسانی، کشش و کوشش در او به وحدت تامه کلمه الله رسیده است این کمال درمراتب مختلف شامل بندگان خالص و مخلص رب العالمین و پیروان دلباختهی حبیب الله صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین، نفس نفیس محبوب خدا، ولی الله الاعظم، مولا علی علیه اسلام وهمه شیعیان صادق اهل البیت علیهم السلام هم میشود.
منظر کمال خواهی یاین تغییر اصیل، مندرج در اسلام خاتم و قرآن مجید و عترت است. این انقلاب و ندای دگرگونی و جهد به سوی معبود، همه انبیاء و تاریخ دعوت نبوی را در برگرفته و راهشان در تعالی غایی ختم شده به انقلاب و تغییر خواهی محمدی، درود و سلام خداوند بر انان باد. در این حرکت و پویش مومنانه وسلوک تغییر، خداوند، بر انسان متقی، با قرآن و در آینه ولی و خلیفه معصومش، (عج) تجلی مییابد. باید دانست طبق خواست پروردگار انسان محمدی در انقلاب مدام و تغییر کمالی یبیوقغه سیر میکند و اگر فردایش روزبهی و حرکت پیشرو به سوی مطلق کمال و معبود یگانه نباشد گناه و به خود ظلم کرده و کار پروردگاررا ضایع گذاشته و به خود زیان رسانده است در عاقبت؛ و از رضوان الهی دور و دورتر میماند. این شکوهمندترین گستردهترین نشان و صراط مستقیم تغییر وحقیقتا در بردارنده سیر در همه هستی تا ابدیت، و نه انقلاب و تغییر وهمی است. اسلام راه تغییر و انقلاب مستمر اصیل فردی و جمعی، جهاد پی درپی درونی و بیرونی، در قالب شخص و امت و اجتماع مؤمنان به سوی رب یکتا، در مسیر صراط مستقیم، در این جهان به سوی جاودانگی، به سوی بازگشت به هو، به اوست. فراخوان انقلاب اسلامی مداوم امام و تغییر بیرکود علیه ظلمات نفس خود و جامعه خود و جهان و شیاطین و طاغوت و استکبار جهانی و آشتی ناپذیری ماهوی آن را با نظام قدرت کفر و نفاق، تنها بر زمینه این معرفت الهی و قرآنی از معنای جهاد و انقلاب و تغییر ونیز روشنگری نیر اعظم و هدایت و کنش و فرمان ولایت عظماء نور بخش بزرگ وبقیه الله (عج) میتوان درست فهم کرد. کسانی که دنیا را چراگاه لذات و رفاه و خور و خواب و نه جایگاه و کشتگاه مجاهده مدام و تلاش و آزمون افراد و اقوام میدانند، غرق اغوای شیطان درک گمراهی از تغییر دارند و گرفتار دامچال و سیاهچال مدرنیته و اوهام و افکار تنآسایی میشوند. مبارزه با ظلم و کفر محارب و فساد و نفاق و تبعیض و فحشا، اصل مدام جهاد فردی و اجتماعی مؤمنان در قرآن و هدایت عترت به مقتضای وضع و وسع است. امام این چهره تغییر خواهی اسلام را جهانی کرد.
در برابر این تغییر، همه تغییرات گمگشتگان قرار دارد. انسان تا انسان است در اندیشه تغییر است، اما تغییر طلبی متفرعن انسان که او هم در سلطه مشیت خداوند قرار دارد و نمیداند، تاریخ نبوی ندارد، تمدن نمرودی و طاغوتی دارد. کار شیطان خلط این دو راه حرکت و تغییر آدمی است. حرکت بنده ذلیل به سوی رب جلیل، یا رو برگرفته از خدا و رهسپاری نفس عاصی شیطان گونه، و دنیا طلبی ولذت خواهی و پاسخ به میل و شهوات، و به سوی دوزخ خود رایی و خود خدا انگاری!
انقلاب اسلامی امام نقشش تفکیک این دو تغییر در عصر غبارانگیز غیبت و کنون ما و دجالیت فرعونی بت پرستی مدرن و بالا گرفتن نام و راه تغییر راستین ولی عصر عج، امام عدل موعود و تقابل با ظلم و ظلمات پوشانندهی این راه و جهاد برای انجام تکالیف انقلابی عبودیت و نفی تسلیم و رکود و پذیرش ولایت شیطان بزرگ و تمدن کفر بوده است. این راه زنده است. امام با امام، و راه خمینی در وجود و کنش پیشران خامنهای (دامت برکاته) تنها جانشین برحقش، زنده است. چنانکه راه سرورهدایت این بندگان خالص، راه محمد درود خدا بر او وخاندانش باد در وجود علی و فاطمه (جهاد تویل) و حسن و حسین و فرزندان معصومش (علیهم السلام) زیسته و در نهایت با وجود امام زمان حجت بن الحسن العسکری عج وجهاد و انقلاب بزرگ برای تغییر و اجرای کامل اسلام و عدل الهی بر پا مانده است. پس باید دانست تغییری که امام از آن سخن گفته، ماهوا متضاد تغییری است که کفر و قدرت جهانی جائر و سرمایه سالاری دولتی و لیبرال با تمدن فرعونی مدرن ایجاد کرده است و اذناب داخلی اینان و سرسپردگان به تغییر با تفسیر شرقگرا و غربگرای مدرن و مدرنیت و اصلاح طلبی و مدرنیته ایرانی بر اساس التقاط تقلید کور از راه تمدن غرب و علم غربی گسسته از خدا تغییر با راه حلهای اربابان سلطه و کفر برای کشورهای پیرامونی را پذیرفته، ودر صدد جابجایی و تحریف معنای اصیل تغییر قرآنی و انقلاب امام ره در مسیر اسلام و عهد با امام منتظر در عصر انتظار با تغییر مدرن هستند.
مکر خدا بر هر مکری فایق میآید و آمد!
وقتی امام به تبع هدایت قرآن و عترت و در مسیر تغییر موعود عج از تغییر حرف میزند. این تغییر با انواع تغییر خواهی مدرن و متحجر متفاوت است. موافقان تغییر گوناگوناند. در درون هریک از دستههای غربگرا و شرقگرا، مذهبی، لائیک یا سکولار، مونیست یا التقاطی و آته ئیست و حتی در مدافعان مدعی انقلاب اسلامی یک نگاه و محتوای انضمامی، فراتر از کلیات رهزن، وجود ندارد بلکه معناهای گوناگون مشخص وجود دارد. حتی موافقان غربگرا و لیبرال و مدرن هم در تعیبن مقصودشان از تغییر، یکی نیستند. ملی گراها و گلوبالیستهایشان کاملا متمایز و دارای راه حلهای مختلفیاند و درون خود تضاد منافع و بحران دارند. اما اینان جملگی و غالبا در بیان موافقت خودبا تغییر جامعه ایران بر اساس قواعد مدرنیت، آگاه و نا آگاه دست به شعبدهای میبرند که وانمود میکند انقلاب اسلامی، نظام پدید آمده از آن و حکمرانی موجود و ولی فقیه با تغییر مخالفند. آنان مخالفت انقلابیون مؤمن را با تغییر واپسگرایانه و بازگشت بردگی و آویختگی به ارباب غرب را مخالفت با تغییر وانمود میکنند. مخالفت غربگرایان و شرقگرایان با قیام لله و نفی سلطه کفر مدرن و نفی روح نظام پیرامونی سبب شده که این تغییر طلبی اسلامی را به دروغ، کلا تغییر هراسی تعبیر کرده و راه ارتجاعی و جاهلیت مدرنشان را بمثابه تغییر نو وانمود کنند و تنها همین را تغییر مینامند!
این وانموده ماهوا ضد حقیقت و پوچ است. هرگز اسلام انتظار و ناب محمدی، منابع اصیل آن، نص قرآن حکیم و تفسیر اولیای معصوم دین، علیهم السلام، که ازقرآن جدایی ناپذیرند نه تنهامخالف توانیابی نو و کمالیابی مدام و تغییر از ظلمات به نور در همه ابعادنیستند، بلکه این تغییر مدام را حاصل بندگی ناب میدانند و از الطاف بزرگ رب رحیم میدانند؛ چه در زندگی فردی و اجتماعی وملی و جهانی!
پیرو مخلص این انوار و معدن وحی، امام خمینی (ره) و راه او و رهروان امام (ره) که همان منتظران مهدی موعود موجود وحی و حاضر (عج) هستند، نیز تابع قرآن و عترت، مکلف به تغییر و حرکت روزمره در مسیر لقاءالله و تکامل مادی و معنویاند. پس این تحریف اسلام و انقلاب اسلامی، یک اشتباه عمدی، یک پیشداوری ناصواب، یا یک دروغ و افترا آگاهانه و یا وانمودهای با اهداف شیطانی است.
حرف اصلی آن است که انواع مخالفان راه امام (ره) از غربگرا و شرقگرا و التقاطی، از بیان حقیقت تغییری که امام (ره) در پی آن بوده و شناخت امانت دارانه اصول آن سرباز میزنند؛ تغییری که یک قیام مستمری برای عبودیت حق ناب و یگانه، الله، است و متکی است به آینده پر امید ظهور بقیه الله الاعظم (عج) برای اجرای جامع فرامین رب العالمین در جان فردافرد آدمیان و و هدایت قرآن ناطق برای تغییر جامعهی مسلمانان و جهان. این راهی پایان ناپذیر است و تا کنار زدن حجابهای گوناگون از چهره خلیفه منتظر خدا و اتصال به منبع نور ناب و منبع عظمت و کمالات عبداللهی ووجه اللهی برای جهان ادامه دارد. و این حرکت و تغییر و تحول جمالی و جلالی در جان آدمی یمؤمن و امت اهل اسلام را تا قیامت پایانی نیست و تنها تغییر راستین و بیکژی و کژ اندیشی و بدون کژدیسگی و سرگشتگی است که مانع سقوط فرد و بشریت در سیاهچالهای جهل و دوزخ گناهان بزرگ، شرک و کفر و نفاق و بت پرستی مدرن و خود پرستی سفیهانه و اغوای نفس و شیطان ودنیا میشود؛ و تنها این حرکت مانع امروزی فریب نظام مدرن و خود را و جهان را، کورانه خود بنیاد انگاشتن است و تسلیم کافرانگی تمدن مهاجم استکباری شدن. این ایدئولوژی کافرانه میخواهد به جای تغییر تکاملی و عادلانه و حق طلبانه، بشریت دچار تغییر شیطانی یمعکوس و نفس حریص به سوی دوزخ شود. تکلیف امام برافراشتن پرچم توحید و تغییر اسلامی برای ممانعت از گمگشتگی و بد سرانجامی انسان و جامعه انسان و ملت مسلمان و جهان مستضغف بود تا نگذارد به معنای شیطانی و فریبآمیز تغییر الحادی ومدرن تسلیم گردیم.
هم انقلاب تغییر الهی از ظلمات به نور و از گناه به توبه و هم تغییر الحادی و شیطانی و کافرانه و آشوبزا، به اندازه تاریخ آفرینش سابقه دارد. قصص قرآن برای سرگرمی نیست، بلکه عبرت و سرمشق است که از ماجرای آدم این دو تغییر و نتیجه هریک بازخوانی شده و همه تاریخ بشر را در نوردیده، تغییر حال عبودیت به ترک اولی آدم ابوالبشر و حضرت حوا و سپس ماجرای هابیل و قابیل و معنای متضاد تغییر طلبی شعث و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی با تغییر طلبی کفرآمیز کافران و منافقان عهدشان و فریب وسوسه نفس و شیطان خوردن اقوامشان و رفتن بدنبال تغییرات نفسانی و شیطانی و دنیا طلبانه که سرنوشت شوم قوم عاد و تمود و لوط وبنی اسراییل و... را و همه مردم و حکومتهای مستکبر را رقم زده، کتاب گشوده برابر ماست برای آگاهی و گم نشدن!. ندای تغییر و انقلاب امام خمینی برای دعوت به انتظار تغییر وعده داده شدهی الهی و امام زمانی جزیی از همین تغییر طلبی نبوی پیروان انبیاء و در حقیقت مذهب انتظار و تشیع علوی دین ناب محمدی است. ندایی بیانگر بیسرانجامی یتغییرات غیر اسلامی در جهان مدرن! و بازگشت به خدا و قرآن و عترت.
تغییر طلبی امام که استوار است بر پیوستگی تغییر جان فرد و جان جامعه و جان جهان، تکید دارد که تغییر زندگی بیرونی فرو و جامعه و جهان ممکن نیست مگر درون و باطن فرد و قوم و جهان تغییر یابد و به عبودیت رو کند و از شرک و کفر و نفاق خود را پاک کند. اصلاح رابطه انسان با خدا شرط رفع بحران است. و همه جهاد و تلاش و انقلاب امام فراهم آوردن زمینه این معرفت و عمل بوده است و اگر افراد و جامعه و جهان این تغییرو بندگی حق را پیشه نکنند، بحرانها و گرفتاریها پایانی نخواهد داشت و در عهد غیبت، انقلاب اسلامی مجالی برای امر به معروف و نهی از منکر و فرصتی برای رهایی از نفس سوء و شیاطین، برای این تغییر و آماده شدن برای سربازی امام زمان با تزکیه جان فرد و اجتماع و نفی سلطه طاغوت بوده است.
تغییرات ضد این تغییر الهی و قرآنی، در اسلام، با غصب حق معصوم و تغییر ماهوی حکومت سروع شد و تا عصر ما ادامه یافت. ما در گیر اغوای مفهوم تغییر در تمدن مدرن شدیم. تغییر طلبی مشخصی که امام بر طبل عبث بودن آن کوبید، از تغییرات رنسانس شروع شد. ماجرا پیشتر از جهان اسلام که بعد بوسیله جهان مسیحیت همان شیوه عاصی ادامه یافت، شکل و جان وجهان گرفت. منطورم ترک تغییر با فرماندهی اهل الببت ع بوسیله امت اسلام است و سکوت امت برابر غصب و تهی کردن معنای اصیل تغییر الهی و تداوم عمل ظالمانه، سلسلههای غاصب اموی و عباسی ورواج تمدن فرعونی... و سقوط و بحران حاصل از این پشت کردن به حقیقت ایمان و عاام غیب. بالاخره الگو شدن همین تمدن طی جنگهای صلیبی و افول تمدن نمرودی در جهان اسلام و آغاز رکود بزرگ، و سر برآوردن تغییر طلبی اروپایی در تقابل با ظلام و ظلم فئودالیسم و یهودیت و مسیحیت کلیسایی یاشرافی و زمیندار و محرف وحشی، و رویکرد این تغییر طلبی در وضعیت سرگشتگی و بیرهبری، به سوی الحادگرایی یونان باستانی و تغییرات پیدرپی آگاهی غربی در قلمرو فرهنگ و فلسفه و علوم اجتماعی و علوم طببعی و شیوه کار و تولید در این مسیر و تعطیل روز افزون دین و عقل الهی بتدریج و جانشینی تفکر سرکش و خود بنیان انگار و جدا از وحی در قرون بعد و رشد علوم طبیعی و فیزیکی و اجتماعی با تفسیر روز افزون به سوی حذف دستورات الهی در زندگی اجتماعی و مادی و ذهنی و بنا نهادن نظامی خود بنیان و پرستنده بت انسان و علم و اجتهاد رآی انسان. این فرابند چند قرنی دستامدهای عظیم شتاخت گوشههایی از قوانین الهی را تدریجا در خدمت ساختن تمدنی غیر الهی و فرعونی قرار داد. دستاوردهای علمی و فلسفی قرن شانزده هفده، نیروی عظیمی شد برای این تغییر اومانیستی و روشنگری قرن هیجده. این نگاه فلسفی و رشد علوم فیزیکی و اجتماعی و تحولات در عرصه تولید و تجارت و تکنولوژی و صنعت، تغییر انقلابی پایان قرن هیجده و مدرنیته سکولار و لاییک را رقم زد. دکارت به هابز و نظریههای دولت پیشا مدرن و به غول فلسفه مدرن کانت و نگرش پوزیتیویستی و ظهور بزرگان تحول خواهی مدرن، و به ولتر و روسو و بعد به اصحاب الحادگرای دائره المعارف وبه تغییر بزرگ انقلابهای آمریکادو فرانسه و انقلاب صنعتی انگلیس و تغییرات بیسمارکی آلمان پیوست و استقرار تحول صنعتی و سیاسی و فرهنکی تمدن مدرن. اما رویای سعادت بر اثر این تغییر وهم بود. گویی بنای خدا آن بود که تا قرن بیست و یکم مدرنیته، از همه نیروهایی که خداوند به انسان اهداء کرد سود جوید تا نشان دهد با مغزی عاصی ولو توانا به کاربرد بیشترین قدرتهای فکری خداداد نمیتواند از بحران وجودی حاصل از گسست از حقیقت ناب الهی رهایی یابد و هر تغییری برای کسب لذات دیایی و نفسانی به شکست و ویرانی و فساد و دورخ عذاب برای آدمی و حکومتهای شیطانیاش بدل میشود و از همه اشکال و تغییرات و انقلابهای سیاسی و علمی و اقتصادی و صنعتی و پسا صنعتی و سرمایه داری لیبرال و سرمایه داری دولتی یا دولت سوسیالیستی و سرمایه داری انحصاری وامپریالیستی و سوسیال امپریالیستی و دولت اجتماعی و دولت رفاه و مصرفگرایی متخر وبالاخره سرمایه داری مالی جهانی و قدرت سلطه جوی متمرکز و... برای رفع آتش بحران کاری ساخته نیست و مرگ و خونریزی ودخشونت و تباهی زدگی و وحشیگری روز افزون و بحرانهای هلاکت بار ذاتی این تغییرات بریده از هدایت الهی است.
تحولات و انقلابات قرن نوزدهمی و دعوای رهبران فکری کفر جهانی و دانشمندان و فیلسوفان و تغییر طلبان بزرگشان، آدام اسمیت و ریکاردو و دعوای نیچه و مارکس و پردون و انگلس و کائوتسکی و لنین و بوخارین، و کینز و، هرگز به وضعی بهتر ختم نشد و تغییرات حاصل نه به سود بهبود زندگی روحی و اجتماعی و رشد تفکر و حس خوشبختی در جهان بود و نه حتی صلح ظاهری پایدار؛ بلکه به دوجنگ موحش و خونریزی هولناک و جنگهای مستمر و رشد نابرابری و فساد روز افزون در نظام کفر جهانی منجر گشت و به فرعونیت وصف ناپذیر مداخله قدرت شیطانی در همه امور زندگی فردی و زندگی احتماعی هر انسان از حالت جنینی تا دم مرگ و تصرف در ذهن و رویا و تفکر و روح و جسم و کار و سلیقه و انتخاب و اراده و لباس و خوراک ما و تصرف در اشیا و همه امور فردی و اجتماعی زندگی سیاسی و اقتصادی و فرهنگ بشری و نابودی محیط زیست و کره ارض و نسل واغتشاش جنسی و ترویج حرام و درهم ریختگی رذیلانه فساد جنسی و انسان مخنث که فساد، فطرتو هویت او را میزداید و اورا به روبات بیارادهجنایت قدرت بدل میکند. زیرا تغییر مدرن و مدرنیت کافرانه در جنگ شیطانی با خدا، انسان را برده قدرت جهانی شیطان و نفس ابلیسی و فرعون عصر و طاغوت میتکبر میخواهد.
ندای امامتغییر این وانموده تغییر موهوم و هلاکت بار شیطانی به سود تغییری کمالی و الهی و باور توحبد و ربوبیت خدای یگانه وجهان غیب بود. تغییر حقیقی تنها حاصل عبودیت خالصانه است و همه نیروهای شیطانی علیه این تغییر انقلابی و اصلاح امور به سود فرجام خوش و عدل موعود (عج) و انتظار ولی معصوم، قد برافراشتند و از قدرتهای جهانی شرق و غرب تا اذناب آنان، از وهابیت مرتجع و نوکر قدرت سلطهگر تا لیبرالیسم خدمتگزار ناتو، از رفرمیسم داخلی و تا اصول گرایی طماع و رانتخوار، همه نیروهای نا متقی و متحد وفاسد و خائن و جنابتکار خارجی و داخلی مدعی اصلاح طلبی یا انقلابیگری دروغین و ناباور به قرآن و عترت و عمل به فرامین آنان و هدایت امام منتظر عج، همه قشر ممتاز سیاسی و اقتصادی مسرف و در فکر بهره کشی شخصی و اشرافی از انقلاب امام در قوای سهگانه و در فعالیت کلان اقتصادی و... همه همه دست به دست هم دادند تا راه تغییر اصیل امام تحقق نیابد. اما مکر خدا بر هر مکری فایق میآید و آمد!
حقیقت قیام و انقلاب اسلامی
چرا قدرتهای جهانی و طالب تغیییرات شیطانی و سلطه گرانه و نیروهای گوناگون داخلی پیرو شیاطین، همه اینان، برای چنین تحریفی از معنای تغییر میکوشند؟ وراه امام را و معنای تغییر و حرکت در این راه را انکار میکنند؟ علت دوتاست حرص مستکبرانه قدرت و منافع جاهلانه نفسانی، چه عینی و چه ذهنی، و دیگر اغوای شیاطین جنی و انسی در فریب آدمی و وسوسه منیت و تقویت کبر و خود پرستی او ست وراندن افراد و جوامع از بهشت خرد به سمت دوزخ کفر و ونیز علت اصلی، بیباوری به الله و نقش یکتای خدا و وگمراهی و ستیز با صراط مستقیم که سوگند ابلیس در دشمنی با انسان و نگونبختی او در فرصت دنیوی است. جهل و دنیا پرستی و کبر و منبت متفرعن و طاغوتی سرچشمه سرکشی برابر حق است. کبر سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و علمی و جهل و جداشدن از تقوا و عمل به هدایت قران در هر عمل کوچک و بزرگ و حرامخواری وپیروی از منابع علم مدرن کافران که منافع سلطه را در نظر داردو رها کردن تمسک به قران و عترت، سست ایمانان مسحور تمدن غرب را به اینجا میکشاند که به صف متحد استکبار جهانی و تغییر موهوم قدرتهای شیطانی و مدرنبته تن دهند و مسحور تمدن فرعونی شوند. اما امام برای شکستن همین هیمنه و ابهت کفر قدرت مدرن و رفع کوری سخرزدگان و هدایت مردم به سوی راه راست نجات و ایمان به وعده الهی و توبه از مدرنیته و افراشتن پرچم حقانیت و ایمان به غیب و مهدی موعود و حاضر و منتظر (عج) قیام کرد و تغییری که او طلب میکرد این تغییر حقیقی بود که با قیام لله و انقلاب اسلامی در جهان طنین افکن نمود و میلیونها انسان را بیدار کرد و در ایران و فلسطبن و افغانستان و پاکستان و عراق و لبنان و بمن خفتگان بلکه مردگان را به رستاخیز فراخواند.
بردگی لویاتان و پذیرش وضعیت پیرامونی
شکل معین ظهور این گمراهی و خدا ستیزی و اغوای شیطانی امروز کدام است؟ باید گفت از مصداقهای سرکشی علیه حق و پذیرش حرکت و تغییر حقانی اسلام، همین عصیانگری مدرن گرایی یاقشار غربزده است که قبلهشان تفسیر تغییر بمثابه مدرن شدن است و منافع ایدئولوژیک و مادی در اصرار بر این جهل دارند. و حاضر نیستند بپذیرند امروز عینا مدرن گرایی الحادی و گسست از توحید در ایران، به معنای پذیرش بندگی کفر محارب با حق و پیامد أن، زندگی تحت سیطرهی بردگی لویاتان و پذیرش وضعیت پیرامونی و مداخلات کشورهای سلطه جو در همه شئون زندگی ما و تغییر در مسیر ظلمات و نظام ظالمانه سرمایه داری بیرحم است.
و عقل و دین فریاد میزند که حداقل زیان ان راه، ضدیتش با ایمان دینی و ملی ماست. باید امر مسلم علمی و عقلی. تجربی را پذیرفت که امروز تسلیم به نظاممدرن جهانی یعنی پذیرش زندگی طفیلی، وزیستن همچون زائده نظام کانونی مستکبر و منافع فرعون سلطه خواه. این گسست از اسلام و راه امام و این تغییر مدرن گرا ماهوا ما را به اوضاع یک کشور پیرامونی و مفلوج و مفلوک عهد نوکری پهلوی بر میگرداند. از یاد نبریم هدف انقلاب اسلامی بنا به تذکر مداوم امام ره دگرگونی این وضعیت به سودعبودیت الله و گریز از بردگی شیاطین و کسب استقلال برای پیشرفت واقعی بنا به استقلال و آزادی از بردگی کفر، برای گسترش عدالت و رشد بوده است. در کل ساختار کلان زندگی ایران و در هر عرصه جزیی حالا میتوان فهمید چرا امام تا حد ممکن بر استقلال از کفر تکید داشت. ومثلا در تولید خود کفای گندم در این دنیای سراپا بازی خشن کفر اصرار میورزید و ما را به شناخت عمیق و قرآنی انواع کفر و مناسبات سزاوار با کفر محارب و شیطان بزرگ همچون گرگ دعوت میکرد و افراد جاهل که فاقد دیده وری بودند بر عکس راه چشم دوختن به ترحم درندگان را پیشه کرده نظر امام بصیر و سمیع را دور میزدند. چنان که همین معامله را با آقای خامنهای میکنند!
پرورش یافتگان مکتب امام در برابر فرزندان باطل مدرنیته
اکنون به روشنی میتوانیم درک کنیم همواره اغوایی و فریب و تحریف و دروغی در صورتبندی معنای تغییر مدرن و نیز نفی تغییر در اسلام و نگاه و راه امام از سوی دشمنان خارجی و داخلی وجود داشته است. از همان دوران انقلاب مشروطه که عالمان و روحانیون انقلابی در رس جریان تغییر خواهی پیشوای حرکت عدالتخواهانه بودند، استکبار دارای اغراض پلید بود و خصوصا انگلیس کوشید جریان اصیل تغییر تحت هدایت اسلام را وارو جلوه دهد. شیخ فضل الله و عالمان بصیر نسبت به سرشت کافرانه و ظالمانه و خائنانه و غارتگرانهی تغییر طلبی انگلیسی از سوی غربگراهای سر در آخور سفارت فخیمه، به دروغ مخالف تغییر معرفی شدند واتهام تغییر هراسی به سود استبداد و رقیب انگلیس، روسیه تزاری بر پیشانیشان حک کردند تا مردم را طعمه مطامع و بردگی خود قرار دهند.
پس شیوه شیطانی وانموده غربی و مدرن، در معرفی تغییر خواهی الهی و اسلامی به صورت تغییر هراسی متکی به این ارکان کذب است:
1- مخالفت اسلام و انقلاب اسلامی با تغییر.
2- انطباق مطلق تغییر خواهی با تغییر طلبی مبتنی بر تبعیت از مدرنیته و مدرنسازی غربی یا شرقی. و بویژه پذیرش الگوی مدرنسازی غربگرا
3- معرفی لیبرالیسم و نو لیبرالیسم بمثابه تنها ایدئولوژی مطلق تغییر.
4- فریبکاری و لاپوشایی فرسودگی و کاستیهای ماهوی لیبرالیسم در تغییر جامع و اینکه این ایدئولوژی صرفا نیازهای حکمرانی طبقه سرمایهدار قرن هیجده و نوزده و سرمایه سالاری کنونی را پاسخگو بوده و در همانچارچوب هم خللها و حفرههای پرنشدنیاش هویدا شده است. مدرنیته قرن نوزده به آرمان ناتمام جامعه بورژوایی بدل گشته بود. این ناتوانی در خود جوامع مرکز به زایش نقد رادیکال مدرن دیگر با سویه تخیلی سوسیالیسم در قرن روشنگری برای حل حفرههای بحرانزا و ضد اجتماعی لیبرالیسم منجر شد. سوسیالیسم به اصطلاح علمی با سمتگیری خیالی جدید و ادعای ایدئولوژی مدرن پرولتاریایی و ادغام با ماتریالیسم و ادعاهای باژگونه کردن دیالکتیک هگلی کوشید بحران مدرنیته را نجات دهد اما این توهم تغییر جهان به سود عدالت اجتماعی و تسیس کمونیسم برای رفع جدال و تبعیضات طبقاتی نظام مدرن هم نتوانست بر ماهیت دستگاه سوبژکتیو تفسیر تحولات تاریخ فائق آید و رسوایی کمونیسم واقعا وموجود، طومار این دعوی تغییر ملحدانه جهان و عقل خود بنیاد مدرن را بست. و باز تاریخ متخر دست شستن جوامع لیبرال غربی از اصول موضوعه لیبرالیسم و پدیده انحصار گرای دولت متمرکز نولیبرال اسم بیمسمایی از تغییر بجا نهاد تا جایی که نقد پسامدرنیستی علیه عقلانیت نابینا و پر ادعای مدرنیته و فروپاشی ایقان و قطعیت علم مدرن و افشای دروغین بودن دموکراسی غربی و جعلیات انتخابات آزاد و نقد حقوق و قانون و دیکتاتوری پنهان نهادهای دولت مدرن و خشونت و تجاوز و جنایت این الگو و فساد و تباهی زدگی ملی و بینالمللی و سیاست سرکوب داخلی و تجاوز خارجی این مدل از تغییر خواهی جایی برای این توهم باقی ننهاد. چنان که برترین فیلسوفان و متفکران غرب منتقد این تغییر در آمدند. بدیهی است ویرانگری مدرنیت در کره ارض و زمین و فضا و داخل کشورهای مرکز و در کشورهای حاشیه و کشتارهای چند میلیونی جنگهای جهانی ومنطقهای، تحمیل بردگی و مرگ و عقب ماندگی به کشورهای پیرامونی قابل لاپوشانی نیست. با این همه رفرمیستهای غربگرای داخلی همچنان بر طبل تقلید از غرب و تمدن در حال اضمحلال آن میکوبند.
تقلید از همان الگوی دموکراسی سراپا فریب عامه برای انتخاب بین دو یا چند حافظ نظم و ماشین سرکوب و دفاع از قدرتمندان وطبقه متفرعن و طماع، و از همان دانش هدایت شده برای توجیه و قوام نظم موجود و اهداف حفظ نظم طاغوت و از همان وهمان. همان تجربه در حال فروپاشی وفرتوت میلیتاریستی و وحشی مدرن که با خونریزی و خونخواری زنده است. راه امام باطل السحر این تغییر طلبی ارتجاعی است
5- کذب پنجم مربوط به همان اتهام تغییر هراسی به انقلاب اسلامی است. انقلابی که از نظرگاه مبانی اسلام وتکالیف ایمانی و هدایت کلام اللهی و وحیانی و اصول عقلانی و روش عملی حیات وحتی تفسیر فلسفی یحکمایش واز همه مهمترباور خود انقلاب به انقلاب، و ظهورش به هیئت انقلابی عظیم، منادی تغییر است. این فریب انحصار کودکانه و سطحی یتعبیر تغییر خواهی به مدرنسازی به شیوه غرب، دیگر رنگی ندارد. هرگز حرکت روح و ماده در هستی، منحصر به تجربه مدرنبته و تغییرات زندگی فردی و اجتماعی بشری، محبوس در تجربه تاریخی خاص مدرنیته نبوده و نخواهد بود. همان طور که مطالعه تاریخ معاصر نشان میدهد خود درک پوزیتیویستی مدرنیته، خود جزم انگاری در باره دادههای علم و اثباتعدم قطعیت آن و مهمتر از آن اثبات اعتبار آگاهیهای فراعقلی و فراتجربی، بحران بزرگ ایدئولوژیکی عظیمی در مبانی مدرنیته پدید آورده و جهان نگری معقول و دارای قابلیت توضیح منطقیتری را در باره هیتی مادی و فرا مادی پیش رو نهاده است و جهان در جستجوی راههای موزونتر و بیخلل و کارامدتر معنا بخشی و فهم هستی و تغییر و سمت تغییر است.
امروزغربگرایان که همه تلاششان تحریص مردم به تغییر از نظامی الله محور به مدرنیته مادی گرای غرب است با جزمیت و زبانی پردهپوش و نارسا و گاه شاعرانه و احساس برانگیز در باره «ترس شدید» و خرافی برابر تغییر قلمفرسایی میکنند اما نمیپرسند این ترس شدید چیست یک حالت روانی یا ترس از بباد دادن قدرت و زلزله در ارکان باورها؟ و یا شاید ترسی است عقلایی، حاصل بیاعتمادی مبرهن و قابل اثبات درباره پیروی از مدل غربی و تغییر تفکر مستقل به بیفکری یتقلید از الگوی غرب و از کف دادن بزرگترین فضایل بومی به هوای کسب رذائل دیگری!
در این صورت این ترس شدید نیست عقل شدید است که تغییر به مثابه سقوط در مناسبات استثماری، سلطه پذیرانه، تجاوزکارانه، ضد اخلاقی و فسادآور را نمیپذیرد و تن به قبول کفر وسفاهت خود بنیان انگاری ماده و علم جاری درهمه ذرات طبیعت بدون باور به وجود عالم دارای احاطه به این علم بیکران و یکی و جدا ناپذیر از ذاتش... نمی دهد. و مقام ربوبیت این هستی بیکران را به نحو سخیف به بتهای ناتوان در اداره خود، افاضه نمیکند! و به ماده ناتوان از توضیح موجودیت خود بنیانش مقام آفریدگاری و پروردگاری نمیبخشد. این عقل شدید است که از جهل و تفسیر مدرن وجاهلانه وکودکانه علم میگریزد، که چنین سفیهانه تغییر از ایمان و باور به نظام خدا محور را به ایمان به «خدا» یبیجان و بدتر از ان گوساله سامری و مجسمه بت گاو شکل، مسیر درست تغییر معرفی میکند. انقلاب امام افشاگر این کذب مدرن هاست.
6- تهمت دیگر، باژگونه نشان دادن نقد دین باور و توحیدمحور به مدرنیته است. نفی تغییر مدرن در مسیر زدودن سنتهای پایای الهی و فطریات انسانی و هدایتهای عقلایی اهل عصمت، هرگز مخالفت با تغییر برای رشد انسان و ملل نیست. قیام علیه تغییر یقینیات الهی و قوانین ماندگار آفرینش و گسترش شکاکیت برای شکاکیت و نیست انگاری و وهمیات پوچ افکار ظلمانی که به ستایش جهل مشغولند اساس فراهم آوردن شزایط برای تغییر عقلانی است؛ زیرا دشمنان حقیقت متعال به اشکال گوناگون به عداوت و بغض غیر منطقی و به پرستش ندانستگی دامن میزنند و حاضر نیستند ندای وجود را پاسخ گویند و به الهامات شیطانی فجور و دعوی بیسند و گمانهای بیپایهی خود بهای بیهوده داده و در عوض برای آیات ربانی و معقول و حتی معجزات و الهامات تقوی که مبنای رشد حقیقی فرد و جامعه است هیچ ارزشی قائل نیستند.
امروز نگاه انتقادی اسلام به مدرنیته از زاویهی تغییر حقایق مسجل هستی، و پیشبینی دور شدن از فطریات الهی یانسان و گسترش فساد و تبعیت از مفسدهانگیزی و وسوسههای ابلیس و اجرای آن در سطح جهان بدست شیاطین انسانی، صحتش را عینا اثبات میکند. نفی اوامر و نواهی الهی تغییری بدفرجام، در جهان مدرن بوده و نه تنها ارزش پیروی ندارد بلکه برای ممانعت از بهیمیت و تباهی انسان، باید با این لوطی کردن و سامری کردن وفاسد کردنجهان جنگید. انقلاب امام انقلاب باز گشت به تغییر بنا به اوامر الهی و حذر از نواهی خداوند سبحان است. دغیی یبرذی ظلم و فساد ستیزی
فروپاشاندن کرامت فردی انسان و اسیر میل و شهوات و پوچیهای شیطانی و دنیوی کردنش از دستامدهای مدرنیته و تغییرات آن است، که تغییر دینی خواهی انقلاب امام در جهت معکوس آن تلاش میورزد و به آن نقد جدی دارد مثل: نقد به گسست هستی انسان از هستی بیکرانه کائنات و عالم غیب در نگرش مدرن، و بریدگی از امر حقیقت و پشت کردنبه ربوبیت حقیقی وجدایی از باشندگی یوجود مطلق که سرچشمه اصیل باشیدن شایسته انسان و جاودانگی است. تحجر جاهلی مدرنیته، نفی حقایق عظیم مثل رابطهی عالم غیب و شهاده، و پذیرش سفیهانه و نامعقول نیست انگاری و نیز رها کردن انسان درظلمات نفس حریص و نومیدی نسبت به وجود حیات جاودانه و فرجامی ابدی و معنادار است که ذرهای ظلم و عدل در عمل او در معاد اسلام حساب و کتاب میشود. تفکر بابخردادن و غیر منطقی کفر مدرن، نفی سرچشمه حی و قیوم و قادر و عالم و خالق و رحمان و رحیم و عادل و... هستی شگفت و شگرفی ایت که ما در آن شناوریم و عظمتش را با حس، با عقل و با علم ادراک میکنیم و میدانیم بودن پروردگار سبحان که ذات وچیستیاش برای هر مخلوقی ناممکن است، امری یقینی است وبازگشت به این پروردگار حسابکننده و پاداش و کیفر دهنده، و انواع پیامدهای دنیوی فرمان گریزی بنده جز اغتشاش و ظلمات ببار نمیآورد و حتی کوچکترین تخطی از حقیقت آفرینش و قوانینش فساد و بحران بزرگ میآفریند و این به روشنی دمادم تجربه شده است. مثلا عواقب نابودکردن شالوده و مفهوم پاک خانواده که محل تجلی خلقت است، آشکارا فروپاشی روحی و بحران اجتماعی ببار میآورد و به بیماری فرزندان و پوچی زنان و شوهران دچار فساد میانجامد. و هر عقلی این پدیدهها را محکوم و فرمان الهی را راه درست زیستن تشخیص میدهد. نگاه ربانی به روابط روحی و جسمی و جنسی زن و مرد وحلال و حرام آن و حرمت نگه داشتن قلمرو جنسی و احترام به یک دیگر، محصول ازدواج دینی ایت و هدایت قرآنی و اهل البیت علیهم السلام همچون آموزه نگاه الهی زن و شوهر به هم در مقام جانشینان و عاملان امر خطیر خلقت و پرورش انسان و تقدس این نقش و از فرو پاشیدن و پاشاندن ممن خانواده و پیر نسلی و زنا و حرامکاری اجتماعی و رشد فساد و بیدفاع کردن انسان برابر شیطان و لویاتان قدرت سیاسی برای بهره کشی از افراد بیتکیه گاه و حامی جاوگیری مینماید، یا نفی عالم غیب و تثیر آن بر زندگی دنیوی و آخرت رندگی ما، هویتزدایی و برده کردن انسان از خود بیگانه، ونابودی خوف از خدا و طبقه ممتاز راتشویق به حرامخواری کردن و ایجاد بیاعتمادی با توسعه فساد اقتصادی و عادیسازی آن و... عواقب تلخ دارد و اینها تغییرات بحران زای مدرن است و وهزاران نکته دبگر باریکتر از موکه به سبب نگرش الحادی مدرن به ترک اوامر الهی و رواج نواهی الهی ختم شده، گریبان انسان را گرفته به سیاهچال فلاکت و تیره روزی دنیوی و اخروی پرتابش کرده است، مانند ترویج همجنس گرایی به طور رسمی و زنا با محارم و عادی کردن ریختن خون انسانها و نابودی زمین و نفی امکان کار وحیات برابر برای ملل و ظلمهای گوناگون و ترویج بیهویتی و... همه اینها نشانه بحرانزایی تغییرات شیطانی مدرن است. امام برای همین با هر افسون جهان مدرن و التقاط اسلام با آن و تغییر معکوس ارزشها ولو کاربرد یک کلمه مثل کلمه دموکراتیک به سبب بصیرت ژرفش مخالف بود.
طرفداران رفرمیسم مدرن گرا همه پیامدهای عقل مدرن را نهان میسازند و مسحور جهان تفکر غرب، و کارکرد مغز نخبگانو فیلسوفان و دانشمندان بت پرست گوناگون هستند که محصول تلاش عظیم علمپردازی در بستر قدرت لویاتان آثار جهانگیر نیست انگارانه در فلسفه و علوم انسانی چون اقتصاد و جامعهشناسی و روانشناسی با تفسیر اومانیستی و گسسته از حضور خدا و معرفت الهی است. این علومهمواره در چنبره تفسیر عقل خود بنیاد اسیر است و بدون نقد بنیادین فقط به کار مستحیل شدن در نگاه مدرن و فراموشی حق و علم نافع میآید و ندیدن همه بحران معنوی و مادی گریبانگیر انسان خودباختهوفروپاشی روحی و حقیقی او و پذیرش سیستم کافرانه حاکم بر فرد و جامعه بشری است. نقش بزرگ امام قیام شجاعانه علیه این تغییرات فسادانگیز نگرش مدرن بود.
7- وانمودهی اغواگرانه دیگر آن است که چون پیامدهای تمدنی دانش و تکنولوژی مدرن تمدن غرب جهانگیر شده، پس درست بودهو ما هم این تغییر را باید بپذیریم. این سفسطهای عیان است شبیه آن که بگوییم چون جادو و فساد قوم ابراهیم و لوط و اقوام سرکش و عاد و ثمود و قوم موسی و سامری و خائنان به حضرت سلیمان و درس آموختگان از اجنه و احبار یهود... دورهای فراگیر شده بوده پس ابراهیم و هود و موسی وسلیمان و عیسی و... (سلام خدا بر آنان باد)، باید پیرو دستاوردهای مادی یتمدن شکوهمند فراعنه و نمرود ورامسس وسزار و...
وشکوه تمدنی و پیشرفت مادی فساد و کفر جهانگیر میشدند! و به بت و جادو و تفکر باطل و نظام جائر حاکم گردن مینهادند و... وگرنه متهم به تغییر هراسی بودند! مخالفت با تغییر ارزشهای پیامبرانه به سود سلطه کافرانه نام جعلیاش تغییر هراسی است. مگر هر تغییری خوب است؟ مبارزه و جهاد امام و انقلاب اسلامی حرکت در مسیر تغییرات مایه رضایت الهی بوده است.
راه امام خمینی و امام خامنهای، خواهان تغییر است اما نه برای حاکم کردن مبانی و نتایج مدرنیته رو به افول، بلکه تغییر به سود اجرای فرامین قرآن و عترت و عقل نورانی وودیعه الهی. همه میدانند انقلاب اسلامی با بیشترین رشد علم و دانش و دانشگاه موافق است ولی نه علمی آلوده به جهل و با تفسیر با مبنای لائیسیته و مدرن و الحادگرا و حق ستیز و در خدمت مدرنیته و کذب بزرگ، بلکه علمی موزون با حقیقت و روح کل هستی و زندگی موزون انسان با همه وجود و ریشه حیات وزندگی جاودانه و ابدیت و تحت هدایت خدای یکتا. متسفانه کارگزاران چهلساله انقلاب اغلب به سبب غربزدگی و شرقزدگی مدرن در مسیر علم با تفسیر مدرن و بلکه بلبشوی علمی و علم مصرفگراو تابع خوراک جویده و استفراغ شده دانشگاههای غرب حرکت کردند که بدرد تبدیل جمهوری اسلامی به زائده تمدن غرب میخوردو راهنمایی پیامبرانه امام و جانشین صادق و عالم او را نشنیده گرفتند. سیستم غلط آموزشی ودانشگاهی که کارش تولید دانش حقیقی و اصیل و خلاق نبود و جز پرورش عالم نمای بیدین شرقزده و غربزده و پر مدعا و حریص و بیتقوا و دنیاگرا وخدمتگزار خشنترین فرعون وحشی و خونریز و شیطان بزرگ برای عشرت و رفاه خود کاری از آن ساخته نیست. اما تغییر ایران در محضر انقلاب اسلامی معنای ضد این چاکری شیطان دارد و چالش بزرگ در ایران همین چالش رو به حق حرکت کردن وتغییر یافتن است یا رو به باطل و بندگی ابلیس. امروز وقت آن رسیده به طور جدی ولنگاری در باره هدایت قرآن و عترت به روایت امام برای تغییر حدی گرفته شود و به این همه لاابالیکری مدیریت غربگرا و بلبشو و سوء استفاده از قدرت و خیانت به جان و مال و امید و آرمان مردم پایان داده شود.
8- ندیدن این واقعیات سبب میشود روشنفکر مدرن تصویری کذاب و تحریفآمیز و تقلیل دهنده با سطحی نگری مفرط از چالش درون ایران و حکومت ایران بسازد. و انقلاب اسلامی را دچار تناقض فرساینده بیانگارد یعنی: از یکسو پذیرش تغییر و از سوی دیگرمقاومت برابر تغییر. این تصویر غلط محصول پنهان کردن همان حقیقت است که نمیداند و یا خود را به نادانی میزند، انقلاب اسلامی و رهبری و نظام مبتنی بر قانون اساسی انقلاب و شاهدان و شهیدان و جان بازان و مؤمنان اسلام انقلابی، تغییری با معنایی الهی را میطلبند و برابر تغییری به سمت شیطان و الحاد و ظلمات کفر و بردگی غرب و شرق، مقاومت میکنند و درون حاکمیت و جامعه از بهمن 57این دونیرو در نبرد بودهاند. و در حقیقت یک نیرو نیست که دارای تناقض است ومسلما تناقضی ذر نگاه امامورهبری و مؤمنان وجود ندارد جدال بین اهل ایمان و راه امام و مدرنگرایان واهل التقاط است که تداوم یافته و تا اکنون جاری بوده است. جزییات و علل نفوذ جریان فساد شرک و نفاق و غربگرا در جامعه و حکومت و سه قواو نهادهای گوناگون و دانشگاه، کاملا از منظر دانش و خرد و پژوهش تاریخی و اجتماعی / اقتصادی / فرهنگی قابل توضیح است. یعنی بنا به همان نگاه امام قابل توضیح است و باید تغییر یابد.
9- این که چه شد در جامعه پیرامونی و محصول مدرنیزاسیون پهلوی و تغییر ساختار مستقل به ساختار پیرامونی، چنین فاجعهای توسعه یافت و در پیکره انقلاب اسلامی یورش نیروهای سکولار و غربگرا اختلال عظیم بر سر راه مومنان پدید آورد البته نامکشوف و مجهول نیست ولی نگارش تحلیلی این تاریخ بر اساس تغییرات و تحولات بنیادین و ساختارها نیازمند کار دقیق تاریخنگاری علمی / اسلامی است. و از همه مهمتر بنظرم این دانایی در قالب تدوین فقه الدوله با رهبری امام خامنهای و مشارکت همه مراجع و علمای ربانی پاسخ درخور خواهد یافت و سد سدیدی برابرعدم کنترل و فقدان نظارت سیستماتیک پدید خواهد آورد.
به هر رو میدانیم چرایی قرار داشتن مدیریت کلان گاه از ریاست قوا تا مدیریت وزارتخانهها تا مدیران رده نخست و مدیریت دانشگاهها و مدیریت استانی و شهری در عرصه اقتصاد و سیاست و فرهنگ در جامعهای چون ایران در دست تحصیلکردههای دانش مدرن وتکنوکراتها و بوروکراتهای غیر انقلابی روشن است. اینان که تربیت و سلوکمعنوی دینی و تفقه اصیل و متکی به مبانی اجتهاد صحیح و انس با قرآن و عترت چونان نیروهای زبده و متعال و هدایتگران مجتهد، نداشتهاند و به جای این، افراد خاضع برابر علم و تجربه غرب و اسیر نفسانیت و علم ناقص خود بودهاند، راهی را بنام میران نظام اسلامی انقلابی طی کردهاند که مغایر راه حقیقی امام بوده ایت و همواره اعتراض عاقلانه و صبورانه امام خامنهای را برانگیخته است و این صبر البتهقابل فهم است. اینان یادر اسارت قدرت قشر ممتاز و خائن بودند و یاخود از قشر ممتاز که اصلا راه امام را قبول نداشتند و این را نهان میکردند و ساز خود را میزدند. اما در پسط میدان جنگ با یک جهان چگونه میشد این منتخبان ملت را طرد کرد؟ مردم خود باید رشد کنند و درست برگزینند و اگر مردم خود دچار فساد شوند از دست علی و حسن و حسن چه کاری بر میآید جز فدا کردن جان در راه خدا.
10- یکی از دلایل کاذب اتهام مخالفت اسلام، وجمهوری اسلامی با تغییر، باز اتهام مربوط به اوضاع اداره دانشگاه در ایران است. حقیقت آن است که باید به وجوه منفی اداره و محتوای فعالیت دانشگاه اعتراف کرد. ریشهیابی مسئولیت بحران دانش و دانشگاه در ایران اتفاقا به روشنی فاش میسازد که ساختار پیرامونی دانشگاه مدرن، و آویختگی فلسفه و دانش تجربی به تولیدات غربی و مصرف آن و مدیریت بیگانه با نگاه مستقل اسلام علت اصلی بحران دانشگاههای ایران است. دانشگاه در ایران برای تولید علم نافع و پژوهش واقعی ساخته نشده، البته ادبیات فارسی و اندکی پزشکی استثناء است و همه میدانند که پزشکی دانش مادر نیست و نیز سنت طبابت در ایران و اسلام در تربیت پزشک ایرانی نقش داشته ولی باز پزشکی ایران آنجا که عرصه پژوهشهای بالینی مستقل است، قبل از انقلاب اسلامی هیچ حرفی جز مصرف دانش نداشته است. و بعد از انقلاب به یک جریان حریص دنیا طلب و مدافع تغییر مدرن بدل شده است.
دانشگاه جدید محصول مدرنیزاسیون وابسته پهلوی و تمام پیامدهای آن است، جایی که فقط نیروی تکنوکرات و بوروکرات با تحصیلاتی در حد کارگزار یک نظام حاشیهای تولید میکند. زیرا قرار نیست در این جامعه چیز نویی ساخته و تفکر مستقل و مفید برای رشد خوپو بپرورند و آموختههای انتزاعی به ابزار توسعه تکنولوژیک و تولید اشیاء مفید بدل شوند و مشکلات موجود جامعهای در راه رشد مستقلش را حل کنند. باید فیزیک و شیمی و مکانیک و جامعهشناسی وروانشناسی و... در حد آموختن علم تولید شده دیگران آموزانده شود. و دنباله روی نظریههای مدرن بار آیند.
مدیریت کلان غربگرا چنان فشاری بر نخبگان میآورد که نگو. و علنا آنان را وادار به مهاجرت میکند. مدیریت غربگرا مهمترین ریشه بحران دانش و دانشگاه در ایران و ستیز با تغییر طلبی استقلال خواهانه و پیشرو و اسلامی امام خمینی بوده است است. این تهمت بزرگی است که امام علیه بهره گرفتن از دستاوردهای علم روز بوده است.
اتفاقا اسلام و بالتبع انقلاب اسلامی بر اساس جهان بینی دینی خود کسب علم را واجب دانستهاند زیرا علم، همان شناخت آیات خداوند متعال و ابزاری در خدمت معرفت توحیدی و خداشناسی است. علم ماهوا گوشهای از عظمت آفرینش الهی را عریان میکند اگر با تفسیر نا معقول و غیر منطقی و در تضاد با واقعیت اشیاء حقیقتش را پرده پوشی نکنیم. پس امام و جمهوری اسلامی نه با دانش و دانشگاه بلکه با تفسیر مدرن و سوبژکتیو دانش در دانشگاه برده جهان بینی غربزده و سکولار مخالف بوده است.
تلاش جمهوری اسلامی برای گسترش دانشگاه از سوی دانشگاهیان مخالف درک دینی از علم و پرورش یافتگان نگاه علمی غرب، مدام با مانع روبرو شد تا دانشگاه رضا شاهی همچنان خدمتگزار غرب باقی بماند. این است دلیل ناکارامدی دانشگاه در انقلاب ایران. وقتی دولتها اساسا ستایشگر نگاه مدرن باشند، معلوم است که مدیریت دانشگاه تلاشی برای تغییر ربشه فاسد و غربگرای ساختار دانش و دانشگاه به خرج نمیدهد. در چشم انقلاب اسلامی هستی سرشته با علم مطلق الله است و هر جامعهای بشرط آزادگی و استقلال حق و توان آن را دارد که گوشهای از علم رب العالمین را مکشوف سازد. و کسب علم در انحصار هیچ قومی نیست و وسیله آگاهی به عظمت حیات و آفرینش و قدرت الهی و نیز تغییر و بهبود رندگی است. اما نظام فرعونی مدرن، علم را ابزار انحصار و استثمار و برتری طلبی و بردگی ملل کرده است. و وانمود میکند علم تنها در فضای آزادی لیبرال و مخالفت با نگاه دینی میتواند رشد کند تو گویی دانش در غرب اسیر نظم گفتار قدرت نبوده!
در ایران این دولتهای خود باخته و بدون اعتماد به خدا و به توان خود انسان بودهاند که ساختار مغشوش دانشگاه پیرامونی را ادامه دادهاند وچشم به دست و دهان ومغز ارباب و قدرت غربی مانده و چهل سال امکان رشد دانشکاه را تباه کردهاند و بجای حاکم کردن نگاه پویا و پر تکاپو یاسلامی به علم، همان تصویر جعلی یآویزان به علم غرب مبنی بر ناتوانی اسلام و ایرانی برای تولید علم را تحقق بخشیده و خائنانه
فرصتها را از کف دادهاند. پس دانشگاه بجای آنکه سند تغییر و علم هراسی انقلاب اسلامی باشد سند جنابت علمی غرب و انحصارطلبی آنان و خیانت غربگرایان ایرانی در حکومت و دانشگاه است.
مدرن گرایان و کوشندگان در راه حفظ دانشگاهی با وضعیت پیرامونی، آگاه یا نادانسته، به سبب فساد نگرش و شیوه اغواگر علم مدرن در خدمت نظام موجود جهانی، دست به فریبکاری میزنند.
1- معترضاند که چرا در جمهوری اسلامی انقلابیون وفادار به قرآن و عترت و رهرو فعال هدایت به سوی آنان در عصر انتظار یعنی راه امام خمینی (ره) در صدد تغییر ساختار دانشگاهاند. ساختار پیرامونی دانشگاه در ایران همانگونه که بارها گفته شده محصول مدرنیزاسبون یک حکومت کودتایی با سردمداری انگلیس، یعنی حکومت پهلوی است. وظیفه رضا شاه نه نهادی برای کسب آزاد علم حقیقی بلکه دانشگاهی برآورنده نیازهای نظامی پیرامونی بود. جمهوری اسلامی مخالف نگاه و تفسیر الحادی سوار شده بر دستاوردهای علوم تجربی و انسانی است.
2- پرورش یافتگان این دانش و این دانشگاه و اساتید علم آموخته در کشور مادر، با این تغییر مخالفند، چرا چون افشا میکنند تحقیق و روش تحقیق در بست در خدمت مدرنیت و ادامه وضعیت پیرامونی است.
3- فرض کنید یک جامعهشناس یا اقتصاددان لیبرال بنا به روش و ساختار تحقیق که آموخته در باره اعتماد مردم به همدیگر و ملت ایران و یا به دانشگاه و علم مدرن، تحقیق میکند و نتیجه تحقیقش این میشود که در ایران قبل از انقلاب 60در صد مردم به خودشان و ملت ایران اعتماد داشتند و یا دانشگاه برترین نهاد اجتماعی است کهمردم نسبت به هر نهاد دیگر مثلا حوزه علمیه به آن اعتماد دارند.
ظاهرا این پژوهش علمی و اوامر آن مطاع است. اما سادهترین پرسش عالمانه ساختمان جزم یقینیات این نتایج را فرومی پاشد.
الف - انواع روشهای آماری امروز به طور جدی با تردید روبرو شده و نگاه متخر همان دانشمندان مدرن ایرادهای اساسی و تحریف گرش را فاش کردهاند. دو مؤسسه آماری معتبر از آمارگیری دو نتیجه ضد هم ارائه میدهد. حتی پژوهشهای میدانی تحت تثیر ایدئولوژی پژوهشگران عمل تحلیل دادههای متزلزل را به انجام میرساند. مثل: جامعه آماریتان چگونه برگزیده شده وچرا باید این مشتی از آدمها نمونه واقعی ملت باشند؟ فرض کنید در تحقیق میدانی ده در صد جامعه آماریتان را معلمان تشکیل داده اندکه رویهمرفته صدنفر بودهاند. باید پرسید آیا معلمان از تفکر و باورهای گوناگون تشکیل نشدهاند و از قومها و کسانی که در کلانشهر یا روستایی در حاشیه کویر به کار مشغولند یا در شهری کوچک کنار دریای خزر و هریک از اعتقادات و هوش و اطلاعات بس متفاوتی بهرهمنداند. خوب این صدنفر را چگونه نماینده فهم مثلا یک میلیون آموزگار در سطوح متمایز نام برده اند؟ ایا نگاه معلمی که در درونش دارای نگرش موافق غرب و پر شده از تلقیات غربگراست با نگاهمعلمی که در جبههها رزمیده و از اعتماد شدید نسبت به همسنخان خود برخوردار است، باید داوریشان یکسان گرفته شوند؟
ب - مشکل علم آمار در این موارد ماهوی و به نگرش پوزیتیویستی علم مدرن بر میگردد. نگرشی که به حقیقت و وجود رخداد و ماهیات بیاعتنا است. فرض کنید انواع فرایندهای کنش نظام سلطه جهانی مؤثر بر افکار عمومی با انواع زمینههای عینی و ذهنی وگیم و وانمودههای کفرآمیز فضای ویرانی ایجاد کند و اکثریت ملتی را نسبت به فرهنگ و هویت بومی خود بدبین و سبب وعدم تشخیص ریشه ویرانی شود تا به جای نظام فرعونی ویرانگر و همدستان داخلیشان در قدرت و در برنامهریزی و مدیریت بحرانزا، نیروی استقلال طلب و مؤمن به آرمان عدالت و رهایی از قید ظلم و کفر را مسئول به حساب آورد. آیا آماری که بارتاب ابن خطای فهم ملتی در برهه از تاریخش است و او را دنباله رو قدرت ستمگر میکند که علیه منافع او سرگرم ویرانی و وادار کردن ملت به خود زنی است، ارزش حقیقت دارد؟ آیا دانشگاهی مدرن گرا و پیرامونی و آویخته بینش مدرن و اغواگر از علم که همه آگاهی و علم و روش و نگرش و بینش آن تربیت شدهی نظام جهانی قدرت سلطهگر است، اگر مورد اعتماد مردمی باشد که به سبب همان سیطرهی قدرت جهانی در معرض تزریق نگرش مدرن و دچار خود بیگانگی و پرستش بت مدرنبتهاند، و آمار بیانگر این اعتماد قشر تحصیلکرده و متوسط و دستآموز به همین دانشگاه باشد این آمار خود فریبی تازه نیست و دانش و علمی غنیتر و دارای نگرش انتقادی و براهین معقول علیه این آمار شایسته اعتماد نیست؟
میگویند کاری به این دانش بردهی جزمیات قدرت مدرن واین دانشگاه در خدمت علم و تفسیر مدرن از علم نداشته باشید و دانشگاه حود را در کنارش پدید آورید. نظام رسمی آموزش ابتدایی و متوسطه و عالی در قدرت کشورهای مرکز از چه تبعیت میکند، از نظام ایدئولوژیک قدرت و یا نگاه ضد آن؟
دانش از متظر اسلام امری متحد با توحید است و عقل نوری و روح و عدالت نفس و بصیرت حاصل از تقوا و...، چرا نظام حکومتی اسلام نباید مروج علمی باشد که رها از تحمیل نگاه کافرانه است؟ مگر غرب چنین علیه باورهایش علم را تفسیر. میکند؟ اما علم حقیقی را در خدمت تحکیم الهیات معرفی مینماید و گسست این دو را توطئه استکبار و سکولاریسم میخواند...
ج - وقتی تیر اتهام مخالفت اسلام با علم نافع به سنگ میخورد و میببنند نظام اسلامی از همه روشهای مفید کسب علم دفاع میکند، به شرطعدم تحمیل نگاه کافرانه و تفسیر و تحلیل و سوء استفاده از آن برای اشاعه کذب و ضد توحید و بت پرستی و شرک و نفاق نوین، از راه دیگر وارد میشوند: اینکه علم یکی است وجز همان تفسیر مدرن از علم ظنی غرب چون علم قطعی، وجود ندارد که ماهیت آن هم سکولار و در اصل لائیسیتیک است و این دروغی بیش نیست که پروردگان سحر زده علم مدرن نمیتوانند انکار کنند که حتی پست مدرنها و معتبرترین دانشمندان غربی منتقد مدرنیته و نهادهای غرب، صد نقد در فاش کردنمشکلات ذاتی نگرش مدرن و اغوای آن منتشر کردهاند.
در یک کلام بگویم از منظر امام تلاش برای تولید علم بدون تحمیل تفسیر کافرانه و چون تجلی گوشهای از علم بیکران خداوند، حق ما و امر ذاتی اسلام و جمهوری اسلامی است و از باور به توان و تکلیف انسان مؤمن برای تغییر آگاهی در جهت تکامل معرفت فرد و اجنماع مسلمانان بر میخیرد و استفاده از آن در امر تحول عملی جامعهای سالم و حق پرست و عادلانه از منظر امام ضروری است! پس تهمت دانش ستیزی و مخالفت با دانشگاه کذب محض است و خرابکاری بردگان غرب را نباید به پای اسلام و انقلاب اسلامی و راه امام خمینی و جانشبن صالح و بصیر ایشان گذاشت و با بازی وانمودهها مانع رشد علم نافع و اصیل شد. جهل مدرن علم را به اسارت نگرش جاهلانهاش در باره وجود وموجودیت جامعه در آورده است. اسلام مدعی علم من در آوردی با نگرش استالینی و لیبرال نیست از علم اصیل، یعنی درک قوانین طبیعت و کائنات وپیوسته به توحید و خداشناسی که گوشهای از علم بیکران الهی است دفاع میکند و بلبشوی مسئولان بیمعرفت و بیتقوا و مدیریت فاسد را نباید به پای اسلام و انقلاب اسلامی و راه امام ره نهاد. تضییقات مدیران مقام طلب دانشگاهها علیه اساتی بزرگ و حسد حاسدان و تنگ نظری و رقابت نا سالم را نباید به پای امام نوشت.
نسبت ما با جهان، نسبت ما با پیرامون
اکنون نسبت ما و جهان با موضوع تغییر روشن است. دنیای کفر و استکبار و قدرت فرعونی سرمایه سالاری چه مدل سرمایه داری دولتی شرق و چه سرمابه داری نولیبرال و انحصارگرای غرب، تغییر را برای تحکیم قدرت ظالمانه و سلطه و جنایات هرچه بیستر علیه ملل پیرامونی میخواهند. و ایران درحال حرکت و مقاومت سرسختانه برای تغییر ساختار پیرامونی و وابسته به نظام پیرامونی است و این همه وحشیگری جهانی قدرتهای شیطانی شرق و غرب علیه او به سبب همین تلاش برای عبودیت پروردگار یکتا و نفی وابستگی به بت کفر مدرن و قیام لله است و لاغیر.
تغییرات حاصل از تفکر قدرتمداران و فرعونان و تفکرات مدرن و در خدمت نظم قدرت موجود و آلتر ناتیو بیباور به عدل الهی، ربطی به امام و راه امام ندارد.
اکنون با آشنایی به این زاویه دید کمی بیشتر، میخواهم در باره سه تغییر: 1- تغییر در نظام جهانی قدرت 2- تغییر در ساختار پیرامونی جامعه ایران و3- ضرورت تغییر در نظام عقب مانده رسانه در ایران، بویژه صدا و سیما و درک وسیعتر از وظایفش در مقیاس تغییرات منطقهای و جهانی حرف بزپم. حقیقت آن است که بنا نشانهها و ادله عینی و عقلی یرخداد تغییر نظام جهانی بر اساس تصمیم قدرت حاکم بر سرمایه داری بینالمللی (رهبری گلوبالیستها)، در باره جانشینی چین بجای آمریکا، ما با وضع تازهای روبروییم؛ و در همین زمان موضوع ضروریات تغییر ساختار پیرامونی کشور ما برای ما مطرح است که میراث شوم و استمرار یافته مدرنیزاسیون از بالا و مبتنی بر مدیریت استبدادی و وابستگی یرژیم پهلوی به نظام امپریالیستی تحت رهبری شیاطین غرب بوده است (انگلیس پیش و بعد از جنگ جهانی اول و آمریکا پس از جنگجهانی دوم)؛ یعنی ساختار یکه در خدمت ساختار و منافع کشور کانونی و سلطه جو بوده و وما امروز تا استقلال خود را مقابل سیطره جهانی قدرت سرمایه حفظ کنیم، محتاج تلاش متحد ملت در این تغییر حیاتی هستیم، استفاده از شکاف کنونی، مجال وامکانی برای جهش ایران است.
کاملا آشکار است این چشمانداز در باره گفتمان تغییر، و نگرش اصیل انقلاب اسلامی، با درک تغییر و معنای آن، از سوی انواع گرایشات غربگرا و شرقگرا و ضد اسلامی، یا اسلام التقاطی، مخالف و منتقد سرسخت فهم تغییر از منظر لیبرالهای ایران است که نگاهی ارتجاعی به تغییر دارند؛ یعنی تلاششان تابع نگاه غرب یا شرق ایدئولولوژیک، در پی نفی دستاوردهای انقلاب اسلامی و
بازگشت به ساختار پیرامونی و پذیرش نقش کدخدایی شیطان بزرگ و نظام مدرن غربی است. در واپسگرایی و عقب ماندگی این نگاه همان بس که هیچ توانایی دیدن واقعیت اضمحلال این نظام جهانی موجود و از هم گسیختگی ارزشهای مدرنیته را ندارد، وضعیتی که در وضع کنونیش، نه از رؤیاهای لیبرالی مدرنیت قرن هیجده چیزی مانده و همه ذوب شده و تغییر چهره داده و بشدت ارتجاعی و وحشی گشته و نه از هیمنه قدرت مدرن ماقبل شرایط پسامدرن اثری مانده؛ زیرا در لبهی اضمحلال قرار گرفته و قیمهای سرمایه جهانی جانشین و نظم دیگری را بجای موجودیت فرتوت فعلیاش تدارک برای جهان تدارک میبینند.
حتی کسانی چون پیکتی که امید اصلاح نظام سرمایه داری متخر را میپرورد و پژوهش او اسناد هولناکی از افزایش نابرابری در سرمایه داری قرن بیست و یکم ارائه میدهد در راه حل جدی و تغییر واقعی کاملا فقیر است.
او در سرمایه در سده بیست و یکم، تصویر اسف باری از ساختار نابرابری و انواع نابرابری تشدید سده و بحران بدهیهای عمومی دولتهای بزرگ نابرابری جهانی ثروتها بر میسازد. و مشخص میکند وهم پایان یافتن بحران که ذاتی تشدید یابنده سرمایه دا یاست، پوچ است. تفسیر الهی امام از ریشه بحران و تنهاراه و رویکرد الهی باور به جهان ابدی و معاد و حساب کتاب دقیق ظلم و بیعدالتی و در نتیجه ضرورت اجرای عدالت و نه نفع پرستی بیرحمانه سیری ناپذیر در دنیا، چاره حقیقی است و نظام دینی در جهاد برای این آرمان، در انقلاب اسلامی نباید کوتاه بیاید و کار را دست سرمایه سالاران خریص بدهد و تغییر ضروری است.
بدون تردید آویزان شدن روشنفکران غربگرای ما (در هوای تفسیر ارتجاعی از تغییر)، به کشتی سوراخ نولیبرالیسم و رهبری در حال فروپاشی آمریکا نشان کمال جهالت و ناتوانی از تفکر خلاق و پویا و بیماری مصرفگرایی در واقعیت و در قلمرو تفکر است؛ این تفکر پیرامونی تفکری مقلد فرامین دیگری یبزرگ، یعنی نظام قدرت مرکز، همان کشورهای غرب و خصوصا، شیطان بزرگ است که خود در بحران روحی و روانی و فکری حاصل از فروریزی اقتصادی و ایدئولوژیک / اخلاقی و سیاسی / فرهنگیاش دست و پا میزند و مضمحل میشود.
تغییر از نظرمدرنها چیست؟
اکنون پس از مرور نگاه تغییر طلب امام (ره) به وضعیت جهان و ایران، نوبت ان میرسد که ببنیم بنا به مقتضیات جهاد تغییر در انقلاب اسلامی، رسانه به معنای اعم که وسایل ارتباط جمعی و صدا و سبما جزیی از آن است، در چه مسبری باید تغییر کند تا گویای تغییر انقلابی یراه امام باشد. خواهیم دید فساد ستیزی، افق گشوده جهانی، گ یز از تقلید از رسانهی غربی و شرقی، تحول مدیریتی، برنامهریزی علمی طولانی مدت و تربیت هنرمندان و مدیران کارامد، رواج آزاد اندیشی و فرهنگ گفتگو و ارائه فیلم و سریالهایی در خور جهاد ایران در منطقه و آگاهی بخشی جهانی با آثار جذاب، بخشی از وظایف صدا و سیماست که دچار خلل جدی است.
موضوع این بخش از مقاله آن است که رسانه ملی ما در بستر تغییرات جهانی و ملی در این چالش بزرگ، ضروری است خود را از نفوذ این جریان ارتجاعی برهاند و اینکه باید بیاندیشد، چگونه نقش تاریخی و پیشران و متحد تلاش رهبری یانقلاب اسلامی آزادیبخش، استقلال طلبانه و عدالت خواهانهی ملت ایران را ایفا تواند کرد؟
تغییر یک واژه کلی است که معنای مشخص آن بنا به نگاه اساسیمان، مفهوم متضادی میسازد. اصلاح طلبی غربگرا و شرقگرا، امروز در ایران، افق خاص باورها و اهدافش ترسیم میکند، و درک انقلابی اسلامی، اسلام اهل البیتی ع و اسلام انتظار موعود و عمل به وظایف دوران انتظار در کنون زندگیش، فهم و محتوای دیگری از تغییر ارائه میدهد که استبناط تکالیف از سوی منادی آن امام خمینی ره، متکی به قرآن و عترت و عقل فعال و نورانی بوده است.
تغییر از منظر مدرنها، امروز در ایران معنایی ارتجاعی و بازگشت به گذشتهی سپری شده دارد. ولی در ارتباط با موضوعات گوناگون دیدیم چنین نیست. و در ارتباط با اداره ومحتوای رسانه هم میخواهیم ببینیم چالش کجا جریان دارد.
رابطه گلوبالیسم و مدیریت رسانه در ایران چیست؟
از دهه هشتاد تا امروز در باره گلوبالیسم آرایم را بیان کردهام و طی سال 97تا امروز در خصوص ضرورت بیداری در باره جانشین شدن چین به جای آمریکا بنا به تصمیم رهبران گلوبالیست سرمایه داری ببن المللی و نتایجش اصرار کردهام. متسفانه به دلیل ساختار پیرامونی و بشدت مصرفگرا و ناتوان از تفکر خودپو و مستقل، نخبگان دانشگاهی و روشنفکران چپ و لیبرال ایران و فشل بودن حوزههای علمیه و بوروکراسی عقب مانده حاکم بر آن و تقلید از سیستم ضد علم و ضد اجتهادپروری دانشگاهی، نسبت به مسایل خطیر که همه حیات ما را تحت تثیر قرار میدهد، بیمسئولیتی و فقدان شور و عطش تفکر و پژوهش رواج یافته و برخورد نهان روشانه، روز به روز بخش مهمی ملت را از حس مسئولیت و دغدغه درک اوضاعجهان و وضعیت ما در این میدان دور کرده وحتی بدل به سحر شدگان بردهی نظام دجالی عصر و دنباله روان بازی شیطان بزرگ ووانمودههایش نموده ست. رسانه نقش مهمی باید ایفا کند. تغییر رسانه بنا به تغییر جهان و ایران قطعی است.
آغاز شیوع کرونا در ایران سال 1398 برایم به سبب دو اتفاق شخصی، فراموش نشدنی است. یکی آن که رویداد پاندومی کووید 19در همان آغاز، وبعد از مدت کوتاهی، گیلان و مرا در زیر بال سیاه خود اسیر رنجهای بیسابقه کرد. تجربهای که فضای شهر سایهای از قیامت داشت. همه از هم میگریختند. در مطب دکتر با ترس به یکدیگر نگاه میکردند، آنان که منتظر دیدار دکتر بودند با چشمهایی پرسنده در پوست خود از کسانی میگریختند که در میگشودند وبا چشمانی دریده از هراس حاصل از تشخیص پزشک و یقین به ابتلاشان بیرون میآمدند. مغازهها بسته بود و مردم از پشت پنجرههای بسته، کوچههای بیرهگذر را میپاییدند که آیا جسدی از خانهای بیرون میآید بیمشایعت گرو غریب؟ و یا آمبولانسی که برابر دری متوقف میشود آیا منتظر جسد کسی آشناست بر برانکاردی، چون تابوتی روان به سمت آمبولانس، بیهمراهی در پی؟
عجیب آن است که در من هراس مرگ لانه نکرده بود و از فعالترین دورانهای کاریام بشمار میآمد دو ماه بیماری و نقاهت و دوران قرنطینهام طول کشید؛ خانوادهام نگذاشتند به بیمارستان بروم و در خانه و اتاقم پرستاری شدم با رعایت نکات بهداشتی.
همین زمان ساعتها با موبایلم سرگرم جدل با دوستان روشنفکرم بودم در باره کرونا وچگونگی شیوع و ریشه پاندومی آن و رابطهاش با سیاست و قدرت جهانی... تا شب چنان دچار تنگی نفس میشدم که قلیان اکسیژن میکشیدمبا عرق نعناع و دچار بیخوابی بودم. و جز اوقات دعا، به دوزخ دنیای مشحون از ظلم و فساد شیطانی یقدرت مدرن و فرعونیت سرمایه و تغییری فکر میکردم که خدایان ظلمات و بت نفس داشتند رهبری میکردند تا مانع ظهور رهبر عدل الهی در زمین گردند! واز مکر خدا غافل بودند.
تغییر جهان کفر را بیخبر تماشا کن!
من سالهاست، تقریبا پنجاه سال، که در باره سرمایه داری وتحولات آن و پدیدههای پسا ملی و بینالمللی آن، گلوبالیسم و قدرت سرمایه جهانی فراملی یهود و...، مطالعه میکنم. مردم این قدرت هولناک را با سرمایه داری ملی ولوامپریالیستی و انحصارات ملی آمریکا و اروپا و یا حتی خود اسراییل در مقام یک دولت / ملت جعلی یکی میپندارند. این پنداری پوچ و رهزن است. سرمایه جهانی یهود، روحی سرگردان در جهان است. بیوطن و بهره کش از منابع ملتها و دارای تمایل سیطره بر سرمایه ملی و در عین حال رها از وابستگی به جایی و غالبا خائن به حیثیات ملی کشور میزبان با زندگی طفیلیوار و بیتعهد به مردم و مللی که آن را مینوازند و امکان رشد در سرزمین خود به او میدهند. بدین سان با تمام شدن تاریخ مصرف اسراییل، خود اسراییل که در پی مقاومت حماسی ملت فلسطین وحماس اسلامی حیاتش ناممکن شده در مقام دولتی درد سر آفرین به سادگی قربانی تغییرات دلخواه این نیروی شیطانی جهانی میشود و به پایان میرسد که دیر نیست و ان شا ءالله مقاومت مظلومان نمیگذارد ثمره مبارزاتشان در بازی دشمنان انسان نصیب شیاطین سرمایه داری جهانی و گیم آنان شود. اما توافق سرمایه داری جهانی با حذف اسراییل یکی از دلالیلش، آن است که خود این قدرت جهانی که ماهیتی یهودی دارد و مسیحیت یهودایی را با خود همراه کرده، با سیطره بر جهان دیگر نیازی به صهیونیستها در قالب دولتی مزاحم ندارد وجهان را تحت سلطه دارد. جز مطالعه و دنبال کردن تحرکات قدرت جهانی و اندیشیدن به چالشهایش با سرمایه ملی در کشورهای کانونی غرب، در دوران بیماری نکتهای دیگری هم توجهم را جلب کرد: تولید رسانهای و تصویری و موزیکال نشر فرهنگ جهان وطنی و یک دیدگاه تغییر جهان در ترانهها و کلیپها!
با تمرکز روی محتوای ویدئوها و ترانهها و مواد نمایشی که به سرعت در ایران هم چون جاهای دیگر دنیا نشر مییافت، میدیدم مدام در مذمت نظام موجود جهانی زندگی بشر و ضرورت تغییر حرف زده میشود. ادامه آرای هانتینگتن Huntington و فوکویاما Fukuyama به امری معکوس، اما با همان محتوای سیطره جهانی، اکنون در مواد تبلیغی اشاعه میشد. و از تغییری حرف میزدند که ظاهرا خلاف نگرش پیشین نظریه پردازان نامور نظام غرب و در باطن شکل جدیدی ازسلطه سرمایه جهانی را باز میگفت. و روشنفکران بومی یبرده «گیم» فرعون، خود باخته، بازیگر وانمودههای نمایش و بازی تازه کفر بیرحم و مزور جهانی بودند و طوطی باغ بازی سرمایه داری یجهانی شده بودند. در این آثار در پشت تغییر جهان و جهان نو، نگاه الحادی و انسان / خدایی، با دقت و بشدت تعبیه شده و جاری بود.
در نمونههای ایرانی هم فرقههای داخلی معاند و آویزان به آمریکا و اروپا، با تبعیت از همین جریان جهانی معاند، امید واهی براندازی جمهوری اسلامی میپروردند و هم رؤیای تغییر داشتند. البته در محاسبهشان خدا نقشی و حضوری نداشت که خدا خود را از یادشان بیرون کشیده. بود ومکر او بر مکر شیاطین حاکم بود. و تغییرشان را به نقطهای از مسیر رسیدن به تغییر ظلم و نابودی سلطه کفر و ظهور عدل الهی بدل میکرد
این کدام تغییر بود؟ و چرا رسانههای ما نسبت به این تغییر بیخبر و عقب مانده عمل میکردند و آن را افشا نمیکردند؟
آیا هوش سیاه این قدرت نهان جهانی با دستگاه وسیع تتبع و کار و کاوش دانشمندانش قطعا از بحران فروپاشی و خیزش جهانی به سیاستمدارانشان خبر داده بود؟ آیابا همه ابزارهایی که یهودیت و مسیحیت یهودی شدن با هویت سامری دارد از جمله دانشگاهها و علم شیطانی و نیز علوم غریبه و جادو، و رسانه، از خیزش اسلامی خبردار شده بود؟ خیزشی که بر خلاف اعتراضات مردم ناراضی غرب که فاقد آرمان معتبر و رهبری معتمد است، رهبریش دست یک ذخیره الهی عج شکست ناپذیر و مسلح به اراده و قدرت فرابشری رباش است و موعودی حاضر و موجود و زنده است که ندای نابودی ظلم جهانی و کفر و شرک و نفاق را طنینانداز خواهد کرد. و حال شیطان جهانخوار به وهم جلوگیری از تغبیر اصیل دوران ظهور، مکروانموده تغییر رادر «گیم» اغواگر رسانه آغاز نهاده و پرچم تحول برافراشته بود؟ بیخبر از آن که مکر خدا بر مکر کافران غلبه حتمی دارد!
چرا رسانهها نقشی را که امام خمینی برای رسانهها تکید ورزیده بود، به عهده گرفته نمیگرفتند. علت یا علل چه بود که مهمترین تغییر جهان کفر را بیخبر تماشا میکردند؟
کرونا ادامه داشت. بحث و مقالاتم نیز. من به اطلاعات و دانستههایم رجوع میکردم و بازی تغییر به موضوع جدی اندیشهام بدل شده بود. اطلاعات فراوانی در باره سرمایه داری جهانی در قرن بیست و یکم داشتم. هم درباره تبارسناسی حرکت سرمایه از دوران مرکانتالیسم تا سرمایه داری انحصار گرای امپریالیستی قرن بیستم تا پیدایش سیطرههای مالی بینالمللی و نهادهای جهانی و بانکی آن و در باره تثیر و نقش آن در سیاست کشورهای کانونی در سلطهگری بر مناطق دنیا بویژه منابع آب و انرژی و جنگهای منطقهای و انقلابات رنگی و حتی تعیین رئیس جمهور برای امریکا و فرانسه و نخست وزیر برای انگلیس و کانادا و جنگهای منطقهای و...
پس آیا مقصود همان تغییری نبود که قدرت جهانی سرمایه داری متخر در پی آن بود؟ تغییری با وهم جلوگیری از تغییر. جلوگیری از تغییر بزرگ الهی در کره ارض که طومار ظلم را درهم میپیچد. اما این تغییر ظالمان، چه میتوانست باشد؟
باید بدانیم ما دوبازار جهانی نداریم و آمریکا و چین و اروپا و... همه جزیی از این بازار واحداند. با توجه به پیر و فرتوت شدن سرمایه داری آمریکا و بحران هلاکت بار و قروض فرو پاشنده و ناتوانی روز افزونش از یکسو و نقش رشد یابنده چین میشد حدس زد تغییر نو، میتواند به معنای تصمیم قدرت جهانی برای جایگزین کردن مدل سرمایه داری و ساختار و سازمان اقتدارگرای چین به جای آمریکا باشد. زیرا آمریکا به درد سری بحرانزا بدل شده است. و قدرت مقابله با دو بحران تهدیدکننده را ندارد: یکی شورش میلیاردها انسان در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و... که از زورگویی مخرب شیطان بزرگ به تنگ آمدهاند ودر هر کشور انواع جنبشها بپا میخیزد و دوم بویژه در برابر رستاخیز و بیداری اسلامی که رهبری آن بدست انقلاب اسلامی است و آزادیخواهی عدالت طلبانهاش در میان مسلمانات در حال گسترش بوده است. پدیده داعش و جنگهای استقلال ستیزانه آمریکا دقیقا در پهنه همین میدان گیم سرمایه جهانی توطئه چینی شده و احتمالا کرونا با اهداف چندگانهاش در همین مسیر اثبات صلاحیت، اقتدار، و انضباط و لیاقت الگوی چین برای رهبری جهان به جای آمریکا طراحی گشته است. البته تعویض یکجاپبه گرایی آمریکایی لزوما به نظامی چند قطبی نمیانجامد. یک نظام اقتدارگرای تازه نفس توانا به تمین آرامش برای سرمایه جهانی یهود شاید مناسبتر از جهان چند قطبی است. اما اگر قدرت جهانی ناگزیر شد اگر یک قطب نیرومند مثل قطب جهان اسلام یا اروپا و... قابل چشمپوشی نبود البته وضع و نظم قابل انعطافی پدیدار تواند گشت. چیزی که قدرت کفر نمیفهمد حاکم بودن مکر الهی بر مکر ظالمان و کافران است.
همین مطالب مضمون مقالات متعددم رادر دوسال پیش میساخت و تکید به این که ایران فرصت زرینی دارد که در شکاف این بازی ازقیدها رهایی یابد و رؤیای دینی و انقلابیش را محقق سازد بشرطی که ضمن ارتباط فعال با بلوک شرق دمی از شعار نه غربی ونه شرقیش دست نکشد و آزادگیش را حفظ و فریب شیاطین جدید را نخورد و در ضمن احترام به پیمانهای برابر و دوجانبه، اسیر اقتصادی و سپس سیاسی چین نشود.
و در مسیر زندگی در رده کشورهای مرکز حرکت کند. ولی همه اینها از فعل رسانههای ما نهادهای علمی و دانشگاه و وزارت فرهنگ و ارشاد و سینما و طدل و سیما و مطبوعات مختلف دور و دورتر بود، بدیهست که وفا داری به خط امام و رهبر معظم شرط نخست کسب این جایگاه کانونی و قدرت احیا شده اسلامی کنار قدرتهای دنیوی شیطانی است. در کنارش حقیقت آن است که همه شرایط عام آماده باشد بدون تلاش و سعی ملتی متحد و وفادار به انقلاب الهی، هیچتغییر بنیانی در ساختار پیرامونی ایران رخ نخواهد داد و بزرگترین تغییرات جهانی منجر به جهش بزرگ ایران در راه آرمانهای الهی انقلاب امام راحل نخواهد شد. این نکته اصلی را بیاد داشته باشیم و بدانیم چرا همه زور دنیای استکبار فرو پاشاندن وحدت مردم ایران برای تلاش در راه استقلال و آزادی و پیشرفت و عدالت گرایی اسلامی واجرای رهنمود قرآنی امام یعنی وحدت مسلمانان وبیداری چون یک قدرت مستقل در جهان چند قطبی است.
اما رسانه های ما در این دوران بینظیر بسی دور ند از انجام تکالیفشان. دلیل این فشل بودن هم ساختار و سازمان صدا و سبماست و هم مدیریت آن و... من در دوران دوساله اخیر مقالات متعددی در باره این تغییر جهانی و ضرورت بیداری ما و تحول در ساختار پیرامونی و تدارک رابطه آگانه با چین و ضمن حفظ شعار پرهایی از هر سلطه و نه شرقی نه غربی، نوشتهام و حالا به طور ویژه میخواهم در باره ساختار رسانه ملی ما وضرورت تغییرش بنا به دوتغییر اشاره شده جهانی و ملی، حرف برنم و مفصلا ویرانی ساختاری و تشکیلاتی دیدگاهیاش را فاش سازم ونشان دهم رسانه ما در همه زمینهها از سریالسازی وخبر و تفسیر و برنامه سیاسی و از نگرش تغییر طلب امام ودرک مقتضیات عصر و مسائل اسلام چقدر بیگانه و دور است. بیتردید امام امروز هم در درک تغییر جهان و ضرورت تغییر ایران و نقش تغییر یافته رسانه، در رس تغییر طلبی مثبت قرار دارد. و باید با بازخوانی مدام از فراموشی نگرش زندهاش جلوگیری کرد که توانیابی و رهایی ما از قید کفرجز بنا به افق تغییر امام شدنی نیست.