یک‌شنبه 20 آبان 1403

کشورهای هم‌گروه تیم‌های ایرانی برای توسعه زیرساخت فوتبالشان چه کرده‌اند؟ | لیگ زیرساخت‌ها

وب‌گاه 55 آنلاین مشاهده در مرجع
کشورهای هم‌گروه تیم‌های ایرانی برای توسعه زیرساخت فوتبالشان چه کرده‌اند؟ | لیگ زیرساخت‌ها

آنجا امجدیه بود. خانه تو و خانه خیلی‌های دیگر. خرامیده وسط شهر، محصور بین چهار خیابان، قلب تپنده‌ای در خیابان روزولت پیش از انقلاب و خیابان مفتح بعد از انقلاب. با سکوهای نزدیک به زمین که صدای ضربه زدن توپ را می‌شنیدی.

پرده اول - «... آنجا امجدیه بود. خانه تو و خانه خیلی‌های دیگر. خرامیده وسط شهر، محصور بین چهار خیابان، قلب تپنده‌ای در خیابان روزولت پیش از انقلاب و خیابان مفتح بعد از انقلاب. با سکوهای نزدیک به زمین که صدای ضربه زدن توپ را می‌شنیدی. صدای فریاد بازیکنان را، نق زدن مربی‌ها و سوت داورها را. خانه تو می‌توانست بین 25 تا 30 هزار نفر را در خود جای دهد. خانه تو پنجشنبه، جمعه‌های شلوغی داشت. خانه تو به‌رغم بضاعت کم میهمان‌نواز بود...» این بخش‌هایی از کتاب «روزی روزگاری فوتبال»، نوشته حمیدرضا صدر نازنین است؛ جایش خالی! توصیفی زیبا از استادیوم پیر وسط شهر تهران که در سال 1318 (1939) افتتاح شد. وقتی نوشتن این گزارش را شروع کردم، بی‌اختیار یاد امجدیه افتادم و بی‌اختیارتر، همین چند روز پیش گذارم به اطراف استادیوم «خسته» افتاد. سال‌هاست هیچ مسابقه فوتبال رسمی در آن برگزار نمی‌شود. دلیلش را هیچ‌کس نمی‌داند و از آن بدتر، هیچ‌کس هم گردنش نمی‌گیرد. در شهریور 94، شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی ایران (که عنوان دهان‌پرکنش هیچ ربطی به کارایی و قدرتش ندارد) دلایل پیری و فرسودگی، دسترسی‌های نامناسب، کمبود فضای پارکینگ، گنجایش کم و... را روی میز می‌گذارد و بودجه‌ای هفت هزار میلیاردتومانی برای بازسازی استادیوم شیرودی با گنجایش 25 هزار تماشاگر طلب می‌کند1، اما شورای تامین استان تهران مخالفت می‌کند و همه چیز هوا می‌شود. نه به خاطر بودجه گزافش، بلکه یحتمل به دلیل دشواری امکان برقراری امنیت در وسط شهر شلوغ تهران. قیمت دلار آزاد در شهریور 1394، سه هزار و 500 تومان است و نرخ دولتی سه هزار تومان. پس هفت هزار میلیارد تومان یعنی چیزی بین 2 تا 3 /2 میلیارد دلار! و این همه دلار در سال 94 خیلی پول است. همیشه خیلی پول است!

پرده دوم - «یک مرکز خرید خیلی بزرگ پیدا کردم. همین نزدیکی‌های هتل. اما ورودی‌اش را ندیدم.» اینجا مادرید است. دومین شهر پرجمعیت اروپا با نزدیک 5 /3 میلیون نفر شهروند. مرکزش را خیابان‌های باریک و بلوارهای بزرگ به هم دوخته که هر روز از صبح زود در هیاهوی اتومبیل‌ها گم می‌شود. جمله‌های همسفر غیرفوتبالی‌ام را می‌شنوم و می‌خندم: «چیزی که دیده‌ای یک استادیوم فوتبال است. خانه رئال مادرید؛ سانتیاگو برنابئو.» دو روز بعد از این کشف بزرگ به دیدار آن خانه می‌رویم که در روزهای پایانی بازسازی است. یک استادیوم فوق‌مدرن که ظاهرش واقعاً به یک مرکز خرید زیبا شبیه است تا یک ورزشگاه. آنجا را سال 1947 افتتاح کرده‌اند؛ دو سال بعد از امجدیه ما. تا امروز، چهار بار در سال‌های 1982، 2001 و 2020 بازسازی‌اش کرده‌اند؛ یعنی هر 20 سال یک‌بار. در بازسازی اخیر حدود چهار هزار صندلی به ظرفیت استادیوم اضافه شده تا حالا بیش از 85 هزار نفر نام رئال را در بازی‌های خانگی‌اش فریاد بزنند. ارتفاع استادیوم را هم 10 متر افزایش داده‌اند و آن را به یک سقف جمع‌شونده مجهز کرده‌اند.2 جالب اینجاست که بخش‌های زیادی از عملیات بازسازی (با رعایت تمام جوانب ایمنی و تامین امنیت مردم) در زمان برگزاری لیگ انجام شده تا تماشاگران بیشتری از دیدن فوتبال تیم محبوبشان لذت ببرند و البته برایش پول خرج کنند. آن روزهایی که ما به دیدن برنابئو می‌رویم، بازسازی 90 درصد استادیوم انجام شده و کارهای سقف متحرک در حال تکمیل است. سکوهای پشت یکی از دروازه‌ها را کوبیده‌اند و دارند از نو می‌سازند. تلی از خاک، پشت دروازه‌ها به چشم می‌خورد و جرثقیل‌های غول‌پیکر سکوها را دربر گرفته‌اند. چند شب بعد، روی این خاک‌ها با روکشی زیبا پوشانده می‌شود و تماشاگران سکوهای قابل استفاده دیگر را پر می‌کنند و بازی تیم شهرشان را می‌بینند. مدیر پروژه بازسازی برنابئو گفته باید چیزی بسازیم که فقط 35 تا 40 روز در سال قابل استفاده نباشد: «اینجا مرکز شهر است و شرم‌آور است که چنین جایی برای تمام سال پذیرای مردم نباشد.» آنها معتقدند بازسازی، گردشگران را در تمام طول سال به استادیوم می‌آورد پس باید چیزی در شأن آنها بسازند که پول می‌دهند تا یک استادیوم را ببینند. قرار است این استادیوم رستوران‌های بیشتر، یک مرکز خرید و یک هتل شامل اتاق‌هایی با منظره زمین چمن داشته باشد.3 و تمام این پروژه بزرگ بازسازی، 525 میلیون یورو برای باشگاه رئال مادرید خرج برداشته است. یعنی یک‌چهارم طرح بازسازی استادیوم شیرودی که هرگز انجام نشد! می‌بینید؟ تفاوت‌ها را همین اعداد رقم می‌زنند. رئال مادرید استادیوم باشکوهش را در ابتدای فصل 2024-2023 بازگشایی می‌کند و چمن استادیوم پیر شهر تهران به پاتوق دنج‌تری برای کلاغ‌ها تبدیل می‌شود که تنها گه‌گاهی هیاهوی بچه‌هایی که به مدرسه فوتبال می‌آیند خلوتشان را به هم می‌زند یا بدرقه پیکر فوتبالیستی تازه درگذشته به سوی آرامگاه!

ایجاد و بهسازی زیرساخت‌ها چه کمکی به فوتبال می‌کند؟

چندصد متر دورتر از استادیوم سانتیاگو برنابئو، روبه‌روی محل اقامتمان در مادرید، یک مجتمع آموزشی به نام «بهشت قلب‌های مقدس» وجود دارد که وقتی عصرها تعطیل می‌شود، بچه‌های دبستانی تا دبیرستانی‌اش خیابان را روی سرشان می‌گذارند و وجه مشترک همه‌شان هم به جز لباس فرم یکدست مدرسه، توپ‌های فوتبال در دستشان است. مجتمع با داشتن دو سالن ورزش و یک زمین چمن مصنوعی، آموزش فوتبال را به شکل پایه دنبال می‌کند و محصولاتش را به آکادمی‌های باشگاه‌های مادریدی تحویل می‌دهد. شبیه این مدارس در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته یا در حال توسعه در دنیا زیاد است که تمرکزشان علاوه بر آموزش، پرورش نوجوانانی است که یک یا دو رشته ورزشی را به شکل آکادمیک فراگرفته‌اند. پیشرفت ورزش یک کشور از همین جاها شروع می‌شود. با دیدن آن بچه‌ها یاد دبیرستان خودم افتادم که هم زمین خاکی داشت، هم سالن ورزشی با کلی امکانات که از حضور چند دهه پیش آمریکایی‌ها در تهران بر جای مانده بود، اما درهایش تنها در ساعات ورزش به رویمان باز می‌شد و علاقه جدی به فوتبال در آن مجتمع، نوعی نافرمانی به حساب می‌آمد. دلیل؛ ما ماشین‌هایی بودیم که باید از کله صبح تا دم غروب درس می‌خواندیم تا از قیف کنکور لعنتی رد شویم و سقف آسمان را سوراخ کنیم!

اما دیدگاه جوامع امروزی با دیدگاه ما فرسنگ‌ها فاصله دارد. توسعه انسانی یکی از مهم‌ترین مبانی توسعه جوامع و کشورهاست و آنچه در کشورهای پیشرفته برای پرورش نیروی انسانی هزینه می‌شود، سرمایه‌گذاری به حساب می‌آید نه خرج اضافه. آنها 12-10 سال و همزمان با زمان تحصیل بچه‌ها، روی مهارت‌های ورزشی آنها هم کار می‌کنند تا زمانی که آنها وارد جوانی می‌شوند بتوانند با انتخاب ورزش به عنوان شغل به درآمدزایی بپردازند؛ به حجم تبادل سالانه فوتبالیست‌های اروپایی و آمریکای جنوبی در لیگ‌های دنیا نگاه کنید تا ببینید سرمایه‌گذاری روی زیرساخت‌ها و تربیت نیروی انسانی چه سودی می‌تواند داشته باشد. بزرگ‌ترین باشگاه‌های فوتبال اروپا را ببینید که علاوه بر خرید ستاره‌های بزرگ، آکادمی‌هایشان را هر روز بهتر از روز قبل اداره می‌کنند و هر فصل که می‌گذرد، تیم‌های اولشان محصول بیشتری از این آکادمی‌ها به دنیای فوتبال معرفی می‌کنند. شاخص‌ترین این نوع آکادمی‌ها را می‌توانید در باشگاه‌های بارسلونا و رئال مادرید اسپانیا، چلسی انگلیس و آژاکس هلند پیدا کنید.

نیروی انسانی ماهر، ورزیده و علاقه‌مند به ورزش، ناخودآگاه به پیشرفت جامعه کمک می‌کند و علاوه بر افزایش بهره‌وری و تشکیل یک جامعه سالم، مبانی ورزش محبوبش را هم از سنین پایه می‌آموزد تا وقتی در جوانی انتخاب کرد که به شکل حرفه‌ای وارد یک رشته ورزشی شود، مربیانش دیگر رنج ناتمام آموختن حرکات پایه را به جان نخرند. گواه این مدعا، اظهارات مشابه اکثر مربیان خارجی و نامداری است که بی‌درنگ بعد از ورود به ایران، نادرست بودن حرکات پایه رشته ورزشی خودشان را در رفتار بازیکنان تیم‌هایشان می‌بینند و بر زبان می‌آورند. و البته کاری هم برای اصلاح کامل آن نقایص رفتاری از دستشان برنمی‌آید؛ بازیکنی که 15 سال یک حرکت اشتباه ملکه ذهنش شده نمی‌تواند یک‌شبه رفتارش را اصلاح کند و کندی چرخه پیشرفت از همین چیزهای به ظاهر کوچک آغاز می‌شود.

یکی از انتقادات بزرگ مخالفان کارلوس کی‌روش، مربی سابق تیم ملی به او رفتار تند و نگاه از بالا به پایینش نسبت به مسوولان فدراسیون و بازیکنان و مربیان فوتبال ایران بود. صرف‌نظر از نوع پرخاشگرانه بودن رفتارهای مرد پرتغالی، نگاه حرفه‌ای او به فوتبال بود که برخی از این رفتارها را رقم می‌زد. تجهیز کمپ تیم‌های ملی و ساخت زمین چمن استاندارد برای تمرین تیم ملی در آن، کمک به راه‌اندازی امکانات جانبی بازتوانی و حتی اصرار او به رفتن بازیکنان مستعد فوتبال ایران به باشگاه‌های اروپایی (حتی درجه دو) از همین نگاه ناشی شده بود. مثلاً در یک نمونه عجیب، او بعد از بازی دوستانه ایران با ترینیداد و توباگو متوجه تغییراتی در چمن استادیوم آزادی شد و احتمال داد که چمن ورزشگاه دچار یک نوع باکتری شده باشد و بلافاصله با هماهنگی با مسوولان استادیوم بخشی از چمن را برای آزمایش به اروپا فرستاد و حتی بعد از آن بازی استوک‌های بازیکنان را هم جمع کرد و از مسوولان تدارکات تیم ملی خواست تا کف آنها به دقت شست‌وشو شود تا وقتی بازیکنان با همین استوک‌ها در چمن کمپ تمرین می‌کنند، آنجا را هم آلوده نکنند!4 این دقت نظر را کنار بی‌تدبیری تازه مسوولان استادیوم آزادی بگذارید که به بهانه کمبود آب، از آب دریاچه آزادی یا آب‌های آلوده دیگر برای آبیاری چمن استادیوم استفاده کرده‌اند تا آفت‌زدگی و رشد علف‌های هرز و قارچ در زمین به زردی و خرابی چمن بینجامد و تنها زمین باکیفیت کشور را به مسلخ ببرد.

زیرساخت‌های فوتبال ایران چه وضعیتی دارد؟

در حالی که باشگاه بارسلونا تابستان امسال استادیوم 65ساله نیوکمپ را کوبید تا بزرگ‌ترین استادیوم اروپا را دوباره و تا سال 2026 از نو بسازد، استادیوم آزادی تهران همچنان بعد از نیم‌قرن در کش‌وقوس تعمیرات هرازچندگاه وصله‌پینه‌ای و کار راه‌انداز است. نبود یک استادیوم آبرومند در تهران چنان رخ می‌نماید که حتی رئیس‌جمهور را هم بر آن داشته تا فرمان طراحی و ساخت یک استادیوم برای پایتخت 15‌میلیون‌نفری را صادر کند، اما اگر نگاهی به جدول 10 استادیوم بزرگ ایران بیندازید، خواهید دید که پروژه‌های بزرگ این‌چنینی یا به سرانجام نرسیده یا در طوفان حوادث ادوار مختلف مدیران اجرایی کشور به دست فراموشی سپرده شده‌اند. تجربه ساخت چندین استادیوم یک‌شکل در زمان دولت‌های نهم و دهم که همچون قارچ از شهرهای مختلف سر برآوردند و ناگاه بعد از فقط چند سال و به دلیل عدم نگهداری مناسب، عدم استفاده و ناکارآمدی، عدم کارشناسی صحیح در محل ساخت و ده‌ها دلیل دیگر حالا به سازه‌هایی زشت و بلااستفاده تبدیل شده‌اند، یکی از مصادیق اتلاف سرمایه‌های کشور و تصمیم‌گیری‌های عجولانه برای انتفاع غیرورزشی از ورزش است. اگر شک دارید، سری به استادیوم‌های قم، کاشان، سمنان و... بزنید. حتماً به یاد دارید آن روزها اول در یک شهر استادیوم می‌ساختند و بعد باشگاهی برای آن دیار دست‌وپا می‌کردند تا استادیوم تازه‌سازشان خالی نباشد!

این در حالی است که چند استادیوم از میان 10 استادیوم بزرگ کشور هنوز مشکلات اولیه در تامین راه (مثل تبریز و شیراز) و ایرادات فنی برای بهره‌برداری مداوم دارند و حتی بعضی از آنها مانند ثامن مشهد تنها چند سال بعد از ساخت و افتتاح، به دلیل ناکارآمدی و ایرادات فراوان دچار مشکل شده و به ورطه بازسازی یا تعمیرات اساسی افتاده‌اند. در عین حال، به جز نگاه کلی به استادیوم‌های بزرگ کشور، باید گفت وضعیت گسترش زیرساخت‌های پایه برای رشد و توسعه فوتبال در ایران به شدت نگران‌کننده است. افزایش بی‌رویه قیمت زمین و همچنین هزینه‌های ساخت‌وساز در شهرهای بزرگ مانند پایتخت چنان وخیم است که عملاً هیچ نهادی برای ساخت و تجهیز استادیوم‌های کوچک هم پا پیش نمی‌گذارد و چه‌بسا اگر راهی پیدا شود، سازمان‌هایی هم که استادیوم یا زمین فوتبال قابل توجهی داشته‌اند، بدشان نمی‌آید که راهی برای تغییر کاربری آنها و ساخت مجتمع‌های مسکونی یا تجاری بیابند. قوانین دست‌وپاگیر، عدم حمایت دولت از توسعه زیرساخت‌های فوتبال پایه برای گسترش آموزش و پیشرفت فوتبال در مدارس و آموزشگاه‌ها و فقدان سیاست کلان و بلندمدت کشوری برای ایجاد یا توسعه زیرساخت‌ها هم به این هزارتوی وحشتناک اضافه می‌شود. بخش خصوصی هم عملاً از این چرخه بیرون است. دلیل؛ هیچ عقل سلیمی حاضر به سرمایه‌گذاری چند هزار میلیاردتومانی برای ساخت استادیوم اختصاصی یا حتی اشتراکی نیست چرا که سرمایه‌گذاری تنها زمانی توجیه پیدا می‌کند که دوره بازگشت سرمایه و میزان آن مشخص و قابل دفاع باشد. اگر باشگاه‌هایی مثل رئال مادرید یا بارسلونا استادیوم‌های خانگی‌شان را می‌کوبند و از نو می‌سازند، تنها برای فروش نام استادیومشان به برندهای بزرگ تجاری، صدها میلیون یورو قرارداد می‌بندند و صدها میلیون یورو از حق پخش تلویزیونی بازی‌هایشان به جیب می‌زنند.

زیرساخت فوتبال هم‌گروه‌های تیم‌های ایرانی چه وضعیتی دارد؟

باشگاه‌های فوتبال پرسپولیس، سپاهان و نساجی امسال در لیگ قهرمانان آسیا حضور دارند تا در شکل نوین این لیگ آسیایی که فاصله‌ای بعید حتی با سایه کم‌رمق لیگ قهرمانان اروپا دارد، برای قهرمانی در قاره کهن بجنگند. پرسپولیس با الدحیل قطر، النصر عربستان و استقلال تاجیکستان هم‌گروه است. سپاهان باید با الاتحاد عربستان، نیروی هوایی عراق و آلمالیق ازبکستان بازی کند و نساجی هم به مصاف بمبئی هند، نوبهار ازبکستان و الهلال عربستان می‌رود.

با اینکه تاجیکستان و ازبکستان به خاطر به ارث بردن زیرساخت‌های برجای‌مانده از سیستم کمونیستی شوروی سابق که در توسعه ورزش به شکل پایه و گسترش مکان‌های ورزشی سابقه‌ای طولانی داشت، وضعیت نسبتاً مناسبی در زمینه مکان‌های ورزشی دارند، اما به دلیل جمعیت کم و ورزش اول نبودن فوتبال در آن کشورها (دقیقاً مثل هند)، استادیوم‌های فوتبالشان گنجایش چندانی ندارد (نهایتاً 35 تا 40 هزار نفر)، اما با انجام خصوصی‌سازی و تعریف قوانین ویژه و همچنین تقسیم درآمد حاصل از فوتبال، تیم‌هایشان را سرپا نگه داشته و زیرساخت‌ها را هم تا حد امکان توسعه داده‌اند.

بعد از این کشورها عراق را باید قرار داد که با افزایش درآمدهای ناشی از فروش نفت طی چند سال گذشته و گرفتن جای ایران در صادرات نفت توانسته به توسعه زیرساخت‌های صنعتی و ورزشی‌اش شتابی ویژه بدهد. فوتبال در عراق جایگاهی ویژه دارد و مردم عراق به شدت فوتبال را دوست دارند. دولت عراق هم در یک دهه گذشته با ساخت چند استادیوم بزرگ و کوچک مانند استادیوم‌های بین‌المللی 32 هزارنفری المدینه بغداد (2021)، 65 هزارنفری بصره (2013)، 30 هزارنفری کربلا (2016)، 30 هزارنفری نجف (2018)، 15 هزارنفری الزورای بغداد (2022) و ساخت یا بهسازی چندین استادیوم دیگر، راه را برای توسعه فوتبال کشور هموار کرده است. در اقلیم کردستان هم ساخت‌وساز یا تجهیز استادیوم‌ها به‌وسیله دولت محلی انجام شده و دنبال می‌شود. نگاه ویژه به فوتبال پایه همزمان با تکمیل پروژه‌های کوچک و تجهیز مراکز آموزش فوتبال در شهرهای مستعد از دیگر اقدامات عراقی‌ها برای بازگشت دوباره به رده‌های بالای فوتبال آسیاست.

اما بعد از این کشورها، قطر و عربستان عملاً در سیاره‌ای دیگر سیر می‌کنند! برگزاری جام جهانی 220 میلیارددلاری در قطر و ساخت استادیوم‌های مدرن و مجهز در کنار توسعه زیرساخت‌های شهری و رفاهی، قطر را از سایر کشورهای منطقه متمایز کرد. با اینکه فوتبال در قطر و عربستان هم مثل ایران به شکل کاملاً دولتی اداره می‌شود و باشگاه‌ها و حتی فدراسیون در ظاهر شرکت‌های خصوصی و نهادهایی مستقل هستند، اما همه می‌دانند که بدون حمایت و دخالت حکومت در ساخت‌وسازها و تجهیز و تزریق بودجه به باشگاه‌ها، امورات فوتبال در این کشورها نمی‌گذرد. اما نحوه دخالت دولت و ورود سرمایه‌های دولتی به فوتبال عربستان و قطر با آنچه در ایران ما اتفاق می‌افتد تفاوت‌هایی فاحش دارد و تقریباً کپی خاورمیانه‌ای تمیز از چیزی است که کره جنوبی و ژاپن طی دو دهه گذشته تمرین و اجرا کرده‌اند. ساخت و واگذاری استادیوم‌ها به شکل وام‌های طولانی‌مدت به باشگاه‌ها یا تزریق بودجه‌های زیرساختی به فوتبال از صندوق‌های توسعه ملی که نهادی عمومی و در ظاهر غیردولتی (اما زیر نظر دولت) محسوب می‌شود، از راهکارهای عربستان و قطر برای توسعه زیرساخت‌ها در فوتبال است. مثلاً عربستان برای برگزاری جام ملت‌های آسیا در سال 2027 بنا دارد هشت استادیوم جدید یا بازسازی شده و به‌روزشده را اختصاص دهد که بازسازی و به‌روز کردن استادیوم کینگ فهد در ریاض (خانه تیم‌های الهلال و الشباب) یکی از آنهاست.

لیگ فوتبال ایران چقدر می‌ارزد؟

ارزش لیگ فوتبال هر کشوری را باشگاه‌ها، بازیکنان و قراردادهای جاری در فوتبال آن کشور تعیین می‌کند. هرچه لیگی معتبرتر باشد و تعداد بازیکن بین‌المللی و ستاره‌هایش بیشتر، ارزش پایه آن لیگ هم بیشتر خواهد بود و گردش مالی گزاف آن موجب درآمدزایی بیشتر خواهد شد. در حال حاضر سایت ترانسفر مارکت یکی از مراجع معتبر ارزشگذاری لیگ‌های کشورهای مختلف است و براساس داده‌های این سایت، ارزش فعلی لیگ برتر ایران چیزی حدود 113 میلیون یورو (120 میلیون دلار) برآورد می‌شود. پرسپولیس با 8 /14 میلیون یورو، گران‌ترین تیم ایران است (ارزش متوسط هر بازیکن حدود 530 هزار یورو) و هوادار هم با حدود سه میلیون یورو ارزش، در پایین این جدول قرار گرفته است.

این در حالی است که در جدول ارزشگذاری لیگ‌ها، عراق با 10، تاجیکستان با 12، هند با 56 و ازبکستان با 78 میلیون یورو پایین‌دست ایران هستند، اما جایگاه لیگ ستارگان قطر با 287 میلیون یورو ویژه‌تر است و البته عربستان با لیگ برتر 2 /1 میلیارددلاری‌اش بر صدر این جدول تکیه زده. رویکرد تازه عربستان در افزایش شدید سرمایه‌گذاری در فوتبال (و دیگر رشته‌های ورزشی) و صرف میلیاردها دلار سرمایه که از صندوق سرمایه‌گذاری عمومی کشور (PIF) می‌آید، راه را برای پیشرفت فوتبال عربستان و سرازیر شدن ستاره‌های بزرگ جهان همچون کریستیانو رونالدو، کریم بنزما، سادیو مانه، نیمار و دیگران به تیم‌های عربستانی باز کرده است.

از اینها گذشته، عقد قراردادهای حق پخش تلویزیونی و تقسیم آن بین تیم‌های حاضر در هر لیگ (بسته به جایگاه و رتبه هر یک) هم از معقول‌ترین روش‌های جاری تقسیم درآمد در جهان ورزش است که شوربختانه هیچ جایگاهی در فوتبال ایران نداشته و ندارد. لیگ برتر انگلیس به عنوان ثروتمندترین لیگ فوتبال دنیا بین سال‌های 2022 تا 2025، قراردادی 5 /5 میلیاردیورویی با سه شبکه داخلی اسکای اسپورت، بی‌تی اسپورت و سرویس استریم آمازون پرایم بسته و مثل هر لیگ معتبر دیگری در جهان، از فروش حق پخش در بازارهای رسانه‌ای خارجی هم به همین میزان درآمد دارد؛ با این حساب مجموع درآمد فروش حقوق پخش لیگ برتر در سه فصل به بیش از 11 میلیارد یورو می‌رسد. در نمونه‌ای دیگر، درآمد سالانه سازمان لیگ آلمان طی یک قرارداد چهارساله از سال 2021 تا 2024 با شبکه‌های دازون و اسکای 1 /1 میلیارد یورو است. بوندس لیگا از فروش حق پخشش به بازارهای خارجی نیز سالی 300 میلیون یورو درآمد دارد.

در کنار این نمونه‌های برتر جهانی، تابستان سال گذشته و پیش از سرازیری سرمایه‌های میلیاردی محمد بن‌سلمان و صندوقش به لیگ فوتبال عربستان، اعلام شد حق پخش مسابقات باشگاهی عربستان شامل رقابت‌های لیگ، جام حذفی و سوپرکاپ، به مدت سه فصل به ارزش 900 میلیون ریال سعودی (چیزی حدود 240 میلیون دلار) به شبکه SSC که در این کشور فعالیت دارد فروخته شده (چیزی حدود 80 میلیون دلار). اگر این درآمد به صورت مساوی میان 18 باشگاه حاضر در لیگ برتر عربستان تقسیم شود، به هر باشگاه، چیزی حدود 5 /4 میلیون دلار در هر فصل می‌رسد. شاید این درآمد در مقابل ریخت‌وپاش وسیع باشگاه‌های عربستانی در خرید ستاره‌ها چیزی نباشد، اما به هر حال پتانسیل درآمدزایی از یکی از بهترین راه‌های کسب درآمد را به نمایش می‌گذارد. امسال هم حق پخش لیگ برتر عربستان به 36 منطقه خارج از کشور فروخته شده تا بازی‌های ستاره‌های محبوب در سراسر دنیا پخش شود و این چیزی است که هیچ یک از همسایگان عربستان سعودی یارای رقابت با آن را ندارند.

از سوی دیگر، دولت عربستان با طراحی راهکار تشکیل کنسرسیوم بین‌باشگاهی و اختصاص منابع مالی از صندوق سرمایه‌گذاری عمومی کشور به این کنسرسیوم، درآمد و خرج و دخل باشگاه‌ها را تضمین کرده و وزارت ورزش این کشور هم جدا از درآمد حق پخش، تنها در فصل گذشته به هر باشگاه حاضر در لیگ، 50 میلیون ریال سعودی پرداخت کرده تا از باشگاه‌ها حمایت کند. گرچه این ریخت‌وپاش‌ها را می‌توان مصداق بارز دخالت دولت در فوتبال به حساب آورد، اما بعید است عربستانی‌ها و قطری‌ها بدون کسب تکلیف از AFC و دریافت چراغ سبز از کنفدراسیون فوتبال آسیا، ریسک محرومیت و خارج شدن از گردونه لیگ قهرمانان را به جان خریده باشند.

فوتبال ایران اما از این حق مسلم محروم است. دعوای بین فدراسیون فوتبال، وزارت ورزش و صداوسیما برای تقسیم حق پخش تلویزیونی سالیان درازی است که ادامه دارد و بعید نیست به دلیل ورود نهادهای جهانی بالادستی مثل ای‌اف‌سی و فیفا به این دعوا، کار بالا بگیرد. کنفدراسیون فوتبال آسیا تهدید کرده پرداخت نشدن حق پخش تلویزیونی موجب حذف تیم‌های ایرانی از لیگ قهرمانان آسیا خواهد شد چرا که این نوع از درآمدزایی، از فصل آینده لیگ قهرمانان آسیا به یکی از معیارهای اصلی در اعطای مجوز حرفه‌ای به باشگاه‌ها تبدیل خواهد شد. به همین خاطر باشگاه‌های ایرانی باید قراردادی با صداوسیما منعقد و درآمد حاصل از حق پخش تلویزیونی‌شان را به AFC اعلام کنند.

گفته می‌شود بر اساس ارزیابی FIFA و AFC و اعلام آنها به فدراسیون فوتبال ایران، ارزش حق پخش تلویزیونی مسابقات فوتبال در ایران حدود 450 میلیون یورو است.5 نیمی از این پول می‌تواند کل فوتبال ایران را متحول کند. وقتی باشگاه‌های بزرگ ایران مانند پرسپولیس، استقلال و سپاهان در هر فصل بیش از 600 تا 800 میلیارد تومان هزینه می‌کنند، تصورش را بکنید که تخصیص درآمد حدود 1500 میلیاردتومانی از حق پخش به هر باشگاه و برای هر فصل، چه خون تازه‌ای به رگ‌های خشکیده فوتبال ایران تزریق می‌کند! اما فعلاً که راه فوتبال و صداوسیما از هم جداست و مثل تمام موارد مشابه دیگر، انگار تا کار بالا نگیرد، همه راه خودشان را می‌روند.

ورود بخش خصوصی به فوتبال ایران شوخی است!

ساختار فوتبال در تمام کشورهای توسعه‌یافته یا در حال توسعه مانند ساختار تجاری آنها بر مبنای عدم دخالت دولت و اقتصاد آزاد تعریف شده. در بیشتر کشورهای صاحب فوتبال، باشگاه‌ها نهادهای سهامی عام یا شرکت‌هایی خصوصی هستند که خرج و دخلشان با هم تناسبی منطقی دارد و مانند هر ساختار تجاری رایج در دنیای کسب‌وکار، شرکت‌های زیان‌ده پس از چند سال باید تکلیف خودشان را با ارکان تجاری کشور و البته سهامداران خود مشخص کنند. راه‌های درآمدزایی از فوتبال در این ساختارهای اقتصادی هم مانند تمام کسب‌وکارهای دیگر در دنیای امروز مشخص است و شفاف‌سازی لازم برای سهامداران از طریق سازوکارهای رسمی انجام می‌شود.

اما داستان خرج و دخل در فوتبال ایران با تمام دنیا فرق می‌کند. سالی نیست که دو باشگاه متمول دولتی بزرگ از گم شدن پول‌های بزرگ و کسری بودجه و ضررهای هنگفت بابت هزینه‌هایشان ننالند و دست‌هایشان مثل نازک‌نارنجی‌های بی‌خیال، به سوی والدین پولدارشان دراز نباشد. آنها استاد هزینه کردن هستند و هیچ برنامه‌ای برای درآمدزایی (به غیر از بهانه همیشگی حق پخش) از سوی مدیران این باشگاه‌های دارای هوادار ارائه نمی‌شود. باشگاه‌های صنعتی و وابسته به نهادهای خصولتی هم کم و بیش هم‌شکل سرخابی‌های پایتخت، خوب خرج می‌کنند و به منابع بی‌پایان درآمدهای نهادهای بالادستی‌شان وصل‌اند. چند باشگاه به ظاهر خصوصی هم که شاید تعدادشان کمتر از پنج باشگاه است، چند فصلی می‌آیند، هزینه می‌کنند، کم می‌آورند، سهم‌خواهی می‌کنند و با بهانه یا بی‌بهانه، خواستار حق یا دست‌کم رانت فوتبالی‌شان می‌شوند چرا که برای سرگرمی جوانان شهر یا دیار محل تیمشان «کار» کرده‌اند و باید چیزی برداشت کنند. حالا اگر این تیم‌های خصوصی در لیگ برتر بمانند، عاقبت مالکینشان به دادگاه و حبس نینجامد و لنگان‌لنگان به زندگی با فوتبال ادامه دهند، بی‌شک هیچ عایدی از فوتبال نصیبشان نخواهد شد. درآمد در فوتبال ایران هیچ معنایی ندارد و این کسب‌وکار فقط چاه ویلی است که دهانش همچون اژدهای هفت‌سر باز است و شعله‌هایش سرمایه‌های بزرگ و کوچک دولتی و غیردولتی را به کام خود می‌کشد.

وحید نمازی / روزنامه‌نگار و پژوهشگر فوتبال 

کشورهای هم‌گروه تیم‌های ایرانی برای توسعه زیرساخت فوتبالشان چه کرده‌اند؟ | لیگ زیرساخت‌ها 2
کشورهای هم‌گروه تیم‌های ایرانی برای توسعه زیرساخت فوتبالشان چه کرده‌اند؟ | لیگ زیرساخت‌ها 3
کشورهای هم‌گروه تیم‌های ایرانی برای توسعه زیرساخت فوتبالشان چه کرده‌اند؟ | لیگ زیرساخت‌ها 4
کشورهای هم‌گروه تیم‌های ایرانی برای توسعه زیرساخت فوتبالشان چه کرده‌اند؟ | لیگ زیرساخت‌ها 5