انتقادات تند و بی پرده فائزه هاشمی / مگر پسران ولایتی در برج سازی نیستند؟ / چطور محسن رضایی تایید شد، علی لاریجانی نه؟
رد صلاحیت آقای لاریجانی درست نبود. هیچ کدام از دلایلی که در آن نامه مطرح شده، نه در قانون است، نه در عرف است، نه در هیچ کجای دیگر است که اینها بشود مانعی از رئیسجمهورشدن. بسیاری از همین مسئولان و کاندیداهای آخرین انتخابات ما، مثلا خود آقای محسن رضایی؛ مگر فرزندشان در کانالهای اونور آب کلی علیه جمهوری اسلامی حرف نزد؟ چطور ایشان تایید صلاحیت شد؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از دیده بان ایران، «این دوره از انتخابات که خیلی عجیب و غریب بود، یعنی ماه و خورشید و فلک در کار بودند که فقط آقای رئیسی بشود رئیس جمهور، یعنی همهجوره هر چیزی که یک ذره احتمالش وجود داشت که مانع از رئیس جمهور شدن آقای رئیسی شود، همه حذف شدند.» اینها اظهارات فائزه هاشمی رفسنجانی در گفتگو با دیده بان ایران است.
درباره عملکرد دولت ابراهیم رئیسی، حذف ارز ترجیحی، حذف لاریجانی ها، عملکرد تیم اقتصادی، عدم هماهنگی در تیم اقتصادی دولت، انتصابات فامیلی، تلاش دولت و مجلس برای افزایش جمعیت با فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی گفتگو کرده ایم.
مشروح گفتگو در ذیل آمده است:
فائزه هاشمی رفسنجانی در خصوص این سوال که با گذشت حدودا چهار، پنج ماه از دولت ابراهیم رئیسی عملکرد اقتصادی او را چگونه عرضیابی میکند گفت:
قضاوت در این پنج ماه زود است، زیرا نتیجه دادن مسائل اقتصادی، زمانبر است؛ بنابراین بر اساس شواهدی که در حال حاضر وجود دارد اظهارنظر قطعی نمیتوانم داشته باشم. البته در ابتدا بگویم لایحهی بودجهی که دولت رئیسی به مجلس تحویل داد، یکسری نوآوریها و شهامتهایی داخلش دارد که اگر با برنامهریزی درست انجام شود موفق خواهد بود، برنامهریزی مناسب اقتصادی در لایحه بودجه 1400 گنجانده شده است، واقعا کار بزرگ و درستی است. مانند تکنرخی کردن ارز و حذف ارز 4200 تومانی. یا بودجه جاری خیلی کم افزایش پیدا کرده که این خودش نشان دهنده این است که دولت قرار نیست خیلی بزرگ شود، برخی فکر میکنند بودجه بعضی ارگاهها و سازمانها چندین برابر شده است، ولی، چون ردیفها با هم جمع شده مانند بودجه دولت، ریاست جمهوری تحت یک سرفصل آمده یا مثل بودجه ورزش، دیگر المپیک، وزارت ورزش یا جاهای دیگر جدا جدا نیستند و همه اینها تحت یک سرفصل قرار گرفتهاند و این خودش این تصور را ایجاد میکند که بنابراین بودجه چندین برابر شده، ولی اینطوری نیست. اقتصاد یکبعدی نیست و ملزومات دیگری هم دارد و باید کنارش بیاید تا آن زمان بتوان تصمیمات درستی گرفت و در این لایحه بودجه دیده شده و ما با عنوان اصلاح ساختاری از آن یاد میکنیم، و امیدوارم نتیجه بدهد
فائزه هاشمی در خصوص این سوال که موافق حذف ارز 4200 تومانی است میگوید: «بله»؛ بسیار کار بزرگی است، زیرا هر چیزی که چندنرخی باشد فسادآور است، «قاچاق و رانت» ایجاد میکند، قابل کنترل نیست. ما نظارت قوی در بازار ارز نداریم. ارز تکنرخی ذاتا خوب است، ولی در کنارش آمدند و اعلام کردند که به جایش یک یارانه دیگر به مردم داده میشود یا به بخشی از مردم داده میشود که این اشتباه است. این در واقع خنثیکردن آن ارز 4200 تومانی است، یعنی تصمیم در مورد حذف ارز 4200 تومانی است، چون این در واقع همان سیاستهایی بود که آقای احمدینژاد داشت. رفت به سمت اینکه یارانهها را حذف کند و به جای اینکه بیایند «سوبسید را به مولد» بدهد. وقیمت تمامشده تولید بالا نرود و به مردم فشار نیاید، آمد پول دست مردم داد، نقدینگی را در جامعه برد بالا، تولیدکننده را با مشکل روبرو کرد، بسیاری از کارگاهها ورشکسته شدند، قیمت تولید بالارفت. یارانه هم که سالهاست بیارزش شده است. اصولا یارانهدادن به مردم، کار درستی نیست. آقای جوادی آملی گفته بود که با صدقه مملکت را ادارهکردن یک کار غلط است. ما مدام در اخبار میشنویم اینقدر اینجا کالای مردمی به این داده شد، سبد فلان به او داده شد، اینجا اینطوری داده شد، نهادها پول داد و... فقط صدقه میدهند و این اقتصاد درست نیست. در کنار خوبیهای که در خصوص بودجه گفتم، باید یکسری تصمیمات جدیتری گرفته شود که آنها بتواند اثربخش باشد، در غیر این صورت نمیشود.
- فائزه هاشمی در ادامه به این سوال که کارشناسان اقتصادی موافقند که اگر ارز 4200 تومانی حذف نشود، زیرا گرانی در جامعه بیش از اندازه میشود یا تورم بالا میرود گفت:
این درست است، ولی بستگی دارد که شما این موضوع را چگونه مدیریت کنید. اگر شما بیایید در مقابلش پول به مردم بدهید که جبران گرانی را بکند، نقدینگی در جامعه زیاد میشود، مدام تورم میبالا میرود. مثلا هنوز که هنوز است، فرانسه و آمریکا به کشاورزان و تولید کنندگانشان یارانه میدهند. کار صحیح همین است، یعنی کشورهای توسعهیافته هم همین کار را میکنند. اگر اینگونه رفتار کندکالا گران نمیشود، زمانی که به تولیدکننده یارانه بدهیم، دیگر قیمت کالایش را افزایش نمیدهد، چون جبرانش را گرفته و ضرر نمیکند. بستگی به این دارد که چگونه این تصمیمات درست مدیریت شود
- به نظر شما تیم اقتصادی آقای رئیسی با هم هماهنگ هستند؟ هاشمی در پاسخ میگوید: «البته در این خصوص اقتصاددانان باید اظهارنظر کنند، خودم را عوام میدانم و بیشتر از نگاه اقتصاد عموم و اقتصاد سیاسی آن را میبینم وهیچگونه هماهنگی نمیبینم
مثلا اخیرا اتفاقی که افتاد، آقای رضایی میآید یک موضوعی را اعلام میکند و بعد وزیر اقتصاد میآید آن را تکذیب میکند، ستاد اجرایی میآید چیز دیگری میگوید، آقای رئیسی هم میگوید از این به بعد هر چیزی که هست، باید توسط سخنگو اعلام شود. نه، به نظر میآید نه تنها از این بابت هماهنگی اجرایی بینشان وجود ندارد، انتخاب تیم اقتصادی هم شاید قدری مشکلزا باشد. من همیشه این قضیه را گفتم؛ مثلا معاون اول آقای مخبر که فرماندهی امور اقتصادی به او سپرده شده؛ معاون اولی که تمام سوابقش در ستاد اجرایی است. ستاد اجرایی جایی بوده که اموال مردم را مصادره میکرده؛ مستقیم نه، ولی غیرمستقیم این اتفاق میافتاده، املاک مردم داده میشده به ستاد اجرایی. کسی که به دنبال مصادره اموال مردم است، چگونه میتواند خصوصیسازی را بفهمم و تقویت کند؟ و اینکه مال مردم بیشتر شود و مال دولت و حکومت کمتر شود؟ بالاخره یکسری چیزهایی از نظر تفکری، اندیشهای و نظریهپردازی نیاز است برای یک تیم اقتصادی که باور داشته باشند با آن کاری که میخواهند انجام دهند. این مثل همان کش است؛ شما مدام آن را میکشی که به یک جایی برسانی و تا ول میکنی، در میرود و برمیگردد سر جای خودش. یعنی به نظرم آقای مخبر باید مدام کنترل شود که مثلا اقتصاد را نبرد به سمت دولتیکردن و حکومتیکردن. به نظر من موضوعی است که باید اقتصاددانان نظر دهند، ولی چیزی که ما عوام جامعه در این زمینه محسوب میشویم و میبینیم، به نظر نمیآید این هماهنگی خوب وجود داشته باشد
- هاشمی بعد از اظهار نظر در خصوص معاون اول در مورد این که رئیسی فرد عملگرایی است یا هاشمی رفسنجانی «رئیس جمهور اسبق» میگوید:
این مقایسه را زمانی که از من میپرسید، من طبیعتا نظرم آقایهاشمی است، ولی کسی باورش نمیکند و میگوید، چون پدرش است، من شاید مرجع مناسبی برای این قضاوت نباشم، ولی من حالا کاری به آقایهاشمی ندارم، چون مردم گذراندهاند، آمارها را دارند، همه اینها وجود دارد، میتوانند خودشان این مقایسه را انجام بدهند و ببینند در عمل کدام دوره بهتر بوده است؛ البته میگویم که آقای رئیسی پنج ماه است و نمیتوانیم مقایسه کنیم با دوره هشتساله آقایهاشمی. ابراهیم رئیسی یکی از وعدههایش عملگرا بودنش بود. معمولا چیزی که خیلی تبلیغاتی میشود، خیلی نمایش داده میشود، خیلی تبدیل به شو میشود، نمیتواند درست باشد. این کاری بود که آقای احمدینژاد میکرد و معمولا کسی که عملگراست، خیلی نیاز به تبلیغات ندارد و باید مدام در عمل نشان دهد، ولی چیزی که من در این پنج ماه و قبل از آن هم در دوره قوه قضاییه آقای رئیسی در دو سال گذشته میتوانم بگویم که به نظر من مثبت نیست؛ الان ما بارها دیدیم آقای رئیسی چه آن موقع که رئیس قوه قضاییه بود که به نظر من سفر تبلیغاتی میرفت تا الان که دارد سفرهای استانی را میرود، میگوید این کار ظرف دو ماه انجام شود، اینجا سه ماهه درست شود، ظرف یک هفته این کار فلان شود. کجاست؟ الان گزارشهایش کجاست؟ یک بار ما بشنویم که آن کار دو ماهه به نتیجه رسید یا نرسید، آن کار یک هفتهای چی شد، آن کار پنج ماهه چه شد؛ بنابراین آدم اینطور چیزها را که میبیند، خیلی باور نمیکند و اثر منفی روی ذهن مردم میگذارد و اگر آقای رئیسی این چیزها را یک طوری جمع کند و واقعیتر صحبت کند، آدم باورش میشود، ولی با این سیاستهایی که الان میبینیم، خیلی قابل باور نیست عملگرا باشد.
- اینکه گفتهاند جوانگرایی کردند و یکسری مسئولیتها به جوانها دادند، آیا واقعا شما جوانگرایی را در حال حاضر در تیم دولت میبینید؟ چه بهعنوان مدیر، معاون یا وزیر یا هر چیزی که وجود دارد؟
آن چیزهایی که میشنویم، تا حدودی درست بوده است و نمیتوانیم بگوییم نبوده. جوانگرایی هست، ولی با یک تفکر و تربیت خاص. من خودم به جوانگرایی به این صورت اعتقاد ندارم. خاطرات خانم فرخ پورپارسا را میخواندم، دنبال جوانگرایی بود. چیکار کرد؟ مثلا ایشان که وزیر آموزش و پرورش بود، مدیر کلهایی که گذاشته بود برای استانها یا معاونینی که برای وزارتخانه داشت، برای هر کدام دستور داده بود که معاون جوان بگذارید که این کمکم پرورش پیدا کند، کار یاد بگیرد، تجربه پیدا کند و بعد در آینده خودش بتواند یک وزیر شود، یک معاون وزیر شود، یک مدیر کل شود و همینطور سلسلهمراتبی بیاید بالا. ما خیلی از این مدیریتهایی که الان اتفاق افتاده، بدون سلسلهمراتب است. هر چقدر هم جوانگرایی باشد و با اغماض بگویید نیت مثبت پشت آن بوده، این قابل قبول نیست. بحث مدیریت یکی از موضوعات اصلی مشکلات ما است، در واقع بگویم سوءمدیریتها. سوءمدیریت کجا حاصل میشود؟ زمانی که شما مدیران قابل برای آن موضوع انتخاب نکنید. اتفاقا در صحبتهای آقای رئیسی و دیگران شما مدام از فساد میشنوید. باید با اختلاس و فساد مبارزه کرد. ما چرا فقط فساد را تقلیل میدهیم به همین فساد مالی؟ آیا وقتی ما یک مدیر ناقابل میگذاریم یک جا، بدون تخصص، بدون تجربه و بدون تحصیلات، این فساد نیست؟ چرا؟ چون تمام دورهاش میشود سوءمدیریت. این خودش فسادزا است، این خودش باعث کلی مشکلات میشود که بخشی از آن هم فساد است. هر چیزی که درست اجرا نشود، من میتوانم به آن بگویم فساد. فساد فقط دزدیدن و اختلاس و حقوقهای نجومی نمیتواند باشد. شما اکثر مدیرانی که ببینید، از سابقه و تجربه و تحصیلات مرتبط یا برخوردار نیستند و یا اینقدر در حد اعتنا نیست که بخواهند در آن پست مهمی که در آن قرار گرفتهاند، قرار بگیرند. حالا این دامادسالاری هم مد شده، این انتصابات فامیلی که به دامادسالاری معروف شده، این هم که واقعا یک جوکی شده و متاسفانه واقعیت دارد.
درست است که تحریمها مشکل اساسی است. البته من اعتقاد دارم یکی از مشکلات اساسی در اقتصاد کشور، تحریمهاست، ولی در کنار تحریمها نباید سوءمدیریتها را نادیده بگیریم، چون اگر ما مدیریت درست داشتیم، کار به تحریم نمیکشید، یعنی ما به خاطر سیاستهای غلط و سوءمدیریتهایمان خیلی مواقع به تحریم و به این مشکلات بینالمللی که برای خودمان خودخواسته ایجاد کردیم؛ مدام میگویند دشمن ما آمریکاست، ولی من معتقدم دشمن ما خودمان هستیم، چون سیاستهایمان سیاستهای مناسبی نیست و حاضر هم نیستیم اصلاحش کنیم. زمانی که مدیریت شود جهادی، انقلابی، ولایتمدار و عناوین اینگونه، این که دیگر مدیریت نمیشود. اینها شرط لازم است، ولی شرط کافی نیست.
کافیبودنش آن قسمت مدیریتش است که من درسش را خوانده باشم، من سلسلهمراتبی آمده باشم بالا، من تجربهاش را کسب کرده باشم و بشوم مدیر، ولی ما الان میبینیم چنین شرایطی نیست. البته هستند تک و توک، ولی عمدتا چنین چیزی نیست. الان متاسفانه یکی دیگر از آفتهای مدیریتی ما، نگاه امنیتی است. ما متاسفانه مسائل امنیتی بر همه چیزمان حاکم شده، یعنی مدیریتمان با نگاه امنیتی، حوزه زنانمان با نگاه امنیتی، اقتصادمان با نگاه امنیتی، سیاست خارجیمان با نگاه امنیتی محیط زیستمان با نگاه امنیتی. این مدیریت با نگاه امنیتی، نتیجهاش همین میشود که ما داریم میبینیم که چه اوضاع آشفتهای داریم. البته بعضیها معتقدند که اوضاع خیلی هم عالی است من جوابم این است که آمارها را ببینید. آمارهایی است که خودتان دادید. به نظر من یک هفته بنشینند صحبتهای نمایندههای مجلس را گوش کنند، متوجه میشوند، زیرا الان خودی هستند از نگاه خودشان. همه با هم در یک خط هستند، ولی اینقدر نقدها زیاد است و به درستی هم زیاد است که میتوانیم بگوییم چه اوضاع آشفته و متلاشیای داریم.
-. آیا شما در دوره پدر سمت داشتید؟
بیشترین موضوعی که اینجا برای من مطرح میشود، ورزش بانوان است. خیلیها به اشتباه فکر میکنند پست مربوط به ورزش بانوان برای من بوده است. اصلا چنین چیزی نبود. در تمام دورانی که من فعال بودم در این حوزهها، خانم طاهریان معاونت سازمان ورزش را داشت یا بعدش وزارت ورزش؛ بنابراین من واقعا در زمان بابا هیچ پستی نداشتم، ضمن اینکه در مورد خود من اصلا بابا دنبال این نبود که ما برویم در این کارها، دیگران میآمدند وا لتماس میکردند که اجازه دهید که فائزه یا فلانی از بچههای شما بیاید که مسائل ما را ببیند، کمکمان کنند. بعد هم سمتهایی که من داشتم که البته هیچ کدام سمت اجرایی نبودند، مثلا من سه دوره نایب رئیس المپیک بودم. نایب رئیس المپیک سمت اجرایی نیست و ما مثلا ماهی دو بار فقط جلسه داشتیم. نه حقوق داشتیم، نه پست داشتیم، آن هم با انتخاب مجمع المپیک بود، یعنی پستی نبود که مستقیما به من داده باشند. بعد رئیس فدراسیون اسلامی ورزش زنان بود. این فدراسیون اصلا وجود نداشت. من موقعی که شدم نایب رئیس المپیک، خودم تاسیساش کردم، به خاطر حل مشکلات زنان در ایران و در دنیا و رئیسش هم ما یک مجمعی داشتیم کشورهای اسلامی که نمایندگان کشورهای اسلامی در این مجمع بودند، 56 کشور و آنها انتخاب میکردند، یعنی من باز حکم نه از ایران میگرفتم و نه از بابا میگرفتم. شما با هر ورزشی هم بنشینید، عملکرد فدراسیون زنان یا اسلامی ورزش زنان را مهمترین عامل در رشد ورزش زنان میدانم و الان نبودنش را باز مهمترین عامل در افول این قسمت میدانم. من نماینده مجلس بودم که خودم رفتم مبارزات انتخاباتی و کلی فحش خوردیم، محکوم شدیم و متهم شدیم تا شدیم نماینده و دور بعد هم رأی نیاوردم و نماینده نشدم. من پست دیگری نداشتم، یعنی چیزهایی که بوده، همین بوده است. استاد دانشگاه بودم که آن هم من دو تا لیسانس، دو تا فوق لیسانس، یک دکترا. حالا اگر من استاد دانشگاه نباشم، آن کسانی دیگر چه تحصیلاتی دارند که میتوانند بشوند استاد دانشگاه؟ یعنی یک حق طبیعی است. حتی یادم است در زمان بابا اصرار داشتند که محسن مدیر عامل متروشود که مترو زودتر راه بیفتد، ولی بابا قبول نکرد. دوره آقای خاتمی، محسن را گذاشتند مدیر عامل مترو، یعنی رئیس جمهور یکی دیگر بود و تصمیمگیران کسانی دیگر بودند و آنها این قضیه را پیشنهاد کردند و انجامش دادند. البته من در مجموع مخالف نیستم با حضور آقازادهها؛ میگویم که نه من حقوق داشتم، نه جایگاه و پست داشتم و هیچی نداشتم و ما فقط حمالی میکردم. درست است که یک امتیازات طبیعی هم کنار این قضایا بود، ولی ما بیشتر حمالی میکردیم که منافع کسب کنیم. من موافقم، البته به شرطی که آدمها فعال باشند و دارای فکر و اندیشه باشند.
- اینکه افراد به اقوام خود سمت بدهند؟ موافق این موضوع هستید؟
تا حدودی بله، چون ما سیستم نداریم. هر کجا یک جایی در کشور ما پیشرفت کرده، به افراد متکی بوده، یعنی مثلا اگر یک آقازادهای به وزیر و رئیس جمهور مرتبط است، اگر آدم فعالی باشد، اگر آدم دارای برنامهای باشد و اگر سابقه کاری در آن زمینه داشته باشد، این معمولا میتواند خیلی آدم مثبتی باشد برای حل مشکلات که آدم معمولی، چون ما سیستم نداریم، آنقدر درصد موفقیت بالایی نخواهد داشت؛ بنابراین به خودی خود من این پدیده را منفی نمیدانم، ولی کاملا هم مثبت نمیدانم؛ شرایط ندارد، شروط دارد که باید آن شروطش محقق شود و این اتفاق بیفتد.
- شما در حال حاضر ورزش میکنید؟
بله، من هر روز حدود یک ساعت پیادهروی دارم و هفتهای یک روز هم والیبال بازی میکنم و اگر پیش بیاید هم کوهنوردی زیاد میروم و فعلا این کارها را میکنم. ورزشها بیشتر فصلی است.
- دولت آقای رئیسی برای هر کد ملی 15 لیتر بنزین قرار داده. آیا شما با پرداخت بنزین و اینکه بخواهند یارانه نقدی بدهند، موافقید؟
یارانه نقدی که داستانش را توضیح دادم، هر یارانه نقدی خودش تورمزاست. بنزین هم من هرچه میخوانم، نمیتوانم بفهمم که فایده این کار چیست، که مثلا عدالت برقرار شود؟ وقتی من ماشین ندارم، این چه عدالتی است که من بنزین ندارم. اگر میخواهید عدالت برقرار کنید، باید طوری برنامهریزی کنید که تاکسی، اتوبوس، مترو و وسایل نقلیه عمومی گران نشود یا متعادل گران شود با توجه به درآمد مردم که افرادی که ماشین ندارند، بتوانند بهراحتی و بدون اینکه ضرر کنند، از حمل و نقل استفاده کنند. من هنوز ندیدم استدلالی که قانعم کند که این طرح میتواند طرح خوبی باشد، ضمن اینکه آن طرف موضوع را نمیدانم و کسی مخالف طرح صحبت نکرده است که باز آن هم استدلالی باشد که بتواند آدم را متقاعد کند. به نظرم در مورد این قضیه هنوزدرست صحبت نشده است و فوایدش خوب تشریح نشده، زیرا این چیزهایی که توضیح میدهند، به نظر من اصلا ربطی به موضوع ندارد و بیشتر هم عوامفریبی است و سیاستهای پوپولیستی است تا واقعی.. به نظرم باید یک کار کارشناسی بیشتری روی این قضیه انجام شود. من فکر میکنم هنوز این قضیه خام است و خودشان هم نمیدانند چه چیزی میخواهند، چون چیزهایی که میگویند، به آدم خط نمیدهد که با این قضیه دنبال چی هستند. من بیشتر این را سیاست پوپولیستی میدانم که بگویند ما دنبال عدالت هستیم. عدالت تعریف داریم، عدالت معنی دارد و هر چیزی را نمیتوانیم پای عدالت بگذاریم از این تصمیمات اینگونه بگیریم.
چرا زمانی که دولتها میآیند، به دنبال این هستند که بنزین را گران کنند؟
این اصولش درست است، یعنی از پایههای درست است. یارانه دادن به هر چیزی این خودش فسادزا است. یارانه باید منطق داشته باشد. شما در کشورهای توسعهیافته که بروید، حالا، چون من چند سالی در انگلیس زندگی کردم، میگویم.
انرژیشان گران بود، چون خودشان نفت و گاز ندارند، برق، آب و گاز واقعا گران بود، ولی از آن طرف آموزش و پرورش و دانشگاههایشان برای خودشان بسیار ارزان بود و اکثر کشورهای اروپایی که دانشگاههایشان مجانی است. بعد بهداشت و درمان کاملا رایگان بود. زمانی که انرژی ارزان است، باعث مصرف بیرویه میشود مخصوصا در ادارات دولتی، که وارد میشوی، یک باد گرمی به صورت آدم میخورد یا برعکس، تابستانها اینقدر خنک کردهاند. بعد زمستان که وارد میشوی، گرم گرم و پنجرهها باز. در اروپا خانه را با یک گرمای بسیار ملایمی نگه میدارند، ولی لباس بیشتر میپوشند انرژی هر چقدر به قیمت واقعی نزدیک شود، باعث صرفهجویی شود. انرژی محدود است.
هاشمی در ادامه اضافه کرد: بیشترین فشار بر منتقدین است، برخوردهایی که دارند میکنند؛ زندانیها، احضارها و... برخلاف شعارهایی که میدهند، با تشکلهای صنفی یا اعتراضات صنفی فعلا دارند مدارا میکنند، یعنی مدارا که نمیکنند، به درستی رفتار کردند و حقشان را به رسمیت شناختند. این خوب است دوباره، ولی باید از اونور قانون اساسی ما است که اجتماعات باید آزاد باشد، فقط هم نه صنفیها، باید آزادی بیان وجود داشته باشد، با منتقدین نباید برخورد شود، ولی اینور دارند سعی میکنند نشان دهند که برای ما معیشت مهم است و میخواهیم یک کارهایی انجام دهیم. به هر حال مشکلات خیلی زیاد است، آقای رئیسی هم کارش واقعا سنگین است، ولی یک مشکلی که به نظر من آقای رئیسی دارد و باید به آنها توجه کند و دیر هم نشده، مدیرانش است. الان من اعتقاد دارم آقای رئیسی دارد اداره میشود، چون شما اکثر مدیران را میبینید، امنیتی هستند، اکثر مدیرانی که میبینید، غیرمرتبط هستند.
- استانداریها و فرمانداریهایی که الان در حال حاضر همه دارند نظامی میشوند؟
اصلا عمدتا فرماندهان سپاه شدهاند. اینها بد است، اینها نمیتوانند به داد آقای رئیسی برسند، اینها نمیتوانند مشکلات را حل کنند. هر چیزی برای خودش تعریف دارد از نظر علمی. مثلا من الان بعضی وزارتخانهها را سراغ دارم، اصلا تصمیمگیر نیستند. مثلا وزارت ورزش، مدیر کل دفتر وزارتی آقای وزیر، معاون آقای نقدی است (بسیج). آنجا نشسته و دارد کنترل میکند و اجازه نمیدهد آقای سجادی بخواهد کاری کند. من فکر میکنم اکثر وزارتخانههایشان همین باشد و این بالاخره پوست خربزهای است که زیر پای رئیسی افتاده و باید این مشکل را حل کند، در غیر این صورت با این وضعیت نمیتواند موفق شود و مشکلاتش روز به روز بیشتر خواهد شد.
- اینکه مردم سر همین موضوع بنزین معتقدند قرار است گران شود و هر چقدر هم که مسئولان و وزرا میگویند ما دنبال گرانکردن بنزین نیستیم، ولی در مردم این جا افتاده که قرار است بنزین گران شود. آیا به نظر شما اگر ما فرض بر این بگیریم که بنزین قرار است گران شود، آیا با برجام ارتباط مستقیمی دارد؟
اگر برجام به نتیجه نرسد، میتوانیم بگوییم ارتباط مستقیم دارد، ولی اگر برجام به نتیجه برسد، نه. بر فرض مثال اگر برجام به نتیجه نرسد، این همه مشکلات مالی را چطوری میتوانند حل کنند؟ گرانشدن بنزین میتواند یک درآمدی برای اینها ایجاد کند که تا حدودی بتوانند آن مشکلات را جبران کنند، ولی نه، من خیلی ارتباط مستقیمی با برجام در این قضیه نمیبینم. البته مردم معمولا حق دارند، چون هر چیزی که تکذیب میشود، بلافاصله اتفاق میافتد، یعنی 99 درصد مسائلی که تکذیب شده، به مرحلهی اجرا رسیده است. امیدوارم این یکی اینطوری نباشد، میگویند نمیشود، واقعا نشود. البته حالا گفتهاند تا آخر سال نمیشود، ولی بعدش هم هیچ تضمینی نکرده اند که میشود یا نمیشود.
این فعال مدنی در ادامه میگوید: یک جملهای شنیدیم از همین مسئولان که، باید سختی را تحمل کرد. بله، ما هم قبول داریم، سختیها را باید تحمل کرد، ولی به شرط اینکه بدانیم به چی قرار است برسیم، یعنی قرار است سختی تحمل کنیم که به آزادی برسیم، به اقتصاد درست برسیم، به عدالت برسیم، به توسعهیافتگی برسیم، به چه برسیم؟
زمانی که ما چشم اندازی نمیبینیم و روز به روز دارد همین مشکلات مدام ادامه پیدا میکند و به نظر هم نمیآید که ارادهای وجود داشته باشد. ما برای دنیا خوب شعار میدهیم، دنبال عدالت در دنیا هستیم، میدان را هم مسلط کردیم بر دیپلماسیمان برای رسیدن به عدالت در دنیا، ولی خودمان اول عدالت را در کشور خودمان فراهم کنیم. سختی قبول، تحمل میکنیم، ولی برای چی؟ ما اول این را تعریف کنیم. اگر مثلا قرار است قوه قضاییه عدالت برقرار کند، این چه سختی تحملکردن دارد؟ این یک تصمیم و یک تغییر سیاست نیاز دارد. شما بروید برجام را عاقلانه واردش شوید، به نتیجه برسانید. عاقلانه، نه با لجبازی و یکدندگی. به FATF بپیوندید که این پول راحت بتواند رفت و آمد کند. ما نمیپیوندیم، برای چی نمیپیوندیم؟ یعنی استدلال اونور را بیاورید که ما بدانیم چرا باید سختی تحمل کنیم؟
میگفتند مردم گوشت نخورند، تخممرغ بخورند. تخممرغی که همین الان شده دو هزار تومان، واقعا شما از مردم توقع دارید گوشت نخورند، مرغ نخورند، بیایند تخممرغ بخورند. تخممرغ که گران شد، چه بخورند؟
آقای ولایتی مثال زد و گفت مردم یمن لنگ میبندند و غذایشان نان خشک است، چرا ما از آنها یاد نمیگیریم؟ چند روز بعد درآمد پسران آقای ولایتی در برجسازیهای ترکیه مقام گرفتند و شرکتشان شرکت برتر شد. بالاخره شما وقتی چنین توصیههایی میکنید، برای خانوادههای خودتان چنین کارهایی کردید؟ میگویند به یکی از این ملکههای انگلستان گفته بودند مردم نان ندارند بخورند، گفته بود بیسکویت بخورند. این حرفها مسخره است.
این فعال حقوق زنان در خصوص این سوال که آیا جامعه در حال حاضر در مورد جوان سازی جمعیت چه از نظر اقتصادی و فرهنگی آمادگی دارد میگوید: باز اصل مطلب بد نیست، یعنی تمام چیزهایی که گفته میشود، خودش شاید چیز بدی نشود، ولی روشهای رسیدن به آن اشتباه است. من با اصلش مخالف نیستم، به نظر من کار درستی است، کشورهای اروپایی هم دارند تشویق میکنند برای فرزندآوری، چین هم آن قانون یک فرزندش را دو فرزند کرده است، چون وضع اقتصادی مردم خوب شده و الان این قضیه میتواند جواب دهد؛ بنابراین نیاز به یکسری تغییر سیاست و تغییر روش در اجرا داریم. با این روشها، با این سیاستها و با این چیزهای تشویقی که خودشان فکر میکنند که ارائه میدهند و این میتواند عامل خوبی باشد برای فرزندآوری، نه، این اتفاق نمیافتد. البته دلایل معلوم است، این کار باید علمی صورت بگیرد، اگر جای آقای خامنهای بودم، اول آسیبشناسی میکردم دلایل کاهش رشد جمعیت چیست؟. مهمترینش معیشت است، یعنی من وقتی احساس میکنم خودم را نمیتوانم تامین کنم یا آیندهام معلوم نیست و تا دو سال دیگر معلوم نیست چه اتفاقی دارد در کشور ما میافتد.
البته من معتقدم دوره بابا و دوره آقای خاتمی قابل دفاع است، ولی بعد از آن دچار مشکلات عدیده شدیم، قبلش هم جنگ و انقلاب بود و اصلا قابل تحلیلکردن نیست و باید آدم منطقی و واقعبینانه موضوع را ببیند. اولینش معیشت است. وقتی من برای الان خودم و آینده خودم هیچ امیدی ندارم و هیچ چشماندازی نمیبینم، چگونه میتوانم یک نفر دیگر را به جمعیت این کشور یا خانوادهام اضافه کنم؟ دومی؛ سیاستهای محدودکنندهای است که ما گذاشتیم. مثلا من یکی از مسائل را قوانین تبعیضآمیز بین زن و مردها میدانم. چرا؟ چون من نوعی وقتی خودم درس خواندم، کارم دارم، زندگیام را دارم، مگر دیوانهام زیر سایه یک مردی که همهجوره بخواهد بر من مسلط باشد و من را همهجوره بخواهد کنترل کند، محدودم کند؛ حالا اگر مرد خوبی بود که بود، ولی قانون اجازه میدهد تمام این کارها را بکند.
مثالهایش را هم داریم که قهرمانهای ورزشی ما شوهرهایشان ممنوعالخروج کرده بودند، چون از آنها باج میخواستند بگیرند. مثلا به او گفته بود خانهات را به نام من کن تا بگذارم بروی. آخر این شد حرف؟ قانون واقعا باید اجازه چنین چیزی را بدهد؟ بنابراین قوانین تبعیضآمیز هم باعث میشود که یکسری از خانمها وارد ازدواج نشوند. حالا آقایان هم به دلایل دیگر. مثلا مهریههای بالا. درست است که مهریه به نفع زن است، ولی با این قوانین تبعیضآمیزی که زنها رسیدهاند به آنجا که اگر من بخواهم آینده اقتصادی و تامین اقتصادی داشته باشم، باید یک مهریه بالا داشته باشم، این هم خودش خطاست. البته این تصمیمگیری زنها به خاطر قانون اشتباه ما است، چون قانون از آنها حمایت نمیکند. مردم میترسند. تازه وضع اقتصادی من خوب است، ولی من بیایم با یک مهریه؛ متاسفانه این قضیه بدجوری باب شده، بیایم وارد این داستان شوم، چون مهریه خیلی جاها شده دکان، یعنی من این کار را میکنم برای کاسبی، چون من خیلی از داستانها را شنیدم که خانمها میروند ازدواج میکنند، ظرف یک ماه تا دو ماه هم تمامش میکنند، یعنی بلدند چیکار کنند.
مهریه کلان را میگیرند، دوباره نفر بعدی و دوباره نفر بعدی. قوانین غلط است که کار را به اینجاها میرساند. مثلا من خیلی افراد را میبینم که میخواهد ازدواج کند، ولی همپای خودش را پیدا کند. به او میگویم تو این همه مدت زندگی کردی، بالاخره استاد بودی، دانشجو بودی. میگوید ما دانشجو بودیم که نمیگذاشتند با دخترها رفت و آمد داشته باشیم، استاد که شدیم، جرات نمیکنیم به خانمها نگاه کنیم، هزار تا پرونده برایمان درست میکنند؛ و اصلا کلا این ارتباطات یک مقدار مخشوش شده و این ازدواجها سخت شده است.
از اونور ما میبینیم ازدواج سفید گسترش پیدا کرده که آدم میتواند یک طوری به اینها حق بدهد. ازدواج سفید را من خیلی بد نمیدانم، چرا؟ چون وقتی شما ازدواج رسمی میکنید، عقد میکنی، خب، حاضری؟ بله. رضایت به ازدواج داری؟ بله. آن دختر و پسری هم که میروند ازدواج سفید میکنند، این بله را هم میگویند. ما با هم زندگی کنیم؟ بله. این همان عقد است. حالا آن جنبه رسمی را ندارد، ولی یک طوری به نظر من غیرشرعی نیست، چون این بله بین آنها هم رد و بدل میشود و نمیروند محضر و خودشان در خانه. مثلا خانه ما همینطور بود؛ ازدواج من و خواهرم، بابا وکیل همسران ما بود، آقای لاهوتی وکیل ما دو تا خواهر بود، عقد انجام شد. اینها در خانواده خودشان ممکن است چنین کارهایی بکنند. یک بله گفتن است، دو نفری نشستهاند و با همدیگر بله را گفتهاند.
ولی به هر حال باید آسیبشناسی شود، به نظر من باید قوانین اصلاح شود، اقتصاد باید اصلاح شود و این سیاستهای تشویقی نمیتواند پاسخگو باشد. حتی اگر خود بسیجیها و سپاهیها و اصولگراها و حزباللهیها هم به حرف آقای خامنهای گوش میکردند، الان باید آمار رشد جمعیت بالا میرفت. آنها هم حتی حاضر نشدند بچهدار شوند، چه برسد به دیگران. سیاستها سیاستهای درستی نیست، غلط است، آسیبشناسی انجام نمیشود و اگر هم میشود، به آن توجه نمیکنند، چون کارهایی باید بکنند که برخلاف تفکرات خودشان است. نمیشود دیگر، شترسواری دولا دولا نمیشود.
ما اگر قرار است جمعیتمان افزایش پیدا کند، ما برویم روی یک روند. اصلا شما از اینور فرار مغزها را ببینید، فرار سرمایهها را ببینید، مهاجرتها و آوارهها و پناهندههای ما را ببینید، چون اینها بیدلیل که نمیروند و با یک دلایلی اینطوری میروند. همه اینها نشاندهنده این است که سیاستهای ما اشتباه است و در همه زمینهها هم اشتباه است، یعنی ما هیچ کجا سیاست خوب نداریم. بیاییم مملکت را درست اداره کنیم، وارد حکمرانی خوب شویم، همه اینها حل میشود. با زور و با تهدید و اینطور کارها نمیشود و چنین چیزی اتفاق نمیافتد.
در موضوع جوانسازی، میخواهند غربالگری را حذف کنند، ما مشکلات ژنتیکی داریم و بچههایی که مشکل ژنتیکی دارند، هم برای خانواده خودشان بار مسئولیت روانی و اقتصادی دارند و هم برای جامعه. چرا باید این موضوع حذف شود؟
اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید، چون این سیاستهایی که دنبال میکنند که آمار رشد جمعیت را افزایش دهند، غلط است و برعکس عمل میکند. چرا؟ زیرا وقتی این اتفاق میافتد، من نوعی ترجیح میدهم بچهدار نشوم. در یک هفته که گفته شد کرونا کنترل شده است، شهر وان ترکیه پر شد از ایرانی، یعنی مردم ما دیگر در ایران نمیمانند برای کارهایشان و هر کجا احساس کنند مشکل دارند، بلند میشوند و میروند کشور همسایه.
دو، سه ماه پیش شنیدم که امارات دارد پزشکان ایرانی را با یک حقوق بسیار بالا و با یک امکانات اقتصادی بسیار بالا جذب میکند. خب بلند میشوند و میروند وقتی شما این قوانین را میگذارید. همینها هم که میخواهند بمانند و بچهدار شوند، اینها هم وحشت میکنند و میروند. من اگر بخواهم بچهدار شوم، ترجیح میدهم بالاخره آن مراحل علمیاش، تخصصیاش، آزمایشهایش و کارهایش انجام شود و من مطمئن شوم یک بچه سالم به دنیا میآورم؛ و این کار را بدتر میکند، مردم را وحشتزدهتر میکند، فرار میکنند از بچهدارشدن و حاملهشدن. اینطور نیست که واقعا غربالگری نکنند، به کشورهای دیگر میروند، یا سقط جنین را وقتی میآییم سختش میکنید، وسایل پیشگیری را جمع میکنید، مردم تامین میکنند.
ما یک کشور بسته مثل کره شمالی که نیستیم و ایران شرایط خاص خودش را دارد. مردم زیرزمینی، غیرقانونی و قاچاق، میروند به کشورهای دیگر و باز مشکل روی مشکل.
از زمانی که عقلانیت از سیاستگذاری ما دور شد و انقلابیگری شد اوضاع کشور خراب شد، چون من انقلابیگری را یک شو میدانم، انقلابیگری ما یک نمایش است، چون ما همینطور از اهداف انقلاب فاصله گرفتیم و انقلابیگری را جایگزین اهداف انقلاب کردیم. نمیشود و اینها با همدیگر در تضاد است. از وقتی که عقلانیت دور شد و انقلابیگری تشویق شد، ما سیاستهایمان متاسفانه همه غلط پشت غلط. نتیجهاش را هم میبینیم، ولی باز اصرار داریم که مرغ یک پا دارد و ما باید همین کارها را بکنیم.
اگر یادتان باشد، باز سیاستهای غلط دیگر در همین زمینه فرزندآوری زیاد است که اینها دارند روی آن تاکید میکنند. اینها همه نتیجه عکس میدهد و اینطور نیست که نتیجه واقعی دهد. یا مثلا در تلویزیون خانمهایی میآیند و یک چیزهای عجیب و غریب میگویند. یکی از چیزهایی که باز فرزندآوری و ازدواجها را کاهش داده، همین آزادبودن مردها در ازدواجهای مجدد و صیغهها و به هر حال خیانت به همسرانشان است. این واقعا فاجعه است در صدا و سیما برنامههای مشمئزکننده میگذارد برای چندهمسری تشویق میکند و اینها خودش مانع ازدواج است و وقتی ازدواج کاهش پیدا کند، فرزندآوری هم کاهش پیدا میکند.
از اونور خیانت زنها افزایش پیدا کرده. من به آنها حق میدهم. نمیگویم کار خوبی است، ولی وقتی من میبینم همسرم خیانت کرده و قانون هم از او حمایت کرده، من هم میگویم من چرا نکنم و میروم و این کار بد را انجام میدهم؛ بنابراین متاسفانه توجه نمیکنیم که این سیاستهای غلط ما و این قوانین اشتباه ما چطوری تیشه به ریشه همه چیز ما زده و ما فقط در شعار و سخنرانیهایمان خیلی خوبیم؛ خوب خوبیم، ولی در عملمان پایین پایین هستیم متاسفانه.
- خانمهاشمی! در مورد رد صلاحیت آقای لاریجانی میخواستم بدانم که آیا شما نامه شورای نگهبان را دیدید، دلایل اینکه ایشان رد صلاحیت شدند چیست؟. نظرتان راجع به این موضوع بگوید؟
من زمانی که نامه را دیدم، خندیدم، یعنی واقعا آدم تعجب میکند. هر کسی هم که منتشرش کرده، خیلی کار خوبی کرده است. اولا چند تا بعد دارد؛ یکی اینکه انتشار این نامه غیرقانونی است. از اینور دم از شفافیت میزنند، از اینور خودشان دارند همه چیز را میبندند. به نظر من آقای لاریجانی این کار را نکرده، چون یک جاهایی خواندم که خود آقای لاریجانی نکرده، ولی اگر هم آقای لاریجانی این را منتشر کرده، کار درستی کرده و غیرقانونی هم نیست، چون موضوع در مورد من است؛ من دلم میخواهد همه بدانند که من چی بودم.
شما فکر میکنی مثلا یک نفر شخص ثالث نباید این کار را بکند، ولی وقتی در مورد من است و آبروی من قرار است برود، در مورد من که نمیتوانی بگویی انتشار این غیرقانونی است. به صورت غیر مستقیم متوجه شدیم آقای لاریجانی این کار را نکرده است، ضمن اینکه مهر محرمانه زدن روی هر موضوع و نامهی نشان از خطا بودن آن موضوع دارد.. مثلا من خودم هزاران پرونده در دادگستری دارم که یک نهاد یک گزارش دروغ فرستاده و روی آن زده مهر خیلی محرمانه. بعد من به آن بازپرس میگویم این را به من بده، میگوید نه، این محرمانه است و نمیتوانم بگویم. میگویم این در مورد من است، من بدم این تو، من ضدانقلابم این تو، من آدم فاسدی هستم این نو، من همه کارهای خلاف را این تو کردم، یعنی برای من باید محرمانه باشد، من اصلا میخواهم منتشر کنم، میخواهم آبروی خودم را ببرم.
این شگرد است، محرمانه میزنند که جلوی خطاهای خودشان و انتشار خطاهای خودشان را بگیرند، ضمن اینکه این میدان بیشتر برایشان ایجاد میشود که خطا کنند. من اگر بدانم قرار است همه کارهایم منتشر شود، طبیعتا دقت میکنم، درست عمل میکنم، در چارچوب قانون، عقل، انسانیت و دین عمل میکنم، ولی اگر قرار است همه چیز محرمانه شود، دیگر رعایت نمیکنم و میبینید که این اتفاق متاسفانه افتاده است.
آیا آقای لاریجانی میتوانست رد صلاحیت نشود و شرکت کند؟
رد صلاحیت آقای لاریجانی درست نبود. هیچ کدام از دلایلی که در آن نامه مطرح شده، نه در قانون است، نه در عرف است، نه در هیچ کجای دیگر است که اینها بشود مانعی از رئیسجمهورشدن. بسیاری از همین مسئولان و کاندیداهای آخرین انتخابات ما، مثلا خود آقای محسن رضایی؛ مگر فرزندشان در کانالهای اونور آب کلی علیه جمهوری اسلامی حرف نزد؟ چطور ایشان تایید صلاحیت شد؟
مثلا فرزند آقای لاریجانی حالا چیکار کرده؟ مثلا رفته یک جایی درس خوانده، تابعیت که نداشته، اگر تابعیت هم میداشت، باز غیرقانونی نبود حضور آقای لاریجانی بهعنوان کاندیدا برای اینکه رئیس جمهور شود. نه، من فکر نمیکنم و هیچ کدام از آن دلایل نمیتواند قابل قبول باشد برای رد صلاحیت آقای لاریجانی و دیگران. بابا را برای چی رد صلاحیت کردند؟ آخر معلوم نشد. آقای مصلحی برود و بنشیند آنجا و بگوید ایشان مثلا 70 درصد رأی دارد، اگر کاندید هم شود، این میشود مثلا 90 درصد و ما هرچه رشته کردیم، پنبه میشود. این شد دلیلی برای رد صلاحیتکردن؟ بقیه هم همین هستند و چون آقای لاریجانی از خودشان بود، این بیشتر شوکآور بود یا یک طوری در ذوق همه زد که یعنی چی، دیگر آقای لاریجانی هم شد غیرخودی و این بیشتر خودش را نشان داد و نمود پیدا کرد.
این رد صلاحیتها عمدتا نمیتواند دلایلی برای این قضیه باشد. حالا اگر به نظر من اگر روی تخصصی بروند، طرف مثلا یک آدم صفر کیلومتر است و میخواهد بیاید رئیس جمهور شود که معنی ندارد. اگر آن سوابق اجرایی، سوابق مدیریت سیاسی، مدیریت اجرایی، مدیریت اقتصادی هر کسی در زمینه خودش داشته باشد، حتما باید بتواند کاندیدا شود. مثلا چرا زنها را باید رد صلاحیت کنند؟ مثلا خانم شجاعی بالاخره سالها در کابینه دولت بود، در احزاب بوده، سوابق کاری خوبی داشته. دیگران هم همین هستند که میآیند و رد صلاحیت میشوند.
نه، این روند، روند خوبی نیست، ولی این سیاست مرغ یک پا دارد است. البته این دوره از انتخابات که خیلی عجیب و غریب بود، یعنی ماه و خورشید و فلک در کار بودند که فقط آقای رئیسی بشود رئیس جمهور، یعنی همهجوره هر چیزی که یک ذره احتمالش وجود داشت که مانع از رئیس جمهور شدن آقای رئیسی شود، همه حذف شد و اجازه ندادند اینها وارد شوند.
متاسفانه آقای رئیسی حالا که رئیس جمهور هم شده، به نظر میآید و امیدوارم من اشتباه کنم که خودش ادارهکننده نیست و اختیار را داده به دیگران و این به ضررش است. این تحلیلهایی که میگفتند ابراهیم رئیسی، گزینه رهبری است پوست خربزهای بود که زیر پایش انداختند. حالا اطرافیان رئیس جمهور میدانند مشکلات مملکت مدام افزایش پیدا کند معمولا هم همه کاسه و کوزهها سر رئیس جمهور میشکند. وقتی این همه خراب شود، چه از نگاه مردم و چه از نگاه مسئولان، دیگر کسی او را رهبرش نمیکند. این به نظر من یک پوست خربزه است که این هم از اینجا حذف شود و شاید افراد خاصی رهبر شوند در آینده.
- موضوعی است که پزشک مرد را از بیمارستانها و قسمت بانوان حذف کنند و بیشتر پزشکان بانوان به خانمها رسیدگی کنند. نظر شما راجع به این موضوع چیست؟
این از یک بعدش درست است و از یک بعدش اگر بخواهند در این سیاست بروند، غلط است، یعنی سیاست اینگونه را اگر بخواهند ادامه دهند، غلط است. اولا بله، خیلی از خانمها هستند که ترجیح میدهند پزشک زن برای زایمان یا برای موارد دیگر که مراجعه میکنند، با پزشک زن راحتتر هستند، فقط ایران هم نیست، همه جای دنیا همین است. ولی از آن طرف هم دقت کنیم که باور عمومی جامعه کمتر پزشکان زن را، بهخصوص در مسائل جدی قبول دارد.
من خودم اعتقاد به این ندارم، چون من یک زن هستم و همیشه هم از زنها حمایت کردم، ولی به هر حال این باور عمومی وجود دارد. یعنی مثلا میگویند بهترین آشپز هم معمولا مرد است، یعنی حتی زنها را در حد آشپز کلانش هم قبول دارند؛ بنابراین وقتی این اتفاق بیفتد و بیایند محدودیت ایجاد کنند برای پزشکان و اینکه زنها فقط پیش زنها بروند، باز ما فرار داریم از کشور، یعنی من نوعی که پزشک زن را قبول ندارم، ترجیح میدهم بلند شوم و بروم یک کشور دیگر و زایمانم را بکنم و آن پزشکی که برایم قابل قبول است، این کار را برایم انجام دهد. اینها یک چیزهای اجتماعی - فرهنگی است.
درستش این است که ما هر دو را آزاد بگذاریم. من که بهعنوان زن دوست ندارم پزشک مرد داشته باشم، میروم پیش پزشک زن و آن 23 هزار نفر هم میتوانند بروند پیش پزشک زن و کارشان را انجام دهند و مشکلی هم ندارند اگر بیشتر باشند. از اینور هم کسانی که زنها را باور ندارند یا ترجیح میدهند به پزشک مرد مراجعه کنند، آن هم داشته باشند، پزشک است دیگر، چون اگر این کار را نکنیم، چون پزشک هم از نظر شرعیاش هم مشکلی ندارد، یعنی محرم تلقی میشود. اگر این کار را نکنیم، باز دوباره ما یکسری فرار جمعیت داریم که بروند کارهایشان را جاهای دیگر بکنند، یعنی اینها را هم باید در نظر بگیرند. بعد هم هر چیز تحمیلی که جواب نمیدهد، سیاستها باید سیاستهای درستی باشد، انتخاب را آزاد بگذارند، کسانی که ناراحتند، میروند پیش پزشک زن و کسانی هم که مشکلی ندارند و ترجیح میدهند که پزشک مرد باشد، میروند پیش پزشک مرد.
در سهمیهبندی دانشجویان پزشکی هم باز داریم که یک مقدار آمدهاند محدودیت ایجاد کردهاند در بعضی از رشتهها که آن هم اشتباه است، یعنی آن را هم باید آزاد بگذارند. ما که قرار نیست مثل طالبان عمل کنیم. این دقیقا آدم را یاد سیاستهای همین الان طالبان میاندازد؛ مدام زنها را محدود میکنند و زنها را برای یک جاهای خاص گذاشتهاند و سیستمشان را دارند مردانه میکنند. به نظر من اینها نگاههای طالبانی است.
این از بین بردن سیستمهای سنتی است، چون الان دارند تلاش میکنند همه چیز مکانیزه و اینترنتی و هوشمند شود. این اشتباه است، یعنی در انگلیس هم، هم آن سیستم سنتیشان را نگه داشتند. به هر حال خیلی از پیرزن و پیرمردها یا کسانی هستند که نمیفهمند این چیزها را، همه هم که نمیتوانند دائم برای کارهایشان مدام یک نفر را دنبال خودشان راه بیندازند، معمولا هم بچهها خیلی آدم را تحویل نمیگیرند و گرفتارند و خیلی حوصله ندارند بیایند کارهای پدر و مادرهایشان یا پدربزرگ و مادربزرگهایشان را انجام دهند.
همچنین بخوانید