با مردم حرف نزدیم، دستاوردهای انقلاب مغفول ماند / ایرانِ 1400، یکی از آمادهترین کشورها برای جهش است
گروه جامعه خبرگزاری فارس - مریم شریفی؛ چشم به قله داشتن، راضی نشدن به وضع موجود و انتقاد از کاستیها گرچه لازمه حرکت رو به جلو برای هر جامعهای است اما تمرکز صرف بر این سوی ماجرا، میتواند به غفلت از موفقیتها و پیشرفتها منجر شود و انگیزه و امید را که نیروی محرکه جامعه برای کار و تلاش است، از افراد جامعه بگیرد. شاید آنچه در سالهای اخیر در جامعه ایران شاهد بودهایم، از این جنس نگاه بوده؛ نگاهی که یکی از نتایج اولیهاش، مغفول ماندن دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی در 4 دهه گذشته بوده است. در گفتوگو با دکتر «اردشیر گراوند»، جامعهشناس، با مرور اجمالی روند این حرکت 43 ساله، تلاش کردیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا پیشرفتها و دستاوردهای بزرگ نظام جمهوری اسلامی آنچنان که باید و شاید برای جامعه ایران ملموس و برجسته نبوده؟ اگر مشتاقید بدانید چطور در همین روزها و زیر سایه تحریمهای ظالمانه و مشکلات مختلف میتوان به یک آینده درخشان برای این سرزمین امیدوار بود، با این گفتوگو همراه باشید.
*در زمانهای که برخی در القای ناامیدی به جامعه ایران و بهویژه جوانان با هم رقابت میکنند، شما ازجمله جامعهشناسانی هستید که با وجود شناسایی دقیق کاستیها و آسیبهای موجود، پرچمدار امیدبخشی به جامعه ایران شدهاید. کنجکاویم بدانیم این دو چطور با هم جمع میشود و منشأ نگاه امیدوارانه شما چیست؟
- من پاسخ سئوال شما را در سه بخش ارائه میکنم. از تشریح اجمالی پتانسیلها و ظرفیتهای ایران شروع میکنم، بعد به روند طی شده در 43 سال اخیر میپردازم و نهایتاً به این میرسم که الان در کجا قرار داریم و افق پیش رویمان چگونه باید باشد. ببینید، کشور ایران، کشوری بسیار بسیار پرپتانسیل است و این پتانسیل را من فارغ از نفت میدانم. همه نفت را بهعنوان پایه پتانسیل ایران میدانند درحالیکه اساساً نفت، عارضه توسعه این کشور بوده است. ما داراییهای عظیمی داریم که مهمترین آن، موقعیت استراتژیک سیاسی کشورمان در جهان است. علاوهبراین، اختلاف اقلیم عجیب و غریبی است که در این کشور وجود دارد. در یک پرواز 2 ساعته، شما از اردبیل تا چابهار یا بندرعباس، یک اختلاف دمای حدود 40، 50 درجه میتوانید داشته باشید. این عدد بسیار بزرگی است برای یک کشور. از آن طرف، ارتفاعات، نوع ترکیب سرزمینی، طبیعت و درواقع تنوع جغرافیایی که یک کشور برای جلب توریست باید داشته باشد، همه را ایران ما دارد.
توجه داشته باشید برای جلب توریست و کسب درآمد هم قرار نیست ما پهنه خیلی بزرگی داشته باشیم ها. مثلاً شما وسط تیرماه یکی دو کیلومتر مربع برف در همین توچال داشته باشید هم، کفایت میکند. همین کافی است برای اینکه مثلاً شهروندان کشورهای عربی را برای تفریحی مثل اسکی به این منطقه فرا بخوانید. در مورد جنگل، کویر، کوهستان و آبشار هم همینطور است.
تمدن چند هزار ساله ایران هم، از دیگر ظرفیتهای بینظیر کشور ماست که میتواند نقش مهمی در معرفی ایران و توسعه صنعت گردشگری کشور داشته باشد. اما توجه داشته باشیم در معرفی این تمدن عظیم، موضوع را دوجبههای نکنیم. ببینید، تمدن ایرانی با داراییهای عظیمش در حوزههای اخلاق، ادب، علم، فرهنگ و ادبیات، سر تا پایش اسلام را پذیرفت و در آن ذوب شد. اسلام هم آمد و این داراییها را واقعاً عزیزتر کرد. پس موضوع را دوجبههای نکنیم. نگوییم اسلامیت یا ایرانیت. ما این دارایی عظیم و بینظیر فرهنگی را همهجانبه باید معرفی کنیم. در حوزه فرهنگ به این هم اشاره کنم که ما 40 سال پیش 2 روزنامه تحویل گرفتیم به اضافه 2، 3 شبکه تلویزیونی اما الان تعداد زیادی شبکه تلویزیونی، نشریات و خبرگزاریها داریم. اینکه این رسانهها کیفیت داشته یا نداشته، موضوع دیگری است. اما همین استقرار نهاد فرهنگی در یک کشور، کار بسیار سختی است. در کنار این عوامل، ظرفیتهای مهم انسانی هم در کشور ما قابل توجه است. ما در حال حاضر یکی از جمعیتهای مناسب توسعه و بازیگری اساسی در کل خاورمیانه و شاید در بخش عمدهای از غرب دنیا را داریم.
برگرفته از صفحه mozdoorir@
*این نکته جذابی است. لطفاً توضیح دهید که جمعیت چطور میتواند بستر توسعه باشد.
- ما حجم زیادی جمعیت در سن 15 تا 64 سال داریم، یعنی یک جمعیت فعال. امروز در هرکجای دنیا، این یک فرصت طلایی است. این جمعیت بزرگ فعال هم میتواند کشور را توسعه دهد، هم انقلاب را واقعاً تضمین کند، هم آینده این کشور را شکوفا کند و هم در جهان اثرگذار باشد. شاید بپرسید چطور؟ ببینید، ما یک جمعیت بزرگ 15 تا 64 ساله داریم که بخصوص در گروه سنی متولدان دهه 60، وسط هرم جمعیت ایران را بزرگ کردهاند. این گروه نرخ باسوادیشان بالای 93، 94 درصد است. این عدد خیلی بزرگ است.
این از اتفاقات عجیبی است که در نادر کشورهای دنیا افتاده. از افتخارات جمهوری اسلامی بوده که آموزش و پرورش را اینقدر توسعه داده و تا دورافتادهترین روستاها هم برده و سطح باسوادیمان را به یک سطح بسیار بسیار قابل افتخار رسانده. حالا از همین باسوادان در گروه سنی مورداشاره، 30 درصد تحصیلات عالی دارند. درحالیکه وقتی که ما کشور را در زمان پیروزی انقلاب تحویل گرفتیم، شاخص تحصیلکردگی عالی 6، 7 درصد بود. این مهمترین پتانسیل است که یک جمعیت فراوان، با باسوادی فراوان، و دارای یک تحصیلکردگی خاص داشته باشید. افزایش تعداد دانشگاههای ما و افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو بعد از انقلاب، واقعاً یک آمار عجیب و غریب است.
*این آمار باسوادی در 43 سال گذشته به طور خاص در حوزه زنان هم همینقدر مثبت و قابل توجه بوده؟
- بله. اتفاقاً یکی از افتخارات ما در نظام جمهوری اسلامی این بوده که در کشور، شکاف تحصیلات جنسیتی را نهتنها تقریباً به صفر رساندیم بلکه زنان جلوتر هم افتادند. نرخ باسوادی زنان ما الان خیلی بیشتر است و نرخ تحصیلکردگی زنان و دختران ما الان از مردانمان خیلی پیشی گرفته. قبل از پیروزی انقلاب ما 3 درصد تحصیلکردگی زنان را داشتیم اما الان به 34، 35 درصد رسیده.
اما ما نتوانستیم این را به دنیا معرفی کنیم. خیلی جاها درباره مسائل حوزه زنان نقدهایی مطرح میکنند. ما نتوانستیم بگوییم آقا ما 43 سال قبل، کشور را در حالی تحویل گرفتیم که زنان 3 درصد باسوادی و تحصیلکردگی داشتند اما الان به 35 درصد رسیده. این عدد، عدد بسیار بزرگی است.
*یکی از شاخصهای توسعهیافتگی جامعه، ارتقای سطح سلامت شهروندان است. وضعیت ما در این حوزه در این 4 دهه چطور بوده؟
- یکی از بهترین ظرفیتهای موجود این است که ما یک کشور سالم هستیم. ببینید با همه گرفتاریهایی که داریم؛ از اعتیاد تا تصادفات جادهای، الان امید به زندگی مردم ایران به حدود 75 سال رسیده. اگر این حجم از تصادفات نبود که متاسفانه به جمعیت جوان بیشتر آسیب میزند و میانگین سن امید به زندگی را پایین میآورد، الان شاخص امید به زندگی ما روی 78 و 79 سال بود. این یعنی یک کشور سالم هستیم. چطور به این نقطه بسیار خوب رسیدهایم؟ نظام جمهوری اسلامی بسترسازی کرده و تا روستاهای دورافتاده هم خانه بهداشت برده، به دارو سوبسید اساسی داده، به بیمارستان هم همینطور و توانسته شاخص سلامت را در جامعه ارتقا دهد.
علاوهبراین، الان مرگ و میر زنان ما در هنگام زایمان و مرگ و میر نوزادانمان در بدو تولد تقریباً به صفر رسیده. این از افتخارات یک کشور است که آنقدر بهداشت و درمان را توسعه بدهد که اساساً مادرها فکر نکنند باید بچه بیشتر بیاورند چون این بچه ممکن است بمیرد. در کنار کاهش مرگ و میر جمعیت و افزایش سلامت مادران و دخترانمان، از این طرف در حوزه سلامت کودکان هم رشد داشتهایم. ما تقریباً میشود گفت واکسیناسیون کودکان کشورمان به 100 درصد رسیده. اما مشکل اینجاست که بلد نبودیم چطور این دستاوردها را مطرح کنیم. به همین ترتیب، در انعکاس موفقیتهای بزرگمان در زمینه توسعه زیرساختها هم خوب عمل نکردهایم، درحالیکه با تلاشهایی که در این 43 سال صورت گرفته، ما عملاً زیرساختهای کشور را بستهایم...
*در کشور پهناوری مانند ایران، توسعه زیرساختها با موانع فراوانی مواجه است. مشتاقیم برایمان بگویید چه اتفاقات خوبی در زمینه توسعه زیرساختها در نظام جمهوری اسلامی رقم خورده.
- اینکه عرض کردم در 43 سال گذشته، زیرساختهای کشور را بستهایم، مصادیقش چیست؟ این است که بالای 99 درصد شهرها و روستاهایمان راه ارتباطی و بالای 90 درصد آنها راه آسفالته دارند. در کشور، بالای 90 درصد پوشش برق داریم و بالای 60 50 درصد پوشش گاز. علاوهبراین، 90 درصد پوشش خانه بهداشت و مدرسه داریم. ببینید، در کشوری که در بعضی مناطقش هواپیما 2 ساعت پرواز میکند و شما همچنان کویر میبینید، بردن برق به روستاهای بالای 20 خانوار، یک کار عظیم است. ما مثل بعضی کشورهای کوچک اروپایی نیستیم که روستاها و شهرهایش متراکم باشند و بردن برق و گاز توجیه داشته باشد. در دشتهایی مثل یزد، اصفهان، سیستانوبلوچستان و خراسان جنوبی، برق و آب و گاز و زیرساخت مدرسه بردن، کار بسیار بسیار سختی است. وقتی شما در این شرایط، 90 درصد پوشش راه ایجاد میکنید، این عدد خیلی بزرگ است. ما حرمت اعداد را از بین بردهایم وگرنه این کار از افتخارات جمهوری اسلامی است، که شما بیایید در کشوری با این پراکندگی سکونتگاهها، این همه زیرساخت ایجاد کنید.
اما همانطور که بالاتر گفتم، متاسفانه نتوانستیم اینها را معرفی کنیم. اگر منصفانه بنشینیم سنگها را با خودمان وا بکنیم، میبینیم بعد از انقلاب کارهای بسیار بزرگی در کشور انجام شده. البته من آن طرف قضیه را هم انکار نمیکنم ها. میگویم ما نباید با آن همتی که کردیم، این خروجی را داشته باشیم. اما به هر صورت، الان بسترهایمان آماده است. یعنی ما الان تمام شرایط یک جهش و یک توسعه خاص را داریم. و البته در کنار تمام اینها، از پیشرفتهای بزرگ حوزه موشکی و هستهای هم نباید به سادگی عبور کنیم که نمادهای خودباوری جوانان ما و مصادیق ارزشمند خودکفایی نظام هستند.
*شما توفیقهای این دو حوزه را جزو افتخارات نظام جمهوری اسلامی معرفی میکنید درحالیکه برخی معتقدند لزومی نداشت ما در این دو حوزه ورود کنیم و هزینههایش را متحمل شویم.
- در همین کشور ما اواخر جنگ، در خاک و خلها دنبال 4 تا گلوله کلاشینکف میگشتیم. سلاح و مهمات نداشتیم و حتی بلد نبودیم خمپاره 60 بسازیم. اما الان به اقتداری رسیدهایم که توانستهایم موشک نقطهزن با برد 2 هزار کیلومتر بسازیم. این یعنی ما حوزه نفوذ و اقتدارمان را تا مدیترانه گسترش دادهایم. یعنی یک کشور انقلابکرده که هشت سال هم جنگیده و سالها تحریم دیده، توانسته در زیرساخت موشکی و زیرساخت هستهای به جایی برسد که دنیا را سر میز مذاکره بنشاند. این از افتخارات ماست. خب، چه کسانی این کارها را کردند؟ جوانان همنسل شما.
من در مقطعی که در برجام قبلی صحبتهایی مطرح بود که میخواهند در تاسیسات آب سنگین بتن بریزند، خیلی ناراحت بودم. یک روز که مهمان یکی از دوستان فعال در سازمان انرژی اتمی بودم، گفتم: این تاسیسات دیگر درست نمیشود؟ با خنده گفت: «یعنی چه درست نمیشود؟ آقا! اگر همین امروز پرش کنند، ما به سطحی از دانش هستهای رسیدهایم که میتوانیم 2 هفته بعد دوباره مشابه همین تاسیسات را درست کنیم.» ببینید این از افتخارات یک کشور است که دنیا تحریمش کند اما آنقدر جوان تحصیلکرده پای کار و مصمم داشته باشد که در پیچیدهترین موضوعات مثل حوزه دانش هستهای، آنقدر خودکفا شده باشد که بگوید حتی اگر همه را نابود کنند ما 2 هفته بعد، 2 ماه بعد 2 سال بعد دوباره به آن خواهیم رسید. این خیلی مهم است.
اما یک وقت ممکن است برخی بگویند: چه کسی گفته ما باید برنامه موشکی داشته باشیم؟ چه کسی گفته ما باید انرژی هستهای داشته باشیم؟ این بحث دیگری است. یکی از اشکالات ما این است که با مردم گفتوگو نمیکنیم. اگر با مردم حرف میزدیم و میگفتیم: ما اگر این موشکها را نداشتیم، بازدارندگی نداشتیم، آنها را همراه میکردیم. یا درباره نفوذ منطقهای هم با مردم صحبت نکردیم. چطور است که به کورش که یک زمانی تا یونان رفت، افتخار میکنیم اما الان که تا مدیترانه رفتهایم، افتخار ندارد؟! یا اگر یادتان باشد وقتی اولین بار از کیک زرد در حوزه فعالیتهای هستهای رونمایی شد، مردم به اندازه صعود به جام جهانی خوشحال شدند. اگر همان رویکرد را ادامه میدادیم، برنامه هستهای باعث غرور مردم میشد. الان هم میتوان با مردم صحبت کرد. بگوییم اگر این توانمندی هستهای را نداشتیم، معلوم نبود آمریکا الان با ما بر سر میز مذاکره بنشیند. مشکل اینجاست که برای گزارههایی که انجام میدهیم، پیوست اجتماعی فرهنگی تهیه نمیکنیم. یا با جامعه شناسان و متخصصان علوم اجتماعی مشورت نمیکنیم که درباره آن حرکت چگونه با مردم صحبت کنیم.
*درباره بخش اول صحبتهایتان هم، وضعیت افکار عمومی به همین شکل است. مواردی که برشمردید، واقعاً افتخارآمیز است، اما خیلی بعید است نسل جوان ما این عددهای بزرگ در توسعه زیرساختها و پیشرفت در حوزههای مختلف را شنیده باشد و اگر هم شنیده باشد، باور کرده باشد. چه اتفاقی افتاده که نظام همه این زیرساختها را فراهم کرده اما در جامعه خودمان ملموس و مایه افتخار نبوده؟
- نکتهاش اینجاست که در درجه اول، ما نیامدیم برای مردم هرکدام از این واژگان را تعریف کنیم و اگر هم کردیم، تبلیغاتیاش کردیم. ما همیشه فکر کردیم برای دفاع از انقلاب حتماً باید گزاره انقلاب انقلاب بگوییم. نیامدیم عملکرد 40 ساله را تشریح کنیم و از پیشرفتها و دستاوردهای حوزههای مختلف در این 40 سال بگوییم تا جوان ما متوجه شود بعد از پیروزی انقلاب، چه پیشرفتهایی در این کشور اتفاق افتاده. در درجه دوم، نیامدیم گاهی اشکالات خودمان را بیان کنیم. جز مقام معظم رهبری هیچ کسی جرئت پذیرفتن کوتاهیها را نداشته. چند بار دیدید مقام معظم رهبری میآیند میپذیرند میگویند: این اشتباه من بود. غیر از رهبری کسی را دیدید گفته باشد من اشتباه کردم؟ خب اگر این کار را بکنیم و بگوییم این دستاوردها و بسترسازیها را داشتهایم، این هم اشتباهاتمان بوده، حتماً اثرگذاری بیشتری خواهد داشت. یکی از بزرگترین ضعفهای ما گفتوگو نکردن با ملت است؛ در سطوح مختلف.
نکته بعدی اینجاست که بله، همه شاخصها در کشور از آب و برق و گاز گرفته تا سلامت و جاده و دیگر زیرساختها توسعه پیدا کرده، ولی تبدیل به نهاده در جیب این جوان نشده که دغدغه فردایش را نداشته باشد. یعنی این پیشرفتها و دستاوردها، خودش را در معیشت مردم نشان نداده. مردم وقتی باور میکنند که خروجی را ببینند. آن زیرساختها و پیشرفتها اگر به اینجا رسید که جوان ما غروب که میخواهد برود خانه، نگران خریدن یک اسباببازی برای بچهاش نباشد، برای او باورکردنی میشود. اگر نباشد، هیچکدام از این مسائل برای او موضوعیت نخواهد داشت. اما یک مسئله بنیادی دیگر هم وجود دارد. یکی از اشتباهات ما این بوده که هیچوقت مردم را به مشارکت نخواستهایم...
*خب، دولتها همیشه معتقدند خودشان از پس تمام کارها برمیآیند...
- این همان اشتباهی است که باعث شده مردم خودشان را صاحب نقش ندانند. دولتها همیشه گفتند: مردم شما بنشینید، ما کارهایتان را انجام میدهیم. همین باعث استهلاک منابعمان و این همه فساد در کشور شد. در صورتی که باید میگفتیم مردم این کشور مال شماست و دولت باید تسهیلگر شما باشد. اما برخلاف این عمل کردیم. در هر مقطع، دولت دوست داشته اینطور باشد؛ همه پول دست خودش باشد و خودش خرج کند. اینطور شد که ما ملت را هیچگاه به مشارکت نخواستیم. اگر ملت را به مشارکت میخواستیم، مثلاً وقتی یک جوان میرفت در بیابانهای ساوه میخواست کارخانه بزند، میدید خدا را شکر برق و گاز هست، تا اینجا راه هست، امتیاز هم به راحتی به من میدهند. آن موقع او به عنوان یک جوان متوجه میشد چقدر در کشور کار انجام شده. و این نگاه در میان مردم تکثیر میشد. اما وقتی دولت همه کارهای ملت را به عهده میگیرد، هم نمیتواند با کیفیت انجام بدهد، هم نمیتواند همگانی انجام بدهد، هم نمیتواند مردم را راضی کند. ملت از کندن چاله تیر چراغ برق تا بزرگترین کارها را از دولت توقع دارد و دولت هم نمیتواند پاسخگوی همه خواستههای مردم باشد.
بنابراین به نظر من، گام دوم انقلاب را باید با مشارکت مردم انجام دهیم. ما از اول انقلاب خوب شروع کردیم. هرچه کردیم، با مشارکت مردم بود؛ از جنگ تا باقی امور. مردم هم جنگ را به دولت و حکومت نسپردند. هر کس یک تخممرغ هم داشت، هدیه میکرد. هرکس نوجوان و جوانی داشت، در قالب بسیج مردمی به جبهه جنگ میفرستاد. این از افتخارات جمهوری اسلامی بوده که وقتی مسئلهای پیش میآید، تمام خانوادهها تمام قد وسط میدان میآیند. یعنی کشور دارای یک ماهیت «همگرایی در زمان بحران» است. ما باید از این ظرفیت استفاده کنیم. اما در ادامه چه اتفاقی افتاد؟ اواسط کار، در دوران عظیمی بعد از انقلاب گرفتار فنیها و مهندسها شدیم، یعنی کسانی که زیرساخت کار میگذارند. دقت هم نکردند که کجا دارند میسازند که حالا اینطور گرفتار بحران آب و محیط زیست و جمعیت و مهاجرت شدهایم. بعد، اقتصادیها آمدند. خب آنها هم مدام با بازی با پول، ما را به این روز انداختند که ارزش پول یک کشور را 4 هزار برابر ساقط کردند. ما نیامدیم هیچگاه فکر کنیم موضوع، اجتماعی فرهنگی است. هرآنچه انجام میدهیم، آخرش باید در زندگی خانواده این جوان اثرش را نشان دهد. یعنی هر کار میکنیم، برای سلامت و سعادت مردم است. این را متوجه نشدیم. فکر کردیم اگر پل بسازیم، تمام است...
*با این حساب، اگر الان دولت در دست گروهی که رویکرد اجتماعی فرهنگی دارند قرار بگیرد، مشکلات جامعه ما حل میشود؟
- اتفاقاً بعضیها میگویند الان باید اجتماعی و فرهنگیها وارد شوند. من میگویم نه. ما باید براساس یک برنامه جامع که سازمان برنامه مستقل ارائه کرده باشد، کشور را به صورت تلفیقی مدیریت کنیم؛ آن هم تلفیقی به سود خانوار ایرانی که در طول این 40 سال اینهمه بار را به دوش کشیده است. ما ازآنجاکه برنامه نداشتیم، در تمام مقاطع به صورت موجی حرکت کردیم. بنده همیشه میگویم سازمان برنامه، بانک مرکزی، حفاظت محیط زیست و سازمان امور اجتماعی در کشور ما باید مستقل شود چون دولتها اصلاً مخرب این 4 حوزه هستند.
اگر سازمان برنامه مستقل، یک برنامه تلفیقی خوب به نفع خانوار و سلامت و سعادت انسان تدوین کند، مردم میتوانند نتایج پیشرفت کشور و بهبود شاخصها را حس کنند. چون اساساً تمام این پل و آب و برق و گاز و جاده و پتروشیمی که ما داریم میسازیم، برای سلامت و سعادت انسان است وگرنه برای یک شهروند چه اهمیتی دارد که ما 100 تا پتروشیمی داشته باشیم. اگر آن پتروشیمی اثرش را در زندگی 100 جوان جامعه نشان داد، دارای ارزش است وگرنه وجود چنین زیرساختی چه اهمیتی دارد؟
*آقای دکتر، اشاره کردید ایران الان یکی از آمادهترین کشورها برای جهش است. در پایان این گفتوگو بفرمایید این جهش چطور میتواند محقق شود؟ مقدمهاش چیست؟
- بله. به اعتقاد من ایرانِ 1400، یکی از آمادهترین کشورهای دنیا برای جهش است اما تحقق این جهش، نیازمند یک همت همگانی است؛ از حکومت تا پایین. و البته قبل از آن نیازمند یک برنامه درست و دقیق حداقل 30 ساله هستیم. سازمان برنامهای باید باشد که بتواند این کار را انجام بدهد. سازمان برنامه باید متعلق به مردم باشد، یعنی نهادی خارج از دولت باشد که من و شما و دستگاههای حکومتی و دولتی و خصوصی مجبور باشیم زیرنظر آن و تحت برنامه آن عمل کنیم. بنابراین آنچه امروز ضرورت دارد، استقرار یک سیستم برنامهای درست است که دولتها حتی رئیس جمهور هم از آن تبعیت کنند، تا برسد به فرماندار و بخشدار و رئیس اداره کشاورزی و همه. من معتقدم ما برای رفع مشکلاتمان یک چیز نیاز داریم؛ برنامه، برنامه، برنامه و برنامه لازمالاجرا.
ما با آن موقعیت استراتژیک کشور، جمعیت سالم جوان تحصیلکرده و زیرساختهایی شامل 90 درصد راه، 90 درصد برق، 90 درصد خانه بهداشت، پوشش بیمارستانی و مدرسه و غیره، نباید اینقدر معطل کنیم که از یک طرف، آن زیرساختهای فیزیکیمان در حوزه آب، برق، گاز و مخابرات و تلفن و خانه بهداشت، فرسوده شوند و به تعمیر برسند و از طرف دیگر، زیرساختهای انسانی باسواد و تحصیلکردهمان، دلزده شوند و به یأس برسند. ما اینها را هرچه زودتر باید به هم ملحق و ظرفیتهایمان را فعال کنیم تا بسترهای توسعه این کشور را راه بیندازد و این کشور غلطکش راه بیفتد.
با این افتخارات، حیف است اینجا بمانیم. به نظر من، در گام دوم انقلاب همه چیز فراهم است. مثل اینکه شما یک آشپزخانهای داشته باشید که همهجور مواد خوراکی در کابینتهایش فراهم است. اما تا یک کدبانوی تلفیقگر نباشد که از هر کدام از آن مواد یک مقدار بریزد در قابلمه و غذا درست کند، آنهمه امکانات تاثیری در رفع گرسنگی شما نخواهد داشت. الان در کشور ما هم الحمدلله همهچیز برای توسعه فراهم است. ما تمام هزینهها را کردهایم. ببینید، وقتی در کشوری انقلاب میشود، خود استقرار حکومت جدید، هزینهبر است. ما نهتنها آن هزینه را کردیم بلکه همزمان یک جنگ تحمیلی را هم اداره کردیم و تازه، از توسعه شاخصهای انسانی و زیرساختیمان هم جا نماندیم. خب این مسیر میآید به چه میرسد؟ به تبدیل و تلفیق. ما در تبدیل و تلفیق داریم تأخیر میکنیم. اگر در این زمینه هم درست کار کنیم، به امید خدا این کشور به توسعه میرسد و حتماً در آینده شرایط بهتری خواهد داشت.
انتهای پیام /