بررسی زوایای شخصیت امام خمینی (ره) در میزگرد شبکه المنار
میزگرد شبکه المنار به مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی (ره) با مشارکت رایزن فرهنگی کشورمان در لبنان و نیز نویسنده و روزنامهنگار سرشناس لبنانی برگزار شد.
به گزارش ایسنا، مشروح این میزگرد با حضور عباس خامهیار، رایزن فرهنگی کشورمان در لبنان و میشل نوفل، نویسنده و روزنامهنگار سرشناس لبنانی که در پرواز انقلاب همراه امام (ره) بود، به شرح زیر است.
خامهیار:
بسم الله الرحمن الرحیم، درود بر شما و استاد میشل و آرزوی صحت و سلامتی برای دوست عزیز استاد طلال و درود به تمام بینندگان. به روح بلند امام (ره) درود میفرستیم؛ این شخصیتی که از شگفتیهای دوران بود و برای تمام ملتها آرزوی آن پیروزی را میکنم که همیشه امام (ره) خواستار آن بود.
در حقیقت برای این شخصیت ما در زبان فارسی عبارت «جامعالاطراف» را به کار میبریم. گرچه این عبارت عربی است اما هنگامی که میخواهیم از چنین شخصیتهایی تعریف کنیم، آن را به کار می بریم و میگوییم جامعالاطراف، یعنی شخصیتی همهجانبه و جامع که تمام زوایا را دربرمیگیرد و در حقیقت در دوران ما و قرن بیستم منحصربهفرد است. این سخن، حرفی برای مصرف رسانهها نبوده و از روی عاطفه گفته نشده است و کلامی نیست که بخواهیم از باب آرزو و تمنا آن را بر زبان جاری کنیم بلکه توصیفی است که بزرگان از او کردهاند؛ همان کسانی که معاصر با این پدیده منحصربهفرد در قرن گذشته بودند. بنده نیز درباره این شخصیتهای بزرگی که درباره ایشان سخن گفتهاند، مطالبی نوشتهام؛ همان شخصیتهای بزرگی که در حال حاضر نیز از آنها مطالبی را مشاهده میکنیم، مانند کاردینال کاپوچی که میگوید، این شخصیت چگونه دین را از نو برای بشریت بار دیگر مطرح کرد و معنویت را بار دیگر به ادیان بازگردانید لذا او محدود به یک مذهب و یا دین مشخص نیست. بن بلا میگوید که این هدیه الهی به جهان عرب و اسلام بود که اسلام را دوباره زنده کرد و تمدن اسلامی را دوباره زنده کرد.
هنگامی که درباره شخصیتی که تمام صفات را یکجا در خود جمع کرده است، سخن میگوییم، برخی از صفات شاید در نگاه اول به نظر میرسد که با یکدیگر در تناقض هستند؛ یعنی شخص فقیه و مرجع دینی، و متبحر در علوم فقهی، و آیتالله و بالاترین مرجع دینی، که از دل حوزه علمیه قم و از درون حوزه نجف پدید میآید و سخن میگوید، با طرحهای سیاسی خود با تمام سیاستمداران چندین دهه رقابت می کند، این فردی است که مافوق دیگران بوده و کسی نمیتواند با طرحهای سیاسی با او رقابت کند. شخصیتی که سخن از فلسفه به میان میآورد و همزمان عارفی دینی و آمیخته در عرفان و معنویات و وجدانیات است. در آغاز که مینگریم نوعی تناقض را مشاهده می کنیم؛ شخصیتی که ثروتی این چنین بزرگ را در اختیار دارد، چه در سطح رسمی و چه در سطح وجوهات شرعیه، اما بسیار سادهزیست بود و کاخ های سعدآباد و نیاوران را رها میکند و در این اتاقی سکونت میکند که همه ما آن را دیدهایم. این امر تنها پس از انقلاب نبوده بلکه در خانهاش در خمین و نجف و قم و سپس به همین منوال ادامه مییابد.
لذا تفاوتهای بسیاری مشاهده میکنیم. کسی که در برابر سرکشترین قدرتهای آن زمان یعنی اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا میایستد اما در برابر خانواده خود و نوههای خود و یاران و فرزندان مستضعف ایرانزمین این گونه فروتن بود و بدین روش انسانی عمل میکرد.
میشل نوفل:
زمانی که تصمیم گرفتیم به پاریس برویم، ذهنیتی در ما بود که پیگیری کنیم و البته تمام پیشبینیها و خبرها حول محور بازگشت امام (ره) میچرخید. این ذهنیت برای ما بود که ما آنجا میرویم که با او بازگردیم و مسیر بازگشت را همراهی کنیم و او بازخواهد گشت تا پیروزی انقلاب را اعلام کند. یعنی تردیدی نداشتیم که بازگشت ایشان پیروزی انقلاب را قطعی خواهد کرد.
رفتار متواضعانه امام (ره) مرا به خود جلب کرد که چگونه با مردم سخن میگوید و چگونه با آنها گفتوگو میکند و چگونه از خانه بیرون میآید. در محل اقامت ایشان باغ کوچکی بود و درخت سیبی قرار داشت. در روزهای آفتابی خارج میشدند و با آرامش تمام به درخت سیب تکیه میزدند. شفافیت و روشنی در شخصیت او نمایان بود، آگاه بود و میدانست که کجا میرود و چه میخواهد، مصمم و با اراده قوی بود، ارادهای قویتر از آهن داشت. این برداشتهایی بود که از او میشد دید.
با این رفتار ما را به یاد رهبران پیشین قبل از او میانداخت، رهبران و فرماندهانی انقلابی که جنگهای قرن نوزدهم را رهبری کردند؛ مانند عبدالقادر الجزایری که انقلاب الجزایر را در آغاز استعمار فرانسه بر الجزایر رهبری کرد و امام شامل الداغستانی که در قفقاز با استعمار روس جنگید و پس از آن هر دوی این رهبران در کانال سوئز با یکدیگر ملاقات کردند. بنده تصویری دارم که هر دوی این شخصیتها را در کنار یکدیگر جمع کرده است. این افراد فرزندان دوران خود بوده اند. همچنین میتوانیم به انقلاب «المهدیه» در سودان اشاره کنیم. محمد احمد انقلاب المهدیه را در سودان بر ضد استعمار انگلیس رهبری کرد.
نوعی شباهت در رهبران انقلابی که دارای شخصیتی مستقل بوده و برای تحقق اهدافشان پافشاری میکردند، وجود دارد اما تفاوت آنها با امام خمینی (ره) در این است که امام خمینی (ره) فرزند زمان خود و دوران خود بود و موضع خود را به دقت ارزیابی کرد. امام (ره) مجموعهای از نمایندگان، یاران و پیروانی داشتند. این افراد با پیگیریهای مستمر اطلاعات لازم را به ایشان میدادند و آنها ارتباط شدید با اوضاع جاری در متن جامعه را داشتند. ایشان برای هر اقدام و حرکتی در جامعه آن زمان ایران محاسبات دقیقی را انجام میداد. او ساختار جهان را شناخته بود. او توانست در دوران جنگ سرد تصمیم خود را بگیرد؛ در دورانی که آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در منازعه شدیدی قرار داشتند، فهمید که چگونه تصمیم بگیرد و چگونه انقلاب را به پیروزی برساند. ایشان تصمیم خود را با شناخت و معرفت از زمان خود و بر اساس نظریه و مفهوم، یعنی مفهوم توازن منفی یا همان نه شرقی و نه غربی اتخاذ کرد و این نظریه در شکستن این توازن بینالمللی و دوقطبی بودن آن زمان به شدت تأثیرگذار بود.
من امام (ره) را فرزند زمان و دوران خود میبینم و ارتباط بسیاری قوی با جامعه ایران و پتانسیل جامعه ایرانی آن زمان داشت. با پشتوانهای قوی از فرهنگ که همان فرهنگ تشیع، فرهنگ اعتراض و تجربه ائمه است، تمام این منابع، به عنوان بالابرنده در عملیاتی که او آن را رهبری میکرد نقش داشت. دارا بودن هیبت یک مسأله الهی است. هیبت از درون و ناشی از روحی است که همراه انسان است و تجربه ای که با خود به همراه دارد و احترامی که دیگران برای او می گذارند. او مجتهدی و مرجعی بزرگ بود و این امر بر شخصیت او که شخصیتی با کاریزمای بسیار بالا بود، افزوده میشد و توانایی جذب مردم را داشت. هیبت و تواضع هرگز متناقض یکدیگر نیستند. رهبران انقلابی مانند او و به ویژه روحانیون، تواضع یک صفت اصلی در وجود آنها بود، مانند ساده زیستی و صرفهجویی. در دوران جنگ تحمیلی عراق بر ایران، ما او را می دیدیم که روزانه چه غذایی میل میکنند، غذایی بسیار ساده و همزمان سالم میل میکردند.
خامهیار:
در حقیقت ما که عاشق هستیم، به امام (ره) از زاویه عشق و محبتمان مینگریم اما بنده نگاه کسانی را که با امام (ره) از نظر سیاسی، دینی یا عقیدتی اختلافنظر داشتند، میبینم وتعجب می کنم. از نگاه آنها، تعجب و شگفتزده شدن را به هنگام دیدارشان با امام (ره) مشاهده میکردیم. از حالت چهره آنها متوجه آنچه در درون آنها میگذرد، میشدیم. شما به آرشیو فیلمهایی که در اختیار دارید مراجعه کنید، شما دیدار شواردنادزه با امام (ره) را در آن اتاق کوچک و ساده بنگرید، زمانی که امام را دید واقعا شوکه شد و نتوانست کلام خود را ادامه دهد و او در این اتاق کوچکی بود که چهار، پنج متر بیشتر نبود. وزیر کشوری بزرگ در آن زمان، یعنی اتحاد جماهیر شوروی با آن جبروتش در آن زمان، که یکی از دوقطب جهان بود. شخصیتهای دیگر نیز به همین منوال بودند. امام خمینی (ره) متواضع، مهربان و دلسوز بود اما هیبت و حالت کاریزماتیک ایشان منحصربهفرد بود و همگی آن را لمس کردند. در اوج عشق و محبت، مردمی بود، به حرفها کاملا گوش میداد و حرف کسی را قطع نمیکرد. تمام آداب و رسوم سخن گفتن و احترام به دیگران را رعایت میکرد اما با این حال از مدح و ستایش ناراحت می شد. به دو نمونه اشاره میکنم؛ زمانی که آیتالله مشکینی، رئیس مجلس خبرگان با هیأت همراه خود به دیدار ایشان میرود، وقتی از امام (ره) به شکل واقعی تمجید کرد، امام (ره) به سخنان او گوش داد و سکوت کرد و سپس به او گفت: من متأسفم؛ چرا که اینگونه از شما انتظار نداشتم. شما بار مرا سنگین کردی، چگونه این مدح و ستایش را از من کردی؟ ایشان ستایش کردن و تمجید کردن را دوست نداشتند. فخرالدین حجازی که خطیب و ادیب بزرگی بود و در زمان شاه به مسأله فلسطین توجه ویژهای داشت، نماینده اول مردم تهران در مجلس نیز بود، زمانی که سخن گفت و با شعر خود از امام (ره) ستایش کرد، امام (ره) ناراحت شدند و به او فرمودند: از شما انتظار چنین سخنی را نداشتم. به من خدمتگذار بگویید بهتر است تا رهبرم بخوانید. زمانی که در حسینیه (جماران) مردم و بسیجیان و علاقمندان به امام (ره) حاضر میشدند، زمانی که ایشان وارد میشدند و مردم شعار سر میدادند که «ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توییم خمینی»، به آنها میفرمود: نه شما سرباز من هستید و نه من سرباز شما هستم بلکه همگی سربازان خداوند هستیم. این شخصیت با این هیبت، بسیار متواضع بو، و شاید اگر بخواهیم که آن را تفسیر کنیم میتوانیم بگوییم که مؤمن با نور خدا مینگرد و این امر در تمام موارد و موضعگیریهای شخصیت امام (ره) منطبق بود.
میشل نوفل:
چهره امام (ره) همیشه نورانی بود. به یاد دارم که امام (ره) و همرانش در گوشهای از هواپیما بودند و ما روزنامهنگاران در گوشه دیگر قرار داشتیم. سکوت شدیدی درون هواپیما حاکم بود و نوعی نگرانی وجود داشت و نمیدانستیم آیا هواپیما میتواند بر زمین بنشیند یا خیر. ناگهان یکی از همراهان امام (ره) آمد و گفت که امام (ره) نماز خود را به جای آوردند و میخواهند با شما صحبت کنند. امام (ره) آمد و با تمام سادگی و بسیار راحت آمد تا به ما اطمینان دهد. در آن لحظات هواپیما در آسمان ایران پرواز میکرد و ایشان آمدند و گفتند: از هیچ چیز نترسید، همه چیز بر وفق مراد پیش میرود؛ چرا که احساس کرد نیاز دارد تا با ما سخن بگوید. اگر رهبر یا فرمانده دیگری در سطح ایشان در جهان بود، هرگز چنین اقدامی نمیکرد.
به یاد دارم زمانی که در فرودگاه پیاده شدیم و وارد سالن تشریفات شدیم که از سوی کمیتههای مردمی و بخشهای دیگر کشور تبدیل به سالن استقبال از امام (ره) شده بود، در آن زمان انقلاب پیروز شده بود و همه شعار میدادند، امام (ره) آرام بود؛ گویی که فکرش متمرکز چیز دیگر و هدف اصلی بود.
مسأله دیگری که هرگز فراموش نمیکنم این بود که هنگامی که در دوران جنگ تحمیلی برای مصاحبه نزد امام (ره) رفتیم، چگونه با فرزندان و خانواده و افراد نزدیک به خود در خانه رفتار میکرد. در مکانی دور از دیگران و یا بالاتر از دیگران نمینشست بلکه بر روی زمین مینشست. مسأله مهم دیگر مستقل بودن امام (ره) است. امام (ره) پس از آن که اطلاعات را به طور کامل جمعآوری میکردند، به تنهایی تصمیمات خود را اتخاذ میکردند. او امامی مستقل به تمام معنی کلمه بود.
خامهیار:
ابتدا درباره آنچه آقای میشل نوفل گفتند، اشاره خواهم کرد و سپس درباره تصمیمات کلیدی در مراحل حساس اتخاذ شده مطالبی خواهم گفت. امام خمینی آرام بودند. در پایان وصیتنامه سیاسی الهی ایشان، ایشان فرمودند که با دلی آرام و قلبی مطمئن میروند؛ این همان صفت غالب در امام (ره) بود. معمولا قسم نمیخوردند، یکبار سوگند یاد کردند و گفتند: به خدا قسم در طول زندگی خود از احدی نترسیدم و از کسی جز خدا نمیترسم؛ حتی در شبی که مرا به تهران و بازداشتگاه میبردند و مرا نیمهشب از خانه بردند، در آن زمان و در میان راه من به کسانی که آمده بودند اطمینان و آرامش میدادم که نترسند و نهراسند.
در 21 بهمن یعنی یک روز پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و این ایستگاه مهمتر بود، زمانی که از سوی ژنرال رحیمی، فرمانده نظامی تهران تصمیم به کودتای نظامی گرفته بودند، مرحوم هاشمی رفسنجانی به همراه یکی از شخصیتهایی که شهید شدند یعنی آیتالله محلاتی، نزد امام (ره) آمد تا امام را قانع کنند که به مکانی امن در پشت مدرسه علوی منتقل شوند تا از خطر شبیخون نظامی احتمالی رژیم در امان باشند. امام نرفت و نتوانستند ایشان را قانع کنند و فرمود: اگر شما میترسید خودتان به آنجا بروید. من از جای خود هرگز تکان نخواهم خورد. این آرامش تا واپسین لحظات عمر ایشان وجود داشت و وصیت خود را نیز با همین عبارت به پایان رساند.
اما در خصوص ایستگاههای دیگر تصمیمگیری سرنوشتساز باید تأکید کنم تمام تصمیماتی که امام (ره) اتخاذ کردند، همگی سخت و نقطه عطف بود و بنده به سرعت به برخی از آنها اشاره میکنم.
تصمیم اول: زمانی که تصمیم گرفتند که از عراق و نجف خارج شوند، با هیچ طرف و کشوری هماهنگی نشده بود اما خودشان تصمیم گرفتند که از عراق خارج شوند و به کویت رفتند اما دولت کویت در آن زمان مانع ورود ایشان شد. سپس مجبور شدند که بگویند: من از پایتختی به پایتخت دیگر میروم تا به وطنم بازگردم. این تصمیمی بزرگ و سرنوشتساز برای بازگشت به وطن و رهبری ملت بود. ایشان قصد ماندن در پاریس و یا کشور دیگری را نداشتند بلکه فرمودند از فرودگاهی به فرودگاه دیگر، یعنی به تمام فرودگاههای دنیا میروم تا این که بتوانم بالاخره به کشورم بازگردم. این تصمیمی سرنوشتساز بود. ایشان میدانست که سرانجام کار به کجا منتهی خواهد شد.
تصمیم مهم دوم، تصمیم بازگشت با همان پرواز بود. حکومت نظامی در کشور برقرار بود و بختیار، نخستوزیر وقت بود. حکومت نظامی بود و فرودگاهها همه بسته شده بودند و بختیار تهدید کرده بود که اجازه فرود به هیچ هواپیمایی نخواهد داد؛ مگر آن که پیش از فرود هواپیما هماهنگی لازم صورت گرفته شده باشد. یعنی برای رسیدن هواپیما به ایران باید با رژیم هماهنگ میشد. دوستان و نزدیکان امام (ره) به ایشان توصیه کردند که سفر خود را به عقب بیاندازد. امام (ره) فرمودند: من در همین زمان و با همین پرواز سفر خواهم کرد. این تصمیم سختی بود و ما نتیجه را دریافتیم. حتی ایشان در پاریس نیز برنامه خود را اعلام کردند که به طور مثال چه زمانی میرسند و کجا مستقر خواهند شد و چه زمانی جلوی دانشگاه تهران توقف خواهند کرد تا قدردان دانشجویان دانشگاه باشند که این انقلاب را با قدرت همراهی کردند.
سپس ایشان به بهشت زهرا (س) رفتند. امام (ره) میدانست که دقیقا چه میخواهد بگوید و آن سخنرانی تاریخی را ایراد کرد و گفت: من به وسیله این مردم تو دهن این دولت میزنم و دولت جدیدی را معرفی میکنم. تصمیم دیگری که گرفتند، حمله به سفارت آمریکا و لانه جاسوسی از سوی دانشجویان و گروگانگیری جاسوسان آمریکایی بود. حمایت از دانشجویان در این تصمیمگیری روشن بود. برخی نسبت به این اقدام نگران بودند؛ چرا که آمریکا قدرت بزرگی بود و چگونه میتوان به او حمله کرد. امام (ره) در آن زمان فرمود: تسخیر لانه جاسوسی، انقلاب دوم است و بزرگتر از انقلاب اول.
ما در آستانه شهادت شهید چمران قرار داریم. شهید چمران درباره این تصمیمات سخن میگوید، تصمیم دفاع و ادامه مدیریت دفاع مقدس. زمانی که شهید چمران در پاوه بود، اگر پیام شبانه امام نبود، کل آن منطقه سقوط میکرد.
تصمیم مهم دیگر که به نظرم مهمتر بود، تصمیم روز 21 بهمن یعنی یک روز پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود؛ زمانی که ژنرال رحیمی، فرمانده حکومت نظامی تهران و ژنرال هایزر نماینده عالی آمریکا تصمیم به بازداشت تمام رهبران و سپس تبعید آنها به خارج از تهران و کشتن برخی از آنها گرفتند تا همانگونه که پس از انقلاب مصدق کردند، رژیم را دوباره سرکار بیاورند و شاه را بازگردانند.
این تصمیم قطعی بود و همه نگران جان امام (ره) بودند و به ایشان توصیه کردند که از مدرسه علوی بیرون برود. امام (ره) آن بیانیه مشهور کوتاه را صادر فرمودند و گفتند: همه مردم در خیابانها بمانند. لذا عموم مردم در خیابانها ماندند و مانع حرکت تانکها شدند و کودتا را ناکام گذاشتند. این سخت ترین تصمیم ایشان بود.
17 هزار عملیات ترور در دورههای مختلف انجام شد و رهبر معظم انقلاب میگفتند: همه ما در شرایط سخت و بحرانها به امام (ره) پناه میآوردیم و از قدرت و عزم و آرامش امام (ره) الهام میگرفتیم. امام (ره) تنها فردی بود که به همه اطمینان و آرامش میداد.
تصمیم آخر که مادر همه تصمیمها به شمار میرود و ما شاهد نتایج دیگر آن نیز بودیم، تصمیم دردناکی بود که ایشان فرمودند من هر آن چه که دارم و آبرویم را با خداوند عزوجل معامله میکنم که همان قطعنامه 598 سازمان ملل متحد درباره آتشبس و توقف جنگ بود و امام (ره) آن را به مثابه نوشیدن جام زهر توصیف کردند. حوادثی پس از این تصمیم رخ داد، مانند حمله صدام به کویت و حوادث سیاسی که منطقه شاهد آن بود و تاکنون ما شاهد آن در محور مقاومت و در این جبهه متکامل هستیم و حال در مییابیم که این تصمیم چه معنا و نتایجی را به دنبال داشت.
میشل نوفل:
وقتی به اوضاع ایران و اوضاع انقلاب در ایران و نیز به ملت ایران نظری افکنیم، خواهیم دید که ملت ایران پتانسیل بالایی دارد. انقلابی که ملت ایجاد کرد و جنگی که با آن روبه رو شد و انتظار میرفت که این جنگ این پتانسیل را از بین ببرد تا این پتانسیل اوضاع را در منطقه به هم نریزد اما ملت ایران به لطف جانفشانیهایش توانست از تمام این مسائل عبور کند. با در نظر گرفتن رهبری امام (ره) و دریافت او از شرایط و اوضاع، میبینیم که ارتباط عمیقی با ملت داشتند. شبکهها و زیرساختهایی وجود داشت که با نمایندگان امام (ره) در ارتباط بود و پتانسیل بزرگی وجود داشت که همان پتانسیل و انرژی ملت ایران بود. به طور مثال زمانی که عملیات تسخیر سفارت آمریکا انجام شد. این همان نقطه تفاوت است که بفهمیم ایران به عنوان قطب منطقه چه رفتار متفاوتی دارد، یعنی چرا ایران قطب منطقه به شمار میرود و رفتارش متفاوت است.
زمانی که ما رهبری بزرگ داشته باشیم، رهبری که تلاش میکند تا از سلطه خارج شود و مستقل شود، از صفات این گونه رهبری این است که تصمیمهای سخت و سرنوشتسازی را اتخاذ کند و خود را به خطر اندازد و حتی ممکن است بعضی اوقات هزینه این ریسک کردن بسیار سنگین هم باشد. شما میآیی و جمهوری اسلامی را در جامعه جهانی و منطقهای اعلام می کنی، در حالی که زیرساخت لازم برای پذیرش این عملیات را نداری؛ امری بسیار سخت است. امام (ره) ممنوعیتها را شکست؛ در زمانی که سیاستمداران در منطقه با روسها به خاطر مقابله با آمریکا همپیمان شده بودند، امام (ره) میآید و میگوید: نه اتحاد شوروی و نه آمریکا. لذا این امر شکستن هر آن چیزی بود که در آن زمان حاکمیت داشت و از نظر سیاسی هزینه سنگینی داشت.
خامهیار:
به یک نکته بسیار مهم اشاره میکنم و آن این که امام (ره) با شدت و قدرت تمام در برابر انحلال ارتش ایران ایستادند. ارتش ایران آن زمان برای مدت طولانی در برابر ملت ایران و بر ضد آنها ایستاده بودند و بسیاری از فرزندان این ملت را کشته بودند. تمام احزاب کمونیستی و غیرکمونیستی همگی خواستار انحلال ارتش بودند؛ همانگونه که آمریکا در عراق انجام داد. تنها امام (ره) و با نگاه عمیق و رفتار سیاسی خود در برابر این شعار ایستاد و سپس برای تحول ارتش تلاش کرد و توانست پس از ماهها در برابر تجاوز رژیم همسایهاش که با حمایت آمریکا صورت بگیرد، بایستد. این امر ناشی از اندیشه ژرف سیاسی امام (ره) و نتیجه باور ایشان به نظریه ولایت فقیه میباشد. اساس این نظریه عدم جدایی دین از سیاست است و نکته دوم و مهمتر، مشارکت قانونی حاکم و نظام است و این همان اتفاقی است که در انتخابات روز اربعین رخ داد و امام (ره) بر اسلامی بودن جمهوری تأکید داشتند. همه به او سفارش کردند که دولت اسلامی یا حکومت اسلامی و دیگران نیز جمهوری دموکراتیک را نامگذاری کرده بودند. امام (ره) فرمود: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد.
میشل نوفل:
میخواهم روی مسأله فلسطین تأکید کنم و این که چگونه امام (ره) همیشه فلسطین را مد نظر خود داشت و چگونه سیاست رویارویی با رژیم صهیونیستی و صهیونیستها را اتخاذ کرد؛ به این اعتبار که محور اصلی در سیاست ایران و هویت ایران در منطقه به شمار میرود.
خامهیار:
مسأله فلسطین، محور اصلی نزد امام خمینی (ره) به شمار میرفت و یک راهبرد استراژیک برای ایشان است. من بارها گفتهام و هماکنون نیز در این برنامه میگویم، امام (ره) در سخنان مشهور خود پیش از پانزدهم خرداد، و پیش از آن که در همان روز بازداشت شوند، سخنانش بر ضد استبداد و دیکتاتوری شاه بود و در آن سخنرانی تاریخی 18 بار نام اسرائیل و پانزده بار نام شاه را برد. امام (ره) تمام مشکلات را ناشی از وجود اسرائیل میدانست و این که ارتباطی میان استبداد و استعمار وجود دارد و نمیتوان این ارتباط را از یکدیگر جدا کرد. ایشان اشغال مناطق و کشورهای اسلامی را توسط اسرائیل، پروژه توسعهطلبانه و سلطهگرانه و استعماری میدانست و به شدت با آن به مبارزه برخواست.
انتهای پیام