توافق منطقه ای بین ایران و کشورهای عربی به جای احیای برجام
یک توافق منطقه ای بین ایران با کشورهای عربی خلیج فارس پیشنهادی است که «علی واعظ» و «ولی نصر» ارایه کرده و معتقدند می تواند بسیار بهتر از احیای برجام، منافع طرف های دخیل از جمله ایران را تامین کند.
«علی واعظ»* و «ولی نصر»* با نگارش مقاله ای مشترک در وبگاه "فارن افرز" آمریکا، پیشنهادی جایگزین به جای احیای برجام ارایه کرده اند که در قالب آن هم دغدغه های کشورهای غربی و برخی کشورهای منطقه درباره توسعه برنامه هسته ای ایران رفع می شود و هم ایران می تواند مزایای اقتصادی پایدارتری به نسبت یک توافق محدود با غرب و یا احیای برجام به دست آورد.
به گزارش عصرایران، در این مقاله آمده است:
اگر ایالات متحده و اروپا نمیخواهند ایران به یک کشور دارای سلاح هستهای تبدیل شود، و اگر نمیخواهند به ایران حمله کنند و جنگی را برای عقب انداختن برنامه هسته ای ایران به راه اندازند، به یک رویکرد دیپلماتیک جدید نیاز دارند.
خوشبختانه، رویدادهای اخیر در خاورمیانه فرصتی برای آن ایجاد کرده است. توافق ایران و آمریکا ممکن است امکانپذیر نباشد، اما از آنجایی که پادشاهیهای عرب خلیج فارس در ماه های گذشته به دنبال ایجاد روابط بهتری با تهران هستند، آنچه زمانی غیرممکن بود - توافقی منطقهای که همزمان با مداخله ایران در شبه جزیره عربستان و برنامه هستهای آن مقابله میکند - اکنون کاملا قابل تصور است.
برخلاف برجام، این نوع معامله با استقبال کشورهای نزدیک ایران مواجه می شود و آن را بسیار پایدارتر می کند. این توافق به ایران آرامش اقتصادی معنادارتر و پایدارتری می دهد و می تواند به طور دائم، نه به طور موقت، برنامه هسته ای ایران را مهار کند و ممکن است حمایت تهران از شبه نظامیان مشکل ساز در منطقه را کاهش دهد. با انجام این کار، چنین توافقی می تواند ثبات بیشتری را برای بخشی از جهان که به شدت به آن نیاز دارد، به ارمغان بیاورد.
غرب در دیپلماسی هستهای خود با ایران، توافقات محدودی را دنبال کرده است. به عنوان مثال، بسیاری از مفاد برجام به مرور زمان حذف میشوند و این توافق عمدا مشکلات منطقهای از جمله تامین مالی ایران برای گروههای مسلح را نادیده میگیرد، زیرا سیاستگزاران غربی در زمان انعقاد توافق برجام معتقد بودند که نمیتوانند به توافق هستهای دست یابند و به تنشهای دیگر همزمان رسیدگی کنند. آنها تصمیم گرفتند که بهتر است ابتدا بر روی توقف برنامه هسته ای ایران تمرکز کنند و سپس در آینده می توانند به مسایل دیگر بپردازند.
اما این رویکرد محدود دیگر قابل اجرا نیست. برنامه هسته ای ایران بسیار پیشرفته تر از آن شده که صرفا به محدودیت های موقت و اقدامات شفاف برای کاهش نگرانی های غرب و اسرائیل بسنده شود.
ایالات متحده همچنین نشان داده است که نمی تواند به قول خود پایبند باشد، و این امر باعث می شود که غرب نتواند منافع اقتصادی موثر و پایداری را که ایران به دنبال آن است، ارایه دهد. اروپاییها نیز به نوبه خود ثابت کردهاند که نمیتوانند بدون موافقت آمریکا به وعدههای اقتصادی خود به ایران عمل کنند و شکست برجام نشان داد که یک توافق هسته ای موفق ممکن است در واقع مستلزم کاهش تنش ایران با همسایگان خود باشد.
زمانی که برجام در سال 2015 نهایی شد، عربستان سعودی و امارات متحده عربی این توافق را به عنوان یک چک سفید تلقی کردند که به ایران اجازه می دهد دخالت خود را در امور کشورهای عربی عمیق تر کرده و برنامه موشک های بالستیک خود را بیشتر گسترش دهد. در نتیجه، آنها ترامپ را ترغیب کردند که از این توافق صرف نظر کند و ترامپ نیز به اشتباه چنین خواسته ای را پذیرفت.
سالها بعد، این کشورها دریافتهاند که قتل این معامله اشتباه بزرگی بوده است. پایان برجام، ایران را تهاجمیتر کرد و فعالیتهای هستهای ایران را به فهرست نگرانیهایشان اضافه کرد. اما اگرچه کشورهای خلیج فارس نمی توانند توافق هسته ای را احیا کنند، اما نگرانی آنها در مورد ایران، به طور متناقضی، یک توافق بزرگتر و منطقه ای را به یک احتمال واقعی تبدیل کرده است. دلیل آن این است که در تلاش برای محدود کردن حملات ایران به سرزمینهای خود، کشورهای خلیج فارس به شیوههایی با ایران رفتار کرده اند که از اوایل دهه 2000 سابقه ای نداشته است.
در آگوست گذشته، کویت و امارات متحده عربی روابط دیپلماتیک کامل با ایران را احیا کردند و در ماه مارس، ایران و عربستان سعودی پس از هفت سال جدایی در توافقی با میانجیگری چین، روابط خود را عادی کردند. این توافقات بدین معناست که اکنون برای قدرتمندترین کشورهای خاورمیانه (به استثنای اسرائیل) امکان آغاز گفت و گوی منطقه ای با ایران وجود دارد، گفت وگویی که هدف آن دستیابی به آنچه همه شرکت کنندگان بالقوه ادعا می کنند می خواهند: افزایش امنیت، گسترش تجارت و ایجاد منطقه عاری از سلاح هسته ای در خلیج فارس.
شرط لازم برای دستیابی به این هدف، تضمینهایی از سوی ایران در مورد پیشبینی قدرت منطقهایاش است، مانند تعهد به عدم حمایت مالی یا نظامی بازیگران غیردولتی در شبه جزیره عربستان.
در مقابل، این کشورها خودشان متعهد می شوند که از گروه هایی که ایران را بی ثبات می کنند حمایت نکنند. این رویکرد همچنین مستلزم موافقت تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس با کنترل های سختگیرانه توسعه هسته ای از جمله ایران است.
برای مثال، این کشورها میتوانند برای همیشه غنیسازی اورانیوم بالای5 درصد را کنار بگذارند، برای همیشه از بازفرآوری پلوتونیوم دست بکشند و پروتکل الحاقی به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای را تصویب کنند - که به بازرسان سازمان ملل دسترسی غیرقابل برگشت و افزایشیافته به همه سایتهای اعلامشده و مشکوک هستهای را فراهم میکند.
برای برآورده ساختن این الزامات، ایران میتواند ذخایر 20 و 60 درصد غنی شده اورانیوم موجود خود را به زیر 5 درصد ترکیب کند یا آنها را به خارج ارسال کند. همه طرف ها همچنین میتوانند با بازرسیها و سرمایهگذاریهای مشترک در سوخت هستهای و همچنین در ایمنی و امنیت هستهای موافقت کنند، همانطور که آرژانتین و برزیل در سال 1981 انجام دادند.
این توافقات هسته ای هزینه کمی برای همسایگان عرب ایران به همراه خواهد داشت، زیرا هیچ یک از آنها - با وجود جاه طلبی های هسته ای عربستان سعودی - در حال حاضر دارای یک برنامه چرخه سوخت هسته ای بومی نیستند که باید آن را کنار بگذارند. اما هزینه های قابل تحملی نیز برای ایران به همراه خواهد داشت.
برخلاف برجام، این توافق گسترده به ایران اجازه میدهد با محدودیتهای بلندمدت برنامه هستهای خود موافقت کند، بدون اینکه زیرساختهای خود را از بین ببرد یا با این کشور بهعنوان استثنایی خارج از قاعده در میان سایر کشورهای عضو معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، که برنامههای هستهای آنها مشمول محدودیت های موقتی نیستند، رفتار شود. همچنین خطر حمله ایالات متحده و اسرائیل بر سر برنامه هستهای ایران را خنثی میکند، چیزی که کشورهای عربی خلیجفارس نیز میخواهند از آن اجتناب کنند - با نگرانی از اینکه آسیب های چنین جنگی دامن آنها را نیز خواهد گرفت.
در واقع، ایالات متحده و متحدان اروپاییاش میتوانند - و باید - فعالانه از چنین توافقی حمایت کنند. آنها باید توافق تجارت آزاد ایران و خلیج فارس را از تحریم ها مستثنی کنند و یک مسیر قدرتمند برای رشد اقتصادی میان همه طرف های توافق ایجاد کنند.
شورای امنیت سازمان ملل میتواند این توافق را بهعنوان جانشین برجام تایید کند و پیامدهای تنبیهی را برای نقض آن تعیین کند، که میتواند شامل اجازه دادن به شرکتها برای شکایت از کشورهایی باشد که طبق کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد شناسایی و اجرای آرای داوری خارجی، این توافق را نقض میکنند.
اگر واشنگتن پس از موافقت با معافیت توافق تجاری ایران و خلیج فارس، تحریم هایی را علیه آن اعمال کند، یکی از این کشورها می تواند ایالات متحده باشد. تثبیت توافق هستهای در چارچوب منطقهای همچنین اعمال مجدد تحریمها را برای ایالات متحده دشوارتر میکند، زیرا برخلاف سال 2018، واشنگتن در صورت تلاش برای کنارهگیری با مقاومت دوستان عرب خلیج فارس خود مواجه خواهد شد. پس برای ایران، این توافق ممکن است از طول عمر تضمین شده ای برخوردار باشد که برجام هرگز ارائه نکرده است و یکی از کاستی های کلیدی آن توافق را اصلاح می کند.
محلی و جهانی
یک توافق منطقهای وسیع با مخالفت شاهینها در ایالات متحده و اروپا مواجه خواهد شد، که ممکن است آن را پس از ناآرامی های اخیر در ایران، به عنوان راه نجاتی برای رژیم ایران ببینند. با این حال شایان ذکر است که روابط صمیمانه با همسایگان ایران (و غرب) مانع از فروپاشی رژیم شاه در سال 1979 نشد. همچنین این توافق منطقه ای راه حلی جادویی نخواهد بود که تمام تنش های اصلی منطقه را حل کند. به هر حال، بسیاری از کشورهای اروپایی، اقتصاد خود را با روسیه ادغام کردند و هیچ کاری برای جلوگیری از حمله مسکو به اوکراین انجام ندادند.
با این حال، اگرچه روابط اقتصادی قویتر نمیتواند ثبات منطقه را تضمین کند، اما آسیب رساندن به همسایگانش را برای تهران پرهزینه میکند. با افزایش وابستگی متقابل اقتصادی با ایران، کشورهای ثروتمند عربی خلیج فارس، اهرم های بیشتری در برابر تهران به دست خواهند آورد و سیاست های تهاجمی را از بین می برند. ایران نیز به نوبه خود فرصت بازسازی اقتصاد خود را خواهد داشت. این مزایا توضیح می دهد که چرا، زمانی که ما چنین توافقی را در گفتگو با سیاست گذاران در عمان، قطر، عربستان سعودی و حتی ایران پیشنهاد کردیم، بازخورد مثبت دریافت کردیم. مقامات کشورهای حاشیه خلیج فارس نشان دادند که در صورت حمایت ایالات متحده از چنین توافقی استقبال خواهند کرد.
برای واشنگتن و متحدانش، یک توافق منطقه ای گسترده مزایای دیگری نیز خواهد داشت. این توافق هم به عنوان مدیریت بحران عمل میکند، هم به سرپوش گذاشتن بر توسعه بیشتر هستهای ایران کمک میکند و هم محدودیتهای دائمی و اقدامات شفافسازی را در برنامه هستهای تهران ایجاد میکند و از رقابت میان همسایگان ایران برای همخوانی با فناوری چرخه سوخت هستهای تهران جلوگیری میکند.
به عبارت دیگر، این توافق، توافقی به مراتب بادوام تر و قدرتمندتر از برجام خواهد بود. و اگر این توافق تنشها را بین ایران و همسایگانش کاهش دهد، به ایالات متحده این امکان را میدهد که بیشتر بر نگرانیهای سیاسی مهمی مانند تغییرات آبوهوایی و رقابت با قدرتهای بزرگ تمرکز کند.
مهم تر از همه - و برخلاف یک برجام احیا شده - این توافق در واقع می تواند اتفاق بیفتد. با وجودی که انجام چنین توافقی بلندپروازانه به نظر می رسد، اما جهان اگر بخواهد ثبات پایدار در خاورمیانه ایجاد کند، به ترتیباتی نیاز دارد که مسائل هسته ای و منطقه ای را با هم ادغام کند، گاهی اوقات داشتن بهترین راه برای حل یک معضل پیچیده، بزرگتر کردن آن است.
*«علی واعظ» استادیار دانشکده خدمات خارجی دانشگاه جورج تاون و مدیر پروژه ایران در گروه بین المللی بحران است.
*«ولی نصر» استاد مطالعات خاورمیانه و امور بین الملل در دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز است. او از سال 2009 تا 2011 به عنوان مشاور ارشد نماینده ویژه ایالات متحده در امور افغانستان و پاکستان خدمت کرده است.
تماشاخانه