سرپل منافقین در پاریس چرا برای موسوی بیانیه نوشته است؟ / پشت پرده همکاری موساد با مشاور فتنهگران در پروژه بولتن سیاه + تصاویر
پروژه بولتن سیاه آخرین اقدام مشترک سرویسهای اطلاعاتی دشمن با عناصر متواری از کشور و نیز پیاده نظام داخلی آن است که سعی دارد انتقام شکست و بی حیثیتی در منطقه را از شهدای مقاومت بگیرد.
سرویس سیاست مشرق - «جنبش سبز مدام در حال تغییر است، این جنبش نامعین است، از شکلی به شکل دیگر درمیآید باید دقت کنیم که این جنبش گاهی بیشتر وضوح دارد، گاهی کمتر و گاهی هم اصلاً واضح نیست تا زمانی که ما درصحنه باشیم اجازه نمیدهیم جنبش بخوابد» این جمله را یکی از سمپاتهای فراری فتنه پس از مضحکه به خیابان آوردن اسب تروآ در روز 25 بهمن سال 89 در بر زبان رانده بود!
آن روزها شاخهای از اتاق فکر فتنه دریکی از کشورهای جنوب شرق آسیا ادعا کرده بود که میتوان از تحولات پیشآمده در مصر، الجزایر و نیز سوریه استفاده کرده و دوباره اغتشاش به راه انداخت. در این طرح عجیب طی دستورالعملی از عناصر میدانی و سفید مانده فتنه خواستهشده بود در روز 25 بهمن به خیابان آمده و با دادن شعارهای ساختارشکن مردم را دور خود جمع کنند. ابراهیم نبوی در سایت روز آنلاین نام این پروژه را «اسب تراوا» گذاشته بود! اما برخلاف تحلیل سبزها، در روز 25 بهمنماه هیچکس به خیابان نیامده و هواداران فتنه حتی نتوانستند یک دورهمی خیابانی دریکی از میادین تهران ایجاد کنند.
دو ماه پس از شکست مفتضحانه پروژه اسب تروآ در تهران حادثهای مهم روی میدهد. شورای هماهنگی راه سبز امید (شاخه سیاسی و عملیاتی فتنهگران مستقر در پاریس) یک بیانیه پرحاشیه منتشر کرده و اعلام میکند که حامی اقدامات تروریستهای معارض در سوریه خواهد بود.
در آن اطلاعیه سیاسی مشاوران موسوی اعلام کرده بودند که از «حسین هرموش» سرهنگ خیانتکار سوری در گروهک ارتش آزادیبخش سوریه حمایت خواهند کرد. انتشار این بیانیه عجیب در حمایت از تروریسم آنهم پس از افتضاح خیابانی جذب هوادار و ناکامی در ایجاد آشوب در خیابان معنای ویژهای داشت.
یکی از همکاران شبکه فتنهگران در وبسایت خودنویس فاش کرد که نقشه ایجاد اغتشاش در برخی شهرها باهدف دادن سیگنال به آمریکاییها صورت گرفته و روی آن ساعتها کارشده بود اما وقتی مردم با ما همراهی نکردند فهمیدیم به ته خط رسیدهایم، ازاینرو بیانیه دوم این بار در پاریس به نگارش درآمده و در آن قیدشده بود که جنبش سبز (فتنه) حاضر به همکاری با تروریستها در منطقه است، بهشرط آنکه دولت اوباما آنها را در آینده بهعنوان دولت انتقالی در ایران به رسمیت بشناسد.
نکته جالبتوجه آنکه بیانیه دوم بدون هماهنگی با سایر اعضای اتاق فتنه بهصورت مستقیم توسط یکی از مشاوران موسوی نگارش و رد اختیار رسانههای ضدانقلاب قرارگرفته بود؛ نگارش این اطلاعیه به معنای آن بود که اتاق فکر فتنه در هماهنگی با آمریکاییها، رژیم صهیونیستی و برخی دولتهای مرتجع عربی قرارگرفته تا منطقه را برای تحولات سخت آماده کند. تفسیر چپهای ستادی متواری از کشور آن بود کهموج خیزشها در منطقه به ایران رسیده و میتوان با کمک ناتو بار دیگر جنبش سبز (فتنه) را بلند کرد.
از عجایب آن بود که اغتشاشگران و قانونشکنانی که با رمز «رأی من کجاست» توانسته بود خود را اجتماعی کند؛ حالا در بزنگاه منطقه آن روی خودش را نشان داده و بهصورت عریان تقاضا داشت با افزایش فشار داخلی (آشوب سازی) و خارجی (تحریم و دخالت تروریستی) مردم را تحتفشار سنگین قرار دهد و ایران را سوریهای کند.
حلقه اتصال منافقین در خیابان فاطمی!
روایت است که دو ستاد موسوی نقش اساسی را در سازماندهی فتنه بر عهده داشته است، یک ستاد رد خیابان فاطمی و دیگری در قیطریه! اولی نقش سازماندهی خیابانی را عناصر فعال را بر عهده داشته و دومی نقش لجستیک و هماهنگی را ایفا میکرد؛ اما حلقه اتصال این دو ستاد باهم بر عهده یک فرد بهشدت تشکیلاتی بود تا پیشازاین نامش خیلی هم رسانهای نشده بود! درحالیکه اصلاحطلبان تمایل داشتند فردی چون تاجزاده یا میردامادی نقش کلیدی در ستاد موسوی را بازی کند، ناگهان نخستوزیر سابق از اردشیر امیر ارجمند خواست تا ستادها را فرماندهی کند. امیر ارجمند هم با زیرکی خاص قربان بهزادیان نژاد را رئیس ستاد کرده تا در پشتصحنه بازی را هدایت کند؛ اما اردشیر امیر ارجمند چه کسی بود و چرا موسوی او را مرد سایه خود در ستادهایش قرار داده تا حدی که اصلاحطلبان نیز از او دلگیر شده و ب صورت مجزا برای خود ستاد تبلیغاتی بزنند؟
اردشیر امیر ارجمند با شمایل یک چهره مذهبی، حقوق خوانده و استاد دانشگاه وارد ستاد موسوی میشود. او در اولین قدم ترتیب یک جلسه انتخاباتی برای موسوی دریکی از محلههای جنوب شهر تهران در مسجد نازیآباد را داده تا موسوی را فردی انقلابی و یک خط امامی تمام عیار نشان دهد. امیر ارجمند حتی قرار ملاقات دانشجویان رادیکال دفتر تحکیم وحدت با موسوی را به هم زده و اعلام میکند تندروها راهی به ستادهای موسوی نخواهند داشت. او در حالی در ظاهر سعی داشت چهره انقلابی از موسوی بسازد که در پشت پرده جلسات پنهانی با اعضای گروهک نهضت آزادی و نیز گروهک جنبش مسلمانان مبارز حبیبالله پیمان و نیز اعضای گروهک آمریکایی ملی - مذهبی (عزتالله سحابی) برگزار کرده و با آنها مشورت میکرد.
امیر ارجمند معتقد بود که در آینده باید در درون نظام یارگیری کرده و آنها را با بیرون نظام هماهنگ کرد، تشکیل ستادهای جعلی چون رزمندگان و جانبازان حامی موسوی ازجمله این دست فریبکاریهایی بود که محصول کار امیرارجمند بوده است.
اما تز یارگیری از درون محصول خلاقانه امیرارجمند محسوب نمیشد! او این مدل کار تشکیلاتی را از منافقین آموخته و آن را ساختهوپرداخته کرده بود، از صبح پیروزی انقلاب اسلامی با دستور تشکیلات برخی نیروهای منافقین با نقش بازی کردن و انقلابی جا زدن خود وارد برخی سازمانها، نهادها و وزارتخانههای حساس شدند. عباس زریباف ازجمله افرادی است که به همین شیوه وارد نهادهای انقلابی شده و توسط چپهای سازمان مجاهدین انقلاب سفیدسازی شد؛ بعدها زریباف در عملیات مرصاد به درک واصل شد.
وبسایت ضدانقلاب گویا نیوز در یک افشاگری درباره ماهیت اردشیر امیرارجمند او را یک جاسوس متبحر خوانده است که از درون سازمان منافقین رشد کرده و قرار بود با موسوی وارد دولت شده و راه کلاهی را ادامه دهد!
حضور مشاور ارشد موسوی در کارگاه براندازی در لندن
شاهمهره فتنه چه کسی است؟
اردشیر امیر ارجمند متولد 1336 تهران است؛ او در یک خانواده اشرافی و متمایل به خاندان پهلوی متولدشده است. امیرارجمند دیپلم ریاضی خود را در سال 1354 در دبیرستان کیهان تهران گرفت. در سال 1358 و پس از تعطیلی دانشگاهها به مناسبت انقلاب فرهنگی، به دو دانشگاه یکی در آمریکا و دیگری در فرانسه درخواست ادامه تحصیل داده اما درنهایت اقامت در فرانسه را ترجیح داد.
اردشیر امیرارجمند در سال 1360 کارشناسی ارشد حقوق بینالملل را از دانشگاه استراسبورگ گرفته است. در پایاننامه کارشناسی ارشد خود موضوع «مصادره و ملی شدن اموال افراد» و قوانین و ضوابط رایج دنیا درباره ملی شدن اموال افراد را موردبررسی قرار داده است.
جالبتوجه آنکه سالهای بعد نیز در این دانشگاه مانده و با هزینه معاونت حقوقی دفتر نخستوزیری (میرحسین موسوی) در سال 1369 دکترای دولتی حقوق بینالملل را اخذ کرد. پایاننامه دکترای او درباره «مقررات مخاصمات مسلحانه در دریا در زمان صلح و جنگ» بوده است.
اردشیر امیرارجمند، پس از پایان دفاع مقدس به کشور بازگشت تا بهعنوان عضو هیئتعلمی در این دانشگاه مشغول به تدریس شود. این در حالی بود که نه سوابق خانوادگی وی، نه مطالعات دوران نوجوانی و جوانیاش، امکان آشنایی او با فرهنگ اسلامی را فراهم نکرده بود. او کاملاً در فضائی متأثر از غرب بالیده و تحصیل کرده و سپس بهعنوان استاد به یکی از معتبرترین دانشگاههای کشور راه یافته بود.
امیر ارجمند علاوه بر تدریس رسمی در دانشگاه، بهطور غیررسمی در دورههای آموزشی سازمانهای دولتی و غیردولتی به تدریس مباحث مربوط به حقوق بشر میپرداخت.
امیر ارجمند با همکاری یونسکو، در دانشگاه شهید بهشتی کرسی و گروه حقوق بشر و نیز انجمن حقوق بشر ایران را ایجاد کرده و خود مسئولیت آن را بر عهده گرفت.
امیرارجمند در دوره حضور در ایران در سمت مشاور دفتر خدمات حقوقی بینالمللی نهاد ریاست جمهوری و عضو مجموعههایی چون انجمن حقوق بینالملل لندن، انجمن ایرانی حقوق بشر، انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری، جمعیت توسعه علمی ایران، کمیته ملی اخلاق زیستی، انجمن ایرانی دوستان سازمان ملل متحد، انجمن ایرانی حقوق جزا، انجمن ایرانی حقوق بینالملل، شورای علمی مرکز پژوهش و اطلاعرسانی ریاست جمهوری (قبل از دولت نهم)، کمیسیون پژوهش و آموزش هیئت نظارت بر اجرای قانون اساسی (دوره خاتمی)، انجمن ایرانی جرمشناسی، هیئتعلمی دانشگاه تهران و هیئتعلمی مجتمع آموزشی قم نیز بود.
امیرارجمند در تهیه و تدوین چندین طرح و لایحه درباره «حقوق شهروندی»، «اسرار دولتی»، «حریم خصوصی»، «رسانههای همگانی»، «سازمانهای غیردولتی»، «شوراها»، «حقوق متهمین و محکومین» و... در دوره اصلاحات نقش ویژه داشته است.
امیر ارجمند با اتکا به ریاست کرسی حقوق بشر دانشگاه شهید بهشتی، در مراکز علمی و حقوق بشری جهان به نمایندگی از ایران حضور مییافت و بدیهی بود او در این مجامع بهجای اتخاذ مواضع منصفانه بر پایه حقوق بشر اسلامی، از منظری که تحقیرکننده جامعه حقوقی کشورمان باشد، سخن میگفت.
اردیبهشت 87 (یک سال قبل از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری) امیر ارجمند در همایشی به دعوت مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضرشده و میگوید:
آنچه در کشور باعث لطمه به مشروعیت جامعه میشود فاصلهای است که بین ارزشهای مورد حمایت حکومت بهعنوان ارزشهای اخلاقی و ارزشهایی که ضامن امنیت و تمامیت ارضی کشور و وجدان جمعی هست، افتاده است! [1]
جلسات محفلی امیرارجمند در پاریس با فتنهگران به ابتکار ابوالحسن بنیصدر
ورود امیر ارجمند به صحنه انتخابات 88
با ورود میرحسین موسوی به صحنه انتخابات، اردشیر امیر ارجمند، به یاری او شتافت و بهعنوان مشاور ارشد و رئیس کمیته حقوقی ستاد موسوی و سر حلقه ستادها به یکدیگر مشغول به کار میشود. گفتهشده است که رابطه امیرارجمند و موسوی بهپیش از انقلاب بازگشته و این دو اعتماد کامل به یکدیگر داشتهاند، روایتشده است که این دو در جلسات مرتبط با احزاب چپ مارکسیستی و التقاطی باهم پیوند خوردهاند. موسوی به امیرارجمند قول داده بود که پس از پیروزی در انتخابات وزارت حقوق بشر تشکیل داده و او را وزیر آن کند.
امیرارجمند پس از حضور در ستاد موسوی کمیته جعلی صیانت از آراء را تشکیل داد. از ابتدا جرقه تشکیل این کمیته توسط هاشمی رفسنجانی زده شد و او در یک سخنرانی ادعا کرد که ممکن است در انتخابات تقلب شود، دو ماه پسازاین سخنان کمیته صیانت از آراء توسط موسوی لاری و محتشمی پور تحت هدایت امیرارجمند تشکیل شد. کرباسچی در وصف این کمیته گفته بود که این تشکیلات جعلی نقش مزاحم را برای نظام دارد!
آنچه درباره امیرارجمند ناگفته مانده نقش او در هدایت ذهنی موسوی در توهم پیروزی در انتخابات است! امیرارجمند به موسوی القاء کرده بود که میتواند با تلقین پیروزی در انتخابات هوادارانش را بسیج خیابانی کرده و با فشار بهنظام انتخابات را دچار چالش کند. با این ترفند موسوی یک ساعت قبل از پایان رأیگیری در ستاد خیابان فاطمی خود را برنده قطعی انتخابات خواند، هدف آن بود با این کار نظام در کار انجام شده قرار بگیرد.
امیر ارجمند، پس از درخواست شورای نگهبان برای ارائه اسناد تخلف انتخاباتی حتی نتوانست یک برگ دفاعیه حقوقی ارائه بدهد. در دیدار نمایندگان ستادهای انتخاباتی با رهبر انقلاب نماینده ستاد موسوی رسماً اعلام کرد که تقلب در انتخابات نشده و افرادی چون خاتمی نیز بعدها ماجرای تقلب را کذب دانستند. در اسناد باقیمانده از ماجرای فتنه 88 حسن رسولی رئیس ستادهای استانی موسوی اعتراف کرده است که 30 سال در نظام او مسئول برگزاری انتخابات بوده و حتی یک رأی را نیز نمیتوان جا به جا کرد، رسولی در پاسخ به این سؤال که چرا او موسوی را قانع نکرده است، جواب درخوری نداشته است.
تاکتیکهای آشوب فتنهگران به شیوه منافقین!
پیوند چریک حقوق بشری با جریان نفاق چگونه است؟
به اعتقاد پژوهشگران تاریخ معاصر به خیابان آوردن اوباش در 30 خرداد برای امیرارجمند حیثیتی بوده و با وجود مخالفت بعضی از اعضای مجمع روحانیون مبارز در انتخاب این روز برای آشوب او از خاتمی و موسوی خوئینی امضا گرفته و بیانیه را نگارش کرده و روی وبلاگها و اکانتهای سازماندهی شده در شبکههای اجتماعی و نیز رسانههای فارسیزبان خارج از کشور قرار داده است. از نگاه منافقین بازتولید ماجرای 30 خرداد 28 سال پسازآن میتوانست عرض اندام مهمی محسوب شود!
امیر ارجمند از دهه 60 با جریان نفاق ارتباط برقرار کرده بوده است. مادر وی افسر محرم زاده هوادار منافقین بوده و منصور امیر ارجمند برادر بزرگ اردشیر از منافقین فعال در بخش اطلاعات شهر استراسبورگ فرانسه است.
منزل منصور برادر بزرگ اردشیر در زمان ورود منافقین به فاز نظامی محل اختفای تعدادی از سران این گروهک بوده است. منصور پس از ماجرای خونین و کشتار کودکان به دست عوامل منافقین در تهران به فرانسه متواری و در شهر استراسبورگ مقیم شده است.
جالب آنکه اعضای خانواده امیر ارجمند پس از انقلاب همواره قیافه برانداز به خود میگرفتند و حتی مدل لباس پوشیدنشان نیز شبیه چریکها بوده است، اردشیر نیز در اوایل ورود به دانشگاه اورکت آمریکایی به شیوه دانشجویان چپ پوشیده اما پس از مدتی در جهت عادی شدن و سفیدسازی تغییر پوشش داده است!
بر اساس گزارشهای کارشناسی شده مادر اردشیر، «افسر محرم زاده» بهظاهر عضو گروهک منافقین بوده و در سالهای اخیر در فرانسه علاوه بر همکاری با نفاق حتی با سلطنتطلبان نیز مراوده داشته است. این همکاریها فرضیه دستآموز بودن چریکهای این سازمان را تقویت میکند. میدانیم که رژیم پهلوی، خود با مدیریت ساواک، پروژه ساخت اپوزسیون مصنوعی را در دستور کار داشت. بسیاری از عناصر بهظاهر چریکی و چپ و مخالف رژیم پهلوی دستپروردههای خود ساواک بودند.
از سوی دیگر، خواهر بزرگ اردشیر، نازی امیر ارجمند کارمند حزب رستاخیز و لیلی امیر ارجمند از بستگان نزدیک وی، منشی فرح پهلوی بوده است که این مسئله نفوذی بودن این خانواده در گروههای چپ بهویژه منافقین را تقویت میکند.
نام خانوادگی لیلی امیر ارجمند، جهانآرا است. لیلی، در دوره تحصیلات دانشجویی با فرح پهلوی، دوست بود. او ظاهراً با ارتداد از اسلام کاتولیک شده بود؛ اما اساساً به هیچ دینی معتقد نبود. مادر محمدرضا پهلوی در خاطراتش او را مروج فسق و فجور در اطراف فرح قلمداد میکرد. [2]
اما این فرح نبود که پس از ازدواج با محمدرضا پهلوی، به دلیل سابقه دوستی با لیلی او را بالا میکشید. برکشیدن لیلی جهانآرا، به آن سبب بود که وی و خانوادهاش شخصاً شخصیت قابلتوجهی برای شبکههای جاسوسی بودند. مادر لیلی، ناهید شاهرخ فرزند داراب، متولد بلژیک و کارمند موزه ایران باستان و مرتبط با شبکه جاسوسی بود. پدرش عبدالله جهانآرا فرزند تقی کارمند دارایی بود. لیلی یک خواهر داشت که شوهر او سرهنگ شیخالاسلامی، ریاست ساواک رشت را بر عهده داشت.
برادر لیلی جهانآرا، دکتر امیر جهانآرا، از نخستین اساتید دانشگاه ملی بود. وی از اعضای لژهای فراماسونری، مورد وثوق ساواک و از مؤسسان دانشکده معماری و شهرسازی بود. دکتر جهانآرا، جوانان مستعد را برای عضویت در لژهای فراماسونری و مأموریتهای فوقالعاده رژیم پهلوی، معرفی میکرد.
حسین فردوست در خاطراتش ارتباطات وسیع وی با جاسوسان آمریکا، شوروی، چک و اسلواکی، ایتالیا و فرانسه را تشریح کرده است. این شبکهها لیلی را بهمثابه چشم و گوش خود در اطراف فرح میدانستند. لیلی جهانآرا، در مدرسه فرانسویزبان رازیدر تهران تحصیل کرد و از همان زمان همکلاسی و دوست فرح بود.
وی لیسانس زبان و ادبیات فرانسه را از دانشگاه تهران و فوقلیسانس کتابداری را از دانشگاه رانگوز نیوجرسی (آمریکا) گرفت. وی رسماً از اسلام مرتد شد و به مذهب کاتولیک پیوست. همسر نخست لیلی، صاحب ثروتمند یک کارخانه جیر در جاده قدیم تهران (شهرری) بود ولی زندگی مشترک آنها دوام نیافت. لیلی، در سال 1345 پس از جدا شدن از همسر نخست خود با حسینعلی (شاهرخ) امیر ارجمند ازدواج کرد و عروس خانواده امیر ارجمندها شد. ازاینپس بود که بیشتر به لیلی امیر ارجمند شهرت یافت.
شاهرخ امیر ارجمند، استاد فیزیک دانشگاه تهران بود وی با حمایت دکتر نهاوندی رئیس فراماسونر دانشگاه تهران در این دانشگاه به مشاغل عالی رسید و در زد و بندهای مقاطعهکاری، سرمایهای به هم زده بود؛ اما موقعیت وی پس از ازدواج با لیلی، تقویت یافته و توانست به حلقه مشاوران دفتر فرح ملحق شود.
در دیماه 1357 و روزهای پایانی رژیم طاغوت، شاهرخ امیر ارجمند به همراه حسین نصر رئیس دفتر فرح، پیشنهاد میدادند که فرح با فرار شاه در ایران بماند و عهدهدار امور سلطنت گردد و با قیافه روشنفکری، طوفان انقلاب را مهار کند! [3]
لیلی امیر ارجمند، شخصیت محوری چندین شبکه جاسوسی بوده است. ارتشبد فردوست احتمال میدهد که لیلی جهانآرا در سال 1342 برای پایاننامه تحصیلی خود، مدتی را در آمریکا گذرانده و به سیا، موساد یا «MI6» پیوسته باشد. همچنین لیلی امیر ارجمند ارتباط مشکوکی با عناصر سفارتهای مجارستان و چکاسلواکی برقرار کرده بود.
بر اساس اطلاعات فنی و انسانی اداره کل هشتم ساواک (ضد جاسوسی) وی از طریق روابط غیراخلاقی با دیپلماتهای بلوک شرق همانند مجارستان، لهستان، چک و اسلواکی و... مأموریتهای خود را انجام میداد. دریکی از گزارشهای ساواک، آمده است که تاریخ 24 اردیبهشت 1352 همراه با «استراگا» سفیر وقت چک و اسلواکی بود. همسر استراگا در خصوص ارتباط وی با لیلی، عصبانی شد و با او به مشاجره پرداخت.
لیلی، غیر از ارتباط با دربار و شبکههای جاسوسی، مأموریتهای اداری هم داشت. او از مؤسسان و رئیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و رئیس کتابخانه دانشگاه ملی، استادیار کتابداری دانشگاه تهران، رئیس کتابخانه شرکت ملی نفت، عضو هیئتامنای بنیاد آرشام، عضو هیئتمدیره و موزه علوم و فنون و از اسفند 1353 عضو شورای آموزش کشور بود.
لیلی امیرارجمند؛ مروج عیاشیهای گروهی و عامل سازمان سیا
از پروژه هدیه 60 تا ماجرای بولتن سیاه
در 14 دیماه 1390 حدود دو ماه مانده تا برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی، خبری در رسانههای مبنی بر لو رفتن پروژهای موسوم به «هدیه 60» منتشر شد. در آن زمانبر اساس اخباری که در یک روزنامه لبنان منتشرشده بود آمریکاییها با همکاری برخی از کشورهای وابسته و تعدادی از همپیمانان خود و نیز با جلب همکاری اطلاعاتی - عملیاتی تعدادی از گروههای ضدانقلاب و بخشی از عوامل فتنه 88، درصدد اجرای سناریوی عملیاتی موسوم به (60 ُ GIFTs) در ایران بودند.
بر مبنای این سناریو، دولت آمریکا با همکاری دولتهای فرانسه، انگلستان، رژیم اشغالگر قدس و یکی از کشورهای مرتجع حاشیه جنوبی خلیجفارس و با مأموریت محوله به ائتلاف فتنه و ضدانقلاب قصد داشتند بهزعم خود سناریوی تحریم «انتخاباتی - اقتصادی» ایران در آستانه انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی را محور فعالیتهای ضد ایرانی خود قرار دهند.
در این سناریو تقسیمکاری بین بیگانگان و ائتلاف فتنه و ضدانقلاب صورت گرفته بود تا از سویی خط تحریم اقتصادی ایران با حداکثر عملیات روانی ظرف 60 روز آینده و در قالب چند فاز طراحیشده، دنبال گردد و از سوی دیگر ائتلاف فتنه و ضدانقلاب با هماهنگی عناصر داخل و خارج از کشور، اجزای دیگر سناریو را دنبال نمایند.
در این خبر آمده بود که مأموریتهایی از قبیل دمیدن در شیپور «مخاطرات تحریم اقتصادی آمریکا» و ترویج ضرورت «تحریم انتخابات مجلس» و القای نارضایتی و یاس مردم و بازآفرینی شگرد سوخته تقلب، ازجمله مهمترین مأموریتهای ائتلاف ضدانقلاب و فتنه گران بود.
همچنین ابلاغشده بود در ایام باقیمانده تا انتخابات مجلس، گروههای مختلف اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور یک پیوند منسجم و سازمانیافته «اطلاعاتی، عملیاتی، رسانهای» با همدیگر داشته باشند و در این زمینه، بنگاه دولتی بیبیسی فارسی، منسجمتر و قویتر از مقطع فتنه 88، نقش هماهنگکننده و پشتیبان را برای نامبردگان ایفا نماید.
این خبر اضافه میکرد که در ستاد مذکور، ارتباط سرویسهای اطلاعاتی غربی با عناصر فتنه و گروهکهایی همچون منافقین و سلطنتطلبان و بیبیسی فارسی را اردشیر امیرارجمند برقرار میکرده و مشاور موسوی سرپل هماهنگی این خطوط با هم بوده است.
اردشیر امیرارجمند قرار بود که با پشتیبانی اطلاعاتی و عملیاتی سرویس اطلاعاتی فرانسه و با حمایت کاملاً پنهان سازمان منافقین و راهاندازی سریع دفتر موسوم به شورای هماهنگی راه سبز امید در پاریس باعث همافزایی منافقین، سلطنتطلبان، عناصر فتنه و سایر گروههای اپوزیسیون در فرانسه شود. جالب آنکه تدابیر حفاظتی و عملیاتی این پروژه هدیه 60 به امیرحسین جهانشاهی رئیس گروه «موج سبز» و عامل مستقیم موساد در فرانسه واگذارشده بود.
حالا با تبارشناسی امیر ارجمند بهخوبی میتوان فهمید که منظور مشاور ارشد سردسته فتنه گران در تلویزیون بیبیسی از عبارت از شکلی به شکل دیگر درآمدن جنبش سبز (شبکه شیطانی فتنه) چه بوده است! انتشار غیرمنتظره و بدون معنای یک بولتن تبلیغاتی و تروریستی برای موسوی را نیز باید در همین خط بررسی کرد.
در شرایطی که آمریکاییها با مشارکت گروهک موساد و برخی اراذلواوباش خیابانی از مدتی قبل سناریوسازی علیه مقاومت مردمی و اسلامی را کلید زدهاند. امیر ارجمند نیز با اشاره دشمن و در هماهنگی کامل با منافقین پازل آنها در بخش رسانهای را تکمیل کرده و متنی موهوم را به نام مردهای متحرک چون موسوی بهصورت هدفمند در رسانهها و شبکههای اجتماعی پخش کرده است، هدف پروژه آن بود تا به تعبیر خودشان علیه مقاومت سیاه نمایی شود.
نکته جالب آنکه امیرارجمند تا قبل از دستگیری معدوم روحالله زم توسط اطلاعات سپاه؛ این دست پروژههای تابلو دار را به این فرد واگذار کرده و از ویژگیهای روحی جاهطلبانه زم در جهت پیشبرد اهداف اطلاعاتی آمریکاییها و رژیم صهیونیستی استفاده میکرد. پس از حذف زم، بسیاری از عناصر ضدانقلاب به دلیل ریسک بالا حاضر به همکاری با امیرارجمند نبوده و او این بار مجبور شده است تا مستقیماً «پروژه بولتن سیاه» را در وبسایت کلمه بارگذاری کنند.
پروژه بولتن سیاه آخرین اقدام مشترک سرویسهای اطلاعاتی دشمن با عناصر متواری از کشور و نیز پیاده نظام داخلی آن است که سعی دارد انتقام شکست و بی حیثیتی در منطقه را از شهدای مقاومت بگیرد؛ در این مسیر افرادی چون موسوی نیز به کار گرفته شدهاند.
البته این فتنه جدید با رصد اطلاعاتی سربازان گمنام امام زمان (عج) در سازمان اطلاعات سپاه و حضور بهموقع مردم درصحنه خنثیشده و تنها عایدی آن برای فتنهگران بدنامی و بی حیثیتی بوده است.
مشرق بهزودی گزارش برخورد با خطوط ارتباطی داخلی و خارجی و نیز شبکه همکاران آن را منتشر خواهد کرد.
[1] وبسایت آفتاب نیوز / نزدیک به مجمع تشخصی مصلحت وقت
[2] خاطرات تاجالملوک آیروملو
[3] فصلنامه بررسیهای تاریخی. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. شماره 16