عروج ققنوس /«حاج قاسم»؛ مجاهدی مردمباور و نوعدوست جهانی
هر ملتی برای خود دارای قهرمان ملی است که برای نسلهای متوالی این قهرمان ملی مورد تحسین و الگوگیری میباشد. بجرات باید گفت، هیچ ملتی را نمیتوان یافت که فاقد "قهرمان ملی" باشد؛ چراکه همه ملتهای دارای ریشه تمدنی و شخصیت اصیل انسانی، خود را نیازمند "الگو" و "نمونه تربیتی" میدانند تا هم خود و فرزندان و نسلها را با این "الگو و نمونه" تنظیم کنند و هم در معرفی خود به کشورهای دیگر بتوانند...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از بلاغ؛ ملت بزرگ ایران همواره تربیت کننده قهرمانانی بوده که هر یکشان در تراز جهانی بوده و قادرند در بسیاری از زمینهها الهام بخش باشند، اما در میان همه اسطوره های نمونه ملت ایران، آنکه در دهههای اخیر بشدت مورد احترام و تأسی مردم ایران و بویژه جوانان و نوجوانان قرار گرفت و از جامعیت بالایی برخوردار است، شهید والامقام سردار دلها سپهبد حاج قاسم سلیمانی است. از ویژگیهای ممتاز این شهید بین المللی، خودسازی در اوج خود بود که خود در مراسم معارفه به عنوان دومین فرمانده سپاه قدس در سال 1379 میگوید: "از ابتداء که وارد جنگ شدم، دو ابزار مهم در کولهپشتیام بود. اول، خلوص و دوم، توکل. همیشه با این دو خودم را آماده خدمت میکردم".
نوجوانی که دل در گرو پدر داشت در سال 1347 سیزده ساله بود که میگوید: من و دوستم شهید احمد سلیمانی سیزده سال داشتیم. پدرم 900 تومان و پدر احمد 500 تومان وام کشاورزی گرفته بودند. شبها از غصه اینکه یک روز آدمهای دولت، پدرانمان را به زندان ببرند، خوابمان نمیبرد. از این رو، من و احمد با هم برای پرداخت وام پدرانمان هم قسم شدیم. پس برای کسب و کار و ذخیره پول، از روستا به کرمان رفتیم و در منزل یک پیرزن به نام "آسیه"، اتاقی اجاره کردیم. از بس جثه من و احمد کوچک بود، کسی ما را برای کارگری نمیبرد. در نهایت ما را برای ساخت بک مدرسه پذیرفتند، آنهم با روزی دو تومان!، بعداز هشت ماه کارگری، من 300 تومان داشتم و احمد 350. وقتی بعداز دهها کیلومتر پیادهروی در برف سنگین به قنات ملک (روستای قنات ملک محل تولد سردار سلیمانی از توابع "رابر" کرمان است)، رسیدیم، در روستا ولولهای شد و مردم تا پاسی از شب در خانه ما بودند و خوشحالی میکردند. البته دست تقدیر این بودکه من از دوران کودکی با احمد بودم. بعدها در زمان شهادتش در دفاع مقدس هم بالای سرش حاضر شوم. پس از اخذ دیپلم، مشغول بنایی شدم و سپس فعالیت خودم را به عنوان پیمانکار، در اداره آب کرمان آغاز کردم. با یک روحانی به نام "سیدرضا کامیاب" آشنا شده، وارد جریان انقلاب و راهپیمایی شدم. رزمندهای که 15 روزه به جبهه آمد و تا آخر جنگ ایستاد
در ابتدای جنگ، حاجقاسم سلیمانی فرماندهی 2 گردان از نیروهای کرمانی را برعهده داشت. تااینکه با پیشنهاد شهید حسن باقری، او تیپی از نیروهای کرمان را تشکیل داد. اواخر 1360 محسن رضایی فرماندهکل سپاه، طی حکمی سردار سلیمانی را به فرماندهی تیپ ثارالله منصوب کرد. در زمستان 61، این تیپ به لشکر 41 ثارالله ارتقاء یافت، که شامل نیروهایی از کرمان، سیستانوبلوچستان و هرمزگان میشد. وی در مصاحبهای گفت: پساز شروع
جنگ، در قالب اولین نیروهای اعزامی از کرمان، که حدود 300 نفر بودند، عازم جبهههای سوسنگرد شدیم و من با یک مأموریت پانزدهروزه وارد جبهه شدم، اما تا آخر جنگ بازنگشتم. حاجقاسم با لشکر خط شکن خود در عملیاتهای زیادی ازجمله والفجر 8، کربلای 4 و 5 تکه شلمچه درخشید و بارها به درجه جانبازی رسید. در طریقالقدس، او بر اثر انفجار گلوله خمپاره از ناحیه دست و شکم بهشدت صدمه دید. فاطمه در خور، کربلای 5، اروند و کوههای سرسخت کردستان مادری میکرد
عمق اخلاص و اعتقاد شهید سپهبد قاسم سلیمانی را میتوان در هر بخش از سخنانش، که بیانگر اعمال و رفتارش بود، بوضوح مشاهده کرد. میگوید: هر وقت در سختیهای جنگ فشاری حادث میشد و هیچ کاری از ما برنمیآمد، پناهگاهی جز حضرت زهرا (س) نداشتیم. شب عملیات کربلای 4، دشمن آتش مسلسلها و خمپارهها و توپهای خود را مستانه در ساحل باز کرد و جویهای کوچکی از خون به سمت اروند سرازیر شد. آنجا هم تمام تدابیر ازکارافتاده بود و نامی جز نام زهرا سلاماللهعلیها بر زبان جاری نمیشد. وقتی هم که عراقیها لب اروند ایستاده بودند و بچهها را با تیر میزدند، آن زمان هم سلاح کارگر ما زهرا سلاماللهعلیها بود. در کربلای 5 هم در آن غروبی که مضطر بودیم و نگاهی به آبهای بومیان میکردیم، سرمان را بر دژ گذاشتیم و عاجزانه او را صدا کردیم. من قدرت زهرا و محبت مادری او را در خور، بر قلب کانال ماهی، و در وسط میدان مین دیدم، وقتی شما مادران شهدا نبودید و بچههایتان در خون دستوپا میزدند، او را دیدم. آنگاه که موسی در کنار نیل، وقتی فرعون و سپاهش نزدیک میشدند، با یک چشم نیل را مینگریست و با چشم دیگرش، سپاه ترسناک فرعون را. تا این که خدا نیل را برای او شکافت. ما هم فاطمه را در هور و در کربلای5 و در اروند و در کوههای سرسخت کردستان دیدیم که چگونه مادری کرد. مجاهدی مردمباور و نوعدوست جهانی
سردار شعید قاسم سلیمانی، همچون امامین انقلاب، از عمق وجود به ایمان و اعتقاد پاک مردم ایمان داشت و هیچگاه در هیچ برنامهای از ظرفیت مردم غافل نبود. در توصیف ملت غیور ایران میگوید: "این ملت، ملت کمنظیری است. این ملت اگر در دوران غربت امیرالمؤمنین و فرزندان گرانقدرش بودند، امروز عالم اسلامی چیز دیگری بود. ملت ایران در 8 مقطع، ناجی این نظام و انقلاب بودند. اولین آن در مقطع پیروزی خود این انقلاب بود و پشت امام راه افتادند. پساز پیروزی انقلاب هم بلافاصله با شرکت در رفراندوم و انتخابات گوناگون نظام را تثبیت کردند. بعد از آن هم نوبت به مقابله با فتنهها رسید، این مردم بودند که حادثه لیبرالها، تودهایها، چپها، منافقین، جنگهای خیابانی، منافقین، حادثه کردستان، حادثه بلوچستان، کودتاهای مختلف و...، را خنثی کردند. بعد نوبت به جنگ تحمیلی رسید و باز همین مردم با حضور خودشان و با خون فرزندانشان 8 سال به پای این جنگ ایستادند و بیشاز 200 هزار نفر از بهترین فرزندانشان را فدا کردند. در حادثه جانگداز ارتحال امام، با تشخیص راه درست، دور وجود امام جدید انقلاب، یعنی آیتالله خامنهای چرخیدند و نظام را از خطر بزرگ نجات دادند. ملت ایران در حادثهها و فتنههای سالهای بعد، بهخصوص فتنه سال 88 که ضدانقلاب از آن سوءاستفاده داشت، باهوش و ذکاوت و بصیرت خود، فتنه را خنثی کردند. باید کف پای این ملت رو بوسید باید خاک پای ملت را تبرک کرد". برجستگی مردم ایران، عشق به امام و امامت است
سردار دلها، ویژگی ملت ایران را در اعتقاد عاشقانهشان به امامت و تبعیتشان از امام میداند و در سالگرد شهادت شهید شاکری اظهار میدارد: " 700 سال از گذشتهی ایران، یک تاریخ مفقوده ای است. هویتهای گوناگونی در ایران آمدند که در کتب تاریخیمان فراوان وجود دارد که ایران را تصرف کرده، سلطنت کردند و سیطره داشتند. از مغولها گرفته تا افغانها، خوارزمشاهی ها، سلجوقیها و سامانیها. قریب 700 سال از تاریخ ایران در این کشمکشها بود.
اما زمان امروز، اولینبار در تاریخ کشور است که هم در داخل و هم در خارج، هر جنگی که پیرامون ایران اتفاق افتاده، کشور ما پیروز آن جنگ بوده و هر جنگی در بیرون عالم اسلام اتفاق افتاد، عالم اسلامی پیروز آن بود. جنگ شمشیرها و اسبها و منجنیقها هم نبود و بلکه جنگ هواپیماها، موشکها، تانکها، توپها و آتشهای عجیبوغریب است.
از زمان ورود امام و پیروزی انقلاب اسلامی، سیر صعودی جهان اسلام شروع شد و جلوی آن حرکت قهقرایی و انحطاط و حرکت شدید نزولی جهان اسلام گرفته شد، حوادث جنگ 33 روزه و حادثه جنگ 22 روزه و موضوعات مختلف دیگر، همین است.
امام در بعد ملیت و قومیت، ایران را بیمه کرد. در سطح ملی، ما این جنگ هشتساله را تجربه کردیم که این غیر از توطئههای مختلف دیگری است که در طول سی و چند ساله انقلاب شاهد بودیم". دوری از تفکر و زندگی اشرافی
شهید سپهبد قاسم سلیمانی در راهپیمایی بهمن 96 کرمان به مردم اظهار میدارد: " یکی از خصوصیات رهبری امام راحل، جلوداری و خط شکنی ایشان بود. خیلیها به مردم گفتند: علیه شاه قیام کنید، ولی به نتیجه نرسیدند. امام اول خودش خوندل خورد و خون داد. بعد فریاد زد و مردم را به قیام دعوت کرد. به دلیل همین تأثیرپذیری از این ویژگی امام بود که ما در دفاع مقدس و در یک جنگ نابرابر، فرماندهانمان جلودار شدند و موفق شدیم. ببینید وقتی گلولهی توپ آمد و همت شهید شد، در قرارگاه بود یا در جلوی خط مقدم علامت؟!. ببینید جنازه شهید باکری در کجا جا ماند!. امروز هم در عرصه مدیریت کشور، اگر مدیری در کاخها نشست، اگر وزیری در ساختمانهای بلندمرتبه نشست و فرمان صادر کرد، این دستور تا از طبقهی 12 یا 20 به طبقه اول برسد و در جامعه جاری بشود، نفس این ملت را میگیرد، اما اگر کسی جلو بیفتد و با مردم باشد، مشکلات حل میشود. مردم هم مشکلات را تحمل میکنند، حجم دشمنیها را خوب درک کرده، ایستادگی میکنند. اگر من مسئول یک شب در محله فقرا ماندم و درد فقرا را فهمیدم، حتی اگر مشکل آنها را حل نکنم، که باید حل کنم، حداقل مرهمی است بر درد این محرومین". سید حسن نصرالله: حاج قاسم تمام روزهای جنگ در اتاق عملیات ما بود
سردار سلیمانی، مجاهد بینالملل اسلامی بود. در لبنان، که قلب منطقه و مورد تمرکز جدی نظام سلطه است، سیدحسن نصرالله میگوید: " آشنایی من با حاجقاسم بهسال 1992 میلادی برمیگردد. هنگامیکه ایشان فرمانده نیروی قدس شد، به لبنان آمد. منتظر نشد ما به ایران برویم و به او تبریک بگوییم، خودش به لبنان آمد و با رهبران مقاومت، روابط ویژهای را پایهگذاری اساسی کرد. خیلی سریع با ما خودمانی شد و عربی یاد گرفت. یکی از دلایل پیشرفت کمی و کیفی مقاومت حزبالله و اولین شریک این پیروزیها، پیگیریهای جدی حاجقاسم بود. پساز سال دوهزار میلادی، حتی برخی اوقات که ما به استراحت نیاز داشتیم، میگفت: "الان وقت استراحت نیست و باید کار کنیم".
سال 2006، که اسرائیل به لبنان حمله کرد، حاجقاسم در ایران بود، و به ما گفت: میآیم بیروت. به او گفتیم که چگونه میخواهی به لبنان بیایی، لبنان زیر آتش است و بمباران؛ ولی او گفت نمیتوانم شما را تنها بگذارم. او تا پایان جنگ سی و سه روزه در کنار ما و در اتاق عملیات ما بود. حاجقاسم به من میگفت: "سید جان یا با شما زنده میمانم یا شهید میشوم". روز شهادت حاج عماد مغنیه، حاجقاسم و حاج عماد در دمشق با هم بودند. آنها با هم از خانه خارجشده، با هم به فرودگاه رفته بودند. بعد حاج عماد به خانه برگشت، ولی قبلاز آنکه هواپیمای حاجقاسم بلند شود، ماجرای شهادت حاج عماد روی داد". تکفیر و پدیده داعش
در قدرت بصیرت سردار روشنضمیر شهید قاسم سلیمانی همین بس که او شش ماه قبل از اعلام موجودیت داعش، شکلگیر این گروه تکفیری را به سران منطقه و رئیسجمهور سوریه اطلاع داده بود. این سردار پرافتخار میگوید: " تکفیر به شکل عام و خاص آن مثل داعش، چه زمانی در تاریخ جهان یک پدیده نظری از نوع جنایت بودهاست. جنایتهای عجیبی که من فکر نمیکنم هیچیک از رسانههای دنیا بتوانند آن تصاویری که خود داعش از جنایاتی که انجام دادهاست، منتشر کند. هیچ قلبی تحمل دیدن آنها را ندارد. هیچ چشمی نمیتواند ببیند و شدیدا متأثر نشود. گوشههایی را در تلویزیون نشان میدهند.
در شهر تکریت حدود 1300 نفر جوان بیگناه از پادگانی فارغالتحصیل شدند و داعش به آنها تیر خلاصی زد و سرشان را برید و داخل رودخانه انداخت. بیشاز 2 هزار نفر از دختران نوجوان و زن جوان را، بدون اینکه حدود شرعیاش را بدانند، دستبهدست بین خودشان به فروش رساندهاند. اینها جنایتهای عجیبی بوده کشتارهای 100 نفره، 200 نفر، 500 نفره.
شما فقط یک نمونه را دیدید که یک طرف را در شرق حلب سر بریدند. این سر بریدن، دیدن عجیبی داشت. اینکه با خنده و تفریح گونه، از طرف سؤال کردند: "سرت را ببریم یا با تیر تو را بکشیم"، و سر این طفل را بریدند. من دیدم در همین استان دیاله در عراق، طفلی را از سینه مادرش گرفتند و او را مثل گوسفند روی آتش سرخکرده و پلو گذاشتند و برای مادر فرستادند. این جنایات وحشتناک در سابقه تاریخ بشریت نایاب است". چرا ما وارد سوریه شدیم
خود سردار به این پرسش پاسخ میدهد تا هم برای نسل کنونی و هم برای نسلهای آینده، ابهامی وجود نداشته باشد. سردار اظهار میدارد: "چرا وارد سوریه شدیم؟ چرا در عراق وارد شدیم و کمک کردهایم؟ وقتیکه منطق طرف مقابل این است که تو از نظر دینی واجبالقتل هستی! و اینکه میزان هرچه بیشتر کشتن تو، بهشت را بر او واجب میکند، و نوامیس شما را غارت میکند، آیا امکانی برای دیپلماسی وجود دارد؟. یک وقت انسان میگوید این خطر مربوط بهجای دیگری هست و به ما چه؟، یک وقت نه، همه تلاش او این است که این را ازسر راه بردارد؛ مبادا که به ما برسد!؛ آن خبیثی که اعلام دولت اسلامی عراق و شام را کرد، پل اول برای رسیدن به ما بود. آن کسی که همه جمعیت و مردمش واجبالقتل بودند، اینجا بود.
ما میتوانستیم بنشینیم و فقط نگاه کنیم که سوریه و عراق چه زمانی سقوط میکنند. ولی بعد در این بین دشمن تجهیز بشود و با قدرتی 10 برابر و صد برابر به مرزهای ما بیاید و وارد کشور بشود و صفآرایی کرده، و بعد هم شروع به کشتار بکند؛ هیچ انسان هوشمندی، هیچ مدیر مدبری و هیچ انسان مسئولی این را قبول نمیکند و میگوید باید به سمت این شجره خبیثه رفت و آن را در ریشه خشکاند. اگر این هیولا به ایران میرسید
پدیده وحشتناکی را که آمریکاییها به اتفاق همپیمانان خود برای مسلمانان و ملتهای منطقه تحت عنوان تکفیریها بویژه "داعش" بوجود آورده بود، میتوانست به عنوان "فاجعه هزاره" از آن یاد کرد. سردار سلیمانی بزرگترین خدمت را به بشریت معاصر و آینده کرد. او میگوید: "خنثی شدن ارحاب ساختهشده به دست امریکا توسط جمهوری اسلامی، مهمترین دستاورد سیاست خارجی کشور است. با پیروزی محور مقاومت بر گروههای تروریستی و تکفیری، جهان نفس کشید و این پیروزی از لحاظ انسانی قابل قیمتگذاری نیست. کسانی که بهلحاظ انسانی برای یک حادثه شمع روشن میکنند، آیا نمیدیدند در بازارهای عراق روی، کامیونی از مواد منفجره میترکید و زنان و مردان بسیاری را میکشت؟ چرا توجه نمیکنید؟!
چرا میگذارید مردم دچار تصورات دیگری شوند؟! این خیانت است. یک زلزله 5 ریشتری، یک شبه تهران را بههم میریزد. حال تصور کنید داعش وارد کشور ما میشد! این چه عقلی است؟ این پیروزی محور مقاومت بر جریانات تروریستی تکفیری در عراق و سوریه، هم برای همه مردم جهان و منطقه، و هم برای مردم خودمان بود. اگر آن فداکاریها نمیشد، امروز در خیابانهای ما چه اتفاقاتی میافتاد؟ من صحنههای عجیب زیادی دیدم؛ از آنچه در سنجار گذشت، تا اتفاقاتی که در مناطق دیگر افتاد. دوهزار جوان بیگناه را در نزدیکی یک رودخانه در یک روز سر بریدند! حال اگر این هیولا به ایران میرسید، چه بلایی سر این کشور میآمد؟! درهرحال خداوند ما را پیروز گرداند!". دفاع از حرم حضرت زینب، دفاع از حرم امام رضا در ایران است
"داعش" ایجاد شده بود تا با هویتزدایی از تاریخ و تمدن اسلامی، اسلام هراسی را با ارتکاب جنایات حیرتآور، در دنیای معاصر عمومی و فراگیر کند. تخریب آثار و بقاع متبرکه و تقدسزدایی، از اقدامات نخستین داعش در ابتدای ورودش به مناطق اسلامی بود.
سردار سلیمانی در این زمینه میگوید: "مدافع حرم، نامی زیبا نهفقط از تبار قافلهسالار در طوفان گرفتار شده کربلا، بلکه تکرار خود قافله کربلاست. عباسها و علیاکبر هایی که دور حرم خواهر حسین چرخیدن و چه زیبا جان خود را در راه آن فدا کردند.
مدافعان حرم، فقط مدافعان خاک نیستند، بلکه مدافع حریم حرمت انسانیت هستند. اگر آنان تن به بلا نداده و جان خود را سپر جانها نکرده بودند، آنچنان مصیبتی این کره خاکی را فرامیگرفت که غیر از مصیبت کربلا همه مصیبتها به فراموشی سپرده میشد.
آنان با قبول اشک غم بر گونههای زنان و فرزندان و عزیزان خود، از جاری شدن جوی خون اطفال، جوانان، زنان و مردان عالم جلوگیری کردند، بذر غیرت ایرانی را همراه با معنویت علوی در سرتاسر جهان افشاندند. دنیا را به تماشای خود کشاندند و به همه زنان و مردان و جوانان جامعه عزت بخشیدند.
والله دفاع از حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها، دفاع از حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام در نجف است. والله اگر سوریه به دست اینها ساقط شود، همانطوری که سامرا را با بمب منفجر کردند، همه مقدسات شیعه را نابود میکنند. دفاع از حریم حرم زینب علیهاالسلام، دفاع از حرم امام رضا علیهالسلام و ایران هم هست. همه اینها بههمپیوستگی دارد. کاک مسعود، فقط امشب شهر را نگهدار!
تاثیرگزاری نام و حضور سردار در میادین نبرد با متجاوزان و خونآشامان وابسته به قدرتهای استکباری، سرنوشتساز و تعیینکننده بوده که به تنها یک مورد آن از سوی مسعود بارزانی، رئیس وقت اقلیم کردستان عراق، اشاره میشود. وی میگوید: "داعش به دروازههای اربیل رسیده بود و بیم آن میرفت که شهر، عنقریب اشغال شود. با امریکاییها، ترکها، انگلیس، فرانسه و حتی عربستان تماس گرفتم. همه مقامات این کشورها در جواب گفتند که فعلا هیچ کمکی نمیتوانند بکنند.
فورا با مقامات ایرانی تماس گرفتم. آنها شماره قاسم سلیمانی را به من دادند و گفتند: "حاجقاسم نماینده تامالاختیار ما در امور مبارزه با داعش هست". با او تماس گرفتم و اوضاع را بهطور دقیق شرح دادم. گفت: "کاک مسعود فقط امشب شهر را نگهدار من فردا بعد از نماز صبح اربیل هستم".
فردا صبح حاجقاسم در فرودگاه اربیل بود. من به استقبالش رفتم. حاجی با 50 نفر از نیروهای مخصوصش آمده بود. آنها سریعا به محل درگیری رفتند و نیروهای پیشمرگ را سازماندهی دوباره کردند. در عرض چند ساعت ورق به نفع ما برگشت. حاجقاسم چند نفر از نیروهایش را جهت مشاوره نظامی در اربیل گذاشت و خودش به کربلا بازگشت. بعدها یک فرمانده داعش را اسیر کردیم و از او پرسیدیم: "شما که درحال فتح اربیل بودید، چگونه شد بهیکباره عقب نشستید؟"، گفت: "نفوذیهای ما به ما خبر دادند قاسم سلیمانی در اربیل است، لذا روحیه افرادمان بههم ریخت و عقب نشستیم". بهترین اذان و اقامه نماز حاجقاسم در کاخ کرملین
سردار حاج قاسم سلیمانی در اخلاص و عمل صالح، نمونه بود. تمام وجودش مالامال از عشق به خداوند و دائم در فکر ادای وظائف الهی خود بود.
سردار محمدرضا اسدبیگی معروف به حاج اسد از فرماندهان مقاومت، در این زمینه اظهار میدارد: "بارها در جلسه طراحی عملیاتهای بزرگ که با حضور فرماندهان روسی، ایرانی و سوری تشکیل میشد، سردار سلیمانی نیز حضور داشت. ایشان همیشه همه طرحها و نقشهها را میشنید و در پایان اظهارنظر میکرد. درواقع، هیچ عملیاتی نبود که نظر حاجقاسم در آن گنجانده نشود.
وقتی از فرماندهان روسی میپرسیدیم: "شما که با این نقشههای بزرگ به جلسه میآیید، چرا سرانجام پیشنهادات سردار سلیمانی را تصویب میکنید؟". جواب میدادند: "اولا اطلاعات سردار دقیقتر از نقشه هست. دوما بهعلت درایت، هوش و تجربه سردار از 8 سال جنگ ایران و عراق و همچنین شناخت کامل ایشان از جریانات جبهه مقاومت، باعث میشود که ایشان بهترین طرحها را ارائه بدهد".
در سال 93 سردار سلیمانی از طرف ایران برای مذاکره و دعوت روسیه برای حمایت از سوریه به مسکو رفت. اگرچه مقامات روسی دیدار 15 دقیقهای با پوتین را برای سردار تدارک دیده بودند، اما این دیدار چندین ساعت طول کشید و حاجقاسم، رئیسجمهور روسیه را برای مشارکت در جنگ سوریه همراه کرد. دراینبین پوتین یک وقت استراحت برای مشورت با فرماندهان عالیرتبه خود تشکیل داد و حاجقاسم نیز در این فرصت کوتاه، در کاخ کرملین اذان خواند و نمازش را اقامه کرد حاجقاسم همیشه اقامه نماز در کاخ کرملین را یکی از بهترین نمازهایش میدانست". حاجقاسم در "بلد" و "سامرا" مثل اسفند روی آتش بود
وقتی نام ائمه هدی علیهمالسلام برده میشد، حالت توجه حاج قاسم به اهلبیت پیامبر صلواتالله و سلامه علیهم اجمعین موجب خضوع ویژه وی میشد. یوسف افضلی، معاون فرهنگی ستاد بازسازی عتبات، در این ارتباط بیان میدارد: "زمانیکه مسئولیت بازسازی عراق را به حاجقاسم دادند. پساز تشرف به نجفاشرف، تصمیم گرفت که حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام را زیارت کند. وقتی سمت حرم رفت، در حرم بسته بود و با پیگیری خدام، در را باز کردند و او وارد حرم شد. وقتی سمت ضریح رفت، دید روی ضریح گردوغبار است. دلش شکست و با دیدن این غربت تصمیم گرفت که ستاد بازسازی عتبات را راهاندازی کند.
حدود 20 روز قبلاز شهادت سردار سلیمانی، در جمع خانوادگی که بودیم با توجه به وضعیت عراق از ایشان پرسیدم که با این اوضاع عراق باید چه کنیم؟ ایشان گفت: "یک روز هم نباید این اقدامات تعطیل بشود. این کار برای اهلبیت علیهمالسلام هست و ماندگارترین کار این است که توسعه و بازسازی حرمها ادامه پیدا کند و برای حضور زائران آماده بشود بهویژه برای اربعین که آغاز تمدن اسلامی بشمار میرود".
وقتی داعش به سامراء حمله و به گنبد حرم امامین عسکریین علیهماالسلام تعرض کرد، بچههای ستاد بازسازی با تفنگ با داعش مبارزه کردند. یادم است سردار سلیمانی تعریف میکرد که سختترین مبارزه ایشان در عراق، در مسیر بغداد تا سامرا بود، بهطوریکه در جنگ با داعش و تکفیریها در "بلد" و "سامراء" مثل اسفند روی آتش بود که مبادا اهانتی به حریم ائمه اطهار علیهمالسلام شود." پایان رسمی حکومت تروریستی داعش
سرلشکر سلیمانی با تشکیل محور مقاومت، با نیروهایی مانند جنبش النجبا و کتائب حزبالله، و همچنین حشدالشعبی در عراق و گروههایی نظیر جیش الوطنی در سوریه، و اتحاد آنها با مدافعان حرم از ایران و تیپ فاطمیون و زینبیون از افغانستان و پاکستان، در مقابل داعش ایستادگی کرد. درحالیکه به گفتهی بسیاری از فرماندهان نظامی، داعش تا پشت دروازههای کاخ ریاستجمهوری سوریه رسیده بود و هیچکس فکر نمیکرد که دیگر امیدی به شکست داعش باشد. آری، سردار سلیمانی بههمراه مدافعان حرم ایستادگی کرد و مانع از گسترش و ظهور بیشتر داعش شد.
درنهایت در 30 آبان 96 بود که سرلشکر قاسم سلیمانی در نامهای به رهبر معظم انقلاب، پایان رسمی حکومت گروه تروریستی داعش را اعلام کرد. این اتفاق مهم با پایین کشیدن پرچم داعش در شهر بوکمال سوریه در نزدیکی با مرز عراق نهایی شد،.
حضور مؤثر سردار سلیمانی در صحنه مبارزه با داعش و شکست این گروهک ضاله باعث شد تا رهبر معظم انقلاب نشانه نظامی ذوالفقار، یعنی بالاترین نشان نظامی ایران را به او اعطا کند. سردار سلیمانی تا پیشاز دریافت این نشان، 3 نشان فتح را هم از دستان فرمانده معظم کل قوا دریافت کرده بود. فرمانده معظم کل قوا 19 اسفند 97 در مراسم اعطای این نشان نظامی به سرلشکر سلیمانی گفت: "مجاهدت در راه خدا با این پاداش دنیایی قابل جبران نیست". در دیپلماسی نیز نمونه و مبتکر بود برخورد از موضع اقتدار با نیروهای دشمن، و در مقابل چهره متواضع و فوقالعاده مهربان و عاطفی با خودیها بویژه خانواده و فرزندان شهداء، از برجستگیهای شهید حاج قاسم سلیمانی بود.
حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه، میگوید: " سر ساعت در جریان مذاکرات هستهای در دولت آقای روحانی، حاجقاسم به من زنگ زد و گفت پیامی دارم که حتما باید آن را بهطرف خارجی، بویژه جانکری منتقل کنید. به آنها بگویید من بارها بعینه در عراق و بغداد دیدم کارناوال ماشینهای داعش از منطقه خارج میشوند. تصاویر این کارناوال در اتاق عملیات مشترک نیروهای نظامی عراق آمریکا مانیتور میشد و وقتی طرف عراقی از ژنرالهای امریکا امریکایی میخواستند که با هواپیماهایشان این کارنامه را بزنند بیگل جواب میدادند این تصاویری که ما میبینیم پنتاگون هم میبیند. اگر لازم باشد، دستور میدهند آنها را بزنیم. بارها این اتفاق افتاده، اما هیچ واکنشی از طرف آمریکاییها نشان داده نشد.
ایشان ادامه داد بگویید ما تصاویری داریم که نشان میدهد در 1 روز و ساعت مشخص، 5 فروند هواپیمای لجستیک آمریکایی در فرودگاه موصل که داعش ها بوده، فرود آمدند و نیروهای امریکایی 5 ساعت با سران داعش مذاکره کردند. من نوار صوتی این مذاکره را در اختیار دارم و هر وقت بخواهید آن را منتشر میکنم. امریکاییها بهحدی سلاح و تجهیزات نظامی با خود آوردهاند که سربازانشان در این 5 ساعت، تمام آنها را تخلیه کردند. زمانیکه آقای ظریف این ماجرا را برای جانکری، وزیر وقت امور خارجه آمریکا گفت، و جوابی چندوجهی و گنگ به ایشان داد. جانکری: کسی که به شما حیات سیاسی بخشیده، ژنرال سلیمانی است!
شخصیت متین و منطقی شهید حاج قاسم سلیمانی حتی برای دشمنانش نیز قابل تحسین بود.
یوسف بن علوی وزیر امور خارجه عمان، در مورد نقش این شهید عنوان میدارد: "در مقطعی که امریکاییها در مسئله برجام به ایران نزدیک شده بودند، جلسهای با حضور جانکری وزیر وقت خارجه امریکا و وزرای اعراب برگزار شد. طی جلسه، وزرای خارجه عرب شروع به نق زدن کردند. وزرای خارجه سعودی، بحرین، کویت، امارات و بقیه هرکدام به نوبه خود به جانکری غر میزدند.
حرفشان این بود که شما ما را به ایرانیها فروختهاید. در حین این صحبتها، ناگهان جانکری عصبانی شد و پوشهای که در دستش بود را محکم رویمیز کوبید و خطاب به اعراب گفت: "همه شما یک نفر مثل ژنرال قاسم سلیمانی ندارید که بیاید با تروریزم بجنگد. شما همه نشستهاید که امریکاییها بروند و برای شما خون بدهند! کسی که امنیت را در کشورهای شما استرلیزه کرده و به شما حیات سیاسی بخشیده، ژنرال سلیمانی و ایران است. تازه دارید به من انتقاد میکنید؟!. شما هر کدامتان باید بروید 100 مدال به ژنرال سلیمانی بدهید که کشورهایتان را برای شما نگه داشتهاست". خطاب سردار به کشورهای منطقه
سردار با خیرخواهی و نشان دادن راه بازگشت به قدرتهای متجاوز، با آنکه میدانست آنها اهل توبه نیستند، باز هم از سر خیرخواهی با آنها از موضع اقتدار اتمام حجت میکرد. او در سخنانی خطاب به آنها میگوید: "شما پشت کشور قلابی رژیم صهیونیستی، که مثل وزنهای به پاهایتان آویزان است، شما را در منطقه به زیر آب کشانده و غرق کرده، در جنگ 33 روزه ایستادید. در غزه جنگ و جنایتهای گوناگون انجام دادید. غیر از این است که همه شروط حزبالله و فلسطینیها را در جنگ 33روزه پذیرفتید؟. در یک شهر کوچکی مثل غزه شما چه غلطی توانستید بکنید؟.
شما یک جنگ ناجوانمردانه با پشتوانه دوهزار میلیارد دلاری را در یمن، به حساب دو کشوری که اینها هم مثل دو وزنه بیخاصیت به امریکا آویزان هستند و او را به زیر آب میکشند یعنی سعودی و امارات انجام دادید. یک سازمان در مقابل شما است. شما همه امکانات فنی تان، بیشاز 2800 دستگاه از مهمترین تانکهای دنیا، تانکهای لئوپارد آلمان، آبرامز آمریکا، تی 90روسیه، چلنجر انگلیس، هواپیماهای اف 15 اف 16 تورنادو و همه هلیکوپترها و پهپادهای مدرن را بدون خطقرمز در اختیار عربستان قرار دادید.
امروز بیشاز 4 سال از جنگ 40 روز میگذرد، جز جنایت و کودککشی و زنکشی چه چیزی به دست آوردید؟. ریاض را که 100 سال، یک خمپاره در آن شلیک نشده بود، امروز زیر آتش قرار دادید". مردم! این را از من قبول کنید
شهید حاج قاسم سلیمانی، در کمال دلسوزی و مشفقانه آنچه را که از دغدغههای جدیاش بود را اینونه با مردم در میان میگذارد: "قوام ایران اسلامی و بقای آن، به رهبریت آن است. مردم! این را از من قبول کنید، من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که به اسلام و انقلاب خدمت میکند، تمایل ندارم. اما این را بدانید، والله، علمای شیعه را تماما و از نزدیک میشناسم، الان 14 سال شغل من همین است. علمای لبنان را میشناسم، علمای حوزه خلیج فارس را میشناسم، چه شیعه و چه سنی. والله، اشهدبالله، سرآمد همه این روحانیت و این علما، از مراجع ایران و غیرایرانی، این مرد بزرگ تاریخ یعنی آیتاللهالعظمی خامنهای است. من با خیلی از علمای شیعه مکاتبه و از نزدیک مراوده دارم و آنها را میشناسم و ارادت دارم، اما این کجا و آنکجا؟!، بین ارض و سماء فاصله داریم. در حکمت این مرد، در اخلاق این مرد، در دین این مرد، در سیاست شناسی این مرد و در اداره حکومت این مرد؛ دقت کنید و در بازیهای سیاسی، مرزهای خودمان را تفکیک کنیم. آدمها میآیند و میروند، اما آنچیزی که مهم است، اتصال ما به ولایت است. آنچه که مهم است، حمایت ما از این نظام است. حزب و جناح، فرع است اصل، ولیفقیه است، اصل، جمهوری اسلامی است. این جا جایی است که اگر به خطر افتاد، اگر کسی با آن مواجه شد، ما با جانمان با او مواجه می شویم". رمز پیروزی نهایی از منظر سردار دلها
سردار در آسیبشناسی انحراف، دردمندانه زبان به نصیحت میگشاید و میگوید: "امروز راه موفقیت ما پیروی مطلق از رهبرمان، این حکیم وارسته و والامقام میباشد که همه وجودش با وجود امام عجین شدهاست. من متأسفم از بعضیها که نام پیروی از امام و خط امام را بر خود میگذارند، اما بهجای نوشتن نامه سرگشاده به استکبار و صهیونیسم و دشمن، نامهای سرگشاده به ولی ایستاده در خط مقدم در مقابل دشمن مینویسند، این هنر است؟. این پیروی از خط امام است؟.
به کسانی که در گوشهای نشستهاند، عرض میکنم که امروز این توقع از شما نیست که بخواهید از ولیفقیه انتظار داشته باشید در مقابل گناه خودتان از شما عذرخواهی کند. خط امام این است که آبرو را در دست بگیرید و به خدمت او بروید. این بر آبروی شما میافزاید، نه اینکه در گوشهای کز کنید و علیه نظامی که بیشاز 200 هزار نفر پای آن شهید شدهاند، پز اپوزیسیون را بدهید. این غلط است. البته خیلیها مثل کفروی آب بودند، تحمل نکردند و فرار کرده رفتند.
من دیدم یک روز یک نفر از همین سپاه تهران، با تز انقلابی بهصورت شهید همت سیلی زد. امروز همان آدم، مزدور دشمن در امریکا است و علیه ملت ایران جاسوسی میکند. اگر در کسی بنیان اعتقادی ضعیف باشد، به اینجا میرسد". چه خوب! این آرزوی من است!
سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، از آخرین دیدار خود با این یار صمیمی و دلبندش میگوید: "حاجقاسم در آخرین دیدارهایش به من میگفت: "دعا کن عاقبتبخیر بشوم جنگ با داعش تمام شد و من پیر شدم. سینهام تنگ شده و میخواهم به برادران شهید و دوستانم که با هم زندگی و جهاد کردیم، بپیوندم".
روز قبلاز شهادتش به او گفته بودم: "حاجی رسانههای آمریکا شدیدا روی شما تمرکز کردهاند". یکی از مهمترین مجلههای آمریکایی را نشانش دادم که تصویرش روی جلد آن بود. تیتر مقاله این بود "سردار بیجایگزین". گفتم: "برخی دوستان ما که ایالات متحد را خوب میشناسند، میگویند این مقدار تمرکز رسانهای مقدمات ترور است باید محتاط باشیم"، خندید و گفت: "چه خوب این آرزوی من است"، گفتم: "امشب را اینجا بمان". گفت: "نه، همین امشب به دمشق برمیگردم و میخواهم برادران را در دمشق ببینم. فردا به بغداد میروم."
گفتم:" حاجی خواهش میکنم به بغداد نروید شرایط خوب نیست و نگرانکننده است". گفت: "باید بروم. گزینه دیگری ندارم. باید بروم چون میخواهم نخستوزیر را ببینم و پیامهای مهمی هست که باید برسانم و بشنوم. راه دیگری وجود ندارد. باید خودم شخصا به بغداد بروم".
بسیار جالب بود. خود حاجی به بچهها گفت: "دوربین کجاست؟ میخواهم با سید عکس بگیرم". بچهها دوربین را آوردند؛ در حال وضو و نماز و ایستاده و نشسته عکس هایی گرفته شد. این آخرین دیدار بنده و ایشان بود. پروازی که قلبها را با خود برد!
نقش بیبدیل سردار سلیمانی در مدیریت منطقه و مقابله با دشمنان، القابی چون "شبح فرمانده"، "قدرتمندترین فرد خاورمیانه"، "مرد بیسایه" و "کابوس اسرائیل" را از سوی آمریکاییها و اسرائیلیها، برای او بدنبال داشت. پساز شکستهایی که دشمن با آن روبرو شد، طرح و نقشه ترور این فرمانده بلندپایه ایران و منطقه را کشیدند. در ابتدا ولیعهد سعودی با طرح زامل و نادر قصد داشت تا فرماندهان ایرانی، از جمله سردار سلیمانی را ترور کند. پساز آنهم نوبت به اوباما و اسرائیل و پنتاگون رسید. دشمنان حتی طرح ترور حاجقاسم را در کرمان و زادگاه ایشان در روزهای تاسوعا و عاشورا داشتند، که این طرح هم با شکست مواجه شد.
سرانجام این فرمانده خستگیناپذیر، در سحرگاه جمعه 1398، وقتیکه بهعنوان میهمان رسمی دولت عراق وارد بغداد شد، به همراه ابومهدی المهندس (نایبرئیس حشدالشعبی)، سردار پورجعفری رییس دفتر سرلشکر سلیمانی، وحید زمانینیا، هادی طارمی و محمدرضا الجابری (رییس تشریفات الشعبی) پساز خروج از فرودگاه بغداد، در یک عملیات تروریستی، با اصابت موشکهای لیزری پهپاد آمریکایی به آرزویش رسید و به یاران شهیدش پیوست. سردار در قاب نگاه همرزم سالهای سالش
محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، درباره ویژگیهای فردی شهید سلیمانی اظهار میدارد: "شهیدان حاج قاسم و طهرانی مقدم، حساسیت عجیبی به قرائت زیارت عاشورا داشتند و هر روز آن را قرائت می کردند و در واقع گوشت، پوست و خون شان با «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» آمیخته شده بود و با دوستان اهل بیت (ع) دوست و با دشمنان اهل بیت (ع) دشمن بودند. قالیباف با بیان این که سیاست داخلی و خارجی برای حاج قاسم موضوعیت نداشت، تصریح کرد: شهید با هر کس در مقابل خدا، فرهنگ قرآن و اهلبیت (ع) می ایستاد، ایستادگی می کرد و این مبنای تحلیل شخصیتهایی مانند حاج قاسم است.
وی با بیان این که افرادی که مبنایشان صرفا قدرت، جریانات سیاسی و مبناهای دیگری غیر از این است، شخصیت شهید سلیمانی را نشناختهاند، تاکید میکند: رفتارهای بسیار تند و تلخی که حتی مقابل خود شهید با او میشد، هیچ اثری روی ایشان نداشت؛ حاج قاسم برای انقلاب و مردم هم خون و آبرو داد و هم خون دل خورد. سردار از زبان فرمانده و مرادش
سردار شهید قاسم سلیمانی را میتوان از زبان فرمانده و امامش، مقام معظم رهبری، راحتترشناخت. معظمله میفرمایند: " شهید سلیمانی هم شجاع بود و هم با تدبیر، صرف شجاعت نبود. بعضیها شجاعت دارند، اما تدبیر و عقل لازم برای بکار بردن این شجاعت را ندارند. بعضیها هم اهل تدبیر هستند، اما اهل اقدام و عمل نیستند و دل و جگر کار را ندارند. این شهید عزیز ما در کنار تدبیر، دل و جگر داشت و به دهان خطر میرفت و ابایی هم نداشت. نهفقط در حوادث این روزها بلکه در دوران دفاع مقدس و در فرماندهی لشکر ثارالله همینگونه بود، خودش و لشکرش هم باتدبیر بود. او برای کارهایش منطق داشت.
این شجاعت و تدبیر توامان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان سیاست نیز همینگونه بود. بنده بارها به دوستانی که در عرصه سیاسی فعال هستند، این نکته را میگفتم. چون رفتار و کارهای او را میدیدم در عرصه سیاست نیز هم شجاع بود و هم با تدبیر. سخنش اثرگذار و قانعکننده بود. از همه اینها بالاتر، اخلاص او بود. و با اخلاص بود و ابراز شجاعت و تدبیر را خالصانه برای خدا خرج میکرد. اهل تظاهر و ریا و مانند اینها نبود. اخلاص خیلی مهم است. ماهها باید در خودمان اخلاص را تمرین کنیم".
انتهای پیام /